سايت سياسی - خبری چپ - تريبون آزاد

موقعیت خیزش انقلابی و چشم اندازها – عباس منصوران

روند جاری خیزش انقلابی در ایران  دارای قانونمندی‌های  دیگر خیزش اجتماعیِ حکومت‌ شوندگان، ‌از خودویژگی‌های نوینی نیز برخورداراست که می‌بایستی همواره به ‌سان نقشه‌ی عمل و مبارزه انقلابی در نظر گرفته شوند.

این خیزش، انباشت خواست‌‌ها و ادامه‌‌ی جنبش به خیانت کشیده شده‌ مشروطه به وسیله‌ی روحانیت،‌ اشراف، بازار، فئودالیسم و بورژوازی کمپرادور تا ریشه وابسته ‌به امپریالیسم را بر دوش دارد. خیزش جاری ریشه درجنبش‌های پاسخ ناگرفته‌ی گذشته و تداوم جنبش‌ ناتمام بهمن ماه ۵۷ دارد که با مداخله‌ی امپریالست‌ها، در نبود رهبری سازمانیافته وآگاه جنبش کارگری، ‌فریب‌کاری‌‌های مذهبی و خوش‌باوری‌ ستمبران و دهها سبب دیگر ناتمام ماند. خیزش جاری، از آن زاویه نیز تاریخی و خودویژه است که در برابر خونریزترین و تبه‌کارترین حکومتی برخاسته که در تاریخ ۱۴۰۰ ساله‌ی اشغال اسلامی جغرافیای ایران  برخاسته است. و خودویژه است زیرا که خواهان سرنگونی حاکمیت صدر اسلامی‌ است‌‌ که در برهه‌ی گلوبالیزاسیون، منافع نئولیبرالیسم سرمایه‌داری و برده‌داری مدرن که با سلاح ایدئولوژیک مذهبی را به عهده دارد. از همین روی، زنان در همه‌ی کشو‌رهای عربی و اسلامی منطقه و حتا غربی مفهوم زن،‌ زندگی، آزادی را ‌بیان‌نامه‌ی مشترک خود دانسته که درد مشترک ‌و تاریخی‌اشان را بازتاب می‌دهد.

          این فرایند پویا از ۲۵ شهریور ماه ۱۴۰۱ (۱۶ سپتامبر ۲۰۲۲) که با خیزش ژینا (مهسا) امینی فوران یافت و نام رمز خود را از زن  به اعتبار گرفت. زن به‌سان عنصر تاریخی به پا خاسته در برابر نفی هویت به بردگی گرفته شده در تاریخ،‌ مُهر خود را به این خیزش کوبید و پیشتاز شد. این دورخیز، با منشور زن، زندگی، آزادی، دادخواستی برای رهایی بود. شباهنگام که دژخمیان حکومتی سراسیمه تلاش می‌کردند تا  پیکر ققنوسی را در سیاهی شب در گورستان آیجی سقز به خاک بسپارند، هرگز گمان نمی‌بردند که گسل مرگ خود را به جنبش می‌آورند. خیزش تابستان خونین ۱۴۰۱پاسخ به‌ تداوم  یک خواست تاریخی بود که زنان در سقز-زادگاه ژینا- سنندج و دیگر شهرهای کردستان ایران و در سیستان و بلوچستان و سراسر ایران و سپس در سراسر جهان بازتاب دادند. درآن شب تاریخی، زنان حاضر در کنار پیکر نماد خیزش در پاسخ به پیام ژینا، روسری‌های خود را از سر برداشتند و  با خواندن سرودهای انقلابی، پیشتازی زنان و  ماشه‌‌ی آغاز ماراتون دوره‌ی انقلابی چکانیده‌ شد. زنی از خویشان ژینا او را «شهید جوانان» که «ژینا راه آزادی را برایمان گشود» خواند.

 دو ویژگی مهم این خیزش، عنصر زن به‌سان یک  شناسنامه‌‌ی ‌نفی هویت شده‌‌ در تاریخ و نیز عنصر جوان، یعنی نیروی پویا و آینده‌‌خواهی که برای زندگی مقاومت می‌کنند، برجستگی دارند. این دو نیروی مادی و زندگی‌بخش، به خیابان آمد تا فریاد زند که تنها «توی خیابون، به دست می‌آد حقمون» و حاضر بود تا با تجربه گیری از خیزش‌ خیابانی و سراسری و خونین سالهای ۹۶ و ۹۸ بهایی با‌ پرداخت جان هزینه کند. این دو نیروی اجتماعی، به تمامی شیوه‌ها و ابزار به وسیله‌ی حاکمیت اسلامی و باندهای دلال سرمایه‌ جهانی، تحقیر شده و بی‌افق و ناامید شاهد تباهی خویش، به آستانه‌ی انفجار رسیده بودند.

زنان، با شعار«مرگ بر کلیت نظام» و«کُشتن برای روسری، تا کی چنین خاک بر سری»، علیه خواری و بندگی، پیشتاز شدند و به این گونه منشور «زن، زندگی، آزادی» بیان‌نامه‌ی جنبش اجتماعی در ایران و بخش‌های مختلف کردستان و منطقه گردید. روسری‌‌ها‌ی اسارتباری که از قرآن و روایت‌های اسلامی جواز می‌گرفتند، به‌سان زنجیر بردگی زن در سراسر ایران، باید گسسته، به‌دور افکنده و سوزانده می‌شدند. تقلیل خیزش انقلابی به مخالفت با روسری و حجاب اسلامی، توهین به خودآگاهی زن و انسان‌هایی‌‌‌است که سطح درک و آگاهی‌ این جنبش را با عوامفریبی ساده‌لوحانه‌ای تنزل می‌‌دهند. گویی برای این خواست، تنها دست رضاخانی باید تا کلاه‌فرنگی را بر سر زنان بگذارد و زن را همانند دهقانان بریده از زمین، بنا به نیاز سرمایه‌داری روانه‌‌ی تنور سوخت و تولید و ارزش افزایی سازد. حکومت اسلامی، رسانه‌‌های ‌اپوزیسیون بورژوایی کوشیدند تا این خیزش را تا سطح برداشتن ارگان سرکوب و اسلامی «گشت پلیس ارشاد»، و حجاب اسلامی ‌تنزل دهند. پایه‌های مادی و ضرورت‌های خیزش و مفهوم خودرهایی زن و زندگی، آنچنان کوبنده و فراگیر بوده و غیرقابل چشم پوشی که تلاش شد تا فراگیربودگی و پویایی آن مورد دستبرد و مسخ نهاهای سیاسی ضدانقلابی و رفرمیستی قرار گیرد.

برای مداخله‌گری در مبارزه و خود رهایی، زنان ابتدا، نماد اسارت خویش را به سان یک طغیان علیه حکومت و شریعت‌اش، همانگونه که در انقلاب جهانی کمون پاریس،‌ گیوتین به دست کموناردهای انقلابی در پاریس به سال ۱۸۷۱، به‌سان نماد خونریزی و اعدام سوزانیده شد، به‌آتش کشیدند. پرتاب و سوزاندن روسری‌های اسارت و گیسوبری، بنا به آیین باستان، نماد اعتراض و سوگ قهرمان در ایران و جهان است که در خیزش جاری، بازآفرینی شد؛ زیرا که به بیان حافظ شوریده و مهرآیین:  

گیسوی چنگ ببُرید به مرگِ می ِناب
تا حریفان، همه خون از مژه‌ها بگشایند

زن نماد خودویژگی تاریخی این خیزش

پاسخ به چرایی پیشتازی و شجاعت زنان برای رهایی، به ماهیت طبقاتی و به ماتریالیسم تاریخی و دیالکتیک تاریخ و پارادایم رهایی زن باز می‌گردد. بررسی‌های جامعه ‌شناسانه و ماتریالیسم تاریخی به ویژه از سوی انگلس و مارکس بیانگر آن هستند که اسارت زنان به‌سان مولدین زندگی و ماندگاری جنس بشر از همان آغاز جامعه‌‌ی طبقاتی صورت ‌گرفت. از درون مناسبات اشتراکی آغازین بشری، زن نماد و مادیت زندگی بود که در یک روند بی قانون و بی نظم تاریخی، فارغ از آنکه اراده‌ا‌ی موهوم ماورایی و فرازمینی در آن دخیل باشد و بی‌آنکه اراده‌ی جامعه در کار باشد، افزون بر ۲۵هزار سال پیش به اسارت گرفته شد. این بردگی، پیش از بردگان طبقاتی ‌بر زنان آوار شد.

اراده‌ی اسطوره‌ای و میتولوژیک زنان،‌ یعنی نخستین بردگان تاریخ،‌ ریشه در چنین تاریخی دارد و چکامه‌ی ‌خیزش، شجاعت و اراده در خیابان و کوچه و محل کار و آموزش، بر پرچم،‌ نشانگر سرشت انقلابی و آنتاگونیستی مبارزه‌ای بود که اوج گرفت. خواست‌‌های بی پاسخ مانده و سرکوب شده‌ و انباشته شده‌ی دستکم از مشروطه‌ی نافرجام تاکنون بر پرچمِ قیام ستمکشان، از همین روی جاری در کارخانه، خیابان، مدرسه و دانشگاه، زندان و ‌محل کار نیرو می‌گیرد. خیزش جاری، حکومت اسلامی را نخستین خاکریزی می‌داند که باید برداشته شود و در‌پی‌ سرنگونی، بی‌درنگ به دیگر خاکریزها برای دستیابی به رهایی پرداخته شود. مفهوم سرنگونی انقلابی،‌ در برابر شعار انحرافی «براندازی» و ضدانقلابی رسانه‌ها و ارگانهای بورژوایی رقیب حکومت اسلامی برای حاکمیت اقتصادی و سیاسی از مفهوم انقلابی – طبقاتی برآمد توده‌ها سرچشمه می‌گیرد.

نئولیبرالیسم و حکومت اسلامی

 حکومت اسلامی از سال‌ ۵۷ تا کنون به کمک تمامی تجارب تبه‌کاری‌های خود و روش تمامی کانابالیست‌های تاریخ، به رؤیای بازگشت به صدر اسلام، ‌مجری سیاست‌های فاشیستی‌ترین جناح سرمایه‌، ‌پیشبرنده‌ی سوداگری‌های ضدانسانی نئولیبرالیسم درایران و منطقه خاورمیانه بوده است. این جانیان، با رانت‌های سیاسی و اقتصادی، کارگزارِ کلان دولت‌های سرمایه‌داری جهانی و سازش آنها، در این۴۴ سال به‌‌ آستانه‌ی تولید سلاح اتمی رسیده و ضرورت حکمرانی سرمایه‌ی گلوبال به شمار می‌آمده است. به همین سبب، از هر نظر از سوی گلوبالیزاسیون سرمایه ازآمریکا تا اتحادیه اروپا، انگلستان، چین و روسیه ووو به‌همانگونه که حتا زامبی‌های طالبانی در افغانستان و فاشیسم اردوغانی در ترکیه، مورد پشتیبانی بوده و دوام یافته،‌ نیرویی نیابتی آنان نیز بوده است. حکومت اسلامی در ایران،‌ برای بقاء خویش، در نقش باند مافیای قاچاق بین‌المللی در قدرت، در خدمت و کارگزار سران روسیه‌ی پوتینی و رئیس اتاق فکر اروآسیایی آن، یعنی آلکساندر دوگین و حاکمیت اژدهای مسمومیت زا و جهانخوار چین، ماموریت یافته تا در نقش نیروی نیابتی نئوتزاریسم روسیه، تنور آتش جنگ امپریالیستی در اکراین را شعله‌ورتر سازد. حکومت اسلامی در ایران، به یاری سپاه قدس و دیگر نیروهای نیابتی و تروریستی خویش در منطقه، و به کمک کارتل‌های تبه‌کار جهانی، با پیش‌برد تروریسم‌ دولتی و تولید و ترافیک مواد مخدر و سلاح‌های ‌کشتار جمعی از جمله سلاح شیمیایی در جهان،‌ در خدمت سیاست‌ها و گردش سرمایه‌ی‌ جهانی‌ باشد. باندهای حاکم در ایران و در راس همه، سپاه‌ پاسداران، با جنگ افروزی و چرخش کارخانه‌‌های سلاح‌های کشتار جمعی تازه و از رده‌ خارج‌ و کهنه‌ی زرادخانه‌‌های کلان سرمایه‌داران‌‌ گرفتار بحران‌های ‌اقتصادی و هژمونی جهان در نقش چرخ‌دنده‌ی لوکوموتیو سرمایه عمل می‌کرده  و به‌سان شریک و رانت‌خوار سیاسی و اقتصادی سرمایه‌داران جهانی یاری رسان تبه کاری‌های کارتل‌های سلاح و چرخش مناسبات کاپیتالیسم جهانی بوده‌ و سیاست‌های متروپل‌های سرمایه‌ را در نیم سده‌ی طلایی اخیر در دریای خون به‌پیش می‌برده است. باند‌‌‌های سه‌گانه‌ی خامنه‌‌ای-سپاه- اصلاح‌طلبان که با لگام اصلاحات‌ باند اصلاحات که نقش ستون سوم حاکمیت را ایفا می‌کردند، با ایدئولوژی اسلامی، وظایف نیابتی و رانتی از سوی سرمایه جهانی و نئولیبرالیسم  به‌پیش می‌برده‌ و برمتن رئال پولتیکِ مناسبات سرمایه‌داری تقسیم کار مناسبات استثماری را عهده‌دار بوده‌اند. ‌

حکومت باند هار ایران اینک گرفتار بحران‌های گوناگون، ازجمله بحران‌های مشروعیت و رکود و تورم، توانایی خود را برای حاکمیت، مهار، و حاکمیت هراس به شیوه‌ی سابق از دست داده‌ است. توده‌‌های به پاخاسته نیز دیگر حاضر به بازگشت به شرایط سابق نیستند.

برای نشان دادن درماندگی حکومت کافی‌است به کاربرد حمله‌ شیمیایی رژیم در مدارس دخترانه‌ی سراسر ایران اشاره کنیم: در حالیکه خیزش انقلابی به روش‌ها و ابتکارات گوناگون به‌ویژه شبانه در سراسر ایران جاری بود حمله با گازهای سمی برای انتقام، هراس، تعطیلی مدارس و دانشگاه‌ها در دستور تروریسم حکومتی قرار گرفت. سلاح تجاوز، ‌خودکشی سازی، ‌بازداشت، قتل، شکنجه ووو هیچکدام برای مرعوب ساختن و مهار خیزش انقلابی زنان و دختران کارآیی نداشتند و  هجوم شیمیایی که جنایت علیه بشریت و نسل کشی به شمار میآید نیز.

خودویژگی‌  رزمندگان  خیزش

با نگاهی به قله‌های‌ این خیزش به شکوه، یگانگی، تاریخی و عظمت آن پی‌خواهیم برد.

* خیزش  فرارونده  در ایران، یک  خیزش برهه‌ای و مطالبه‌‌گری در چارچوب حکومت و سیستم موجود نیست. 

* بررسی تا کنونی خیزش، گواهی می‌دهد که انقلاب دیگر نه یک ایده‌ی‌ انتزاعی و رویایی،‌ بلکه به گفتمان عمومی و جنبش خیابان تبدیل شده است و به همین برهان به چشم‌انداز انقلاب می‌نگرد، خود را انقلابی می‌نامد و به کمتر از سرنگونی رای نمی‌دهد.

* برآمد اعتراض پرخروشی که از کف جامعه جان گرفته و اوج یابنده جاری‌است، پیوستارِ برآمدِ ستمکشان علیه حاکمیت و مناسباتی‌ است که به روز سیاه‌شان نشانیده، ریشه در جنبش‌ها و مبارزات و ستمگری حکومت‌های کودتایی و اسلامی و‌ سرکوب دهه خونبار۶۰ تا کنون دارد که  از شهریور۱۴۰۱ باردیگر فوران گرفت و اینک درهشتمین ماه‌ تاریخی ادامه دارد.

* حضور پیشتازانه زنان از دختران دبستانی گرفته تا دانشجو، بیکاران میلیونی و کارگران و تهی دستان افزون بر ۶۰ میلیون به فقر مطلق نشانیده و… در این خیزش انقلابی، در تاریخ بی سابقه است.

* مجموعه‌ای از عناصر عینی انقلابی، عوامل و سبب‌ها در محور اقتصاد و هویت یابی زن و جامعه، نیروی پویا و پیوسته دینامیک و خلاقی ‌است که ۲۶ شهریور ۱۴۰۱ با شعله‌ی انفجار، گلوله، آتش و فریاد و خروش، شورآفرین گردیده است.

* ویژگی چشمگیر این خیزش، دینامیسم برآمد مقاومت و اعتراض‌های سراسری در برابر ستم مناسبات ضدانسانی طبقاتی و حکومت مذهبی‌ آن است- ستمی که بین دو طبقه اصلی جامعه- در یک سو،‌ سرمایه‌داران و حکومت‌ آنها و در سوی دیگر، کارگران و تهی دستان شهر و روستا و زنان زیر ستم، گسلی ژرف آفریده است.

* ‌این گسل پرناشدنی بین ستمگران و ستمکشان، ‌بین سارقینی که به نقدینه‌ها و دارایی‌‌های کهکشانی رسیده و در سوی دیگر، کارگران و تهی دستان و زاغه نشینان، ‌یعنی «محرومانی» که هستی و زندگی‌اشان ربوده شده، شاخص یک خیزش اجتماعی در جغرافیای جهان است.  

* از این روی خیزش انقلابی درایران، نه یک خیزش محلی و لوکال،‌ بلکه بخشی از‌ اعتراض‌ جهانی علیه مناسبات، یورش‌ها و بحران‌های سرمایه‌داری و تمامی فلاکت‌ها، ایدئولوژی و سیاست‌های نئولیبرالیستی آن است که به جنگ ‌بلوک‌های سرمایه‌داری جهانی با محوریت اکراین  تمرکز یافته است.

* مبارزه و رویارویی نابرابرگرسنه‌گان تهی‌دست، آواره روی غنی‌ترین میدان‌های نفت و گاز و دارایی، در برابرآنانی که با مهمیز آیه‌‌های جهل و جنایت و گروگان‌گیری، با شلاق بر گرده‌های ستمبران، سواری می‌گیرند،‌ ویژگی‌ دیگراین خیزش است.

* اینک با این گسل بی بازگشت بین حکومت شوندگان و حکومت‌گران، بین دلالان حاکم و تهی‌دستان بی‌نان و بی‌خانمان، بین حکومت لمپن‌ها و دلالان و مداحان و زنجیریان روانپریش به ثروت و مالکیت‌ کهکشانی و قدرت سیاسی دست یافته، و غرق در فسادهای نهادینه و برآمده از فسادهای نهادینه، ‌بین رذالت حاکم و فضیلت انسانی، خیزش جاری به سوی جنبش انقلابی رویکرد دارد.

* به حاشیه‌ و به‌ تنگنای زندگی و کام مرگ رانده شده‌گان‌‌، جوانان نا امید و بیکار و بی افق زندگی، و قبرستان خواب‌ها، کارتن خواب‌ها، سوخت بران و کولبران، آواره‌گان، ارتش بیکاران، بازخرید و بازنشستگی اجباری بسیاری از شاغلین، گروگان‌گیری و زورگیری حکومتی،‌ میلیون‌ها کودکان کار و زنان پرتاب شده به خیابان‌ها‌ی اسلامی شب و نکاح  سیاه، مالباخته‌گان،‌ بازنشسته‌گانِ هستی برباد رفته، زنان تنهای نان آور خانواده، دستفروشان و به خواری نشسته‌گان در سراسر ایران، اتنیک‌های زیر ستم‌های چندگانه، دگراندیشان و دگرباشان جنسیتی ووو حکومت شوندگانی هستند که دیگر نبایستی و نمی‌خواهند در گرداب فلاکت و بی حقوقی، به قوانین و ایدئولوژی  ضدانسانی حاکم، سر بسپارند.  

* شلیک گازهای سمی و تهاجم‌های شیمیایی در سرتاسر مدارس دختران در ایران، پدیده‌ای فاشیستی و هیتلری و نشانه‌ی درماندگی حکومت اسلامی در برابر خروش تهی‌دستانی است که ‌با دستان تهی از سلاح و نان و کار و آزادی‌، سرنگونی حکومت را فریاد می‌زنند.

* تداوم  خیزش به شیوه‌‌ها و ابتکارها و ازمون‌های گوناگون در سنگرهای سراسری، رویاروی دار، شکنجه و کودک‌کشی‌های اسلامی  و ایستادگی زیر باران‌ شلیک‌ تیربارها، با شجاعت و شور و امید، اراده‌‌ای تاریخی باشکوهی را به نمایش گذارده است.

* این جامعه‌ی به‌پاخاسته هر روزه با ابتکارهای نوین و خیره‌کننده در برابر یکی از دژخیمترین و مجهزترین حکومت‌های مذهبی تاریخ بشر و دارای بزرگترین نیروی سرکوب مذهبی، حکومت را زمینگیر ساخته است.

* سرمایه‌داری جهانی نیز حیران و ابتکارعمل از دست داده، هرچند رژیم را بی آینده ‌می‌بیند،‌ اما هنوز گزینه‌ی مادی خویش را که تضمین کننده منافع سیاست‌های نئولیبرالیسم سرمایه به ویژه در روند بحران‌زا و شتابنده کنونی باشد به توافق و تحلیل نهایی نرسانده است. هرچند این به معنای نپرداختن به آلترناتیو خود و آماده سازی نیروهای کارگزار و نیابتی و مادی بومی و برون مرزی و درون حکومتی نیست.

* این رویکرد، گرانیگاه مبارزه‌‌‌ای‌است بین خون‌‌آشامانی که زیست‌‌شان در گرو نابودی و ‌هستی‌ نکبت‌بارشان در گرو نیستی و مرگ دیگران که باید به فقرمطلق نشانیده شوند تا ارزش افزایی مطلق به بار آورند.

* انواع قتل‌های حکومتی که به انحراف به هدف پوشاندن ماهیت جنایت‌های حکومتی، «اعدام»،‌ «خودکشی»،‌ «مرگ ناگهانی» پس از آزادی موقت، پرتاب در رودخانه و از بلندی ووو نامیده می‌شوند، ‌نشانه‌ی بن بست و درماندگی حکومت اسلامی‌اند.

جمعبندی مروری بر شرایط کنونی:

*  تابوها و مطلق شکست ناپذیری حاکمیت شکسته شده است،‌

* اعلام روزهای چهلم جانباختگان، و حضور هزاران نفره در مزارستان‌ها و شعر و سرودهای رزمی و امید‌بخش

* تکامل  و به روزرسانی تاکتیک‌های مبارزاتی و اعتراضی از جمله:‌ شعارهای شبانه، همبستگی سراسری،‌ پیام‌‌های همبستگی، د‌یدار نمایندگان کارگری-نمونه هفت تپه و خانواده‌های جانباختگان – نمونه پدر و مادر نوید افکاری‌ها با خانواده‌های جاباخته‌گان در ایذه و کردستان و …

‌* تبدیل تسخیرخیابان‌ها به شبکه‌‌های محلی و کوچه‌‌ها، و بازگشت دوباره به خیابان‌ها درهر فرصتی،

*  آمادگی ذهنیت کاربرد مقاومت مشروع و قهرانقلابی در برابرخشونت‌های حکومتی و شناسایی و آدرس و چهره‌‌ی آدمکشان حکومتی و تنبیه برخی از آ‌نان، به‌ آتش کشانیدن پایگاه‌های و خودروهای نیروهای سرکوب، گوشمالی‌ آنها، تسخیر و به آتش کشیدن پارتیزانی پایگاه‌‌های نظامی، ایجاد هراس در ماشین سرکوب و ریزش نیروهای حکومتی و…

* تاکتیک همایش‌ها و فریاد‌های شبانه از کوچه و خانه‌، با مرگ بر حکومت و شعارهای انقلابی، صدای شهرهای ایران،

* در تهران جنوب شهر یعنی پایگاه‌‌های سنتی مذهبی، مسجد‌ها و سرکوب رژیم، در نازی‌آبادها،‌ جوادیه‌‌ها و شهر ری‌ها،‌اینک پایگاه‌های اعتراض و مقاومت مردمی، با درگیری در برابر نیروهای سرکوب، خلع سلاح موردی و به آتش کشانیدن خودروهای نظامی، حکومت را به هراس افکند‌ه‌اند. 

* شهرک اکباتان در تهران، نمونه همبستگی و مقاومت که رژیم ‌با شبیخون روز ۱۷ می‌ به ‌تخریب کافه‌های شهرک دست زد و با همبستگی کوبنده‌روبرو گردید،

* شعار نویسی با ‌نمادها و ریتم‌های ابتکاری، هنری و انقلابی،

* رقص‌ و شادی و پوشش‌ها و سرایش‌هایی نافی قوانین و اجبارهای حکومتی و شریعتی،

* آتش زدن عکس‌ها و بنرهای سران حکومتی،‌ گفتمان فرار برخی و انتقال پول و ارز سران حکومتی و خانواده‌هایشان به خارج، گفتمان و اعتراف برخی از سران حکومتی به شکست و بی‌فرجامی و اعتراف‌ به بیم فروپاشی،

* سازمانیابی شوراها و کمیته‌های محلات،‌ زنان،‌ دانشجویان،‌ دانش‌آموزان،‌ معلمان و دیگر فرهنگیان، به صورت سراسری، کارگران پیمانی نفت و گاز و پتروشیمی، مس و دیگر معادن و مراکز کارگری از جمله اقداماتی‌هستند که روز به روز تکامل و گسترش تازه‌تری می‌یابند.

* چشم‌انداز یک روند انقلابی و سرنگونی حکومت اسلامی به یک گفتمان اجتماعی تبدیل شده و امری حتمی را در برابر گسترانیده است.

* گسترش اعتصاب‌ها و اعتراض‌های کارگری،‌ به ویژه درصنایع و مراکزی کلیدی نفت، ‌پتروشیمی، گاز،‌ مس و دیگر معادن.

* پروروش رهبران سازمانده محلی و آگاهی نسبی در جنبش کارگری، ‌بازنشسته گان کارگری،

* جنبش میلیونی دادخواهان و خانواده‌ها و مادران خاوران‌ها، افزون بر صدهزار انسان به قتل رسیده در ۴۴ ساله‌ اخیر به دست حکومت اسلامی،

* همایش‌های سراسری یکشنبه‌های بازنشسته‌گان تهی دست  در سراسر ایران،

* پیوند وهمبستگی کارگران شاغل، ‌پیمانی و قراردادی‌ و شرکت در همایش‌های بازنشسته‌گان و فرهنگیان، به‌سان بخش تعیین کننده و وزین  پیکره‌ی جنبش کارگری،

* پرهیز جنبش از فرد محوری و حتا حزب محوری، با پرورش سازماندهنگان و رهبرای محلی و مورد اعتماد خود،  شرایط عینی و ذهنی  سرنگونی انقلابی را ساختار می‌دهد.

اگر پرسش تاریخی هرانقلاب را قدرت سیاسی بدانیم، این واقعیتی انکارناپذیراست که در زیر پوست و کف جاری این رود عظیم، یک مبارزه‌ای طبقاتی در جریان است. زنان و مردان و فرزندان کارگران در شرایط کنونی، بدون سازمانیافتگی کامل، نیروی مادی تعیین کننده‌ای هستند که بهایی سنگین می‌پردازند.

شرط  لازمِ این دگرگونی تاریخی، انقلاب مداوم و برکناری حکومت – ملت است.‌ به بیان انگلس «تا زمانیکه حکومت (استات-state) هست، آزادی نیست و آنگاه که آزادی فرا رسد،‌ دیگر حکومت نیست.» کارگران، جدا جدا، دربخش‌های تعیین کننده‌ی نفت و گاز، پتروشیمی، پالایشگا‌ها، ترانسپورت و آموزش و فرهنگ، پولاد و نیشکر هفت‌‌‌تپه، مراکز درمانی و بهداشتی و دیگر بخش‌های تولیدی و خدماتی و… پیش‌ خیزها و فرایند اعتصاب‌های عمومی را با آزمون و خطا تجربه می‌‌کنند تا نیروی طبقاتی و سراسری خود را برای اعتصاب سراسری و سرنوشت ساز به میدان آورند و اعلام کنند که «گل همینجاست، همین‌جا برقص»!

https://akhbar-rooz.com/?p=204378 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

5 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نیک
نیک
10 ماه قبل

جناب منصوران میفرمائید که رژیم وظایف نیابتی و رانتی از سوی سرمایه جهانی و نئولیبرالیسم به‌پیش می‌برد و برمتن رئال پولتیکِ مناسبات سرمایه‌داری تقسیم کار مناسبات استثماری را عهده‌دار است. نه رفیق گرامی اشتباه میکنید و وقت خود تلف. نگاه فیلسوفانه و روانشناسانه برای توضیح عملکرد یک دزد دروغگو و آدمکش چه ارزشی دارد؟ میگوییم سایکوپات است همین. ‌در ایران سیستم اقتصادی خاصی وجود ندارد. یک مشت دزد شارلاتان و آدمکش اند با هدف چپاول حد اکثری در کوتاه ترین زمان. دست مزد خوبی هم به بدنه سپاه و بسیج و لباس شخصی میدهند تا شرایط دزدی را حفظ کنند. تمامی طرح های داخلی و خارجی را هم که سهم سران برادران قاچاقچی سپاه است. به همین دلیل است که برای رژیم ورود به عرصه های بین المللی و رعایت هر گونه فرمولی در گرداندن اقتصاد دست و پا گیر است و شرایط تحریم برای آنان که راه های دورزدن را آموخته اند سود بیشتری دارد و از آن استقبال هم میکنند.   

حمید قربانی
حمید قربانی
10 ماه قبل

آزادی در جامعه ادغام ارگانیک درسرمایه جهانی ایران فرا نمی رسد مگر ۱- طبقه کارگر تشکلات طبقاتی توده ای و بویژه حزب مخفی کارگران آگاه، انقلابی و کمونیست متشکل شود، این حزب اساسا توسط کارگران و فرزندان روسنفکرشان و با تشکیل کمیته های مخفی و مسلحانه ایجاد می شود. ۲- توسط حزب طبقه کارگر و توده های زحمتکش با بکارگیری اشکال مختلف مبارزه طبقاتی،اعتراض، اعتصاب و تظاهرات بدون قهر و قهرآمیز و آماده به پیروزی رساندن انقلاب قهری کمونیستی گردند، ۳- توسط انقلاب کمونیستی دولت کنونی را درهمشکنند و آنگاه دیکتاتورانقلابی پرولتاریای مسلح در شکل شوراهای مسلح کارگران و زحمتکشان موجودیت دهند، ۴- توسط دیکتاتوری پرولتاریا و با لغو فعالیت سرمایه داران حلع ید توسط انقلاب قهری مالکیت خصوصی و همراه دیگر ستونهای جاممعه طبقاتی مانند خانواده و مذهب و هر گونه ایدئولوژی و خود جامعه طبقاتی را لغو نمایند. پس از لغو طبقات، دولت بطور کلی و دیکتاتوری پرولتاریا بطور ویژه مضمحل و زوال می یابد وآزادی فرا میرسد!

فمون
فمون
11 ماه قبل

بنیاد جنبش زنان علیه رژیم فقط اسلام و حجاب نیست، رهایی از بردگی از دست مردان است و این ماورای روابط سرمایه داری ست و تاریخ چند هزار ساله دارد. ایدئولوژی حاکم بر زنان مبارز ایران هنوز در حد درک بردگی نیست و صرفا در حد حقوق و امتیاز است. همین وضعیت کارگران زن و مرد هم هست. زنان و مردان کارگر هنوز از عمق بردگی خود آگاه نیستند، اگر بودند علیه روابط سرمایه داری متحد میشدند و تشکلات لازمه را شکل میدادند. افکار مارکس و انگلس آموزنده هستند اما در ارتباط با تشکل، در حد شرایط اروپای قرن نوزدهم خودشانند. این افکار تشکیلاتی، حتی در این حد و حتی در حد تشکل حزبی لنینی و سوسیال دموکراتیک شکست خوردند. مارکسیستها نتوانستند تک حزب مانیفست را درست کنند و وقتی در کشورهای خود درست کردند، فاسد و سرنگون شدند. وقت آن است که کارگران آشنا با استثمار سرمایه داری تشکلات ضد سرمایه داری خود را بسازند و به امید حزب و انتخابات تحصیل کرده های مارکسیست نشینند.

الف باران
11 ماه قبل

مارکس با بررسی علمی و انقلابی تاکید نمود که “آنچه موجب خیزش توده ها برای انقلاب میشود، فقر اقتصادی نیست؛ بلکه پی بردن به علل فقر است “. اما مارکس علاوه براین مفصلا شرح
داد که اگرچه این شناخت لازم است، لیکن کافی نیست. برای اینکه بر بورژوازی پیروز شد، باید متشکل گردید و با سلاح تشکیلات به جنگ دشمن مسلح و متشکل رفت.باید با برنامه و هدف روشن و نظام جایگزین به عنوان بدیل انقلابی دشمن
را به زیر کشید. مارکس از تشکیلات و وحدت پرولتاریا و در عالیترین شکل آن از حزب کمونیست، حزب واحد طبقه کارگر به عنوان پیشاهنگ طبقه سخن گفت . وی از همین رو
به صورت دوراندیشانه ای در مانیفست پرولتاریا، برای ممانعت از سو استفاده آنارشیست ها و اکونومیستها از این برنامه،مانیفست طبقه کارگر را به نام ” مانیفست حزب کمونیست”منتشر کرد و بر حزبیت و رهبری جنبش پرولتاریایی توسط
حزب کمونیستی تاکید نمود.انکار حزبیت، انکار مارکسیسم- لنینیسم و مغایر روح و محتوای مانیفست حزب کمونیست پرولتاریایی مارکس است و جزاین نیست .

farhad farhadiyan
farhad farhadiyan
11 ماه قبل

اتفاقا هدایت تمام این حرکات توسط گروههای حامی منشور حداقلی ۲۰ تشکل رهبری شده است که شما آنرا رفرمیستی خوانده اید تا کارگران خودتان را از مریخ بیاورید خیلی دیر شده دوست عزیز شما ۸ ماه از انقلاب عقب هستید همه ی این حرفها را ۸ ماه پیش زده ایم

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x