دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳

دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳

«فراگیری میراث فرهنگی همراه با نگرش انتقادی » نزد لنین – ترجمه ی: شروین احمدی

آموزش مردمی مورد نظر لنین قبل از هر چیز بر دموکراتیزه کردن فرهنگ تکیه داشت که می بایست به طور ملموس به «نابودی بی سوادی» منجر شود. بدین ترتیب آموزش و بالابردن سطح فرهنگ توده‌های کارگر به چالش اصلی ساختن یک جامعه کمونیستی تبدیل می گشت.

درست قبل از قیام پیروزمندانه اکتبر ۱۹۱۷، در متنی با عنوان:« آیا بلشویک ها قدرت را حفظ خواهند کرد ؟» لنین به همه کسانی پاسخ می دهد – از منشویک ها گرفته تا کادت ها با گذر از سوسیالیست-رولوسیونرها – که معتقدند بلشویک ها نباید قدرت را در دست بگیرند، زیرا نمی توانند آن را حفظ کنند، حتی اگر توسط بخش بزرگی از مردم ، پرولتاریا و دهقانان فقیر، حمایت شوند.

کفایت مردم

لنین به مجموعه ای از ایرادات که توسط مخالفان بلشویک ها مطرح شده است اشاره و دو مورد به ویژه توجه وی را به خود جلب می کند: اول این که پرولتاریا «نمی تواند راه و روش مدیریت دستگاه دولتی را فراگیرد » و دوم اینکه او « قادر به اداره [دستگاه دولتی] نخواهد بود». اگر طبقات تحت ستم قدرت را به دست گیرند، نمی دانند چگونه آن را اعمال کنند و از سازماندهی جامعه جدید ناتوان خواهند بود. لنین یادآوری می کند که «این شاید عادی ترین و رایج ترین استدلال باشد. به همین دلیل سزاوار بیشترین توجه است. اما در عین حال یکی از جدی ترین و دشوارترین مشکلاتی را مطرح می کند که پرولتاریای پیروز با آن روبرو خواهد شد».

لنین در مواجهه با استدلال عدم کفایت سیاسی و البته فرهنگی توده ها، پاسخ داد که ما نباید «ساده لوح» باشیم. به جای تأیید بر اینکه مردم فوراً شایستگی اینکار را خواهند داشت و ساخت سوسیالیسم خودبه‌خود اتفاق خواهد افتاد، او بلافاصله پذیرفت که هر آشپز یا هر کارگری قادر به اداره دستگاه دولتی نیست. با این حال تاکید کرد – و این نکته اساسی است – که اگر از همان ابتدا توانایی آن را نداشته باشند، می تواند و باید آن را به دست آورد. توده ها را می توان آموزش داد: همین اعتماد به آموزش پذیری توده ها ، مشخصه بلشویک ها بود و آنها را از رقبایشان متمایز می کرد که معتقد بودند نمی توان از بورژوازی و «متخصصان» آن چشم پوشید.

لنین در پاسخ به این پرسش که چگونه باید یاد گرفت، بر لزوم پیوند نزدیک هر لحظه آموزش «با مبارزه همه کارگران علیه استثمارگران» تاکید کرد.

اگر لنین توسل به «متخصصان بورژوازی» را برای به کار انداختن دستگاه فنی-اداری دولت، در ابتدا مصالحه ای ضروری می دانست، افق او پیروزی یک «انقلاب فرهنگی» بود (درباره همکاری، ۱۹۲۳) که « این پیش داوری قدیمی پوچ، وحشیانه، بدنام و نفرت انگیز را از بین می برد ، که بر اساس آن تنها به اصطلاح «طبقات بالا»، ثروتمندان، یا کسانی که از مکتب طبقات ثروتمند بیرون آمده اند، توانائی اداره دولت را دارند» (چگونه بهتر از بورژوازی عمل کردن را سازماندهی کنیم ؟، ۱۹۱۷). « آموزش و بالابردن سطح فرهنگ توده‌های کارگر» چالش اصلی در ساختن جامعه کمونیستی است. مشکل این است که چه کسی باید چه چیزی را و چگونه یاد بگیرد. پاسخ لنین به این سوال «فراگیری میراث فرهنگی همراه با نگرش انتقادی » است. حتی اگر لنین آن را این چنین «کلمه به کلمه» بیان نکرده است، اما موضع رهبر بلشویک در مورد آموزش مردمی برآن تکیه دارد و این مقاله به دنبال توضیح آن است.

چه کسی باید «یاد بگیرد» ؟

لنین در سخنرانی «وظایف اتحادیه‌های جوانان» که در سومین کنگره اتحادیه جوانان کمونیست روسیه در اکتبر ۱۹۲۰ ایراد کرد، آنچه را که پروژه کمونیستی آموزش و پرورش را از سیستم‌های آموزشی پیش از آن متمایز می‌کند، قویاً یادآوری نمود. در جامعه سرمایه داری، دانش فقط به « فرزندان بورژوازی» اختصاص دارد و کارگران و دهقانان جوان فقط در جهت «منافع بورژوازی» «آموزش داده می شوند». اکنون لازم است «کل نسل جوان را آموزش و پرورش دهیم و تربیت کنیم». آموزش مردمی مورد نظر لنین قبل از هر چیز شامل دموکراتیزه کردن فرهنگ است که باید به طور ملموس به «نابود کردن بی سوادی» منجر شود. بنابراین ما باید «یاد بگیریم»… اما این هنوز فقط یک «کلمه» است که قطعاً برای لنین خلاصه کننده وظایف جوانان می باشد، اما « هنوز به اصلی ترین و اساسی ترین سؤالات پاسخ نمی دهد: چه چیزی را و چگونه باید یاد گرفت؟».

چه چیزی را باید یاد گرفت ؟

اما محتوای آموزش مردمی چه باید باشد ؟ لنین دو نگرش را رد می‌کند: اولی که این محتوا را به «مجموع دانش»ی تقلیل می‌دهدکه « در کتاب‌های راهنما، جزوه ها و آثار کمونیستی» مطرح شده اند و دومی که در آموزش مردمی فقط ایجاد یک «فرهنگ پرولتری» را می‌بیند که در مقابل «فرهنگ بورژوایی» قرار دارد.

به نظر می‌رسد که در نگرش اول این امر نادیده گرفته می‌شود که مارکسیسم به دور از رد میراث فرهنگی نسل‌های گذشته، با «فراگیری هر چیزی که علم قدیم تولید کرده بود» ساخته شد. «یادگیری کمونیسم» فقط فراگیری کمونیسم نیست. مارکس « بر پایه های محکم دانش بشری که تحت رژیم سرمایه داری به دست آمده است» تاکید داشت. این دانش، این فرهنگ علمی و فنی، که مقدم بر مارکسیسم است، حتی اگر در چارچوب ظلم و ستم توسعه یافته باشد، با این وجود همان چیزی است که «در اندیشه و فرهنگ بشر برای بیش از دو هزار سال ارزشمند » بوده (درباره فرهنگ پرولتری). بنابراین محتوای آموزش مردمی را نمی توان به خواندن «شعارهای کمونیستی» تقلیل داد.

به همین ترتیب، نگرش دوم که در «فرهنگ پرولتری» محتوایی را می بیند باید به توده‌های مردمی آموزش داده شود، در مورد ماهیت «فرهنگ پرولتری» دچار توهم می باشد، چرا که این فرهنگ نه «آنتی تز» فرهنگ بورژوایی است و نه چیزی که باید «ابداع» شود . «فرهنگ پرولتری» باید توسعه منطقی مجموع دانشی باشد که بشریت در زیر یوغ جامعه سرمایه داری انباشته است. به همین دلیل لنین از فرهنگ پرولتاریائی که الکساندر بوگدانف یکی از نظریه پردازان آن بود، به شدت انتقاد کرد. آموزش مردمی نمی بایست به معنی «خلق از عدم»( ex nihilo) یک «فرهنگ پرولتری» باشد که باید آنرا ابداع کرد. این آموزش نباید غنای فرهنگی گذشته را «طرد» کند، بلکه همانند مارکسیسم باید آنرا «فراگیری و بازاندیشی » نماید.

« فراگیری و بازاندیشی»: اهمیتی که لنین به فراگیری می دهد، به معنی تبدیل آن به تقلیدی کور از گذشته یا بازتولید مکانیکی آن نیست. فراگیری فرهنگی باید «انتقادی» باشد و «هر آنچه که اندیشه بشری آفریده است» را در بر گیرد، همان‌طور که مارکس «جنبش کارگری را نقد و سپس تأیید نمود».

با این حال، یک تنش در سخنان لنین ظاهر می شود. اگرچه او تصدیق کند که «ما باید تمام فرهنگ به جا مانده از سرمایه داری را از آن خود کنیم و با آن سوسیالیسم را بسازیم» که شامل «همه علم، فناوری، همه دانش، همه هنر» می شود(موفقیت ها و مشکلات قدرت شوروی، ۱۹۱۹)، اما این بدان معنا نیست که «همه» فرهنگ به ارث رسیده از گذشته بشریت باید آموخته شود. چه معیاری به ما اجازه می دهد که گندم را از کاه جدا کنیم ؟ ما باید «فرهنگ دانش» – «آنچه برای کمونیسم لازم است» – را از «ایدئولوژی-فرهنگ» – «آنچه برای سرمایه داری لازم بوده»- متمایز کنیم. با نگرشی انتقادی، می‌توان در میراث فرهنگی نسل‌های گذشته مجموعه‌ای از دانش علمی ، کاربردی و تخصص هایی را شناسایی کرد که به خودی خود در خدمت «سرمایه‌داری» نیستند، و بخشی از «ثروت‌های خلق‌شده توسط بشریت» را تشکیل می‌دهند که توده‌ها باید آن را تصاحب کنند. در غیر این صورت «کمونیسم فقط یک آرزوی واهی باقی خواهد ماند ».

بنابراین، «فراگیری میراث فرهنگی همراه با نگرش انتقادی » دو دیدگاه از آموزش مردمی ،«دموکراتیزه کردن دانش» و «توسعه فرهنگ نوین»، را با هم تطبیق میدهد: «آموزش کمونیستی» شامل دموکراتیزه کردن دانش، فنون و شیوه هایی است که سابقاً ابزار تحت ستم قرار دادن بودند و طبقات محروم به منظور ساختن جامعه ای بی طبقه، آنرا «فراگیری – تصاحب » (که اصطلاح روسی است که توسط لنین استفاده می شود) می کنند. بنابراین، علم یا فناوری ابداع شده در رژیم سرمایه داری بنا بر طبیعت خود «بورژوایی» نیست، بلکه استفاده از آنها است که «بورژوایی» می باشد: آنها به این دلیل که متحول شده اند نیست که در خدمت پرولتاریا خواهند بود ، بلکه به این دلیل است که پرولتاریا آنها را به نفع خود تصاحب کرده است. مثالی که لنین ارائه می‌کند نمادی از شیوه‌ای است که او آموزش مردمی را در نظر می‌گیرد: او از «الکتریسیته» یاد می‌کند که می‌دانیم، همراه با شوراها، یکی از دو ستون سوسیالیسم را تشکیل می‌دهد. برای ساختن جامعه کمونیستی، برقی کردن صنعت و کشاورزی ضروری است. برای این منظور، باید دانست که «الکتریسیته» چیست و چگونه می توان آن را بکار برد. با این حال، برای این کار، فراتر از «آموزش فنی ابتدایی» ، تسلط بر «علم مدرن» و پیچیده ترین کاربردهای فنی آن ضروری است. این وظیفه کمونیست های جوان است: آموزش « نسل در حال رشد کارگران» به آخرین دستاوردهای علم. این دیدگاه از ساخت جامعه جدید به لنین اجازه می دهد تا جهت گیری خاصی را که باید در چارچوب آموزش مردمی اتخاذ شود، مشخص کند.

چگونه یاد بگیریم ؟

آموزش و پرورشی که لنین خواستار آن بود، نباید خود را در «کوره راه های قدیمی بورژوایی» گم کند. کمونیست های جوان نمی بایست خود را در مدارس و کتاب خواندن حبس کنند. از اینرو، آموزش کمونیستی نمی تواند ستیزه جو نباشد. اما ستیزه جوئی مانند دوره قبل از تصرف قدرت نیست که آگاهی سوسیالیستی باید از «بیرون» به پرولتاریا و دهقانان آورده می شد. آموزش مردمی که توسط جوانان کمونیست پیش برده می شود، در بستر ملموس ساخت جامعه کمونیستی صورت خواهد گرفت. وقتی از لنین پرسیده شد که چگونه باید یاد گرفت، بر لزوم پیوند نزدیک هر لحظه آموزش با « مبارزه همه کارگران علیه استثمارگران» تاکید نمود. سوادآموزی، کار در باغات سبزیجات حومه شهر، توزیع مواد غذایی، بهداشت… بسیاری از مناطقی که آموزش مردمی باید توسط جوانان کمونیست به منظور کمک به توده‌ها، در محل، برای حل مشکلاتی که با آن روبرو هستند، انجام گیرد. در چارچوب پایان دادن به بی عدالتی ها… با نزدیک ماندن هر چه بیشتر به مبارزات روزمره کارگران است که «فراگیری همراه میراث فرهنگی با نگرش انتقادی » معنای کامل خود را می یابد – معنایی که از «انقلاب سیاسی و اجتماعی» که هدف آن ساختن «جامعه کمونیستی»است جدایی ناپذیر می باشد. .

نویسنده: Aurélien Aramini فیلسوف و عضو هیئت تحریریه Cause commune ، نشریه فعالیت سیاسی حزب کمونیست فرانسه

منبع: لوموند دیپلماتیک

https://akhbar-rooz.com/?p=234247 لينک کوتاه

1 1 رای
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
باقر
باقر
2 ماه قبل

«فراگیری و بازاندیشی»: اهمیتی که لنین به فراگیری می دهد، به معنی تبدیل آن به تقلیدی کور از گذشته یا بازتولید مکانیکی آن نیست. فراگیری فرهنگی باید «انتقادی» باشد و «هر آنچه که اندیشه بشری آفریده است» را در بر گیرد، همان‌طور که مارکس «جنبش کارگری را نقد و سپس تأیید نمود»بر گرفته فته از متن

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x