دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳

دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳

آزادی گرفتنی است! – منوچهر تقوی بیات

از آغاز خیزش جنبش مهسا( ژینا) در سراسر ایران مردمان میهن ما نشان دادند که آزادی گرفتنی و به دست آوردنی است. به ترنم، به ترقص، به تجمع، به تکلم، به نگاه، به هر بهانه و به هر شیوه ای می توان آزادی را فراخواند و از آن بهره مند شد. ناله های بلند و رسای شروین حاجی پور که خواند؛ “برای آزادی  … برای مرد، میهن، آبادی، برای دختری که آرزو داشت پسر بود، برای” زن، زندگی، آزادی”، برای آزادی، برای آزادی، برای آزاد… …ی…..ی….ی.. . .  .  .  .  .”!!!، گواه خوبی برای چگونگی گسترش آزادی است. گرچه او را گرفتند و زندانی کردند اما نوای آزادی، آزادی او سراسر جهان را فراگرفت. پیش از آن هم ساسی مانکن را دستگیر کرده بودند، اما فضای آزادی همچنان افزایش یافت. رقص و ترنم صادق بوقی در رشت:”… تاکسی برگشتی ام، آئو، آئو، آئوآئو، هلهله کن، هوی هوی، ول وله کن، هوی هوی، زلزله کن، هوی هوی، مرا وله کن (مرا رها کن)، هوی هوی…” گواه دیگری برای بیان آزادی و پای کوبیدن در راه آزادی است. این ترانه و  ترانه ی آزادی شروین، همه ی ایران و سراسر جهان را فرا گرفت. این ها نشان می دهد که می شود به هر شیوه ای با ترنم، ترقص، تجمع و … فضا برای آزادی باز کرد.

تاکسی برگشتی در زبان مردم کوچه و بازار نشان دهنده ی آن هنگامی  است که راننده ی تاکسی، جایی به سراغ مشتری می رود و مشتری را نمی یابد و خالی بر می گردد. مردمان میهن ما، برای به دست آوردن آزادی و استقلال به دنبال خمینی رفتند اما آزادی و استقلال را نیافتند؛ باز هم فریب، باز هم کودتا!. این همان کاری است که خمینی و خامنه ای کردند. خامنه ای بدکاره و آدمکش، ورشکسته و هر چه رسواتر به سرنگونی نزدیک می شود. وعده های دروغین خمینی: « … دلخوش نباشید که مسکن فقط می‌سازیم، آب و برق را مجانی می‌کنیم برای طبقه مستمند، اتوبوس را مجانی می‌کنیم برای طبقه مستمند …» (صحیفه ی خمینی جلد ۶ صفحه ۲۷۳)، رفته رفته رسوا شد. دیگر دروغ های تبلیغاتی حکومت اسلامی بر همگان آشکار شده، آبروی آخوندها و دین دروغین آن ها بر باد رفته است. نه تنها مسکن برای مردمان میهن ما نساختند آب و برق را مجانی نکردند، اتوبوس را مجانی نکردند، فقر و  فحشا و گرسنگی و اعتیاد و هزاران بدبختی دیگر را آوار ملت ایران کردند.

زنده یاد دکتر کاظم سامی، پیش از کشته شدنش، هنگامی که من در ایران بودم، می گفت بیشتر از دو ساعت با خمینی بحث و  استدلال کردم که مواد مخدر از نظر ضرر و زیان چندین برابر از شراب بدتر و زیان آور تر است، شما به عنوان رهبر شیعیان جهان مصرف مواد مخدر را منع کنید، اما خمینی نپذیرفت و امروز با گسترش دهشتناک مواد مخدر از سوی حکومت اسلامی می فهمیم که نقشه ی خمینی و اربابانش گسترش فروش مواد مخدر و بیچاره کردن جوانان کشور ما بوده است. دکتر کاظم سامی جان خود را در راه سرابی به نام حکومت اسلامی، فدا کرد. کسانی از دوستان دکتر سامی مانند دکتر حبیب الله پیمان که هنوز زنده هستند می توانند درستی این سخنان را گواهی کنند. من خودم از دهان آن راد مرد میهن دوست شنیدم که گفت؛ خمینی نپذیرفت فتوا بدهد و مصرف مواد مخدر را منع نکرد. خمینی به راستی دشمن مردمان میهن ما و تمدن و فرهنگ ایران بود.

هر ایرانی باید خود را از ایران و ایران را از آن خود بداند. ایران ملک مشاع ( سرمایه و دارایی جدایی ناپذیر) همه ی ایرانیان، خانه ی ما و دار و ندار همه ی ما است. ما همه از کودک، پیر، زن و مرد باید همیشه و در هر جا به ایران و رهایی آن از زیر یوغ استعمارگران بیندیشیم. ( به کار و گفتار ارزشمند و میهنی سعید انصاریان توجه کنید)

https://mail.google.com/mail/u/0/?tab=rm&ogbl#inbox/FMfcgzGwJcbCLQvSZnczRXMzLPTjprXw?projector=1&messagePartId=0.1

کسی جز شما، من و ما نمی تواند به خانه ی ما و آبادی و رهایی کشور ما بیندیشد. تو و من باید ما بشویم تا پیروز و خوشبخت بشویم. خامنه ای همراه با آخوند ها و به کمک بیگانگان بیش از هشتاد میلیون ایرانی را برده و زندانی کرده اند و کودک و زن و مرد را به شیوه های گوناگون دچار بیماری، بی دارویی، فقر و بدبختی کرده و می کشند و جان و مال همه ی مردمان و دارایی های کشور را به تاراج می برند. ما همه در برابر این ستم ها گناهکاریم. خون هم میهنان بی گناه ما به گردن ما هم هست، ما نباید به ستم ها و کشتارهای مشتی آخوند آدم خوار تن بدهیم و دم بر نیاوریم، باید کاری کرد، چه کار؟ هر کس به اندازه توانش و فهمش باید به دنبال راه چاره باشد و کاری در خور برای رهایی میهن مان از نابسامانی ها پیشنهاد کند و یا انجام دهد. برای نمونه راه چاره ای نشان دهد و یا در راه کنگره ملی گام بردارد و با گفتار و نوشتار به گسترش این اندیشه ی درست یاری رساند.

جبهه ملی ایران در شماره ۲۷۷ پیام جبهه ملی پیشنهاد کنگره ی موقت ملی ایران را داد که راه کار خردمندانه ای است: «… اکنون و در این شرایط بحرانی برای اجرائی کردن طرح سه گام خود ضروری می بیند که از همه ی احزاب و جمعیت های ملی و مستقل و اتحادیه های صنفی و جوامع مدنی و شخصیت های سیاسی و اجتماعی دعوت نماید که برای تاسیس یک کنگره ملی موقت در کنار هم قرار گیرند. این کنگره موقت برای شروع یک روند دموکراتیک می تواند از مجموعه ای از نمایندگان احزاب و جمعیت های ملی، نمایندگان بانوان حق طلب ایران، نمایندگان شورای هماهنگی معلمان، نمایندگان … کنگره ملی موقت را تشکیل دهند..».

“منشور مطالبات حداقلی تشکل های مستقل صنفی و مدنی ایران” کارش به کجا رسیده است؟ تنها با انتشار یک منشور و یا بیانیه کار به جایی نمی رسد. با به هم پیوستن و همکاری نهادهای سیاسی، اجتماعی به یکدیگر و برپایی کنگره ملی موقت، رهبری جمعی جامعه ی فردای ایران شکل می گیرد. این نهادها بدون پیوند با یک دیگر کارشان به پیروزی نمی رسد.

امروز هم میهنان ما با گفتارها، نوشتار ها و کلیپ هایی که در فضای مجازی می گذارند آزادی را زمزمه و فریاد می کنند. باز گو کردن بدبختی ها و فساد و دزدی های آخوندها و بچه آخوندها و زالو زاده ها راهکار بجا و درخوری برای براندازی این حکومت فاسد و وابسته به بیگانگان نیست. یک یک هم میهنان ما می بایست شب و روز بدنبال پیدا کردن راهی برای رهایی کشور از این بدبختی و تباهی باشند. ما نباید به این بیندیشیم که سیاست کار ما نیست. سیاست کار همه ی ماست و همه ی ما ایرانیان باید خود را صاحب کشور خود بدانیم که هستیم. ایران  ۱،۶۴۸،۰۰۰  کیلومتر مربع مساحت دارد. بیش از هشت میلیون نفر( ۰۰۰، ۰۰۰ ، ۸ ) از نخبگان ما برای رهایی از مرگ، زادگاه و سرزمین مادری خود را رها کرده و از ایران گریخته اند. آیا در جهان کسی حاضر است یک متر مربع از خانه و زمین خود را رها کند؟ ده ها سال پیش زنده یاد سیاوش کسرایی در شعری به نام “باور”، سرود؛ « این ذره، ذره، گرمی خاموش وار ما، یک روز بی گمان سر می کشد ز جایی و خورشید می شود.»( با دماوند خاموش سال ۱۳۴۵). از آن گرمی خاموش وار سیاوش کسرایی تا آن ناله های صمیمانه ی آزادی، آزادی، آزاد. . . . . ی . . . .  .   .  ی .  .  .  .  .   .    .     .     . شروین و آئو، آئو،آئوآئو، هلهله کن، هوی هوی، ول وله کن، هوی هوی،… صادق بوقی و هزاران شعر و کتاب و مقاله نشان می دهد که در هر فضایی می شود آزادی را زمزمه و یا فریاد کرد. این ذره ذره گرمی خاموش وار، دست کم باید مشعلی شود فرا راه مردمان میهن ما، باید اندیشید، باید کاری کرد.

حکومت اسلامی اشغال گر با زور و فریب کاری و با بهانه ی دین هم میهنان ما را می کشد، زندانی می کند و یا فراری می دهد. ما باید به این گونه اشغال گری ضد انسانی و خائنانه پایان دهیم. هر ایرانی با توان خود و دانش خود باید راهی برای رهایی کشورمان بیابد و با هر وسیله ای کوشش کند تا کشور ایران را از وجود ناپاک و گند آلودِ آخوندهای آدمکش و دزد پاک کند. همه ی ما ایرانیان راهی جز تلاش برای رهایی میهنمان نداریم. اگر ما همه در اندیشه ی رهایی و خوشبختی مردمان میهن مان از گرسنگی، اعتیاد و فحشا باشیم راه چاره را خواهیم یافت.

برای پایان دادن به این بدبختی های فراگیر باید هر ایرانی از کودک و زن و مرد خود را پاره ای از تن دردمند ایران بداند. به دست های خود، به تک تک اندام های خود نگاه کنید، همه از خاک ایران ساخته شده است، ما همه از خاک ایران ساخته شده ایم. کسی که در ایران زاده شده و پرورش یافته نمی تواند مادر خود را ندیده بگیرد و بگوید که یاخته ها و اندام های او از خاک ایران نیست. بیهوده نیست که بانوی شعر ایران سیمین بهبهانی سروده است:

« دوباره می‌سازمت وطن اگر چه با خشت جان خویش، ستون به سقف تو می زنم، اگر چه با استخوان خویش، دوباره…». ایران بدون یاخته ها و اندام های تو و من معنا ندارد.  

منوچهر تقوی بیات

پنجه ی پایانی جشن دیگان، پانزدهم دیماه ۱۴۰۲ خورشیدی برابر با ۵ ژانویه ۲۰۲۴ میلادی

https://akhbar-rooz.com/?p=229547 لينک کوتاه

4 1 رای
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x