دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

جنبش معلمان، ناسیونالیسم محمد حبیبی و دانش‌آموز افغان – داوود صفری

اعتصاب معلمان در سال‌های اخیر یکی از سازمان‌یافته‌ترین اعتصاب‌های کارگری در ایران بوده است. این اعتصابات حول محور مطالبات صنفی بوده است ولی رشد کمی آن می‌تواند باعث کسب تجاربی ارزشمند برای طبقهٔ جهانی کارگر در ایران شود. ولی این امر به صورتی خودبه‌خودی انجام نمی‌گیرد و نیازمند دخالت مستقیم عناصر آگاه طبقهٔ کارگر است. از زمان مارکس و انگلس تا لنین همواره این آگاه‌ترین بخش‌های طبقهٔ کارگر بوده‌اند که توانایی فهم منافع طبقهٔ کارگر را داشته‌اند و بر این اساس و با تکیه بر تحلیل علمی قادر به تعیین استراتژی برای بدنهٔ طبقهٔ کارگر بوده‌اند. بدون چنین استراتژی‌ای هر جنبش کارگری‌ای در اثر خودانگیختگی یا ابزاری در دست لایه‌های مختلف طبقهٔ حاکم (بورژوازی) می‌شود و یا در اثر سردرگمی فعالان آن دچار انحراف شده و لاجرم دچار رکود و فراموشی می‌شود. تحلیل علمی نیازمند مطالعهٔ دقیق واقعیت (اطلاع از واقعیت) با روشی علمی است. مارکس، انگلس و لنین چنین ابزاری را اتخاذ کرده‌اند و این ابزار تحلیل علمی را به نسل‌های بعدی آگاه‌ترین عناصر طبقهٔ جهانی کارگر انتقال داده‌اند. متأسفانه در ایران شاهد بحث جدی در مورد استراتژی برای طبقهٔ کارگر نیستیم و گویا این جنبش‌های پراکنده قرار است به صورتی خودانگیخته بتوانند قدرت را از چنگ طبقهٔ حاکم درآورند.

اطلاع از واقعیت: در ده‌ها وب‌سایت جریانات مختلف چپ در ایران کمتر بحثی در مورد وضع کنونی طبقهٔ کارگر در ایران مشاهده می‌کنیم. می‌توان به گفتن این خطر کرد که حتّیٰ تخمینی از شمار اعضای طبقهٔ کارگر به تفکیک سطح درآمدی، محل اشتغال (شمار کارگران در محل کار) و … وجود ندارد. بدون داشتن تصویری دقیق از واقعیت طبقهٔ کارگر، تغییرات آن در طول زمان و … نمی‌توان استراتژی دقیقی برای طبقهٔ جهانی‌مان تعریف کرد. این وظیفه‌ای است بر عهدهٔ عناصر آگاه طبقهٔ ما که به دور از لفاظی‌ها شروع به گردآوری آمار کرده و تصویری از وضع کنونی طبقهٔ کارگر در ایران ارائه دهند.

علاوه بر این گرچه به علّت انزوای ایران از بازار جهانی (به علّت تحریم‌ها، عدم عضویت در سازمان تجارت جهانی و …) امکان درک این امر به صورتی بدیهی وجود ندارد، اما با کمی دقت می‌توان دید که برای نخستین بار در تاریخ بشریت تولید جهانی شده است، یعنی اکثریت کالاهایی که مصرف می‌شوند، در کشوری دیگر تولید شده‌اند، حتّیٰ بخش بزرگی از آن در طول زنجیرهٔ تولید و توزیع از چندین کشور عبور می‌کنند. تا چند دهه پیش بیشتر کالاهای مصرفی هر کشور در خود آن کشور تولید می‌شدند و تولید جنبه‌ای ملّی و محلّی داشت ولی اکنونش شاهد بازار جهانی هستیم، دقیقاً آنگونه که مارکس و انگلس در بیش از صد و هفتاد سال پیش با تکیه بر تحلیل علمی مبتنی بر اطلاع از واقعیت از آن سخن گفته بودند: «صنایع بزرگ بازار جهانی را… پدید آورد… بورژوازی با بهره‌کشی از بازار جهانی، به تولید و مصرف همهٔ کشورها خصلت جهان‌وطنی داده و در میان آه و اسف مرتجعان پایهٔ ملّی را از زیر پای صنایع بیرون کشیده است… مواد خام این صنایع دیگر داخلی نیست بلکه از دورترین مناطق وارد می‌شود و فرآورده‌های آن نه تنها درون خود کشور بلکه در تمام مناطق گیتی به مصرف می‌رسد… جای گوشه‌گیری و خودکفایی محلی و ملّی کهن را آمد-و-شد و ارتباط همه‌جانبه و وابستگی همه‌جانبهٔ ملّت‌ها با یک‌دیگر می‌گیرد… ارزان‌قیمتی کالاهای بورژوازی توپخانهٔ سنگینی است که وی به مدد آن تمام دیوارهای چین را ویران می‌سازد… بورژوازی روستا را زیر فرمان شهر کشید. شهرهای عظیم پدید آورد، شمار جمعیت شهرنشین را در قیاس با جمعیت روستانشین بسی فزونی بخشید و بدینسان بخش بزرگی از جمعیت را از خرفتی زندگی روستایی رهانید.»

ملازم تولید جهانی، طبقه‌ای جهانی است: طبقهٔ جهانی کارگر! هر جریانی که این واقعیت مسلّم را نادیده بگیرد، نمی‌تواند مدعی نمایندگی طبقهٔ کارگر باشد. دوران ناسیونالیسم خرده‌بورژوایی، یعنی خلق‌گرای، دهه‌هاست که بسر آمده است. اکنون دوران برافراشتن پرچم انترناسیونالیسم در سراسر جهان از جمله ایران است.

ابزار تحلیل علمی: نقطهٔ عزیمت روش علمی، این بزرگ‌ترین میراث مارکس، انگلس و لنین، یعنی ماتریالیسم تاریخی، واقعیّت مادی است. در مورد ما، انترناسیونالیسم به معنای آرمانِ جهان‌وطنی نیست، بلکه واقعیّت مادی تولید جهانی در عصر امپریالیسم (یعنی بالاترین مرحلهٔ سرمایه‌داری) است. همانطور که سوسیالیسم آرمانی در جهت زدودن نابرابری نیست، بلکه واقعیّتِ اجتماعی شدن تولید در کارخانجات عظیم سرمایه‌داری است؛ سوسیالیسم اذعان به این واقعیّت مادی است که بشریت دهه‌هاست که تنها دچار کمبود تولید نیست، بلکه دچار اضافه‌تولید است. نوع بشر بسیار بیش از نیاز کل جمعیت غذا تولید می‌کند و با این وجود هر روز به طور میانگین بیست و پنج هزار انسان از عواقب ناشی از سوء تغذیه جان می‌دهند. به همین منوال، انترناسیونالیسم به معنای وجود طبقات مختلف کارگر در کشورهای مختلف و سعی در متّحد کردن آن‌ها نیست، زیرا چنین تصوری برخلاف واقعیت بوده و لاجرم به ناسیونالیسم و رو-در-رو قرار دادن کارگران کشورهای مختلف منجر شده و خواهد شد. انترناسیونالیسم به معنیا اذعان به وجود طبقه‌ای جهانی است که در مناطق مختلف توسط طبقات بورژوازی مختلف به اسارت گرفته شده‌اند و هدف انترناسیونالیسم کارگری، رهایی از آخرین زنجیرهای محلی‌گرایی و ملّی‌گرایی است.

این مقدمهٔ نسبتاً مفصل را برای اشاره به توئیت محمد حبیبی از سازماندهندگان اعتصاب معلمان آورده‌ایم. حبیبی توئیت کرده است که: «شعار “آموزش رایگان حق فرزند ایران” یک شعار استراتژیک برای پیوند و اتحاد میان همه اقشار اجتماعی معلم، کارگر، دانشجو، پرستار، بازنشسته». این جمله دو ایراد اساسی دارد: یک. این جمله چنان وانمود می‌کند که معلم، پرستار و بازنشسته «قشری» جدا از کارگر است! در واقعیت ما چنین اقشاری نداریم: ما دو طبقهٔ عمده داریم: طبقهٔ کارگر، یعنی هر کسی که در ازاء فروش نیروی کار خود در برابر مزد، برای شخصی دیگر (چه حقیقی و چه حقوقی، چه دولت، چه خصوصی، چه ملّی چه بیگانه) کار می‌کند و طبقهٔ بورژوازی، یعنی صاحبان ابزار تولید که به دلیل اینکه صاحب ابزار تولید هستند کارگران برای گذران زندگی مجبور به کار کردن برای آن‌ها هستند. در واقع طبقهٔ کارگر همان طبقهٔ برده‌های مزدبگیر هستند و بورژوازی طبقهٔ سرمایه‌داران صاحب ابزار تولید (کارخانه، شرکت، مدرسه، بیمارستان و …).

هر کدام از این طبقات لایه‌های مختلفی دارند که در اینجا مجال بررسی آن نیست، ولی به صورتی گذرا به آن‌ها اشاره‌ای می‌کنیم: مدیران رده بالای طبقهٔ کارگر، موسوم به اشرافیت کارگری، در اثر دریافت مزایای بالا عملاً در راستای منافع بورژوازی و حفظ وضعیت طبقاتی موجود تلاش می‌کنند، حال آنکه اکثریت مطلق طبقهٔ کارگر در فلاکت زندگی می‌کنند. بورژوازی نیز لایه‌های مختلفی دارد از جمله خرده‌بورژوازی که یا کارگری زیردست خود ندارد یا یک یا دو کارگر زیر دست خود بیشتر ندارد: رانندهٔ تاکسی (صاحب تاکسی)، صاحب مغازه، کشاورزی که صاحب زمین خود است، دامدار صاحب دام، صاحب کارگاه و … و بورژوازی متوسط تا بورژوازی بزرگ که صاحب کارخانجاتی با هزاران کارگر است. بیشتر جنبش چپ در ایران و جهان در واقع جنبش خرده‌بورژوازی بوده است که برای به خدمت گرفتن طبقهٔ کارگر ظاهری کارگری به سیاست‌های طبقاتی خود می‌داد. بعدها به این بحث باز خواهیم گشت.

و اما ایراد دوم و فوری‌تر این جمله: دو. شعار «آموزش رایگان حق فرزند ایران» در حالی که حدود نیم میلیون دانش‌اموز افغان در مدارس ایران تحصیل می‌کنند چیزی جز ارتجاع تعفن‌برانگیز خرده‌بورژوازی ایران نیست؟ همانطور که گفتیم طبقهٔ کارگر طبقه‌ای جهانی است و این امر به ظاهر تئوریک در این شعار «اهمیت استراتژیک» خود را نشان می‌دهد: هر شعاری که کارگران را بر اساس ملیّت، زبان و اعتقادات از هم جدا کند، بدون شک ارتجاعی است و باید به شدیدترین وجهی با آن مقابله کرد. اکثریت مطلق مهاجرین افغان در ایران به طبقهٔ ما، به طبقهٔ جهانی کارگر، تعلق دارند. طبق قوانین موجود دانش‌آموزان افغان نه تنها حق تردد و تحصیل در برخی استان‌های کشور را ندارند، بلکه حتّیٰ در صورت قبولی در دورهٔ روزانهٔ دانشگاه موظه به پرداخت شهریه هستند! این در تناقض آشکار با واقعیّت انترناسیونالیسم است و موفقیت هر جنبش کارگری، از جمله جنبش معلمان، در گروِ مبارزه با نفوذ جریانات و شعارهای خرده‌بورژوایی ملّی و منطقه‌ای در آن است. مخالفت ما با این شعار از سر خیرخواهی نیست، بلکه انترناسیونالیسم و شعار «کارگران جهان متحد شوید» برای ما اصل اساسی هر موضع‌گیری است! ما نه تنها خواستار حق تحصیل کاملاً برابر دانش‌آموز ایرانی و افغان هستیم، بلکه خواهان اعطای تابعیّت ایران به تمامی افراد ساکن ایران که در ایران کار می‌کنند هستیم.

ما از همهٔ اعضای طبقهٔ خود، طبقهٔ جهانی کارگر، می‌خواهیم در این نبرد تاریخی، جانب طبقهٔ خود را انتخاب کنند و با تمامی ایدئولوژی‌های بورژوایی و خرده‌بورژوایی، به خصوص ناسیونالیسم (با نام‌هایی چون ملّی‌گرایی، هویّت‌گرایی و …)، مقابله کنند. طبقهٔ ما اکنون با حدود دو میلیارد کارگر حقوق‌بگیر در سراسر جهان اکثریت عددی را دارد و در بحران‌های جدی دهه‌های پیش رو این فرصت را دارد تا یک‌بار برای همیشه بربریت بورژوازی را خاتمه دهد. کارگران جهان متحد شوید!

https://akhbar-rooz.com/?p=138631 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

11 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
جلال اردهانی
جلال اردهانی
2 سال قبل

محمد حبیبی در جایی علنا معلمان را متعلق به طبقه “متوسط” عنوان می کند. این ادعا مرا بیاد کارگری می اندازد که در جلسه خواستگاری لابد از شدت شرم خود را “کارمند” کارخانه معرفی می کرد. و جالب آنکه این روزها کسی بنام شیرزاد عبدالهی که امروز به یک دست راستی مضحک تبدیل شده اجازه پیدا می کند تا در محافل گفتگوی معلمان راه و رسم مبارزه را به آنان آموزش دهد.

محسن
محسن
2 سال قبل

افای صفری گرامی، تصور نمی‌کنم آقای حبیبی کودکان افغانی را واجد شرایط تحصیل رایگان ندانند.این گفته ی شما:«آموزش رایگان حق فرزند ایران چیزی جز ارتجاع تعفن برانگیز خرده‌بورژوازی ایران نیست» اصلن شایسته‌ی یک گفتمان انتقادی نیست. این جمله ی تند شما برخورنده و توهین آمیز است.

داوود صفری
داوود صفری
2 سال قبل
پاسخ به  محسن

بحث من شخصی نیست، من به شعار ایشان اشاره کردم و پیش از انتشار مطلب هم از ایشان در این مورد سوال کردم که بدون جواب ماند. همانطور که نوشته‌ام، مسئلهٔ من دقیقاً همانطور که آقای حبیبی هم گفته‌اند استراتژیک است. یعنی آقای حبیبی برای به دست آوردن حمایت جناح‌هایی از طبقهٔ حاکمه، که رسانه و امکانات در اختیار دارند، بر این شعار تاکید دارند، و ما هم برای کسب حمایت عناصری از طبقهٔ کارگر که اجازه نمی‌دهد بازیچهٔ جناح‌های مختلف طبقهٔ حاکمه باشد بر این نقد اصرار داریم. تا کنون هم بازخورد خوبی گرفته‌ایم و هر فعالی باید بداند اگر ادعای طبقهٔ کارگر را داشته باشد، باید از هرگونه ادعایی که باعث تفرقه در طبقهٔ جهانی ما شود، بپرهیزد، در غیر اینصورت پاسخ مودبانه ولی درخوری دریافت خواهد کرد.

محسن
محسن
2 سال قبل
پاسخ به  داوود صفری

در هر حال گفتمان محترمانه به نفع تحولات است. بیش از همه به اتحاد نیاز داریم.

داوود صفری
داوود صفری
2 سال قبل
پاسخ به  محسن

دوست عزیزم، گمان نمی‌کنم هرگز از دایرهٔ ادب خارج شده باشم. اگر نقدی به این تندی به آقای حبیبی داشته‌ام، دقیقاً به این دلیل است که ایشان از رهبران پیشروترین جناح‌های جنبش معلمان هستند. اما برخلاف شما که فرمودید بیش از همه به اتحاد نیاز داریم، من معتقدم بیش از همه به مرزبندی طبقاتی نیاز داریم، چون طبقهٔ کارگر در ایران با اکثریت مطلق عددی (که سعی خواهم کرد در فرصت‌های پیش رو مقاله‌ای با آمار و عدد در مورد آن بنویسم) نیازی به اتحاد یا بورژوازی و خرده‌بورژوازی ندارد. من برخلاف سنت چپ رایج در ایران منظور واضحی از بورژوازی و خرده‌بورژوازی دارم: هر کسی که حقوق‌بگیر نیست، صاحب شرکتی یا مغازه‌ای و یا «بیزنس» خودش است، فارغ از میزان درآمدش! فقط با مرزبندی واضح طبقاتی می‌توانیم با بدنهٔ طبقهٔ کارگر ارتباط برقرار کنیم. اگر تا کنون چپ نتوانسته با طبقهٔ کارگر ارتباط ارگانیک داشته باشد به دو دلیل است، یا اصلاً کارگری نبوده است (یعنی احزاب و سازمان‌هایی که گرچه در ظاهر ادعای مارکسیسم داشته و دارند ولی بدنه و رهبری آن‌ها شغلی غیر از حقوق‌بگیری داشته و دارند، منابع درآمدی مشخصی دارند که در تصمیمات استراتژیک و تاکتیکی آن‌ها تاثرگذار بوده است) و یا چون مرزبندی مشخصی با استثمارکنندگان نداشته‌اند، بدنهٔ طبقهٔ کارگر به غریزه این را دریافته است و هیچگاه ارتباط ارگانیکی برقرار نشده است.

محسن
محسن
2 سال قبل
پاسخ به  داوود صفری

منتظر این آمار و ارقام میمانم. لطفن در این مجموعه ی اطلاعات از دیگر قشرهای جامعه هم آمار بدهید.اما واقعن بدون اتحاد با دیگر اقشار از جمله خرده بورژوازی، طبقه ی کارگری که تشکل حزبی ندارد میخواهد چه کند،؟

داوود صفری
داوود صفری
2 سال قبل
پاسخ به  محسن

جواب کوتاه و ساده این است که نیاز به تشکل و تجربه دارد! چون اگر طبقهٔ کارگر متشکل نباشد و حزب نداشته باشد در صورت اتحاد با خرده‌بورژوازی پیاده‌نظام آن خواهد شد، همانگونه که در انقلاب ۵۷ شد. گام اول تشکل ولی، داشتن تصویری واضح از واقعیت و تحلیلی علمی از آن و منافع طبقاتی خود است.

محسن
محسن
2 سال قبل
پاسخ به  داوود صفری

شما آیا زمینه‌ی واقعی برای ایجاد یک حزب چپ قدرتمند می‌بینید؟ من متاسفانه نمی‌بینم. بیشتر به حکومتی دمکراتیک شامل کلیه ی اقشار باور دارم نه حکومتی چپ.

داوود صفری
داوود صفری
2 سال قبل
پاسخ به  محسن

اگر توهمات را کنار بگذاریم با انتخابات هرگز چنین امری ممکن نیست! انتخابات در حکومت‌های سرمایه‌داری بخشی از ساز-و-کار سلطهٔ طبقاتی است و نباید مطلقاً در آن شرکت کرد. ولی مسئلهٔ مهم این است که سرمایه‌داری ناتوان از حفظ نظم است. بحران‌ها ذاتی سرمایه‌داری هستند، از جمله جنگ. جنگ امپریالیستی نتیجهٔ رقابت امپریالیست‌ها (که هیچ نسبتی با استعمار ندارد) برای تقسیم بازار جهانی است. این امر در برهه‌هایی (که قدرت حاکم تسلط اقتصادی خود را از دست می‌دهد و قدرت جدیدی سربرمی‌آورد) لاجرم منجر به جنگ‌هایی در مقیاس قاره‌ای می‌شود. برای مثال اگر جنگی واقعی بین چین، آمریکا، اروپا، ژاپن، روسیه، هند و … دربگیرد (که خواهد گرفت) قحطی و ویرانی و سربازگیری و مرگ‌های چند صد هزار نفری به پایتخت‌های اروپا و آمریکا و ژاپن نیز خواهد رسید و شورش‌هایی که رخ خواهد داد با رهبری حزب لنینیستی که از دهه‌ها قبل با استراتژی مشخص و سازماندهی وجود داشت این شورش‌ها را رهبری کرده و می‌توان قدرت را تصاحب کرده و به بربریت بورژوایی خاتمه دهد.

arash
arash
2 سال قبل

مطلب مفصلی بود، امیدوارم آقای حبیبی این نقد را بی‌پاسخ نگذارند. ضمناً چند غلط تایپی وجود دارد از جمله «موظه» به جای «موظف»، «تولید هستند» به جای «تولیدند». در نهایت نقل قول مفصل از مانیفست کمونیست بود که گرچه به نویسندگان (مارکس و انگلس) اشاره شده بود، نام خود اثر یعنی مانیفست ذکر نشده است.

internationalistproletariat
internationalistproletariat
2 سال قبل

به مطلب مهمی اشاره شده است. متاسفانه در جاهای دیگر هیچ نقدی به این ناسیونالیسم نشده است!

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


11
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x

Discover more from اخبار روز - سايت سياسی خبری چپ

Subscribe now to keep reading and get access to the full archive.

Continue reading