جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

لیبرالیسم انساندوست و لیبرالیسم نژادپرست ([۱]) – مهدی رجبی

شوربختانه بخش مهمی از لیبرال های ایرانی نگرش نوع ترامپی به جامعه دمکراتیک دارند، و مخالفان خود حتا لیبرال هایی را که همچون آنها نیستند، تخطئه می کنند، همانگونه که ترامپی ها دمکرات ها را سوسیالیست یا کمونیست قلمداد می کردند و خواستار طرد و سرکوب آنها...

از خلال انتخابات فرانسه

شوربختانه بخش مهمی از لیبرال های ایرانی نگرش نوع ترامپی به جامعه دمکراتیک دارند، و مخالفان خود حتا لیبرال هایی را که همچون آنها نیستند، تخطئه می کنند، همانگونه که ترامپی ها دمکرات ها را سوسیالیست یا کمونیست قلمداد می کردند، و خواستار طرد و سرکوب آنها بودند. چرا لیبرال های ایرانی بجای پیروی از اندیشمندان لیبرال انساندوست بسراغ ستایش از اندیشمندان نژادپرست و غیردمکرات می روند؟ چرا بجای آدام اسمیت، ادموند بورک را برجسته می کنند؟ چرا بجای جان راولز و جان دیویی که اندیشمندان لیبرال هستند، بسراغ هایک و فون میزس می روند؟ چرا بجای دفاع از روزولت به تحسین تاچر و ریگان و ترامپ می پردازند؟

انتخابات اخیر مجلس نمایندگان فرانسه با شکست جناح ماکرون در بدست آوردن اکثریت پارلمانی، یک دگرگونی سیاسی مهم بود، و شرایط بغرنجی را ببار آورد که از ۳۰ سال پیش بدینسو بی سابقه بود. «اخبار روز» درباره این موضوع مقاله یی خبری به چاپ رساند، و خواننده را با ماجرا آشنا نمود. درنتیجه، با وجود آنکه انتخابات فرانسه در عنوان این مقاله جاگرفته است، هدف این نوشته پرداختن بدان نیست، بلکه به موضوعی که از خلال نتایج این انتخابات سربرکشید، یعنی انتخاب یک نظافت چی یا خدمتکار ساده بعنوان نماینده می پردازد.

راستش آنچه مرا برانگیخت تا بدین موضوع بپردازم، نه این انتخاب به خودی خود، بلکه واکنش نژادپرستانه گروهی از لیبرال های ایرانی به این رویداد بود. نخست ویدِیوی مربوط به خبر ماجرا و تفسیری را که بیانگر این رویکرد زشت است، به نمایش می گذارم، سپس نوشته را ادامه می دهم.

و اما تفسیری که برداشتی تحقیر آمیز و نژادپرستانه از این ماجرا را القا می کند، چنین است:

با چنین انتخاب هایی بیخود نیست که فرانسه از نظر آزادی اقتصادی در رتبه هشتاد است.

اینکه فرانسه در رتبه هشتاد آزادی اقتصادی قرار دارد، یا نه، موضوع گفتگو نیست، اما منظور بانیان پخش گسترده این ویدیو و بویژه تفسیری که کنارش می آید، چیست؟ آیا این است که یک زن سیاهپوست نظافت چی که واژه نمایندگی را هم بدرستی نمی تواند بیان کند، به مقام نمایندگی مجلس رسیده است؟ چرا مردم فرانسه شعور لازم را برای انتخاب یک کارشناس اقتصادی بجای یک نظافت چی ساده ندارند؟ چرا کسی را انتخاب کرده اند که حتا سخن گفتن برایش دشوار است؟ چرا کسی را برگزیده اند که نمی تواند در جهت گسترش آزادی اقتصادی در فرانسه کاری انجام بدهد، و رتبه فرانسه را از این لحاظ بالا ببرد؟

احتمالا نیت نویسنده تفسیر بالا و پخش کنندگان آن، اعتراض به این نبود که یک سیاهپوست را به مجلس می فرستند، بلکه این بود که چرا کسی را  که بدلیل نوع و رده کارش (نظافت چی) بر مسائل اقتصادی احاطه ندارد، و خوب هم حرف نمی زند، برگزیده اند. این چنین برخوردی را در فرانسه و در دمکراسی های بزرگ باخترزمین، نژادپرستانه قلمداد می کنند، حتا اگر روی سیاهپوست بودن وی انگشت گذاشته نشود.

این برخورد را شاید در ایران با توجه به اینکه موضوع سیاه بودن راشل که که (نام نظافت چی که نماینده شد) رابمیان نمی آورد، نژادپرستانه بحساب نمی آورند، ولی فرهنگ ایرانی چنین برخوردی را زشت، تحقیرآمیز و غیر انساندوستانه می انگارد.

بهرحال، ارزش گذاری را بکنار بگذاریم، و ببینیم منظور واقعی بانیان این نوع ویدیو ها و تفسیرهای همانند چیست. پرروشن است که نویسنده آن تفسیر انتظار دارد، مردم فرانسه برای بهبود وضع اقتصادی آن کشور یک فرد اقتصاد دادن سخنور را بجای نظافت چی ناتوان از سخنوری به مجلس بفرستند. البته باید دقت بخرج داد و افزود برای بالا بردن آزادی اقتصادی در فرانسه! بیچاره کارفرمایان فرانسه از بس زیر فشار اختناق اقتصادی هستند که توان نفس کشیدن را ندارند. غافل از آنکه همین کارفرمایان فرانسه در دو سه سال گذشته برای فرانسه رشد اقتصادی چشمگیری ببار آوردند، و فرانسه در چند سال گذشته یکی از مراکز اصلی جذب سرمایه گذاران خارجی در اروپا بود.

ولی این نیز پرسمان اصلی گفتگو نیست، و نمی خواهم به این موضوع که فرانسه از نظر آزادی اقتصادی در کجا قرار دارد، بپردازم، بلکه این پرسش ساده را در میان می گذارم: آیا کارگران فرانسه (منهای کارمندان و کارگران ماهر)  که حدود  ۲۰ درصد جمعیت شاغل فرانسه را تشکیل می دهند، حق دارند چند کارگر به مجلس بفرستند، یانه؟ در بین ۵۷۷ نماینده مجلس فرانسه حتا ۵ کارگر هم حضور ندارد.  در مجلس دوره ۲۰۱۷- ۲۰۲۲ حتا یک کارگر هم نماینده نبود. البته پرروشن است که کارگران نماینده یی را بر می گزینند که از حقوق ایشان دفاع کند، یعنی کسی که آشنا به مسایل سیاسی و اقتصادی باشد. این خانم راشل که که یک مبارز سندیکایی است و چند سالی است که نقش فعال در دفاع از منافع کارگران نظافت چی داشته است.

چرا لیبرال های ایرانی، البته نه همه آنها، بلکه آنهایی که چنین برخورد زشت، غیر انسانی و نژادپرستانه یی را به نمایش می گذارند، نمی خواهند بپذیرند دمکراسی محیط گفتگو و برخورد آشتی جویانه طبقات مختلف جامعه است؟ طبقاتی که در رویارویی و کشاکش سیاسی و اقتصادی باهم قرار دارند، ولی الزام زندگی مشترک در جامعه دمکراتیک وادارشان می سازد تا از در همزیستی، اندر کنشی صلح آمیز و گاه همکاری برآیند.

شوربختانه بخش مهمی از لیبرال های ایرانی نگرش نوع ترامپی به جامعه دمکراتیک دارند، و مخالفان خود حتا لیبرال هایی را که همچون آنها نیستند، تخطئه می کنند، همانگونه که ترامپی ها دمکرات ها را سوسیالیست یا کمونیست قلمداد می کردند، و خواستار طرد و سرکوب آنها بودند. چرا لیبرال های ایرانی بجای پیروی از اندیشمندان لیبرال انساندوست بسراغ ستایش از اندیشمندان نژادپرست و غیردمکرات می روند؟ چرا بجای آدام اسمیت، ادموند بورک را برجسته می کنند؟ چرا بجای جان راولز و جان دیویی که اندیشمندان لیبرال هستند، بسراغ هایک و فون میزس می روند؟([۲]) چرا بجای دفاع از روزولت به تحسین تاچر و ریگان و ترامپ می پردازند؟

جان راولز و جان دیویی لیبرالیسم را در معنایی همه جانبه پی می جستند، هم به بعد سیاسی آن توجه داشتند، هم به بعد اقتصادی این گرایش، هم خواهان پیشرفت کسب و کار آزاد بودند، هم بهبود زندگی مردم برایشان اهمیت داشت. حال آنکه فون میزس بگفته خودش لیبرالیسم را در مالکیت خصوصی و آزادی بیکران آن خلاصه می کرد،([۳]) و هایک آزادی سیاسی را قربانی آزادی اقتصادی می نمود. دوستی او با پینوشه و دفاع جانانه از این دشمن لیبرالیسم سیاسی بدلیل تلاش وی در پیشبرد لیبرالیسم اقتصادی بس شناخته شده است. آدام اسمیت که یکی از پدرخواندگان لیبرالیسم بحساب می آید، در آغاز سده نوزده بهنگام پدید آمدن بحرانی که زندگی کارگران را منقلب نمود، خواهان دخالت دولت در دفاع از آنها گردید، حال آنکه ادموند بورک حرکت دولت در این راستا را به بهانه اینکه دولت نباید در اقتصاد دخالت کند، محکوم نمود.

 داستان حرکت سیاسی روزولت و درپیش گرفتن سیاست اقتصادی نوع کینزی برای کمک به بیکاران بحران سال های ۱۹۳۰ برخلاف خواسته لیپمان (walter Lippman)، این راند ( Ayn Rand) و دیگر لیبرال هایی که بویی از انساندوستی نبرده، برای اغلب آشنایان به مسائل سیاسی شناخته شده است، و نیاز به تکرار ندارد.

همه موارد بالا نشانگر دو برخورد در جهان ذهنی لیبرالیسم است، یکی از سرمایه داری دفاع می کند، و وجه انساندوستی را از خود دور نمی کند. دیگری همه چیز و حتا انسانیت را فدای پیشرفت اقتصاد سرمایه داری و مالکیت خصوصی می نماید، و همچون ترامپ نگاهی تحقیر آمیز و نژادپرستانه به مردمان جامعه دارد. باشد که لیبرال های ایرانی از این دومی فاصله بگیرند، تا فضای گفتگو و مراوده آشتی جویانه برقرار باشد.

مهدی رجبی


[۱]  خواننده احتمالا خواهد گفت باز یک تقسیم بندی تازه درباره لیبرالیسم! هر دم از این باغ بری می رسد. پیرامون لیبرالیسم و تقسیم بندی های آن که پذیرش عمومی دارند، نویسنده چیز تازه یی ارائه نمی کند. ویکی پدیا فارسی سر فصل جامعی درباره لیبرالیسم دارد که برگردان همان عنوان ویکی پدیا در زبان های اروپایی است و برخلاف لیبرال های ایرانی که اصرار بر وجه اقتصادی لیبرالیسم دارند، و وجه سیاسی آن را برجسته نمی کنند، جان مطلب را ادا می کند.

[۲]  این پرسش ها را نویسنده نه از دیدگاه یک فرد لیبرال بلکه از جایگاه نظری – سیاسی یک فرد چپ که به دمکراسی و اصول آن احترام می نهد، و در جستجوی گفتگو و مراوده صلح آمیز با همه نیروهای سیاسی جامعه  از جمله لیبرال هاست، مطرح می کند.

[۳]  لودویگ فون میزس یا دومیزس در کتاب معروف خود «لیبرالیسم» می نویسد:« اگر بنا باشد برنامه لیبرالیسم را در یک واژه تعریف کرد، می گویم : مالکیت، یعنی مالکیت خصوصی وسایل تولید.» کتاب «لیبرالیسم، سنت کلاسیک»، https://cdn.mises.org/Liberalism

https://akhbar-rooz.com/?p=158950 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
محمدعلی رحیمی
محمدعلی رحیمی
1 سال قبل

این مقاله مرا یاد مبارزات درون حزب کمونیست چین می اندازد اینکه دارودسته گروه چهار نفره برای مبارزه با افکار “بورژوازی”امثال تنگ شیائوپینگ انها را به کار در مزارع تبعید می کرد با این تصور که انها در ان مرارع پرولتاریزه می شوند و از افکار بورزوازی دست بر نی دارند
نویسنده مقاله بالا هم تصور می کند با ورود تعداد بیشتری کارگر وکشاورز به مجلس سیاست های مجلس به نفع کارگران وکشاورزان گردش می کند انچه که درمقاله بالا مغفول مانده همانا اینکه بالا رفتن سطح رفاه کارگران نه حضور فیزیکی انها بلکه پیش برد سیاست های درستی است که می تواند از دهان یک بورژوا ویا یک مارگر بیرون بیاید
فراموش نکنیم عقبه حزب نازیسم همگی کارگران حزب سوسیال بودند و اعتصابات راننده ها در کشور شیلی یکی از عوامل سقوط النده بوده است
انچه که نویسنده از ان طفره می رود همانا این است کدام سیاست اقتصادی درست می تواند کشور فرانسه از اقتصاد رتبه هشتاد به سطح‌کشور هائی نظیر کشورهای اسکاندیناوی برساند

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x