یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳

یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳

معادلات را واقعیات میدانی رقم می‌زند نه بیان آرزوها – مهرزاد وطن آبادی

سالهاست در اپوزیسیون خارج کشور سنتی دیرینه مرسوم بوده و هست؛ سنتی مبتنی براین حکم که باید سازمان‌ها و گروههای مختلف سیاسی براساس مشرب‌های عقیدتی برای فعالیت مشترک سیاسی گرد هم جمع شوند. تاکنون برقراری همبستگی گروههای سیاسی بیشتر برمبنای ایدئولوژی یا مشرب سیاسی ( سوسیالیستی، مذهبی، فمینیستی و …) صورت می پذیرفت. اما این مدل همگرائی ها علیرغم صرف انرژی، هرگز به هدف های از قبل تعیین شده نرسیده و با گذشت زمانی کوتاه دچارفروپاشی می شدند.

و اکنون اگر قرار است، تجربه تلخ اتحادهای خارج کشوری گذشته تکرار نشود، قاعدتا باید از اتحادهای شکننده ای که کوچکترین تاثیر بر نیروهای مدنی صنفی نداشتند، پیشگیری کرد. اپوزوسیون مسالمت جوی خارج کشور سالها در ارائه مشی و اقدام سیاسی کارساز دچار ذهنیگری بوده است. چنانکه در طول حیات چند دهه خود، روزی خواهان برگزاری رفراندوم، روز دگر مطالبه برگزاری انتخابات آزاد تحت نظارت سازمان ملل را طرح می کرد و زمانی بر گذار از جمهوری اسلامی و راههای رسیدن به آن حرکت کرده و هر بار هم کوشیده است تا نیروها و گروه‌هایی از اپوزیسیون را با هم متحد کند. ولی سرانجام و در عمل، نتیجه اتحاد مورد نظر آنها  فراتر از صدور و انتشار یک مانیفست و چند پیام مشترک نمی رفت.

اینک که مدتی ست، صحبت از ایجاد پیوند بین اپوزیسیون خارج کشور و نیروهای مدنی و صنفی داخل کشور به میان آمده است، به این امید که در راستای اتحادهای عملی پایدار حرکت کند؛ در عین امیدواری به تلاش جدید ضرورت دارد، گذری کوتاه به اتحاد نافرجام اپوزوسیون چپ و جمهوریخواه داشته باشیم تا آشکار شود، چرا سازمان اتحاد جمهوریخواهان ایران «اجا » با آن فراز شگرف در سال ۲۰۰۴ (۱۳۸۲) بعد از دو سه سال یکباره دچار چنان فرود دهشتناکی گشته و در کمتر از ۵ سال بعد از تاسیس شقه شقه شود؟

« اجا » در بدو تاسیس به مثابه محور اتحاد جمهوریخواهان قرار بود، در روند فعالیت « اتحاد اتحاد ها» فعال مایشاء باشد. ولی متاسفانه در انجام ماموریت خود ناکام ماند و به نقطه صفر یعنی تفرقه برگشت.

در برهه زمانی دیگر پروژه وحدت چپ، ادعای تشکیل تشکل بزرگ چپ را مطرح می کند که بخشی از ما نیروهای چپ  از صفر تا صد حرکت و سرنوشت آن با اطلاع هستیم. در آن روزگار، همزمان با تلاش های اپوزیسیون خارج کشور شاهد آن می شویم، که در آن سو یعنی داخل کشور نیز نیروهای سیاسی و مدنی برنامه های بلندپروازانه ارائه می نمایند، که یک نمونه آن تجربه کمپین یک میلیون امضا ست. کمپینی که در عمل بیشتر از ۳۰۰ هزار امضا را با خود همراه نکرد. در نتیجه تلاش های جداگانه اپوزیسیون خارج و داخل کشور قادر به جلب حمایت و همسوئی با یکدیگر نمی شوند. این نیز گذشت، تا اینکه عقربه وحدت بر نقطه حمایت از نیروهای داخل کشور ایستاد و این خط مشی نضج گرفت، که حمایت از بیانیه و منشورهای نیروهای مدنی و صنفی، با گروه ها و افراد داخل کشور ضرورت تاریخی است و این نوید را می دهد که دوره توافق ها براساس ایدئولوژی و سیاست های راهبردی پایان یافته و امکانی  نو در حوزه اتحاد بخش های اپوزیسیون ایجاد شده است؛ اتحادی که برپایه توافقاتی خاص، معین و حداقلی یا بر مبنای یک خواسته یا مطالبه مشخص شکل خواهد گرفت. تا اینجا مسئله حمایت و همسوئی ما از فعالان مدنی صنفی داخل کشور، برمبنای مطالبات حداقلی ممکن (و نه مطلوب ) قابل تأیید است و فرجام حمایت ها می تواند منجر به همراهی و وحدت نیروها در دو عرصه دور از هم شود، تا اگر وحدت حاصل آمد، نظیر اتحادهای قبلی عمر کوتاهی نداشته باشد. بنابراین برای پیشگیری از شکست چنین اتحادی طرح پرسش و پاسخهایی ضروری است! بدین قرار که آیا حمایت نیروهای سیاسی خارج از داخل کشور و همسوئی و همراهی با یکدیگر آرزوی گمشده اتحاد را عملی خواهد کرد؟ امید بسیار می رود که چنین آرزوئی عملی شود. ولی صرف آرزو، سیاست سازی نمی کند و به دیگر عوامل مشخص موجد اتحاد نیز نیاز دارد.

این گزاره که بخش مهمی از مردم خواستار تغییر حاکمیت و تغییر روش حکومت گری هستند؛ اصلا شفاف نیست! چون سنجش معینی برای تعیین کمیت آن انجام نشده است، تا بتوان آن کمیت را به مثابه پایگاه اجتماعی چنین نیرویی تلقی کرد؛ به گونه ای که نخست ثابت کند می تواند در وادارسازی حکومت به تغییر روش حکومتگری کارساز باشد و دوم، اگر ممکن نشد از این پایگاه اجتماعی ابزاری جهت تغییر حکومت را تدارک ببیند.

همه فعالان سیاسی و نیروهای مدنی و صنفی در نکته ای اشتراک نظر دارند، که ایران و ایرانیان نیازمند و مهیای تحولی بنیادین‌اند و نیز می دانند  که عملی کردن این نکته به راحتی بیان آن نیست، ولی آیا کسی نشانه ها و مصادیق لازم برای عمل  را می بیند؟

همچنین تاکید می شود جامعه ایران آبستن تولد و تحولی تازه است، این هم کلی نگری خود ویژه اپوزوسیون است. این قبول! که سطح و گستره ی  نفرت و خشم انباشته شده مردم از حاکمیت روبه تزاید ست، اما در شرایط فقدان امید به یک بدیل داخلی، باید حتما برای پیشگیری از سرگشتگی چاره اندیشید، چاره ای که ساماندهی و تشکل یابی جامعه مدنی در همه عرصه ها را ممکن و میسر می سازد. به بیانی ساده سه چیز مردم را مجبور می کند، که بخواهند تغییر کنند، یکی آنکه آنها تا سرحد تحمل‌شان رنج کشیده باشند که اثبات این مهم دشوار است. زیرا به نظر می رسد که در برهه کنونی بجز دهک های پائین جامعه، دهک های بالاتر به نقطه پایانی تحمل شان نرسیده اند.

همچنین به جرات می توان گفت عقربه نومیدی مردم از وضعیت فعلی روی نقطه تمایل به تغییر ایستاده است و اگرچه در مورد تغییر روش حکومت قطع امید کرده اند، ولی این نومیدی دال بر پذیرش وضع موجود از جانب  آنها نیست. بنابراین اگر زمینه این سه شرط پیشگفته توسط مردم فراهم آمد، آیا اپوزیسیونی یکپارچه هم شکل می گیرد؟ اپوزیسیونی که شاخص های یک آلترناتیو موثر را داشته باشد؟ در صورت پیدایش چنین وضعیتی جامعه قادر می شود بستر اصلی تحول دموکراتیک در ایران را پایه گذاری کند. به همین دلیل است که اپوزیسیون خارج کشور، باید توانمندی اقناع نیروهای مدنی، صنفی و سیاسی داخل کشور را داشته باشد و برای این منظور باید از پتانسیلی برخوردار شود و به سطحی از توانمندی برسد که بخشی از محیط قدرت را با خود  همراه سازد. بنابراین صرف ارتباط بین دو بخش اپوزوسیون برای مسئولیت تاریخی کافی نیست. بلکه برقراری پیوند منطقی و مقدور بین مردم و اپوزیسیون نیز حائز اهمیت است به هر روی و متأسفانه  سنجه  تمامی سیاست های گذشته  برای اتحاد نشان می دهند که آنها تا به امروز در عمل منشا اثر نشده اند. بنابرتجربیات شاید بتوان گفت که این اشکال مبارزه، زمانی موثر واقع می شود، که دو بخش اپوزوسیون در اتحاد با یکدیگر بتوانند، راهکارهای قابل دسترسی و بر مبنای ممکنات ارائه کنند، نه احتمالات آرزومندانه، از این رو شناخت پتانسیل مردم و جامعه در هر مقطعی ضروری است.

مهرزاد وطن آبادی

https://akhbar-rooz.com/?p=230423 لينک کوتاه

2.3 4 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x