دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳

دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳

 اُپوزیسیون گُلخانه ای! – حسین لاجوردی

یادداشت هفته پیش من در رابطه با «۱۴۰۰ سال و ۷۰ سال » توجه بسیاری را جلب کرده است و سپاسگزارم. و از سوی گروه های مُومِن به ایدئولوژی های خود نیز متضمن سوالاتی بوده است. 

اجازه می خواهم تا اگر در یادداشت پیشین، من نتوانسته ام نظر و دیدگاه خاص خودم را بطور دقیق مشخص کرده باشم در این یادداشت بطور قطع و یقین تاکید کنم: من هرگز به خودم اجازه نمیدهم به فرد و یا افرادی حتی توصیه کرده باشم که چنین کنند و یا چنین نکنند، هدف مشخص من این بوده و هست که گذشته به دیروز تعلق دارد و ما در امروز و با برنامه ای برای فردایِ بچه هایمان زندگی می کنیم و نه بیش از این.

اینکه امام حسین و شِمر و معاویه که با فرهنگ و تاریخ و تمدن ما هیچ گونه سنخیتی ندارند و ۱۴۰۰ سال است که برایشان گریه و زاری می کنیم و …، و یا همچنان در ۲۸ مرداد مانده ایم و پس از هفتاد سال گروهی بر خدمت و یا خیانت شاه و گروهی دیگر در مورد دکتر مصدق بر سَر و کَله هم می زنند،  روشن و مشخص است که هیچ دردی را از ما درمان نکرده است.

 در همین ۷۰ سال و پس از حکومت نازی ها در آلمان، آلمان ویران شده ی آن روز،  به یکی از بزرگترین اقتصاد های جهان تبدیل شده و در همین حدود ۷۰ سال کشور نوپای اسرائیل به بالاترین کشور دموکراتیک خاورمیانه بدل گشته است.

 آلمانی ها و اسرائیلی ها می توانستند همچنان به نازی ها فحش بدهند و درجا بزنند و گریه زاری کنند و در وحشت و سیاهی امروز ما شریک و سهیم باشند. ما در این ۱۴۰۰ سال و ۷۰ سال چه کرده ایم؟ نیازی به بررسی کردن بیشتر ندارد، کارنامه اِمان بیانگر سرنوشت امروز ماست.

جنبش «زن، زندگی آزادی» که نمایندگی ۱۰۰ سال خواست های آزادی خواهانه تمامیِ ما ایرانیان را دارد و بدون تردید این جنبش را به انقلاب خواهد رساند امروز قَد برافراشته است و به دنبال باز پس گیری ایران از دژخیم حکومت سیاه جمهوری اسلامی است. ولی در این میان نقش ما «اپوزیسیون» چیست؟ آیا همچنان در حال تکرار و استفاده از واژه های دموکراسی، صلح و حقوق بشر هستیم – که بسیار هم خوب و زیباست – و تاکید بر اینکه جمهوری اسلامی جنایتکار است و معنای کرامت انسانی با تعابیر جدید چیست؟

اپوزیسیون اگر هدف و برنامه ای نداشته باشد و تنها به همین موارد تکیه کند هر روز بیشتر و بیشتر اعتماد مردم را از دست می دهد کما اینکه پس از ۴۴ سال شاهد این بی برنامگی و در نتیجه بی اعتمادی هر روز بیشتر و گسترده تر بوده ایم و هستیم.

اگر عملکردمان بمانند ۴۴ سال گذشته همان شعارها و عاشق خود بودن ها در مقابل دوربین های تلویزیون ها باشد بی تردید نتایج بهتری از آنچه تا کنون بوده است نخواهد بود.برای ایفای نقش واقعی و پُر توان اپوزیسیون، اپوزیسیون نیازمند اتاق فکر و برنامه هائی است که معنا و مفهوم آن ساختن امروز و فردای یک جامعه و مردمی کُنشگر و پویا باشد و در غیر اینصورت تفاوتی با بهترین محصول گُلخانه ای چون کاهو، هویج و گوجه فرنگی نیست. در گُلخانه نمی توان برنج و گندم کاشت و به آینده جامعه نگاه کرد، گُلخانه هر چقدر هم زیبا ساخته شده باشد و نور و آب و باغبان های زیبا و دِلرُبا داشته باشد باز هم تولیدش از کاهو و…، فراتر نخواهد رفت.

ایران امروز برای به انجام رساندن اهداف بزرگِ زن، زندگی آزادی نیازمند نسل جدیدی از اپوزیسیون است که از شعار و هیجان فاصله گرفته باشد و از دعوای سلطنت و جمهوری و …، گُذر کرده باشد و هدف اصلی خود را در محور سرنگونی این نظام ضد بشری و ویرانگر ایران قرار دهد و باز پس گیری ایران را هدف اصلی خود قرار دهد، همانگونه که شعار اصلیِ دختران و زنان و جوانان مان در این وادی پُر تنش یکسال گذشته چنین بوده است – «می جنگیم می میریم ایران را پس میگیریم».

دختران و زنان و جوانان امروز ایران جان های با ارزش خود را در کف دستانشان گرفته اند و جمهوری اسلامی را به چنین استیصالی دُچار کرده اند، یاریِ شان کنیم و به قول معروف اگر حرف زدن بلد نیستیم،‌ حرف نزدن را تمرین کنیم و یاد بگیریم.

ایران امروز و فردا به شورا ها و منشور ها و ائتلاف ها که به سرعت تولید و از میان میرود نیاز ندارد. درد بی درمان ۱۰۰ سالهِ ما تنها در یک اتاقِ فکر با اندیشمندانش درمان خواهد شد، اتاق فکری که در آن صاحبان فکر با نگاه داشتن ایدئولوژی های شخصی خود، محور حرکت شان بدون توهم و خود بزرگ بینی، نه دیروز بَل امروز و فردای ایران باشد.

ایران فرزندانش را صدا کرده است، پاسخگویش باشیم.     

حسین لاجوردی – پاریس ۸ شهریور ۱۴۰۲

https://akhbar-rooz.com/?p=214577 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نیک
نیک
7 ماه قبل

جناب لاجوردی بله پس از ۴۴ سال هیچ سازمان و حزب و حتی شخصیتی سیاسی نتوانسته اعتبار و اعتماد عمومی را کسب کند. این است آنچه شده و نه توانایی و نه شور و شوقی و نه علم و تدبیری در اپوزوسیون مانده که آب رفته را به جوی بازگرداند. اگر کمکاری های جبهه ملی و ملی مذهبی ها عاملی بود که جوانانی برای جبران آن سازمان مجاهدین خلق را شکل دهند و اگر بی عملی حزب توده سبب شد تا جوانانی سازمان چریک های فدایی خلق را در کمتر از ۲۰ سال پس از کودتا شکل دهند اکنون پس از ۴۴ سال فاجعه زمان آن رسیده است که نسل پس از انقلاب عمیقا فکری بحال خود و فرزندانش کند و آستین ها را بالا زند و بر روی پاهای خود بایستد. اپوزوسیون خارج نشین و در تبعید در همین جنبش مهسا نشان داد که در بهترین حالت فریادهای درون را به مردم و پارلمان ها و کاخ های ریاست جمهوری اروپا میرساند اما با داشتن تفکراتی که متعلق به گذشته دور است نه میتواند و نه به صلاح است که رهبری جنبشی را به عهده گیرد.   

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x