نام محمد محمد علی استاد و دوست عزیزازدست رفته ام درآسمان ادب وهنرایران ماندگارمی ماند، مثل کمال الملک نقاش ، مثل نیمای شاعرومثل خیلی های دیگرازصاحب نا مان .
او درزندگی خوش درخشید ، سربلند وساده زیست . کار بَلَد بود . خودش بود ، ادا اطوار نداشت . نام نیک وآثارش ماندگارشد ، جامعه ی فرهیخته ی فرهنگی – ادبی ایران اورا یکی از بهترین نویسندگان صاحب سبک درعرصه ی ادبیات داستانی می شناسد .
ازمیان آثارمتعد د او نظرم را بطوراجمال درمورد رمان ” باورهای خیس یک مرده ” که خیلی به آن علاقمندم با شما درمیان می گذارم.
این رمان ازنظرویژگی های ادبی و زبانی ، مثل سایراثارایشان ازاهمیت قابل توجهی برخورداراست . چرا که او با مهارتی کم نظیر، عناصرداستانی را به دقت انتخاب و با استفاده ازانواع رئالیسم ها مثل رئالیسم انتقادی ، اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی، هرکدام را درجای مناسبش با مکتب ها ی دیگر تلفیق می کند ، بعنوان نمونه درباورهای خیس ، رگه های بیشماری ازرئالیسم جادوئی به چشم می خورد. او صاحب سبکی ویژه است. دراین رمان اوازکنایات رایج درزبان مردم ، اصطلاحات ، استحاله واستعاره ، نماد ها و سمبل ها، رازها و زبان رمزگونه ی متون کهن ، بخوبی استفاده می کند، تا حال وهوائی تازه برای رفت و آمد بین دوزمان قدیم وجدید را برای خواننده اش ایجاد وترسیم کند.
محمد محمد علی درآثارش ازواژگانی استفاده می کرد که توان انتقال افکارواحساساتش را داشته باشند و با استفاده ازصُوَرخیال و تخیلی بی نظیروبا طنزی پنهان و زیبا مقصود ش را در سبک خاص خود به روی کاغذ می اورد . زبانی بسیارشیرین دارد ، سلیس و روان ، به زبان مردم کوچه وبازارنزدیک است و با تردستی ، تمام ساختارهای نحوی جمله ها وافعال را درهم می امیزد و طرحی نو می اندازد.
ازهما ن ابتدا به درستی بر روی یکی از ریشه های استبداد درایران انگشت می گذارد و آن فاجعه ی خشک سالی و بی آبی سرزمین مان ایرانست. با وسعت دیدی که اوداشت و با تخیلی شگرف ، ما را دراین رمان به گذشته ها وصل می کند تا مرتب به پشت سرما ن نگاه کنیم ، به گذشته های دور، به پدرها ، پدر بزرگ ها ، به جدها و پدرجدها . تاریخ را وارد ادبیات می کند ، آن چنان به نتایج تاریخی می پردازد که مورخان ازآ ن غافل مانده اند . رمان ها یش چند آوائی هستند. مثل یک کنسرت بزرگ. خواننده ها را می برد به جاهای آشنا وغیرآشنا ، به دنیا های عجیب وغریب ، دست شان رامیگیرد تا بتوانند بین دو زمان قدیم و جدید دررفت و آمد باشند.
خلق شخصیت مقنی باشی که اورا ازسالیان دوربه این زمانه می آورد ، بسیار جذاب است. مرگ و مرگ طلبی یکی ازمضامین این رمان است. درواقع مرگ را دست می اندازد ، میخواهد بگوید بعد از مرگ ، ما نیستیم ، چون آن موقع ما نه احساسی داریم ونه می توانیم فکر کنیم هما ن طور که قبل ازبه دنیا آمدن نمی توا نستیم فکرکنیم . پس چرا باید ازمرگ بترسیم . اینطوری به مرگ نگاه میکرد . بهمین خاطرهم ازآن نمی ترسید ودراکثر نوشته هایش با مرگ دمخور بود و سربه سرش می گذاشت .
بگذریم .
فضا سازی و صحنه پردازی ها دراین رمان غوغا می کنند، او درفکرش باران می سازد ، به قنات ها سرمیزند و آن ها را پرآب می کند . نیازی ندارد تا از رود ها و دریاچه ها ی خشک برای خواننده اش بگوید ، چون میداند که این مشکل، ” اظهرمن الشمس ” است . اما دراین رمان و رمان رعدوبرق بی باران، بیشتروبهترازهرنویسنده ای نگرانی اش را با خواننده درمیان می گذارد ، نگرانی ازموقعیت جغرافیائی ایران، عقب ما ندگی تاریخی وعمق فاجعه ، یعنی کم آبی و بی آبی . با این نگاه عمیق و وسیع، چاه عمیق حفر می کند . مقنی باشی را از ته چاه بالا می آورد تا هم وطن اش به آب برسد، تا بتواند برای خود خانه بسازد.
بین راوی و خانم منشی اداره ، یکی ازشخصیت ها ی رمان ، عشقی بسیارزیبا وتمیزخلق می کند و استادانه آن را به خواننده منتقل می کند تا هنرالقا کردن درداستان نویسی را به شاگردانش یاد دهد.
ازسوراخ سمبه ی روستاها و آبادی های اطراف تهران گرفته تا کوچه پس کوچه ها ومحله های قدیمی و آدم های استخوان دار ومورد احترام مردم حرف میزند . بین سنت و تجدد کشمکش ایجاد میکند تا آن ها را زنده نگهدارد و درتاریکی جاده های خاکی، کنارخانه های خشت وگلی، خواننده را بین واقعیت و رؤیا ، هراسان با خود ش به پیش بَرَد.
محمد محمد علی نویسنده ، چشمش به دنبال جامعه ا ی بی طبقه بود . قصه گویی درذاتش می جوشید ، چون دقیق نگاه می کرد. واژه ی نقب زدن را دوست داشت. نقب زدن به تاریخ . نقب زدن به تردید ها ، نقب زدن به رؤیاها، نقب زدن به قعرچاه ها و نقب زدن به نگرانی های مردم تا خوا ننده ا ش ببیند که دیگران چگونه به تسخیرفضا و ماه می روند و ما ایرانی ها چطورته چاه به دنبال آب وقنات ومقنی و زندگی می گردیم .
اول اکتبر ۲۰۲۳