مصاحبه ولادیمیرآرتیوخ با کسنیا کونیتسکایا و ویتالی شکورین
اعتراض های بلاروس تا حد زیادی با نا دیده گرفتن دلیل های ژرفتر برای نارضایی مردمی از الکساندر لوکاشنکو به عنوان “انقلاب رنگی” هوادار غرب یا “میدان مینسک” تصویر می شود. ژاکوبن با چپ گرایان بلاروس در باره نیروهای پشت سر اعتراض ها و چشم انداز های نیروی کار سازمان یافته ای که برنامه خود را اعلام می کند گفتگو کرد.
اغلب گفته می شود بی رحمی پلیس در مینسک در اروپا منحصر به فرد باشد: قطعا این ادعایی است که اعتراض کننده های جلیقه زرد فرانسه می توانند آن را انکار کنند. با این حال، پس از حمایت بی سابقه از نامزد اپوزیسیون که حکومت ۲۶ ساله رئیس جمهور لوکاشنکو را به چالش کشید، چیزی در بلاروس در حال تغییر است. وقتی مقامات ادعا کردن که لوکاشنکو ۸۰ درصد رای های ۹ اوت را کسب کرد- و مردم به خیابان هاریختند- نظام ترور پلیسی را علیه آن ها به راه انداخت.
اعتراض های خیابانی اساسا تحت سلطه جوانان شهری است. با این حال، همان طور که در مقاله تازه خود نشان داده ام، اعتراض در روز های اخیر، با گسترش به داخل یک جنبش گسترده تر طبقه کارگرکه دست اندر کار بسیج های گسترده در محل کاراست تعییر شکل داده است. اقدام های فراگیر در بسیاری از بزرگ ترین کارخانه های صنعتی کشور شاهد هزاران گرد هم آیی کارگران، مورد بحث قرار دادن مطالباتشان، و تهدید به اعتصاب عمومی بوده است.
از این رو گفته می شود در بلاروس همه چیز “بی سابقه” است. با این حال هرکسی در واقع می تواند پیشینه ها را، در همبستگی لهستان، یا اعتصاب معدنکاران اتحاد شوروی بیابد – نمونه هایی از رزمندگی کارگران متحد شده با جنبش های اعتراضی بزرگترکه نا خواسته راه را برای تحولات نئو لیبرالی فرش کردند. از این رو حکایت تراژیک کارگر در فضای پسا شوروی خواهان یک رویکرد دقیق و با ثبات برای تحولات اخیر در بلاروس است.
برای آن که اندک نوری بر تضادهای جامعه بلاروس و شرایط طبقه کارگر آن انداخته شود، من با دو نماینده از چپ بلاروس، که خواستند هویت آن ها اشکار نشود، گفتگو کردم. “کسنیا کونیتسکایا” عضو مجله بر خط پولیگراف و “ویتالی شکورین” نویسنده September، یک رسانه چپ گرای پوشش دهنده فضای پسا شوروی ساکن بلاروس است. هر دوی آن ها تماس هایی با محافل فعالین دارند و برای ارزیابی موقعیت از چشم انداز طیقه کارگر از جایگاهی خوبی بر خوردارند.
***
و.ا- ظاهرا نه تحلیل گران و نه مقامات بلاروسی انتظار نا آرامی در این مقیاس را پیرامون انتخاباتی که در ۹ اوت برگزار شد نداشتند. چه چیزی بسیج پیش از انتخابات و اعتراض های پس از ان را جرقه زد؟ ما باید آن ها را در چه پایه هم جوشی سیاسی ببینیم؟
ک.ک- دلیل اول خستگی است که مدت زمان زیادی است بین مردم در نتیجه حکومت ربع قرنی لوکاشنکو ایجاد شده است. رویکرد او در شکل ارتباط ناگهانیش هم با مخالفان و هم با زیر دستانش معلوم است، اغلب شبیه بی ادبی اتفاقی است. این رفتار بابی تفاوتی که از سوی مقامات محلی نشان داده می شود، که نه روش مردم بلکه روش رهبررا دنبال می کنند تشدید می شود. این خستگی ها در رفتار نامناسب دولت در طی همه گیری کووید- ۱۹ ، که به صورت گسترده ای مردم را تحریک کرد به روشنی خودشان را نشان دادند.
به علاوه، دولت همواره در حال از بین بردن مدل دولت رفاه و تعهد ات اجتماعی خود به شهروندان بوده است. این امر با پیش درآمد قرار داد های فردی با کارگران به جای توافق های جمعی ۲۰۰۴، “مالیات بر بیکاران” ۲۰۱۷ ، و محرومیت از خدمت سربازی، مرخصی زایمان، و کسر تحصیلات دانشگاهی یا دبیرستانی از سال هایی که حقوق بازنشستگی شما محاسبه می شود ظاهر شد. سیاست پولی انقباضی ۵ سال گذشته نیز به منجمد شدن دستمزدها منجر شد در حالی که قیمت ها به افزایش خود ادامه می دادند.
و.ش – ده سال گذشته شاهد سیاست زدایی از بلاروس ها بود. پس از شکست اعتراض های پس از انتخابات ۲۰۱۰، و بعد” انقلاب کف زدن” { زمانی که مردم در خیابان برای نشان دادن نارضایی خود کف می زدند، می ترسیدند که ممکن است در صورتی که اعتراض کنند دستگیرشوند}، اعضا بسیاری از حزب ها و جنبش ها متحمل سرکوب دولتی شدند.
در سال ۲۰۱۷، پس از آن که دولت به اصطلاح مالیات بر بیکاری را معرفی کرد، برای اولین بار در طی شش سال بلاروس شاهد اعتراض هایی نه فقط در مینسک، بلکه در شهرهای کوچک استانی هم بود. این مالیات پس از آن به تعلیق در آمد.اما به نظر می رسد که پس از شکست حزب ها و جنبش های مخالف ، مخالفان جدید لوکاشنکو تنها در شکل مبهم “بلاروسی ها” ظاهر شدند.
چون یک بخش اساسی از اقتصاد بلاروس هنوز تحت مالکیت دولتی است، “افراد عادی” – رای دهندگان معمول خود لوکاشنکو- متشکل از کارگران کارخانه های دولتی، معلمان مدارس، یا پزشک ها هستند. در سال های اخیر، بخش دولتی تشنه پول بوده است، که به کاهش دستمزد ها، انقباض نیروی کار، تعطیلات اجباری بی حقوق، و افزایش سن بازنشستگی منجر شد. این امر آشکارا “افراد عادی” را سیاسی کرد، اما متاسفانه هیچ برنامه قوی مثبتی پدیدار نشد.
ک.ک – به علاوه مقامات به تصویر مثبت خود در چشمان مردم توجه اندکی کردند. تبلیغات دولتی ما خیلی ضعیف است و اغلب مسخره به نظر می رسد: آن ها ادعا می کنند ” ما هرگز آن چنان که اکنون زندگی می کنیم زندگی نکرده ایم.” مخالفان آن ها، اما، سامانه موثری از رسانه های الکترونیک حرفه ای ومدرن ایجاد کرده اند. از طریق این رسانه، آن ها کوتاهی های دولت را بر جسته می کنند و به سود اصلاح های نئو لیبرالی و حافظه سیاست های ملی گرایانه تبلیغات به راه می اندازند. این امر به اپوزیسیون لیبرال ملی گرا اجازه داد تا حامیان خود را پیش از انتخابات بسیج کنند، تا دست مقامات را در موارد بسیاری از تقلب ها بگیرند و مردم را به خیابان ها بکشانند.
به علاوه، اقدام های شدید پلیس – استفاده از نارنجک های بی حس کننده، آب پاش ها و گاز اشک اور، شکنجه دستگیر شدگان- نه تنها سبب خشم در بین حامیان اپوزیسیون شد بلکه کسانی را که قبلا علاقه ای به سیاست نداشتند شوکه کرد.
و.ا- چه نوع از بلاروس ها به حمایت از لوکاشنکو تمایل داشتند و آیا این حمایت اکنون به پایان می رسد؟ و آیا این کاری است که با تضعیف تعادل ” نه به حقوق سیاسی، بلکه به حقوق رفاهی” انجام می دهد؟
ک.ک – پس از اولین پیروزی انتخاباتی لوکاشنکو در سال ۱۹۹۴، حمایت از او بسیار گسترده بود، طرفدارانی متشکل از اتحاد با روسیه و احیای اتحاد جماهیر شوروی، مخالفان سخت اصلاح های بازار، و روس زبان های ناراضی از سیاست ” بلاروسی سازی”. ساکنان روستا او را “آدم ما” می دانستند. در سال های ۲۰۰۰، او با سیاست رشد ثابت دستمزد ها، دادن وعده رساندن میانگین حقوق به ۵۰۰ و حتی ۱۰۰۰ دلار در ماه حامیانی را جلب کرد.
رشته ای از بحران های اقتصادی او را از تحقق این رویا باز داشت. اتحاد با روسیه نیز دچار تضاد ها بین نخبگان روسی و بلاروسی است. و کارزار برای افزایش دستمزد ها با سیاست پولی انقباضی، با رویکرد به دستورات صندوق بین المللی پول جایگزین شد.
جامعه شناسی مستقل در بلاروس مدرن عملا ممنوع شد، و جامعه شناسان وابسته به دولت داده ها را منتشر نمی کنند، بنا براین داوری درباره آرا واقعی رئیس جمهور دشوار است. اشکارا، این آرا کمتر از آرا در دهه ۱۹۹۰ و دهه ۲۰۰۰ است ، و اقدام خشن پلیس به روشنی به محبوبیت او اضافه نکرد. هم زمان، نظر محبوب در بین اپوزیسیون که آرا لوکاشنکو تنها ۳ درصد است به احتمال زیاد افسانه است.
و.ش – من فکر می کنم مدل اقتصادی لوکاشنکو مبتنی بر صادرات مجدد نفت روسیه خود را خسته کرده است ، چون روسیه قیمت نفت خود را برای بلاروس افزایش داد و قیمت جهانی کاهش یافت. لوکاشنکو به صورت آشکار نمی تواند سطح کنونی رفاه را برای مردم حفظ کند، از این رو برای او، نئولیبرالیسم تنها راه خروج به نظر می رسد.
اما، باید به یاد بیاوریم که سهم زیاد استخدام در بخش دولتی به معنی آن است که محیط های کار نیزمحل های کنترل سیاسی هستند. همان طور که نرخ غیر رسمی بیکاری در بلاروس کاملا بالاست( تقریبا ۱۰ درصد) ومزایای بیکاری تقریبا ۱۰ دلار در ماه است، بیکاری خیلی راحت نیست. کارکنان بخش دولتی باید به صورت منظم در فعالیت های دیگر برای حفظ محل کار خود شرکت کند: شنبه های کاری، رای دادن درساعت های اولیه انتخابات( که تقلب ها عمدتا در آن زمان رخ می دهد)، و حتی شرکت در انتخابات به عنوان عضو کمیته انتخابات و جعل نتایج. استخدام در بخش دولتی بر قرار داد های ثابت مدتی استواراست که از ترک کار راحت کارگر جلو گیری می کند- اما به کارفرما اجازه می دهد به دلخواه کارگر را اخراج کند. به روشنی، در لحظاتی، بسیاری از کارگران بخش دولتی درمی یایند که هیچ راه خروجی، جز رای دادن علیه لوکاشنکو وجود ندارد.
هم زمان، می توانیم لایه های جدیدی را که از لوکاشنکو حمایت می کنند بشناسیم: نوکران او در حوزه ایدئولوژی و قدرت. منظور من از اولی نسل جدیدی از”کارشناسان دولتی” هواداران دولت است که در نهاد های مختلف تحت مالکیت دولتی استخدام شده اند( از دانشگاه ها تا “سازمان های دولتی” مشکوک). آن ها میهمانان منظم رسانه های دولتی، مستقل و خارجی هستند، که کشور بلاروس را ترویج می کنند. بر خلاف کارمندان مدل شوروی قدیم ، این افراد در سخنان و ظاهر خود روش هستند. مقامات نظام سبک شوروی هم به شدت از لوکاشنکو حمایت می کنند، چون خارج از این سیستم به دردی نمی خورند.
پلیس و نیروهای امنیت نیز دومین لایه از حامیان لوکاشنکو هستند. آن ها مزایای رفاهی ویژه ای دارند که یارانه برای خرید مسکن، بازنشستگی پیش از موقع، مراقبت بهداشتی در کلینیک های ویژه، تعطیلات در تفریحگاه و غیره را شامل می شود. تعداد افراد پلیس در بلاروس عموما معلوم نیست، اما وزیر کشور در سال ۲۰۱۶ گفت که ۴۰۵ افسر پلیس برای هر ۱۰۰.۰۰۰ شهروند وجود دارد، و طبق یک برآورد سال ۲۰۱۳ سازمان ملل، این تعداد ۱۴۴۱نفر برای ۱۰۰.۰۰۰ شهروند است. این شغل هم عامل قابل توجهی برای تحرک اجتماعی است: افراد بیکار شهرهای کوچک می توانند برای کاربه عنوان پلیس به شهرهای بزرگ تر نقل مکان کنند. در مقابل، آن ها باید کورکورانه از دستور ها اطاعت کنند: ما می توانیم حاصل ان را در روز اول اعتراض ها، زمانی که نارنجک های بی حس کننده و گاز اشک آور علیه گروه های نسبتا کوچک و غیر مسلح اعتراض کننده به کار گرفته شد ببینیم . پلیس و نیروهای امنیتی خارج از کنترل عمومی هستند و به صورت قابل توجهی ، “مردان ایدئولوژی” براق جدید با آن ها پیوند دارند.
و.ا – قانون اساسی معترضین، پرونده اجتماعی و طبقاتی آن ها، ایدئولوژی ها، و علت نارضایی آن ها را چگونه می توانید توصیف کنید؟
ک.ک- اول، مخالفان سنتی از دهه ۱۹۹۰ وجود دارند : ملی گراها، لیبرال ها وروشنفکران هوادار آن ها. دوم، جوانان شهری، بازرگانان، متخصصان آی تی، که خود را ترقی خواه، غربی، ضد شوروی می خوانند هستند. در طی کارزار انتخابات، ستاد اپوزیسیون برای بسیج جمعیت اندکی بیشتر، حداقل از شهرهای بزرگ تلاش کرد. سیاسی شدن جامعه در طی روز های پیش از انتخابات به شدت بالا بود. تعداد زیادی از شهروندان ناراضی فعالانه به عنوان ناظران انتخابات دست اندرکار بودند.
اکنون، بخش های گسترده تری از جامعه، که از خشونت بی سابقه پلیس شوکه و از تقلب انتخاباتی خشمگین شده اند در حال پیوستن به اعتراض ها هستند. برخی از آن ها از وضعیت اقتصادی خود ناراضی بودند اما به عنوان “شر کمتر”در مقایسه با اپوزیسیون دست راستی به صورت منفعلی از لوکاشنکو حمایت کردند. لیبرال های ملی درگیر در روند انتخابات به صورت باز در باره برنامه خود صحبت نمی کردند، تنها در باره انتخابات منصفانه و بعد در باره کاهش خشونت پلیس با پایان دادن به خود حرف می زدند.
و.ش – با وجود این که کمونیست های ارتودکس بسیاری باور دارند که این یک “انقلاب برنامه نویسی شده ” است اما بسیاری از اعتراض کننده های جوان کارگر، راننده تاکسی و دانشجو هستند. من فکر نمی کنم بتوانیم ایدئولوژی خاصی را به این جنبش خود به خودی نسبت دهیم. اعتراض کننده ها پرچم های رسمی بلاروس( سبز و قرمز) و نیز پرچم های قدیمی( سفید-قرمز- سفید) را که در ۱۹۹۱-۱۹۹۴ به عنوان نماد ملی به کار برده می شد) حمل می کنند. چون پرچم دومی تسلط دارد، برخی استدلال می کنند که اعتراض کننده ها ملی گرا هستند. اما همان طور که گفتم، رهبران اپوزیسیون سنتی ملی گرا در زندان هستند، وهیچ ستیزه ای درباره نماد ها در بین اعتراض کننده ها نبوده است. زمانی که اعتراض کننده استفاده از خشونت علیه پلیس را آغاز کردند، می توانیم مشکوک شویم که سازمان دهندگان بازی های فوتبال دست اندر کارند، اما آن ها هنوز گروه های موچکی هستند.
و.ا – آیا می توانید این اعتراض ها را با دیگر بسیج های جمعی در بلاروس و منطقه مقایسه کنید؟
و.ش – تمام اعتراض های قبل از ۲۰۱۰ سیاست های قوی ملی گرایانه داشتند، اما “انقلاب کف زدن” ۲۰۱۱ چنین برنامه ای نداشت. بعد از میدان اکرایین ۲۰۱۴، ملی گرایی به صورت مبهمی بین اعتراض کننده برگشت – ملی گرایی به کالایی به عنوان برند جدید، موفق، برای بلاروسی هایی بیشتر”اروپایی” تبدیل شد. اعتراض های کنونی حتی بیشتر از ملی گرایی تهی شده اند و بیشتر یادآور اعتراض های ۲۰۱۷ هستند که جمعیت عظیمی در سراسر بلاروس علیه مالیات بر بیکاری اعتراض می کردند.
اعتراض های امسال دو ویژگی دارند: آن ها فاقد هر گونه برنامه سیاسی و اجتماعی غیر از اعتراض به نتایج انتخابات هستند، ودر اطراف بلاروس پراکنده اند. قبل از ۲۰۱۷، تقریبا تمام اعتراض های بزرگ در مینسک اتفاق می افتاد و از سناریوی همانندی پیروی می کرد: گردش بزرگ در مرکز شهر، گردهمایی در یک میدان بزرگ، و بعد سرکوب شدید پلیس. غیر از اعتراضات ۲۰۰۶، که در میدان اصلی ده چادر وجود داشت، آن چادر ها یک روز دوام آوردند. اما این اعتراض هاقبلا تا ۴ روز در شهرها و شهرک های مختلف و نه تنها در مینسک دوام یافتند. حتی در پایتخت، اعتراض کننده ها نتوانستند جایی را اشغال کنند، به طور عمده به این خاطر که مرکز شهراز اوایل عصر تحت کنترل پلیس هستند. در تمام مدت عصر و شب، اعتراض ها می توانند در بخش های مختلف شهر روی دهند، اعتراض کننده ها از دست پلیس فرار می کنند و پس از عقب نشینی پلیس باز می گردند.
ک.ک – قابل توجه ترآن که مقیاس خشونت به چنان حدی رسیده است که دیگر در اخبار به عنوان تصویر چکیده مشاهده نمی شود. تعداد زیادی از افراد دیده اند و خودشان تجربه کرده اند یا دربین دوستان و منسوبین قربانی هایی دارند. اپوزیسیون رسما پیشنهادی ندارد که به ستیزه ای از منافع طبقات و گروه های اجتماعی مختلف منجر شود، تنها انتخابات جدید- این به یک عامل اضافی بسیج مردم تبدیل شده است.
و.ش – اکثر خشونت ها ناشی از پلیس است: پیش از این هرگز در بلاروس نارنجک های بی حس کننده، گاز اشک آور و گلوله های پلاستیکی در چنین مقیاسی مورد استفاده قرارنگرفته بود. من فکر می کنم دولت می خواست اعتراض کننده ها را بترساند، اما این عمل تاثیر مخالف طولانی کردن نا آرامی ها را داشته است. به علاوه، مقیاس خشونت از تعداد افراد دستگیر شده معلوم است- پیش از این ما هرگز سه هزار نفر را در یک شب در زندان نداشته ایم.
در نهایت، در روز چهارم پس از انتخابات، ما شاهد بعد جدیدی از فعالیت اعتراضی بودیم: بیانیه هایی از سوی مجتمع های کارگری در سراسر کشور در باره احتمال اعتصاب. متاسفانه این بیانیه ها عموما در بر گیرنده مطالبات اجتماعی نیستند، و تنها خواهان توقف خشونت پلیس، آزادی تمام دستیگرشده ها، و بر گزاری انتخابات جدید هستند. به هر حال، از سال ۱۹۹۱ هیچ اعتصاب قانونی در بلاروس وجود نداشته است.
ونیز، اینترنت به عنوان چهارچوب ارتباطی برای اولین بار مورد استفاده قرار گرفت، اگر چه در طی سه روز اول اعتراض ها، ترافیک اینترنت خارجی قطع شد، و افراد زیادی از فیلتر شکن ها و خدمات پروکسی استفاده کردند. از این رو، در مقایسه با ” انقلاب توئیتری” در دوران بهار عربی ۲۰۱۱، اعتراض ها ی بلاروس را می توان “انقلاب تلگرامی” خواند. پیامگذار تلگرام توسط پاول دوروف بعد از مهاجرتش از روسیه تاسیس شد، ودر بین کاربران پسا شوروی برای خریدن مواد مخدرمحبوب شد( اساسا تلگرام شبیه دسترسی به یک شبکه تاریک است، تنها بدون هرگونه مهارت فنی لازم مورد نیاز از طرف کاربر). در ۲۰۱۸، مهاجر جوانی از بلاروس در لهستان کانال تلگرامی نکستا را آغاز کرد( نکستا به بلاروسی یعنی یک کسی) و در بین بلاروسی ها به خاطر پست های “خودی” در باره مقامات بلاروسی محبوبیت کسب کرد.
واضح است که یک نفر نمی تواند شبکه خودی ها را سازمان دهد، و سوء ظن هایی وجود دارد که روزنامه نگاران و متخصصان مختلف رسانه ای که در سال های حکومت لوکاشنکو مهاجرت کرده اند برای شبکه کار می کنند. نکستا و کانال های تلگرامی وابسته به آن تصاویر و ویدیو هایی از نقاط مختلف در طی اعتراض ها پخش می کنند. قبل از اولین شب اعتراض، آن ها “دستوراتی در باره چگونه با دقت اعتراض کنیم” را، اما بدون موارد رادیکالی مانند دستورساختن کوکتل مولوتوف را به اشتراک گذاشتند. به علاوه نکستا سناریو های اعتراض ها را آماده کرد که اکثرافراد آن را دنبال کردند. اگر، در شب اول، این سناریو یک محل در مینسک و میدان های بزرگ در شهرهای کوچک داشت، در دو شب بعدی، سناریو جنبش گروه های کوچک در بخش های خواب زده مینسک و حیابان های بزرگ در شهرهای کوچک به اجرا در آمد. گاهی اوقات نکستا واقعا تحریک آمیز بود: “تنها یک فشار آخر، بیایید همبستگی خود را به پلیس نشان دهیم .” ،” {شهرایکس}کمک می خواهد، پلیس ها زنان ما را کتک می زنند.” پس از آغاز به کار اینترنت، کانال های تلگرامی تاحدی نفوذ خود را از دست دادند. اعتراض ها عمدتا در روشنای روزآغاز شد و مشخصه فوق العاده مسالمت آمیزی، بیشتر به شکل” زنجیر های همبستگی” داشتند: صف های مردم، عمدتا زنان، در طول خیابان های اصلی با گل هایی در دست.
اجازه دهید همانندی های بین این اعتراض ها در بلاروس و اعتراض های گذشته در اروپای شرقی را ببینیم. برخی ها تلاش می کنند تا همانندی هایی با ارومیدان در کیف در سال ۲۰۱۴ پیدا کنند، اما این یک ابزار خالص ایدئولوژیک برای توجیه لوکاشنکو و نشان دادن آن است که هیچ آلترناتیوی امکان پذیر نیست. بر خلاف ارو میدان، اعتراض های بلاروس اصلا گروه های راست افراطی بزرگی که به خشونت هدایت و از خشونت استفاده کنند ندارد. ما گروهی از باند های افراطی را داریم، اما پس از ارومیدان بسیاری از آن ها توسط پلیس سرکوب شدند. آن چنان که در اکرایین وجود داشت در بلاروس ستیزه بر سر زبان و ایدئولوژی وجود ندارد. سرانجام، بر خلاف ارو میدان، اعتراض های بلاروس رهبری ندارد: شخصیت های مخالف سنتی در زندان هستند، و سوتلانا تیخانوسکایا نامزد ریاست جمهوری در لیتونی است. من کاملا مطمئنم که وضعیت در بلاروس نمی تواند به جنگی مانند دنباس ختم شود: هیچ ستیزه ایدئولوژیکی بین غرب و شرق، آن چنان که در اکرایین ۲۰۱۴ وجود داشت در این جا وجود ندارد.
و.ا –وضعیت کنونی چپ بلاروس را چگونه می بینید؟
جنبش چپ مدت طولانی در بحران بوده است، چون خود لوکاشنکو از شعارهای شبه سوسیالیستی برای رسیدن به قدرت استفاده کرد. وقتی دست راستی ها او را “شوروی” و “کمونیست” می نامند او به روی خود نمی آورد. آثار شوروی، اسامی خیابان ها و تعطیلات دوران شوروی در بلاروس کاملا حفظ شده اند. از این رو، به نحوی “وانمود” شده بود که او یک “چپ گرا” است. به علاوه ، تحت یک دیکتاتوری، تنها آن نیروهای سیاسی و رسانه های غیر دولتی که از خارج تغذیه می کنند می توانند زنده بمانند. به خوبی معروف است که صندوق های بزرگ امریکایی و اروپایی به غیر کمونیست ها کمک پولی می کنند.
در نتیجه، ما خروجی رسانه ای بزرگ چپ نداریم و حزب ها قادر به حمایت از حداقل بخشی از رهبری نیستند. تحت این شرایط، ما دو حزب “کمونیست” داریم. اولی حزب کمونیست بلاروس خوانده می شود، واز رژیم (از جمله از نفرت انگیزترین اقدامات ضد اجتماعی آن) حمایت می کند، دیگری، یک جهان عادلانه، از درخواست تغییر رژیم اپوزیسیون لیبرال حمایت می کند، و تمرکز اندکی روی برنامه طبقاتی دارد. ابتکارهای مردمی هم وجود دارند: محافل مارکسیستی، رسانه کوچک، گروه های هم علاقه، انجمن های کوچکی از آنارشیست ها.
و.ش – حزب چپ (یک جهان عادلانه) در سال ۱۹۹۶ پس از رفراندوم اول لوکاشنکوکه تعادل قوا را به سود رئیس جمهور تغییر داد از حزب کمونیست انشعاب کرد. امروز، آن حزب هم علیه لوکاشنکو و هم علیه اپوزیسیون غرب گرا موضع دارد. حزب سبز بلاروس، در سال ۱۹۹۴ تاسیس شد وعلیه انرژی هسته ای موضع گرفت، برنامه ای چپ و ضد اقتدارگرایی را پیش می برد. آن حزب کاملا قوی است و بر عکس یک دنیای عادلانه، کمتر به کلاسیک های مارکسیست – لنینیست گرایش دارد. همچنین، ما سه حزب سوسیال دموکرات هم داریم، برخی از اعضای آن ها منشا اجتماعی قدرتمندی دارند، اما اکثر آن ها بخشی از نهاد اپوزیسیون غرب گرا هستند.
بلاروس به داشتن جنبش آنارشیستی بزرگ و قوی عادت دارد، شاید قوی ترین جنبش در فضای پسا شوروی، در ارتباط با صحنه punk-hardcore (نوعی موسیقی پانک). برخی از آن ها در حزب سبز نفوذ کرده اند، برخی زندانی شدند. الان گفتن چیزی در باره فعالیت آنارشیستی دشوار است، چون آن ها هنوز هدف اصلی سرکوب هستند. برخی گروه های آنارشیست خود را” چپ” نمی خوانند چون آن ها به غلط چپ را به “تانکی ها” ( کمونیست ها) ی هوادار شوروی وابسته می دانند وازسوی اپوزیسیون ملی گرای غرب گرا حمایت می شوند.
و سرانجام ، یک “یوتیوب چپ” مدل روسی و کروژوک مارکسیستی ( سازمان های کوچک خود آموز- محافل – مترجم) در سال های اخیر به بلاروس رسید. متاسفانه، بیشتر محتوای (تولیدات) آن ها خیلی در باره برنامه خودشان نیست بلکه انتقاد شدید از اپوزیسیون غرب گرا است. آن ها بینندگان خود را با نوستالوژی شوروی یا ارائه شوروی بیش از ارائه برنامه مثبتی برای ایجاد یک جنبش دموکراتیک گسترده جذب می کنند. این یوتویوب چپ و کروژوکی به خودی خود بد نیستند، اما نمی توانند به عنوان تنها راهبرد برای چپ، آن چتان که اغلب مطرح می کنند تلقی شوند.
و.ا – رویکرد این گروه های مختلف به وضعیت سیاسی و اعتراض ها چیست ؟
ک.ک – بخشی از چپ برای حمایت مستقیم از اعتراض لیبرالی، عمدتا در سطح در گیری در فعالیت های مردمی و بیانیه ها آماده است. بخش دیگری باور دارد که مردم حق دارند اعتراض کنند، که خشونت و ظلم پلیس قابل قبول نیست، و آن که در انتخابات تقلب شده است، اما نمی توانند سمت اپوزیسیون لیبرال را بگیرند. چون اهداف آن ادامه خصوصی سازی شرکت ها، بر چیدن پزشکی رایگان، وایجاد حتی انعطاف پذیری بیشتر نیروی کار نسبت به آن چه الان داریم است.
اخیرا یک ابتکار مردمی کوچک با هدف بردن مطالبات اقتصادی و اجتماعی برای برنامه اعتراضی کارگران پدیدار شده است، از آن زمان، تمام اعتراض های کارگران پیرامون خواسته های گسترده سیاسی: استعفای لوکاشنکو، آزادی زندانیان سیاسی، ادعای قانونی علیه نیروهای امنیتی، انتخابات منصفانه متمرکز شده است.
و.ش – تمام حزب های چپگرا در طی همه گیری از شرکت درانتخابات ریاست جمهوری خود داری کردند، و در ضمن، منابع کافی برای بسیج افراد عادی و فعال ها برای هدایت نارضایی مردمی از لوکاشنکو را در داخل یک برنامه سوسیالیستی نداشتند.
در همان زمان، پس از آن که دولت استفاده از سرکوب علیه نامزد های بدیل و حامیان آن ها را قبل از انتخابات آغاز کرده بود، بسیاری از کروژوکی ها و فعال های یو تیوب چپ تصمیم گرفتند جلب توجه نکنند. آن ها به رد هر مخالفتی با لوکاشنکو ادامه دادند، برخی به دنبال یافتن همانندی هایی با ارو میدان رفتند، و نسبت به پایان فاجعه بار و کمونیست زدایی و سرکوب از سوی گروه های دست راستی هشدار دادند. اما آن ها عمدتا روی یک راهبرد برای گسترش یو تیوب چپ و کروژوکی پافشاری کردند ، در حالی که دولت با اپوزیسیون دموکراتیک غرب گرا دست به یقه بود.
برای من، این موضع شکست بزرگی است، چون خوی بلاروسی ها را نادیده می گیرد. آن ها واقعا از سیستم لوکاشنکو خسته شده اند، و چپ باید به روشنی با این (خستگی) کارکند، نه آن که فقط آن ها را به خاطر گوسفند کور بودن سرزنش کند که کشور را به یک اقتصاد بازار کامل هدایت خواهد کرد. تحت سیستم لوکاشنکو، طبقه کارگر یا سازمان های مردمی هرگز قادر به تغییر اوضاع نخواهند شد.
در همان زمان، وقتی که در روز چهارم اعتراض ها، توده های طبقه کارگر به خیابان ها آمدند واحتمال اعتصاب واقعی شد، تقریبا هیچ سازمان یا حزب چپی عملا با این جنبش مخالفت نکرد. هرکسی تلاش کرد تا جنبش اعتراضی را سازمان دهد و مطالبات اجتماعی و اقتصادی را برای تغییر این اعتراض ها از انتخاباتی خالص به برنامه اجتماعی مطرح کند.
و.ا –طبقه کارگر تا چه حد در نا آرامی ها شرکت دارد، و نقش کارگر سازمان یافته چیست؟
و.ش – مجتمع های کارگری از بیش از بیست کارخانه ها و سازمان های دولتی تمایل خود را به اعتصاب اعلام کردند. پس از اولین کلمات اخراجی لوکاشنکو نسبت به اعتصاب ها( او ادعا کرد”در برخی از کارخانه حدود بیست اعتصاب وجود داشت”) برخی کارگران تراکتور سازی مینسک از کارخانه تا پارلمان در مینسک راهپیمایی کردند تا مخالفت خود را نشان دهند. به نظر من، این به ویژه آگاهی طبقاتی نبود- بلکه با”زنجیره ای از همبستگی ها علیه خشونت” همراه شد. اما در ۱۴ اوت، در خارج پارلمان، ما توانستیم کارگرانی را با بنر های “ما کارگر هستیم نه گوسفند” مشاهده کنیم.
ک.ک – این تنها یک انجمن اتحادیه کارگری بزرگ کشور، فدراسیون اتحادیه های کارگری بلاروس است، که به بخشی از ماشین بوروکراتیک دولت لوکاشنکو تبدیل شده است. تمام فعالیت های آن به سازمان دادن جشن های تعطیلات ملی و اعلام کوپن برای بقیه خانه ها منحصر می شود. این “اتحادیه کارگری” کاری به حفظ حقوق کارگران ندارد.
اتحادیه های مستقل اندکی در سایه قیام دهه ۱۹۹۰ در جتبش کارگری شکل گرفتند که سرکوب شدند. تنها کارخانه های اندکی حوزه هایی، مثلا از اتحادیه کارگری مستقل بلاروس دارند. این اتحادیه های کارگری مستقل اکنون خیلی شبیه ان جی او ها هستند، خیلی کم بر مشارکت کارگران تکیه دارند و بیشتر بر اعانه های خارجی متکی هستند. فعالیت های آن ها کمک قانونی به افراد کارگری است که در اتحادیه آن ها ثبت نام کرده اند.
آخرین اعتراض مهم کارگران مترو در ۱۹۹۵ به صورت بیرحمانه ای از سوی لوکاشنکو سرکوب شد.از آن زمان، صحبتی از اعتصاب ها نبوده است. اکنون، از آن زمان به بعد ما شاهد اولین جنبش اعتراضی بزرگ کارگران هستیم. تا کنون، این اعتراض ها به نظر گردهمایی هایی با مدیران کارخانه ها، اتحادیه های “زرد”، کارگری و مقامات محلی به نظر می رسد. اکنون اخباری وجود دارد که در ۱۷ اوت، معدنکاران پتاس بلاروس در حال برنامه ریزی اعتصاب هستند( حوزه های اتحادیه کارگری مستقل در آن جا زنده مانده است– به رهبر آن هنگام دستگیری تا حد مرگ کتک زده شد).مجتمع های کارگری از کارخانه های بزرگ تهدید به اعتصاب کردند، و این، حداقل در زمان نوشتن این مصاحبه ، مقامات را وادار به مهار خشونت پلیس کرد.
اما تاکنون، کارگران تنها درخواست های عمومی دموکراتیک را، در خط اعتراض گسترده لیبرالی مطرح کرده اند. اعتراض ها آشکارا روند جدیدی را نشان داد: حزب های سیاسی سنتی، خواه چپ یا راست، نقش ویژه ای در اعتراض ها بازی نکردند. الهام سیاسی و ایدئولوژیک در صحنه گسترده ای بیشتر از رسانه ها از جمله رسانه های اجتماعی گرفته شد. کسانی که رسانه قوی دارند مالک مغزهایند. اما اکنون یک رسانه قوی در دستان کسانی است که برنامه لیبرال و ملی گرا را ترویج می کنند. و اگر این به کارگران تلقین شود، آیا آن موقع یک جنبش کارگری با آگاهی طبقاتی می تواند پدیدار شود؟