من او را یکی از «تک شاخ»های افسانهای هنوز زنده مینامیدم که توانسته بودند از چنگ جادوگران و گاوهای قرمز جنگل زمان بگریزند و همچنان جهان را در جستجوی دنیای «تک شاخ»های نیک اندیشی مانند خود زیر پا بگذارند. به همین دلیل، او را زنده و دور از گزند دشمنان زمان میخواستم، تا بتواند همچنان نغمهی آزادی و عدالت اجتماعی را در جامعه سر دهد. این آرزو را در هر دیداری به او یادآور میشدم، تا اینکه سرانجام شنیدم که در تنهایی خویش و بیآنکه دوستانش آگاه شوند، پس از سالیان دراز رنج زندان، بیماری و فشار اقتصادی و در آرزوی بازگشت نسل تک شاخهای انسانگرا و خواهان آزادی و عدالت اجتماعی، به درهی سیاه مرگ پرتاب شد، از جهان رخت بربست و دوستانش را تنها گذاشت. منظورم از این تک شاخ، «اصغر حسن زاده فیروزی است» که از کمابیش ۵۰ سال پیش چه در زندان دههی ۱۳۵۰ مشهد و چه در آزادی، او را به نیکی و بزرگواری میشناختم. همانگونه که دوست دیگر دوران جوانیام را یکی از تکشاخهای آزادیخواه و عدالت پژوهی میدانم.
اما همواره و هنوز هم که دیگر «اصغر» درمیان ما نیست، او را مانند گذشته در اندوه درگذشت خود تنها گذاشتند. من نیک میدانم که اصغر فیروزی تا دم مرگ به مارکسیسم باور داشت. اما از نگاه من، همانندسازی او به «تکشاخ آزادیخواه و عدالت پژوهی اجتماعی» برای اصغر و آن دو تن دیگر که پایینتر از آنها نام خواهم برد، فراتر از صفتهای تعارفآمیزی مانند «چریک پیر»، «رفیق مبارز»، «کوشندهی راه سوسیالیسم و طبقۀ کارگر» و مانند آن است، که شاید هرکسی به راست یا دروغ بتواند مدعی آن شود. همانگونه که علی (عارف) پاینده را که در چندر روزپیش درگذشت، و حسن قاسمی کرمانی را که در سال گذشته از میان ما رفتند، میتوان از همین آخرین نسل «تکشاخها»ی جنبش چپ و عدالتخواهی به شمار آورد. بازهم نه به دلیل چنان نسبتهای انقلابی و شورانگیز، بلکه به دلیل رفتار و منش انسانی و دلیرانهی آنهادر زندگی واقعی و پرداخت هزینهی جانی و مالی برای دستیابی به آزادی و عدالت اجتماعی. آنها رها از همهی شعارهای دهن پرکن، انسانگرا بودند، دربرابر دشمنان انسانیت میایستادند، و همراه با وفاداری به این آرمانها و آرزوی بهترینها برای جامعهی انسانی در سراسر جهان، به ایران و سرنوشت مردم آن نیز میاندیشیدند و به آن وفادار بودند. بسیار ساده و بیآلایش زندگی کردند و تا جاییکه من میدانم، آرمان آزادای و عدالت اجتماعی را هرگز از یاد نبردند. یاد این دوستان از دست رفته را گرامی میدارم، و درگذشت آنها را به همهی آزادیخواهان ایرانی و دوستان آنها تسلیت میگویم. پایداری منش انسانی این «تکشاخ»ها را تا رسیدن به هدفهای انسانی ایران و ایرانیان آرزو میکنم.
محمد رحمان زاده هروی
هشتم تیرماه ۱۴۰۱
بسیار زیبا و
شایسته این جان های شیفته
همانند سازی بسیار زیبایی بود .روحش شاد و یادش گرامی.