رسول بداقی و ده سال زندگی در زندان به جرم کار جمعی – محمد حبیبی؛ فعال صنفی معلمان
یک. بی اغراق نزدیک به ده سال از عمرش را از سال ۸۸ تا به امروز در زندان بوده است. از شهریور ۸۸ تا خرداد ۹۵ و بعد از آن سه ماه در پاییز همان سال و بعد بازداشت های مکرر و انفرادی و بازجویی و آخرین بار هم از اردیبهشت پارسال تا به امروز.
دقیق می شود ده سال که رسول بداقی پشت میله های زندان بوده است.
دو. معدود زمان های بیرون از زندان را هم مشغول فعالیت جمعی بود. شهر به شهر و استان به استان سفر می کرد، تا در تجمعی اعتراضی شرکت کند یا جمعی را مجاب کند به تشکیل یک نهاد صنفی/ مدنی. تلاشی بی بدیل در کار جمعی.
نقش رسول در تثبیت تشکل های صنفی معلمان، انکار ناپذیر است.
سه. در میان انبوهی از فعالان صنفی و کارگری، هیچ کس به اندازه او تا به حال هزینه نداده است. انفرادی های طولانی، حبس های سنگین، بارها ضرب و شتم و اخراج و …
اما چگونه است که فردی با چنین حجمی از اثر گذاری در کار جمعی و تشکل یابی در ایران و تحمل سالها حبس، نامش کمتر در رسانه ها و شبکه های اجتماعی طنین دارد؟
چرا آنهایی که کل سالهای کنشگری فردی شان، حتی با نیمی از سالهای حبس رسول هم برابری نمی کند، بسیار بیشتر از وی نامشان، حجم رسانه های جمعی را اشغال کرده است؟
چهار .سرنوشت رسول بداقی ، آیینه تمام نمای کار جمعی در جامعه ایرانی است. آنها که در ابتدای راه هستند، خوب است که مروری کنند زندگی وی را و بعد تصمیم بگیرند. کار جمعی و تشکل یابی، آنهم در عرصه اجتماعی، به چیزی فراتر از هزینه و فایده نیازمند است. نوعی آرمان و باور متعالی که در گوشه زندان، و در حالیکه فراموش شده ای، لبخند را به گوشه لبانت بیاورد. سخت است، اما شدنی است.
من هم از ان دسته ادم هایی هستم که فقط اطلاعات جسته گریخته ای از رسول بداقی داشتم.از خودم بدم امد که چگونه اسیر دنیای رسانه هستم
رسول جان مرا ببخش دست ات را می بوسم