چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳

چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳

اطلاعیه شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست: پیمان ارتجاع علیه کارگر و سوسیالیسم!

“پیمان نوین” رضا پهلوی تلاشی دیگر برای سر و سامان دادن به صفوف ارتجاع سرمایه با هدف اعاده نظم سرمایه داری است. ایران در تب سرنگونی خواهی میسوزد، نفرت انباشته شده در جامعه بی حد و حصر است، طبقه کارگر و مردم زحمتکش در منگنه بیماری و فقر و فلاکت و استبداد با اعتراض و اعتصاب راهی برای برون رفت میجویند و انتقاد کارگری و سوسیالیستی هر روز جای محکمتری در سیاست ایران پیدا میکند. جامعه قطبی تر از هر زمانی است و امکان تلاقی سیاسی و بهم خوردن اوضاع بسیار بالاست. تشدید تحرک نیروهای طبقه بورژوازی ایران، اعم از حکومتی و اپوزیسیونی، در مقابل این وضعیت مشخص برای مصون داشتن نظم سرمایه و سنگربندی در مقابل هر تحول انقلابی است. “پیمان نوین” جلوه ای دیگر از صفبندی بورژوازی در مقابل طبقه کارگر در کشمکش طبقاتی جاری برسر آینده ایران در متن یکدوره ملتهب سیاسی است.

بورژوازی از اینرو که کهنه است و نظام بردگی مزدی را پاس میدارد، راه حلهایش هم واپسگرا و عتیق است. “پیمان نوین” رضا پهلوی نه پیمان است و نه حاوی نکته نوینی است، تکرار ملال آور شعارهای کهنه و سیاستهای ناکام شده در یک بسته بندی جدید است. نه جنجال رسانه های قلم به مزد، که روزی بلندگوی اصلاح طلبی اسلامی و آخوند و روزی تریبون اعاده سلطنت و “شاهزاده” اند، نه حمایت جمهوریخواهان و ناسیونالیستهای متشکل در “شورای مدیریت گذار”، نه دفاع فالانژیستی شبکه فاشیستهای فرشگرد از این پیمان، نتوانست جانی به تلاش جدید برای آلترناتیوسازی بورژوائی بدهد. به نظر”پیمان نوین” مرده بدنیا آمده است.

ما بعنوان نیروهای چپ و کمونیست، کسانی که بروشنی ماهیت و محتوای پروژه های آلترناتیو سازی اپوزیسیون بورژوائی را افشا و به آن اعلان جنگ کرده ایم، بعنوان بخشی از جنبش دهها میلیونی طبقه کارگر و مردم خواهان برابری و رفع تبعیض که برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و استقرار یک حکومت شورائی و کارگری مبارزه میکند، اعلام میکنیم:

در ایران سناریوی خمینی قابل تکرار نیست. کارگران و مردم ایران چهل و دو سال قبل رژیم سلطنتی را سرنگون کردند. اعاده سلطنت که با یک قیام مردمی جارو شد و تعویض ولی فقیه با شاه راه حل نیست، توهین به شعور مردم ایران است. سلطنت و اسلام هردو به گذشته تعلق دارند، آینده را نیروهائی میسازند که در کار سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی اند. سیاستهای پوپولیستی “همه باهم” و یا شعار مذهبی و خرافی “مبارزه با اهریمن” تنها با ریشخند کارگران و مبارزان آزادیخواه و فهیم بدرقه میشود. رژیم چینج و حمله نظامی که توسط بخشی از اپوزیسیون بورژوائی مستقیم و غیر مستقیم حمایت و تبلیغ می شود، افقی ندارد و تا اطلاع ثانوی سربازان “وطنی” ناتو باید در اتاق انتظار بمانند. توصیه گسترش سیاست “نافرمانی مدنی”و فشار کنترل شده در پائین بعنوان ابزاری در معامله و بند و بست در بالا، خط مشی مشترک این نیروها برای تبری جوئی از عمل انقلابی است. امری که آنها را همراه با بخشی از رژیم و نیروهای نظامی خواهان یک دولت انتقالی میکند که باید با سناریوی “انقلاب مخملی” متحقق شود. اما این تصور که با چهار تظاهرات کنترل شده و “مسالمت آمیز” و حمایت دولت آمریکا و در بوق کردن افرادی بعنوان “رهبر”، میتوان یک آنگ سان سوچی را در تهران بقدرت نشاند، همانقدر مسخره است که تعویض خامنه ای با رضا پهلوی. مذاکره با جمهوری اسلامی هم که سیاست بخشی از موئتلفین این پیمان ارتجاعی است نیز جواب نداده است. لذا تنها راه واقعی نفی جمهوری اسلامی، مبارزه مستقیم و متشکل و انقلابی، گسترش مبارزه اعتصابی و کارگری، خیزشهای توده ای و تکرار آبانی دیگر برای سرنگونی جمهوری اسلامی است.

کارگران، مردم آزادیخواه ایران!

این بورژوازی ایران است که بی پرده در مقابل شماست: طرفداران تداوم سرمایه داری و نظم مبتنی بر استثمار خشن و استبداد، حامیان دستگاه دین و آخوند و شریعت اسلام، مبلغین خرافات دنیای کهن و “نور در مقابل اهریمن” و “ایزد” و “ناجی” در عصر انقلابات تکنولوژیک و انفجار اطلاعات، مدافعین بازسازی ارتش و سپاه و نیروی سرکوب. صد سال است این نیروها بجز ارتجاع و استبداد و دیکتاتوری در آن مملکت کارنامه ای ندارند. “پیمان نوین” تلاشی برای تکرار این دور باطل است.

ما در مقابل کلیه راه حلهای بورژوائی راه حل شورایی و سوسیالیستی را قرار میدهیم. ما همراه با کارگران و مردم آزادیخواه در اعتصاب و مبارزه و خیزش برای سرنگونی در صف اول حاضر میشویم. ما وعده نمیدهیم و به هیچ خرافه ای توسل نمیجوئیم بلکه معنای سرنگونی را بعنوان پرچم پیروزی بر جمهوری اسلامی بروشنی اعلام کردیم و برای آن مبارزه می کنیم. تنها این مسیر است که می تواند به قدرتگیری یک دولت انقلابی شورایی و کارگری منجر شود که با درهم شکستن دستگاه بورکراتیک – نظامی و نظم استثمارگرانه موجود در سطوح مختلف سیاست و اقتصاد و قوانین و مناسبات اجتماعی، به سیادت سیاسی و اقتصادی بورژوازی پایان دهد.

بدون حضور مستقل سیاسی و قدرتمند پرچم کارگری و سوسیالیستی بعنوان یک جنبش قدرتمند و آلترناتیو، بدون نقد و افشای بی امان سیاستهای ارتجاعی صفوف طبقات حاکم و اپوزیسیون بورژوائی، حاصل هر مبارزه قهرمانانه برای سرنگونی میتواند به شکست کشیده شود. اگرامروز این پروژه ها با تمام حمایت میدیای بورژوایی که از آن می شوند هنوز مورد توجه نیستند اما با تشدید بحران انقلابی و مسجل شدن سقوط رژیم اسلامی، توسط همین رسانه ها و حمایت دولتها و گروگرفتن مردم ایران میتوانند به قدرت پرتاب شوند. اگر طبقه کارگر و جنبشهای آزادیخواه و اردوی انقلابی متشکل و آماده نباشند، جبهه ارتجاع میتواند بار دیگر خود را تحمیل نماید. فراخوان ما اینست که بدون توهم در مقابل صف آرائی ارتجاع مدافع سرمایه بایستیم و صفوف سرنگونی انقلابی و یک رهائی همه جانبه سوسیالیستی را تقویت کنیم. 

سرنگون باد رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی!

زنده باد آزادی، زنده باد سوسیالیسم!

٢۴ مهر ماه ١٣٩٩ – ١۵ اکتبر ٢٠٢٠

امضاها: اتحاد فدائیان کمونیست، حزب کمونیست ایران، حزب کمونیست کارگری – حکمتیست،

سازمان راه کارگر، سازمان فدائیان (اقلیت) و هسته اقلیت.

https://akhbar-rooz.com/?p=50708 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
حمید قربانی
حمید قربانی
3 سال قبل

این آقایان و خانم های خیلی فهمیده و با شعور، مارکس خوان و لنین ازبر کرده آیا نمی دانند که بدون جنگ طبقاتی، بدون یک حزب کارگران انقلابی، آگاه و کمونیست و مخفی، بدون دیکتاتوری پرولتاریای مسلح برای سرکوب بورژوازی خلع ید شده از مالکیت بوسیله انقلاب قهری کمونیستی پرولبتارها، لغو مالکیت خصوصی و کارمزدوری یعنی لغو جامعه طبقاتی – رسیدن به سوسیالیسم و با به زبان مارکس کمونیسم ، بویژه در جامعه ای مانند ایران کنونی غیر ممکن است؟ چرا؟ همه این آقایان و خانم ها اینها را می دانند، اینها، از الفبای درک مارکسی لنینی از مبارزه طبقاتی و رسیدن به کمونیسم است که در آثار کمونیست ها و بویژه مارکس و انگلس و بویژه بویژه لنین به وفور در باره، این ها کتاب و رساله و مقاله نوشته شده است. اساسا فرق کمونیست ها با آنارشیست ها و سوسیال دموکرات های رفرمیست، سازش خواه بین طبقات و خواهان تغییرات گام به گام و مسالمت آمیز، بجز این ها نیست. بنا بر این، چرا؟ این ها در بیانیه هایشان از این مسائل حرفی نمی زنند ویا خیلی کلی، حرفی می زنند و می گذرند. چرا؟ اعلامیه های اینها با شعازرهائی همچون مرگ بر سرمایه، مرگ بر امپریالیسم، مرک بر دولت سرمایه داری جمهوری اسلامی، پیروز باد انقلاب قهری کمونیستی و بر قرار باد دیکتاتوری پرولتاریا و زنده باد کمونیسم به پایان نمی رسد! به باور من، برای اینکه این ها نام کمونیست را فقط یدک می کشند و نه واقعا کمونیست باشند!

آقایان و خانم ها، شما را، اکر مدعی کمونیست بودن هستید به اندیشیدن در باره و جواب به این فاکت ها فراخوان می دهم و اگر نه، نام کمونیسم و کمونیست را این قدر به تمسخر نکشید و خودتان را با نامی که شایسته شماست، یعنی همان سوسیال دموکراسی، احزاب و نیروهای بورژوائی و خرده بورژوائی مانند نیروهای لیبرال – دموکرات، جبهه ضد دیکتاتوری جمهوری اسلامی و امثالهم نهید. تا به توهم در میان کارگران و زحمتکشان دامن نزنید که خیانت و شرکت در جنایاتی است که دولت های سرمایه داری امپریالیستی و ارتجاعی ملنند دولت ددمنش جمهوری اسلامی سرمایه داری به کارگران روا می دارند!

مارکس فقر فلسفه : “از میان تمام ابزار تولید، خود طبقات بزرگترین نیروی تولید را تشکیل می دهند. تشکیل عناصر انقلابی به عنوان یک طبقه، پیش شرط موجودیت کلیه نیروهای تولیدی ای است که اصلا توانسته اند در دامن جامعه کهنه نضج یابند.
آیا این به معنی آن است که بعد از سرنگونی جامعه کهنه، جامعه طبقاتی جدیدی به وجود می آید که به قهر سیاسی جدیدی منتهی خواهد شد؟ نه.
شرط رهایی طبقه کارگر، از میان بردن هر نوع طبقه است. این همان طور که شرط رهایی رسته سوم یعنی نظام بورژوایی از میان بردن همه رسته ها(۱) و (همه نظام ها) (۲) یود.
طبقه کارگر در سیر تکاملی خود، سازمانی را جانشین جامعه کهنه بورژوایی خواهد ساخت که فاقد طبقات و اختلافات آن ها است و دیگر در واقع قهر سیاسی ای وجود نخواهد داشت، زیرا درست همین قهر است که مظهر رسمی اختلافات طبقاتی در درون جامعه بورژوائی است.
در این فاصله، آنتاگونیسم بین پرولتاریا و بورژوازی، مبارزه یک طبقه علیه طبقه دیگر است مبارزه ای است که عالی ترین تجلی آن، یک انقلاب کامل است.
در ضمن آیا جای تعجب است که جامعه ای که براساس اختلافات طبقاتی بنیان گذاری شده است، به تضاد بی رحمانه ای که نتیجه غائی آن تصادم تن به تن است، منتهی گردد؟
نباید گفته شود که جنبش اجتماعی در برگیرنده جنبش سیاسی نیست. هیچ جنبش سیاسی ای وجود نداشته است که در عین حال یک جنبش اجتماعی نیز نبوده باشد.
در نظامی که طبقات و اختلافات طبقاتی در آن وجود نداشته باشد، رفورم های اجتماعی، دیگر انقلابات سیاسی نخواهند بود. تا وقتی که این زمان فرا برسد، در آستانه هر تغییر شکل کلیِ جدید جامعه، آخرین جمله علم الاجتماع همواره چنین خواهد بود:
« یا مرگ یا مبارزه، جنگ خونین یا نیستی، مسئله به صورت سرسختانه مطرح است. »(ژرژ ساند ) (۱)ص ۱۷۹ تا ۱۸۲ – پایان کتاب.

مارکس و انگلس : ” کمونیستها عار دارند که مقاصد و نظریات خود را پنهان سازند. آنها آشکارا اعلام میکنند که تنها از طریق واژگون ساختن همه نظام اجتماعی موجود، از راه جبر، ( یعنی بکارگیری قهر، یعنی با استفاده از قدرت کارگران مسلح و… حمید قربانی) وصول. به هدفهایشان میسر است. بگذار طبقات حاکمه در مقابل انقلاب کمونیستی بر خود بلرزند. پرولتارها در این میان چیزی جز زنجیر خود را از دست نمیدهند، ولی جهانی را بدست خواهند آورد
پرولتارهای سراسر جهان، متحد شوید ! “، پایان مانیفست سال ۱۸۴۸.
کارل مارکس، در سال ۱۸۵۲ در نامه ای به ژوزف وایدمایر آلمانی تبار می نویسد : « تا آنجا که به من مربوط می شود، هیچ امتیازی به واسطۀ کشف وجود طبقه ها در جامعۀ مدرن، یا کشف پیکار میان آنها ازآن ِ من نمیشود… کاری که من انجام دادم و تازگی داشت نشان دادن این نکته ها بود:
۱ )هستی ِ طبقه ها صرفاً وابسته به مرحلۀ تاریخی ِ خاصی در تکامل تولید است.۲) پیکار طبقاتی به طور ضروری به دیکتاتوری ِ پرولتاریا منجر می شود.۳) این دیکتاتوری صرفاً پایۀ گذار به انحلال تمامی ِ طبقه ها و استقرار یک جامعۀ بدون طبقه خواهد بود.»، تاکید از من است.

مارکس سال ۱۸۷۵ :بین جامعۀ سرمایه دارى و جامعۀ کمونیستى یک دورۀ تحول انقلابى از اولى به دومى وجود دارد. متناظر این دورۀ تحول، یک دورۀ گذار سیاسى نیز هست که دولت در آن چیزى نمى تواند باشد جز دیکتاتورى انقلابى پرولتاریا.
اکنون برنامه [گوتا] نه به این آخرى مى پردازد و نه به سرشت دولت در جامعۀ کمونیستى.»، ترجمۀ سهراب شباهنگ
لنین :” دیکتاتوری قدرتیست که مستقیما متکی به اعمال قهری است و بهیچ قانونی وابسته نیست. دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا قدرتیست که با اعمال قهر پرولتاریا علیه بورژوازی بچنگ آمده و پشتیبانی می گردد و قدرتیست که بهیچ قانونی وابسته نیست.”
و یا باز هم، لنین از زبان مارکس و انگلس :
[ مارکس… “اگر کارگران دیکتاتوری انقلابی خود را جایگزین دیکتاتوری بورژوازی می نمایند… تا مقاومت بورژوازی را درهم شکنند… بدولت شکل انقلابی و گذرنده می دهند.”…
انگلس…” حزب پیروزمند» (در انقلاب) «بالضروره» ناچاراست سیادت خود را از طریق رعب و هراسی که سلاح وی در دلهای مرتجعین ایجاد می کند، حفظ نماید. اگر کمون پاریس به اتوریته مردم مسلح علیه بورژوازی متکی نبود؛ مگر ممکن بود بیش ازیک روز دوام آورد؟ آیا ما محق نیستیم اگر بالعکس کمون را، به علت اینکه از اتوریته خیلی کم استفاده کرده است، سرزنش نمائیم”…
هم او میگوید: ” از آنجا که دولت فقط مؤسسه گذرنده ایست که در مبارزه و انقلاب باید ازآن استفاده کرد، تا دشمنان خود را قهرا سرکوب ساخت، لذا سخن گفتن در بارۀ دولت خلقی آزاد خام فکری خالص است. مادامکه پرولتاریا هنوز به دولت نیازمند است، این نیازمندی از لحاظ مصالح آزادی نبوده، بلکه بمنظور سرکوب دشمنان خویش است و هنگامی که سخن گفتن در بارۀ آزادی ممکن می گردد، آنگاه دولت بمعنای اخص کلمه دیگر موجودیت خود را از دست می دهد”…] ، لنین – انقلاب پرولتری و کائوتسکی مرتد.
لنین : نقش انقلابی قهر در تاریخ ❗️
« درباره این که قوه قهریه در تاریخ نقش دیگری نیز ایفا می کند» (علاوه بر عامل شر بودن) «که همانا نقش انقلابی است، درباره این که قوه ی قهریه، بنا به گفته مارکس، برای هر جامعه کهنه‌ ای که آبستن جامعه نوین است، به منزله ماما است، درباره این که قوه قهریه آنچنان سلاحی است که جنبش اجتماعی بوسیله آن راه خود را هموار می سازد و شکلهای سیاسی متحجر و مرده را در هم میشکند – درباره هیچیک از اینها آقای دورینگ سخنی نمیگوید. فقط با آه و ناله این احتمال را می دهد که برای برانداختن سیادت استثمارگران، شاید قوه قهریه لازم آید – واقعا که جای تأسف است! زیرا هرگونه بکار بردن قوه قهریه بنا به گفته ایشان، موجب فساد اخلاقی کسانی است که آن را بکار می برند و این مطالب علیرغم آن اعتلای اخلاقی و مسلکی شگرفی گفته می شود که هر انقلاب پیروزمندانه‌ ای با خود به همراه می آورد!» دولت و انقلاب .

و در خاتمه:
کمونیست ها یعنی اساسا کارگران آگاه- را می توان از عمل و هدف شان شناخت. هدف کارگران آگاه لغو شرایط موجود اجتماعی- جامعه ی طبقاتی بورژوائی است که در آن اکثریت ساکنین بوسیله ی اقلیت صاحب ابزار تولید – کار مُرده- مورد استثمار قرار می گیرد و موجودیت دادن جامعه ای است که در آن استثمار فرد از فرد غیر ممکن گردد. کمونیست ها هدف خود را با صراحت، رو به کُل جامعه اعلام کرده و سعی می کنند که طبقه کارگر در رأس و کلیه کسانی که بدین هدف باور دارند و می توانند داشته باشند را، برای عملی کردنش بسیج، سازمان، متمرکز و آماده نمایند. کمونیست ها هیچگاه از گفتن حقیقت و بویژه به توده ی طبقه ی کارگر پرهیز نمی کنند. حقیقت گویی یکی از خصلت ها و خصوصیات ویژه و اساسی کمونیست هاست. برای کمونیست ها، برگزیدن سازمان و اشکال گوناگون مبارزه ی طبقاتی و اینکه یکی از اشکال آن اصلی گردد، فقط با توجه به اوضاع و شرایط مشخص جامعه ای است که کمونیست ها باید برای رسیدن به هدف نهایی شان، آنرا تغییر اساسی-لغو- نمایند، جامعه ی طبقاتی موجود- جامعه ی طبقاتی بورژوائی- دارای نیروی سازمان یافته ی مسلح و غیر مسلح به نام دولت است که نیروی نظامی روبروی کارگران آگاه صف می کشد، کمونیستها برای برانداختن چنین جامعه ای به یک سازمان – حزب- اساسا مخفی – حزب کارگران کمونیست و انقلاب قهری – کمونیست و ایجاد دیکاتوری پرولتاریا در شکل شوراهای مسلح کارگران و زحمتکشان متحد شان و یا… نیازمندند. جامعه ای که کمونیست ها هدف شان است، جامعه ای است که در آن مالکیت خصوصی عده ای از افراد- طبقه ی حاکم- بورژوا یا سرمایه دار- با مالکیت آحاد جامعه- مالکیت اشتراکی- مالکیت کمونیستی- جانشین شده است که این شعار بر تارک آن نوشته شده باشد: «از هر کس به قدر توان کار، به هرکس به قدر نیاز از محصول جامعه.»، چنین جامعه ای موجودیت نمی یابد، مگر جهانی باشد، زیرا دشمن چنین جامعه ای یعنی طبقه ی سرمایه دار امپریالیست، طبقه ای جهانی – کره ارضی- است! باید دانست که : هرگز سلاح نقد جانشین نقد سلاح نمی گردد! رهائی پرولتاریا یعنی رهائی جامعه جر از طریق انقلاب قهری کمونیستی در اساس بجز استثنائات ممکن نیست! به گفته ی رُزا لوکزامبورک : انقلاب ( قهری کمونیستی من) با شکوه است، جز آن همه چیز پوچ و بیهوده است! رفقای کارگر شرایط را دریابید!
حمید قربانی – ۱۵ اکتبر ۲۰۹۳ سال اسپارتاکوسی

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x