یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

عملیات کربلای۴، دست و پاهای قطع‌شده، شناور روی آب؛ عاملانی که همچنان حکم می رانند

کربلای ۴ یکی از مهم‌ترین عملیات‌هایی بود که برای تصرف بخش مهمی از خاک عراق برنامه‌ریزی شده بود؛ هدف این عملیات در امتداد شعار «جنگ جنگ تا یک پیروزی» بود، عملیاتی که شکست آن مقدر بود و عاملان آن از پیش باخبر بودند که نقشه تهاجم آنان لو رفته و ارتش عراق در انتظار اجرای عملیات کمین نشسته است. با این حال رهبران جمهوری اسلامی آگاهانه هزاران نیرویی ایرانی را به کام مرگ فرستادند. در لحظه اجرای عملیات کربلای ۴، خامنه ای رئیس جمهور، موسوی نخست وزیر، هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس و محسن رضایی فرمانده سپاه پاسداران و مسئول اجرای عملیات بود.

«حسین علایی»،  فرمانده نیروی دریایی سپاه در کتاب «روند جنگ ایران و عراق» می‌نویسد: «با آغاز عملیات مشخص شد که ارتش عراق در آمادگی کامل به سر می‌برد و عبور سریع از اروند امکان ندارد. البته از دو هفته پیش از آغاز کربلای ۴ نیرو‌های قرارگاه خاتم الانبیا (مرکز عملیات سپاه پاسداران) که در محلی به نام فاطمیه مستقر بود، احساس کرده بودند که دشمن تا حدی از این عملیات با خبر است». سردار «احمد سوداگر» هم دراین‌باره گفته بود: «حین کربلای ۵، کالکی را از یکی از سنگر‌های دشمن در جزیره بوارین پیدا کردم و نشان فرمانده سپاه [محسن رضایی] دادم و گفتم این کالک نقشه عملیات خودمان در کربلای ۴ است که به زبان عربی نوشته شده است. در آن کالک نام همه لشکر‌ها و یگان‌های عمل‌کننده سپاه در کربلای ۴ نوشته شده بود».

شدت شکست در عملیات کربلای ۴ به حدی بوده که اکبر هاشمی رفسنجانی در جلسه فرماندهان سپاه به آن‌ها گفته نمی‌تواند خطبه‌های نماز جمعه تهران را بخواند، چون نمی‌داند باید به مردم چه بگوید.

سال ها از جنگ و عملیات کربلای۴ گذشته و جناح های حکومت که همه در فجایع مادی و انسانی آن سهیم بودند روایت های خود را نقل می کنند. وقایعی که با هر گونه دستکاری نمی توان هزاران ایرانی که قربانی سیاست “جنگ، جنگ تارفع فتنه” شدند را از آن حذف کرد. روزنامه اعتماد مانند سایر رسانه های جمهوری اسلامی به مناسب سوم تا پنجم دی زمان اجرای عملیات کربلای۴ به بررسی آن پرداخته و ضمن اشاره به جوانب نظامی طرح، چگونگی لو رفتن آن، احتمال کمک اطلاعاتی آمریکا به صدام، با اشاره به شیوه تبلیغات و بسیج نیرو برای جنگ، نوشته است:

ناظران و کارشناسان برای پیش‌بینی عملیات بزرگ ایران در زمستان ۱۳۶۵ کار سختی نداشتند. تجمع بزرگ نیروهای داوطلب اعزام به جبهه‌ها در ورزشگاه آزادی تهران که به اجتماع سپاه محمد (ص) مشهور شد، مهم‌ترین علامت از قریب‌الوقوع بودن یک عملیات بزرگ بود. این اجتماع که با تبلیغات گسترده رسانه‌ها و مقامات ایرانی انجام شد، به فاصله کمتر از یک ماه مانده به تاریخ عملیات یعنی ۱۲ آذر ۱۳۶۵ بود.

در همین رابطه میرزا محمد سلگی، ‌فرمانده گردان ۱۵۲ حضرت ابوالفضل (ع) در لشکر ۳۲ انصارالحسین (ع)، در کتابش با نام «آب هرگز نمی‌میرد» نوشته «یک اشکال اساسی ما را تهدید می‌کرد و آن عدم رعایت اصول امنیتی و اطلاع دشمن از حضور قریب یکصد هزار نیروی ایرانی در عقبه این منطقه بود که تا زمان عملیات در اردوگاه‌ها و پادگان‌های مختلف جنوب مشغول آموزش بودند».

«عبدالحلیم ابوغزاله» وزیر دفاع وقت مصر هم در کتاب خاطراتش، به همین تجمع ورزشگاه آزادی اشاره داشت و نوشته «دسامبر (آذرماه) ایران اعلام کرد که نیرویی بالغ بر صد هزار داوطلب را به جبهه‌ها گسیل کرده است».

سردار محمدجعفر اسدی، فرمانده لشکر ۳۳ المهدی فارس در مصاحبه‌ای که سال ۱۳۷۴ با عوامل مستند «شلمچه» انجام داده، درباره موضوع غافلگیری ارتش عراق در جریان عملیات کربلای ۴ گفته «بحثی شد که اصلا غافلگیری میسر نیست؛ انتقال این همه امکانات به آنجا یعنی لو رفتن قضیه. بردن امکانات به هور و … قبلا انجام داده بودیم و دشمن دست ما را خوانده بود.»

به عبارت دیگر، با این تجمع مشخص شد که ایران با اعزام این تعداد نیرو به جبهه‌ها، در حال ترتیب دادن آخرین مقدمات برای آغاز یک عملیات گسترده است. قطارها و اتوبوس‌های مملو از نیروهای داوطلب که به سمت شهرهای جنوبی در استان خوزستان گسیل می‌شدند، در کنار تحرکات وسیع لجستیکی برای انتقال آنها از شهرها به مناطق جنگی، همه و همه نشان از تب و تاب در جبهه‌های ایران برای آغاز قریب‌الوقوع یک عملیات وسیع داشت.

غافلگیری از ۸۰ درصد به ۵۰ درصد رسید!

محسن رضایی، فرمانده کل وقت سپاه پاسداران در کتاب خود که «جنگ به روایت فرمانده» نام دارد، درباره شرایط قبل از کربلای ۴ نوشته «تا یک هفته قبل از عملیات براساس ارزیابی فرماندهی، غافلگیری ۸۰ درصد بود. هرچه به شب عملیات نزدیک می‌شدیم، کاهش می‌یافت. به حدی که در شب عملیات به ۵۰ درصد کاهش یافت. بنابراین تصمیم گرفتیم طوری عمل کنیم که اگر تا قبل از روشن شدن هوا متوجه لو رفتن عملیات شدیم، عملیات را متوقف کنیم… در هر صورت در ساعت ۲۲ و ۸ دقیقه با خبرهای فراوانی که رسید، فرماندهی پی برد دشمن تک را کشف کرده است، اما اوضاع به سختی قابل اداره بود، در ساعت ۲۲ و ۳۰ دقیقه رمز عملیات اعلام شد و یگان‌ها همه در محورها عملیات را آغاز کردند و این در شرایطی بود که این‌بار دشمن عملیاتش را آغاز کرده بود».

آغاز عملیات در میان شک و تردیدها

نهایتا عملیات کربلای ۴، در شامگاه سوم دی‌ماه ۱۳۶۵ با وجود شک و تردیدهای زیاد در میان برخی فرماندهان میانی آغاز شد. بنا بر روایات موجود، در همان ساعات ابتدایی عملیات، نشانه‌های زیادی از لو رفتن عملیات وجود داشت.

محمدجعفر اسدی فرمانده لشکر المهدی فارس، در مستند «شلمچه» گفته «یادم است که تقریبا بحث‌ها می‌رفت که ایجاد تردید درشتی را در ذهن قرارگاهی‌ها ایجاد کند، برادرمان آقا محسن یک چیزی را تهیه کرده بودند و آمدند صحبت کردند؛ مواردی را آوردند که به این دلایل باید انجام شود.»

محسن رضایی گفت عملیات باید انجام شود

سردار عبدالمحمد رئوفی‌نژاد فرمانده لشکر ۷ زرهی ولیعصر خوزستان نیز در همان مستند «شلمچه» پیرامون کربلای ۴ گفته «یک عملیاتی (بود) که همه‌چیزش لو رفته بود. همه فرمانده‌ یگان‌ها در جلسات می‌گفتند بابا اینجا همه چی لو رفته است؛ هواپیماها، منورها، این خط دشمن و گلوله‌های مستقیمی که به سراسر خط زده می‌شد؛ ۴۸ ساعت قبل از عملیات به برادر محسن گفتیم اینجا مثل شب عملیات است و ما چطور به این خط بزنیم؟ مگر می‌شود به این خط زد؟ گفتند نخیر عملیات باید انجام شود. ما تا لحظه آخر فکر می‌کردیم که ما را می‌خواهند فریب دهند و جای دیگری می‌خواهند عملیات کنند!»

او ادامه می‌دهد «شب عملیات سخت‌ترین آتش ریخته شد؛ سازمان همه یگان‌هایی که می‌خواستند عمل کنند را به هم ریخت. پای همان اسکله که برادران می‌خواستند سوار شوند، کلی تلفات دادیم.»

اعلام حمله ایران از رادیو عراق ساعتی بعد از آغاز عملیات

در پاورقی کتاب «محسن رضایی» روایتی آمده از نخستین دقایق و ساعات به خط زدن نیروهای ایرانی: «نیم ساعت پس از آنکه غواص‌ها به درون رودخانه رها شدند؛ برادر عزیز جعفری اطلاع داد دشمن نیروها را زیر آتش گرفته اما تحرک دشمن نیز مانند شب‌های گذشته عادی فرض شد؛ لذا دستور داده شد همه در ساعت ۳۰: ۲۲ آماده باشند. اما ساعت ۳۸: ۲۱ لشکر ۱۴امام حسین (ع) خبر داد که دشمن روی خط منور زیادی انداخته و داخل رودخانه نیز به نیروها حمله کرده. ساعت ۲۲ فرمانده قرارگاه قدس اعلام کرد لشکر ۳۱عاشورا متوقف شده و امکان استفاده از لشکر ۴۱ ثارالله نیز وجود ندارد.با این همه فرمانده سپاه اظهار می‌داشت شرایط حاد نیست چرا که تحرک نداشتن دشمن در محورهای قرارگاه نوح، کربلا و نجف و نیز عادی بودن شرایط در آن محورها موجب تقویت این برداشت شده بود… . به هر صورت حدود ساعت ۰۸: ۲۲ با خبرهای گوناگونی که رسید، فرماندهی پی برد که دشمن تک را کشف کرده اما اوضاع به سختی قابل اداره بود. با این حال ساعت ۳۰: ۲۲ سوم دی ماه ۱۳۶۵ رمز عملیات اعلام شد و یگان‌ها در همه محورها عملیات را آغاز کردند و این در شرایطی بود که این بار دشمن عملیات را آغاز کرده بود. ساعت ۱ بامداد رادیو عراق خبر حمله ایران را همراه با نقطه و محورهای آن اعلام کرد؛ موضوعی که در گذشته سابقه نداشت. این خبر احتمال هوشیاری و آگاهی دشمن را از حمله در ذهن فرماندهان بیشتر تقویت کرد».

عملیات شناسایی یا فریب؟

محسن رضایی در روایت خود در دی ۱۳۹۷تا آنجا پیش رفت که نه تنها منکر لو رفتن عملیات کربلای۴ شد بلکه تلاش کرد این فاجعه را اقدامی برای فریب ارتش عراق قلمداد کند. او در دو توییت جداگانه هدف از عملیات کربلایی چهار را فریب دشمن عنوان کرد و به منتقدان این عملیات تاخت: «با عملیات کربلای_چهار به دشمن وانمود کردیم که عملیات سالانه ما تنها همین بوده است. ۱۰ روز بعد در همان نقطه و در زمانی که نیرو‌های ارتش بعثی به مرخصی رفته بودند، عملیات کربلای_پنج را انجام دادیم». او در توییتی دیگر نوشت: «عملیات کربلای_چهار برای فریب دشمن انجام شد. اگر تحلیلگر تاریخی در فهم آن فریب بخورد، پس وای به حال نوشته‌های او».

در این مورد محسن رضایی فرمانده کل وقت سپاه، در مستند «شلمچه» که مربوط به کربلای ۴ و کربلای ۵ است، گفته که کربلای ۴ را می‌توان عملیات شناسایی با رزم نام بگذاریم. او افزوده «ما وقتی هرچه به روز عملیات نزدیک می‌شدیم و می‌فهمیدیم که دشمن هر روز اطلاعاتش بیشتر می‌شود، فهمیدیم که از یک مرکزی خارج عراق با این کشور کار می‌کند و این به ذهن‌مان آمد که به هر قیمتی شده یک رودستی به دشمن بزنیم و به جای اینکه از عملیات منصرف شویم، مانور عملیات را تغییر دهیم. لذا شب عملیات و قبل از شروع حمله، عملیاتی به اسم کربلای ۴ یا والفجر ۱۰ وجود خارجی نداشت.»

قتلگاهی به نام اروند

اما روایت‌های فرماندهان میانی حاضر در صحنه عملیات، روایت‌هایی است که نشان از آمادگی کامل ارتش عراق دارد؛ روایاتی که مخرج مشترک آنها هدف قرار گرفتن نیروها است و غرق شدنشان در اروند که آب پیکرها را به دهانه خلیج فارس می‌برد.

«میرزا محمد سلگی» ‌فرمانده گردان ۱۵۲ حضرت ابوالفضل در لشکر ۳۲ انصارالحسین در کتاب خاطراتش آورده «ساعت ۱۰ شب غواص‌ها به میانه اروند رسیدند…از سمت اروند، گاه و بی‌گاه فقط تق‌تق تک‌ تیر می‌آمد که طبیعی می‌نمود اما به یک‌باره زمین و آسمان در صدای وحشتناک غرش چند فروند هواپیما به هم پیچید. بمب‌ها دور و اطراف اسکله و قایق‌های در حال انتظار فرود آمدند و با اینکه تعدادی از آنها داخل کارون منفجر شدند ولی موج انفجار و تلاطم امواج، چند قایق را وارونه کرد و بلافاصله هواپیماهای بعدی به جای بمب، انبوهی از منورهای پرفروغ را بر فراز اروند رها کردند». این منورها باعث شدند تا «غواصانی که فقط سرهای‌شان از آب بیرون بود» در میدان دید نیروهای عراقی و به تبع آن، «در معرض تیر مستقیم نیروهای (حاضر) در خط دشمن قرار بگیرند». به نوشته او «صدای تک‌تیرها به یک‌باره به رگبارهای مهیب، دوشکا و ضدهوایی و شلیک آرپی‌جی بدل شد. منورها بیش از ۱۵ دقیقه می‌سوختند و شب را مثل روز روشن می‌کردند. غواصان که تا صد متری ساحل دشمن شنا کرده بودند، هیچ راهی جز رفتن به سمت ساحل دشمن نداشتند».

این فرمانده گردان می‌گوید «داخل اروند قتلگاه بچه‌ها بود؛ پیکر بسیاری از غواصان و نیروهای پیاده‌روی آب بود و به سمت خلیج‌فارس می‌رفت. از گردان حضرت علی‌اصغر فقط فرمانده گردان- حاج ستار- از میان جهنم آتش رد شده بود».

چه کسی در قیامت جواب مظلومیت شهدای غواص را می‌دهد؟

به گفته سلگی، پس از عملیات «خیبر» این «دومین‌بار بود که هوای جبهه از ماتم و غم پر می‌شد. عملکرد همه لشکرها در عدم استقرار در ساحل دشمن مشابه بود. عراقی‌ها از آن طرف آب به علامت خوشحالی تیر هوایی می‌زدند».

«گردان‌های غواصی از گردونه رزم خارج شده بودند» اما «بیشتر نیروهای پیاده و آبی- خاکی لشکرهای عمل‌کننده سالم و دست‌نخورده باقی مانده بودند».

بنا بر روایت این فرمانده، «تعدادی از بچه‌ها خیلی صریح و جدی می‌گفتند که دشمن دست ما را خوانده بود، چرا مسوولان و فرماندهان تدبیر مناسبی نداشتند؟! و چه کسی در قیامت جواب مظلومیت شهدای غواص را می‌دهد».

دست و پاهای قطع‌شده، شناور روی آب

«نورالدین عافی» در کتاب «نورالدین پسر ایران» نیز روایتی مانند «سلگی» دارد: «هنوز وارد اروند نشده بودیم که ناگهان صدایی از آب بلند شد؛ ‌دشمن از آتش‌بارهایی استفاده کرد که اول روی آب را تا سطح ۶۰-۵۰ متر گاز می‌پوشاند و بعد می‌سوخت و می‌سوزاند. غواصانی که به ستون در آب حرکت می‌کردند در یک لحظه زیر آتش‌بار دشمن لت و پار شدند. ناباورانه شاهد گلوله‌باران بچه‌های غواص درون آب بودیم.صدای ناله مظلومانه غواص‌ها در میان غرش آتش‌بارها خیلی غریب بود. نیروهای گردان‌هایی که از بالا وارد آب شده و از محور ما می‌گذشتند مقابل چشم ما قتل‌عام می‌شدند».

بنا بر روایت این کتاب، «از گردان ولی‌عصر لشکر عاشورا تنها حدود ۴۰ نفر به ساحل رسیدند و بیشتر غواصان گردان ولی‌عصر آن شب شهید و تعدادی مفقود شدند». او در بخش دیگری از لحظاتی نوشته که نیروهای ایرانی زیر آتش سنگین عراق قرار گرفته بودند: «بچه‌ها که در یک ردیف طناب را گرفته و به هم وصل بودند به طرز فجیعی در آب زخمی و شهید می‌شدند. گاه صدای ناله و فریادشان را می‌شنیدم و دلم آتش می‌گرفت. دست و پای قطع شده بچه‌ها روی آب شناور بود». به گفته نورالدین، جریان آب بیشتر شهدای کربلای ۴ را با خود سمت دریا می‌برد.»

بچه‌ها تکه‌تکه شدند

«مهدی‌قلی رضایی» از رزمندگان لشکر عاشورا، در کتاب «لشکر خوبان» از لحظاتی نوشته که نیروهای ایرانی در آب زیر آتش سنگین بودند: «می‌دیدم بچه‌هایی در وسط آب، زیر بارش گلوله و خمپاره و آرپی‌جی تکه‌تکه می‌شوند. عراقی‌ها ستون بچه‌ها را در وسط آب با خمپاره و آرپی‌جی می‌زدند و خمپاره توی آب هم منفجر می‌شد! زیر نور منورها زخمی شدن بچه‌ها و حتی رنگ خون آنها را که آب را قرمز کرده بود می‌دیدم».

ژنرال عراقی در انتظار حمله ایران

ژنرال «وفیق السامرایی» از فرماندهان ارشد اطلاعاتی ارتش عراق، در کتاب «ویرانی دروازه شرقی» که به خاطرات دوران خدمتش پرداخته، گفته که حتی از زمان عملیات هم خبر داشته است: «ما روز آغاز حمله احتمالی را شامگاه ۲۴ یا ۲۵ دسامبر ۱۹۸۶ (سوم یا چهارم دی ۱۳۶۵) پیش‌بینی کردیم. با غروب خورشید، از مرکز اصلی فرماندهی در «قصرالسلام» با مدیر شبکه اطلاعات منطقه شرقی تماس فوری و مستقیم برقرار کردم. از او خواستم نیروهای گشتی- شناسایی را در منطقه مورد تهدید، به داخل ایران گسیل دارد و خود شخصا کار دریافت اطلاعات مربوط به هرگونه تحرک نیروهای ایرانی را از طریق بی‌سیم دنبال نمایم و فورا مرا از هر تحولی مطلع سازد».

السامرایی روایت کرده که «ساعت هشت شب، تیم‌های شناسایی خط مقدم تحرکات غیرطبیعی ایرانی‌ها را مشاهده کردند»؛ در نتیجه او با «حامد یوسف حمادی» منشی صدام حسین، تماس گرفت و به او اطلاع داد که «حمله ایرانی‌ها بسیار نزدیک شده است». چند دقیقه بعد، صدام با وفیق السامرایی تماس گرفت تا «وضعیت را جویا» شود؛ او نیز در پاسخ به صدام می‌گوید: «تا چند دقیقه دیگر حمله در منطقه میانی آغاز می‌شود و به دنبال آن حمله منطقه جنوبی آغاز خواهد شد.»

این ژنرال عراقی حدودا نیم ساعت در انتظار آغاز حمله بوده و برای سپری شدن دقایق به آرایشگاه برای اصلاح موی سر رفت. السامرایی آورده که «آرایشگر در نیمه‌های کار اصلاح من بود که زنگ تلفن به صدا درآمد، به من اطلاع دادند که حمله ایرانی‌ها آغاز شده است و باید خیلی زود خود را به مرکز فرماندهی برسانم. حمله در دو منطقه آغاز شده بود و در پیش‌بینی زمان و محور حمله و میزان نیروهای مهاجم موفقیت بزرگی نصیب ما شده بود. این حمله به‌شدت سرکوب شد».

حساسیت اعلام خبر

هاشمی رفسنجانی طبق آنچه در خاطرات سوم دی ۱۳۶۵ نوشته، در جریان نبوده که عملیات چه زمانی آغاز می‌شود: «معلوم نبود که امشب حمله آغاز می‌شود یا خیر؟ آقای سنجقی را به منطقه فرستادیم. نزدیک ساعت ۱۰ خبر دادند که عملیات با نام کربلای چهار آغاز شده است؛ غافلگیر شدیم. فورا آقای (منصور) ستاری برای انتقال هاگ عازم شد و به قرارگاه غرب به نیروی زمینی ارتش هم اطلاع دادیم. محسن رضایی و محسن رفیق‌دوست، تلفنی خبر از موفقیت اولیه دادند».

او وقایع روز بعد را هم یادداشت کرده و نوشته «امکان برقراری تماس تلفنی از طرف ما نبود. یک تلفن مبهم آقای رفیق دوست که گفت قبل از رسیدن آقای سنجقی که به سوی ما حرکت کرده، مطلبی را اعلان نکنیم؛ نگرانی ایجاد کرد و ابهام را بیشتر کرد….گفتند به اهداف اولیه نرسیده‌اند. … قرار شد اسم عملیات را کربلای چهار و هدف را جواب به شرارت‌های اخیر عراق اعلام کنیم».

عملیات کربلای ۴ و البته کربلای ۵، به گفته هاشمی رفسنجانی، «اوج نیروی انسانی» بود. این عملیات برای ایران اهمیت بالایی داشت که موفق نشد؛ از همین رو اعلام اخبار مربوط به کربلای ۴ از حساسیت بالایی برخوردار بود.

هاشمی رفسنجانی در یک مصاحبه درباره چگونگی اعلام اخبار کربلای ۴ در جامعه گفته که «با بیانیه‌ها موفق شدیم تا حدودی لااقل در داخل به جاهای دیگر جا بیندازیم که این عملیات انهدامی بوده و عملیات اصلی هنوز شروع نشده این ظاهر کار بود اما باطن کار این بود که عملیات اصلی در قدم اول ناموفق شد».

او که در آن زمان رییس مجلس بوده، چهاردهم دی ماه ریاست جلسه علنی را بر عهده داشته و تذکرات نمایندگان با موضوع «تبریک و تسلیت شهدای کربلای چهار» را قرائت نکرد: «چون نشان کثرت شهدا است و مطابق آیین‌نامه، اجباری به خواندن نیست.»

سال ۱۳۶۵، بیش از ۴۱ هزار نفر کشته شدند

آمار شهدا و مجروحان این عملیات دارای ابهامات زیادی است. برخی معتقدند تعداد شهدای این عملیات چندین هزار نفر است اما روایت رسمی بنیاد شهید این عدد را کمتر از هزار نفر اعلام کرده است. هاشمی رفسنجانی در مصاحبه‌ای که خرداد ۱۳۹۴ با خبرگزاری ایسنا انجام داده، بدون قید عدد، تنها گفته بود «عده زیادی شهید یا اسیر شده بودند».

سال ۱۳۶۵، عملیات‌های «کربلای یک»، «کربلای ۳»، «فتح یک»، «کربلای ۴» و «کربلای ۵» انجام شد که دو عملیات کربلای ۴ و ۵، وسیع‌ترین عملیات‌های این سال محسوب می‌شوند. طبق آمار موجود، در این سال بیش از ۴۱ هزار نفر به شهادت رسیدند.

جنگ جنگ تا یک پیروزی

کربلای ۴ یکی از مهم‌ترین عملیات‌هایی بود که برای تصرف بخش مهمی از خاک عراق برنامه‌ریزی شده بود؛ هدف این عملیات در امتداد شعار «جنگ جنگ تا یک پیروزی» بود تا بتوان با یک پیروزی بزرگ، یکسال پس از در اختیار گرفتن «فاو»، با دست بالای نظامی جنگ را متوقف کنند؛ تلاشی که ناکام ماند.

https://akhbar-rooz.com/?p=228313 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x

Discover more from اخبار روز - سايت سياسی خبری چپ

Subscribe now to keep reading and get access to the full archive.

Continue reading