نظام خودکامگی از مرحله تشکیل خود تا باز تشکیل آن دارای چهار مرحله « سه بعلاوه یک » برجسته و شناخته شده است که تشخیص آن برای اهالی سیاست خارج از لطف نیست.
- مرحله استقرار: در این مرحله فرض بر این است که نظام خودکامه محصول سقوط یک نظام قبلی است که در آن دارندگان دیدگاههای مختلف سیاسی در یک ائتلاف که در آن یکی از جناحها دارای وزن بیشتری بوده است، به قدرت رسیده و تشکیل حکومت داده است. هرقدرت سیاسی بعد از به قدرت رسیدن نیازمند آرامش بعد از طوفان درگیریها است و لذا اگر برنامه وی اعمال خودکامگی به منظور فساد مالی باشد لاجرم دو اقدام اساسی را سریعا به اجرا میگذارد. یکی اینکه صاحبان دیدگاههای متفاوت در اداره کشور را که در مرحله قبلی یعنی مرحله براندازی با وی ائتلاف کرده بودند با شدت و حدت تمام سرکوب و از میدان به در میکند. بازماندگان رژیم سابق را در هر جایی که مانع برنامههای وی نشوند مجددا ابقا و تشکیل باند فساد مالی را از نزدیک ترین حلقههای خود آغاز مینماید. این مرحله تا زمانی که نارضایتیها که خود محصول فساد و دیکتاتوری خود حاکمیت جدید هستند، خود را نشان ندادهاند همچنان ادامه مییابد.
- مرحله ناپایداری: این مرحله از زمان پیدایش نارضایتی مردم شروع میشود و در ادامه خود به تشکیل یک جریان اصلاح طلب در داخل حاکمیت میرسد و در آن حاکمیت سعی میکند با انجام اصلاحات سطحی به نارضایتی های ناشی از فقدان آزادیهای مدنی و بخشا سیاسی و اقتصادی بشکل کنترل شده پاسخ دهد. اما اگر این پاسخ این خطر را برای حاکمیت دربر داشته باشد که ممکن است فشار عمومی پنجره کوچک گشایش را از جا بکند، حاکمیت بلافاصله پنجره گشوده را میبندد و این بار اصلاح طلبان را از بدنه خود جراحی میکند و بتدریج وارد مرحله سوم میشود. لازم به ذکر است که اگر حاکمیت به جای این جراحی، توسعه تدریجی اصلاحات را در پیش میگرفت میتوانست در فقدان اتفاقات خاص به حکومتی پایدار تبدیل شود. اما جراحی اصلاح طلبان که مورد اخیر را مد نظر داشتند باعث ورود وی به مرحله سوم میشود.
- مرحله بحران عمومی: این مرحله، مرحلهای سرنوشتساز در حیات نظام خودکامگی است چرا که در آن دامنه مطالبات عمومی از حد اصلاحات فراتر میرود و حاکمیت به ناچار در شرایط یکدست کردن خود برای دو منظور بر میآید. یکی اینکه یا دست به اصلاحات بنیادی و عمیق، عمیق تر از از آنچه که اصلاح طلبان میخواستند میزند تا خود بر موج اعتراضات سوار شود، که احتمال این کار بسیار اندک است، ویا در صدد برخورد قهرآمیز با اعتراضات عمومی بر میآید که در اینصورت اعتراضات عمومی سه راه بیشتر پیشاروی نمیبیند. راه اول تداوم ناهمبستگی ملی و بالکانیزاسون است که در آن هرازچند گاهی برخوردهای تندی میان ناراضیان و حکومت در میگیرد و این حالت تداوم مییابد تا در یک جایی یک انفجار اجتماعی کور تحقق یابد که باعث فروپاشی حاکمیت بشود که در اکثر موارد محصول آن باز تولید مرحله اول است و تداوم سیکل خودکامگی. راه دوم باز در شرایط ناهمبستگی ناراضیان اتفاق میافتد که در آن یک نیروی نظامی فرصت طلب خارجی و یا یک کودتای نظامی و یا کودتای غیر نظامی در رابطه با نظامیان سعی در ساقط کردن حاکمیت میکنند. در هر سه مسیر از آنجا که رویدادها بدون همبستگی عمومی و ائتلاف سیاسی همبسته با همبستگی عمومی صورت میگیرد، مجددا مرحله اول تکرار میشود.
- مرحله چهارم: این مرحله در ادامه مرحله سوم و در صورت تحقق راه سوم اتفاق میافتد. راه سوم در اینجا این است که اپوزیسیون اقدام به سازماندهی مردم از یکسو و اقدام به ائتلاف سیاسی میان تشکلهای دموکراتیک موجود در اپوزیسیون از سوی دوم مینماید و این کارها را مطابق یک نقشه راه گذار دقیق و قابل اجرا، انجام میدهد. در اینجا چون هم مردم حضور دارند و هم ائتلاف دموکراتیک حضور دارد و هم نقشه راه نحوه براندازی حاکمیت خودکامه و استقرار حکومت دموکراتیک وجود دارد، نتیجتا محصول آن شکسته شدن سیکل بسته خودکامگی و گذار به دوران دموکراسی خواهد بود.
با توجه به آنچه که رفت، اینک در ایران مرحله سوم از سیکل خودکامگی در جریان است و در صورتی که اپوزیسیون نتواند به وظایف سیاسی خود در این مرحله عمل نماید و سیکل بازگشت خودکامگی را با ترکیب نقشه راه، ائتلاف سیاسی و سازماندهی مردم برای همبستگی بشکند متاسفانه یکی از دو راه یاد شده در فوق تحقق پیدا خواهد کرد و محصول آن چیزی غیر از بازگشت مجدد خودکامگی به مرحله اول نخواهد بود و ادامه آن تا رسیدن به مرحله سوم به طور متوسط میان سی تا چهل سال مجددا زمان خواهد برد.
چنگیز عباسی
تروندهیم – نروژ
دهم اکتبر بیست و یک