جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

مارتین نیمولر به محمد فاضلی چه می گفت؟ – مزدک دانشور

این جماعت که خود حلقه درس و دانشگاه را در دوران انقلاب فرهنگی تنگ کرده اند تا با بضاعت رانتی و اندک خود در جای امیرحسین آریانپور، حمید عنایت، بهرام بیضایی، عبدالحسین نیک گهر و... امثال این ستاره های بی بدیل بنشینند، اکنون خود به حلقه غیرخودی ها رانده شده اند...

این جماعت که خود حلقه درس و دانشگاه را در دوران انقلاب فرهنگی تنگ کرده اند تا با بضاعت رانتی و اندک خود در جای امیرحسین آریانپور، حمید عنایت، بهرام بیضایی، عبدالحسین نیک گهر و… امثال این ستاره های بی بدیل بنشینند، اکنون خود به حلقه غیرخودی ها رانده شده اند و فریاد برمی دارند که مسلمانی رفت! آنها نه فقط از اخراج دگراندیشان در گذشته و حال دفاع می کردند، که چنان سفت و سخت به پژوهش و سفره آن چسبیده اند که خرده نانی هم برای روشنفکران و پژوهشگران مستقل باقی نگذاشته اند. حال زورمندتر و قلدرتر و البته بی سوادتری به میدان آمده و آنها را از سفره انقلاب رانده است!

برنامه های اقتصادی سیاسی بدون اجماع نخبگان حاکم به سختی پیش می رود. پس حداقل می توان حدس زد که برنامه های نئولیبرالی اجرا شده در ۳۰ سال اخیر (از تجدید نظر در اصل ۴۴ قانون اساسی بدون محمل قانونی تا طرح تحول سلامت در دولت روحانی، از انداختن هر چه بیشتر بار هزینه های زندگی بر دوش فرد و خانواده تا ایجاد بازار در هر عرصه غیربازاری) از اجماع همه جناحهای حاکم در ایران برخوردار بوده است. فقط وقتی که هزینه های اجتماعی آن آشکار می شده، جناح محافظه‌کار تقصیر مصیبت های پیش آمده را بر گردن جناح دیگر می انداخته و به طرف مقابلش نئولیبرال خطاب می‌کرده است!

در این میان نقش روشنفکران اندامواره و مستقر در توجیه سیاستهای تعدیل اقتصادی بی بدیل است. اگر نبودند جمشید اسدی و فریدون خاوند در توضیح ضرورت خصوصی سازی، اگر نبودند پژویان و نیلی و طبیبیان در توجیه و پروراندن ایده دولت کوچک یعنی چابک، اگر نبودند نویسندگانی حتی در رادیو-تلویزیون های اپوزیسیون که از “چربی سوزی و لاغر شدن” دستگاه دولت یا “واقعی” شدن قیمت ها دفاع کنند، این دولت های سی ساله اخیر نمی توانستند، خصوصی سازی، کالایی سازی و بازاری شدن را تا سر حد فروشی شدن کلیّه یعنی یک ارگان حیاتی بدن انسان پیش ببرند. البته باید اضافه کرد که فقط اقتصاددانان راستگرای داخل و خارج حاکمیت برای تغییر قانون های کار به ضد کارگران و زحمتکشان، موقتی سازی قراردادها و سرکوب دستمزدها برنامه نداشتند، بلکه خیلی از نویسندگان، روزنامه نگاران، روانشناسان و البته جامعه شناسان و اساتید دانشگاه در این خیمه و خرگاه جمع آمده اند و به کمان کشیدن و شمشیر گرداندن مشغولند.

در این میانه محمد فاضلی –این نواده فاضل نراقی- یکی از نمونه های شاخص در میان روشنفکران راستگراست که پس از گرفتن پروژه های کلان در دولت، وزارت نیرو و مرکز پژوهشهای استراتژیک ریاست جمهوری در بزنگاه گرانی بنزین و هنگامه شورش فرودستان در آبان ۹۸ با سینه ای ستبر به میدان آمد و از “واقعی” کردن قیمت ها دفاع کرد. او در کنار روزنامه سازندگی و حزب کرباسچی و هاشمی از “هزینه های” تعدیل سخن گفت و شورمندانه و مشتاق در کنار دولت روحانی ایستاد. او در این بزنگاه هیچ فرقی با آن فرماندار شهرک حاشیه نشین نداشت که فرمان تیراندازی به سمت معترضان را صادر می کرد.

او اکنون خود قربانی موقتی سازی و سرکوب نیروهای کار شده است. اخراج او البته سیاسی است. کشتیبان را سیاستی دیگر آمده است و او را “چون اسفنجی که از آب مراحم اربابش فربه شده، چلانده اند و او که اسفنج است مثل اولش خشک و سبک شده است“. او از سیاستهایی دفاع کرده است که او را بدون قراردادی درخور و بی دفاع رها کرده اند. اینکه با عوض شدن سیاستمداران به سادگی یک امضا می توان استاد دانشگاهی را اخراج کرد، از بدایع همین روشنفکران راستگراست. آنها که از چابک سازی، چربی سوزی، کم کردن تنبلی نیروی کار با کمک موقتی سازی کار دفاع می کردند و می کنند، اکنون خود با چرخش یک خودکار، درست مثل یک “کارگر ساده” از دانشگاه بیرون انداخته می شوند. به دربانهایی که تا دیروز دست به سینه سلام می دادند، دستور داده می شود که آنها را به دانشگاه راه ندهند و هیچ حریم و حرمتی رعایت نشود. مگر وقتی یک کارگر بدون اتحادیه و سندیکا از محل کارش اخراج می شود، یار و یاوری دارد؟ مگر قرار نبوده که قراردادهای جمعی و قانون کار تعطیل شود تا نیروی کار “چابک و آماده به یراق” باشد؟ خب از این بهشت نئولیبرالی که آقایان ساخته اند، چرا باید انتظار رعایت حریم و حرمت دانشگاه را داشت؟ مگر محمد فاضلی از طرح تحول سلامت دفاع نمی کرد و سینه چاک نمی داد؟ مگر کالایی شدن بدن انسان و بازاری شدن درمان را راه حل مشکلات نظام درمان نمی دانست؟ وقتی کلیه قابل فروش می شود، اخراج بی دغدغه یک استاد دانشگاه که کاری ندارد! فعلا محمد فاضلی باید نصیحت وزیر سابق بهداشت را در گوش کند که خودت بمال!…

البته این سوالهایی نیست که محمد فاضلی از خودش بپرسد. او و دیگر اعتدالیون و اصلاحیون و استمراریون فقط وقتی سوال می پرسند و اعتراض می کنند که به حقوق خودشان تجاوز شده باشد. در تمامی سالهای دولت اصلاحات و اعتدال، صدها دانشجو ستاره دار شدند و هزاران فارغ التحصیل ناب و نازنین با دانش روز و کارآمد به خصوص در حوزه علوم انسانی و اجتماعی هرگز نتوانستند در دانشگاه جایی بیابند. اما صدایی از محمد فاضلی برنیامد. صدایی از کل این جماعت درنیامد که در خفا خوشحال هم بودند که پای چپ ها و دگراندیشان را از دانشگاه بریده اند و نفس کشی در عرصه آکادمیک باقی نگذاشته اند. آنها خوشحال در عرصه بی رقیب می تاختند و به پژوهش ها و کتاب ها و ترجمه هایشان مفتخر بودند. اما کسی بود که ببیند امثال محمد مالجو با نان ترجمه و تدریس، چه حجمی از پژوهش های بنیان کن و ترجمه و تفکر را به جامعه ایران تقدیم کرده اند؟ بدون هیچ پشتوانه آکادمیک و بدون کمکی درخور با نان درویشی ساخته اند و قلم می زنند و تفکر و نقد و نوشته به جامعه ایران تقدیم می کنند؟

این جماعت که خود حلقه درس و دانشگاه را در دوران انقلاب فرهنگی تنگ کرده اند تا با بضاعت رانتی و اندک خود در جای امیرحسین آریانپور، حمید عنایت، بهرام بیضایی، عبدالحسین نیک گهر و… امثال این ستاره های بی بدیل بنشینند، اکنون خود به حلقه غیرخودی ها رانده شده اند و فریاد برمی دارند که مسلمانی رفت! آنها نه فقط از اخراج دگراندیشان در گذشته و حال دفاع می کردند، که چنان سفت و سخت به پژوهش و سفره آن چسبیده اند که خرده نانی هم برای روشنفکران و پژوهشگران مستقل باقی نگذاشته اند. حال زورمندتر و قلدرتر و البته بی سوادتری به میدان آمده و آنها را از سفره انقلاب رانده است!

در این وضعیت مارتین نیمولر چه می تواند به محمد فاضلی بگوید؟ می خواهد بگوید که

اول سراغ کمونیستها آمدند،

سکوت کردم، چون کمونیست نبودم

بعد سراغ سوسیالیست ها آمدند،

سکوت کردم چون سوسیالیست نبودم

بعد سراغ یهودی ها آمدند

سکوت کردم چون یهودی نبودم

سرانجام به سراغ من آمدند

دیگر کسی نبوده بود تا به اعتراض برآید

نه! او این شعر زیبا را – که گاه به برشت نیز نسبت می دهند- خطاب به آدم های صادق و شریفی گفته است که به زندگی روزمره خود چسبیده اند و سرشان در لاک خودشان است. نه آن هایی که فعالانه در سرکوب فرودستان و بی صدایان شرکت داشته اند. نه به آن هایی که توجیه گر توزیع قدرت و ثروت به نفع قدرتمندان و ثروتمندان بوده اند، نه به آن هایی که موزع اندیشه های ویرانگر بوده اند، نه به آن هایی که در خفه کردن صدای منتقدان و چپ گرایان کمک رسانده اند، نه به آن هایی که تا از رانت و اعتبار برخوردار بوده اند، خوشحال و راضی بوده و تا از سر سفره انقلاب محرومشان کرده اند، به فریاد و فغان آمده اند…مارتین نیمولر در این اوضاع فقط سکوت می کند. فقط بغض می کند. فقط نگاه می کند و به این فکر می کند که شرم خصلتی انسانی است که انسان را انسان می کند…

 

https://akhbar-rooz.com/?p=139478 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

16 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
لطیف
لطیف
2 سال قبل

دیگه چه خبرمَزدَک خان!
وقتی نمی‌توانی جواب چهار کامنت دوستانت و بدهی،دیگه از شابلون«با درود به همه دوستان» استفاده نکن،اگرم استفاده میکنی دیگه شش و هشت نزن که« من کلا به کامنتهای زیر مطلب پاسخی نمی دهم.»‌اگرم شش و هشت میزنی،دیگه عذر بدتر از گناه نیاور که« اینجا یک شبکه اجتماعی نیست و من باید بدانم با چه کسانی بحث می کنم» اگرم عذر بدتر گناه میاوری، دیگه حرف بی معنی نزن که « می توانم از بحث با چه افرادی پرهیز کنم.»اگرم حرف بی معنی میزنی،دیگه رو به جلو فرار نکن که «من مطلبی نوشته ام که عده ای را خوش آمده و برخی آن را نپسندیده اند.» اگرم رو به جلو فرار میکنی،دیگه درباره بدیهیات حرف نزن «این حق آنان است که نظرشان را در ذیل مطلب بنویسند و با هر زبانی که می دانند آن را به نقد بکشند.» اگرم درباره بدیهیات حرف میزنی،دیگه حکم نابجا نکن که«نباید از نویسنده توقع داشته باشند که به یکایک این نظرات پاسخ بگوید.»اگرم حکم نابجا میکنی،دیگه هرآنچه را بافتی رشته نکن که «اگر شبهه یا موردی در مطلب بود،می توانند از من توضیح بخواهند» اگرم هرآنچه را که بافتی رشته کردی،دیگه حکم جابجا نکن که«دوستان می توانند از طریق شبکه های اجتماعی مرا بیابند و پس از ایجاد ارتباط مجازی، در رابطه با هر موضوع مرتبطی به بحث بپردازند.»

واقعی تون چی بود که مجازی تون چه باشه مَزدَک خان!

الغرض،همه اینا رو گفتم تا چند تا سوال مطرح کنم.
١-لطفا توضیح منطقی بدهید که چرا کلا به کامنتها پاسخ نمی دهید،مگر قرار نبود که با بحث و گفتگو،با تعامل و تساهل و رواداری به گسترش جامعه مدنی کمک کنیم.
٢-لطفا علت و علل اینکه اینجا «سایت اخبار روز» یک شبکه اجتماعی نیست را به طور مشخص بیان کنید.
٣-لطفا بفرمائید که بر اساس چه منطقی «شما باید بدانید که با چه کسانی بحث می کنید»،آیا نام و نشان و سن و بَرند مخاطب ملاک است،یا آرا و عقاید و نظرات و مکتوباتش؟!
۴-لطفا توضیح دهید که این جمله ای را که نوشتید چه معنا و مفهومی دارد« می توانم از بحث با چه افرادی پرهیز کنم.»
۵-مگر مطلب«مارتین نیمولر به محمد فاضلی چه می گفت؟» آش شله قلمکار است که عده ای آن را به پسندند و برخی آن را نه پسندند؟!
۶-توضیح دهید که چرا مخاطبین«نباید از نویسنده توقع داشته باشند که به نظرات پاسخ بگوید.»آیا جز اینست که پاسخگویی به نظرات باعث گسترش بحث می شود،اصلا فلسفه وجودی خطیب مجلس چیست،آیا وظیفه خطیب فقط گفتن و نوشتن است.

پ.ن.
اما در مورد «من از اخراج آقای فاضلی خوشحال نیستم»باید بگویم فرقی نمی کند که شما خوشحال باشید یا ناخوش،چرا که شما چوب به جنازه مُرده ای زده اید که حیف فاتحه است،بنابراین ناگفته پیداست که من برخلاف شما از اخراج محمد فاضلی و امثالهم بسیار خرسند و مسرورم؛بااینحال قابل ذکر است که من هیچ تفاوت ماهوی بین شما و محمد فاضلی و بیژن عبدالکریمی و اباذری و زیباکلاغ و ناصر فکوهی و راغفر و جلایی پور و رنانی و سریع القلم و علوی تبار و زیدآبادی و امثالهم نمی بینم؛چرا که همه شما شاگردان حوزه و حجره همین نظام هستید،جماعت بلانسبت نخبگانی که «به قول خودتان»تئوریسین برنامه های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی جانیان حاکم بر کشور بوده اند.
اگر خواستید جوابیه ای بنویسید،حواستان باشد که اول کمی در پیرامون آن فکر کنید بعد آن کنید که باید.
با بدرود همیشگی.لطیف حسین زاده.

مزدک دانشور
مزدک دانشور
2 سال قبل

با درود به همه دوستان
به طور کل من به کامنتهای زیر مطلب پاسخی نمی دهم. اینجا یک شبکه اجتماعی نیست که من بدانم با چه کسانی بحث می کنم و می توانم از بحث با چه افرادی پرهیز کنم. من مطلبی نوشته ام که عده ای را خوش آمده و برخی آن را نپسندیده اند. این حق آنان است که نظرشان را در ذیل مطلب بنویسند و با هر زبانی که می دانند آن را به نقد بکشند. اما نباید از نویسنده توقع داشته باشند که به یکایک این نظرات پاسخ بگوید. اگر شبهه یا موردی در مطلب بود، می توانند از من توضیح بخواهند و گرنه می توانند از طریق شبکه های اجتماعی مرا بیابند و پس از ایجاد ارتباط مجازی، در رابطه با هر موضوع مرتبطی به بحث بپردازند.

اما برای مشخص شدن شبهات، ذکر دو نکته را لازم می دانم: من تمامی جناحههای حاکمیت ایران را در اجرای پروژه نئولیبرالیسم همدست و همراستا می بینم و تفسیر مخالف نص اصل ۴۴ قانون اساسی را مصداق آن می دانم.
دوم اینکه من از اخراج آقای فاضلی خوشحال نیستم. ایشان می توانستند در یک جامعه بدون رانت و با شرکت در امتحانات لازم به سمت استادی دانشگاه هم برسند، اما حرف اصلی من این است که ایشان از سمت استادی (با رانت یا بی رانت) برای توجیه سرکوب فرودستان و زحمتکشان استفاده کرده است. حال که خودش از پشتیبانی دولت بی بهره است، همان دیو آزاد کرده در بند به سراغش آمده و الخ
زیاده عرضی نیست

لطیف
لطیف
2 سال قبل

صرفا جهت اطلاع!

ظاهرا خطیب رادیو و گرام حوزه و حجره بعد از قرائت خطبه ش،دی اکتیو نموده و در بخش مراقبت های ویژه بستری شده است،وگرنه بعد از یک هفته سری به بخش نظرات رسیده می زد و به مخالفان و موافقانش پاسخی درخور می داد.

پ.ن.

مَزدک خان!
اگر فرصت خواندن و شنیدن و حس و حال پاسخگویی نداری،لااقل مثل فرج سرکوهی از بَر و بچه های اخبار روز درخواست کن که بخش نظرات را ببندند؛دکتر انسان شناس و اینقد بی معرفت،واقعأ که نوبره بهار بستنی؟!

با درود و بدرود لطیف حسین زاده.

آرش
آرش
2 سال قبل

با سلام خدمت آقای دانشور

ریزش نیروهای جمهوری اسلامی و تنگ تر شدن حلقه مدافعین و مسئولین جمهوری اسلامی را باید به فال نیک گرفت. کوچک شدن دشمن باعث بزرگ تر شدن نیروهای طرفدار آزادی و عدالت می شود .
با آرزوی سلامتی و موفقیت

Ali
Ali
2 سال قبل

من نمی‌دانم تخطعه‌ی نویسنده، آقای مزدک، در برخی از این کامنت‌ها،عالما عامدانه است یا از سرغفلت و عدم توجه به محتوای نوشته؟ آقایان خوانش صحیح مهارتی است که با تمرین وممارست بالاخره حاصل می‌شود. لطفا برای دوری جستن از دام‌چاله افترا و تنگ‌نظری در کسب این مهارت بکوشید.

لطیف
لطیف
2 سال قبل

آقای مزدک دانشور!
به لحاظ حسی باید روایت شما را نشنیده بگیریم و سکوت اختیار کنم،ولی به لحاظ منطقی باید نقد و نظر و انتقاد و پیشنهادم را با
شما درمیان بگذارم و خطی بکشم بر زمین و زمان ماندگار.
الغرض.
اگر فرصت خواندن و شنیدن و حس و حال پاسخگویی دارید،کتبأ اعلام آمادگی کنید تا درست و غلط،آن کنم که باید؟!
بااحترام لطیف حسین زاده.

احمد
احمد
2 سال قبل

درود بر تو مزدک عزیز
خیلی درست و به جا نوشتی

رضا
رضا
2 سال قبل

اقای امیری ایرانی من مدتهاست که کامنت های شما را در بخشی از مقالات می خونم .استباط من از نوشته های شما اینست که شما غرق در افکار نیولیبرالست است و شاید خود خبر ندارید من بشما توصیه می کنم که در سایت دوستان ایران امروز کامنت های شما بیشتر مورد وزیرش قرار میگیرد . چونکه در این سایت آقایانی سریع ارقام و اقای نیلی و سعید حجاریان و روغنی ها تفکرات شما را ارائه می دهند

امیر ایرانی
امیر ایرانی
2 سال قبل
پاسخ به  رضا

سپاس از توصیه سانسورگرایانه اتان

رضا
رضا
2 سال قبل
پاسخ به  امیر ایرانی

اقای امیر ایرانی شما خوشبختانه همه کارتهایتان را باخته اید بجز یک کارت که ان را هم باخته است وخود خبر ندارید. نگاهی به گذشته خود وسیاستهای ویرانگر خود انداخته و بعد دیگران را بطرفداری سانسور محکوم کنید

امیر ایرانی
امیر ایرانی
2 سال قبل
پاسخ به  رضا

کارت های امثال من :
آزادی خواهی و دمکراسی خواهی و عدالت اجتماعی خواهیست؛ در این کارت ها هیچ باختی نیست
شاد تندرست باشی در اعمال سانسور گرایانه اتان کوشا و مجد باشی

امیر ایرانی
امیر ایرانی
2 سال قبل

با بازی ضد نئولیبرالی امثال آقا دانشور
چه جالب اعمال باند حاکم برکشور توجیه می شود

آرمان انسانی
آرمان انسانی
2 سال قبل
پاسخ به  امیر ایرانی

امیر ایرانی، اشکی که برای نیولیبرال ها میریزی امان خواندن و فهمیدن را ازت گرفته.
چشم‌هایت را بشور، بغضت را خالی کن و در آرامش دوباره بخوان!
اول مقاله برای شما گویا نوشته شده که:
« حداقل می توان حدس زد که برنامه های نئولیبرالی اجرا شده در ۳۰ سال اخیر (از تجدید نظر در اصل ۴۴ قانون اساسی بدون محمل قانونی تا طرح تحول سلامت در دولت روحانی، از انداختن هر چه بیشتر بار هزینه های زندگی بر دوش فرد و خانواده تا ایجاد بازار در هر عرصه غیربازاری) از اجماع همه جناحهای حاکم در ایران برخوردار بوده است.»
متوجه شدی پدرجان؟ جایی برای روضه های همیشگی نگذاشته

امیر ایرانی
امیر ایرانی
2 سال قبل

جمهوری اسلامی چنان مهارت در مصیبت آفرینی برای ایرانیان دارد که دیگر اشکی برای ریختن باقی نمانده است.
بغضی در کار نیست، بل هشداریست به انسان هایی که فکر می کنند روشنگری می کنند این هشدار می خواهد بگوید:
در زمین چماقداری حاکم شده بر کشور قدرت اجرایی بازی نکنید!
اسم آرمان انسانی، کمی خود شیفتگی را نشان نمی دهد!؟

اکبر اعتمادی
اکبر اعتمادی
2 سال قبل
پاسخ به  امیر ایرانی

توجیه نمیشه، بلکه توضیح داده میشه!

امیر ایرانی
امیر ایرانی
2 سال قبل

اگر چه آقای دانشور را انسانی انسانمدار و پی گیر مشکلات مردم می دانم و خودم را همیشه موظف به پی گیری نوشته هایش می دانم اما در اینجا امیدوارم توضیح داده باشد

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


16
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x