شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

حمید رسایی و مهندسی پسا انتخاباتی ولی فقیه – ب  دیدار

اظهارات حمید رسایی در یک برنامه تلویزیونی که در آن به محمد باقر قالیباف و حامیانش، حملاتی را متوجه کرده بود، باعث گردید تنش های سیاسی در صحنه سیاسی ایران درست اندکی پس از انتخابات اخیر و قبل از تشکیل مجلس جدید، تشدید گردد.

قبل از اینکه رسایی به تلویزیون برود و علیه قالیباف سخن پراکنی کند، علی خامنه ای سخنانی هشدارآمیز به راه یافتگان مجلس بعدی ایراد کرد و از جمله گفت: “منتخبان مجلس جدید مراقبت کنند و نگذارند شیرینی تشکیل مجلس در کام مردم و فضای سیاسی با طروات کشور تلخ شود، ضمن اینکه اگر مجلس دچار دعوا و ستیزه و مقابله و جبهه بندی های گوناگون شود، از کار اصلی خود باز می ماند.” (روزنامه اعتماد، ۱۹ اسفند)

به دنبال این سخنان ساعاتی بعد، حمید رسایی در یک برنامه تلویزیونی شرکت می کند و با اصرار مجری برنامه، سخنانی را بر زبان می آورد که مناقشه برانگیر می شود. “رسایی در جریان این گفت‌وگوی ویژه خبری در سخنانش برخی از رسانه‌ها از جمله روزنامه جوان و خبرگزاری تسنیم را متهم به هواداری از «آن‌ها که می‌خواهند رئیس مجلس» بشوند کرد و در ادامه با اصرار‌های مجری این برنامه به صراحت از محمد‌باقر قالیباف نام برد” (فرآرو، ۱۹ اسفند).

تا اینجای کار موضوع مناقشه کاملا روشن شده است. رسایی و همفکرانش به این نتیجه رسیده اند که صرف نظر از نتایج انتخابات، تداوم ریاست قالیباف، کلید خورده است , بدین منظور حضور در تلویزیون معنی دیگری به جز رسانه ای کردن این موضوع نداشته است.

 بعد از این سخنان و این برنامه تلویزیونی، خبرگزاری تسنیم، خبرگزاری فارس، روزنامه خراسان و حسین شریعتمداری به مخالفت با اظهارات رسایی، مطالبی را منتشر کردند و از اینکه اجازه داده شده است در تلویزیون چنین سخنانی پخش شود ابراز نارضایتی کردند.

در اولین اقدام برای مقابله، خبر رسید که علیرضا خدابخشی، معاون سیاسی سازمان صدا و سیما کنار رفت. روزنامه اعتماد، ۲۰ اسفند در گزارش مربوط به برکناری خدابخشی، واکنش خبرگزاری تسنیم را آورد و نوشت: “برخی این چنین تحلیل می کنند که اقدام غیر حرفه ای مجری و پیش بردن برنامه در مسیری کاملا تقابل آمیز با تذکر رهبر معظم انقلاب نمی تواند انتخابی توسط خود مجری باشد بلکه احتمالا باید به پشت صحنه این برنامه و رفقای رسایی در رسانه ملی برگردد.”

اگر زمان سخنان خامنه ای و برنامه تلویزیونی رسایی را دوباره مرور کنیم کاملا مشخص است که رسایی به احتمال زیاد عامدانه بعد از  سخنان خامنه ای و شاید با عجله و بدون برنامه ریزی قبلی به تلویزیون رفته است. نتیجه محتاطانه این که، سخنان خامنه ای را باید به نوعی خلع سلاح مخالفان تدوام ریاست قالیباف قلمداد کرد واقدام رسایی و همفکرانش را مقابله با ولی فقیه.

در چارچوب های تعریف شده،  تعیین پست های کلیدی تنها با تایید بیت رهبری امکان پذیر است. مثلا دولت ها از هر جناحی در تعیین وزیر اطلاعات باید با بیت رهبری هماهنگ باشند. به همین دلیل در دورانی که احمدی نژاد بر سر کار بود همین مناقشه حتی باعث خانه نشینی احمدی نژاد شد. تعیین ریاست مجلس نیز در همین راستا باید ارزیابی شود. رژیم ولایت فقیه برای پیشبرد سیاست هایش به این مهره ها نیاز دارد تا کنترل امور از دستش خارج نشود. به عنوان مثال در مجلس ششم با اینکه اکثریت با اصلاح طلبان بود اما کروبی همراستا با بیت رهبری عملا مانع از تصویب لایحه مطبوعات شد. در دوران ریاست لاریجانی هنگام تصویب برجام با اینکه تعداد مخالفان هم کم نبودند در نهایت برجام ظرف بیست دقیقه به نفع بیت رهبری به تصویب رسید.

از مقطع پایان انتخابات اخیر تاکنون، عمده مطالب روزنامه های داخل ایران حول ریاست مجلس آینده متمرکز شده است. تمرکز بر روی این موضوع  به خودی خود نشان دهنده این مهم است که بیت رهبری برای پیشبرد سیاست هایش به یک هماهنگ کننده قابل و گوش به فرمان در راس مجلس نیاز دارد.

روزنامه اعتماد، ۲۳ اسفند، سخنان سلیمی نمین را آورده که در همین ارتباط می گوید: “تندروها تصور می کنند می توانند مدیریت مجلس را در دست بگیرند، اگر مجلس تا این اندازه تنزل کرده، این اقدام را انجام دهند و قابلیت های خود را نشان دهند اما بعید می دانم که در مجلس نسبت به ریاست افراد تندرو استقبال صورت بگیرد و اینها بتوانند نظر دیگران را به خودشان جذب کنند.”

روزنامه هم میهن، مطلبی از سردبیر روزنامه جوان را نقل کرده و می نویسد: “حمید رسائی در نخستین واکنشی که به انتخاب خود در مجلس داشت، با نوعی حاشیه‌سازی مکروه و ضد‌مردمی و در جملاتی متوهمانه که نشان می‌دهد خود را یک جریان یا چیزی بیش از یک منتخب، تصور کرده است، از همین‌حالا برای انتخاب رئیس مجلس خط ‌ونشان کشید تا نشان دهد نه دغدغه مردم را دارد و نه درکی از خواسته‌های رهبری ‌معظم از نمایندگان را و نه چارچوب فکری‌اش کار و انجام وظایف نمایندگی است و بیش‌از هرچیز درگیر توهم قدرت و ریاست شده است. از آنجا که برخی چهره‌های دیگر نیز در همین رویکرد و توهم غوطه می‌خورند، باید گفت این حرف‌ها نه نیاز کشور و نه نیاز مردم است، این‌ها فقط هوای نفس سیاسی است که مردم با آن خوب آشنا هستند و برای همین تا نیمی از نمایندگان هر دوره را کنار می‌ریزند، چون می‌دانند که از این هواگردی‌ها چیزی برای مردم درنمی‌آید.”

روزنامه شرق، ۱۷ اسفند، به نقل از جلال میرزایی، نماینده ادوار مجلس در رابطه با آرایش سیاسی مجلس دوازدهم و امکان رادیکالیزه شدن آن می گوید: “افراد و جریان‌ها در مجلس تأثیرگذار نیستند، بلکه گفتمان سیاسی که بیرون از مجلس برای اصولگرایان تصمیم‌گیری می‌کند، ریل‌گذاری مجلس دوازدهم را خواهد داشت. با در نظر داشتن این نکته، به نظر من با توجه به شرایط کنونی در منطقه و جهان و همچنین کاهش مشارکت که به نظر من‌ نه ۴۱ درصد بلکه با کسر آرای باطله، ۳۶ درصد است، این نگرانی برای گفتمان سیاسی بیرون از مجلس به وجود آمده که رادیکالیزه‌کردن و دوقطبی‌سازی جامعه نتیجه‌ای در بر ندارد؛ کما‌اینکه در چهار سال گذشته مجلس با رادیکالیزه‌کردن نتوانسته است نتیجه‌ای به دنبال داشته باشد.”

سخنان سلیمی نمین و میرزایی از آن رو با اهمیت است که آنها شناخت درستی از سازوکارهای موجود در حاکمیت اسلامی را تشریح می کنند. اما سخنان سردبیر روزنامه جوان گرچه بازتاب دهنده دو نظر دیگر است اما دربرگیرنده چهره دیگری از واقعیت موجود است، مبنی بر اینکه چنانچه رسایی و دیگران به این نتیجه رسیده اند چون احتمالا در مجلس آینده تعداد نمایندگانشان بیشتر است پس تصمیم گیری در رابطه با پست های کلیدی منحصر به آنها می باشد، اشتباه محاسباتی است. به معنای دیگر تعیین پست های حساس، خارج از مجلس تعیین می شود و نمایندگان باید به آن تمکین کنند.

حالا این سوال پیش می آید که آیا رسایی و همفکرانش تمکین می کنند و یا مقابله می کنند؟ محمد مهاجری در گفت و گو با روزنامه شرق، ۲۱ اسفند، معتقد است:”این چهره ها صرفا چهره های پرسروصدایی هستند که در تلاش اند با حواشی، مجلس را دست بگیرند” منتها این موضوع را منوط به آغاز به کار مجلس می کند که نقش آن چیزی که وی تندروها می نامد برای ترکیب هیئت رئیسه مجلس یا رادیکال شدن فضای سیاسی ایران چگونه خواهد بود.”

جلال جلالی زاده، نیز در این باره به پیامدهای شکاف در جریان های موسوم به اصولگرایی اشاره دارد. وی می گوید: “نزاع قدرت درون اردوگاه “اصولگرایی” و “سقوط سیاست ورزی”، دو پارامتری هستند که پس از آغاز به کار مجلس دوازدهم مانند یک زلزله سیاسی عمل کرده و ویرانه های زیادی به جای خواهند گذاشت.”

روزنامه آرمان ملی، ۲۳ اسفند، نیز در همین ارتباط می نویسد: “… خالص‌سازان درصدند که این بار افراد بیشتری را غربال کنند و در مهم‌ترین ماموریت به ‌دنبال کنارگذاشتن محمدباقر قالیباف هستند تا اگر نتوانستند از حضور وی در بهارستان جلوگیری کنند حداقل با تخطئه، تخریب و هجمه به وی قالیباف را از جمع گزینه‌های ریاست مجلس کنار بگذارند . …”

آفتاب یزد، ۱۶ اسفند، به نقل از رسایی آورده و می نویسد: “ما در جبهه صبح ایران در پی زدن زیر میز پدرسالارها و کیف کش ها هستیم. اینکه عده ای به یک مسئول یا همسر یا فرزند مسئول متوسل شوند و بدون شایستگی ها به مناصب مختلف برسند را باید تغییر دهیم” این اظهارات چند روز قبل از سخنان رسایی در تلویریون انتشار یافته است و نشان می دهد تنش ها قبلا شروع شده بود و به ناگهان آشکارا و علنی شد. آفتاب یزد در جایی دیگر سخنان کنعانی مقدم را آورده که در رابطه با موقعیت قالیباف و موضع گیری پایداری، می گوید: “با شناختی که از پایداری داریم، این جبهه سوپر انقلابی تصمیمی که باید اتخاذ کرده و تا انتها نیز بر همین مدار حرکت خواهد کرد و هیچ نرمش و سازشی از آنها نمی توان انتظار داشت.” کنعانی مقدم در اظهاراتی دیگر در روزنامه آفتاب یزد، ۲۰ اسفند در تکرار همین موضع گیری، گفت: “به یقین و با توجه به شاکله نامزدهای پیروز انتخابات اخیر علی رغم فشارهایی که ایجاد شده، بعید است این ترکیب راه یافته به مجلس تن به ریاست قالیباف بر مجلس بدهد.”

آرمان ملی، ۱۵ اسفند، در رابطه با ریاست قالیباف و موضع جبهه پایداری از غلامعلی جعفرزاده سوال می کند که وی در جواب می گوید: “جبهه پایداری تلاش می‌کند قالیباف را سیبل کند تا به ریاست مجلس برسد و در نهایت ناکارآمدی را گردن وی می اندازند. جبهه پایداری از حداد عادل نیز گذشته و این احتمال نیز وجود دارد به دنبال فرد دیگری برای ریاست مجلس باشند.”

روزنامه هم میهن، ۱۶ اسفند، در گزارشی مفصل به آینده  قالیباف پرداخته و در نتیجه گیری انتخابات ۱۴۰۲ در قسمتی آورده و می نویسد: “درباره کاهش رای و آینده فعالیت سیاسی او مهدی محمدی، مشاور سیاسی‌اش نوشته است: «مشخصاً رای محمدباقر قالیباف به یک‌چهارم رای انتخابات قبلی کاهش یافته است. یک دلیل اصلی تخریب‌هاست که از روز اولی که او پای به مجلس گذاشت آغاز شده است. […] یک مسئله بسیار بنیادین البته درک این نکته است که نسل جدیدی از انقلابیون ظهور کرده که در بستر شبکه عمل می‌کند و جامعه و جهان متفاوتی از گذشتگان دارد. من تصور می‌کنم از این پس باید بسیار بیشتر از تلاش برای ایجاد مکانیسم‌های انتخاباتی، باید به ایجاد مکانیسم‌های گفت‌وگو با این نسل اندیشید. این هم یک تکلیف جدید است[…] اصل مسئله این است که داستان نه انتخابات مجلس بود و نه شخص قالیباف. مسئله بسیار فراتر از این است و ماشین تخریب داخلی و خارجی که ایجاد شده هم اهدافی بسیار بزرگ‌تر دارد. مشخصاً از نظر برخی، قالیباف اولین گزینه از فهرست افراد مهمی است که باید از سر راه برداشته شوند. نوبت بقیه به زودی خواهد رسید گرچه که تخریب آنها به آسانی قالیباف نخواهد بود.”

با توجه به داده های بالا می توان این تحولات را از چند منظر ارزیابی کرد. به نظر می رسد بیت رهبری در حال حاضر گزینه مناسب تری به غیر از قالیباف برای ریاست مجلس ندارد. تجربه ۴۵ ساله رژیم ولایت فقیه نشان داده است که در نهایت آنها تعیین کننده روندها هستند. اما این بدان معنا نیست که موقعیت قالیباف هم تضمین شده است. با توجه به افشاگری های تاکنونی در رابطه با قالیباف از جمله سیسمونی گیت و اقامت پسرش در کانادا، دیر یا زود باید دوران بازنشستگی قالیباف را شاهد بود.

تدواوم فعالیت و کنش گری جبهه موسوم به پایداری که هم اکنون چند پاره شده است، بستگی به آن دارد که تا چه حد این جبهه و اعضایش هماهنگ با بیت رهبری عمل می کنند. نوع برخورد با رسایی  که در موردی حتی خبرگزاری فارس خواستار رد اعتبارنامه وی شده است، نشان می دهد ارزیابی نادرست از موازنه قدرت، تبعات غیر قابل پیش بینی دارد. در صفحه شطرنج، پیاده ها ضعیف ترین مهره ها هستند و خیلی هم زود حذف می شوند. اما چنانچه یک یا چند پیاده، تمامی صفحه شطرنج را طی کنند، به مهره ای نیرومند تبدیل می شود. رسایی، روحانی، احمدی نژاد، خاتمی، جبهه پایداری، اعتدال و اصلاح طلب و اصولگرا، در حکم پیاده های صفحه شطرنج هستند و حاکمیت اجازه نمی دهد آنها به مهره های نیرومند تبدیل شوند.

  نکته قابل تامل در وضعیت کنونی این است که اوضاع فعلی از هر زمان دیگری متفاوت است. حاکمیت از نظر اقتصادی در موقعیت متزلزلی قرار دارد. میزان حمایت از حاکمیت به پایین ترین حد خود رسیده است. نارضایتی های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی حاکمیت را با آچمز کامل روبرو کرده است. و چنانچه تضادهای موجود در بین جناح های حکومتی کنترل و ساکت نشود، باید اذعان کرد، چالشی بزرگ را به وجود می آورد که تبعات آن می تواند صحنه سیاسی ایران را آبستن تحولات متفاوت تری بکند.

https://akhbar-rooz.com/?p=236347 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x