سايت سياسی - خبری چپ - تريبون آزاد

چرا بدیل جمهوری اسلامی نمی تواند مترقی و انقلابی باشد؟ – علی اردلان

یکی از سیاست های فریبکارانه رژیم می تواند همین عفو و آزادسازی دسته جمعی زندانیان سیاسی باشد. به نحوی که درسالگرد انقلاب ۵۷استیصال ماه های آخررژیم شاه را تداعی کند. واقعا چرا حکومت اینکاررا کرد؟ آیا مستاصل شده؟ یا بخاطرغربی ها و موارد دیگر دست به اینکار زده؟

پی بردن به هدف اصلی آنها خیلی مشکل است. میتوان دریک جمع بندی اینطورفرض کرد که این قضیه یک سیاست پیچیده و کمپلکس بوده که بخشی ازآن روی حساب و کتاب و بخش دیگر بطورغریزی و ناخودآگاه شکل گرفته است. مثلا اتاق فکررژیم حتما این عمل را از روی استیصال نمی داند در صورتیکه اجبار میتواند از عوامل اصلی این حرکت باشد.

اما آنچه مشخصا در این سیاست پنهان مانده و خیلی اهمیت دارد، موضوع پناهندگی و مهاجرت فعالین سیاسی و مدنی ست که هر بارپس از شکست خیزش ها و جنبش های اجتماعی به شکلی وسیع اتفاق میافتد. این موج باعث خروج نیروهای فعال ازجامعه شده و خیزش بعدی را تا جایگزینی مجدد نیروها معطل میگذارد. سیاستی ست که رژیم سال ها دنبال کرده و ازآن جواب گرفته است. پس میتوان نتیجه گرفت که همیشه این حکومت، برای ماندگاری و بقا، جامعه را همپای خود ضعیف ساخته تا تناسب قوا تغییرنکند‌.

 البته موضوع پتانسیل اعتراضی یا شورشی، خودش یک رفتار موجی و سینوسی دارد. یعنی اگررفتار جامعه را کاملا آگاهانه در نظر نگیریم و برای جنبش های توده ای یک وجه خود به خودی هم قائل باشیم، وقتی خیزش و یا جنبشی به اوج خود میرسد، شروع به افت می کند. دردوره افت، پس ازعبور ازنقطه حضیض، دوباره انرژی اعتراضی شروع به ذخیره سازی میکند. آنقدرانرژی انباشته میشود، که دریک فاصله معین و با یک رخداد مشخص، دوباره فعال یا آزاد میگردد.

مکانیسمی که درارتباط با خیزش/ پناهندگی بوجود میآید، یک رابطه امپریالیستی را هم توضیح می دهد. به این نحو که سرکوب های سیاسی و مشکلات اقتصادی اجتماعی، نیروهای متخصص و روشنفکر جوامع پیرامونی را، جذب کشورهای غربی میکند. مگر الوین تافلر دائم نمی گفت دانش و نیروهای انسانی(علمی و فنی) بزرگترین ثروت یک جامعه و مهمترین فاکتورقدرتند.

این یک سیکل معیوب است که در نتیجه آن، هر بارکه شورش و یا جنبشی شکست میخورد،  بدنبالش عده زیادی صاحب اندیشه و یا فعال اجتماعی و سیاسی، از کشور خارج می شوند. همین مناسبات دررابطه با سرمایه نیز شکل گرفته است. یعنی تحریم ها و بحران های فزاینده اقتصادی اجتماعی و البته فساد ساختاری، باعث شده که پول و ثروت از ایران خارج وعمدتا درکشورهای غربی سرمایه گذاری شود.

 بنابراین امپریالیست ها و جمهوری اسلامی، نه تنها ثروت های ما را غارت کرد ه اند، بلکه ما را ضعیف و ضعیف تر نیزساخته اند. کل روند را اگر بررسی کنیم می بینیم که دردهه های اخیر ایران به شدت توسط حکومت اسلامی و امپریالیست ها غارت و به کشوری فقیرمبدل شده است.

این ساده لوحی ست که فکرکنیم امپریالیست ها خیر وصلاح ما را میخواهند و اجازه می دهند ما دولتی دموکراتیک و سکولارداشته باشیم(همانطورکه خیلی احمقانه است فکر کنیم جمهوری اسلامی با دستورو یا مداخلات آنها کنارمیکشد). نخیرما هنوز کلی منابع طبیعی و انسانی داریم که باید غارت کنند. پس هنوز کار تمام نشده. ظاهرامرنشان می دهد که سرمایه داری جهانی بخصوص قدرت های غربی، بهترازجمهوری اسلامی نمی توانند رژیمی پیدا کنند که چنین خدمتی به سیاست های خاورمیانه ای و جهانی آنها بکند. همین ژست مبارزه با غرب و اسراییل خودش بزرگترین خدمت را به آنها کرده است. زیرا جمهوری اسلامی به دلیل تحریم ها، کالا را گران خریده و ارزان فروخته است. در فرارمغزها و سرمایه رکورد زده. عملا از بازار نفت و گاز خارج شده و دیگرهیچ اهرم اقتصادی یی ندارد. در قاچاق کالا و گردش رانت و پولشویی و اقتصاد زیرزمینی به یک قطب مهم منطقه ای مبدل شده است( که این آیتم هم به گردش سرمایه جهانی کمک میکند)و… تنها عاملی که غرب را وامیدارد، تا جمهوری اسلامی را با یک رژیم فاسد دیگرجایگزین کند، دخالت آن در جنگ اوکرایین و اتحاد با روسیه است. که این مشکل هم ممکن است پشت پرده و یا درماه های آینده به طریقی برطرف شود. یا اصلا جنگ اوکرایین خاتمه یآبد و مذاکرات صلح آغاز شود. تمام این احتمالات میتوانند مسیرتحولات را تغییردهند. بهمین دلیل از الان نمی توان در مورد حتمی بودن سرنگونی و رژیم چنج سخن گفت. تنها راهی که سرنگونی را به نفع رژیم چنج میتواند تسهیل کند، اوج گیری اعتراضات و اعتصابات داخلی ست. فشارهای خارجی و پروپاگاندای اپوزیسیون وابسته تاثیر چندانی درروند سرنگونی و رژیم چنج امپریالیستی نخواهد گذاشت.‌

بفرض اگر این خیزش اجتماعی که خواستارسرنگونی دولت دینی ست، به حدی پیشروی کند که دول امپریالیستی ناچاربه تغییر رژیم شوند(و بطورهمزمان جمهوری اسلامی هم دچار فروپاشی گردد) قطعا با همکاری جمهوری اسلامی، دولتی را سرکارمیآورند که کاملا فاسد و ازلحاظ منطقه ای، سیاست های تنش آمیز قبلی را دنبال کند( این دفعه به اسم امپراطوری ایرانی آریایی). بنابراین رویای دولت دموکراتیک مردمی، فعلا و منطقا، هیچ مبنای ابژکتیو و واقعی ندارد. در خوش بینانه ترین حالت، درپی این خیزش، فقط دولت دینی جای خود را به دولتی به ظاهر سکولار خواهد داد( دولتی که سکولاریسمش هم نیم بند و ظاهری ست).به نظر من تنها بدیل ممکن که میتواند ادامه دهنده سیاست های جمهوری اسلامی در سطح منطقه ای و جهانی باشد، همین رضا پهلوی و دم و دستگاه فوق ارتجاعی اوست. خاورمبانه کنونی تحمل و ظرفیت دولت های واقعا دموکراتیک و سکولار را ندارد. با روی کارآمدن یک دولت مترقی، تکلیف رژیم هایی مثل اسراییل و عربستان چه میشود؟ لذا این نظم ارتجاعی که با روی کار آوردن طالبان درافغانستان، تا حدود زیادی تثبیت شده، بهمین سادگی قابل از بین رفتن نیست.

 تنها راه حلی که بطورنظری وجود دارد، خارج شدن از حوزه نفوذ امپریالیست هاست، که آنهم با انقلاب اجتماعی که همان انقلاب سوسیالیستی ست، میسرمیشود. باید کل ماشین دولتی را نابود و یک دولت سوسیالیستی بنا کرد، که تحت نفوذ هیچ قدرت خارجی نباشد .این راه حل فعلا یک راه حل تئوریک و نظری ست. اما قبول و باور به آن ازاین جهت اهمیت دارد که طی یک مبارزه انقلابی میتواند پایه گذارهژمونی طبقه کارگر و برتری گفتمان سوسیالیستی گردد. راه حل های حداقلی و رفرمیستی بجزتخریب این گفتمان سازی رادیکال و سوسیالیستی هیچ حاصلی برای طبقه کارگر نخواهد داشت. در شرایط کنونی، چپ با سیاست بازی و رقابت سیاسی با راست ها، نمیتواند به توفیقی برسد. چون بزرگترین سلاح خود را، که همان برتری تئوریک است، از دست می دهد و به منجلاب رفرمیسم میافتد. برای چپ و طبقه کارگر، تنها سیاستی که میتواند به نیرویی مادی مبدل شود، همان سیاست و تئوری رادیکال است. فشار و سرکوب های داخلی، بهمراه مداخلات خارجی، نمی توانند تا همیشه جلوی مبارزه توده های زحمتکش برای رسیدن به سوسیالیسم را سد کنند. آنقدراین مبارزات ادامه میآبند تا شرایط عینی و ذهنی انقلاب سوسیالیستی فراهم ‌گردد‌.

تا اینجا، دریک جمع بندی کوتاه اینطور می توان گفت، که انقلاب فقط شکل اجتماعی دارد و چنانچه گرایشات غیرسوسیالیستی در یک حرکت و یا خیزش اجتماعی توقف داشته باشند، نام آن حرکت را نمی توان انقلاب گذاشت. چون در نهایت منجر به یکسری رفرم ها میشود و تغییری در شیوه تولید و مناسبات اقتصادی اجتماعی حاصل نمی گردد.

درتوضیح علل ماندگاری رژیم های ارتجاعی و سرکوبگر، بخصوص در خاورمیانه ،میتوان به موارد دیگری هم اشاره کرد:

برای مثال ازلحاظ اقتصادی، سیستم بهم پیوسته بورژوازی جهانی، نیازبه تولید ارزش اضافه مطلق دارد. پس باید کشورهایی باشند که با زور بتوانند نیروی کار را به بردگی بکشند.کمترین دستمزد را بدهند و بیشترین سود را بدست بیآورند. فقط اینرا اشاره کنم که بعد از جهانی شدن، سرمایه دریک سمت به دلیل رباتیزه کردن تولید، دچار نرخ نزولی سود میشود و ناچاراست برای جبران آن، با سرکار گذاشتن حکومت های استبدادی، نیروی کاررا سرکوب و دستمزدها را پایین بیآورد، تا کل سیستم سرمایه داری دچار بحران های دائمی و شدید نگردد. من دموکراسی های آمریکای لاتین را، که با تحولات تاریخی آن کشورها منافات دارد، فرمایشی و موقتی می دانم. بیشتربه این دلیل شکل گرفته اند که درحیاط خلوت آمریکا قراردارند و راه حل موقت برای پایان دادن به مبارزات مسلحانه و رسیدن به یک سازش طبقاتی محسوب میشوند( درواقع با انگیزه های امنیتی شکل گرفته اند و نه ضرورت های اقتصادی اجتماعی).

دلیل دیگربرای ماندگاری رژیم های عقب مانده استبدادی، بخصوص درآسیا وآفریقا، فساد و سرمایه داری زیرزمینی ست که بخش مهم و درهم تنیده ای در کل ساختار اقتصاد سرمایه داری محسوب میشود. باندبازی، کارتل های قاچاق، پولشویی، فرارمالیاتی و رانتخواری، عملا در دولت ها و درامرسیاست نفوذ بالایی دارند( حتی درخود غرب).

از طرفی همیشه یک کشاکش دائمی بین جناح چپ و راست بورژوازی برای سرکوب و کنترل این بخش سیاه و زیر زمینی وجود داشته و دارد. یعنی کسانی مثل پیکتی که دارند آینده سرمایه را ترسیم میکنند، می دانند که این حجم از انباشت سرمایه و کاهش مالیات ها و این حد از فساد ساختاری و شکاف های طبقاتی، روزگاری باعث شکل گیری انقلاب اجتماعی در خود غرب خواهد شد(که آغازگر دوره انقلابات سوسیالیستی درکل جهان میشود).

لذا صحنه سیاسی و امنیتی جهان، بخاطراین تضادها و تناقضات، روز به روزمتلاطم تر شده است. یکی از موضوعات مرتبط با رقابت های ژئوپلتیک و امپریالیستی، اختلافات جدی میان بلوک چین-روسیه با قدرت های امپریالیستی غرب است( که بخاطرکسب هژمونی جهانی درگرفته).

 درواقع این امپریالیست های غالب( یاغربی ها) هستند که دارند امپریالیست های نوظهور و درحال تکوین را سرکوب میکنند تا از قدرت گیری و سرکردگی آنها جلوگیری کنند. مداخلات و مجازات های فزاینده توسط امپریالیست ها، باعث تشدید تنش ها بین شرق و غرب شده و جنگ اوکرایین را دامن زده است. همین جنگ می تواند به یک جنگ هسته ای و یا جنگ جهانی سوم مبدل شود. چین را هم تحت فشار نظامی امنیتی قرارداده اند و حتی دربرخی موارد این کشور را تحریم و مجازات اقتصادی هم کرده اند. امروزه دیگر چیزی بنام بازارآزاد درنظام بین الملل باقی نمانده و غرب به شکلی داروینیستی دارد رقبای اقتصادی و نظامی خود را سرکوب میکند و تمام قواعد اقتصادی، سیاسی  و امنیتی را زیر پا میگذارد.

جنگ اوکرایین یک جنگ نوامپریالیستی ست که نمی تواند پیروزداشته باشد. اینرا خود ناتو و دولت های امپریالیستی غرب هم می دانند‌. ورود جمهوری اسلامی به این جنگ یک پارادوکس بوجود آورده. هم به نفع رژیم است و هم میتواند برایش بسیارخطرناک باشد. ازاین جهت به نفعش است که میتواند کارت جدیدی برای چانه زنی با اروپا و آمریکا باشد. جمهوری اسلامی را وارد بازی بزرگان کرده و از لحاظ نظامی یک جایگاه استثنایی برایش بوجود آورد. در واقع قماری ست که با تزهای آخرالزمانی این حضرات چندان منافاتی ندارد.

 اما از طرفی دیگربرایش بسیار خطرناک است، به این دلیل که اگر جنگ طولانی شود، جمهوری اسلامی به احتمال خیلی خیلی زیاد فرو می پاشد و بهمین دلیل بخشی از آن ناگزیر باید جایش را به بورژوازی مغلوب بدهد تا شکل حکومت تغییر کند.یعنی بازمیرسیم به پروژه رژیم چنج ارتجاعی‌.

 درپروسه رژیم چنج احتمال درگیری نظامی و فروپاشی اقتصادی بالا میرود و مردم به شدت آسیب می بینند( مثل مردم اوکرایین و روسیه). دیگر شرایط قیام بهمن وجود نخواهد داشت تا جلوی زد و بندهای سیاسی را بگیرد و مردم را حاکم خیابان ها سازد. بهمین دلیل جامعه خیلی راحت تسلیم جریانات فاشیستی و اولتراراست پروامپریالیست خواهد شد. امیدوارم که هرگز چنین اتفاقی نیافتد.

در اینجا قصد من ترسیم شرایطی است که جهان پساشوروی گرفتارآن شده است و نه چیز دیگر. فعلا دورنمای امیدوارکننده و روشنی دراین اوضاع منحط و ضدبشری دیده نمی شود. ما ناگزیرباید تا آخربایستیم و مبارزه کنیم. با مبارزه انقلابی ست که میتوان به تغییر جهان امیدوارماند.

https://akhbar-rooz.com/?p=193466 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
کیا
کیا
1 سال قبل

خوب بدیل فعلی یک حکومت سرمایه داری است و حکومت سوسیالیستی هم فعلا در دسترس نیست خوب منطقه هم با یک حکومت دمکراتیک نمی‌تواند جور در بیاید ، نتیجه چیست عزیزم؟
ماندن در همین منجلاب!!!

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x