دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳

دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳

حالا چه باید کرد؟ – محمد قراگوزلو

الف. بحران اقتصاد سیاسی ایران از سال ۱۳۵۴ و متعاقب شوک نفتی شروع شده است و تا کنون و طی نیم قرن گذشته به همان شکل ادامه داشته است.

ب. خصلت این بحران اقتصادی نه در قالب فقط تورم بلکه به شکل رکود تورمی (Stagflation) بروز یافته است. اقتصادخوانده­ های مرتجعِ مانیتاریست مدافع وضع موجود – که با افزایش دستمزد کارگران هم به دلیل موهوم افرایش نقدینه­ گی و به تبع آن افزایش تورم مخالفند – راهکار خروج از تورم را سیاست­های انضباط و انقباض مالی و مهار حجم نقدینه ­گی می­دانند. مستقل از اینکه بیش از ۸۰ درصد این نقدینه ­گی در اختیار کمتر از ۱۰ درصد جمعیت متمول و سرمایه ­دار کشور است مساله به ساده­ گی این است که نظام جمهوری اسلامی برای حل بحران تورم اگر رویکرد انقباض مالی پیشه کند بر دامنه ­ی رکود خواهد افزود و اگر بخواهد رکود را از بین ببرد درگیر افزایش تورم خواهد شد! به عبارت دیگر حکومت دچار دور باطل و متناقضِ موسوم به Catch-22  شده است. تصور کنید شما برای حل معضل “الف” لاجرم باید به بخش “ب” بروید در حالی­که گذر به بخش” ب” مستلزم گذار از معضل “الف” است! نویسنده­ یی را در نظر بگیرید که می­خواهد کتاب نخست ­اش را چاپ کند اما ناشران پذیرش چاپ کتاب او را موکول به چاپ چند کتاب قبلی ­می ­کنند. فرد فقیری می­خواهد از بانک وام بگیرد اما بانک پرداخت وام را به داشتن یک سپرده­ ی مالی ارجاع می­دهد در حالی­که او اصلاً پولی در بساط ندارد!

پ. به اعتبار دانش اقتصادی و کل تجربیات عملیِ این برهه ­ی پنجاه ساله راهکار خروج از این بحران کاپیتالیستی  نمی­توانست و کماکان نمی­تواند پاسخ کاپیتالیستی باشد. اگر بود به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی و نظام اجتماعی تولید سرمایه ­داری کنونی (نئولیبرالیسم) می توانست بر آن فائق آید و نیازی نبود که با نام گذاری بی نتیجه ­ی سال­ها صورت مساله زیر فرش شود.

ت. همچنین راهکار خروج از این بحران جابه­ جایی دولت­ها و برخی تغییرات سیاسی فرمال هم نیست. که اگر بود استقرار دولت­های آموزگار و شریف­ امامی و ازهاری و بختیار به جای هویدا باید رژیم شاه را از سقوط و فروپاشی نجات می­داد. کمااینکه طی ۴۴ سال گذشته نیز روند تعویض دولت­های بازرگان و بنی ­صدر و رجایی و باهنر و موسوی و رفسنجانی و خاتمی و احمدی ­نژاد و روحانی و اینک رئیسی نه فقط نتوانسته است دامنه­ های رکود تورمی را مهار کند بلکه با اتخاذ هر سیاستی بر تشدید بحران افزوده است. بنابر این چنانچه در آینده هر جناحی از اپوزیسیون راست بازار محور (از طالبان سلطنت و مدیریت گذار و تصمیم و ترمیم و جمهوری­خواه و مشروطه­ طلب و جرج تاون و الیزه و واشنگتن و تورنتو گرفته تا مجاهدین) به قدرت برسند اساس داستان فعلی تغییری نخواهد کرد. حتا رادیکال­ترین دسته ­ی جمهوری­خواهانِ سوسیال دموکرات که در بخش سنتر اپوزیسیون حاکم ایستاده ­اند مادام که تکلیف خود را با “بازار آزاد” و “مالکیت” و سیاست­های نئولیبرال روشن نکرده ­اند هیچ شانسی برای تغییر اجتماعی ندارند. گیرم که عروج این جریان به عنوان جناح “چپ” بورژوازی بدون درجه­ ی معینی از پیشروی جنبش کارگری از بیخ و بن محال است و تزهای مسموم و امیدهای موهوم “طبقه متوسطی” و “دموکراسی­ خواهی” و “حقوق­ بشری” این طیف ­ها آب در هاون کوبیدن است. در عصر ما اهرم­هایی مانند “دموکراسی” با آن­همه “تعابیر و تفاسیر” و “حقوق بشر” و “جامعه مدنی” چیزی جز سنگرهای تعرض بورژوازی به پرولتاریا نیستند.

ث. راهکار خروج از بحران رکود تورمی بر خلاف خیال خام جناح پرو غرب حکومت (اصلاح طلبان) ادغام در سرمایه­ داری غرب (امپریالیسم امریکا و اروپا) هم نیست. که اگر بود برجام و طرح ­های مشابه باید جواب می ­داد.

ج. راهکار خروج از بحران رکود تورمی پیوستن به بلوک شرق و پیمان­ هایی نظیر شانگهای و بریکس و مشابه و قراردادهای اقتصادی با چین و همکاری سیاسی با روسیه و  هند و استفاده از بازارهای این کشورها هم نیست.

چ. راهکار خروج از این بحران راه اندازی خیالی تولید داخلی و سرمایه ­گذاری روی این یا آن بخش از تولید هم نیست. ساختارهای اصلی و بنیادی اقتصاد ایران طی پنجاه سال گذشته چنان تخریب شده است که برای احیای آنها و بازگشت به روال متعارف سرمایه ­داری در خوش­بینانه ­ترین تخمین ­ها به بیش از سه تا چهار هزار میلیارد دلار سرمایه ­گذاری مستقیم داخلی نیاز است. چیزی در حدود دو و نیم برابر درآمد خالص فروش نفت طی نیم قرن گذشته. امری صد در صد محال.

ح. حتا اگر چنین سرمایه­ ی مالی هنگفت و عجیبی از غیب برسد باز هم به دلیل تاخیر زمانی در ارتقای ابزار تولید و فقدان زیرساخت ­های سرمایه ­ی حقیقی۱  مناسب و متناسب با نیازهای صنعت مسکن و حمل و نقل و بنادر و بهداشت و درمان و آموزش و پرورش و اشتغال و محیط زیست و آب و برق و فاضلاب و مخابرات و اشتغال و پالایشگاه و نیروگاه و…. باز هم لاجرم حل بحران محتاج بروز یک واقعه­ ی مریخی است. به عبارت دیگر حتا اگر کسری بودجه ­ی دولت از طریق برنامه ­ی “مولد سازی” جبران شود و اصلاً حتا اگر تمام پول­ های صندوق بین­ المللی و بانک جهانی به جیب دولت جمهوری اسلامی واریز شود بازهم خروج از  بحران رکود تورمی به ساده ­گی ممکن نخواهد شد. با یک مثال ساده ادامه می ­دهم. به ادعای منابع دولتی در حال حاضر دستِ­کم بیش از ۳۲ میلیون نفر از مردم ایران مستاجر هستند و نیازمند خانه. این هشت میلیون خانوار تحت هیچ شرایطی و مطلقاً نمی­توانند از طریق پس انداز و وام­های بانکی راساً اقدام به خرید کوچک­ترین و ارزان ترین واحد مسکونی در حلبی آبادها­ کنند. قیمت یک آپارتمان چهل متری در خیابان جیحون یا نواب و جوادیه­ و دروازه ­غار تهران از دو و نیم تا سه میلیارد تومان در نوسان است. در نتیجه دولت باید بتواند بدون مشارکت مالی مردم همین امروز حداقل ۸ میلیون واحد مسکونی بسارد تا نیازهای اولیه­ ی این ۳۲ میلیون نفر مرتفع شود. اگر فرض کنیم جمعیت کشور همین امروز منجمد شود و باز هم فرض محال کنیم که کل نیازهای این خانه ­ها از نیروگاه­ های برق و گاز و آب و جاده و مدرسه و درمانگاه و بیمارستان و محیط زیست و غیره به طور غیبی فراهم شود باز هم حتا تصور چنین رویکردی برای یک لحظه هم که شده انسان را راهی تیمارستان می­کند. آن وزیر “محترمی” که می گفت “با یک میلیون تومان ایجاد اشتغال می­کند” احتمالا “اشتغال” را با “اشتعال” اشتباه گرفته بود. بله با یک میلیون تومان و حتا کمتر (یک قوطی کبریت و نیم لیتر بنزین) نیز می­توان اشتعال ایجاد کرد و جایی را طعمه شعله ­های حریق کرد. اما حتا برای ایجاد یک شغل اینستاگرامی علاوه بر ضرورت عبور از فیلترینگ باید یک تلفن همراه با قیمت کم و بیش هفت هشت میلیون تومانی داشت و چیزی در حدود پنجاه شصت میلیون تومان کالا برای فروش. و البته دویست سیصد هزار نفر فالورر!! می دانم ادامه­ ی این بحث ذکر مصیبت است. قبلاً  ضمن طرح گفت ­و­گوی شاه با معاون سازمان برنامه و بودجه۱ به این مساله پرداختیم که با وجود هر میزان پول و سرمایه­ ی مالی نمی توان زمان را به نفع ترمیم سرمایه ­ی حقیقی (گسترش بنادر و جاده­ ها و فرودگاه ­ها و پالایشگاه ­ها و ساخت و ساز مسکن و رونق تولید آهن و فولاد و سیمان و شیشه و ایجاد نیروگاه ­های برق و گاز و آب و مدرسه و درمانگاه و مخابرات و فاضلاب و غیره) کوتاه کرد. آنان که گمان می­زنند با “تعمیق خصوصی سازی خوب” و فروش اموال دولتی تحت عنوان “مولد سازی” به سرمایه­ ی مالی لازم برای جبران کسری بودجه و پرداخت بدهی ­های دولت فائق خواهند آمد احتمالاً از روند شکل­بندی سرمایه ­ی حقیقی بی خبر هستند و نمی دانند با هر اندازه سرمایه­ ی مالی اگر شما بندر و سیلو و جاده و کامیون و قطار و هواپیما و پالایشگاه و نیروگاه و فرودگاه و خطوط ریلی و آب و برق و محیط زیست سالم و فاضلاب و  ظرفیت­های مشابه نداشته باشید مطلقاً نخواهید توانست به نیازهای اولیه یک شهرک دور افتاده در شرایط کنونی پاسخ دهید چه رسد به مطالبات معوقه ­ی جمعیتی ۸۰ میلیونی! اصلاً فرض کنیم شما توانستید در نتیجه ­ی سیاست “مولد سازی” و فروش اموال “مازاد” دولتی و ملی دویست سیصد میلیارد دلار نیز به خزان ه­ی دولت واریز کنید. فقط صنعت نفت ایران برای بهسازی لوازم تولید خود به اذعان وزرا و کارشناسان خودتان به سرمایه­ یی بالغ بر پانصد میلیارد دلار نیازمند است. بله درست خواندید ۵۰۰ میلیارد دلار. به اضافه ­ی منت ­کشی از مدیران ارشد توتال و جلب حمایت واشنگتن دی سی! ناوگان فرسوده ­ی هوایی این مملکت برای معمولی شدن فقط نیازمند ناز ۱۵۰ میلیارد یورویی ایرباس فرانسه است. فرض کنیم که این مبلغ نجومی را هم تامین کردید. فرض کنیم که تحریم­ ها را هم شکستید و امریکا رضایت داد که یکی از شرکت­ های غول پیکر نفتی از جمله توتال فرانسه به ایران تشریف بیاورد و در جریان یک قرارداد “سکسیِ امپریالیستی” صنایع نفتی و پتروشیمی ایران را “تعمیر” کند و فرض کنیم شما توانستید سالانه صد تا صد و پنجاه میلیارد دلار نفت بفروشید و پول آن را بدون محدودیت­ های ناشی از تحریم و بدون هپل هپو کردن این و آن به نفع مردم هزینه کنید. بسیار خوب؟ زمان چه می­ شود؟ با خشک­سالی چه می­کنید؟ با هوای آلوده ­ی شهرهای بزرگ و صنعتی؟ با عواقب دفن زباله­ ها بر سلامت مردم و مسموم کردن محصولات کشاورزی و باغداری و دامپروری؟ تکلیف ترافیک تهران چه­ می­شود؟ راستی آیا می­توانید شکاف عمیق طبقاتی را هم با شلیک ساچمه پر کنید؟ آیا می­توانید به مستاجرانی که هر روز به فقیرترین بخش­ های حاشیه­ یی شهرها رانده می­شوند بگوئید حالا هفت هشت سالی خانواده ­های­تان را در گاراژها و اتوبوس ­ها و پشت بام ­ها و چادرها و تک اتاق های دوازده متری مستقر کنید تا برای­تان خانه بسازیم؟ مدرسه­ و درمانگاه و بیمارستان و دارو و غذا و آب و گاز… شان چه می­ شود؟ آیا می­ توانید به آن ۶۳ درصد فارغ التحصیل بیکار دانشگاهی بگوئید “دوست عزیز! یک چند سالی صبر کن تا تولید رونق بگیرد و ایجاد اشتغال شود!” به بیمارانی که برای یک عمل جراحی ساده مجبورند به جراحان حرام لقمه­ هفتاد هشتاد میلیون “زیر میزی” بدهند چه می ­گوئید؟ شما که قرار نیست یک شبه برای مردم بیمارستان دولتی بسازید؟ شما که قرار نیست یک شبه برای مردم بیچاره جراحان شریف تربیت کنید که دست از این پاچه ورمالیده­ گی پلشت خود بر دارند و به جای انباشت سرمایه و پول و ویلا کمی هم به فکر مردم فلک زده باشند. فقط کمی!  اگر فکر می­کنید مشغول شایعه ­پراکنی و تخریب و سیاه­ نمایی نظام پزشکی و بیمارستانی کشور هستم لطفاً بفرمائید تا بلافاصله چند بیمار از میان مردم کارگر و زحمتکش را خدمت­تان معرفی کنم که ظرف همین چند روز گذشته پیش از بستری شدن و پرداخت هزینه­ های سرسام آور بیمارستانی مبالغی از سی میلیون تا هشتاد میلیون تومان به جراحان برای عمل­ های نه چندان پیچیده به عنوان “زیر میزی” پرداخت کرده­ اند. هستی­ شان را فروخته­ اند برای پرداخت این رشوه­ ها. رشوه نه به کارمند شهرداری. رشوه به تنها قشری که هنگام فارغ­ التحصیلی برای حفظ جان مردم سوگند یاد کرده است. این جراحان حتا به پول رایج کشور نیز رضایت نداده­ اند و دلار و سکه­ ی طلا خواسته ­اند. بله بله بله! البته که نام و نشان و نشانی ­شان را می­دانیم. شک نکنید اگر ما حاکم بودیم بدون درنگ و به محض دریافت اولین زیرمیزی شماره و مجوز مطب و نظام پزشکی­ شان را برای همیشه لغو می ­کردیم و آنان را برای خدمت به مردم فقیر به نقاط دور افتاده می­فرستادیم! البته که اگر به فرض بیمارستانی خصوصی در کار بود سهام این جراحان نامحترم را هم باطل می­کردیم. گیرم که ما به هیچ شکلی از خصوصی سازی باور نداریم و معتقدیم که تمام خدمات اجتماعی از جمله بهداشت و درمان و آموزش و حمل و نقل و غیره باید رایگان باشد. راه انجام تحقق این برنامه را هم خوب می دانیم. خوبِ خوب! حالا….  گیرم حجاب را با نصیحت و ماست و پلمب و جریمه و  قهر و سرکوب و چوب و چماق به گذشته برگرداندید و یا اصلاً از سر ناچاری بی خیال روسری شدید. باشد! تکلیف نان چه می­شود؟ آیا نان و دارو و درمان و غذا را هم می­ خواهید به ضرب و زور یگان ویژه و ساچمه تامین کنید؟ ما (امثال من) کم و بیش ۴۵ سال کار کرده و جان کنده­ ایم و اینک در شمار هیچ بوده­ گان هستیم. دست و پا و کمر خمیده­ و دندان­مان که درد می­گیرد از وحشت هزینه­ های هنگفت درمان و دارو مغزمان تیر می ­کشد. فرزندان ما و همسران­شان با وجود تحصیلات عالی و دو شیفت کار کل دستمزدشان باید صرف کرایه­ ی خانه ­یی پنجاه متری در جنوب تهرن شود. آیا فرزندان شما آقایان و خانم­ها خاتمی و روحانی و احمدی ­نژاد و قالیباف و رئیسی و ابتکار و مهاجرانی و عارف و کروبی و رضایی و  لاریجانی ­ها و سرداران و وزرا و وکلا و استانداران و فرمانداران و شهرداران و بخشداران و….مانند فرزندان ما لنگ دو اتاق خالی هستند؟ از جان ما چه می­خواهید؟  والله به پیر به پیغمبر به هر چه شما اعتقاد دارید یا ندارید اگر قوم غالبی ما را به گروگان می­ گرفت وضع معاش­مان از اینی که هست بدتر نبود. مثل نهنگ ­ها دست به خودکشی جمعی بزنیم خیال­تان راحت می­شود؟ شما بمانید و آن چهاردرصد اندرزگو نشین پورشه سوار چطور است؟ حالا که مخاطب­ ام “شما” هستید بد نیست بدانید این شکافِ طبقاتیِ عمیق که تنها مسئول به وجود آوردنش شما هستید هر قدر عمیق­تر شود لبه ­های برخورد گسل طبقاتی کارگران و زحمتکشان با بورژوازی و طبقه ­ی “شما” تیزتر و برنده­ تر خواهد شد. شک نکنید.

خ. در مورد ماهیت واقعی “خصوصی ­سازی” نگارنده دستِ کم ده روز پیش از اعلام رسمی حمایت حکومت از آن تحت عنوان برنامه ­ی “مولدسازی” به اندازه ­ی لازم و در حد توان خود نوشته است.( نگاه کنید به مقاله ­ی بلند: “خصوصی­ سازی خوب بد زشت” در همین سایت.) در تاریخ ۹ آبان ۱۴۰۱ یعنی در اوج کش­مکش­ های “انقلاب ژینا” و درست زمانی که همه می­ کوشیدند برای رادیکال­تر نشان دادن خود صفات پر دبدبه ­تری را به این “انقلاب” بچسبانند و از دیگر رفقا و رقبا و رهبران راست و خودخوانده ­ی خیزش، سبقت “غیرمجاز” بگیرند یکی از هولناک­ترین ضربه ­های تاریخی به هستی اجتماعی طبقه­ ی کارگر ایران وارد شد. همین روز خبرگزاری سپاهی فارس تیتر زد:

« بزرگترین معامله تاریخ خصوصی ­سازی ایران به ثبت رسید.»

قدرت این “آپرکات ناک­دان” کننده به صورت طبقه­ ی کارگر چنان سنگین بود که صدای وحشتناک آن در هیاهوی کرکننده­ ی “انقلاب ژینا” گم و گور شد. برخلاف مطالب سطحی ژورنالیستی که نوشته ­های رمانتیک خود را با عبارت عبرت ­انگیز  “خبر کوتاه بود” شروع می ­کنند، “خبر نه فقط کوتاه” نبود بلکه بلند و  ترسناک هم بود. لطفاً گوش مبارک را به زمین سفت و سخت سیاست بچسبانید تا گوشه­ هایی از عمق فاجعه را به نقل از “فارس” روایت کنم:

«به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از روابط عمومی سازمان خصوصی­ سازی، رقابت بر سر بلوک ۵۸۷ میلیارد و ۴۰۰ میلیون سهمی شرکت صنایع پتروشیمی خلیج فارس که ۱۲ درصد سهام این شرکت را شامل می­شود، در حالی از روز شنبه (۷ آبان) آغاز شد که پس از سه روز رقابت نفس­گیر، سرانجام امروز (دوشنبه ۹ آبان) این رقابت پایان یافت، تا بدین ترتیب بزرگترین معامله­ تاریخ خصوصی ­سازی در کشور به ثبت برسد.»

سر و صدای “انقلاب مهسا” و “رنگین کمان” و “رقابت منشورها” اما امان نداد خبر شنیده شود. در یکی از عجیب ­ترین ادوار تاریخی این مملکت ادبار زده همه حتا جناب پهلوی و اعضای هالیفاکس و الیزه و واشنگتن انقلابی شده ­اند. تا دیروز ترامپ فاشیست و سکسیست منجی مردم ایران بود حالا سرآمد فاشیست­ترین سیاستمداران عصر ما یعنی نتانیاهو از سوی رسانه ­ی اصلی ملجا این مردم جار زده­ می­شود تا “کریه اکنون صفتی ابتر باشد!” خب! وقتی قرار است همه از جمله پرویز ثابتی “انقلاب” کنند دیگر چه کار با خصوصی سازی و فروش سرمایه­ های ملی به کلان سرمایه­ داران آنهم به ثمن بخس دارید؟ اخبار فاجعه­ یی که اخطارش حتا اعتراض راست ­ترین وزیر کار ج الف را بر انگیخته بود به گوش کسی نرسید. اصلاً مگر کسی جرات داشت یا دارد علیه “انقلاب ژینا” نُطُق بکشد و با طرح موضوع بزرگترین حراج اموال ملی “حاشیه ­سازی” کند؟ خونش حلال است و آبرویش مباح!

در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۱ سایت “الف” احمد توکلی که از حساب و کتاب بورژوازی ایران سر در می­ آورد نوشت:

« میزان، مبلغ و روش واگذاری به گونه­ ای بود که نه عموم مردم و نه سرمایه­ داران جزء در آن هیچ جایگاهی نداشتند….اشخاص حقیقی یا حقوقی که این مبالغ هنگفت به آنها واگذار می­شود؛ اغلب با نفوذ زیادی که در نهادهای حاکمیتی دارند، راه ­های فرار از پرداخت مبلغ نهایی را پیدا می ­کنند.»

لطفاً توجه کنید، سایت “الف” از کلان سرمایه ­دارانی سخن می­ گوید که دارای “نفوذ زیادی در نهادهای حاکمیتی” هستند، منابع ملی را مفت چنگ خود کرده­ اند و به گفته ­ی خبرنگار تحلیلی “الف” در پیدا کردن چاله چوله ­ها یا “راه­ های فرار از پرداخت مبلغ نهایی” نیز مهارت دارند. بیچاره اسدبیگی!!

شما بفرمائید من “اکونومیست هستم.” باشد! من هم عرض می­کنم “خوش خبر باشید!” تمام!

د. عبور از بحران پنجاه سال گذشته بدون خلع ید سیاسی و اقتصادی از بورژوازی ممکن نخواهد بود. خلع ید سیاسی از بورژوازی مستلزم دخالت­گری متشکل و متحزب طبقه ­ی کارگر است. بورژوازی با هیچ درجه­ یی از بحران به خودی خود فرو نمی ­پاشد. در صورت فروپاشی نیز جای خود را به امثال یلتسین ­ها خواهد داد. در نتیجه این یک حکم ثابت شده و معین تاریخی است که بورژوازی را باید از سریر قدرت سیاسی پائین کشید. یگانه سوژه ­ی انقلابی چنین رویکردی طبقه­ ی کارگر انقلابی و سوسیالیست است.

ذ. اینک و متعاقب افول خیزش “زن/ زندگی/ آزادی” آن پرسش سوزان می­ تواند کماکان این باشد که “چه باید کرد؟” و راهکار چیست؟ بدون کم­ترین تردیدی – چنانکه بارها به تاکید گفته ­ام – راهکار خروج از وضع فاجعه­ بار کنونی فقط و فقط تغییرات رادیکال سیاسی و در پی آن دست بردنِ ریشه­ یی به مالکیت است. تحولات اجتماعی رادیکال با تصریح برنامه در منشورها شکل نمی­ گیرد. حتا آغاز هم نمی ­شود. منشورها و بیانیه ­ها می­توانند حداقلی و  حد وسطی و حداکثری باشند. این بیانیه­ ها از هر دو سوی چپ و راست – به دلیل وضوح فقدان مابه­ ازای مادی و عدم نفوذ و پایگاه اجتماعی در طبقه­ ی خود – حداکثر چیزی است در حد اعلام مواضع سیاسی. غالب امضا کننده­ گان و طیف­ های مختلف این بیانیه­ ها و منشورها گروه­ ها و محافلی هستند که در سه خیزش دی ۹۶ و آبان ۹۸ و پائیز ۴۰۱ کم­ترین تاثیر معین و مشخص و پیشرو نداشتند. حتا در پخش اخبار خیزش­ های و فعالیت ­های تبلیغاتی در تلویزیون و شبکه­ های اجتماعی محافل چپ و انقلابی از راست جا مانده بودند. بیست، سی، چهل و الی آخر تشکل و محفل و حزب و سازمان زمانی اتحادشان مفید و موثر و تعیین کننده خواهد بود که از نظر کمی بتوانند جمعیت میلیونی را وارد میدان مبارزه کنند. این کمیت قابل تامل – به تعبیر هگل- می­تواند تبدیل به کیفیت شود. اعضای تعداد زیادی از سندیکاهایی که نام­شان را با بسامد فراوان شنیده­ ایم از یک یا دو نفر فراتر نمی رود. لابد خیلی­ ها از این گزینه تُرش خواهند کرد. این “سندیکا”ها در یک شبکه­ ی تلگرامی فقط به خبررسانی مشغول هستند و گاهی اوقات نیز تنها عضوشان نوشته ­هایی منتشر می­ کند که به ندرت خوانده می­ شود. کمیته­ های فعالان سیاسی کارگری را می­ شناسیم که حتا زمانی که خیابان ­های تهران و سنندج و سقز و مهاباد و رشت و ….به تصرف مردم معترض در آمده بود آنان نتوانستند سی چهل نفر عضو منفعل خود را به یک قهوه­ خانه فرابخوانند و دست ­کم مجمع عمومی خود را – که عدم برگزاری ده­ساله اش را به تسلط پلیس نسبت می­ دهند – برگزار کنند. بخشی از کمیته ­ها و “کانون” ها اسم لغو مالکیت خصوصی و انقلاب سوسیالیستی که می­ آید هفت تا فیوز می­ سوزانند. امید و آمال دیروز آنان رهایی از طریق درد دل با کاترین اشتون بود و امروز سازمان ملل و جاوید رحمان است. حتا ائتلاف موقت با این کانون ­ها تا صبح نمی ­پاید. خیلی از این کمیته ­ها و شوراها که به ویژه بعد از اعتصاب ­های مکرر در صنایع نفت و پتروشیمی ابراز وجود کردند مطلقا مجازی و کاغذی هستند. می­ دانم طرح این مباحثِ من به مزاج خیلی از دوستانم خوش نخواهد آمد. در مشاوره با بعضی از دوستان دیگر آنان ضمن همراهی تمام عیار با نگارنده، فاش­ گویی این مولفه ­ها را چیزی شبیه گل به خودی و دشمن ­تراشی می دانستند و تا لحظه ­ی انتشار همین چند سطرِ خودممیزی شده با طرح علنی و عمومی آن موافق نبودند. به هر حال در قفای دروغ بقالانه و خودبزرگ­ بینی ساده ­لوحانه هر منافع طبقاتی خرده­ بورژوایی نهفته باشد واقعیت قضیه این است که پلیس سیاسی و اتاق فکرهایش با این اشرافی که به فعل و انفعالات سیاسیِ محفلی دارند اگر نه بیشتر باری به اندازه ­ی ما می­دانند که در نتیجه ­ی ضربه­ ها و ضرب و جرح­ ها و دستگیری­ ها و بیکار کردن ­ها و فشارها و تهدیدها و تحدیدها “تشکل”های به اصطلاح فعالان کارگری فی­ الحال موجود در هر قالب و عنوانی مطلقا توان رهبری و سازماندهی اعتصاب در یکی از صنایع موثر بر زیست اجتماعی را ندارند. این کمیته ­های فعالان سیاسی – به جز کردستان و کانون صنفی معلمان – نه از نظر کمی دارای پایگاه اجتماعی هستند و نه در حوزه­ ی تحلیل نظری حرفی برای گفتن دارند. جدی بودن و سیاسی بودن با بلند فکر کردن و بیانیه ­ی رادیکال صادر کردن متفاوت است. مساله بر سر تعداد امضا و چند و چون مطالبات مطروحه نیست. مطلقاً چنین نیست. کدام انسان شریفی را می­ شناسید که با لغو حکم اعدام و آزادی زندانیان سیاسی و غالب نکات این منشور مخالف باشد. مساله حتا نیابتی بودن چنین متونی هم نیست. مساله به ساده ­گی مجازی بودن امضا کنندگان است. مساله ­ی اصلی فقدان پایگاه اجتماعی تشکل ­هایی است که از دی ۹۶ و آبان ۹۸ تا خیزش هفت ماهه­ ی اخیر حداکثر یک خبرگزاری اخبار سوخته بوده ­اند. بسیار خوب بیانیه­ ات را منتشر کردی و ضمن محکومیت محکم شورای ارتجاعی کار خواهان دستمزد ۲۶ میلیون تومان شدی، دستت درد نکند. لطفا حالا شما که کمیته­ ی کارگری هستی و عضو و اساسنامه و “حضور فعال” در قلب کارخانه ­ها و محلات داری و با فرد یک لاقبایی مثل من از بیخ متفاوت هستی بفرما گام عملی بعدی ات چیست؟ درست مانند آن جوان غیوری که صندلی فرماندار مهاباد را به خیابان آورده و روی آن لم داده بود و به ریش حاکمیت تضعیف شده می­خندید اما در پاسخ اینکه خب بعدش چه؟ مات و مبهوت نگاه می­ کرد. پنداری در انتظار ناجیان آسمانی بود!

اکثریت غالب اعضای این تشکل ­ها حتا از تفسیر حوادث شهر خود نیز ناتوان هستند چه رسد به تفسیر جهان. سازماندهی برای تغییر آن پیشکش. به قول رفیقی زنده یاد “این ها حتا نمی ­دانند لنین خوردنی است یا پوشیدنی.” جنبش انقلابی – به تعبیر لنین- نیازمند تئوری انقلابی است. از اعضای رهبری این کمیته­ ها بخواهید ده مقاله که ظرف ده سال گذشته درباره­ ی مهم­ترین مسائل معتنابه جنبش کارگری نوشته­ اند و عاری از فحاشی و تهمت ­زنی است و حرف حسابی و راهکار عملی در میان گذاشته­ اند به ما معرفی­ کنند. شعارها و منشورها و بیانیه ­ها و مقاله ­های رادیکال و اولترا انقلابی بدون پشتوانه­ ی اجتماعی نمی­ توانند منشا تحولات ساختاری شوند. به تعبیر تقی شهرام روشنفکران محفلی چپ در بهترین شرایط فقط می­ توانند زائده و دنباله­ روی پیشتازان کارگری آگاه و انقلابی باشند. جنبش ­های اجتماعی بنا بر نیازها و استراتژی­ های خود دست به راهبردها و تئوری­ ها می­برند و حزب و سازمان خود را بر می­ گزینند و یا خود اقدام به تشکیل تشکل مورد نظر و مطلوب خود می­ کنند. طرح مطالبات و حرکت­ های نیابتی در بهترین حالت ممکن نشانگر نیت مثبت یک عده انسان خوش طینت و نیک سیرت است و بس! کمااینکه جنبش ­های خود به خودی و غیر متحزب و فاقد عنصر آگاه و  رهبری حزب پیشتار انقلابی سوسیالیست نیز به قول رفیقی “تیر خالی کردن در کاهدانی است.” واضح است که از نظر سوسیالیست ­ها در عصر سرمایه­ داری – آنهم سرمایه ­داری گندیده – تنها عامل تغییر انقلابی طبقه ­ی کارگر است. فقط پرولتاریا به عنوان آخرین سوژه­ ی انقلابی تاریخ می­ تواند بر این وضع اسف­بار ادبارزده پایان دهد و با رهایی خود جامعه را نیز رها کند. تکیه به نیروها و اقشار عمومی جامعه – از جمله “زنان شجاع” و “جوانان غیور” – قادر به تغییر انقلابی و حتا تحولات اجتماعی و رفرم­ های مفید پایدار هم نیست. فداکاری زنان و جوانان کشور طی هفت ماه گذشته به روشنی این مدعا را ثابت کرده است. از سوی دیگر گلایه از پرولتاریا که چرا علاوه بر مشارکتِ پراکنده­ ی فردی در تظاهرات خیابانی به صورت طبقه وارد میدان نشده است در واقع چیزی جز فرار به جلو نیست. حربه­ ی اصلی – و راستش تنها حربه­ ی موثر- طبقه­ ی کارگر اعتصاب است. برای وارد شدن به چنین رویکردی کارگران ابتدا و به درست فکر می­کنند با وارد شدن به میدان مبارزه ­ی طبقاتی (به طور مشخص اعتصاب) چه چیزی گیرشان می ­آید. تنها خرده­ بورژواهای ناشکیبایی که پرولتاریا را با نیروهای استشهادی اشتباه می ­گیرند از طبقه ­ی کارگر می­ خواهند که بدون پشتوانه ­ی لازم در زمین ناآشنا (خیابان) دست به حمله بزند! هر دو طبقه ­ی اصلی جامعه (بورژوازی-پرولتاریا) و طیف خرده بورژوازی از زنان و مردان جوان و پیر و میانسال و کودک و دانش­ آموز و دانشجو و غیره تشکیل شده­ اند. این افراد ممکن است به لحاظ نسلی با نسل پیشین خود در سبک زنده­ گی متفاوت و حتا متخالف باشند. ممکن است در میان زنان و جوانان بورژوا یا پرولتر افرادی “غیور” و “شجاع” پیدا شوند. همانقدر ممکن است زنان و جوانانی در این دو طبقه و البته طبقه ­ی متوسط “ترسو” و “غیر غیور!!” باشند. این تقسیم بندی­ های جنسی و اخلاقی چیز زیادی به ما نمی ­گوید. جوانان “غیور” و زنان “شجاع” خیزش “زن زندگی آزادی” بنا به خاستگاه طبقاتی خود منافع طبقاتی و اهداف سیاسی متفاوتی را پی می ­گیرند. البته که مطالبه ­ی حق بدیهی لغو حجاب اجباری و آزادی­ های فردی و اجتماعی و زند­ه ­گی متعارف – و مرفه- امری نیست که بشود از آن گذشت. منتها مساله به ساده ­گی این است که مطالبه­ ی حقوق دموکراتیک – که برخی از آن­ها به عنوان “مطالبات حداقلی” یاد کرده ­اند- در دوران حاکمیت بورژوازی یک­سره بر دوش طبقه­ ی کارگر است. هیچ بخشی از جامعه – از جمله “زنان شجاع و جوانان غیور” و روشنفکران سوسیالیست و “مدافعان حقوق بشر” و “فعالان جامعه ­ی مدنی” با حداکثر فداکاری – نمی ­توانند بدون حمایت طبقه ­ی کارگر در متن یک جنبش اجتماعی سوسیالیستی به این حقوق دست یابند. بارزترین نمونه ­ی این واقعیت تاریخی را باید در انقلاب اکتبر و عملکرد بلشویک ­ها رهیابی کرد. این بلشویک­ ها بودند که با سرنگونی انقلابی دم و دستگاه بورژوازی مرتجع و مستبد تزاری و پائین کشیدن پرچم کرنسکی توانستند به تمام مطالبات دموکراتیکی که بورژوازی از اعمال آنها بازمانده و سر باز زده بود پاسخ گویند. آزادی زنان و اعاده­ ی همه ­ی حقوق آنان در تمام عرصه ­های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی صرفاً به اعتبار عملکرد و استراتژی انقلابی بلشویک­ها ممکن شد. چنین رویکردی زمانی به تحقق پیوست که هنوز بورژوازی مدرن غرب نسبت به تامین همان حقوق اولیه ­ی زنان – از جمله حق رای – مقاومت می ­کرد. تنها سه دهه پس از انقلاب اکتبر بود که مدرنیسم بورژوازی غرب به اعاده ­ی حقوق دموکراتیک زنان در اروپا تمکین کرد. مدرنیسم پروژه­ ی نیمه تمام بورژوازی است که تحقق بخش ­های مترقی آن در کشورهای سرمایه­ داری فرعی یا پیرامونی به عهده­ ی طبقه­ی کارگر است. با مدرنیسم مدرنیسم گفتن فله­ یی هیچ آبی برای کارگران و سوسیالیست ­ها گرم نخواهد شد. همچنین متحد شدن یا ائتلاف پیرامون براندازی و گذار باری به هر جهت از اوضاع کنونی معلوم نیست از کدام خراب شده­ یی سر در بیاورد. تجربه­ ی سقوط رژیم سلطنتی و کلاه رفتن سر طبقه­ ی کارگر با وجود بیشترین دخالت موثر در سقط کردن پهلوی دوم، به کارگران نشان داد که صرفاً با شعار “مرگ بر این و آن” چیزی گیرشان نمی­ آید. تحقق مطالبات حداقلی در متن یک جنبش “همه با هم” اگر نام دیگر انقلاب دموکراتیک باشد عنوان شیک و محترمانه ­ی تلاش برای انکشاف مناسبات بورژوایی است! اگر منظور از مطالبات حداقلی در راه بودن یک مطالبه­ ی حداکثری باشد لاجرم انقلاب­ های تاریخ منقضی دو مرحله­ یی و باور ساده­ لوحانه به نقش دموکراتیک بورژوازی و خرده­ بورژوازی را تداعی می­کند. و نه حتا انقلاب مداوم مورد نظر مارکس و تروتسکی. تلاشی که قصد دارد بدون حضور و هژمونی پرولتاریا به عنوان یک طبقه­ ی برای خود پرچم مبارزه­ را به دست زنان و مردانی بسپارد که با خصلت “شجاع” و “غیور” تعریف می­شوند هر چه باشد انقلاب نیست. ما با سنت ­های میلیتانت این طیف گسترده در خاستگاه اصلی استراتژی “زن زندگی آزادی” به اندازه ­ی کافی آشنا هستیم. آنان به ویژه بعد از ظهور ارتجاع داعش به نحو شایسته­ یی در دو جبه ه­ی خونین به سختی جنگیدند و فداکاری ­ها کردند. جنگ علیه دولت قلدر و استبدادی اردوغان و نبرد ضد داعش مستلزم شجاعت و غیرت فوق­ العاده ­یی بود که “زنان و جوانان” مورد نظر بروز دادند. البته آن “زنان شجاع” و “جوانان غیور” گاه و بیگاه از پشتیبانی سخاوتمندانه­ ی جنگنده­ های ناتو نیز بی نصیب نماندند. اینکه “کنفدرالیسم دموکراتیک” برای ایشان حامل چه دستاوردی بوده است موضوع سخن من نیست. طبقه ­ی کارگر اما دارای سنت ­ها و تجربیات تاریخی ویژه­ یی است که با وجود پیری و بازنشسته ­گی و مرگ پدران خود دست به آن ها می­برد و به نفع خویش بهره می ­گیرد. هنوز ده بیست سال بیشتر از “مرگ بر بن­ علی در تونس” و مرگ بر مبارک در مصر” و پیش از آنها رژیم چنج ­های امپریالیستی در افغانستان (براندازی حکومت ترقی ­خواه نجیب ­الله) و صدام حسین و معمر قذافی نگذشته است. خیال خام خواهد بود اکر کسی یک لحظه گمان زند که طبقه ­ی کارگر ایران از این تحولات که درست کنار گوشش به وقوع پیوسته است درس نگرفته باشد. اگر این تحلیل درست باشد نباید انتظار داشت که پرولتاریای ایران بدون مشاهده ­ی افق روشن انقلاب اجتماعی تمام هستی اجتماعی خود را وارد میدان کند. به ویژه که از این میدان صداهای شوم فاشیسم انواع و اقسام گروه­ های راست به گوش می­ رسد. و ناکسانی خود را منجی زنان و جوانان حق طلب ما جا زده ­اند که در اکسیون برلین و تورنتو و جرج تاون و لابی در هالیفاکس و  الیزه و واشنگتن با عربده ­ی مستانه از نئوفاشیسم در اوکراین حمایت کردند و آخرین آس خود را از جیب سوراخ پرویز ثابتی بیرون کشیدند. آنان که متحدان جدیدی در میان اعضای لابی هالیفاکس و “رهبران قوم ­گرا و  سابقاً کمونیست کوردستان” و “اصلاح طلبان برانداز” یافته بودند برای خوش ­رقصی و دریافت چراغ سبز اروپا از یک­سو مخالفت با اعدام را در منشورهای خود گنجاندند و از سوی دیگر با رو کردن ساواکی ­های قدیم و طرح شعار “مرگ بر سه مفسد/ ملا- چپی- مجاهد” نیات پنهان خود را عیان کردند. پدر تاجدارشان کمونیست­ ها و مجاهدین را قلع و قمع کرده بود اما از نظر این جماعت آن کشتارها فقط زمانی به حد کفایت می­رسند که “ملا­ها” نیز اعدام شوند.

باری وظیفه ­ی چپ هورا کشیدن برای “عادی سازی روابط دولت با همه­ ی دولت­ ها” نیست. نه ایران، سوئیس است و نه جغرافیای سیاسی ما بی­طرفی و “عشق و حال” کردن با همه ­ی دولت­ها را بر می ­تابد. کنار گوش ما قدرتمندترین تشکیلات امنیتی و اطلاعاتی جهان در ارتش پاکستان جولان می­دهد که استاد و متخصص تروریست ­سازی است. کمی بالاتر افغانستان مرکز و جولانگاه و یک پای اصلی تروریسم متکی به اسلام سیاسی است. کنار مرز شمال غربی کشور یک عضو قدرتمند ناتو با پنجمین تشکیلات امنیتی نیرومند جهان (میت) نشسته است. دولت حاکم بر این کشور یک طرف جنگ داخلی در سوریه و عراق و پشتیبان اصلی صدور داعش از طریق بازگذاشتن مرزها به قصد براندازی دولت سوریه بود. سرزمین عراق تا ثبات سیاسی فعلا خیلی فاصله دارد. اسرائیل به مرزهای ایران در بحرین و امارات رسیده و از شمال نیز تا باکو نفوذ کرده است. روابط خوب با همه­ ی دولت­ ها یعنی اینکه دو خیابان بالاتر از سفارت اسرائیل در تهران تابلوی سفارت دولت مستقل و انقلابی فلسطین نیز نصب شود. عربستان و امارات و قطر یک پای صدور تروریست هستند. حتا با شکست نئوفاشیسم و اضمحلال دولت پروناتوی زلینسکی بعید است جنوب و غرب اوکراین و آسیای میانه از شرارت­ های نئونازی ­ها خلاص شوند. در غیاب یک آلترناتیو یا قطب سوسیالیستی هر درجه­ یی از انقلاب ­های رهایی بخش – حتا در حد انقلاب ساندینیستی یا بولیواری – بدون تعرض کونتراهای محلی به حال خود رها نخواهد شد. شکست سیریزا در یونان و گردش به راست لولا داسیلوا در برزیل و ناکام ماندن پودموس در خلا به وقوع نپیوسته است. مساله امید یا ناامیدی نیست. مساله به ساده­ گی واقع­ بینی سیاسی و فهم لحظه ­ی تاریخی انقلاب است. البته که بی­طرفی سیاسی دولت و رابطه­ ی “خوب” با همه ­ی دولت­ها یک ترم “لاکچری” است اما این شعارها چیزی در حد همان “نه شرقی نه غربی ” جمهوری اسلامی است! بی­طرفی سوئیس در جریان جنگ دوم جهانی طی یک سلسله توافق پیچیده میان متحدین و متفقین به منظور حفاظت از دارایی­ های طلایی دو طرف صورت گرفت. بگذریم! اگر نخواهیم برای عوامفریبی به سمت شعارهای “شاد” و توخالی غش کنیم واقعیت این است که در حال حاضر اولین و آخرین مسئولیت چپ سوسیالیست دخالت و مشارکت حداکثری در سازماندهی طبقه­ ی ­کارگر بر محور دو مطالبه ­ی بنیادی افزایش دستمزد و ایجاد تشکل ­های مستقل صنفی و سیاسی در محیط کار و زنده ­گی با استراتژی ایجاد رفاه و برابری و آزادی و نان و کار و در نهایت دنیایی بهتر و فارغ از ستم و استثمار است.

***

به یاد داشته باشیم!

ناف بورژوازی ایران – مستقل از روبنای حکومتی آن – با دو خصلت عمده­ ی:

الف. خرید و فروش ارزان نیروی کار.

ب. استبداد سیاسی.

بریده شده است و کماکان بر پایه ­ی این دو محور به انباشت سرمایه ادامه می ­دهد و تسمه از گرده ­ی اکثریت جامعه (مزدبگیران) می­کشد، در نتیجه پاشنه ­ی آشیل طبقه­ ی حاکم مبارزه­ ی طبقاتی برای افزایش دستمزد منطبق بر یک زنده­ گی مرفه و ایجاد تشکل مستقل است. مضاف به اینکه مهم ­ترین و اساسی­ ترین مطالبه ­ی مشترک میان اکثریت مطلق مردم کارگر و زحمتکش نیز در همین دو مولفه نهفته است. تصویب ۲۷ درصدی “افزایش” دستمزد برای سال جاری (۱۴۰۲) که حتا با ماده ­ی ضدکارگری ۴۱ قانون کار جمهوری اسلامی نیز همساز نیست- بار دیگر ثابت کرد تمام جناح ­های بورژوازی حاکم در تعرض به نان کارگران و زحمتکشان متفق ­القول هستند. بی تردید مبارزه برای لغو حجاب اجباری امری است که می­ تواند خیل عظیمی از “شهروندان” را به میدان کشد. چنین کمیتی (دستِ کم دو میلیون نفر معترض در جریان خیزش اخیر) به مبارزه­ ی ترقی­خواهانه ­ی “مردم” ایران اهمیت ویژه ­یی می­ بخشد. اما چنین کمیت قابل تاملی در استمرار خود به کیفیت مورد نظر تبدیل نخواهد شد. دلیل این امر را لاجرم باید در مشارکت همان “خیل عظیم” دانست! بیهوده نیست که از راست­ ترین جناح­ های اپوزیسیون ج الف تا “چپ”ترین آن ها خود را همساز و حتا صاحب خیزش پائیز می­ دانستند. باهوده است که راست از اینکه به تعبیر خود در این خیزش شعاری برای نان و دستمزد و کار و مسکن و برابری و رفاه داده نشد و دستِ­کم اینکه شعار غالب نان نبود با دمب خود بشکن می­زد! تنها مبارزه برای افزایش دستمزد و ایجاد تشکل مستقل است که می­ تواند توازن قوا را به نفع اردوی کار تغییر دهد و به مطالبات حداقلی و دموکراتیک نیز پاسخ گوید. موتور محرکه ­ی طبقاتی خیزش “زن زندگی آزادی” از چنین توانی برخوردار نیست.

بعد از تحریر!

مدافعان بی قید و شرط خیزش “زن زندگی آزادی” در مُقام مقدمات یک انقلاب اجتماعی ممکن است با این استدلال بر نوشته ­ی من خُرده بگیرند که “بالاخره هر انقلابی از یک جایی آغاز می ­شود و….” بله البته. این جمله ­ی زیبا و حکیمانه­ یی است. آنان معمولا برای تدقیق و تبیین این استدلال به خودسوزی محمد بو عزیزی و آغاز بهار عربی از تونس و سرایت آن به مصر اشاره می ­کنند. من با این داستان چندان بیگانه نیستم. هم با ساختارهای پروغرب رژیم­ های بن ­علی و مبارک در تونس و مصر آشنا هستم و هم دو آلترناتیو اخوان­ المسلمینی که بعد از سقوط دو رژیم پیش گفته به قدرت رسیدند را به اندازه ­ی کافی می­شناسم. همان تونس و مصر به وضوح نشان دادند که جنبش­ های آن چنانی و فاقد سازماندهی کارگری در نهایت یا به عروج امثال راشد الغنوشی و محمد مرسی خواهد انجامید یا از درون آن ها مرد آهنینی چون ژنرال سیسی بیرون خواهد زد. تجربه ­ی انقلاب همه با هم و ضدسلطنتی ۵۷ ایران در جای خود محفوظ. در مورد این خیزش­ ها به اندازه­ ی توان خود نوشته ­ام و در مصاحبه­ های مختلف سخن گفته­ ام. اضافه بر آنها پرگویی است و بس! در ضمن مقال­ه ای نیمه کاره ­ی پیشین را به همراه بحثی در مورد دستمزد در فرصت­ های آتی پی خواهم گرفت.

۳۱ فروردین ۱۴۰۲

***

۱. برای آن دسته از دوستانی که به ماجرای “سرمایه­ ی حقیقی” آشنا نیستند و سلسله مقالات “شکوه خیزش جوینده­ گان شادی” را پی نگرفته اند به بخشی از گفت و گوی شاه و معاون سازمان برنامه بودجه در سال ۱۳۵۱ (مندرج در بخش الف از قسمت ششم این سلسله مقالات) اشاره می کنم:

در گزارش مشروح سازمان برنامه بودجه که سال ۱۳۵۰ ( درباره وضع اقتصادی آینده کشور ۱۳۵۲-۱۳۵۶ ) با تاکید بر آمار مرتبط به پیش بینی اوضاع اقتصادی و اجتماعی کشور برای نخست وزیر (هویدا) تهیه شده بود و قرار بود پس از طرح در هیات دولت، متعاقباً طی گزارش حضوری در شورای اقتصاد به ریاست شخص شاه به اطلاع وی نیز برسد و تصمیم لازم اتخاذ شود. گوشه­ یی از این گزارش ( به نقل از “پروژه تاریخ شفاهی ایران / دانشگاه هاروارد) همین ­جا نقل می­ شود تا عمق داستان دانسته آید. لازم به ذکر است که اساس این گزارش واقع­بینانه ­ی اقتصادی از سوی بهمن آبادیان و سایر کارشناسان زبده ­ی سازمان برنامه تهیه و نوشته شده بود. در این گزارش دولتی برای نخستین بار گفته شده بود که ” اگر روندها و نابرابری ­ها و عدم تعادل­ های گذشته ادامه یابد چند سال دیگر مسلماً یک انفجار اجتماعی و سیاسی در ایران شکل خواهد بست.” در گزارش به عدم توجه کافی به مسائل اجتماعی و آموزش و پرورش و بهداشت و درمان و مسکن و رفاه شهری و روستایی در دوران برنامه ­های سوم و چهارم (۱۳۴۱- ۱۳۵۱) تاکید شده بود. به نقل از غلام­رضا مقدم (معاون سازمان برنامه) گفته شده است: « گزارش را شخصا خواندم و مختصر تغییراتی در آن دادم. سپس گزارش را در هیات عالی برنامه با حضور نخست وزیر مطرح کردیم. آقای هویدا از لحن انتقادی گزارش خوشش نیامد و گفت که از بیخ و بن گزارش را قبول ندارد چرا که به پیشرفت ­های هنگفت کشور نپرداخته. بعد از جلسه به آقای هویدا گفتم ” ایراد شما به این گزارش چیست؟ کجای آن غلط است که اصلاح کنیم؟” هویدا گفت “نه مقدم این گزارش را بینداز دور و خودت گزارشی خوب تهیه کن که بشود به اعلاحضرت ارائه داد. خودت می­دانی چگونه عمل کنی!” به هویدا گفتم “این گزارش بسیار خوبی است. این مشکلات باید مطرح شود. کارشناسان سازمان برنامه نمی­گویند این وقایع ناگوار حتماً اتفاق خواهد افتاد. می­ گویند اگر روندهای نامطلوب کنونی ادامه یابد وضع بد خواهد شد. منظور این است که چاره­ جویی کنیم که این اتفاقات پیش نیاید.” هرقدر هویدا اصرار کرد که گزارش را تغییر دهم نپذیرفتم. سرانجام اوقاتش تلخ شد و آن را پرت کرد و گفت “من که این را در شورای اقتصاد مطرح نمی ­کنم. اگر می­خواهی خودت بیا در حضور اعلاحضرت مطرح کن.” من رفتم در جلسه ­ی شورای اقتصاد که به ریاست شاه تشکیل می­شد. شاه پرسید ” دستور جلسه ­ی امروز چیست؟” هویدا گفت “گزارش مقدماتی برنامه­ ی پنجم و بودجه ­ی سال ۱۳۵۱ کل کشور مطرح است و اگر اجازه می­فرمائید مقدم این گزارش را مطرح کند.” شاه هم گفت “خیلی خوب.” پس از خواندن یکی دو صفحه از گزارش به قسمت­ های انتقادی رسیدم که یک­دفعه شاه گفت ” بایست! بایست! این حرف­ ها چیست؟ این مطالب چیست؟ باز این اکونومیست­ های ما نشسته ­اند و این مطالب مزخرف را راجع به مملکت می­گویند و پیشرفت­ ها را نادیده می­گیرند و بدبینی و یاس ایجاد می­ کنند. کی به شما گفته این چیزها را بنویسید؟ اصلاً لازم نیست شما وارد این مسائل شوید. ما خودمان می­ دانیم که چه کار کنیم. این کمبودهای مالی را هم که شما دارید مهم نیست. بله ما همه­ ی این ها را می ­دانیم و خودمان اینها را درست می­کنیم. درآمد نفت ما از حدود دو میلیارد فعلی به زودی به پنج میلیارد خواهد رسید و این تمام گرفتاری­های شما را حل می­کند. من همه چیز را خودم مراقب هستم و شما فقط به کار خودتان مشغول باشید و به این کارها کاری نداشته باشید.” گفتم “اگر اجازه بفرمائید بقیه ­ی گزارش را به عرض­تان برسانم.” و مجدداً شروع کردم به خواندن گزارش. چند صفحه­ ی دیگر که خواندم باز شاه گفت “آقا ول کن.” و بلند ادامه داد “من که گفتم کمبودهای مالی شما را تامین می ­کنم. شما لازم نیست نگران باشید.” دیدم او اصلاً پرت است. فقط صحبت از کمبود مالی می­کند در حالی­که ما چیزهایی دیگری می­گوئیم. می ­گوئیم عدم تعادل در وضع اقتصادی و اجتماعی مملکت به وجود می­ آید ولی ایشان صرفاً از پول درآمد بیشتر صحبت می­کند. به ایشان گفتم “اگر شاهنشاه اجازه بدهید به عرض­تان برسانم که مساله فقط پول نیست که برویم مثلاً با قرض از خارج تامین کنیم یا اینکه درآمد نفت افزایش پیدا کند. مسائل اصلی مرتبط با تغییر اولویت ­های مملکت است. داشتن منابع مالی اضافی به تنهایی کفایت نمی­کند. ما با فشار تورمی شدید که در اثر افزایش بی رویه­ ی هزینه ­های دولتی ایجاد شده مواجه هستیم و این فشارها با فراهم شدن پول اضافی رفع نمی­شود. ما با کمبود منابع حقیقی و نه فقط منابع مالی مواجه هستیم.” گفت “منظور از منابع حقیقی چیست؟” گفتم ” مثلاً در حال حاضر ما در کشور مواجه با کمبود سیمان هستیم. حدود سالی پنج میلیون تن سیمان تولید می­ کنیم ولی با این پروژه ­های دولت در سال به ۱۲ میلیون تن سیمان نیاز داریم.” گفت “خب وارد می­ کنیم.” گفتم “بنادر و شبکه ­های حمل و نقل کشور ظرفیت وارد کردن و حمل و نقل هفت میلیون تن سیمان در سال را ندارند.” گفت ” خب بنادر را توسعه می­ دهیم.” گفتم ” مساله توسعه­ ی بنادر و جاده­ ها چیزی نیست که یک ساله انجام شود و لااقل هفت سال زمان نیاز دارد. بایستی آهنگ هزینه ­های دولتی را کم کنیم و منابع­مان را از مصارفی که اولویت کمتری دارند به سوی هزینه­ های با اولویت بیشتر منعطف کنیم.” گفت “مثلاً چی؟” منظور من هزینه­ های سرسام­ آور نظامی بود. او هم فهمید. می ­خواست من را مجبور به ذکر هزینه ­های نظامی کند تا بکوبد توی سرم. چون نسبت به هزینه ­های نظامی خیلی حساسیت داشت. من گفتم “ما به عنوان کارشناسان اقتصادی نمی توانیم اظهار نظر کنیم…..” در اینجا او بلند شد و گفت ” مهملات و تئوری و این حرف ­ها را قبول ندارم. شما اقتصاددانان نمی دانید چه می­گوئید. ما خودمان خوب می­دانیم چه کار داریم می­کنیم و آینده ­ی درخشانی برای مملکت در پیش داریم. شما بهتر است این حرف­ ها را کنار بگذارید و به کارهای اساسی­ تر برسید.”»

https://akhbar-rooz.com/?p=200290 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

51 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
الف باران
1 سال قبل

این سوسیالیستی ” ناب ناب محمدی ، که نه در آسمان است و نه در زمین، نه وجود داشته است و نه وجود خواهد داشت ، مثل امام دوازدهمی است که در آینده ای نامعلوم که هر وقت کفر کره زمین را بگیرد ، و ما باید آنقدر کناه کنیم تا ظهورش آماده شود (سرمایه داری را رشد دهیم )… چند و یا همه کارگران جهان متحد شوند و “بیگ بنگی” بوقوع بپیوندد ، انگاه تمام جهان یکدفعه سوسیالیسم شوند ( تروتسکیسم ) بیشتر به جوک و طنز شبیه است تا واقعیت !..

ملانصرالدین کنار جویی نشسته بود و پچ پچ می‌کرد . عابری از کنار گذشت و سئوال کرد ؛ ملا چکار میکنی ؟ ملا گفت ؛ دارم ماهی می‌گیرم !عابر گفت چطوری ؟ ملا گفت با پچ پچ کردن ! عابر گفت مگر با پچ پچ کردن می‌شود ماهی گرفت؟! ملا گفت ؛ اگر باور نداری بیا کنارم بنشین تا برایت ماهی بگیرم . عابری دیگر از آنجا گذشت و پرسید شما آنجا چکار می‌کنید ؟! جواب شنید که با پچ پچ کردن داریم ماهی می‌گیریم ! عابر دومی با تعجب گفت ” شما چقدر دلتان خوش است که باپچ پچ کردن می‌خواهید ماهی بگیرید ؟!
ملا نصرالدین فرمودند : ” به این دوست نشسته در کنار من بگو که امیدوار است با پچ پچ کردن من ، برایش ماهی بگیرم ” !
بیچاره آن کارگری که نویسنده با پچ پچ کردن تئوریهای مخرب ” لئون تروتسکی” می‌خواهد او را به سوسیالیسم برساند .

نیک
نیک
1 سال قبل

میفرمایند ” انقلاب سوسیالیستی اکتبر در ضعیف ترین حلقه سرمایه داری اروپا اتفاق افتاد چرا در ضعیف ترین حلقه سرمایه داری خاورمیانه رخ ندهد؟” این را میگویند از شکست درس غلط گرفتن. ایشان فکر نمیکند که یکی از مهمترین عللی که امکان پیروزی و تثبیت سوسیالیسم را در روسیه مانع شد همان ضعیف ترین حلقه بودنش بود. مگر رفقا در افغانستان با کمک ارتش سرخ برادر بزرگ این ایده شما را دنبال نکردند؟ از افغانستان ضعیف تر میخواهید؟ انقلاب سوسیالیسی رخ داد, پیروز هم شد؟  

امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 سال قبل

پاسخ آقا قراگوزلو به آقا قاسم مهرآور
دو نگرش مختلفی را آشکار می کند!
آقا قراگوزلو بعد از تازیدن به بقیه نظر دهندگان با منت گذاری به آقا مهرآور، پاسخی را به ایشان می دهد
که در این پاسخ دهی،
دو نگرش آشکار می گرود:
۱- ایرانخواهی و ایران دوستی
و تلاش کردن که نظرات و اندیشه ها مفید و کارساز اندیشمندان بشریت را خدمت رفاه و آزادی شهروندان ایرانی بکار گیرد.
۲- ایران و ایرانی را بعنوان ابزاری در خدمت ایده لوژی های مشکوک و سرزمین های دیگر فرض کردن،
باید گفت آقای قاسم مهرآور
بدرستی می آورد که ما ایرانی ها برای رهایی کشور خودمان از چنگال استبداد دینی جدید باید از تمام نیروها استفاده کنیم و از پرداختن به توهمات رویایی دست برداریم و
اولویت اولمان توجه به ایران باید باشد
و تحقق آزادی و دمکراسی برای هم میهن های ایرانی خودمان را پی بگیریم که تحقق این آزادی و دمکراسی با خصلت انسانمدارانه بهره های فراوانی برای منطقه خواهد داشت و….
اما در نظر آقا قراگوزلو
ایشان
سنگ کشور همسایه بنام روسیه را به سینه می زدند که برای توجیه این سینه زنی اشان با پیش کشیدن موضوعات جهانی
خود را یک نجات بخش جهانی می پندارد و…
بقیه مطالب بماند

قاسم مهرآور
قاسم مهرآور
1 سال قبل
پاسخ به  امیر ایرانی

درود.
آقای دکتر قراگوزلو سنگ هیچ کشوری از جمله روسیه را به سینه نمیزنند.
ایشان معتقد است که با پیروزی انقلاب سوسیالیستی در ایران، ما باید برای رهایی جهانیان از چنگ امریکا و ناتو، وارد پیمان بریکس متشکل از روسیه، چین، هند، برزیل، ایران و … بشویم.
من معتقدم که مرحله انقلاب ایران، سکولار دموکراتیک است و فعلن هیچ کشوری بنابه به ضعف ساختاری و نداشتن نیروی پیشبرنده انقلاب سوسیالیستی و همچنین دشمنی بلوک غرب امکان دستیابی به سوسیالیسم را ندارد.
ما باید در همین مرحله انقلاب دموکراتیک( چه در زمان “ج.ا” و چه در فردای پیروری انقلاب دموکراتیک برای نگهداری و حفظ انقلاب مان وارد پیمان بریکس بشویم.
موفق باشید.

امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 سال قبل
پاسخ به  قاسم مهرآور

با درود بر شما بزرگوار و سپاس از توجه به نظر اینجانب،
آقا قراگوزلو از زمانی که شرط بستن قسمت نظردهی را کنار گذاشت(یا اینکه زحمتکشان سایت دیگر زیر بار این خواسته ایشان نرفتند) متوجه شد که نظراتش چقدر می توانند مورد نقد قرار گیرند و به پرسش گرفته شوند و بی اساسیشان را به رخش نمایان کنند و یا به ایشان بگوئید شرایط فعلی کشور و عبور از این شرایط بگونه ایست که جای هیچگونه خیال پردازی ها دکان گرم کنی نیست .
که مشاهده می کنیم در بعضی از نظراتش برای رهایی از انتقادات، نکاتی را بیان می کند که می خواهد نشان دهد نظراتش بر اساس منافع ملی کشور نیز هست …
وقتی در بر خورد با دیگران براساس سیاست موازنه منفی بر اساس برد برد حرکت شود
دیگر تمرکز روی یک پیمان خاص و دشمنی با پیمان دیگری نمی رویم
همانقدر که پیمان های بریکس و …. می توانند در خدمت منافع ملی باشند که سایر پیمان ها؛
پس هر پیمانی را باید بر اساس در خدمت منافع ملی دید بر اساس یک ایده خاص که گرفتارش می شویم
نمی توان گروهی را دشمن فرض کنیم گروهی را دوست همیشگی و مهربان فرض کنیم
پایدار باشی

قاسم مهرآور
قاسم مهرآور
1 سال قبل

رفیق بزرگوار
دکتر محمد قراگوزلو
برای من محرز شد که برخلاف مخلص، از نظر شما سرزمین ما نه در مرحله ی انقلاب سکولار دموکراتیک بلکه در مرحله انقلاب سوسیالیستی قرار دارد و به فرمایش شما:
“…چنانچه در متن نیز تاکید کرده ام- وظیفه چپ سوسیالیست نه اتحاد با نیروهای به اصطلاح دموکرات و لیبرال مانند کانون مدافعان حقوق بشر است بله صرفآ سازماندهی و سازماندهی و سازمادهی است …”
بزرگوار ! توجه شما را به دو امر در پیوند با “به قدرت رسیدن سوسیالیست ها در شوروی” و همچنبن سازماندهی سایر طبقات و اقشار توسط طبقه کارگر رزمنده ی ایران جلب می کنم:
۱- دستیابی به تخت حکمرانی توسط هرجریان مردمی ( بطور مشخص سوسیالیست ها در شوروی) یا ضد مردمی تفاوت اساسی با استقرار “سیستم” مد نظر آنان دارد. اینکه لنین بزرگ و بلوشویک ها در شوروی اریکه قدرت را بدست گرفتند با اینکه توانسته باشند آن سرزمین پهناور را از قید فیودالیسم و بورژوازی صنعتی برهانند و نه تنها روی ریل سوسیالیسم قرار بگیردند بلکه بطور عینا موجود موفق با استقرار سوسیالیسم شوند تفاوت از زمین تا آسمان است. نه اینکه تاکتیک ها و استراتژی و بطور کلی برنامه های بلوشویک ها اشتباه بود بلکه شرایط حاکم بر کشور، کیفیت فرهنگی ملت، جنگ داخلی و دسیسه های دشمنان خارجی عامل اصلی این عدم دستیابی به سوسیالیسم بود‌. ما نیز از همین شرایط با گونه هایی متفاوت برخورداریم. مضاف به اینکه تحت رهبری آموزگاری بزرگ چون لنین نیستیم.
۲- می فرمایید وظیفه چپ ایران نه اتحاد با کانون های لیبرای چون مدافعان حقوق بشر است بلکه تنها و تنها وظیفه ی سازماندهی و سازماندهی و سازماندهی را بر عهده دارد.
نگاه من به این مقوله همچون شما است.با تفاوت های اساسی.
کانون هایی چون مدافعان حقوق بشر و مهمتر از آن، جنبش “زن، زندگی، آزادی” از مزغل نگاه من همچون بقچه ای را می ماند که همه نوع جنسی را می توان در چپاند!!!
در عرصه داخلی از اصلاحطلبان اصلاح نشده را بگیرید تا انواع خرده بورژوازی مردمی و ضد مردمی، بورژوازی ملی، جمهوری خواهان، اتیست ها، موحدان، انواع چپ ها، سلطنت طلبان و …
در عرصه خارجی از اسراییل و امریکا گرفته تا کوره دهات افریقایی همه حامی این جنبش هستند.
طبیعتن با این گونه جنبش ها نمی توان ایتلاف کرد چون فاقد نماینده ی واحد هستند! با کدامیک از عنصر این جنبش تحت عنوان نماینده تمامی جنیش می توان پای میز مذاکره نشست؟
می فرمایید که وظیفه جنبش کارگری ایران سازماندهی سایر نیروها و پتانسیل های جامعه است.
این سخن استراتژیک بسیار درست، معقول و منطقی ست.
برگردید و بنگرید به کنش های اجتماعی حدود یکی دو سال گذشته.
نیرویی خرده بورژوازی یعنی فرهنگیان جامعه که طبق نظر ما “م.ل” ها حرکت و اتخاذ مواضع آنان باید تحت هدایت و رهبری طبقه کارگر ایران صورت بگیرد گوی سبقت را نه تنها از ارتش کارگران ربوده بود بلکه آوانگاردهای طبقه کارگر هم به گرد آنان نمی رسیدند!
طی مدت مذکور طبقه کارگر ایران با آن یال و کوپال واقعن موجودش، با آن تاریخچه ی طویل مبارزاتی درخشانش نتواست صفوف خود را متراکم، جهت دار و متحد کند چه رسد به اینکه توانایی همراهی جنبش فرهنگیان را با خود داشته باشد.
یکی از ویژه گی های جنبش فرهنگیان که طبقه کارگر ایران باید به مثابه دانش آموز پای درس چگونگی انجام مبارزه انان بنشیند این است که در این سرزمین پهناور این جنبش از نظم، انسجام و هماهنگی کاملی برخوردار بود. در پی هر فراخوانی از این عزیزان، در شبکه های مجازی فیلم و عکس هایی از اموزگاران دهات دور افتاده تماشا می کردیم که در حمایت از فراخوان های مذکور بود.
چگونه است که یک نیروی پاندولی و خرده بورژوازی با سابقه نسبتا کم مبارزاتی از جنبش پراز هیمنه و فداکاری و داشتن تاریخ طولانی مبارزه طبقاتی پیشی می گرد؟
آفت و کرم از خود درخت است.
طبقه کارگر ایران بهتر است فعلن به جای سازماندهی سایر نیروهای انقلابی به فکر چاره ای برای سازماندهی خودش باشد.
بروید در فضای مجازی و بنگرید چه میزان گروه، کانال، کمیته، شورا و… کارگری عرض اندام نی کنند؟
ببینید در خارج از کشور چه تعداد گروه ها، سازملن ها و احزاب که تعدا اعضاء برخی از آنان از تعداد انگشتان یک دست بیشتر نیست ادعای آوانگارد بودن جنبش کارگری را دارند؟
شور بخت ما کارگران و بازنشسته گان ایران که نمیدانیم به ساز کدامیک از رهبران و پیشاهنگان!!! خودمان برقصیم!
به امید اتحاد، انسجام و داشتن برنامه ی هماهنگ و واحد برای جنبش عظیم کارگران صنایع نفت، پتروشیمی و گاز که طی چند روز گذشته گسترده شده است.
موفق باشید.

کیا
کیا
1 سال قبل
پاسخ به  قاسم مهرآور

بحث را وارد دیالکتیکی منطقی و ارتقا دهنده رهبری کرده اید.
با تشکر و آرزوی موفقیت و ادامه آن.

الف باران
1 سال قبل
پاسخ به  قاسم مهرآور

” نیرویی خرده بورژوازی یعنی فرهنگیان جامعه که طبق نظر ما “م.ل” ها…. ”

” مضاف به اینکه تحت رهبری آموزگاری بزرگ چون لنین نیستیم. ”
( هردو از مقاله ) .

مطمئن هستید که چه می‌نویسید ؟!!

الف باران
1 سال قبل
پاسخ به  قاسم مهرآور

گاهی خود را ” م . ل ” معرفی می کنید و گاهی می‌فرمائید ؛
“مضاف به اینکه تحت رهبری آموزگاری بزرگ چون لنین نیستیم ” !‌
این چه نوع مارکسیسم لنینیسم است ؟! و در جای دیگر :
” نیرویی خرده بورژوازی یعنی فرهنگیان جامعه که طبق نظر ما “م.ل” ها حرکت و اتخاذ مواضع آنان باید تحت هدایت و رهبری طبقه کارگر ایران صورت بگیرد گوی سبقت را نه تنها از ارتش کارگران ربوده بود بلکه آوانگاردهای طبقه کارگر هم به گرد آنان نمی رسیدند. ” عجب، عجب !!

کیا
کیا
1 سال قبل

چه باید کرد جناب دکتر:

“چنانچه در متن نیز تاکید کرده ام- وظیفه چپ سوسیالیست نه اتحاد با نیروهای به اصطلاح دموکرات و لیبرال مانند کانون مدافعان حقوق بشر است بله صرفآ سازماندهی و سازماندهی و سازمادهی است و بس.”

جواب قاسم مهرآمیز

” راه سوم چیست؟
۲- شاید اشتباه کنم ولی گمان میزنم که شما مرحله انقلاب ایران را نه دموکراتیک بلکه سوسیالیستی می پندارید.
در این صورت باید پرسید نیروی پیشبرنده انقلاب سوسیالیستی کدام نیرو است؟…”

این جواب وسوال یا سوال وجواب ارزشی خاص دارد،گویای تمام بحث است.

محمد قراگوزلو
محمد قراگوزلو
1 سال قبل

Mohammad JAN:
عمو قاسم نازنین
با سلام و احترام و ارادت
همه آنچه نوشتی عینی و واقعی و مادی و برخاسته لز تحلیلی دقیق اما کمی لغزنده به لحاظ تاریخی است.
به نظر مخلص تان – چنانچه در متن نیز تاکید کرده ام- وظیفه چپ سوسیالیست نه اتحاد با نیروهای به اصطلاح دموکرات و لیبرال مانند کانون مدافعان حقوق بشر است بله صرفآ سازماندهی و سازماندهی و سازمادهی است و بس.
البته که ما یک موی بلشویک ها نمی شویم اما آنان زمانی قدرت گرفتند که هیچ دولت سوسیالیستی در کار نبود. بدتر از همه به محض انقلاب ۱۴ دولت امپریالیستی به دولت بلشویکی حمله کردند. جنگ داخلی و یورش سفیدها در کنار حمله نارودنیک ها و آنارشیست ها و سفیدها و کارگران فریب خورده کرونشتات یک طرف و طرف دیگر خطر نا به جایی طبقاتی که در جزوه مشهور لنین آمده و به غلط ” خطر فلاکت” ترجمه شده. رشد نامتوازن اقتصادی شهر و روستا را هم اضافه کن تا متفق القول از عظمت انقلاب بلشویکی صحبت کنیم. دو نکته می ماند که در ادامه کامنت برایت خواهم نوشت.

انقلاب سوسیالیستی اکتبر در ضعیف ترین حلقه سرمایه داری اروپا اتفاق افتاد چرا در ضعیف ترین حلقه سرمایه دلری خاورمیانه رخ ندهد؟
من نوشتم جمهوری اسلامی با پیوستن به غرب یا بریکس و شانگهای نمی تواند بحران خود را حل کند. ننوشتم یک دولت سوسیالیستی در صورت همکاری با فدراسیون روسیه و چین و هند و برزیل و آمریکای لاتین نمی تواند از انزوا خارج شود و در مقابل گردنکشی ناتو و امپریالیسم آمریکا بایستد. درست؟
در نظر داشته باش که ناتو روز به روز ضعیف تر می شود و به همان میزان در صورت پیروزی یک انقلاب سوسیالیستی شانس بقای دولت انقلابی قوی تر.
این را هم در نظر بگیر که تنها پنج ماه پیش از انقلاب اکتبر لنین در فنلاند گفته بود چه بسا انقلاب آینده روسیه را نوادگان ما نیز نبینند.
ببخشید که کامنت ها را نمی خوانم و اگر هم فرصتی برای خوانش پیش بیاید امکان پاسخ دادن و وارد پلمیک شدن با افراد ناشناس را ندارم.
من را یاد بازجویانم می اندازند که پشت پرده می نشستند و تمام قد بر چهره و وجود من مسلط بودند با دو سرباز مسلسل به دست و مرتب می پرسیدند بدون اینکه بدانم کیستند. هویت سیاه.
این نکته را در مقاله
دوران خوش استنطاق
مندرج در رادیو زمانه به تفصیل نوشته ام.
فدایت

G M:
اگر مایل بودی می توانی از طرف من این پاسخ را ذیل کامنت خود به نام من درج کنی. با اشاره به رفاقت فی مابین و ارادت مخلص به شما.
محمد قراگوزلو.

الف باران
1 سال قبل

آقای قراگوزلو فقط یک سئوال ، تروتسکی یا لنین ؟ نگویید هیچکدام و نگویید هفتاد درصد و سی در صد … حامله است ؟ یا خیر ؟

قاسم مهرآور
قاسم مهرآور
1 سال قبل

با درود به رفیق گرامی دکتر قراگوزلو.
با مطالعه ی نظرهای شما با دو پرسش‌مواجه شدم:
۱- اگر راه حل مشکل های اقتصادی سیاسی این سرزمین را در گرایش به غرب و بطور مشخص توافق برسر قرارداد “برجام” نمی دانید و از سویی دگر، راه نجات را در جهان چند قطبی آینده و ورود به پیمان شانگهای و بریکس و نزدیکی با روسیه و چین نمی بینید،
پس در چه می بینید؟ راه سوم چیست؟
۲- شاید اشتباه کنم ولی گمان میزنم که شما مرحله انقلاب ایران را نه دموکراتیک بلکه سوسیالیستی می پندارید.
در این صورت باید پرسید نیروی پیشبرنده انقلاب سوسیالیستی کدام نیرو است؟
من نظر شما را در مورد کمیت بسیار نازل اعضاء گروه هایی که تحت عنوان: کمیته کارگری، اتحادیه کارگری، شورای… اقدام به صدور بیانیه، اخبار و … می کنند می پذیرم. دقیق تر عرض کنم خود دستی بر آتش دارم و از بیخ و بن آنان مطلع هستم.
این از وضعیت سازماندهی نیروی انقلابی یعنی طبقه کارگر ایران در داخل کشور. البته در روزهای اخیر اعتصاب های نسبتا فراگیری در صنعت های نفت، پتروشیمی و گاز به وقوع پیوسته است که تا ایجاد بحران فلج کننده ی اقتصادی هنوز راه نسبتا درازی در پیش روی داریم.
وضعیت پیشاهنگ ( بخوان پس آهنگ) طبقه کارگر ایران در خارج از کشور هم که معرف حضور همگان است. هنوز روشنفکران “م.ل” ما اندر خم یک کوچه اند! بعداز ده ها سال سکونت در فضای باز دموکراسی لیبرالی هنوز نگرش ایلیاتی، تک محوری، خودبینی و سکتاریسم مانع از تشکیل یک جبهه ی مستحکم و آلترناتیوی قوی چپ در برابر “ج.ا” و نیروهای راست داخلی و جهانی شده است! این نیرو، مطلقن یک نیروی هژمونیک نیست.
با توجه به اوصاف مذکور، امر رهبری انقلاب سوسیالیستی را کدام جنبش کارگری یا جریان یا جبهه ی ” م.ل” می خواهد و می تواند به پیش ببرد؟ مهمتر اینکه چگونه می خواهد آن انقلاب شکوهمند را حفظ و نگهداری کند؟
اصولن تا کنون جهان هیچگاه چهره ی یک کشور سوسیالیستی را به خود ندیده است‌. حتا در زمان آن راد مرد تاریخ جهان یعنی لنین بزرگ. البته این خود جای بحث دارد چه از نظر نیمه فیودالی بودن روسیه و چه به خاطر مدت زمان کوتاه زمام داری لنین بزرگ در صدر شوراها. بی شک دشنمی کشورهای امپریالیستی جایگاه ویژه ی خود را داشته است. بعداز لنین هم که حاکمیت بدست رویزیونیست های استالینی و جانشینان و اخلاف او افتاد به یک باره حکومت شورایی از معنی و مفهوم تهی گشت و سرمایه داری دولتی به جای حکومت شورایی جلوس کرد.
ناگفته نماند که هرچند سوسیالیسم نتوانست تمام قد، عرض اندام کند اما حتا در همان دوران دیکتاتوری استالین و سرکوب روشنفکران و دگر اندیشان توده های مردم زحمتکش از رگه هایی بسیار قوی از امکانات و خدمات سوسیالیستی مانند درمان رایگان، تحصیلات رایگان، ثابت ماندن نرخ اجاره مسکن و… بهره مند بودند.
نگارنده بر این اعتقاد است که به هیچوجه امکان توفیق حکومت سوسیالیستی در هیچ کجای جهان امکان ندارد. فعلن.
سوسیالیسم تنها در زمانی محقق خواهد شد که آرام آرام چندین کشور به سمت دگرگونی های اساسی و دموکراتیک گام بردارند و همزمان نیولیبرالیسم جهانی گام به گام و تحت فشار زحمتکشان داخلی و ملت های پیرامونی از مواضع خود عقب نشینی کند. جهان چند قطبی و پیمان هایی مانند شانگهای و بریکس که متشکل از اعضایی چون هند، برزیل، روسیه، چین، ایران و حتا کشورهای افریقایی است در انجام این مهم نقش بسزایی دارند.
ممکن است که مطرح شود روسیه و چین عاشق چشم و ابروی کشورهای پیرامونی نیستند و آنها هم در پی منافع کشور خود هستند.
این سخن بسیار بجاست. نباید فراموش کرد که چه در عرصه ی فضای باز اجتماعی و سیاسی و رعایت قوانینی چون قانون کار، الیگارشی روسی و چینی بسیار هارتر از رقبای غربی خود هستند.
مهمتر از این آنچه که به منافع ما برمی گردد این است که اعضاء بریکس در پی شکستن شاخ سازمان جهنمی ناتو و خروج جهان از وضعیت تک قطبی و آقایی امریکا برجهان و حتا بر اروپا هستند.
به قولی آمریکا کمتر یا بیشتر حدود دویست پایگاه نظامی فقط در کشور آلمان مستقر کرده است. بنگرید و جمع بزنید تعداد پایگاه های نظامی امریکا و ناتو را در سراسر جهان که البته هزینه این پایگاه ها را امریکا نه از جیب مبارک خودش بلکه از دهان نیروهای مولد کشورهای عضو تامین می کند. این در حالی است که چین و روسیه در تمامی قاره امریکا فاقد حتا یک پایگاه نظامی هستند. وای به روزی که کشوری در صدد .
ایجاد پایگاه نظامی در قاره آمریکا برآید! چه شود؟ در کنار انواع دسیسه های امریکا و شرکا برای نابودی ِآن پایگاه، مدیا و انواع رسانه های نیولیبرالیستی داخلی و کشورهای پیرامونی گوش فلک را از متجاوز بر شمردن فلان کشور برپا کننده ی پایگاه نظامی کر خواهند کرد.
نقطه عطف کلام نگارنده دقیقن در همین جاست.
یعنی کشورهای پیرامونی باید از موقعیت بوجود آمده به نقع خود گام بردارند.
تا آقایان!!! جهان سرگرم پنجه در پنجه شدن با یکدیگرند ما باید از پتانسیل آن اردوگاه که در پی نظامی گری، حمله نظامی، ایجاد پایگاه و نسبت به اعضاء ناتو، کمتر اقدام به کانال زدن در حاکمیت و جاسوس بازی در ارکان حکومتی سایرکشورها می کنند نهایت استفاده را کرده و از امکانات سرمایه گذاری آنان در کشور و ورود به جهان صنعتی بهره ی لازمه را ببریم.
نگارنده اعتقادی به ورود به یک بلوک سیاسی نظامی علیه بلوک دیگر ندارد. اعتقاد دارم که در عرصه سیاسی باید با تمام جهان دارای روابط مسالمت آمیز باشیم

کاملن طبیعی ست که در هر قراردادی طرفین در پی گنجاندن هر چه بیشتر منافع ملی خود در قرار داد هستند این منفعت طلبی گاه تا استثمار طرف مقابل ممکن است پیش رود. اینجا نقش برنامه های اقتصادی کوتاه مدت و بلند مدت کشور پیرامونی و استراتژی ای که در این راستا برای خود تدوین کرده است در کنار تیم باسواد، کارشناس و متعهد به ملت می تواند مانع از تحمیل قرار دادی با سود یک طرف و ذلت برای طرف مقابل بیانجامد.
اگر موفق به برقراری یک حکومت سکولار دموکرات متشکل از احزاب چپ، بورژوازی ملی( که رمقی برایش نماینده) و احزاب خرده بورژوازی متمایل به زحمتکشان بشویم آنگاه در دراز مدت و همگام با سایر انقلاب های دموکراتیک جهان امکان سرکردگی طبقه کارگر و پیشاهنگ او مهیا خواهد شد. تنها در این راستا و مجددا تاکید می کنم همگام با سایر کشورهای دموکرات امکان تحقق آرام آرام سوسیالیسم میسر خواهد شد.
با سپاس از شما و مقاله ی چالش برانگیزتان.
موفق باشید.
قاسم مهرآور.

الف باران
1 سال قبل
پاسخ به  قاسم مهرآور

آیینه ای تمام قد از تروتسکیسم…

امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 سال قبل

درون کشور چپی تعریف شده بنام چپ محور مقاومتی( چه نامگذاری کمیکی) این چپ ظاهرن وظیفه اش اینست
رقبای رهبری حکومت را بازیگران امپریالیسم و غرب معرفی کند و آنها را متحد دژمن نشان دهد و روش هایی که روش های باند حاکم فعلی را به زیر پرسش می برد روش های لیبرالی یا نئولیبرالی نشان دهد آنهم با ادبیاتی بنام ادبیات چپ.
این چپ محور مقاومتی در برخوردشان با موضوعات گاهی چنان پیش می روند که دلواپسان و برادران شریعتمداری کیهانی را شرمنده خود می کنند.
اگر بخواهیم به نوشتار های تکراری قراگوزلوی توجه کنیم می بینیم در تمام نوشتارهای تکراریش، تمام حرکات اعتراضی که حاکمیت را به دردسر انداخته است می خواهد نفی کند و به زیر پرسش ببرند؛ آنهم بکمک ادبیاتی از چپ که تجربه تلخی را برای بشریت بنمایش گذاشته است. در این مورد باید به ایشان گفت برادران حاکم قطعن به ایشان خواهند گفت خسته نباشی دلاور.
ایشان برای اینکه در پایان به این نتیجه برسد که نباید به رئیسی که قرار بود جمهوری سوم را عملی کند گیر داد و او را در موضوعات اقتصادی مقصر دانست ،تلاش می کند استبداد سیاسی را به حاشیه ببرد و در استدلالاتش می آورد که هیچ فرقی بین خاتمی و روحانی و میرحسین با روش های احمدی نژاد و رئیسی نیست و منطق خودش ، موضوع تورم و رکود تورمی را برجسته می کند و موضوع آنرا از سال ۵۴ مورد توجه قرار می دهد و…..
ایشان در برخورد با موضوع اقتصاد دچار یک فریبکاری می شود برای اینکه فریبکاری خودش را پنهان کند برای حل تورم و رکود تورمی پای ادبیاتی خاصی از چپ‌را به میان می آورد
که در پایان راهکار او می شود هیچ و یا یک وعده سر خرمن.
اما فریبکاری ایشان کجاست
وقتی موضوع تورم و رکود تورمی را از زمان محمد رضا شروع می کند
به این اشاره نمی کند استبداد سیاسی که این فرد حاکم کرده بود فرصت را از اقتصاد دانان اصلی گرفت به آنها فرصت عمل نداد تا در آمد های نفتی را در جای اصلی سرمایه گذاری کنند تا جامعه دچار تورم و رکود تورمی نشود و کار به حرکت۵۷ کشیده نشود و به زمان خامنه ای می رسد ایشان به این موضوع اشاره نمی کند در زمان این فرد، این فرد با استبداد خاصش هر برنامه اقتصادی که بتواند تورم را مهار کند و جامعه را وارد تحرک اقتصادی کند مانع می شد و ….
قراگوزلو با چپ مورد نظرش باید بدانند وقتی استبداد سیاسی مانع است
بکمک ادبیات چپ مشکوکی بخواهیم مستبدین را به حاشیه امن ببریم،
این نشان از این می دهد که خودمان نیز مرید استبدادی هستیم که برای
دفاع از استبداد خودمان که شده، باید هر نگرش ضد استبدادی را مورد حمله قرار دهیم و دمکراسی را یک لولو معرفی کنیم.

صالح س
صالح س
1 سال قبل
پاسخ به  امیر ایرانی

آقای امیر ایرانی بر اساس عادت همیشگی خود زیر مقالات آقای قراگوزلو اظهار نظر می فرماید. اگر کل کومنت های این دوست ایراندوست ایرانخواه را ملاحظه کنیم این سه نکته به دست می آید:
۱. در داخل ایران یک چپ محور مقاومتی وجود دارد که با جناح محافظه کار حکومت همراستا است.
۲. نباید اصلاح طلبان و محافظه کاران را یکی دانست. باید از لیبرال ها و ملی مذهبی ها دفاع کرد.
۳. نباید به امپریالیسم آمریکا و ناتو انتقاد کرد. چرا که دشمن ما همین جاست.دروغ می گن آمریکاست. افغانستان و عراق و لیبی و سوریه را هم چین و روسیه ویران کرده اند و ناتو گل و بلبل است.
کج فهمی این ایرانی عزیز اول این است که چپ محور مقاومت را نمی شناسد و بیخودی این و آن را به چیزی که نمی داند چیست حواله می دهد. یک چیزی شنیده است که هر که از حمله روسیه به اوکراین دفاع کند مقاومتی است اما شناخت گاو از روی شاخ آن گاهی اوقات به کرگدن ختم می شود.
در این مقاله و سایر مقالات دکتر دو جناح حکومت در کنار سران و سرداران به یک اندازه نقد شده اند. شما هم که احتمالن در خارج از کشور تشریف دارید این ایرانی بازی را کنار بگذار و با نام خودت هر دو جناح حکومت از جمله خاتمی و محمود و روحانی و رئیسی را نقد کن.
طرفدار ناتو هستی و مخالف روسیه و چین ؟ خب باش! اما این نکته را بدان که محور مقاومت منتقد سیاست های داخلی جمهوری اسلامی و مدافع سیاست های خارجی آن در حوزه منطقه است. نگاه دکتر به جنگ در اوکراین و سوریه و افغانستان و لیبی هیچ مشابهتی با سیاست خارجی حکومت ندارد. جمهوری اسلامی علیه دولت دکتر نجیب الله از مجاهدین پرو ناتو حمایت می کرد در حالی که هم در دو کتاب دکتر
[ قلبم را در دشت لیلی/ فتحنامه کابل] به شدت مجاهدین مرتجع پروناتو مورد حمله قرار گرفته اند. کومنت من طولانی شد. ببخشید. لنگش کن هم سیاست مفیدی است که میشود به نام کوروش و درفش کاویانی به خورد مردم ایرانی ایراندوست ایرانخواه ایرانپرست داد.

امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 سال قبل
پاسخ به  صالح س

هم میهنی بنام صالح-س به دفاع از آقای قراگوزلو نکات انتقادی از رفتار اینجانب بقلم آورده است باید گفت اینکه من کی هستم و چه می کنم و.. شاید برای دیگران اهمیت نداشته باشد پس اگر من در پاسخ به نکات آورده شده از جانب صالح س ، مطالبی را ارائه می دهم نه دفاع از خود است چون من و امثال من نباید برای دیگران موضوعیت داشته باشند، آورده هایم می تواند پاسخ به نگرش های غلطی است که از طرف افرادی که بیان می شود که خود را محق و صاحب نظرات رهگشا می دانند.
به این هم میهن می توان گفت خسته نباشی اما هم در معرفی من و هم در دفاع از دکتر مورد نظرتان ناشیانه عمل کرده ای.
نکاتی را در پاسخ به نکات آورده شده آقای صالح، بصورت مختصر بیان می کنم.
ایشان می گوید من نظرات تکراری را در پای نوشتاردکتر مورد علاقه اش می آورم. باید بگویم: خیر! چنین نیست من سعی می کنم نکته جدیدی در رابطه با مطالب تکراری و طولانی دکتر ارائه دهم. اگر چه مطالب تکراری دکتر، پاسخ تکراری را خواهد آفرید.
آقای صالح در دفاع از چپ محور مقاومتی نکاتی را آورد و گفت من در مورد این چپ هیچ چیز نمی دانم و یا اینکه دچار کج فهمی شده ام و توان شناخت شاخ گاو و کرگدن را ندارم باید بگویم شناخت این بازی های چندان مشکل نیست و نیاز به دانش زیادی ندارد شمای شاخ شناس و راست فهم وقتی در دفاع از این چپ محور مقاومتی مشکوک دفاعیه ای چنین می آوری و می گویی این چپ از سیاست خارجی منطقه و جهانی حکومت حاکم دفاع می کند اما سیاست داخلی حکومت را قبول ندارد و انتقاد هم می کند با این آورده ات پاسخی بخودت دادی که من در مورد این چپ مورد علاقه ات دچار کج فهمی نیستم و در شاخ شناسی هم مشکلی ندارم چون خود گاو و کرگدن را خوب می شناسم.
در مورد اعتراف اتان که داشتی و گفتی که سیاست خارجی منطقه ای حکومت را قبول دارید امابه سیاست های داخلی حکومت انتقاد دارید باید بگویم:
سیاست های مخرب منطقه ای حکومت در راستای بقای حکومت است و در راستای اعمال سرگوبگرانه در داخل است.
اقدامات خارجش برای بقایش است که بقایش همان سرکوبگری وحشیانه در داخل است با داشتن این سیاست مخرب در خارج
و اولویت بخشی به سیاست های مخرب در خارج، بسمت توجیه حذف نیروها مفید در داخل می پردازد آنهم نیروهایی که با او مشکل دارد. البته این چپ محور مقاومتی از گزند روش های حذفی بدور است گاهی کمک حال هم هستند چون این چپ مقاومتی رقبای باند حاکم را به اتهامات مانند مدافعان غرب و ناتو و… زیر ضرب می گیرند و…
که باید گفت این چپ مقاومتی شریک جرم جنایت های حاکمیت است هم شریک جرم در اعمال سیاست های مخرب حکومت در خارج و هم شریک جرم در سیاست های سرگوبگرانه حکومت در داخل و… این ژست مبارزاتی که منتقد سیاست داخل حکومت هستیم فقط یک لطیفه گویی است آنهم لطیفه ای که خنده نمی آفریند بل گریه آور است.
در گذشته در پای نوشتارهایی در خصوص افغانستان و شخص زنده یاد نجیب اله نکاتی را آوردم و روند مخرب کودتا های مشکوک را برجسته کردم. که فکر نمی کنم نیاز به بازگویی آنها باشد.
اما در مورد ایرانخواهی و افراد میهن دوست که دچار کج فهمی شده ای در گذشته نظراتی ارائه دادم با مطالعه آنها شاید پی به این ببرید
دلیل ایرانخواهی با نگرش انسانمدارانه برای چیست
و تفاوت مدعیان ایران خواهان با هم در چیست.
چون مطلب طولانی شد در این مورد
بعدن نکاتی را خواهم آورد

سپیده سلحشور
سپیده سلحشور
1 سال قبل

به باور من نیز موضوع محتوای بیانیه نیست. شاید بتوان از حضور نچسب کانون مدافعان حقوق بشر که یک محفل ضد چپ است هم نادیده گذشت. بی شک محتوای منشور مترقی است اما آنچه که از سوی حامیان منشور نادیده گرفته میشود همان پایگاه اجتماعی این مثلن تشکل ها است. اگر فرض یک دوست کامنت نویس را ( ۲۰×۲=۴۰) بپذیریم آنگاه واقعن چه فرقی می کند که برای ۵۰ میلیون خانوار کارگری یک نفر مطالبه بنویسد یا چهل نفر یا حتی چهارصدنفر. تازه من از ۵۰ میلیون خانوار کارگری صحبت کردم نه ۸۰ میلیون نفر از مردم ایران. علاوه بر اینها معلوم نیست مخاطب منشور کیست؟ چون تقاضای آزادی زندانیان سیاسی مطرح شده و افزایش حقوق؟؟( حقوق و نه دستمزد) به این ترتیب لابد مخاطب منشور حکومت است که می تواند زندانی را آزاد کند و دستمزد را افزایش دهد و حکم اعدام را لغو کند.و یا مثلا روابط خارجی خوب و عادی دولت با همه که انگار در کره مریخ نوشته شده. اما از طرف دیگر تحقق بخشی از این مطالبات بدون سرنگونی جمهوری اسلامی ممکن نخواهد شد. مانند مصادره اموال حاکمان. به نظر می رسد این بیانیه دست به دست گشته و هر فرد یک بند به آن اضافه کرده تا همه با هم راضی و خوشحال باشند و تعداد امضا کنندگان ۲۰ باشد. ۲۰ نمره خوبی است که میتواند راست و چپ را با هم جمع کند.
راستی از سندیکای هفت تپه چه خبر؟
از سندیکای واحد چطور؟
چرا به جای سندیکا فقط دوستان گرامی رضا شهابی و حسن سعیدی از داخل زندان امضا میکنند؟
مسجد سلیمان

کهنسال
کهنسال
1 سال قبل

با سلام ؛
نام سندیکای کارگران شرکت نیشکر‌هفت تپه از ابتدا و ۲ ماه پیش در فهرست بود .
نام آنها و چند صنف دیگرو بازنشستگان مجددا در پیغام امروز به همایش کلن آمده است. در بخش اخبار سایت اخبار روز :
https://www.akhbar-rooz.com/200513/1402/02/02/
امیدوارم بعد از آزادی آقایان رضا شهابی و حسن سعیدی؛ سندیکای کارگران شرکت واحد نیز به این لیست اضافه شوند .

پیشنهاد
پیشنهاد
1 سال قبل

آقایان گرامی؛ جناب مهرداد با طرفداری از مسیح و غرب و ناتو و جناب هرمز همتی (نصرت ؟) با حمایت از پیک نت و پوتین و روسیه بحث های تکراری و همیشگی خود را به راه انداخته اید؛ لطفا به موضوع مقاله بپردازید. با سپاس 

هرمز همتی
هرمز همتی
1 سال قبل
پاسخ به  پیشنهاد

خانم یا اقائی که نام «پیشنهاد »را برای خود انتخاب کرده اید، شما چرا واعظ بدون عمل هستید؟
اگر دغدغه شما پرداختن به موضوع مقاله است ، بهتر نبود که خودتان سرمشق ما می شدید و نظرتان را در مورد موضوع مقاله می نوشتید؟
در ضمن اگر نظری به نخستین کامنت ها در پائین صفحه می انداختید، ملاحضه می کردید که بنده نظرم را در ارتباط با موضوع مقاله نوشته بودم

کهنسال
کهنسال
1 سال قبل

دوستان گرامی :
همایشی توسط نیروهای چپ و کمونیست در حمایت از منشور مطالبات حداقلی در ۱۲ ماده توسط ۲۰ تشکل و صنف و سندیکای مستقل داخل کشور (علیرغم تمامی اشکالاتش، که  به آن زیاد پرداخته شده است) در روز ۲۲ آوریل ۲۰۲۳ در شهر کلن و در حال برگزاری است. بیش از ۱۲۰۰ نفر از ۷۵ رسانه؛ تشکل، جمعیت  و جریانات سیاسی که بسیاری از آنان دارای سابقه روشن مبارزاتی در زمان دو رژیم دیکتاتوری پهلوی و حاکمان جنایتکار و غارتگر فعلی می باشند از این همایش حمایت نموده اند.
حداقل فایده این منشور آن ست که بعد از مدتها چنین نیرویی از چپ سوسیالیست را علیرغم اختلافاتشان گرد هم آورده است.
آقایان رضا شهابی و حسن سعیدی دو تن از اعضای زندانی  سندیکای کارگران شرکت واحد، با فرستادن پیام مشترکی به شرکت کنندگان در همایش کلن، از منشور حداقلی تشکل های صنفی و مدنی حمایت کردند
سندیکای فوق پرونده روشن مبارزاتی دارد که بر همگان روشن است. در صلاحیت بنده حقیر نیست که در وصف مبارزات چندین سالانه آنها بگویم.
با آرزوی آزادی تمام زندانیان سیاسی(شعا ر کارگران نفت در سال ۵۷) و به امید پیروزی مبارزات مردم ایران .

کهنسال
کهنسال
1 سال قبل

آقای قراگوزلو به بهترین نحوی فساد، تبعیض، فقر، ستم و فاصله طبقاتی داخل کشور را ترسیم نموده اند و به درستی دست رد بر سینه حاکمان ستمگر داخل و “اپوزیسیون” راست خارج از کشور نهاده اند :
[“بنابر این چنانچه در آینده هر جناحی از اپوزیسیون راست بازار محور (از طالبان سلطنت و مدیریت گذار و تصمیم و ترمیم و جمهوری­خواه و مشروطه­ طلب و جرج تاون و الیزه و واشنگتن و تورنتو گرفته تا مجاهدین) به قدرت برسند اساس داستان فعلی تغییری نخواهد کرد”].
و همچنین در بندهای زیر :
[“ث. راهکار خروج از بحران رکود تورمی بر خلاف خیال خام جناح پرو غرب حکومت (اصلاح طلبان) ادغام در سرمایه­ داری غرب (امپریالیسم آمریکا و اروپا) هم نیست. که اگر بود برجام و طرح ­های مشابه باید جواب می ­داد.
ج. راهکار خروج از بحران رکود تورمی پیوستن به بلوک شرق و پیمان­ هایی نظیر شانگهای و بریکس و مشابه و قراردادهای اقتصادی با چین و همکاری سیاسی با روسیه و هند و استفاده از بازارهای این کشورها هم نیست.”]

راه حل را هم که از دی ماه ۹۶ جنبش کارگران معلمان دانشجویان پرستاران و بازنشسته ها و فرزندان دختر و پسر آنان و….. در داخل کشور فریاد میزنند :

نه نون داریم؛ نه خونه؛ حجاب شده بهونه 
فقر؛ ستم؛ گرونی؛  میریم تا سرنگونی 
سقف؛ کتاب و گندم؛ قدرت بدست مردم
از کردستان تا جلفا ؛ قدرت بدست شورا
نان کار آزادی – اداره شورایی
نه به ستمگر؛ چه شاه باشه چه رهبر
نه سلطنت – نه رهبری؛ دموکراسی برا بری  
فقط کف خیابان به دست میاد حقمون 

با احترام و به امید پیروزی

یحیی انوری
یحیی انوری
1 سال قبل

زیر سوال بردن تشکل های مستقلی که مترقی ترین منشور را در شرایط فعلی منتشر کرده اند به نفع کیست!؟آیا به صرف اینکه این تشکل ها از مثلا دو نفر تشکیل شده اند باید آنها را تخطئه کرد.با فرض قبول ادعای آقای دکتر کسانی که این منشور را امضا کرده اند حد اقل ۴۰(۲×۲۰)نفرند.
در حالیکه همین مقاله فقط نظرات یک نفر است با همین منطق خودتان چون بتنهایی نوشته اید و نماینده هیچ گروه شناخته شده ای هم نیستید آیا این مقاله ارزش خواندن دارد!؟
این همه چپ زدن واقعا که نوبر است! لطفا کمی خود را از “در مقام رهبر بلشویک ها دیدن” کوتاه بیایید و پیاده شوید تا با هم شاید به جایی برسیم.

نیک
نیک
1 سال قبل

یکی از مشکلات اندیشمندان چپ نه در برسی رخداد ها بلکه در نتیجه گیری از رخدادها و محصول برسی یعنی “چه باید کرد” آن است. چرا از برسی قرن ها زندگی و جنگ و مرگ انسانها و تحلیل شگفت انگیز ماتریالیسم تاریخی “چه باید کرد” آن به ” سوسیالیسم واقعا موجود” و کره شمالی ختم میشود؟ علت این امر متاسفانه فقدان تفکر و برخورد علمی در جمع بندی و نتیجه گیری از پدیده ها بعلت پسمانده های تفکر مذهبی در رفقاست. اکنون هر آنچه میکنید بیفایده است و انحرافی( جنبش مهسا), باید در انتظار مهدی موعود ( طبقه کارگر متحد سازمان دهی شده در حزب کمونیست ) باشید تا شما را به بهشت موعود (کمونیسم) رهنمون سازد. مهم نیست که این ده فرمان (مانیفست کمونیست) کار نکرده اما ما از این منبر پائین بیا نیستیم و حرف مرد یکیست. چون نمیدانیم این بهشتی که وعده میدهیم چگونه اداره میشود (حکومت شورایی) در عوض توضیح واضحات را چرب تر و سنگین تر میکنیم و مرتب از بدی شیطان ( امریکا) و امیال شیطانی (سرمایه داری ) سخن گفته تا هر آنکه نقدی بر ما داشت را هوادار شیطان بنامیم.

حمید قربانی
حمید قربانی
1 سال قبل

کسی می تواند مدعی کمونیسم باشد که : خواهان ایجاد کمیته های مخفی و سرخ در محل کار و زندگی کارگران و زحمتکشان جهت ایجاد حزب مخفی کارگران آگاه،انقلابی، برای آماده نمودن طبقه کارگربرای به پیروزی رساندن انقلاب قهری کمونیستی، برای درهم کوبیدن دولت سرمایه داران و ایجاد دولت کارگران مسلح – دیکتاتوری انقلابی پرولتاریای مسلح ،برای ریشه کنی جامعه سرمایه داری و ایجاد یک جامعه ی کمونیستی یا دنیای دیگر نه “دنیای بهتر” که در خود یک گفتمان اصلاح طلبانه و ضد انقلاب زیر و رو کننده اوضاع اجتماعی موجود است، باشد!
«کمونیست ها عار دارند که عقاید و نظریات خویش را پنهان سازند. آنها آشکارا اعلام می کنند که تنها از طریق واژگون ساختن همه نظام اجتماعی موجود، از راه جبر، وصول به هدفهایشان میسر است. بگذار طبقات حاکمه در مقابل انقلاب کمونیستی بر خود بلرزند. پرولتارها در این میان چیزی جز زنجیر خود را از دست نمیدهند، ولی جهانی را بدست خواهند آورد .
پرولتارهای سراسر جهان، متحد شوید!»
پایان مانیفست حزب کمونیست ۱۸۴۸ مارکس و انگلس
مابقی همه به گفته ی صریح لنین خرده بورژواها یا کلان بورژواهای ضد کمونیسم، بیش نیستند:

کارل مارکس تا آنجا که به من مربوط میشود، هیچ امتیازی به واسطۀ کشف وجود طبقه ها در جامعۀ مدرن، یا کشفِ پیکار میان آنها ازآن ِ من نمیشود… کاری که من انجام دادم و تازگی داشت، نشان دادن این نکته ها بود:

۱- هستی طبقه ها صرفاً وابسته به مرحلۀ تاریخی ِخاصی در تکامل تولید است۲ – پیکار طبقاتی به طور ضروری به دیکتاتوری پرولتاریا منجر می شود.

۳- این دیکتاتوری صرفاً پایۀ گذار به انحلال تمامی طبقه ها و استقرار یک جامعۀ بدون طبقه خواهد بودند.

این را نیز متذکر شوم که لنین در دولت و انقلاب می نویسد:

کسی که فقط مبارزۀ طبقاتی را قبول داشته باشد، هنوز مارکسیست نیست و ممکن است هنوز از چارچوب تفکر بورژوایی و سیاست بورژوایی خارج نشده باشد. محدود ساختن مارکسیسم به آموزش مربوط به مبارزۀ طبقات – به معنای آن است که از سر و ته آن زده شود، مورد تحریف قرارگیرد و به آنجا رسانده شود که برای بورژوازی پذیرفتنی باشد. مارکسیست فقط آن کسی است که قبول نظریۀ مبارزۀ طبقات را تا قبول نظریۀ دیکتاتوری پرولتاریا بسط دهد. وجه تمایز کاملاً عمیق بین یک خرده بورژوای عادی (و همچنین بورژوازی بزرگ) با یک مارکسیست در همین نکته است. با این سنگ محک است که باید چگونگی درک واقعی و قبول مارکسیسم را آزمود.” لنین، دولت و انقلاب، اوت – سپتامبر ۱۹۱۷

از ایجاد کمونیسم و رهائی طبقه کارگر که رهائی انسان از جامعه طبقاتی است، نمی توان حرفی زد، مگر اینکه : جنگ ناگزیر جنگ طبقاتی – انقلاب قهری کمونیستی را پذیرا شد!

شیوا حیدریان
شیوا حیدریان
1 سال قبل

عالی رفیق عزیز!
دست مریزاد به شجاعت و بلند نظری شما
💐🙏🥰

الف باران
1 سال قبل

از برخورد اضداد تکامل بوجود می‌آید ” مارکس ”

حدود نود در صد مقاله در پیش پا گذاشتن نه سنگی، نه سنگهایی بلکه کوههای عظیمی است که در مقابل مبارزان و آینده سازان ایران گذاشته شده است .
نمی‌شود، محال است ، میلیاردها دلار می‌خواهد ، زمان آن به آخر الزمان می‌کشد ووو .
و در ده قسمت آخر دست به دامن طبقه کارگر با تئوریهای مخرب و ضد کارگری جنبش‌های جهانی مقاله سرهم پیچی شده است.
درست است که ” منشور مطالبات …” انحرافی و بدور از مفاهیم مبارزات در راستای خواستارهای حداقلی مطالبات صنفی و مدنی بوده ولی تبلیغ و انکار حضور اتحادیه های کارگری در ایران بهر صورت و بهر نام نابخشودنی است .
مقاله در ملامت حضور کارگران در مناطق مختلف کشور و بزرگنمایی آنها در کردستان ( مهاباد ، سنندج… ) اشاره کرده است . دلیل آن بیشتر به نفوذ عقاید حزب کمونیست کارگری پرو اسرائیلی در احزاب تجزیه طلب کردستان است.
-ا ستفاده از شعار ” اسلام سیاسی ” و اسلام هراسی از تئوریهای این حزب و سیاست اسرائیلی در منطقه می‌باشد .
– ” یهودی ستیزی ” با ” اسلام ستیزی” هردو روی یک سکه اند و فرقی با یهود ستیزی نازیسم هیتلری ندارد .
– نویسنده آشکارا نام لئون تروتسکی و از ” انقلاب‌های مداوم ” نام می‌برد . این تئوری بوسیله تروتسکی در سالهای ۱۹۱۲ نوشته شده و اگر این تئوری و دیگر تفکرات تروتسکی در انقلاب اکتبر روسیه در دستور کار گرفته می‌شد ، نه انقلابی در روسیه بوجود می‌آمد و نه سوسیالیسمی در جهان متولد می‌شد . چون تروتسکی وجود سوسیالیسم در یک کشور را غیر ممکن می‌دانست . تروتسکیسم در هیچ کشوری از جهان ،در هیچ جنبش انقلابی دستاوردی بنفع کارگران و یا زحمتکشان نداشته است . بر عکس در همه جا خیانت و خرابکاری در جنبش‌های کمونیستی و حمایت از راست ترین جناههای امپریالیستی وجود داشته است .
– شبه تروتسکیستی بودن مقالات نویسنده را میتوان در کلیه مقالات او نسبت به بلشویکها و رهبران آن مشاهده کرد . از جمله :

” تکامل نیروهای تولیدی از نظر لنین فقط در قالب “انقلاب مداوم” و “بی­ وقفه” می­ توانست شکل بگیرد . تداوم انقلاب از نظر بلشویک ­ها قرار نبود فقط به وظایف بر زمین مانده­ ی بورژوازی در قالب توازن شهر و روستا و توسعه­ ی صنعتی عمل کند.
سرمایه داری دولتی شوروی! (۳۵). مبارزه ی طبقاتیِ در دوران گذار- بتلهایم. محمد قراگوزلو”

به جز لنین سایر رهبران انقلاب به ویژه تروتسکی در مقاله ی ” یک موقعیت انقلابی چیست” با فاکت به شرایط ذهنی و عینی شکل گیری انقلاب پرداخته اند.
دستاوردهای انقلاب اکتبر قابل انکار نیست – محمد قراگوزلو
تحقیقاً در هیچ یک از آثار مارکس سوسیالیسم در قالب صنعتی کردن یک جامعه­ ی نیمه صنعتی و پیشرفت‌های تکنولوژی هدف گذاری نشده است.
باید توجه داشت که سوسیالیسم مارکس در دو اصل الغای مالکیت خصوصی بر وسائل تولید و لغو کار مزدوری شکل بسته است و ربطی به صنعتی‌سازی و ارضای امیال عظمت طلبانه و ناسیونالیستی  بورژوازیِ استقلال طلب ندارد.

ناصر کمانکر
ناصر کمانکر
1 سال قبل

جناب استاد فرهاد فرهادیان
با درود
اینگونه که شما به نویسنده و همه کامنت نویسان تاخته اید یک لحظه فکر کردم شاید مارکس دیگری این بار در دیار فرهاد که همان کرمانشاه باشد و محل کوهکن مشهور زاده شده.
برادر گرامی! اول اینکه بازنویسی مطالب تاریخ منقضی پلخانف هنری نیست که شما آن را در ضدیت با بلشویسم و لنین به رخ ما “بیسوادان عامی مارکس نخوانده” میکشید.
دوست محترم! اینگونه که شما قداره به دست گرفته ای با توهین و تاخت و تاز به همه چهار راه را گرفته ای و راه بندان راه انداخته ای دیگر امکان بحث و گفتگو نمی ماند.
قسم به خون شهدا بردار و یک بار دیگر کامنت هایت را که با بزرگواری ادمین اخبار روز مجال انتشار یافته بخوان تا ببینی چند بار از واژه های توهین آمیز بهره برده ای. اگر قرار باشد من و دیگران نیز اینچنین پرخاشگرانه و عصبی همه را از دم تیغ بگذرانیم دیگر فکر کنم نوبت به برادران سپاهی و بسیجی نرسد تا کمونیست ها را بکشند.
علاوه بر اینها این حد از خشم و عصبانیت و عصبیت برای سلامت شما هم مناسب نیست. توصیه میکنم به جای این مکرر نویسی منشویکی خونسردی ات را حفظ کنی و در فرصتی مناسب مقاله ای بنویسی تا ببینیم بالاخره حرف حسابت چیست.
با توهین به دیگران خود را کوجک نکن برادر. اینها که نوشتی نه کامنت است نه نقد. و نه ربطی به سوسیالیسم دارد. بعید میدانم کسی حال و حوصله داشته باشد بلند نویسی شما تحت عنوان جواب دندان شکن به همه را بخواند. حتی بعید می دانم این کامنت و روده درازی مشفقانه من نیز خوانده شود.
راحت باش دوست محترم. راحت.
ناصر کمانگر

farhad farhadiyan
farhad farhadiyan
1 سال قبل
پاسخ به  ناصر کمانکر

من خوشحال می شوم که شما به من توهین بکنید ولی پاسخ تئوریک ارائه دهید فقط لجن پراکنی نکنید . این حرفها که چند نفر را نام ببرید که پاسخ نیست من اگر حرفی می زنم پشت سرش استدلال هایم را آورده ام ولی چون شما متوجه نمی شوید چون بر کاپیتال مارکس تسلط ندارید خوب مجبور هستید به همان مقدسهایتان اکتفا کنید مارکسیسم مذهب نیست مقدس هم نیست علم است پس پاسخ علمی بدهید و هر جا کسی احتیاج به مطالعه داشت بگوئید برو بیسواد مطالعه کن

امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 سال قبل
پاسخ به  farhad farhadiyan

این ادعا که علم است
پرسشی را می آفریند:
در کدام آزمایش نمودش را دیدیم؟
اینکه وعده سرخرمن بدهیم که اینطور خواهد شد

farhad farhadiyan
farhad farhadiyan
1 سال قبل
پاسخ به  امیر ایرانی

در طی ۲۰۰ سال گذشته بارها انقلابات گوناگون دولتها و نظامهای گوناگون و حتی در بخشهای مختلف تجربیات گوناگون یا حتی نحوه ی اداره ی شرکتها و بنگاههای تولیدی دائما تجربه شده است و مهم اینست که سئوال شما از کدامن بخش باشد تا هم تجربیاتش ا برایتان ردیف کنم و هم فرمول علمی اش را . سئوال شما مثل اینست که خامنه ای می گوید علوم انسانی غربی ست و علم نیست . شما باید مشکل اطلاعاتی خودتان را در مورد علوم انسانی افزایش دهید تا نحوه ی آزمایشاتش را هم تحقیق کنید فقط با طرح سئوال آخوندی نمی توانید تحقیقات علوم انسانی را زیر سئوال ببرید .

امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 سال قبل
پاسخ به  farhad farhadiyan

خوبه
بلی آقا دانشمند اما دانشمند مغلطه کار!
وقتی از علم سخن می گوئیم
روش علمی و آزامایش های مشخص پیش می آید
شما روش علمی را با روش های استدلالی
اقناگر و سفسطه آلود و مغلطه دار که در روش تمثیلی و یا روش برهان خلف-
که نزد سخنرانان شیاد ابزار های کار آمدی هستند و آخوندیسم و منبری های مختلف از این روش های استدلالی استفاده می کنند-
می خواهی نمود هایی را برای ادعا های علم نامیدن هایت ارائه دهی که باید گفت خیر
خودت را خسته نکن!
بلی می دانم!
با مشابهت سازی تمثلی فریبکارانه می توان در مورد هرچیز مورد علاقه ات صدها نمونه بیاوری؛
این روش مشابهت سازی را هر آخوند در پیتی هم فوت آب است.
بدان و آگاه باش
استدلالات فریبکارانه
هم خود فرد را گمراه
و متوهم می کند یعنی دچار توهم دانشمند پنداری خاصی می شود و شب و روز خواب ندارد چون هی می خواهد نظریه های علمی خودش را با مشابهت سازی کودکانه به دیگران بقبولاند….
و هم برای دیگران
درست های اتلاف وقت بوجود می آورد.
نهایت کار این دانشمندن اینست:
دیگرانِ دلسوز، برای او از خداوند رحمان و متعال طلب شفای عاجل می کنند
البته بعضی از دلسوزان آدرس دارالمجانین قدیم که حالا به آنها می گویند تیمارستان را به نزدیکانش می دهند به نزدیکانش می گویند فکری بحال این شخص بکنید
نه به خودش صدمه بزند نه به دیگران آسیب وقتی وارد کند.
خدایان بعضی از ماها که راه راست آخوندی مسلک و برادرانه به راه چپ رفیقانه آوردی آنهم برای فریبکاری با ادبیات چپکی مشکوک
به راه راست برادرانه برگردان. آمین

peerooz
peerooz
1 سال قبل
پاسخ به  ناصر کمانکر

جناب کمانگر,
اگر کسی بخواهد بجای سرسری نگاه کردن, اکثر کامنت ها و مقالات را مطالعه کند که خودش هم مانند آنها میشود.

پرویز صدری
پرویز صدری
1 سال قبل
پاسخ به  ناصر کمانکر

زیاد سخت نگیرید، من هم وقتی سر وکله ی این ف . ف در اخبار روز پیدا شد و پرت و پلاهایش را را دیدم تعجب کردم. . ولی چون تعداد این افراد همه جا زیاد شده ند فقط با خودم گفتم این ها چه «اعجوبه» هائی هستند که به اسم «چپگرا » انجام «وظیفه » می کنند.
برای یقین به صفحه فیس بوک ف.ف. مراجعه کردم و دریافتم که این ها یک حزب دو نفره اند که با هم باصطلاح «بحث» می کنند . شاید هم فقط ف.ف . دو حساب فیس بوکی داره که با خودش حرف میزنه ..( شلیک خنده ها !! ) جز اخبار نشریات داخلی و خارجی و فحاشی به این و آن و و منم منم چیزی دیگری ندیدم تا به یک اظهار فضل و دروغ گوبلزی رسیدم:
۹۹ در صد چپ ها ی جهان اشتباه می کنند.

خُب ، تکلیف ما با چنین موجوداتی معلوم ست که مثل آب در هاون کوبیدن ست.

مهرداد
مهرداد
1 سال قبل

در ارتباط با “حالا چه باید کرد؟” بد نیست به جای موضع آقا بالا سر بر مردم نگاهی به خواسته های ابتدایی و روزمره آنان بیاندازید با شمول حقوق اولیه انسانی از جمله مخالفت همگانی ایرانیان بر ضد حجاب اجباری. اگر به زنانی چون علینژاد که پرچم مبارزه علیه این قانون قرون وسطایی را آغاز کردند توجه ندارید حد اقل به به چپ های سنتی از جمله مقاله حزب توده مندرج در همین سایت نگاه کنید و به اضطرار و اهمیت این مبارزه پی ببرید. 

به قول خود نویسنده فعلا از پرولتاریا و حزبش خبری نیست.

farhad farhadiyan
farhad farhadiyan
1 سال قبل

بارها به شما گفته ام که اقتصاد دان با روشهای علمی نیستید در همین مقاله هم نشان می دهید که هیچ شناختی نه از پرولتاریا دارید و نه از بورژوازی فقط شکشیرتان در هوا می چرخانید و مهملات تحویل می دهید و شعار می دهید . اگر همین مقاله ی شما را نگاه کنیم و جای بورژوازی و پرولتاریا را جابجا کنیم خواهید دید که شما فقط راه حلی شعاری داده اید زیرا شما قادر به درک پروسه ی تولید نه در سوسیالیسم و نه در سرمایه داری هستید . من واقعا شرط می بندم که حتی قادر نیستید پروسه ی انباشت سرمایه داری را تحلیل کنید یعنی تاریخ آنرا نمی فهمید چون هنوز کسی بگوید – رجوع کنید به جمله ی اول قسمت “پ” را بخوانید که خودتان نوشته اید مشخص می شود که شما هنوز متوجه نیستید که سوسیالیسم حتی راه حلی سرمایه دارانه و کاپیتالیستی است در همینجا شما نشان می دهید که سرمایه داری را نمی شناسید و همنچنین به نقش تاریخی نیروی کار آشنائی ندارید شما همان تئوریهائی هستید که ۱۰۰ سال تکرار می کردند سوسیالیسم در شوروی بازگشت ناپذیر است و هنوز هم نفهمیده اید چرا بازگشت اتفاق افتاده است چون شما ملاتریالیسم تاریخی را به مبارزه ی طبقاتی فیزیکی تقلیل داده اید . هدف کمونیستها رسیدن به فرماسیون کمونیسم است شما چون به تئوریهای نیم بند معتقد هستید و حتی دولت و انقلاب لنین را هم با همه ی اشکالاتش نیم بند قبول دارید یعنی از لنین هم عقب تر هستید دولت زوال معنایش اینست که نیروی کار در کالاها زوال می یابد و برای زوال شیوه ی تولید سرمایه داری مبتنی بر تولید ارزش اضافه و کسب سود در مبادله و همه می دانند که سوسیالیسم هنوز در مرحله ی تولید ارزش اضافی ست و زمانی تولید ارزش اضافه زوال می یابد که نیروی کار صنعتی جایگزین نیروی کار انسانهی شود یا به حدی شود که قادر به تامین هزینه های بوروکراسی و سرکوب دولت را نباشد ( اصلا شما با این ادبیات آشنا هستید ؟ مسلما خیر ) برگردیم به ایران شما بیش از ۳۵ میلیون نفر نیروی کار دارید یعنی سرمایه ای حدود ۶ تریلیون یا بنابر تعریف شما ۶۰۰۰ میلیارد دلار سرمایه نیاز است بنابر محاسبات نیمی از این سرمایه را در نظر می گیریم یعنی سه تریلیون دلار و طبق محاسبان با رشد ده درصد نیاز به ۳۰۰ میلیارد دلار در سال نیاز دارید اگر بخواهید رشد بیشتر داشته باشیم و برنامه ی ۵ ساله را زودتر به سرانجام برسانیم می توانیم ۵۰۰ میلیارد دلار یعنی بیش از ۱۵ درصد رشد در نظر بگیریم که باید جذب این اقتصاد شود ( احتمالا شما این نحوه ی محاسبه را هم متوجه نمی شوید که باید از جسابدارها بپرسید که مشکل شماست نه ما و از مقدار سرمایه ی در گردش ایران هم قابل محاسبه است که کمتر از ۳ تریلیون است ) اینجا نمی گوئیم بنابر اصل خودکفائی بلکه اینجا می گوئیم جذب سرمایه برای ورود به بازار . پس رشد ۱۵ درصد رشدی بالا ولی شدنی در اقتصاد هست تا در یک برنامه ی ۵ ساله به انجام برسد اگر تاخیراتی را هم در نظر بگیریم این اقتصاد در ۶ سال قطعا عملی خواهد شد پس نه برای کاپیتالیسم و نه برای سوسیالیستها اعداد ترسناکی نیستند که شما را به وحشت انداخته است اگر به جلد سوم کاپیتال هم نگاه کنید آنجا که سرمایه ی صنعتی را توضیح داده است به ما می گوید پول یعنی طبقهی سرمایه دار که سرمایه ی اولیه را برای شروع پروسه ی تولید مورد نیاز است که ناشی از انباشت حاصل شده است که مقدمه ی تولید است پول کالا پول پروسه ایست که مارکس بهتر از شما تعریف کرده است شما می توانی حسن علی بقال را از دور سرمایه خلع ید کنی ولی طبقهی سرمایه دار یعنی پول شما باید بگوئی که چگونه با پول مبارزه می کنی ؟ اینکه شعار بدهی ما از سرمایه داران خلع ید می کنیم راه حل فقط سوسیالیستی است دیگر اینجا جز مهملات و شعارهای توخالی چیزی نیست و شما در این مورد هیچی نداری که بگوئی زیرا شما هیچ درکی از ساختمان سوسیالیسم نداری چون ماتریالیسم تاریخی و نقش تاریخی نیروی کار را نمی شناسی به همین دلیل است که بجای ارائه ی راه حل فقط شعارهای تند برای فرار به جلو می دهی . بدون وجود سرمایه ی صنعتی و پروسه ی تولید غلبه بر بحران جمهوری اسلامی و همینطور رژیم قبل از جمهوری اسلامی امکان پذیر نیست و اتفاقا بدون این سرمایه ی صنعتی صحبت از سوسیالیسم به معنی اجتماعی کردن مالکیت هم مهملاتی بیش نیست کسی که چنین حرفهائی می زند یک آدم مریخی است و کسی ست که سرمایه را فقط سرمایه می بیند و تفاوتی برایش ندارد که این سرمایه تجاریست یا صنعتی این سرمایه ی در گردش است یا سرمایه ی مقدماتی ست و … بیشتر کسانی که از سوسیالیسم حرف می زنند نمی دانند که در کدام مرحله از سرمایه داری قرار دارند و وظائف سوسیالیستی در آن مقطع تارخی کجاست . شما برای درک اهمیت وجود سرمایه ی صنعتی برای گذار به کمونیسن بهتر است به خود کاپیتال رجوع کنید اما نقش تاریخی نیروی کار صنعتی یا نیروهای مولده است که ترکیب نیروی کار لازم و ابزار تولید است رقابت این دو نوع نیروی کار است که با اختراعات جدید دائما سرمایه ی متغیر کاهش و سرمایه ی ثابت را افزایش می دهد مارکس در گرایش نرخ نزولی سود این موضوع را تشریح کرده است و شش مورد برشمرده که سرمایه برای ممانعت از افزایش سرمایه ی ثابت بکار برده و در نهایت مجبور است برای کاهش مصرف نیروی کار سرمایه ی ثابت را افزایش و سرمایه ی متغیر را کاهش دهد این نقش تاریخی نیروی کار یعنی زوال نیروی کار انسانی ( سرمایه ی متغیر ) و افزایش نیروی کار صنعتی ( یعنی افزایش سرمایه ی ثابت ) مبارزه یطبقاتی یعنی درک آگاهانه به برداشتن موانع این جایگزینی صنعتی با نیروی کار انسانی ست و در توزیع نیز یعنی اجرای شعار هر کس به اندازه ی کارش و لغو دستمزد . در اینجا به مهملات نئولیبرالیستی هم اشاره می کنم که در بین کارگران ایران از جمله هپکو و هفت تپه روی زمین – نه در مریخ – شاهد بودیم که تشکلهای کارگری با شخصی سازی ۹ها مخالفت می کردند اما با دولتی شدن ها موافقت داشتند و درخواست مصادره به نفع کارگران نمی کردند همان شعار عقب مانده ای که دوستان شما تلاش داشتند آنرا برای کارگران حقنه کنند و نتوانستند همین بود چون کارگران متوجه بودند به علت عدم مدرنیزاسیون ابزار تولید آنها قدیمی و مصرف نیروی کار آنها با تلفات بسیار و زیان ده است از اینرو هم کارگران هم دولت به خوبی دریافته بودند که این بنگاههای تولید در ایران زیان ده است و می خواستند هر کدام از سر خودشان واکنند تا با شخصی سازی ها افراد با فروش زمین و کارخانه به نوائی برسند که کارگران در مقابل دولت فقط برای جلوگیری از اضمحلال ایستادگی می کردند دولت هم برای جبران زیان مجبور است از بودجه ی عمومی یعنی مابه التفاوت سود مافوق انحصار نفتی در این بنگاهها هزینه کند در حالی که نئولیبرالیسم یعنی دستبرد به ارزش نسبی یعنی دستمزد کارگران یعنی علاوه بر کسب سود در پروسه ی توزیع ارزش اضافی دنبال دستبرد به دستمزدهای کارگران هم هست در حالی که این بنگاهها زیان ده هستند و دولت برای کاهش زیان تولید و کاهش هزینه هاست که دستمزدهای خط مرگ را تحمیل می کند این کجایش شبیه نئولیبرالیسم است ؟ در نهایت نتیجه اینست که شما نه اقتصاد سرمایه داری را می شناسید و نه درک درستی از ساختمان سوسیالیسم دارید قطعا حرفهای شما در مورد انقلاب زن زندگی آزادی هم مهملاتی بیش نیست .

محمود صالحی
محمود صالحی
1 سال قبل

من با وجود اختلاف نظر با دکتر در مورد مسائل مختلف اما از تحلیل او در مورد تشکل های کاغذی به نام تشکل کارگری که وجود خارجی ندارند و حتی نمیتوانند مجمع عمومی برگزار کنند حمایت می کنم. خودم بنیانگذار کمیته هماهنگی هستم اما الان جز یک نام جیزی از این تشکیلات نمانده.

معصومه ح
معصومه ح
1 سال قبل

جناب دکتر قراگوزلوی گرامی
با درود
من اگرچه مانند شما به راهکار سوسیالیستی به عنوان تنها راه خروج از بحران فعلی گریبانگیر حکومت سرمایه داری معتقدم و درست مثل شما ارمانگرا هستم اما معتقدم دستیابی به این راهکار تا آینده ای دور نامحتمل است. در نتیجه چاره ای جز اتحاد با طبقه متوسط و جنبش آن یعنی زن زندگی آزادی نداریم.
مرسی از اینکه هستید و می نویسید.

مهرداد
مهرداد
1 سال قبل

خوب شد این پهلوی به اسراییل سفر کرد که آقای قراگوزلو بهانه ای برای مقاله جدید پیدا کرد. چون از ان همه های و هوی پیروزی پوتین بر فاشیسم خبری نیست.

هرمز همتی
هرمز همتی
1 سال قبل
پاسخ به  مهرداد

نکته قابل توجه این است که سایر خوانندگانی که کامنت نوشته اند متوجه شده اند که موضوع مقاله چیست و در آن ارتباط نظر داده اند.
تنها آقای مهرداد است که مسئله سفر رضا پهلوی تمام ذهنش را گرفته است و قیاس به نفس می فرمایندو فکر می کنند که سایرین نیز مانند ایشان به این سفر بها می دهند تا حدی که به بهانه این سفر مقاله بنویسند.

البته آقای مهرداد نوشته اند « این پهلوی» ، اما قصد ایشان بی احترامی به رضا پهلوی نیست.
چون وقتی که ایشان فکر می کند که ماجرای سفر به اسرائیل خیلی اهمیت دارد تا جائی که انگیزه می شود برای مقاله نوشتن ، احتمالا آقای مهرداد در جاهای دیگر ، «این پهلوی» نمی گویند .بلکه از عبارت « شاهزاده رضا پهلوی» استفاده می کنند.

مهرداد
مهرداد
1 سال قبل
پاسخ به  هرمز همتی

 جناب نصرت،

توهم شما در مورد استفاده من از “شاهزاده رضا پهلوی” مانند دروغ دنبل های پیک نت در مورد جنگ پوتین در اوکراین است. هر دو را باختید.

هرمز همتی
هرمز همتی
1 سال قبل
پاسخ به  مهرداد

این اصطلاح «دروغ و دنبل» را از شما زیاد شنیده ایم.ادبیات خاص .
باختن در اوکراین هم ایده آل جنابعالی است.
به نظر نمی آید که اخبار را دنبال کرده باشید وگرنه به این نتیجه نمی رسیدید.

سعید ر
سعید ر
1 سال قبل
پاسخ به  هرمز همتی

مهرداد عزیز
من ابتدا که مقاله را با شتاب خواندم متوجه اشاره گذرای دکتر قراگوزلو به سفر آقای پهلوی به اسرائیل نشدم بعد از مرور کامنتها و مشاهده کامنت شما بار دیگر به متن مقاله برگشتم و برای یافتن سفر معجزه آسای شاهزاده منجی ما مردم مفلوک ذره بین به دست گرفتم تا سرانجام یافتم. یافتم. براستی هنر عجیب و خاصی میخواهد از میان اینهمه بحث های مطرح شده بچسبیم به دو سطر حاشیه ای که مقاله به هیچوجه متمرکز بر آن نیست. متاسفانه هوداران و به قول دکتر ” طالبان سلطنت” سایت های چپ را نیز قرق کرده اند. این جناب مهرداد بر حسب عادت باید بگردد و از هر مقاله ای که نقدی حتی اشاره ای به خدا شاه میهن شده انقلتی بگیرد و چیزی بنویسد.
آقای فرشاد فریدونی که خیلی مارکس میخواند و موتور سواری حرفه ای است تصور میکند با سرهم بندی کردن چند جمله نامفهوم ضد لنینی میتواند خود را روشنفکر انقلابی جا بزند.

کیا
کیا
1 سال قبل

“از اعضای رهبری این کمیته­ ها بخواهید ده مقاله که ظرف ده سال گذشته درباره­ ی مهم­ترین مسائل معتنابه جنبش کارگری نوشته­ اند و عاری از فحاشی و تهمت ­زنی است و حرف حسابی و راهکار عملی در میان گذاشته­ اند به ما معرفی­ کنن”

بسیار عالی و واقعبینانه! ،اما این مقاله با تیتر چه باید کرد! ، هم فقط تکرار وقایع و..‌ و خالی از راهکار عملی است !

نرگس الف
نرگس الف
1 سال قبل
پاسخ به  کیا

کیا جان درود
به نظر من علاوه بر تحلیل و تفسیروضع اقتصادی سیاسی کشور و حکومت ( تفسیر جهان) راهکار رفیق نویسنده مبارزه طبقاتی برای افزایش دستمزد و ایجاد تشکل مستقل است. واقعن راهی غیر ز این وجود ندارد. غم نان مهمترین و کلان ترین درد مشترک من و تو و اکثریت عظیم تهی دستان است و مبارزه برای آن هم می تواند گروه ها و رهبران خود خوانده دست راستی را کنار بزند و هم به حضور میلیونی کارگران و معلمان و پرستاران و بازنشستگان علیه حکومت منجر شود.
نظر تو غیر از این است؟

کیا
کیا
1 سال قبل
پاسخ به  نرگس الف

با درود و تایید کامنت شما!
” جنبش انقلابی – به تعبیر لنین- نیازمند تئوری انقلابی است.”
در تمام مقاله جناب دکتر جمله بالا با چه باید کرد همخوان است، مبارزه انقلابی مسلما مراحل متفاوتی دارد از قر زدن ،اعتراص،اجتماع ،مبارزه برای حق و حقوق،منشور نویسی تا تشکلات بدون هدف تا تشکلات انقلابی تا رهبری هوشمند و متکثر شدن و همگی شدن خواسته ها تا تغییرات مفیدو نتیجه قابل قبول.
یک چه باید کردی که با شرایط خواص ایران منطبق باشد انتظار است.

کارو ناصریان
کارو ناصریان
1 سال قبل

من فقط دوست دارم از میان امضا کنندگان منشور به دو تشکل کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری و اتحادیه آزاد کارگران ایران اشاره کنم.
اول کمیته هماهنگی بر اساس نام و عنوان و اساسنامه اش باید به ایجاد تشکل کارگری کمک کرده باشد. این تشکل بعد از استعفای محمود صالحی و اختلافات درونی خود نه فقط نیمی از اعضای خود را از دست داده بلکه دوازده نفر رابه خارج از کشور صادر کرده است. از اینها گذشته مسئولان این کمیته بفرمایند تا کنون به ایجاد چند تشکل کمک کرده اند؟
اما اتحادیه آزاد که جز امضا جمع کردن کار دیگری نمی تواند فقط یک نام پر طمطراق است. یک اتحادیه باید از ده ها سندیکا تشکیل شده باشد در حالیکه این محفل در بهترین حالت ده تا پانزده نفر عضو دارد.
بقیه هم همینطور.

farhad farhadiyan
farhad farhadiyan
1 سال قبل

شما بهتر است از سازمان خودتان بپرسید که چند کارخانه تشکل دارد ؟ اول فرقه گرائی و انحلال طلبی خودتان را نقد کنید بعد سراغ دیگران بروید شما یک گروه انحلال طلب هستید و از اینکه کارگران و جریانهای چپ حول محور یک منشور جمع شوند مشکل دارید وگرنه چه ربطی به منشور دارد اگر حتی یک نفر این منشور را اعلام کرده باشد باید به محتوایش پرداخت نه اینکه خوب نیست چون یک نفر آنرا تهیه کرده است همه ی مارکسیسم را یک نفر ایجاد کرده آن هم مارکس پس بگذارید کنار که البته گذاشته اید .

هرمز همتی
هرمز همتی
1 سال قبل

آقای قراگوزلو به عنوان فردی که در ایران زندگی می کنید ، بسیار مهم است که تاکید کرده اید : خیلی از این کمیته ­ها و شوراها که به ویژه بعد از اعتصاب ­های مکرر در صنایع نفت و پتروشیمی ابراز وجود کردند مطلقا مجازی و کاغذی هستند.

تلویزیون هائی مثل ایران اینترنشنال و من و تو، بیانیه های این تشکل های کاغذی را در طرف چند ماه گذشته در راس اخبار خود منتشر می کردند و توهم پراکنی می کردند.

farhad farhadiyan
farhad farhadiyan
1 سال قبل
پاسخ به  هرمز همتی

اصلا این حکومت جمهوری اسلامی هم مجازیست چون در فضای مجازی ۷۶۰ نفر را به قتل رسانده هزاران نفر را کور کرده و همین الان در فضای مجازی بیش از ۸۰ هزار نفر در سراسر ایران زندان کرده است . فقط یک گروه انحلال طلب عقب مانده انقلابی و واقعی هستند آن هم البته در مریخ

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


51
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x