یکی از مهمترین مواردی که در جامعه امروز ایران میتواند مایهی اتحاد و محملی برای حرکت جامعه به سمت آزادی و دموکراسی باشد، مادران و پدران و همسران دادخواه ایران هستند که با اصالت الهام بخش و سابقهی تاریخی روشن خود، نماد ایستادگی و اتحاد در برابر حکومت هستند.
نسلی که از ابتدای دههی شصت آغاز و تا جنبش ژینا در سال ۱۴۰۱ بهطور مستحکم و متصل امتداد یافته است.
الهامبخشی عمیقی که نام مادران و همسران خاوران را در تاریخ ما به نام مادران میدان می آرژانتین پیوند داده است و خاطره فرزندان برومندی را زنده میکند که در راه آزادی از جان خود مایه گذاشتند.
دلیل این الهامبخشی عمیق را نیز باید در اصالت غمی جستجو کرد که از دست رفتن جگرگوشهی آدمی به عنوان یکی از عزیزترین دلبستگیهای هر انسان، با خود به همراه دارد.آن هم فرزندانی که در عنفوان جوانی در حالی قربانی قهر مرگبار دیکتاتوری شدهاند که خواستهای به بزرگی و وسعت آزادی مردم ایران را حمل و نمایندگی میکردهاند.
جوانانی که به جای لمس طعم شیرین زندگی به عنوان کمترین حق هر انسان، تاوان حکومت دیکتاتوری مبتنی بر مافیاها را پس دادهاند.
هرچند به باور راقم این سطور وظیفه مردم در هر جامعهای این است که از جوانان خود بیش از هر نسل و گروه دیگری دفاع و حمایت کند و در روز واقعه اعتراض نیز خود به میدان آمده، اگر درگیری وجود دارد، بین این جوانان و نیروهای سرکوب حائل گردد.
اما به هر حال خون پاک و جانِ بر کف نهادهی این جوانان آزاده و ایدهآل گرا، چون سیلی عظیم در عروق جامعه پیچ و تاب میخورد و زندگی خود در قلبهای مردم را به رخ دیکتاتوری میکشد و همین مساله است که مادران و پدران دادخواه را به نوک پیکان مبارزهی مردم ایران در برابر حکومت برای آزادی تبدیل کرده است و حکومت نیز به خاطر ترس از همین مساله سعی در سرکوب و در هم شکستن آنان دارد.
دادخواهانی که در تمام چهار دهه گذشته، نقش خود را در خط اول این مبارزه، به شایستگی ایفا نمودهاند و در برافراشته نگاه داشتن پرچم آزادی و تداوم صدای حق خواهی مردم ایران، از جان و مال و تمام زندگی خود مایه گذاشتهاند.
هرچند به دلیل فضای بسته مطبوعات و رسانههای وقت طی چهار دهه اخیر، تنها طی یک دهه اخیر و خصوصا چند سال گذشته است که به لطف رسانه های عمومی همگانی و آزاد، اکثریت جامعه به برداشت واقعیتری از عمق و بزرگی مبارزه این دادخواهان داغدار دست یافته است
چنانکه امروز مامان گوهر، مادر ستار بهشتی به نام مادر ایران پرچم مادران و همسران خاوران را به شایستگی بر دوش میکشد، مادر سیاوش محمودی مظلومیت سیاوشی که از آتش انتقام جمهوری اسلامی راه نجاتی نیافت را در کوچه و خیابان فریاد میزند، مادر کیان پیرفلک زبان گویای همهی مردم ایران میشود و پدرش با تمام وجود با زخمهای روحی و جسمی خود میجنگد تا بتواند برای دادخواهی فرزندش کمر راست کند، پدر محمد مهدی کرمی که اجازه نداده است نگاه مغموم و معصوم محمد حسینی فراموش گردد، تصویر رنجدیده و مظلوم مادر محمدرضا رهنورد ، پیام های شجاعانه و تسلیم ناپذیر مادر ژینا در کنار والدین و همسران حمیدرضا روحی، محسن شکاری، ابوالفضل آدینهزاده، نیکا شاکرمی، آیلار حقی، آیدا رستمی،مهرشاد شهیدی، محمد قبادلو، محمد مظلوم، پژمان فاطمی، وفا آذربار، محمد فرامرزی و … دهها و دهها مادر و پدر دادخواه دیگر تا پدر ژینا که آتش نوروز را در سقز میفرازد، جملگی تکههای مختلف پازلی هستند که نماد مقاومت مردم ایران را شکل میدهند.
حالا و در آستانهی سالی نو اگر قرار بر شروع دیگری بر پایه شعور و آگاهی باشد، نوبت ما مردم ایران است تا به هر شکل و صورتی که میتوانیم از این مادران و پدران داغدار دلجویی نماییم.
چه حضور بر مزار فرزندان آنان در آخر سال و ابتدای سال نو، چه زنده نگه داشتن نام این قهرمانان به هر شکل ممکن دیگر؛ از بردن نام آنان در محافل و جمعها گرفته تا بزرگداشت نام و یاد آنها در تمام رسانهها و پلتفورمهای اجتماعی که هر فرد در حد توان خود در اختیار دارد.
و در انتها سخنی با مادران و پدران داغدیده:
ما مردم ایران هرچند هیچگاه نخواهیم توانست غم و رنجی که شما با خود حمل میکنید را آنطور که شما حس میکنید درک نماییم اما از صمیم قلب و سویدای دل هایمان با شما همدلی مینماییم، قدردانتان هستیم و در برابر شما که فرزندانی چنین دلیر و آزادهخو تربیت کردهاید برای همیشه سر تعظیم فرود میآوریم.