جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

گرجستان؛ کشف دوباره شوروی – مانتلی ریویو، ترجمه ی: علی اورنگ

“اگر مواظب نباشید، مطبوعات شما را قانع می کنند از کسانی که تحت ظلم هستند متنفر باشید، و عاشق کسانی باشید که به دیگران ظلم می کنند.”

مالکوم ایکس

چند سال پیش، وقتی که با دوستانم دور هم جمع شده بودیم تصمیم گرفتیم که کارت بازی کنیم. این بازی شبیه به بازی شب مافیا بود ولی در مورد کارت های “هیتلر کیست؟” بود. کارت ها را بین بازیگران پخش می کردیم، یک نفر کارت هیتلر را دریافت می کرد، و ما باید هویت او را از طریق گفتگو شناسایی می کردیم. این بازی شبیه به بازی محبوب و کلاسیک “مافیا” در گرجستان است. “آدم های خوب” “لیبرال ها” بودند، تاجی داشتند که یاد آور شوروی بود – منهای داس و چکش، که به جای آن یک کبوتر بود. این بازی لیبرال ها را در مقابل فاشیست های شرور می گذاشت. هیچ کدام از شرکت کنندگان جوان در این بازی درباره نقش محوری شوروی در شکست فاشیسم در جنگ جهانی دوم چیزی نمی دانستند. این بازی، همراه با اشکال گوناگون پروپاگاندای بزرگ و زیرکانه اش، به تحریف و بازنویسی تاریخ شوروی از مقطع فروپاشی آن کمک می کند. این روایت (تحریف تاریخ شوروی) به وسیله افراد پرنفوذ، داستان ها، روایت ها، تعطیلات به مناسبت های گوناگون، کتاب ها، فیلم ها، سازمان های غیردولتی، و غیره تقویت می شود.

من هم در گذشته تحت تاثیر تاریخ ضد کمونیستی بودم. شوروی اغلب به عنوان یک کشور عظیم غیر انسانی، که نسبت به شهروندانش بی تفاوت است،  ترسیم شده است – تصویری که یادآور رمان های دیستوپیا (پادآرمان شهری) است که از دوره اول دبیرستان در آموزش ما در آمریکا ریشه های عمیق دارد. بعلاوه، من در محافل سوسیالیستی ضد کمونیست “تربیت شده ام” و درک من این بود که شوروی یک پروژه ناموفق بود (هر گرایشی که در یک گروه سیاسی خاصی من بخشی از آن بودم در دوره های گوناگون با عنوان خیانت به انقلاب مشخص شده بود). اما، پس از بازگشت من به گرجستان از آمریکا، کشوری که در طی جنگ ها و خشونت دهه ۱۹۹۰ به آن مهاجرت کردم، چشم انداز متفاوتی را کشف کردم.

اهالی گرجستان همه جا تاکید می کنند که چگونه دولت فعلی مردم را رها کرده است، و وضعیت را با مراقبت های دوران شوروی مقایسه می کنند. حتی لیبرال های ضد کمونیست در تظاهراتی که شرکت داشتم به استانداردها و مطالعات شوروی در مخالفت با ساخت و ساز بی وقفه و ضربات زیست محیطی اشاره می کردند. آنها یادآوری می کردند که چطور، در دوران شوروی، ساختن ساختمان های مرتفع تر از یک حد مشخص برای سلامتی مردم زیان آور تلقی می شد، و تاکید روی فاکتورهایی مثل نور خورشید و زمین پایدار بود. و سختگیرانه ترین آئین نامه ها برای حمایت از شهروندان وجود داشت.

تحقیق و بررسی من از شهرهای معادن در گرجستان یک واقعیت سخت را آشکار کرد. اهالی این شهرها به من آپارتمان هایی را نشان دادند که با زغال سنگ سوخته پوشانده شده بودند و کودکان در زمین های بازی خاکستر استنشاق می کردند. در ابتدا، تصور من این بود که موضوع به یک درک از بی توجهی شوروی برای مردم و تمرکز آن روی تولیدات صنعتی ارتباط داشت، اما ساکنان آنجا شدیدا به این طرز تفکر من از مسئله اعتراض کردند. آنها توضیح دادند که در شوروی مقررات سخت اجازه سوزاندن زغال سنگ در مناطق مسکونی را نمی داد، و نگهداری باز آن که امروز کاملا رایج است در زمان شوروی ممنوع بود. آنها تاکید کردند که مسائل فعلی در دوره شوروی وجود نداشت.

متاسفانه، فعالیت های معدنی پسا شوروی باعث مرگ های قابل پیشگیری بسیاری شده است. کارگران معدن در اثر چندین انفجار کشته شده اند، و مصاحبه ها با معدنچیان واقعیت های ناراحت کننده ای را فاش کرده است. منطقه خاصی که شاهد انفجارهای مکرر بود در دهه ۱۹۷۰ در زمان حکومت شوروی، پس از وقوع یک انفجار، مهر و موم شد. دیگر اجازه معدنکاری در آنجا داده نشد چرا که مشخص شده بود که خطرناک است. اما، شرکت خصوصی که امروز مالک آن است منطقه معدنکاری را دوباره باز کرد، که منجر به عواقب کشنده شده است. این مرگ ها کاملا قابل پیشگیری بودند – که نتیجه مسامحه و غفلت برای دستیابی به زغال سنگ بود.

در شهر معدن – طلای کازرت، اهالی این شهر تصویر ناخوشایندی از زندگی فعلی خود ارائه می دهند. در ابتدا، من فکر کردم که موقعیت شهر به عنوان هاب معدن از عصر شوروی ممکن است که احساس ملالت، کار زیاد، و در معرض آلودگی بالا بودن آنها را توجیه کند، ولی مردم محلی زندگی دوران شوروی را پر طراوت تر از عصر حاضر توصیف کردند. آنها از شب های سرزنده، رویدادهای فراوان ورزشی، و توانایی سفرهای مقرون به صرفه به تفلیس و سراسر شوروی یاد کردند. ورزش نقش مهمی در جامعه داشت، همراه با رویدادهای (ورزشی و دیگر رویدادها) که دائما در حال وقوع بودند – از شهرهای کوچک تا شهرهای بزرگ. کالج های فنی در این شهرها گوناگونی، تنوع و ساکنان جدیدی را بهمراه داشت که باعث ایجاد بافت اجتماعی دینامیک می شد.

به گفته ساکنان آنجا، در عصر شوروی مردم نه تنها از نظر اجتماعی فعال بودند بلکه از نظر جسمی سالم تر و قوی تر بودند. آنها تاکید کردند که چگونه کارگران معدن غذا و مواد مغذی اضافی دریافت میکردند، که تاییدی بود بر کار طاقت فرسای معدنچیان. غذا و تغذیه سالم مهمترین فاکتور بود، که همیشه همراه با  تضمین برای خوراک مناسب برای کارگران و کودکان بود. این تقابل بین گذشته و حال تغییرات مهمی را در (کاهش) کیفیت زندگی اهالی این شهر در طول زمان برجسته می کرد.

در شهر معدن – منگنز، معدنچیان شیفت های ۱۲ ساعته کار می کنند، در مقابل آن در شوروی، مقررات سخت ساعات کار را به هفت ساعت محدود می کرد، که تاییدی بود بر اینکه کار طولانی در معادن تاثیرات منفی روی بدن می گذارد. مقررات هفت ساعت کار در معادن با هدف اولویت دادن به سلامتی کارگران امروز کنار گذاشته شده است و سیستم سهمیه بندی مشوق کارهای طولانی روزانه است. همسر یک معدنچی گفت، “آنها از ما میخواهند که سهمیه ها را مراعات کنیم مثل دوران شوروی اما هیچ مزایا و فواید زمان شوروی را نمی دهند.”

یک کارگر که مسئول انفجار معادن منطقه است از حادثه ای تکاندهنده صحبت می کند که منجر به از دست دادن یکی از دستهایش شد. او واکنش آهسته امدادگران را افشا کرد، که یک ساعت طول کشید به آنجا برسند. سفر متعاقب به نزدیک ترین بیمارستان، که حالا با بسته شدن بیمارستان ها که به خاطر خصوصی سازی دورتر قرار دارد، یک ساعت دیگر به مصیبت انتظار اضافه کرد. سقوط استانداردهای بهداشت و ایمنی کاری در لیبرالیزیشن (آزادسازی) دوران پسا شوروی به عنوان نمونه ای دیگری از ناراحتی اهالی در مکالمات مطرح شد.

این شهر در گذشته پر جنب جوش حالا تبدیل به یک منطقه ناامن معدنی، آلوده، و محیطی شده است که  اقداماتش از روی استیصال است. اهالی آن متوسل به حفاری منگنز در حیاط خانه خودشان می شوند، که نشان دهنده شرایط سخت اقتصادی و درجه آلودگی می باشد. فروپاشی صنایعی که علاوه بر معادن در گذشته پر رونق بودند شهر را مواجه با عواقب خصوصی سازی افسار گسیخته کرده و تاثیرات عمیق بر سلامتی و ایمنی اهالی اش گذاشته است.

نقش متخصصان بیماری های شغلی از زمان آزادی سازی (لیبرالیزیشن) رادیکال دهه ۲۰۰۰ بیشتر به جنبه های نمادین تقلیل یافته است. این دوره با نابودی کامل موسسات کاری و اجتماعی، و جرم انگاری کمونیسم (و نمادین کمونیست ها) شناخته شده است. در دوره شوروی، هر سال حدود دویست نوع بیماری شغلی شناسایی می شد. اما، در سالهای اخیر، هیچ نوعی از بیماری شغلی شناسایی نشده است. مدیر آخرین بقایای موسسه متخصصین حرفه ای آشکار کرد که چند سال پیش او دو بیماری را شناسایی کرد و به خاطر آن از جانب کمپانی مواجه با تهدید شد. این موسسه که در گذشته نقش بسیار مهمی بازی می کرد حالا از کار افتاده است، تجارب چندین دهه مطالعه و پژوهش را در مورد حفظ ایمنی کارگر و محیط کاری را در اختیار دارد، ولی قادر نیست که آنها را به مشارکت بگذارد، تحقیقات جدید انجام دهد، یا بیماری ها مردم را شناسایی کند.

مدیر موسسه صادقانه گفت، “شما شاید فکر کنید که من دیوانه ام، اما بهترین بهداشت و ایمنی شغلی در دوران کمونیسم بود.” به او اطمینان دادم که من فکر نمی کنم که او دیوانه است. متخصصین بیماری های شغلی به خاطر ارتباط شغلی شان و در شرایطی که در حال از دست دادن هویت و انگیزه حرفه ای شان هستند، در یک ساختمان فرسوده برای خوردن قهوه و صحبت کردن از گذشته دور هم جمع می شوند.

اما کسانی وجود دارند که تاریخ گرجستان و شوروی را متفاوت می بینند، مثل بعضی از اهالی محلی و خارجی ها که درگیر مکالمات مبتنی بر شواهد و نکات دقیق و ظریف درباره شوروی هستند. آنها عمدتا پروژه های تاریخی را مورد خطاب و انتقاد قرار می دهند که روایت های اغراق آمیز فوق ملی گرا پشت آنهاست. متاسفانه، این مکالمات به سختی قادر به نفوذ به کانال های ارتباطی مسلط می باشد حتی اگر مردم تمایل به بحث های دقیق تر درباره شوروی داشته باشند.

بخش قابل ملاحظه ای از کسانی که، شاید اکثریت، در عصر شوروی بزرگ شده اند گذشته را بطور مثبت (شاید حتی کاملا با احساس) ارزیابی می کنند. این احساسات عمدتا به وسیله پروپاگاندای غالب در گرجستان به حاشیه رانده شده و طرد شده اند. هروقت کسی سعی می کند راجع به جنبه های مثبت زندگی در عصر شوروی صحبت کند، با احتیاط به اطراف نگاهی می اندازد برای اینکه کلماتشان باعث جلب توجه ناخواسته نشود. در طی دهه ها، کسانی که چنین دیدگاه های مثبتی در مورد شوروی ابراز کرده اند به وسیله جبهه ضد کمونیست، لیبرال ها، و محافظه کاران مورد انتقاد قرار گرفته اند و این احساس را با عنوان اینکه فقط “نوستالژی” است رد می کنند، و با آنها مثل بچه های ساده رفتار می کنند.

روایت غالب ضد شوروی در گرجستان مثل یک طلسم فریبنده عمل می کند، و روی همه تاثیر می گذارد، در حالی که حقایق و نکات مهم و پیچیده در مورد گذشته به نظر می رسد که برای افراد حرفه ای یا مردم در حاشیه که در انزوا هستند رزرو شده است. در ضمن، متخصصین و دانشگاهیان از پتانسیل مقابله  با روایت های مخرب فوق ملی گرایی برخوردارند، بویژه در شرایط جاری گرجستان، ولی کمتر از آن پتانسیل استفاده می کنند. با در نظر داشتن اینکه پروپاگاندا به وسیله موسسات، کمک های مالی، بناها و یادبودهای سیاسی حمایت شده به وسیله دولت، سازمان های بین المللی و محلی، و غیره حمایت می شود، قابل درک است که دانشگاهیان نخواهند موقعیت خود را در این شبکه فریبنده به خطر بیندازند. باید با این موضوع مواجه شد: دانشگاهیان به شجاعت معروف نیستند. اینجا مکانی است که ما، به عنوان سوسیالیست ها در مقابل این چالش باید بایستیم و با آن مقابله کنیم.

در حالی که برای سوسیالیست های غربی فاصله گرفتن علنی از شوروی (“نه، ما کودکان آن سوسیالیست ها نیستیم”) امری عادی است، مسئولیت حیاتی به روز رسانی تاریخ شوروی براساس واقعیت های قدیم و جدید ادامه دارد. و همچنین، به جای اینکه برخی از خاطرات دوران جنگ سرد برای حمله کردن و انتقاد از شوروی به کار گرفته شود، تحلیل تجارب مردمی که زندگی در آن عصر را تجربه کرده اند، و بررسی عواقب بعدی آن، مهم است.

شوروی بزرگترین خطر بر علیه سرمایه داری بود چرا که بشارت دهنده جهان واقعی دیگری بود که واقعا وجود داشت – ایده ای که حالا فقط غالبا مثل یک شعار اعتراضی پوچ احساس می شود. حتی اگر که این ابتکار در شوروی در زمینه های مختلف با شکست مواجه شد، موجودیت آن الهام بخش پروژه های اتوپیایی جسورانه بیشتری در جاهای دیگر بود.

شوروی حامی عمده و واقعی استعمار زدایی بود، و ناپدید شدنش در سراسر جهان احساس شده است. امروز، روایت های غالب جایگزینی برای توسعه و پیشرفت را ارائه نمی دهد و تنها کارش تقویت دوگانگی مرکز (شمال جهانی) و پیرامون (جنوب جهانی) در روابط است. این شکاف روی ادبیات، هنر، موسیقی، و روابط میان فردی و همچنین ژئوپلیتیک تاثیر گذاشته است. شهروندهای شوروی سابق از هم جدا شده اند، بدون در اختیار داشتن فرصت هایی یا امکاناتی برای ارتباط دوباره، و جهان سوم دیگر با حضور پر قدرت شوروی همپوشانی ندارد. سناریوهای فعلی نخبگان پسا شوروی را فقط در ارتباط با اروپا می بیند که خود را از بقیه مردم عادی جدا کرده اند.

علیرغم تقلیل تجربه شوروی به خشونت و سرکوب در تصورات عمومی، مقادیر بیشماری از تجارب موفقیت آمیز در شوروی وجود دارد که ارزش مرور و بازدید مجدد دارند. با توجه به این حقایق به نظر غیرعادی نمی رسد که بطور فزاینده ای از شوروی چهره ای شیطانی و تحریف شده ترسیم شود، گواه آن ابداع “روز روبان  سیاه” و مقایسه غیرعادلانه آن در سراسر اروپا با فاشیسم است. مهمتر از آن، مبارزان بیشماری – مثل پدربزرگان من – که زندگی خود را فدای شکست فاشیسم کردند به غلط معادل خود فاشیست ها تلقی شده اند. فاشیسم، که در اصل به عنوان مخالف سوسیالیسم ظاهر شد، بطور مضحکی به عنوان اپوزیسیون تاریخی لیبرالیسم ارزیابی شده است (به جای هم بستر اصلی تاریخی اش!).

تقلیل مکالمات در مورد شوروی به فقط نوستالژی پیامد مسئله عمیق تری است. بحث های جدی تر و دقیق تردرباره شوروی متاسفانه محدود به حوزه متخصصین شده است. وقتی که افراد خود را با وضعیتی مواجه ببینند که قادر به بکارگیری از دانش عظیمی که در اختیار دارند نباشند – و این دانش اینطور تصور شود که متعلق به گذشته و در حال زوال شدن است – تنها پناهگاه باقیمانده تبدیل شدن آن دانش به مکالمات خصوصی با دوستان و همکاران می شود. این انزوا از شرکت فعالانه در شکل دادن به آینده آنها را محدود به  اشتراک گذاشتن خاطرات و نگرش ها در شبکه های کوچکتر دوستان و نزدیکان می کند. و این منعکس کننده چالش بزرگتری برای یکپارچه سازی دانش و تجارب گذشته در روایت مداوم پیشرفت اجتماعی است.

نوستالژیست های شوروی، در واکنش به منزوی شدن – که اغلب اعضای محروم جامعه هستند – از طریق حفظ محرمانه و خصوصی یادبودهای شوروی مقاومت می کنند. با دانش و تجاربی که به حاشیه کشانده شده است، این تبدیل به یک عمل محتاطانه و پیچیده مقاومت می شود. و روشی است برای حفظ و تقویت دیدگاهی از گذشته که معنا و عمق بیشتری از فقط یک نوستالژی دارد؛ اعتراضی است آرام بر علیه کشانده شدن به حواشی جامعه. این اظهار ناگفته آنها از ارزشی است که شکل دهنده روایت است، حتی اگر آن اظهاریه محدود به درون فردی شود. تعداد بیشماری از گروه های فیس بوک و صفحات بیشماری به خاطره گویی درباره دوران بهتر در شوروی اختصاص داده شده است. احساسی  که اغلب بازگو می شود “تفلیس قبلا بخشی از یک رابطه بود،” که بیان کننده ماهیت همدردی و دلسوزی بین مردم در پایتخت گرجستان شوروی بود. آنجا فقط یک منطقه جغرافیایی نبود؛ یک ارتباط اصیل و دلسوز بین مردم بود که در تضاد کامل با وضعیت فعلی است.

مردم با اعتقاد به اینکه از قدرتی برخوردار نیستند اغلب قدرت خود را واگذار می کنند. ترس از کمونیسم و پتانسیل آن در بسیج مردم برای دگرگونی جهان باعث ادامه تصویب قوانین ضد کمونیستی در دوران اعاده سرمایه داری در کشورهایی مثل گرجستان شده است. علیرغم سی سال تلاش برای دفن و بدنام کردن خاطرات آن، تاب آوری کمونیسم بدون شکست مانده است. این تاب آوری و مقاومت منعکس کننده هراس بنیادی است در بین طرفداران ایدئولوژی سرمایه داری که قدرت غیرقابل توقف و جذبه دیدگاهی که وضعیت موجود را به چالش می کشد را کاملا شناخته اند. سوسیالیست ها نباید کل تجربه شوروی را به عنوان یک شکست به زیر سوال بکشانند. با درک ضرورت بازتعریف گرجستان شوروی ماورای فقط نوستالژی، بریان جیگانتو و من پادکست تصور دوباره گرجستان شوروی را شروع کرده ایم. هدف ما سپردن گرجستان شوروی به گذشته نیست، بلکه تبدیل آن به یک نیروی پویا در شکل دهی دیدگاه های جدید برای آینده است. این پادکست در پی انگیزه دادن و الهام بخشیدن است، و نجات دوران شوروی از بدگویی و فحاشی و ارتباط دادن بی پایه آن با فاشیسم می باشد. ما مدافع حرکتی ماورای بحث های آکادمیک و ایجاد جبهه دیگری علاوه بر خاطره گویی درباره شوروی دور میز ناهارخوری هستیم. 

نویسنده: سوپیکو جاپاریدز رئیس شبکه همبستگی، اتحادیه کارگری بهداشت و مراقبت در گرجستان، و میزبان پادکست تصور دوباره گرجستان شوروی است. 

منبع: https://mronline.org/2023/12/15/why-reimagine-soviet-georgia/

https://akhbar-rooz.com/?p=228319 لينک کوتاه

3.5 13 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

10 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مهرداد ۱
مهرداد ۱
4 ماه قبل

این بلاگ اصلا به کسانی تعالق دارد که با این مقاله موافقند و با کامنت های پایین مخالف. اما از بد روزگار که به کامشان خوش نیست، همانگونه که در پایین به درستی ذکر شد، به جای پاسخ اصولی به هر کامنت گزار ۳۷ منفی میدهند. این خود نشانه پذیرش شکست است که زیاد هم بد نیست. اتفاقا اخبار روز همان به که از کنار این پدیده پوچ بگذرد و ناکامان را خوشنود نگهدارد.

داور کنار خط
داور کنار خط
4 ماه قبل

این رای های منفی که صادر شده کار فقط ۱ نفر است نه گروهی یا تیمی. شما با فعال و غیر فعال کردن Wi-Fi در Setting یا همان تنظیمات موبایل خود می توانید به خود یا دیگران تا دلتان بخواهد رای +/- صادر کنید.
دوستان عزیز و زحمتکش اخبار روز شاید بتوانند راه حلی برای این سوءاستفاده ها بیابند!؟   
جهت اطلاع : بنده هم با نظر کامنت گذاران و هم کل خود مقاله مخالفم

داور کنار خط
داور کنار خط
4 ماه قبل
پاسخ به  داور کنار خط

به طور مثال می توانم به آنچه گفته ام در عرض چند دقیقه -۳۰ یا +۳۰ رای دهم. و همه رای های منفی به شما هم تبدیل به (+) شود.
تا سیه روی شود آنکه در او غش باشد.
تندرست باشید!

Omid Bromand
Omid Bromand
4 ماه قبل
پاسخ به  داور کنار خط

فعال یا غیر فعال کردن wifi تاثیری در دادن رای بیشتر ندارد. امتحان کردم جواب نمی دهد. طبیعی هست که مکانیسم رای داد به ادرس ip یک کامپیوتر بستگی دارد و نه تخیلات شما

Omid Bromand
Omid Bromand
4 ماه قبل
پاسخ به  Omid Bromand

همان که گفتم عمل نمی کند نه در موبایل و نه در کامپیوتر!!! این جای بحث ندارد، بلکه فاکت تکنیکی هست. اگر نمی دانید اول بروید در این باره بخوانید و لازم نیست کاری را که دارید می کنید و نمی دانید و نمی فهمید چه می کنید در اینجا با ۱۰ منفی به نمایش بگذارید.

F Sharifi
F Sharifi
4 ماه قبل

انها یاد گرفته اند که گروهی نمره منفی بدهند .
ولی هیچکدامشان حتا یک دلیل مثبت برای انقلابی که با ولادمیر لنین دنیا را تغییر داد ولی بعد از فوت وی توسط رهبران نا لایق به بن بست و فروپاشی رسید ،ندارند !

ناظر
ناظر
4 ماه قبل

اگر هم دوباره “کمونیسم” یعنی سرمایه داری دولتی بصورت شوروی احیا شود، باز هم به آدمهایی مثل پاپ و ریگان می بازند و همین آلیگاروشی های فعلی را برای استثمار کارگران طراحی میکنند.

مهرداد ۱
مهرداد ۱
4 ماه قبل

فاکت ابتدای مقاله از ملکم ایکس اتفاقا بیشتر دلالت بر واقعیت های همان شوروی دارد که نویسنده سعی در مبرا کردن جنایاتش بر علیه مردم خودش دارد. تلاش های مایوسانه شوروی پرستان در اختفای فجایع دوران سیاه سرکوب و استبداد در تعارض شدید با موضعگیری های توده ای ها و فدائیان برگشته از اتحاد شوروی رنگ میبازد. به همین دلیل اینگونه بلاگ های خلوت و بی طرفدار از نویسندگان منزوی و نا مطرح با چنین ترجمان نوستالژیک تا پایان و انقراض ان نسل ادامه دارد.

آرش
آرش
4 ماه قبل

رژیم جمهوری اسلامی چنان جنایت هایی کرده که رژیم پهلوی را روسفید کرده و در بخشی از مردم ایران نوستالژی پهلوی ایجاد کرده است. این را درباره اتحاد شوروی هم می توان گفت. این نویسنده چنان از دوران شوروی سخن گفته که گویا اساس درست بوده، فقط اشتباهاتی وجود داشته و گویا اتحاد شوروی آلترناتیوی واقعی برای نظام سرمایه داری ارائه کرده بوده است.جای تاسف است که به جای جستن آلترناتیو واقعی سوسیالیستی، نوستالژی شوروی دوباره دامن زده می شود و نشریاتی مانند مانتلی رویو اکنون مبلغ چنین نوستالژی شده اند! کسانی که از نزدیک شاهد واقعیت زندگی مردم در اتحاد شوروی بوده اند، چنین مطلبی را تنها تبلیغات نوستالژیک گروهی می دانند که در شوروی از امتیازات بروکراتیک-حزبی برخوردار بوده و بر توده محروم و سرکوب شده مردم آن کشور حکومت می کرده اند. این نگاه به گذشته، نگاهی نقادانه برای ساختن آینده ای بهتر نیست، بلکه نگاهی است حسرت آمیز برای بازگشت به همان فاجعه هایی که نظریه سوسیالیستی را در چشم مردم جهان از اعتبار ساقط کرده

F Sharifi
F Sharifi
4 ماه قبل
پاسخ به  آرش

کاملا با شما هم عقیده ام.
تاسف بار است که نئو استالینیست ها هیچوقت از تاربخ درس نمی گیرند !

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x