افسانه راجی از اعضاء « خانواده دادخواهان» چشم از این جهان فرو بست.
افسانه رفت، جان شیفته و قلب مهربان او دیگر بیش از این تحمل این همه درد و رنج جانکاه را نیاورد.
مرگ درد انگیز او، خواهر فرزین و فرشید راجی، کشته شده گان دهه شصت زخمی دیگر بر پیکر دشنه آجین شده ای «داغداران دادخواه » و همه ی خانواده های رنج کشیده سیاسی بود.
کلام و قلم از بیان آن همه درد و رنجی که افسانه در این چند دهه متحمل شد عاجز است.
کشته شدن دو برادر و شوهر خواهرش فرزانه ، آوارگی و فرار خواهر، مهاجرت برادرن و خودش به خارج از کشور برای گریز از چنگال خونریز حکومت مذهبی ، جان نازنین و بیمارش را در هم کوبید و توان اش را به پایان رساند.
او رفت، بدون این که محاکمه و مجازات این همه جنایت و آدمکشی سیاسی حاکمیت دینی را شاهد باشد.
علیرغم اینکه « خانواده بزرگ دادخواهی » تا کنون در اندوه از دست دادن چه بسیار از اعضاء خود نشسته است، اما پرچم مبارزه دادخواهانه او هم چنان بر افراشته و در اهتزاز است.
روزی به یقین فریاد عدالت هزاران خانواده داغدار در سراسر سرزمین مان ایران شنیده خواهد شد و کس دیگر نخواهد گفت « قاصد روزان ابری داروک ، کی میرسد باران»
نوری ، فرزانه، سیاوش، مجتبی ( سیامک)، لطفعلی، شهلا و روشنک عزیز،
با ناباوری و اندوه فراوان خبر تاسف آور مرگ افسانه را شنیدیم.
از صمیم قلب به شما تسلیت می گویم، با شما اشک می ریزیم ، اندوهگین و دردمند خود را در غم شما شریک میدانیم.
خواهش داریم مراتب همدردی ما را به فرزندان عزیز تان پیام رسان باشید.
اصغر کهوند و فرح جعفری، اسد و صدری ترابی، احمد محمدی ، رضا جوادی و فرخنده هاشمی، حمید حمید بیگی، مهدی و مریم جباری، محمد علی معتدل، منوچهر مختاری، پرویز مختاری و حمیده دگمه ساز، مسعود و پروین مختاری.