اطلاعیهٔ دبیرخانهٔ شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
پیرامون اتهامات سنگین و ناروای خانم فرزانهٔ روستایی
همکاری در ارتکاب جنایت علیه بشریت، اتهامی سنگین و نابخشودنی به سازمان ماست
خانم فرزانهٔ روستایی، روزنامهنگار و تحلیلگر مقیم سوئد در حاشیهٔ نوشتاری با نام «فصل عاشقی فرنگیکارها با طیفی از چپهای استکهلم» که روز یکشنبه، ۳۰ آذر ۱۳۹۹ (۲۰ دسامبر ۲۰۲۰ میلادی) در تارنمای «خبرنامهٔ گویا» منتشر شده، اتهاماتی را متوجه سازمان ما کرده است.
ایراد اتهامات سنگین به سازمان ما از سوی خانم روستایی در چند بخش از نوشتار وی صورت گرفته است. در سرآغاز این نوشتار که ارتباطی به اقدامی از سوی سازمان ما و اعضای آن ندارد و مخاطب آن نیز سازمان ما نیست، خانم روستایی در گزارهٔ «ظاهراً طیفی از چپهای استکهلم توصیه بازجوهای اوین را پذیرفته و بر اساس تجربهٔ توابها و تودهایها و اکثریتیها و تیرخلاصچیهای اوایل دههٔ ۶۰، مشغلهای را پیگرفتهاند که با امنیتیهای خارج از کشور همآهنگ است.»، به ایراد اتهام سنگین و نابخشودنی همکاری سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) با دستگاههای اطلاعاتی و سرکوب نظام ولایی پرداخته است. در ادامه و در بند ماقبل آخر نوشتار، خانم روستایی نوشتهاند: «تجربهٔ همکاری اکثریتیها و تودهای ها دراوایل دههٔ شصت با کمیتههای اول انقلاب برای دستگیری و اعدام هواداران گروههای سیاسی و دستگیری نویسندگان و تایید هر آن چه از سرکوب انجام شد […] از کثیفترین تجربههایی است که انقلاب بی در و پیکر و بیاخلاق اسلامی ایران با خود به همراه آورد. …». در پایان همین بند این اتهام بار دیگر در گزارهٔ «… تجربه سال ۵۸ اکثریتیها و تودهایها در همکاری با کمیتهچیها […].» تکرار شده است.
در این ارتباط شورای مرکزی سازمان طرح نکاتی را ضروری میداند.
گزارههای پیشگفته مبنی بر همکاری سازمان ما در ارتکاب جنایات نظام ولایی علیه بشریت در سالهای آغازین پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷، اتهامی سنگین، ناروا و نابخشودنی به سازمان است. سازمان ما هرگز و در دورهٔ اتخاذ سیاست «شکوفایی جمهوری اسلامی» در دوسالهٔ ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۱ نیز، هیچ گونه همکاری امنیتی با نظام سرکوبگر ولایی از جمله کمیتههای انقلاب اسلامی صورت نداد و هرگز اقدامی مبنی بر معرفی مخالفان جمهوری اسلامی به این نظام استبدادی نداشت. برعکس، در مواردی پرشمار، اعضاء، هواداران و اعضای رهبری سازمان در مخفی کردن فعالان اپوزیسیون جمهوری اسلامی و انتقال دادن آنان به خارج از کشور نقش داشتند و امکانات خود را در اختیار این مبارزان ضد استبداد قرار دادند. این امر، بخش مهمی از واقعیت کنشگری سازمان در آن سالهای سیاه بود. گذشته از آن حتی در همان سالها، اعضاء و هواداران سازمان ما نیز، خود از قربانیان دستگاه سرکوب و کشتار جمهوری اسلامی بودند. دهها تن از نیروهای سازمان نیز زندانی این نظام سرکوبگر بودند و چندین تن از آنان نیز جان گرامی خود را در زندانهای جمهوری اسلامی بر سر پیمان و آرمان خود گذاشتند.
یادآوری این نکته نیز ضروری است که در سال ۵۸، که از سوی خانم روستایی در نوشتارشان به آن اشاره شده است، نیروهای سازمان ما در اقصی نقاط کشور از کردستان تا ترکمنصحرا، از خوزستان تا کرمانشاه و گیلان، قربانی شبکههای رسمی و غیررسمی حکومتی و باندهای جنایتکار بودند و دهها تن از فداییان خلق در جریان این جنایات سبعانه و سازمانیافته، جان باختند.
همچنین لازم به ذکر میدانیم که سازمان ما با نقد سیاست «شکوفایی جمهوری اسلامی»، در پلنومهای سالهای ۱۳۶۳ و ۱۳۶۵ کمیتهٔ مرکزی سازمان، رسماً از این سیاست فاصله گرفت و در کنگرهٔ نخست سازمان در تابستان سال ۱۳۶۹ نیز آن سیاست را محکوم کرد و از آن زمان تا کنون، پیگیرانه در راه گذار از جمهوری اسلامی ایران به نظامی برخاسته از ارادهٔ آزاد مردم و مبتنی بر آزادی، عدالت و حقوق بشر مبارزه کرده است. مبارزهای که از جمله منجر به دستگیری بیش از دو هزار نفر از اعضای سازمان در یورش نظام ولایی در سال ۱۳۶۵ به ما و جان باختن شمار بسیاری از رفقای عزیز ما در پی این دستگیریها و از جمله در جریان فاجعهٔ ملی کشنتار زندانیان سیاسی در تابستان سال ۱۳۶۷ شد.
گذشته از آن، سازمان ما و نیروهای آن در خارج از کشور همواره در زمرهٔ مدافعان پیگیر حقوق همهٔ آزاداندیشان تحت فشار و سرکوب و شکنجه و کشتار در میهن بوده و هرگز در فضاسازیها علیه هیچ یک از مبارزان استبدادستیز مشارکت و حضور نداشتهاند. بر عکس، بسیاری از این مبارزان، میهمان برنامهها، مراسم و کنگرههای سازمان بودهاند و ما هموار کوشیدهایم در کمال احترام و متناسب با شأن این مبارزان با آنان رفتار کنیم. از جملهٔ این افراد، خود خانم فرزانهٔ روستایی نیز بودهاند که در کنگرهٔ چهاردهم سازمان به عنوان میهمان شرکت کردند و در سمینار بررسی تحولات منطقه نیز به ایراد سخنرانی پرداختند.
خانم فرزانهٔ روستایی سازمان ما را بدون ارائهٔ هیچ گونه سند و مدرکی متهم به ارتکاب جرم سنگین همکاری در وقوع جنایت علیه بشریت کرده است. سازمان ما علاوه بر تکذیب قاطع این اتهام، بر حق خود بر پیگرد قانونی این اتهامات تأکید میکند. امیدواریم خانم روستایی، در صورت در اختیار نداشتن مدارک و مستندات قابل انتشار در اثبات اتهامات ادعایی خود، این اتهامات نابخشودنی را پس بگیرد و در شرایط خطیری که میهن ما با آن رو به روست، با ایراد اتهاماتی بیپایه و پافشاری بر آن، در ایجاد فضای تنش و بیاعتمادی در میان صفوف اپوزیسیون آزادیخواه جمهوری اسلامی مشارکت نکند.
به باور ما، بر همهٔ مبارزان آزادیخواه هممیهن است که در برخورد با یکدیگر بر اصول انصاف و بازتاب همهجانبهٔ واقعیات و پدیدهها پایبند بمانند و از ایراد اتهامات سنگین، ناروا و غیرواقعی به یکدیگر پرهیز نمایند.
یکشنبه، ۷ دی ۱۳۹۹ (۲۷ دسامبر ۲۰۲۰ میلادی)
دبیرخانهٔ شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
از دیگر مطالب سایت
مطالب مرتبط با اين مقاله:
- فدائیان خلق (اکثریت): با شرکت فعال در کارزار جمع آوری مدارک برای محاکمه حمید نوری به افشای حقایق این پرونده کمک کنیم!
- اطلاعیه: کنگره هفدهم سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) برگزار شد!
- دبیرخانهٔ شورای مرکزی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت): آگاهیسانی پیرامون جعل نام نهادهای سازمان و نشریهٔ کار
- سازمان فدائیان خلق (اکثریت): در سوگ استاد محمد ملکی، مبارزی گرانقدر از تبار آزادیخواهان ایران از میان ما رفت
وجه مشترک حکومت اسلامی و طرفداران سازمان اکثریت در نهادینه شدن دروغ در
ادعاهای آنان است.
من در کامنت پیشینم (در پایین) کسانی که دنبال مدرک میگردند توجهشان را به یک برگ از کارنامه ضخیم سازمان
اکثریت در همکاری و حمایت از حکومت اسلامی جلب کردم.
مدرک مربوطه نشریه کار ارگان سراسری سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت ) چهارشنبه
چهاردهم بهمن ۱۳۶۰ شماره ۱۴۷ است.
در پایین مطلب من فردی به نام آشنا از اختلافات علی کشتگر با سازمان اکثریت صحبت میکند
و در پایان مطرح میکند که علی کشتگر مسئول نشریه کار بوده و من میبایست از علی کشتگر شکایات کنم.
فرخ نگهدار و رفقای کمیته مرکزی سازمان اکثریت علی کشتگر و دوستش هلیل رودی را در آذر ماه سال ۱۳۶۰
به خاطر اختلافاتشان دیگر وابسته به این سازمان نمیدانند.
علاقمندان به حقیقت میتوانند مطلب فرخ نگهدار در نشریه کار ارگان سراسری سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت ) چهارشنبه
۲۵ بهمن ۱۳۶۰ شماره ۱۴۰ بخوانند .
https://iran-archive.com/node/19603
لینک به فایل
آخر چگونه میتواند علی کشتگر مسئول نشریه کار به تاریخ چهارشنبه چهاردهم بهمن ۱۳۶۰ شماره ۱۴۷ باشد
در حالی که تقریبا دو ماه پیش از این تاریخ بر اساس نشریه چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۶۰ شماره ۱۴۰ دیگر متغلق به سازمان اکثریت نیست؟
وجدان , وجدان و وجدان
شرم و حیا یک خصلت انسانی است و داشتنش پیش شرط کار سیاسی است .
به کجا چنین شتابان !
شما با این شاخه و اون شاخه پریدن نمی توانی واقعیت ها را تحریف و عوض کنی .
زنده یاد سعید سلطانپور در ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ اعدام شد.
در کار اکثریت شماره ۱۱۵ تا ۱۱۷ در تیرماه ۱۳۶۰ این موضوع و بسیار از وقایع وحشتناک آن روزها منتشر شد. از جمله اعدام سعید سلطانپور.
من نوشتم :
« حضرتش ـ یعنی علی کشتگر ـ چندی پیش در نشریه دوهفته نامه میهن با آب و تاب افشا گری کرد که رهبران اکثربت بخاطر درج خبر اعدام رفیق سعید سلطانپوردر نشریه کار در سال ۶۰ او را بازخواست کردند» ( نقل به مضمون)
مقاله ی کشتگر و جوابیه های بعضی از رهبران وقت سازمان اکثریت در دو هفته نامه میهن و صفحات فیس بوکی آنها در دسترس هست .
شما این موضوع را می دانید ولی بدلایلی می خواهید شیطنت کنید.
عکس صفحه اول نشریه کار و اعلامیه اعدام سعید سلطانپور در دعوای بین رهبران سال ۶۰ فدائیان اکثریت ربطی دوباره در این دعوا ها بازنشر شد و شما می توانید در ارشیو به بینید که پر از خبر علیه نیروهای مخالف حکومت«ضد انقلاب» بود. این ها مربوط به فردای ۳۰ خرداد ست ۳۱ خرداد !!
حالا شما خیلی بچه گانه می خواهی علیه من افشا گری کنی ؟
موضوع انشعاب علی کشتگر و دوستانش به نام بیانه ۱۶ آذر و وقایع بعداز آن ربطی به انتشار خبر اعدام سعید سلطان پور ندارد. علی کشتگر امروز از این افتخارش دفاع کرده و شما نمی توانید آنرا از او بگیرید !
شما بجای فحاشی و وجدان وجدان کردن
کمی شرم کنید و دروغ نگوئید.
کاش این دوستان در این بیانیه توضیحی هم بر خبرهای کار اکثریت در سال ۶۰ منتشر می کردند مثلا خبری در رابطه با ماجراهای اتحادیه کمونیست ها در آمل که نوشته شده است: “خون پاسدار و فدایی در هم آمیخت”
اگر این تاییدی بر همکاری امنیتی با حکومت و پاسداران در سرکوب نیست، چه می تواند باشد
با سلام درسایت محترم اخبارروزدرج شود:
در پاسخ آقای رضا عادلخانی :
در پارک مرکزی شهر دوشنبه مرکز تاجیکستان مجسمه بزرگی از رودکی ساخته و نصب شده است که به این بیت شعر از او مزین است : هر که نامخت از گذشت روزگار هیچ ناموزد زهیچ آموزگار.
هیچ دوست نداشتم که به آن گذشته اندوه بار مراجعه کنم ولی:
۱- شعار “سپاه پاسداران را به سلاح های سنگین مجهز کنید ” که فراموش نشده است (یکی از آرمانهای فدائیان اکثریت). چند روز دیگر سالگرد سرنگونی هواپیمای مسافربری اوکراین است که توسط موشکهای سپاه سرنگون شد و ۱۷۶ نفر انسان بیگناه جان خود را از دست دادند.هنگام شرکت در مراسم یادبود این عزیزان بی اختیار این شعار شما به یادم می افتاد (بگذریم از اینکه شریانهای مهم سیاسی؛ نظامی- اقتصادی ؛ ورزشی و فرهنگی و…توسط این “برادران” قبضه شده است ).
۲- هنگامی که ارتش و سپاه در بهار ۵۹; کردستان و به خصوص سنندج را به خاک و خون کشاندند؛ آنجا را ترک کردید و شعار”صلح عادلانه در کردستان” زینت بخش جرایدتان شد .فتوای ایشان در ۲۸ مرداد ۵۸ هم که جای خود دارد . شما اتحاد با وی را ترجیح دادید بر وحدت با سازمانها و گروههای مبارزآن دوران .
۳ – “جبهه متحد ضد انقلاب” – “چپ های آمریکایی ” – “علفهای هرز جنبش کارگری “- “گروهکهای سیا ساخته” ؛ “تربچه های پوک ” و …. مدال هایی بودند که روزانه توسط نشریات کار(اکثریت) و مردم(حزب توده) بر گردن انقلابیون مبارز؛ صادق و کمونیست (ولو با اشتباهاتی که داشتند ) آویخته میشد.
و دهه ۶۰ که یادتان نرفته است چگونه هزاران نفر از این سراپا “گناهکاران” و “ضد انقلابیون” و… سر در راه اعتقادات و آرمانهای خود گذاردند و قتل عام شدند (یاد و خاطره اشا ن گرامی باشد) و یا دوران جوانی خود را در زندانها سپری کرده و با صد ها مشکل جسمی و روحی بیرون آمدند .
۴- شعار “پیش به سوی تشکیل جبهه متحد خلق به رهبری امام خمینی” حتما یادتان است که از طرف متحدان شما (حزب توده ) تبلیغ میشد و بیانیه امام خمینی در سال ۶۷ و دوران چپ کشی و نسل کشی که جواب آن شعار چگونه داده شد؟
۵- به خاطرات هاشمی رفسنجانی نگاهی بیندازید(کتاب عبور از بحران) که چگونه آموزگاران شما (کیانوری و عمویی و…) با وی مشورت هفتگی نموده و رهنمود میدادند.
۶- از همه مهمتر: خیلی از کسانی که شما را به باد حمله و انتقاد گرفتند سالها با خود شما در یک سازمان جمع بودند و شما را با پوست و گوشت خود تجربه کرده بودند.
۷- ………..
این داستان غم انگیز سر دراز دارد و تو خود مفصل بخوان حدیث ازاین مجمل .
امیدوارم ما را که حتما همچون خود شما مویی سپید کرده ا یم در این پیرانه سری به نهاد های حقوق بشری ایرانی و غیر ایرانی حواله ندهید. سلامت باشید
کسانی که بعداز انشعاب اقلیت و اکثریت در سال ۵۹ و فجایع سال ۶۰ توسط پاسداران و کمیته های و بسیجی ها دستگیر شدند . مانند رضی تابان ها ، غبرائی ها ، انوشیروان لطفی ها و صد ها نفر اکثریتی دیگر که در کشتار ۱۳۶۷ جان باختند و هزاران اکثریتی دیگر که دستگیر ، شکنجه و زندان شدند و تا پایان زندگی
برای آزادی و عدالت اجتماعی در مقابل حکومت ولایت فقیه ایستادند و نه گفتند ، شما کجا بودید؟
آنها از تمام مواضع نادرست سازمان فدائی بعداز اشغال سفارت آمریکا تا انشعاب ۵۹ و کودتای ۱۳۶۰ ، بیش از شما حس و درک کردند. ولی هرگز از آرمانهای شریف فدائیان فاصله نگرفتند. شما چه کردید؟
تمام بازماندگان جانباختگان سازمان اکثریت بدون توجه به تبلیغات یک جانبه و کور امثال جنابعالی
در جنبش دادخواهی قربانیان حکومت کشتار شرکت دارند.
تمام اکثریت هائی که در بزرگترین سازمان سیاسی چپ ایران بعداز انقلاب بودند .مانند بعضی از رهبران دهه ۶۰ خود به حمایت از حکومت فاسد ادامه ندادند و به اشکال مختلف دیگر به مبارزات به حق خود علیه حکومت کشتار در داخل و خارج ادامه دادند. شما این را می دانید ولی انکار می کنید. شما خودتان چه می کنید؟
مطالبی که شما ردیف کرده اید . فقط بدرد خودتان می خورد و حکایت از نداشتن اطلاعات درست از روند رویداد های بعداز انقلاب بخصوص نقش خرابکارانه جنگ تحمیلی ست.
شرائط جنگ وظایف ویژه ای به عهده ی نیروهای انقلابی گذاشت که علیرغم حکومت ولایت فقیه در ایران نیروهای چپ و ملی و دموکرات می بایست وظایف مستقل خود را دنبال می کردند.
شما درکی از اتحاد و حمایت نیروهای داخلی یک کشور در برابر بیگانگان در تاریخ معاصر جهان ندارید.
هواداران اکثریت در ایران و خارج حق دارند در شرائط عادلانه نسبت به وقایع درون سازمانی تا سرکوب ۱۳۶۲ نسبت به مواضع رهبران سازمان مرزبندی و انتقاد از خود کنند و شما و هیچ «ناشتاس» دیگری نمی تواند وقایع تاریخی را به دلخواه خود تحریف و مخدوش کند.
سازمان اکثریت هرگز مانع پیشرفت دیگر خانواده های فدائی نبوده ولی آیا شما در باره ی آنها نیز قلم فرسائی می کنید. یا خیر آنها بی عیب و مواضع درخشان داشته اند؟
ابعاد ضربه ای که حکومت ننگین ولایت فقیه به جنبش عدالت جوئی و آزادی خواهی مردم وارد کرده را نمی توان با احساسات و تعصب کنار گذاشت و فقط به انحرافات و اشتباهات سازمان اکثریت که یکی از قربانیان این حکومت بوده پرداخت.
چرا شما از حکومت جنایتکارولایت فقیه متهم جنایت بشری یک کلمه حرف نمی زنید؟
مادران خاوران بهتر از جنابعالی درد مشترک نیروهای مخالف حکومت ولایت فقیه را می شناسند.
ما در ایران مثل شما رفتار نمی کنیم.
با احترام
آشنا
برسد به دست آشنای گرامی :
اصل مطلب که فراموش شد :
۱- در مورد بیانیه خانم فرزانه روستایی بود.ایشان هم یک حزب اللهی “شرمگین” (اصلاح طلب) بیش نیستند که مهمان کنگره های شما بوده و حالا نمک خورده و نمکدان شکسته اند .
۲- گرامی باد یاد و خاطره صدها هوادار صادق و شریف سازمان اکثریت که حسابی جداگانه نزد مردم ایران دارند.
در ضمن در چند سطر نوشته خود چند سوال از من پرسیده اید:
۱-“شما کجا بودید؟” ۲-“شما چه کردید؟” ۳-“شما خودتان چه می کنید؟”
در پاسخ بگویم : نه سر پیازبودم و نه ته پیاز. یک نشریه خوان معمولی .من هم یکی از قربانیان حکومت جنایتکار ولایت فقیه مورد پشتیبانی شما و شرکا بوده و قبلا در دهه ۶۰ به این سوالات که بازجویان از من و امثال من میپرسیدند پاسخ داده ام.
پاینده باشید .
میلیونها نفر به انقلاب ۵۷ پیوستند برای استقلال و آزادی ایران
صد ها هزار نفر به جنبش چپ پیوستند برای استقلال و آزدی و عدالت اجتماهی
میلیونها نفر مجبور به ترک میهن خود شدند
میلیونها نفر در جنگ کشته و معلول شدند
هزاران نفر توسط حکومت بی خرد و حامیان آن ترور و اعدام شدند
شما که به قول خودت «نه سر پیاز بودی و نه ته پیاز یودی »
ولی مورد بازجوئی قرار گرفتی باید یاد بگیری کسانی که در سال ۵۹ تا ۶۰ از حکومت جنایتکار حمایت کردند را بخاطر آن مواضع دادگاههای صلاحیتدار رسیدگی می کنند .
نه با تناقض گوئی های شما که نمی بینی هم در حکومت گذشته و هم این حکومت اکثریت مردم مثل جنابعالی به رفتار حکومت ها اهمیت ندادند .
در ضمن شما با حکومت و تمام قدرتهای خارجی و داخلی که از قبل از انقلاب در به قدرت رسیدن حکومت دینی نقش داشتند اند کاری ندارید که در دولت موقت و شورای انقلاب همه کار علیه انحراف انقلاب نمودند .
مشکل شما فقط و فقط سازمان ماست که در سال ۵۹ تا ۶۰ ست که از ترس شکست انقلاب در شرائط اشغال کشورتوسط نیروهای نظامی بیگانه بی مورد از حکومت مرتجع حمایت و به مخالفان حکومت اتهامات سنگین وارد کرد.
نه خیر مسئله به این سادگی که شما می نویسید نیست.
بسیاری باید از صدر تا ذیل حکومت جنایتکار تمام حامیان آن از ابتدا تا امروز پاسخگوی
اعمال و رفتار باشند. ما هم به اندازه ی جرم هائی که کرده ایم.
اگر می توانید کمی از دیگر شرکای جرم از ابتدا تا امروز حرف بزنید تا نشان دهید
در کدام طرف شعار های تاریخی مردم استقلال ، آزادی و عدالت اجتماعی قرا دارید؟
حکومت فاسد حتی به نیروهای خودی و اسلامیست هم رحم نکرده ست و باید کاری برای این بدبختی کرد.
شما چه می گوئید؟
سایت محترم اخبار روز؛ زحمت کشیده برسانید در پاسخ به آشنا:
بنا نداشتم صحبتها تا اینجا ادامه یابد. با ذکر نکات زیر بحث و گفتگو از طرف خود را پایان یافته تلقی کرده و برای مردم مظلوم؛ ستمدیده و زحمتکش ایران آزادی؛ رفاه و شادی آرزومندم .امید است مستندات و لینکهای سایر دوستان که در مورد این بیانیه آمده نیز مورد توجه قرار گیرد.
سلامت باشید
آذربایجانیها مثالی دارند که میگوید: “کسی که به جهنم میرود برای خود دنبال شریک میگردد”
برای تسکین و توجیه خود به خاطر وقایع سال ۵۹ و دهه ۶۰ دنبال شریک جرم نگردید و پا ی سایر جریانات سیاسی ایران را به معاملات گذشته سران خود با حکومت جمهوری اسلامی ایران باز نکنید. فرق است میان اشتباهات آنان که در جای خود نیاز به گفتگوی فراوان دارد و خیانتهای رهبران شما . به خصوص برای کسانی که ادعا داشتند بزرگترین سازمان چپ ایران و خاورمیانه و …. بوده و با حکومتی که چند دهه با زندان و اعدام و شکنجه در قدرت بوده؛ همکاری داشته و مشورت می داده اند . بازی با کلمات و سفسطه را کنار بگذارید موضوع بحث در اینجا اصلا برسر بررسی تاریخ صد ساله ایران و حکومتهای قدیمی و…ریشه یابی ها نبوده و نیست که اصلا جایی هم ندارد که در مورد آن قلمفرسایی شود و از حوصله این بیانیه خارج . موضوع صحبتهای خانمی خبرنگار به نام فرزانه روستایی بوده (مفسر اصلاح طلب و دائمی در بی بی سی و ایران اینترنشنال) با اشاره به رفتار توده ای – اکثریتی ها . که قبلا عرض کردم نمک سازمان اکثریت را خورده ولی نمکدان شکسته اند.
به پیش کشاندن مادران عزیز و داغدیده خاوران چه ربطی دارد به موضوع . فراوان خانواده هایی گمنام و غیر گمنام که در سراسر ایران در اندوه فقدان عزیزان سر به دا ر شده خود عمر به پایان رساندند.
اگر در ایران به دو قطب اصلی انقلاب و ضدانقلاب قائل باشید چه خوشتان بیاید یا نه سران دو حزب توده و سازمان اکثریت در کنار کل نظام جمهوری اسلامی در جبهه ضد انقلاب قرارمیگیرند. صدها یا هزاران نفر هواداری که تشویق به شرکت در جنگ “میهنی” (جنگ بین دو حکومت دیکتاتوری) شدند و جان باختند. متاسفانه آقای غبرایی هم که از وی نام بردید به تشویق دیگراعضا و با اعتمادی که به جمهوری اسلامی داشتند در سال ۶۰ خود را به اوین معرفی کرد و سپس اعدام شد ( خاطرات نقی حمیدیان از سران اکثریت) و باید پاسخگو باشید و صد البته موضوع تنها به سالهای ۶۰-۵۹ محدود نبود. کسانی که به قول شما چند صد نفر از هوادارانشان در سالهای ۶۲ و۶۵ به اسارتگاههای جمهوری اسلامی روانه شدند; خود حالا در کشورهای اروپایی و آمریکا کنگر خورده و لنگر انداخته اند؛ در رسانه های خارجی جولان داده و مواضع گذشته خود را توجیه و دراشکالی دیگر ادامه داده و تکرار میکنند. همچنان با نورافکن و تلسکوپ در حاکمیت نظام داعشی دنبال یافتن عنصر یا عناصر “مترقی” میگردند تا با کمک آنها جبهه ای تشکیل داده و از جمهوری اسلامی گذر کنند.
برای کسانی که دنبال مدرک میگردند توجهشان را به یک برگ از کارنامه ضخیم سازمان
اکثریت در همکاری و حمایت از حکومت اسلامی جلب میکم .
لینک زیر نشریه کار ارگان سراسری سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت ) چهارشنبه
چهاردهم بهمن ۱۳۶۰ شماره ۱۴۷ است .
در صفحه ۳ آمده : مردم آمل با شعار مرگ بر آمریکا سلطنت طلبان و مایویستهای آمریکایی را
تار و مار کردند :
https://iran-archive.com/node/19611
لینک به فایل
در این گزارش آمده :
“…
فداییان خلق ایران (اکثریت) و نیروهای حزب توده ایران از همان نخستین لحظات یورش مهاجمان
ضد انقلابی دوش به دوش مردم و نیروهای بسیج سپاه و دیگر نیروهای انتظامی شهر با
فداکاری در سرکوب و دفع مهاجمان فعالانه شرکت داشتند. دو تن از رفقای م و حزب در
حوا دث آ مل توسط مهاجمان ضد انقلابی از ناحیه شکم و سر مجروح شدند که هم اکنون
در بیمارستان بستری هستند….”
آقایان و خانمان اکثریتی و توده ا ی.
مردم چه چیز شما را باور کنند؟ شما در این گزارش و سایر بیانیه ها مفتخر هستید که در
کنار امام ضد امپریالیست تان مشغول تر و مار کردن سربداران و یا اتحادیه کمونیستها بودید
آنقدر بیشرم و بی وجدان بودید که حتی صحبت از سلطنت طلبان در آنجا میکردید و تا به امروز
نه ان فرخ نگهدار و نه آن همزادش مهدی فتاح پور حاضر نشدند بگویند که در آنوقت دروغ گفتند و
نوشتند.
محاکمات دستگیر شدگان نشان داد که حتی یکنفر از آنها سلطنت طلب نبوده.
وجدان یگانه محکمه ای است که نیاز به قاضی ندارد . اعضای باند سازمان اکثریت تنها چیزی که
ندارند همان وجدان است
معمولا در جوامعی که قانون در آنجا نهادینه شده ،جوابگوی مندرجات یک رساته ، روزنامه ، نشریه «مسئول » آن رسانه و…. می باشد نه نویسنده ی مقاله یا گزارش .
درکشوری که نیروهای مذهبی در راس آن قرار داشت و دارد نه آزادی بیان و قلم وجود دارد و نه از قانون مطبوعات خبری بودو هست.
هرج و مرج حاکم بود و دروغ و شایعه حرف اول بود.امروز هزار مرتبه بدتر شده….
در همان نشریه کار که به آن استناد می کنید. علی کشتگر مسئول بود
حضرتش چندی پیش در نشریه دوهفته نامه میهن با آب و تاب افشا گری کرد که رهبران اکثربت با درج خبر اعدام رفیق سعید سلطانپوردر نشریه کار در سال ۶۰ مخالف بودند و او را بخاطر انتشار خبر مواخده کردند ( نقل به مضمون)
۱. رهبران آن روزهای سازمان اکثریت در زیر همان افشاگری علی کشتگر که در دوهفته نامه میهن موجود ست ادعای علی کشتگر را تکذیب کردند و طبق معمول کی بود کی بود من نبودم موضوع فراموش شد.
۲. کسی از کشتگر نمی پرسد : مرد حسابی تو که مسئول نشریه کار بودی ..جمع آوری آن همه اخباربا ادبیات ضد انقلابی را چه کسی باید جوابگو باشد؟
آیا آن همه اخبارمبتذل را نیز رهبران سازمان جمع آوری می کردند ؟
یا نه ! رهبران سازمان جناب کشتگر را وادار به نوشتن چنان فضاحت ها نمودند؟
کاملا معلوم ست که کشتگر فقط می خواهد «افتخار» نشر خبر اعدام زنده یاد سعید سلطانپور را به خود اختصاص دهد ولی بقیه خبر های ننگین را با سکوت برگزار می کند.
حالا آقای شهاب که به نشره کار متوسل شده ست.
خب ، مسئول نشره کار زنده و رهبران سازمان اکثریت حی و حاضر
راه دادخواهی و رسدگی به مواضع افتضاح سازمان اکثریت فحاشی نیست.
چرا از این حضرات شکایت نمی کنید؟
دبیرخانه محترم سازمان فدائیان خلق اکثریت و سایت گرامی اخبارروز .دیگر تاریخ حداقل سالهای ۵۷ تا ۶۲ را نمی توانید درهمسویی با رژیم جمهوری ولایت فقیه بعنوان دموکراسی انقلابی جهت هدایت انها به راه رشد غیرسرمایه داری انکار کنید .از عدم محکومیت حجاب اجباری زنان ، تایید اشغال سفارت آمریکا ، حمایت از اعدام ها واحکام بیدادگاههای انقلاب خلخالی و حتی شخص خلخالی تا افشای قیام افسران و درجه داران نوژه در ۱۸ تیر ۵۹ توسط حزب توده ایران ( بلصورت محرمانه جهت خوش رقصی گدایی برای تداوم یک روز فعالیت آزاد و همچنین سرکوب آزادیخواهان ارتش )را بیاد آورید .هماهنگی های محرمانه جناب فرخ نگهدار با مقامات امنیتی جمهوری اسلامی هم به منظور سرکوب ضدانقلاب !!! که اعتراف علنی ایشان بوده است .بین حزب توده ایران و خط مشی فدائیان اکثریت یک وحدت و اتحاد بود .پس از سرکوب وحشیانه این دو سازمان چپ و دستگیری ها و شکنجه ها و اعدام های سراسری این دوسازمان چپ توسط جمهوری نکبت اسلامی ، آیاآن همسویی را با جمهوری اسلامی نقد و بررسی کرده اید ؟ یاهمچنان پاشنه ذهن تان بر محور همان تئوری های شکست خورده می چرخند ؟اگر بگویم که جمهوری اسلامی مطلوبترین نظام سیاسی مطلوب شماست ، تعجب نمی کنید ؟ زیرا رژیمی ضدامپریالیستی و ضدآمریکایی است و هرغلط و سیاستهای ضدانسانی جمهوری اسلامی دراین راستا قابل توجیه و مماشات هستند .مردم و جامعه روشنفکری ایران شما را بعنوان اپوزیسیون جمهوری اسلامی نمی شناسد بلکه شما همچنان اپوزیسیون یک رژیم شکست خورده پهلوی در۴۲ سال قبل هستید . ببم جان حکومت پهلوی متلاشی شد و شما غرق در رویاها و تئوری های غلط مارکسیسم لنینیسم شکست خورده هستید .حتی شوروی هم فروپاشیده اما افکارشما کمترین تکانی نخورده است .بخودتان بیایید . جهان در آستان پایان ربع اول قرن ۲۱ است و شما درعصر نیمه دوم قرن بیستم مانده اید . پرانتز جمهوری اسلامی توسط مردم بسته میشود .بااین جمود میخواهید در پساجمهوری اسلامی باشید .ببم جان بخودتان بیایید .
نوشته ی خانم فرزانه روستائی که در خبرنامه گویا بازنشر شد فقط به موضوع سازمان فدائیان حلق اکثریت خلاصه نمی شود.
این خانم دل پری از ایرانیان ساکن استکهلم از طیف های مختلف چپ و دوستان اصلاح طلب حکومتی خودش نیز دارد. در نوشته اش نام هر کس را که دیده و شنیده را نوشته و انواع و اقسام اتهامات سیاسی ، امنیتی ، اخلاقی و….وارد نموده ست.
آش آنقدر شور است که پای شهروندان سوئدی را به میان کشیده و آنها را وابسته به سفارت و حکومت ایران معرفی کرده ست.
از همه خنده دارتر اتهام به پلیس امنیتی کشور سوئد ست که بزعم این خانم در برابر کارهای خبر چینان تیم های خارج از کشور حکومت اسلامی ایران سکوت می کند.
این خانم در نوشته پر اتهام خود با آب و تاب نوشته: موضوع خیلی وسیع تر از این حرها ست و فعلا بیش از این نمی تواند افشاء کند!
البته این خانم اصلا فکر نکرده ممکن ست پلیس امنیتی سوئد یا شهروندان سوئدی و ایرانی که او همه جور اتهام به آنها وارد کرده است از او شکایت کنند.
سازمان اکثریت در این بیانیه نوشته :سازمان ما علاوه بر تکذیب قاطع این اتهام، بر حق خود بر پیگرد قانونی این اتهامات تأکید میکند.
آیا سازمان اکثریت از این خانم شکایت خواهد کرد؟
دوست نادیده و هموطن گرامی جناب ثقلینی .مقاله خانم فروستایی دراعتراض به چپ های اکثریت ( طیف چپها ) حتما باپیش زمینه های رخدادهایی بوده است که این بانوی نویسنده خبرنگار را واداربه دفاع از خود و عکس العمل واداشته است . من بدون اینکه ازجزئیات اطلاع داشته باشم ، باتوجه به شخصیت این بانو در تحلیل حوادث و رخدادهای سیاسی ،از تمام هموطنان غربت نشین انتظاردارم که حرمتهای یکدیگر را حذف نمایند .قطعا یک بانوی ایرانی ساکن در خارج کشور ، تشنج افرین نیست .حتما بی حرمتی هایی از طرف چپ ها دیده اند که بعنوان یک مادر ، احساس ترس و ناامنی کرده اند .احترام یکدیگر بویژه بانوان هموطن را حفظ کنید .
موضوع این خانم ، عبارت ست از کنش و واکنش ایشان و دیگران
کنش ها و واکنش ها ، یکی دو مورد و فقط در مورد چپ یا اکثریت نبوده است.
این بیانیه واکنش سازمان اکثریت به نوشته ی این خانم ست.
در نوشته ی او که لینک آن در بیانیه سازمان اکثریت در دسترس ست. نشان می دهد که او با هر کس روبرو شده ؛ اعم از ایرانی از طیف های مختلف سیاسی و غیر سیاسی ویا شهروندان سوئدی « پر یانسون » شاید به خاطر اختلالات روانی و کابوس های دائمی شخصی که شناخته شده ست ، «همه » را «دشمن» خود و «چشم و گوش» تیم های امنیتی خارج از کشور معرفی کرده که را پلیس امنیتی سوئد هم این موضع را «می داند» و چشم خود را بسته ست.
اسامی بعضی از چپ های معروف درسوئد که اکثریتی نیستند را در نوشته می خوانید .
آنها را با اتهامات سنگین سیاسی و اخلاقی وادار به واکنش هائی در رسانه های اجتماعی نموده ست.
این خانم در مصاحبه با بی بی سی پا را فرا تر از این حرفها گذاشته و با برخورد های نژاد پرستانه به سومالیائی ها ، آنها را مورد اهانت قرار داده که ارتباطی به چپ ستیزی ایشان ندارد.
بهتر ست با سرچ فرزانه روستائی در جستجو گر سوئد و فیس بوک با مصاحبه ها و نوشته های ایشان از نزدیک آشنا شوید و اگر دوست داشتید واکنش های دیگران را مطالعه کنید
آن را که حساب پاک ست, از محاسبه چه باک ست؟
پایبندی به اصول انسانی و اخلاقی اکنون, وظیفه ای مشخص پیش پای خانم فرزانهٔ روستایی قرار داده است: آن اینکه او باید گفته های خود را, برای رسیدن به حقیقت, مستند کند. سر باز زدن ازین وظیفه نشانی از بی مسولیتی ست, چه در راستای پاسخگو کردن سازمان اکثریت به خطاکاریهایش (اگر چنین باشد) و چه در راستای پیشگیری از گفته های بی پایه و نادرست و ایجاد آشوب در صفوف سازمانهای سیاسی کشور.
از سوی دیگر, لزوم برخورد به خطاهای سیاسی گذشته, برای گسترش اعتماد چه در میان نیروهای سیاسی و چه در میان مردم, پیش روی سازمان اکثریت قرار گرفته است. لازم ست که این برخورد در لابلای مدارک پلنوم یا کنگره پنهان نماند چراکه کمتر کسی به جستجویشان میپردازد و, در نتیجه, با احتمال بالا کم/بی اعتمادی و فرضیات نادرست برجای خود میمانند. چنانچه این برخورد بصورت “سخنی با مردم میهن” در سایت های پرخواننده در برابر چشمان علاقمندان نهاده شود, نه ضربه زننده, که همگرایی آفرین و کارساز خواهد بود. پیداست که پذیرش یا کنار نهادن این پیشنهاد از آن سازمان اکثریت است.
این اطلاعیه پاسخی به اتهامات به رهبری وقت سازمان نیست. فردی که در سال ۶٠ مسئولیتی در شاخه استان فارس داشته گفته است: «آقای نگهدار نامه تشکیلاتی با مضمون اینکه هواداران سازمان موظفند هر خانه تیمی از مجاهدی در فارس دیدند به سپاه پاسداران گزارش دهند امضای شما فرخ نگهدار و نورالدین کیانوری در پایین این نامه بود». این اتهام یک کیفرخواست سنگین است. پلمیک سیاسی و تفاوت نظرنیست. فرخ نگهدار و مریدانش موظف به پاسخگویی به این اتهام سنگین هستند.
دبیرخانهٔ شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) باید سری به آ رشیو خود در سالهای ۵۹ تا ۶۱ بزند
تا شرم و حیا کند و به شعور خوانندگان این سایت توهین نکند.
مگر همین کمیته مرکزی سازمان فداییان خلق ایران نبود که در ان سالها اطلاعیهٔ و نشریه میداد و از اعضا و هواداران خود میخواست که با دادستانی انقلاب اسلامی برای دستگیری هواداران گرو ه های ضد انقلا ب از اقلیت گرفته تا کومله , مجاهد خلق پیکار و اتحادیه کمونیستها , رزمندگان و … همکاری کنند.
فرخ نگهدار خود در مصاحبه ویدیویی چند سال پیش گفت که در دی ماه سال ۶۱ به دادستانی انقلاب اسلامی نزد موسوی
تبریزی رفته … در همان زمانی که یک اقلیتی را کت بسته راهی شکنجه گاههای اسلامی میکردند این رهبر سازمان
شما با دادستانی انقلاب اسلامی انقدر همکاری میکرده که خود با پا ی خود نزد دژخیم میرفته.
بسیاری از اطلاعیهٔ ها و نشریات سازمان شما در رابطه با همکاری با دادستانی انقلاب اسلامیو سپاه پاسداران در سایت آرشیو ایران موجود است .
خجالت بکشید و عذ ر تقصیر بخواهید با کتمان کردن واقعیت جرمتان بیشتر میشوید.
شما بهتر ست بجای این کار های همیشگی خود در رسانه های اجتماعی که اثر چندانی جز وقت تلف کردن ندارد.
«اطلاعیهٔ ها و نشریات سازمان در رابطه با همکاری با دادستانی انقلاب اسلامی و سپاه پاسداران که در سایت آرشیو ایران موجود است و…» را با شکایت نامه ی خود و یا با تمام کسان دیگرd که مثل شما فکر می کنند . از طریق نهاد های حقوق بشری ایرانی و خارجی دنبال کنید که حتما نتیجه دارد.
وگرنه وکیل و حقوق دان و هیچ آدم متمدن و آزاده ای به خودش حق نمی دهد که به متهمان مانند شما از قبل حکم خود را صادر نموده و به متهم یا متهمان فحاشی نماید.
این کار نیز جرم محسوب می شود. ما به کجا می رویم؟