۱
آمدم بنویسم پهلوان
کاغذم زخم برداشت مهری
۲
چرا باطل کند اشک کاغذم را
چرا تشنج بگیرد جمله در دهانم
وقتی جهان پهلوان تختی
در نوع مرگ خویش
سروگردنی از تو کم آوردست
۳
خشم رگم را
قهر پی ام را
خون خونم را می خورد
به روی مرگ نامردت
چاک دهانم را
نام خوب تو می بندد
۴
جوهر خودکارم به تو بدهکار است
مرا ببخش
خون تو تازه ست
زیر کلمه هایم دلمه نمی بندد
۵
تا شدید می شود نامت
لاله های دشت دیوانه می شوند مهری
سرو گیس شان را می کنند
هوار می زنند می گریزند