سايت سياسی - خبری چپ - تريبون آزاد

ویروسی سیاسی از نوع نه چندان جدید، اما همیشه مضر و خطرناک!

بدون شک حاکمیت اسلام سیاسی در ایران، یکی از سیاهترین دوران زندگی مردم در ایران و کل منطقه بوده و هست. سبعیت و بیمرزی این اقتدارعلیه هرگونه حق و حقوق بشریت، علیه هرگونه آزادیخواهی و رفاه، علیه هرگونه تلاش برای برخورداری از یک زندگی انسانی، علیه هرگونه آثار و روش یک زندگی مدرن و امروزی، ووو برکسی پوشیده نیست و نمانده است. یکی از ارگانهای تبلیغی و موثر رژیم اسلامی در ایران، حضور و وجود “امام جمعه” ها بوده و هست. هدف این نوشته پرداختنی اجمالی به این موضوع است.

 از دورانیکه بچه ای بیش نبودم و جمعه ها طبق معمول من را هم به مسجد میکشاندند، با پدیده “امام جمعه” آشنا بودم و شدم. این فرد، ظاهرا مظهر اتوریته و حرف منطقی زدن و .. بود، برای بسیاری از مسایل دینی مرجع بود و حرف و تاییدیه یا توضیح ایشان غیرقابل تغییر بود. حرف امام جمعه، حرف آخر بود. لزوم احترام ویژه به ایشان برکسی پوشیده نبود. همزمان با ارتقا سن و شعور، قدرت درک حرفهای این جناب نیزقدری بیشتر شد. توضیحات و توجیهات این جناب در مورد مسایل اجتماعی و البته از منظردینی، مورد بحث و تبادل نظر، و چه بسا راهنما و رهنمون بودند. نحوهُ حرف زدن اینان هم جالب بود. همیشه وقتی نمونه ای از رفتار و کردار و گفته های امامان و پیامبران میاوردند انگار شب قبل با وی نشسته و شام خورده اند و به ایشان راهنماییهای لازم را داده و دستورالعملهای قابل و لازم الاجرا به وی را ابراز داشته اند.

انقلاب سال ۵۷ سر رسید. این عالیجنابان هم، مثل همه، سری از سیاست و تحولات آنروزو زمان در میاوردند. به قدرت رسیدن حاکمیت اسلامی، خون تازه ای در رگهای این قشر دمید. همه، به مذیج گوی بدون چون و چرای حاکمیت تازه بدوران رسیده تبدیل شدند. اینبار، اظهارات اینها و رجوع به کردارها و گفتارهای انبیا و امامان در رابطه با مسایل سیاسی و اجتماعی بگونه ای بود انگار مثلا یکی از اعضای کابینه یا دستیار فلان وزیر دولت محمد یا علی و یا حسین، ویا شهردار یکی از شهرهای تحت حاکمیت آنان بوده اند. در مورد هر مسئله ای حتما نظر و حرف داشتند. در این مورد، اگرچه اتکای کامل رژیم به علمای شیعه و تهیه لشکر امامان جمعه از میان آنان گاها غرولندی در میان امام جمعه های سنی برمیانگیخت، ولی حاکمان اسلامی با تخصیص حقوق ماهانه و گاها تخصیص مقداری هدایا و کمک اینها را خیلی خنثی نگه داشتند.

سرمایه گذاری و اتکای حاکمان اسلامی بر امام جمعه ها بیشتر و بیشتر شد. تا جاییکه اکثرا سیاستها و تصمیمات روز خود در رابطه با مسایلی که با آن روبرو بودند و میشدند را توسط این قشر اعلام کرده و هنوز هم میکنند. همه اینها بجای خود چون تمامی احاد جامعه با این قشر آشنا هستند، اما در اینجا لازم میدانم به واقعیت وجودی این پدیده ناهنجار، ناهمگون با سطح شعور و درک و حتی توقعات جامعه اشاراتی بکنم. مقداری در “ویروس” خواندن این قشر متزلزل بودم، دقیق نمیدانم چرا، اما تداوم سطح دخالت این جنابان در امور و مسایل جاری در جامعه و اتکای حاکمان اسلامی به اینان، من را به این نقطه توافق با خود رساند که بله، اینها واقعا  ویروسی سیاسی و بسیار مضر برای امروز و آیندهُ جامعه اند.

اشاره کردم که امام جمعه ها مبلغ و مروج خستگی ناپذیر حاکمیت اسلامی کنونی اند و چون ماهیت و نقش این حاکمیت بر هیچکسی پوشیده نبوده و نیست، اساسا به کارکرد و نقش این قشر میپردازم. شروع و تثبیت حاکمیت اسلامی در ایران، دقیقا تثبیت و تحمیل حاکمیت سیاهی و تباهی بوده و هست. این جنابان امام جمعه، وسیله و عامل پیشبرد این سیاهی و تباهی بوده اند. نگاهی به گفته ها و نصایح ظاهرا داهیانهُ این جنابان عالم و فاخر به جامعه در روزهای جمعه، بخوبی جایگاه اینان در تحولات هرروزه در ایران و منطقه را بنمایش میگذارد. این جنابان ظاهرا مدافع مردم و جامعه اند و همیشه نیز سعی بر این دارند خود را چنین بنمایانند. اما بر کسی پوشیده نیست و نمانده که تمام نیت و خط تبلیغی اینها و تشویق و ترغیب مردم به پیروی از این نصایح ظاهرا دلسوزانه، فقط و فقط برای دفاع از وضع موجود و سیاستها و رفتارهای حاکمیت اسلامی با مردم بوده و هست.

امام جمعه ها، تنها وقتی بصدا در میایند که مردم در گوشه ای برای احقاق حق پایمال شده خود تکانی بخود بدهند و به خیابانها بیایند. یا مثلا مانند دورهُ اخیر که زنان علیه قوانین و دستورات اسلامی، که بدترین نوع بیحقوقی را بر آنان تحمیل کرده است، بپاخاسته و خواهان تغییرند، فورا این جنابان به شیپورهای زنگزدهُ تبلیغاتی حاکمیت تبدیل شده و شب و روز در بوق و کرنا میدمند که نباید حجاب رخت بر بندد. جملات و توجیهات و تبلیغاتیکه این جنابان در این باره بکار میبرند واقعا مشمئز کننده اند، پوچ و بی اساسند. اما همچنان از رو نمیروند و بر ضرورت وجود حجاب تاکید میورزند. کسی نیست به اینها بگوید که جناب اصلا، پوشش انسانها چه ربطی بشما دارد؟ شما چکاره اید و کجای زندگی این جامعه قرار دارید که بخود اجازه میدهید چنین امر و نهی کنید؟ اگر شما یکذره، سر سوزنی، بفکر جامعه هستید و ظاهرا از موضع دلسوزی هم به شیپور تبلیغاتی حاکمیت اسلامی تبدیل شده اید، چرا در طول این ۴۴ سال علیه هیچکدام از برنامه های هیچیک از دولتهای تاکنونی دم برنیاورده اید؟ اگر سواد دارید لطفا بروید و نگاهی به آمار خود این حاکمیت از سطح بیکاری، گرانی، و فقر و بدبختی ووو بیندازید. یا، بخود جرات دهید و بخیابانها بروید، با زندگی هزاران کودک خیابانی و تلاششان برای یک تکه نان آشنا شوید، با سطح وسیع ناامیدی در میان جوانان تحصیلکرده که در خیابانها دستفروشی میکنند آشنا شوید، قیمتها را بینید، از نزدیک منجلابی را که بنام زندگی بر دهها میلیون انسان تحمیل کرده اند، ببینید.

اما مشکل این جنابان، عدم آشنایی با اینهمه بدبختی و سیه روزی نیست که مردم در آن غوطه میخورند. اینها همه از سطح بسیار وسیع دزدیها و اختلاسها خبر دارند و چه بسا خود سهمی هم از ان دریافت میکنند، ولی دم برنمیاورند. مشکل اساسی این قشر از جامعه، طفیلی بودن و نان مجانی خوردن از ثروتیست که در جامعه توسط مردم زحمتکش و کارگر تولید میشود. جایگاه اصلی این قشر در جامعه، مفتخورترین و بیکاره ترین است. اینها نقشی در کار و تولید جامعه ندارند در نتیجه برای خود فقط سهمی را قائلند که حاکمیت بر سفره شان میگذارد. این قشر مفتخور، برای تامین نان و نوای خود، چاره ای جز مجیزگویی از حاکمیت و سیستم فعلی ندارد. در نتیجه، برای نان و نوای بیشتر، بایستی بیشتر از مردم و درد و رنجهایشان فاصله گرفته و بهمان اندازه به اعمال و رفتار حاکمان نزدیکتر شوند و به توجیه سیاستهایشان بپردازند.

اما، تعلق این قشر به بخش مفتخور در جامعه، آنها را به چنین موقعیتی سوق داده و به قشر نان به روزخور نیز تبدیل کرده است. وابستگی این قشر به حاکمیت، آنان را در مقابل جامعه و تلاش مردم برای برخورداری از یک زندگی شرافتمندانه و جایز قرار داده است. بیجهت نیست که در شرایط کنونی که صدا و ندای بیزاری از این حاکمیت تمام گوشه ها و شهرهای ایران را فراگرفته، همین جنابان با شدت و حدت تمام بر ضرورت وجود و ادامه تحمیل حجاب بر زنان پای میفشارند.  

با جاروکردن حاکمیت اسلامی از ایران و منطقه و بنیان حاکمیتی برمبنای ارزش و حق و آزادی انسان، این قشر نیز جارو خواهد شد. دولت انقلابی برآمده از خیزش مردم جان بلب رسیده، هرگونه کمک هزینه و تامین مالی تمامی نهادهای مذهبی، منجمله این جنابان، را لغو کرده و ثروت جامعه را در راه تامین زندگی، بهداشت و درمان کامل و مجانی، تحصیلات و آموزش مجانی در تمامی سطوح، و باقی نیازمندیهای اساسی جامعه صرف خواهد کرد. این قشر نیز، فقط بعنوان شهروند از امکانات زندگی برخوردار خواهند بود و بساط زالوصفتی و مفتخوریشان برچیده خواهد شد.

زنده باد یاد مهسا و نیکا و تمامی جوانانیکه بدست اربابان این طفیلیها زندگی و آرزوهایشان پرپر شد.

مصطفی یونسی

۲۱ اکتبر ۲۰۲۲

[email protected]

https://akhbar-rooz.com/?p=175181 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x