سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲

سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲

تحرک پیروان سلطنت و نقش مخرب غرب در برقراری دمکراسی و استقلال در ایران  – خانلر کوشکی

رضا پهلوی و پیروان افراطی سلطنت  که موثرترین آن ها ساواکی ها وارتشی ها و سرمایه داران گذشته هستند، نمی توانند نوید آینده ای روشن باشند. تصویرمعلوم چنین آینده ای بازتولید دیکتاتوی، کشتار، سرکوب و زندان؛  و بطور حتم تکرار شورش های مردمی است. هنوز فریاد  میلیونی “مرگ بر شاه” از فضای ایران از بین نرفته است

به تازه گی پروژه تولید رهبری و تبلیغ نظام پادشاهی به عنوان نوع مطلوب  جایگزین جمهوری اسلامی شتاب گرفته است. برنامه های تبلیغی هواداران سلطنت و شخص رضا پهلوی روز برروز دیده می شود. تلویزونهای مدافع این تفکر نیز برنامه های خود را در این جهت تنظیم کرده اند.

ابتدا تویت ۶ نفره براه انداختند و اکنون نوع آوری سیاسی “وکالت”.  هیچ یک از این ترفندها نمی تواند به این زودی حاصلی داشته باشد و آنها نیز خود می دانند. هدف زنده نگه داشتن نامی خاص برای رهبری با استفاده از روش تکرار و تلقین است. آلوده کردن ذهن بخشی از مردم در داخل و خارج که گویی جز این فرد و نظام موروثی سلطنت راه دیگری در پیش رو وجود ندارد. می خواهند آنقدر بگویند و تبلیغ کنند تا او را جا بیاندازند، همان کاری که پیروان خمینی در “امام” کردن او کردند.

کند وکاو و تحلیل پروژه تولید رهبری و نظام پادشاهی بدون توجه و شناخت دقیق سیاستهای غرب در ایران حداقل در تاریخ صد ساله اخیر نمی تواند عمق این پروژه و احتمالات آینده آن را روشن کند.

این نوشته در پی نقد و یا نفی دمکراسی غربی و طرح بحث تقابل شرق و غرب نیست. آثار مثبت دمکراسی غربی مشهود است و سیاستهای مخرب آن در مقابله با کشورهایی که بدنبال برقراری دمکراسی، استقلال و حداقل برنامه رفاه اجتماعی هستند نیز بر کسی پوشیده نیست.

سیاست غرب در ایران

سیاست غرب در ایران همواره بر یک اصل تغییرناپذیر استوار بوده است. اصل “کنترل هر نوع حکومتی در ایران و مقابله با روی کار آمدن حکومتی دمکراتیک و مستقل”. غرب این سیاست را در زمان نخست وزیری مصدق و مبارزات ملی کردن نفت با کودتای ۲۸ مرداد بخوبی اجرا کرد. در دوره پادشاه پیشین با همه سر سپرده گی به محض مشاهده حداقل گرایش مستقل وی، او را از لیست رهبران وفادار خود خارج و در فرصت مناسب آواره اش کرد.

جنبش اعتراضی اخیر فرصتی برای غرب ایجاد کرد که شاید بتواند کنترل آن را بدست گیرد و از شر این نظام خلاص شود؛ ولی جایگزین آماده ای نداشت. این جنبش گسترده شد؛ سرنگونی رژیم را هدف اصلی خود قرار داد و با شعار فراگیر “زن، زندگی، آزادی” جنس دمکراسی خواهی عمیق خود را بروز داد. رادیکال شدن جنبش غرب را نگران کرد. نگرانی همیشگی که  اگر دیر بجنبد نیروهای دمکرات کنترل اوضاع را در دست گیرند و جایگزین جمهوری اسلامی نظامی مردمی، دمکرات با حدی از گرایش های چپ چیزی شبیه بعضی کشورهای امریکای لاتین شود.

این بدیل برای غرب گران است و آن را تحمل نمی کند. با هر روشی در مقابل آن می ایستد  تا بدیل موردنظر خود را روی کار بیاورد تا مشکلات کمتری در این منطقه داشته باشد. اگر موفق نشد حفظ جمهوری اسلامی با اندکی سازگاری و کمتر مشکل ساز برایش مطلوب تر است.

سیاست غرب و رضا پهلوی

با این نگاه به سیاست غرب، جان گرفتن و تعجیل رضا پهلوی و سلطنت طلبان قابل فهم تر است. غرب با مطرح کردن و بال و پر دادن به این فرد و پیروانش دو هدف را دنبال می کند. نخست، آماده سازی بدیل موردنظر خود، تا در صورت فراهم شدن شرایط و اقبال مردم به این گروه در مرحله تغییر ساختاری نظام موجود، آن را با شیوه های سیاسی و حتی نظامی، همچون داستان گوادلوپ،  به قدرت برساند.

دوم، در صورتی که  به هر دلیلی نتوانست این برنامه را پیش ببرد و نیروهای دمکرات به جبهه قوی تری دست یافتند و احتمال بیشتری در جایگزین نمودن نظام موردنظر خود داشتند، نیروهای سلطنت طلب با رهبری رضا پهلوی را به مقابله با جبهه مردم وارد میدان کند. تکرار تجربه ونزوئلا، شیلی، برزیل و… این برنامه اساس همبستگی موردنیاز مردم برای پیروزی را تضعف می کند؛   جنبش انقلابی مردم از دو سو زیر سرکوب رژیم و نیرهای سلطنت طلب قرار می گیرد. در این حالت  جمهوری اسلامی بیشترین بهره را می برد و بقای خود را تضمین شده می داند. 

برنامه های تدوین شده برای تولید رهبری و ایجاد حزب های خلق الساعه سلطنت طلب حاصلی جز تفرقه و شکاف در جنبش اعتراضی ندارد. این برنامه بیش از سیاست سرکوب رژیم به همبستگی مردم اسیب می رساند.

سیاست غرب با جمهوری اسلامی

غرب در رابطه با جمهوری اسلامی سیاست مماشات و کنترل آن را دنبال کرد. هنگامی که در منطقه مشکل سازشد درصدد تضعیف آن بر آمد.

غرب با حمایت وسیع از روی کار آمدن جمهوری اسلامی گرچه دچار دردسرهایی شد ولی این رژیم عامل خدمات زیادی برای غرب بوده است. غرب به بهانه حمایت از کشورهای منطقه سیل اسلحه را سرازیر منطقه کرد که هنوز هم ادامه دارد و صنایع نظامی غرب  رونق گرفت.

  رژیم ولایی یکی از مهمترین آرزوهای غرب را تحقق بخشید؛ قویترین و با تجربه ترین کادرهای رهبری چپ در منطقه و جهان را که حاصل سال ها مبارزه و تجربه بود قتل عام کرد. حزب توده شاخص ترین نیروی تاریخ جنبش چپ در ایران بود  که رهبران آن تقریبا همگی اعدام شدند. رژیم ملاها برای تضمین بقای خود و خوشایند غرب دست به کشتار وسیع نیروهای جوان و نوشکفته چپ در سازمان فدایی و دیگر سازمان های چپ زد و آن ها که زنده ماندند نا گزیر به مهاجرت شدند. از این روغرب این رژیم را به ساده گی فدای هر جایگزینی نمی کند.

اگر جنبش چپ در حال حاضر ضعیف است یکی از علت های اصلی آن کشتار رهبران و کادرهای آن در دوران شاه و جمهوری اسلامی است. واقعیتی که با تاسف  در ارزیابی از وضع کنونی نیروهای چپ در ایران در تحلیل های بسیاری دیده نمی شود

جمهوری اسلامی و رضا پهلوی

 دستگاه امنیتی رژیم ولایی از وزن نیروهای هوادار سلطنت و رضا پهلوی آگاه است و توان آن ها را بسیار ناچیز ارزیابی می کند. تا زمانی که از جانب آن ها احساس خطر نکند، وجودشان را برای ایجاد تفرقه و تضعیف همبستگی مردم  مفید می داند.

در تشدید تبلغ و نمایش های رضا پهلوی نمی توان ازاحتمال نقش پشت پرده جمهوری اسلامی در دامن زدن به این کازار غافل بود. “مهندسان” امنیتی ولایت فقیه تجربه کافی دارند تا با  نفوذ در این گروه،  تقابل آن ها را با سایر اپوزیسیون و تضعیف همبستگی مردم را مهندسی کنند. جمهوری اسلامی از وجود این گروه جهت تفرقه در مبارزات مردم بهره می برد و در صورت لزوم برایشان نیروهای کمکی نیز گسیل می کند.

آینده ایران با رضا پهلوی

 روی کار آمدن پادشاهی رضا پهلوی  تکرار کشتار نسل چپ  باقی مانده از گذشته و نسل جدید و جوان چپ روییده در ایران است؛ این تضمینی نانوشته است که سلطنت طلبان به غرب می دهند. بهای روی کار امدن رضا شاه سوم را چپ باید بپردازد.

هر نیرو و نظامی که از شکل گیری نیروهای دمکرات با حداقل خواسته تعدیل غارت سرمایه پیش گیری کند، و در صورت لزوم با کشتار آنها، مطلوب غرب است. رضا پهلوی و هواداران وی این قابلیت را دارند و چشم غرب به آنهاست.

 مسئله نیت خوانی ضمیر شخص رضا پهلوی نیست. موضوع تجربه تاریخی است. در گذشته به افکار اساسی خمینی که در نوشته هایش بیان شده بود توجهی نشد. حرف های عامیانه و ظاهر ساده وی مورد توجه قرار گرفت. حاصل آن استقرار ولایت مطلقه فقیه و کشتار  سال های ۶۰ و ۶۷ بود. و پس از آن سرکوب های خونین جنبش های اعتراضی سالهای ۸۸ و ۹۶ و ۹۸ و کشتار و سرکوب جنبش اخیر “زن، زندگی؛ آزادی”.

حرف های رضا پهلوی نمی تواند سند رفتار و عمل وی پس از کسب قدرت باشد. تاریخ پادشاهی در ایران تاریخ گمشده و ناشناخته ای نیست. قدرت مطلق سلطنت، ادعای سایه خدا بودن در زمین  و خدایگان آریامهراز حافظه تاریخ ایران از بین نرفته است.

موضوع رواشناسی فرد رضا پهلوی در شناخت رفتار سیاسی وی در صورت کسب قدرت نیست. نمی توان شخصیت پدربزرگ و پدرش را نیز به او تسری داد. موضوع نوع نظام مورد علاقه وی و هوادارانش است که اساس رفتار و کردار آینده وی را می سازند. از هم اکنون نیز می توان نشانه هایی از آن آینده دور و خیالی را دید. تکیه برافراد و شخصیت ها و پیروان شناخته شده و نفی احزاب سیاسی و از همه مهمتر توجه غرب به وی، امیدی به پادشاهی متفاوت از شاهان سرنگون شده نمی دهد.     

رضا پهلوی و پیروان افراطی سلطنت  که موثرترین آن ها ساواکی ها وارتشی ها و سرمایه داران گذشته هستند، نمی توانند نوید آینده ای روشن باشند. تصویرمعلوم چنین آینده ای بازتولید دیکتاتوی، کشتار، سرکوب و زندان؛  و بطور حتم تکرار شورش های مردمی است. هنوز فریاد  میلیونی “مرگ بر شاه” از فضای ایران از بین نرفته است.

نیروهای دمکرات و چپ و رضا پهلوی

 در حال حاضر تفرقه نیروهای دمکرات و چپ امکان بزرگی برای غرب در تشدید و سهولت سیاست حمایتی خود از رضا پهلوی و پیروان سلطنت است. نیروهای دمکرات و چپ باید تلاش اصلی خود را در رفع این ضعف اساسی کنند. بدون رفع این مشکل امکان مقابله با هجوم تبلیغی نیروهای سلطنت طلب در معرفی خودبه عنوان نماینده جنبش داخل در گفتگو با نهادهای جهانی امکان پذیر نیست.  

سیاست و برنامه های نیروهای دمکرات و چپ در بر خورد با برنامه های تبلیغی رضا پهلوی و پیروان وی نمی تواند بدون توجه به سیاست های غرب به عنوان حامی اصلی و کلان این گروه تنظیم شود.  

در روند مبارزه با نظام اسلامی به عنوان هدف اصلی و لزوم سازمان دادن کلیه امکانات و توانایی ها در این جهت نباید از نقد و افشای سلطنت طلبان افراطی و ساواکی مسلک و نشان دادن فجابع دوران پهلوی کوتاهی کرد. کسانی که دوران دیکتاتوری شاه سابق را تجربه نکرده اند حق دارند بدانند که آزادی های نسبی اجتماعی آن دوران نمی تواند شاخصی برای قضاوت باشد . نفرت و بیزاری از حاکمیت آخوندها و مبارزه برای سرنگون کردن این نظام باید منجر به حاکمیت مردم و آزادی واقعی گردد. سلطنت با شاهی جدید پس از مدتی کوتاه بازهم حکومتی مطلقه چون شاه پیشین و سلطه ساواک و سرکوب آزادی خواهان است. رابطه نیروهای دمکرات و چپ با سلطنت طلبان فاشیست با نگاهی رقابتی مفهومی ندارد.  آنها ذاتا  دشمن نیروهای دمکرات و چپ هستند.  اعتقاد این گروه به سکولاریسم دلیلی به خوش بینی نیست. همچنان که گفتار ضدامپریالیستی خمینی و پیروانش، بخش مهمی از نیروهای چپ و دمکرات را گمراه کرد، و به بهای فدا کردن دمکراسی از او حمایت کردند.  در این مرحله نیز نباید جمهوری و دمکراسی پارلمانی را قربانی حداقل شعارهای فعلی آزادی خواهی و حقوق بشری پیروان سلطنت کرد.

جنبش انقلابی چند ماه اخیر به خوبی شعور سیاسی و عقلانیت خود را نشان داد. این جنبش مخالف هر نوع دخالت خارجی چه به صورت نظامی و چه تحمیل رهبری و نظام موردپسند غرب است. این جنبش در همین مدت به اندازه کافی شخصیت های مورد اعتماد مردم را معرفی کرده است. گرچه بیشترین آن ها در زندان هستند ولی امید مردم آزاده ایران برای رهایی از این نظام ولایی به همین زنان و مردان مبارز است.  

خانلر کوشکی – ۱۱بهمن ماه ۱۴۰۱ – Jan. 31 , 2023

 کمیسیون حقیقیت و آشتی (TRC) در سال ۲۰۰۸ شروع به کار کرد. این نتیجه توافقنامه اسکان مدارس مسکونی هند  

https://akhbar-rooz.com/?p=191263 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

3 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
محمد رضا کیانفر
محمد رضا کیانفر
1 ماه قبل

.
عباس سلیمی نمین تاریخ‌پژوه گفت: تیمورتاش چون در برابر انگلیس از مصالح ملت دفاع کرد ابتدا زندانی و سپس کشته شد.
 
آقای سلیمی،
وقتی رضاشاه پرونده‌ی نفت را در بخاری انداخت و امتیاز دارسی را باطل کرد انگلیس تیمورتاش وزیر دربار را مأمور ترور رضاشاه کرد شوروی توسط یکی از پرستوهایش به مأموریت وی پی برد به رضاشاه اطلاع داد و رضاشاه او را کشت.
چرا کردی چنین وارونه کردار، که ننگ است ار بگویندش به گفتار.
جوانمردی کن و پنهان همی دار، مکن یکباره یار خویش را خوار.
 
سرور گرامی،
تنها راه نجات میهن اتحاد ماست که هم‌صدا جمهوری اسلامی را تشویق به انجام دو فوریت نماییم:
۱- قطع دشمنی با آمریکا برای دفع تهدیدات خارجی.
۲- به رسمیت شناختن حق آزادی بیان مصوب قانون اساسی جهت حل مشکلات داخلی.
با تشکر از توجه شما.

نیک
نیک
1 سال قبل

جناب کوشکی حق با شماست که ” سلطنت با شاهی جدید پس از مدتی کوتاه بازهم حکومتی مطلقه چون شاه پیشین و سلطه ساواک و سرکوب آزادی خواهان است” اما میشود این سؤال را نیز مطرح کرد که چگونه میشود اطمینان داشت که جمهوریت نیز همچون صدام و اسد و کره شمالی بد تر از سلطنت نشود؟ شکی نیست که جایگاهی بنام سلطنت لانه ای آماده برای رشد استبداد است اما اگر اکثریت رای به سلطنت دادند چه؟ آیا بهتر نیست بجای افشاگری در مورد سلطنت که نمونه های دمکراتیک آن وجود دارد به اهمیت دموکراسی و حقوق بشر که متاسفانه خود چپ گذشته خوبی در آن ندارد دست بزنیم؟ 

کیا
کیا
1 سال قبل
پاسخ به  نیک

نظری منطقی!
از شرایط فعلی باید به آینده احتمالی برسیم.
۱. جنبش ” زن زندگی آزادی” تکیه بر آزادی دارد ، چه نوعش هم هنوز مشخص نیست.
۲.حکومت اسلامی بر پایه صدور اسلام آنهم فقاهتی اش به همه یورش برده است ، منطقه و جهان ، در نتیجه همه درست یا غلط با دید سوء استفاده و یا دفاع از خود با این حکومت در گیر هستند!
۳. این حکومت از حکومت پهلوی ها بدتر است و برگی مثبت در دست سلطنت طلبان شکست خورده “و محدود و در اقلیت” است.
نتیجه: مرحله انقلاب دمکراتیک و ملی است
حال چپ پراکنده ای که حاظر نیست به یک بازی دمکراسی دشوار صادقانه وارد شود و از اوضاع برای یارگیری و تشکل و همگرایی سود جوید ، فقط خود را با صداقت جهنمی به گوشه می‌کشاند و شانس دیگران را برای شرکت در این جنبش بالا میبرد.
تشکیل جبهه ضد دیکتاتوری دمکراتیک و همکاری و انتقاد بجا با همه جریانات موجود در این مبارزه از سلطنت طلب ، مجاهد تا ریزشی های حکومت و ایجاد روابط با صلحدوستان جهان و ارتباط با کشورهای خارجی برای بی اعتبار کردن حکومت ولایی شرط پیروزی در این مبارزه سخت است اگر برای این مردمی که در خیابان حا ظر شده اند و از جان و مال خود گذشته اند، احترام و اعتبار قائلیم.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x