شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

  آقای امام جمعه! چه کسی در ساعت ۱۰:۳۰ صبح در دفترخانه، سند انتقال باغ را امضا کرد؟ خودتان نبودید؟!

فساد تا خرخره ی حکومت اسلامی بالا آمده است. روحانی و غیر روحانی هم نمی شناسد. در حکومت هر کس می تواند هر چه که می تواند می برد. در آخرین نمونه یک روحانی در تله افتاده است. آن هم امام جمعه موقت تهران! البته در تله ی قضاوت عمومی مردم. چون حکومت کاری به او نخواهد داشت. معلوم شده است یک باغ ۱۰۰۰ میلیادر تومانی توسط امام جمعه ی موقت تهران به نام کاظم رجبی صدیقی و پسرانش «ملاخور» شده است. او بعد از ماجرای افشای اسناد انتقال غیر قانونی باغ ۴۲۰۰ متری حوزه علمیه امام خمینی به نام موسسه خود و پسرانش، در تریبون نماز جمعه هر چه خواست گفت و چون آن کافی نبود، در گفت و گوی کوتاهی با خبرنگار صدا و سیما دوباره آن ها را تکرار کرد، از جمله این که امضایش جعل شده و خبر نداشته است!

سایت عصر ایران پرسش های دیگری را جلوی او گذاشته است از جمله این که آیا خود او بوده که در ساعت ۱۰:۳۰ صبح روز ۱۹ آذر ۱۴۰۲ در دفترخانه، سند انتقال باغ را امضا کرده است.

در این خبر آمده است:

۱ – شما منتشر کنندگان خبر درباره خود را به شرارت و تلاش برای ضربه زدن به اعتقادات مردم و لطمه زدن به چهره های مورد وثوق آنها متهم کردید. در عین حال درباره اتهامی که به شما وارد شده، گفتید بدون این که دادگاهی در این باره حکم دهد، متهم تان کرده اند. 
چگونه خودتان دیگران را بدون این که دادگاهی آنها را محکوم کند، متهم می کنید ولی نوبت به خودتان که می رسد می گویید حکمی در کار نیست؟ 

اساساً چگونه از نیت منتشر کننده خبر مطلع شدید؟ آیا نیت خوانی بلد هستید؟

۲ – نقش دو آقازاده شما در حوزه علمیه امام خمینی (ره) – که ظاهراً هیچکدام هم روحانی نیستند – چیست؟ همچنین نقش آنها در ثبت موسسه پیروان اندیشه های قائم چه بوده است؟

۳ – آیا درست است که حوزه ای که ساخته اید، در زمینی بنا شده که کاربری پارک عمومی داشته ولی تغییر کاربری داده شده است؟ اگر بله، چرا و چگونه این اتفاق افتاده و چه لزومی داشته پارک  عمومی تغییر کاربری داده شود؟ و چقدر درخت قطع شده است؟

۴ – اساساً چه نیازی بوده است که ملکی بدان مرغوبی و گرانبهایی را در شمال شهر تهران و در کوهپایه های البرز بگیرید و آنجا مدرسه علمیه بسازید؟ آیا چون در شمال شهر تهران تقاضای جوانان برای طلبه شدن زیاد بود این کار را کردید؟
 نمی شد در یکی از مناطق فقیر نشین حوزه بسازید تا طلابی که در آن درس می خوانند، با دردهای مردم بیشتر آشنا و در آینده روحانیون مردمی تری شوند.

۵ – حتی اگر حرف تان را حمل بر صحت کنیم که خبر نداشتید موسسه ای به اسم شما زده اند باید بپرسیم آن کسی که مثلا در ساعت ۱۰:۳۰ روز ۱۹ آذر ۱۴۰۲ به دفترخانه رفته و سند انتقال باغ را به موسسه امضا زده چه کسی بوده است؟ 

اگر شما بودید که دیگر ادامه بحث بی فایده است چرا که با پای خود رفته اید و باغ ۴۲۰۰ متری را که می گویند حدود ۱۰۰۰ میلیارد تومان ارزش دارد به موسسه ای منتقل کرده اید که خود و پسران تان سهامداران اصلی اند. اینجا که دیگر نمی توانید کس دیگری را متهم کنید. خودتان امضا کردید و خودتان هم باید در محضر دادگاه پاسخگو باشید.

اما اگر فرد دیگری رفته و حتی به پیامک های شما هم که از دفترخانه برای تایید سند می آید دسترسی داشته و جای شما امضا کرده و اثر انگشت زده، اول از همه باید این فرد را معرفی کنید و سپس باید سراغ آن دفترخانه رفت که بدون این که خودتان مطلع باشید، باغ به اسم موسسه تان زده است.
در چنان دفترخانه ای را باید گِل گرفت!

۶ – در گفت و گوی خود با خبرنگار صدا و سیما گفتید که بعد از این ماجرا، مجمع عمومی تشکیل دادید و همه اعضا اعلام کردند باغ مال حوزه است.
اگر باغ به طور قانونی و منطبق بر حق منتقل  شده، این اعلام برای چیست؟
 اگر هم خلاف حق و قانون منتقل شده، شما که عمری را در قوه قضائیه سر کرده اید می دانید که “انتقال مال غیر” جرم است و وصف کیفری آن، با بازگرداندن مال از بین نمی رود. بنابراین، اگر باغ، در فرایندی غیرقانونی منتقل شده، منتقل دهنده، چه شما باشید و چه دیگری، مرتکب جرم شده و باید مجازات شود. خاصه آن که بعد از رسانه ای شدن ماجرا، این بازگشت صورت می گیرد.

https://akhbar-rooz.com/?p=236369 لينک کوتاه

4.2 5 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

3 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Shah Esmaeil Abbas
Shah Esmaeil Abbas
1 ماه قبل

ادامه ارسال اول: شیخکی…..

تا نظر کردی همی او توی چاه
روی خود در آب دیدی همچو ماه

گفت یا مهدی تو ای والا نگار
چون تو را دیدم بگشتم رستگار

همدمش بشنید و گفتا ای خدا
ای خلایق این صدیقی شد شفا

چون که گشتی او صدیقی بی رقیب
او بگفتا هست نورم از حبیب

خلق بشنیدی شتابان آمدی
همچو ابری تیره گریان آمدی

دست او دادی شفا هر بی خبر
گرد چاهش پر به هر شب تا سحر

خود بگفتا ای صدیقا ای کبیر
هم امامی هم صدیقی بی نظیر

هر چه فرمایی همان باشد چو داد
هر که سر پیچد سرش بر باد باد

نام آن چاهک به هر کویی روان
چاه صدیق شد مقدس در مکان

تا که روزی مرگ بی هوهو و جیغ
آمدی در خواب او با اسب و تیغ

گفت در چاهک مرا مدفون کنید
در کنارم تیغکی پر خون کنید

تا که با لشکر بدر آیم همی
سر زنم در راه مهدی خرمنی

این جهان از نور دل گردد چو ماه
آب چشم من بشوید هر گناه

تا که هر کس زد به من ته

Shah Esmaeil Abbas
Shah Esmaeil Abbas
1 ماه قبل

***

شیخکی نامش همی کاظم صدیق
مرد امروزی و هم از عهد تیغ
خانه ای کوچک ولی آباد داشت
در عوض صدها زمین در یاد داشت
گشت اموالش همی هر دم زیاد
بود امضایش دگر در دست باد
بی خبر شد ملک بر ملکش فزون
گفت از مهدی است این برکت کنون
روز و شب بودی دو دستانش هوا
الزمان گفتی که یا مهدی بیا
توی حمامی اگر رفتی به شب
با لباسی در تنش رفتی به تب
تا که مهدی گر به آنجا آمدی
او نبیند تن اگر عریان شدی
نام مهدی بر زبانش هم به خواب
آرزویش تا رود سویش شتاب
خلق او را شاغلام کردی صدا
شاه مردم هم غلام مهدیا
صبحگاهی شد روان با همدمی
تا وضو گیرد به چاهی یکدمی
تا نظر کردی همی او توی چاه
روی خود در آب دیدی همچو ماه

برانگو
برانگو
1 ماه قبل

ایشان چاپلوس و مجیز خوان مقرب درگاه سلطان صِدعلی است
مستبد عاشق سالوسان است
عاشق غلظت هر چاخان است
هر دروغی که بگوید سالوس
در گمانش ز سر ایمان است
لیک ایمان به زر و سکه پست
نیک داند چه ددی سلطان است
هر چه گفتیم ز سالوس بدان
این صدیقی سر سالوسان است

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x