در ابتدای سال ۲۰۲۱ مجلس اوکراین قانونی را به تصویب رساند که دولت را به باز پس گیری دونتسک و لوهانسک و همچنین شبه جزیرۀ کریمه، مکلف می کرد. در همین راستا دولت اوکراین به تقویت نیروهای نظامی، آموزش نظامی به افراد غیرنظامی، تشکیل گروه های داوطلب برای شرکت در جنگ و غیره، اقدام نمود. همزمان، اعزام نیروهای نظامی از آمریکا به شرق و کشورهای عضو ناتو و سرازیر شدن انواع تسلیحات نظامی از آمریکا و کشورهای عضو ناتو به اوکراین آغاز شد
سرزمینی بنام اوکراین با مرزهای فعلیِ آن هیچگاه در تاریخ به عنوان کشوری مستقل موجودیت نداشته است. به استثنای برهه هایی از تاریخ که اوکراین در بخش هایی از اراضی فعلی دارای حکومتی مستقل بود، بخش های مختلف این کشور تحت حاکمیت روسیه، لهستان یا اطریش قرار داشت. در خلال جنگ اول جهانی و مدت کوتاهی پس از آن اوکراین توسط سه نیرو اداره میشد؛
بلشویک های روسیه، آلمانی ها که ارتش سرخ را از بخش هایی از اوکراین به عقب رانده و حکومت دست نشانده ای تحت رهبری Pawlo Skoropadsky تشکیل داده بودند و نهایتا گروهی ناسیونالیستی به رهبری Symon Petjura که زمامداری وی فقط پانزده ماه دوام یافت و در خلال این مدت ۳۵۰۰۰ یهودی را به قتل رساند. جانشین این فرد Stepan Bandera رهبر سازمان ناسیونالیست های اوکراین OUN که همکار اس اس های آلمان نازی بود، در سال ۱۹۴۱ هفت هزار نفر از اعضای حزب کمونیست اوکراین و یهودیان را نابود کرد.[i] مجسمۀ افراد مذکور پس از انقلاب نارنجی اوکراین و در دوران ریاست جمهوری ویکتور یوشچنکو در شهر کییف نصب و به آنها عنوان قهرمان ملی اعطا شد. پس از به قدرت رسیدن ویکتور یانوکویچ که مخالف سیاست های ناسیونالیست ها و فاشیست های اوکراین بود، عنوان قهرمان ملی آنها سلب گردید. پس از وقایع میدان کیف در سالهای ۲۰۰۴-۲۰۰۳ و سقوط دولت یانوکویچ ، مجلس شهر کیف در سال ۲۰۱۶ خیابان پروسپکت مسکو را به پروسپکت باندِرا تغییر داد.[ii]
پس از پایان جنگ دوم جهانی اوکراین با افزوده شدن بخش هایی از رومانی، لهستان و چکسلواکی به آن تحت حاکمیت کامل اتحاد جماهیر شوروی قرار گرفت و تا استقلال در دهۀ ۹۰ میلادی یکی از جمهوری های آن بود.
در دهه ی ۵۰ میلادی سازمان سیای آمریکا(CIA) با همکاری ناسیونالیست های اوکراین و لیتوانی جنگ کثیفی را علیه کمونیست های اوکراین پیش برد. هماهنگ کنندۀ عملیات، مأمور سیا، فرانک ویسنر Frank Wisnerبود که در سال ۱۹۶۱ با افتخار اعتراف کرد که تعداد بیشماری از عملیات تروریستی و خرابکارانه در اوکراین را شخصاً پیش برده است. طی آن عملیات ۳۵۰۰۰ نفر از کادرهای حزب کمونیست اوکراین، اعضای سندیکاها و کارکنان دولت به قتل رسیدند. در پایان این دهه، شوروی موفق شد شبکۀ ناسیونالیست ها، نئونازی ها و سیا را در اوکراین کشف کند. اما تعداد زیادی از آنها موفق به فرار از اوکراین شدند. در این برهه نیز، آمریکا یا به عبارتی سیا با تأسیس جامعۀ اوکرائینی ها در مونیخ به چاپ و نشر کتب و نشریات مهاجرین اوکرائینی کمک کرد که تماماً برعلیه اتحاد جماهیر شوروی نوشته می شدند.
در دهه ی هشتاد میلادی که رونالد ریگان فروپاشاندن شوروی را در دستور کار قرار داد، با ناسیونالیست اوکرائینی Jaroslaw Stezko که خود را جانشین باندرا می دانست، در سال ۱۹۸۳ ملاقات کرد. ریگان از همان زمان تقویت ناسیونالیست ها و نئونازی ها در اوکراین را در برنامه ی دولت آمریکا گذاشت که پس از فروپاشاندن شوروی، گام به گام در آن کشور پیش برده شد. [iii]
با توجه به روندهای طی شده، انقلاب نارنجی اوکراین در سال های ۲۰۰۴-۲۰۰۵ در حقیقت تغییر رژیم آن سرزمین به دست آمریکا بود. جرج سوروس سرمایه گذار و تاجر آمریکایی خود بارها با افتخار اعلام کرده است که هزینۀ اینگونه انقلاب های رنگی را او تأمین کرده است.
فعالیت نئونازی ها و ناسیونالیست های اوکراین پس از انقلاب نارنجی با حمله به آرامگاه ها و آثار باقیمانده از قهرمانان ملی جنگ دوم جهانی در شهر Lwow آغاز شد. در آن شهر در خلال جنگ دوم جهانی، تعداد بیشماری از یهودیان و کمونیست ها کشته شده بودند. مسببین آن حملات، هرگز دستگیر و محاکمه نشدند. پس از آن در همین شهر بنای یادبود سرباز گمنام و قربانیان جنگ، تخریب و تصاویر استپان باندرا مجدداً به در و دیوار ساختمان های دولتی آویخته شد.[iv]
از اواخر سال ۲۰۱۳ غائله ی میدان در کییف آغاز شد. دلیل آن، اعتراض به پارلمان اوکراین بود که توافق نامۀ همکاری اوکراین با اتحادیۀ اروپا را رد کرده بود. این توافق نامه، اوکراین را وادار می کرد که روابط اقتصادی خود را با روسیه قطع و فقط با اتحادیه اروپا وارد رابطۀ اقتصادی شود. این اقدام پیش زمینۀ ورود اوکراین به اتحادیه اروپا و سازمان پیمان اتلانتیک شمالی- ناتو- بود. همانطور که پیش از آن در دیگر کشورهای بلوک شرق نیز صورت گرفته بود. تجمعات و اعتراضات میدان که تا فوریه ۲۰۱۴ به طول انجامید بنا به اسناد منتشره و نوار مکالمات تلفنی متعدد، یک کودتای آمریکایی بود برای به قدرت رساندن ناسیونالیست ها و فاشیست های طرفدار آمریکا در اوکراین و ایجاد کشوری بحران زده در جوار روسیه، جهت نابودی آن کشور. آن نوارهای مکالمات تلفنی متعلق هستند به مکالمات ویکتوریا نولند Victoria Nulandمشاور امنیتی وزرات امور خارجه آمریکا در اروپا با سفیر وقت ایالات متحده در اوکراین و نیز نوار مکالمات تلفنی کاترین اشتون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا با وزیر خارجه استونی.[v]
پس از به قدرت رسیدن ناسیونالیست ها و نئونازی ها در اوکراین، ساکنین مناطق شرقی اوکراین که غالباً روس تبار و یا از تاتارها، مجارستانی ها، رومانیایی ها و لهستانی ها بودند و به دلیل تعلق تاریخی این مناطق به روسیه، علائق تاریخی بسیاری با روسیه داشتند، سرنوشت خود را تیره و تار دیده و خواهان استقلال نسبی از حکومت مرکزی شدند. دولت کییف به جای مذاکره و گوش سپردن به خواسته های آنها، دولت های منتخب مردم این مناطق را عزل و دولت های دست نشانده ی جدیدی منصوب کرد. همچنین فعالیت حزب کمونیست اوکراین را که بالغ بر صد هزار عضو داشت، ممنوع و فراکسیون این حزب را از پارلمان اخراج کرد. همزمان جهت سرکوب مردم، نیروهای نظامی به منطقه فرستاد و اقدامات سرکوبگرانۀ آن نیروها را «عملیات ضد تروریسم» خواند(در ۶ آوریل ۲۰۱۴). بر اثر مقاومت مردم این مناطق یعنی لوهانسک و دونتسک، جنگی تمام عیار در منطقه آغاز شد.[vi] همزمان دولت کییف ساکنان این مناطق را از بسیاری از حقوق شهروندی شان محروم کرد. از جمله؛ پرداخت حقوق و مستمری بازنشستگی و سایر خدمات بیمه، صدور شناسنامه و گذرنامه و سایر اوراق هویتی. نتیجۀ این اقدام دولت کییف ایجاد مشکلات عدیده ای برای ساکنین این مناطق بود(مانند محرومیت از سفر، قطع درآمد و غیره). این امر نهایتاً ابتدا دولت های مجارستان، رومانی و لهستان و با تأخیری چند ساله روسیه را مجبور نمود تا مبادرت به صدور گذرنامه و اوراق هویت برای اقلیت های ساکن این مناطق نمایند.[vii]
علاوه برآن دولت جدید اوکراین بلافاصله پس از به دست گرفتن قدرت یعنی در ۲۳ فوریه ۲۰۱۴ قانون سابق در مورد حق استفاده از زبان مادری برای اقلیت های قومی با حداقل ۱۰ در صد از کل جمعیت در منطقه را، لغو و استفاده از زبان اوکرائینی را اجباری نمود. طی سال های پس از آن قانون، ممنوعیت استفاده از زبان اقلیت ها توسعه یافت و الزام به استفاده از زبان اوکرائینی در عرصه های گوناگونی نظیر فیلم سازی، دوبلۀ فیلم، ونیز در دوایر دولتی، مراکز آموزشی، مراسم فرهنگی و هنری و غیره اجباری شد.[viii]
بر اثر چنین اقداماتی، اوکراین به سرعت تبدیل به یکی از استبداد زده ترین و فقیرترین کشورهای اروپایی شد.
با ادامۀ درگیری های نظامی در مناطق دونتسک و لوهانسک، دولت های روسیه، فرانسه و آلمان مذاکراتی در پایتخت بلاروس- مینسک- با دولت اوکراین انجام دادند که منجر به امضای توافق نامۀ مینسک شد. این توافق نامه که به امضای سازمان ملل متحد نیز رسید سندی بین المللی و لازم الاجرا محسوب می شد. این توافقنامه مقرر می کرد:
- دولت کییف تا مارس ۲۰۱۵ قانونی را به تصویب برساند که طبق آن به مناطق مزبور خودمختاری اعطا کند.
۲- دولت کییف راهبردی برای مذاکره با مناطق شرقی در رابطه با برگزاری انتخابات محلی تهیه کند که تحت نظارت سازمان امنیت و همکاری اروپا OSZE تا پایان سال ۲۰۱۵ برگزار شود.
۳- دولت کییف ملزم است تا برگزاری انتخابات محلی، در قانون اساسی اوکراین تغییراتی بدهد که وضعیت حقوق ویژه ی مناطق شرقی را تضمین نماید.
۴- پس از برگزاری انتخابات و تأیید آن از سوی OSZE حاکمیت در مناطق شرقی تا مرز روسیه از نیروهای نظامی این مناطق به نیروهای دولت اوکراین انتقال یابد.
طبق این توافق نامه دولت کییف همچنین متعهد شد تا؛ عفو عمومی برای نیروهای دو طرفِ مخاصمه اعلام نماید، پرداخت حقوق و مستمری بازنشستگی را از سر گیرد، مراودات بانکی با این مناطق از سر گرفته شود، به محاصرۀ این مناطق خاتمه دهد و اجازۀ ورود کمک های انسانی به این مناطق را صادر نماید.[ix]
علیرغم امضای این توافق نامه توسط دولت اوکراین، این دولت نه تنها هیچگاه حاضر به اجرای مفاد آن نشد، بلکه با اعزام نیروهای بیشتری به منطقه و حملات مستمر به مناطق مسکونی بر دامنۀ درگیری های نظامی افزود. کشورهای آلمان و فرانسه نیز که طبق توافق نامه به عنوان ناظرین بر اجرای آن تعیین شده بودند نه تنها در ایفای وظیفۀ خود تعلل ورزیدند، بلکه همراه با آمریکا و دیگر متحدان غربی خود همواره روسیه را متهم به عدم اجرای آن توافقنامه کردند. امری که با توجه به مفاد توافقنامه چیزی بیش از فرافکنی و انحراف افکار عمومی نبود.[x]
ریشۀ بحران فعلی
پس از فرو پاشی شوروی، علیرغم قول دولت های آمریکا، آلمان، انگلیس و فرانسه به میخائیل گورباچوف دایر بر عدم گسترش پیمان آتلانتیک شمالی – ناتو- ، این پیش روی تا مرزهای روسیه ادامه یافت. به این ترتیب که:
در سال ۱۹۹۹ میلادی کشورهای لهستان، جمهوری چک، مجارستان. در سال ۲۰۰۴ بلغارستان، استونی، لیتوانی، رومانی، جمهوری اسلواکی و اسلوونی. در سال ۲۰۰۶ آلبانی و کروواسی. در سال ۲۰۱۷ مونته نگرو و در سال ۲۰۲۰ مقدونیۀ شمالی به عضویت ناتو پذیرفته شدند.[xi]
عضویت رسمی اوکراین، گرجستان، سوئد و فنلاند نیز در دستور کار قرار گرفت. علیرغم عدم عضویت رسمی این کشورها در ناتو، آمریکا نیروهای نظامی خود را زیر نام مشاور نظامی یا کادر آموزشی در این کشورها مستقر کرد. چنانچه عضویت اوکراین و گرجستان در ناتو به رسمیت شناخته شود، روسیه کاملاً در محاصرۀ نیروهای نظامی پیمان آتلانتیک شمالی قرار خواهد گرفت.
در ابتدای سال ۲۰۲۱ مجلس اوکراین قانونی را به تصویب رساند که دولت را به باز پس گیری دونتسک و لوهانسک و همچنین شبه جزیرۀ کریمه، مکلف می کرد. در همین راستا دولت اوکراین به تقویت نیروهای نظامی، آموزش نظامی به افراد غیرنظامی، تشکیل گروه های داوطلب برای شرکت در جنگ و غیره، اقدام نمود. همزمان، اعزام نیروهای نظامی از آمریکا به شرق و کشورهای عضو ناتو و سرازیر شدن انواع تسلیحات نظامی از آمریکا و کشورهای عضو ناتو به اوکراین آغاز شد.
در آوریل ۲۰۲۱ پس از تشدید درگیری ها در مناطق اوکراین، روسیه اخطاری جدی به دولت کییف داد که حملۀ گسترده به مناطق لوهانسک و دونتسک عواقب جدی و وخیمی برای اوکراین در بر خواهد داشت. روسیه بطور کاملاً آشکار و صریح اعلام کرد که حملۀ اوکراین به این مناطق خط قرمز مسکو است و روسیه در این ارتباط ساکت نخواهد نشست.[xii]
علیرغم اخطار مسکو، ارسال تسلیحات به اوکراین و تهدیدهای آمریکا فزونی گرفت. آمریکا اعلام کرد که در صورت مداخلۀ روسیه، تحریم های نابودکننده ای در انتظار آن کشور خواهد بود. در اکتبر و نوامبر ۲۰۲۱ یگانه امید برون رفت از بن بست یعنی از سرگیری مذاکرات مینسک نیز از بین رفت. عامل اصلی آن، امتناع دولت اوکراین از شرکت در مذاکرات به دلیل حضور نمایندگانی از لوهانسک و دونتسک بود (امری که طبق توافق نامه مینسک مورد توافق قرار گرفته بود). عامل دیگر تعلل دولت های آلمان و فرانسه در مجبور نمودن کییف به اجرای آن توافق نامه بود.
اوایل دسامبر ۲۰۲۱ روسیه پیش نویس توافقنامه هایی با آمریکا را در رابطه با حل بحران اوکراین و اروپا تهیه و به دولت آمریکا و ناتو تسلیم کرد. در آن پیش نویس، روسیه پیشنهاد کرد:
۱- انجام مانوور نظامی دو کشور – روسیه وآمریکا- در نزدیکی مرزهای یکدیگر ممنوع شود.
۲-استقرار راکت هایی با قابلیت حمل کلاهک های اتمی در اروپا ممنوع شود.
۳-استقرار سلاح های اتمی در خارج از مرزهای هر دو کشور ممنوع شود.
۴-استقرار تسلیحاتی با امکان حمله به طرف مقابل در نزدیکی مرزها ممنوع شود.
۵-استقرار کشتی ها ی جنگی در نزدیکی مرزهای کشور دیگر که امکان پرتاب راکت به خاک کشور طرف مقابل را داشته باشد، ممنوع شود.
۶-آمریکا به توافق نامۀ روسیه-ناتو در سال ۱۹۹۷ بازگردد که استقرار دائمی نیروهای ناتو را در شرق اروپا ممنوع می کرد.[xiii]
ایالات متحده آمریکا و ناتو در پاسخ های خود به پیش نویس توافق نامه های مزبور به هیچیک از موارد اصلی که امنیت روسیه را تضمین کند، پاسخ مثبت ندادند.(در ژانویه۲۰۲۲)
پس از بی نتیجه ماندن تلاش های روسیه، تهدیدات آمریکا و ارسال تسلیحات و نیروی نظامی به شرق اروپا و به ویژه اوکراین شدت گرفت که اهم آنها به این شرح است:
- اواخر دسامبر ۲۰۲۱ دولت آمریکا با اعطای کمک دویست میلیون دلاری به اوکراین و ارسال تسلیحات و تجهیزات الکترونیکی و سایر سلاح های تهاجمی به آن کشور، موافقت کرد.
- پیش نویس قانونی در کنگرۀ آمریکا طرح شد که طبق آن دولت موظف می شد؛ جهت تضمین استقلال اوکراین و تأمین ظرفیت دفاعی این کشور, چهارصد و پنجاه میلیون دلار در نظر گیرد که صد میلیون دلار آن برای خرید تجهیزات دفاع هوایی اختصاص یابد، تسلیحات هر چه بیشتری به اوکراین ارسال کند، آموزش نظامی نیروهای مسلح اوکراین را افزایش دهد و نیروهای نظامی آنرا بازسازی کند.[xiv]
– در ژانویه ۲۰۲۲ بریتانیا راکت اندازهای ضد تانک، سایر تسلیحات و همچنین نیروهای ویژۀ نظامی به اوکراین اعزام کرد.
– در ژانویۀ ۲۰۲۲ اسپانیا در حمایت از اوکراین کشتی های جنگی به دریای سیاه فرستاد.
– در همان ماه آمریکا ۱۷۰۰ نیروی نظامی به لهستان و ۳۰۰ نیروی نظامی اضافی به آلمان اعزام کرد.
– در همان ماه دولت کانادا نیروهای خود در اوکراین را دو برابر و تعداد آنها را به ۴۰۰ نفر رساند.
– در فوریۀ ۲۰۲۲ دولت امریکا ۸۵ تُن تسلیحات نظامی به اوکراین ارسال کرد.[xv]
موارد یاد شده فقط بخشی از تقویت توان نظامی اوکراین توسط امریکا و متحدان غربی آن بود و ذکر همۀ کمک های مالی و تسلیحاتی که تا به امروز نیز ادامه دارد از حوصلۀ این مطلب خارج است.
در ژانویۀ ۲۰۲۲ قانون مربوط به دفاع ملی در اوکراین به مرحلۀ اجرا گذاشته شد که مفاد آن مسلح کردن مردم غیرنظامی بود.
قابل پیش بینی است که با اجرای این قانون سلاح های مرگبار به دست اشخاصی خواهد افتاد که دولت اوکراین کنترل چندانی بر آنها ندارد .[xvi]
همچنین در همان ماه دولت اوکراین ۴۶۰ تّن سلاح های تهاجمی از جمله ۲۰۰۰ راکت انداز ضد تانک را که از بریتانیا دریافت کرده بود، راکت اندازهایی با گلوله های خوشه ای، واحدهای مسلحی از ناسیونالیست های افراطی، تک تیراندازهایی از گردان ۷۴ و واحد ویژۀ آلفا از نیروهای امنیتی اوکراین را به دونتسک و لوهانسک منتقل کرد.[xvii]
انتقال تسلیحات سنگین، نیروهای نظامی و گروه های مسلح و همچنین اخطارهای مکرر آمریکا و متحدان غربی آن به روسیه در صورت مداخلۀ نظامی در دونتسک و لوهانسک حاکی از آن بود که اوکراین در صدد تهاجم نظامی گسترده به مناطق مزبور است.
با توجه به همۀ این نکات، روسیه که خطر حملۀ نظامی اوکراین به دونتسک و لوهانسک و احتمالا کریمه را قریب الوقوع می دید تلاش کرد با به رسمیت شناختن مناطق مذکور، از وقوع جنگ جلوگیری نماید. در تاریخ ۲۱ فوریه ۲۰۲۲ روسیه هر دوی این مناطق را به عنوان جمهوری های مستقل به رسمیت شناخت و متعاقب آن سند مودّت و همکاری های اقتصادی و نظامی را با هر دو جمهوری امضا نمود . [xviii]
روسیه ضمناً به اوکراین اخطار داد که در صورت حملۀ نظامی به دونتسک و لوهانسک با پاسخ نظامی روسیه مواجه خواهد شد.
اگر اوکراین پیام روسیه را درک کرده و استقلال جمهوری های مزبور را به رسمیت شناخته بود، می توانست از جنگی که امروز دامنگیر اروپا است جلوگیری کند. در کمال تأسف، اوکراین راه مقابله ب مردم آن مناطق را برگزید و در پی اخطار روسیه، حملات نظامی به دونتسک و لوهانسک را تشدید و با انجام عملیات خرابکارانۀ بیشماری در زیرساخت ها و تأسیسات همگانی، موجب به خطر افتادن جان مردم، قطع آب و برق در برخی مناطق و کوچ دادن اجباری مردم به روسیه شد. امری که ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه را مجبور به صدور فرمان آغاز عملیات نظامی ویژه، جهت دفاع از مردم شرق اوکراین کرد.[xix]
با توجه به این پیش زمینه ها، می توان به جرأت گفت که تصمیم روسیه در آغاز این جنگ، اقدامی بازدارنده از بروز جنگی بزرگ تر و حتی جنگی اتمی بود. زیرا بنا به سخنان مقامات اوکراین و از جمله سخنان ولادیمیر زلنسکی رئیس جمهور این کشور در کنفرانس امنیتی مونیخ، اوکراین در صدد احیای تأسیسات هسته ای و تبدیل شدن به یک قدرت اتمی در آن منطقه است. سیاست خطیری که با توجه به حضور پیدا و پنهان نیروهای آمریکا در اوکراین و نیز استقرار هزاران نفر از نیروهای مسلح نئونازی به ویژه گردان نازیستی آزوف در آن کشور که همگی تحت امر وزارت کشور اوکراین هستند، نه تنها امنیت روسیه بلکه امنیت جهان را به مخاطره می اندازد.
نویسنده: م. نوری
دوشنبه ۲۸ فوریه ۲۰۲۲
[i] نگاه کنید به کتاب Wir sind immer die Guten – Mathias Bröcker
[ii] Antispiegel ۲۹.۱۲.۲۰۲۱
[iii] نگاه کنید به کتاب Fassaden Demokeratie -Ullrich Mies/ Hannes Hofbauer
[iv] راشاتودی( RT ). 29.12.2021.
[v] نگاه کنید به کتاب Wir sind immer die Guten – Mathias Bröcker
[vi] آنتی اشپیگل.۲۴.۲.۲۰۲۲
[vii] آنتی اشپیگل. ۲۰۲۲/۱/۲۵
[viii] آنتی اشپیگل. ۲۰۲۱/۷/۱۶
[ix] آنتی اشپیگل. ۲۲.۲.۲۰۲۲
[x] آنتی اشپیگل. ۲۰۲۲/۱/۲۵
[xi] ویکی پدیا
[xii] آنتی اشپیگل. ۲۰۲۲/۱/۲۵
[xiii] آنتی اشپیگل. ۲۰۲۲/۲/۵
[xiv] آنتی اشپیگل ۲۰۲۲/۱/۱۷
[xv] آنتی اشپیگل ۲۰۲۲/۱/۱۷ و ۲۰۲۲/۲/۵
[xvi] آنتی اشپیگل. ۲۰۲۲/۱/۱۷
[xvii] پیشین.
[xviii] راشاتودی ۲۰۲۲/۲/۲۱
[xix] راشاتودی ۲۰۲۲/۲/۲۴
جنگ روسیه با اوکراین
بر خلاف ادعای رسانه های امپریالیستی
جنگ پوتین بر ضد زلنسکی نیست.
در نگاه سرسری
جنگ اولیگارشیسم روس بر ضد اولیگراشیسم اوکراین است که پوتین و زلنسکی نمایندگان سیاسی آنها ست.
اولیگارشیسم
بر خلاف دعاوی مدعیان
مساوی با امپریالیسم نیست.
به همان سان که فوندامنتالیسم اسلامی مساوب با فئودالیسم نیست.
اولیگارشیسم
چیزی از جنس قارچ است.
قارچ
با
تغذیه از جنازه درختان
رشد می کند
و
اولیگارشیسم
با
تغذیه از جنازه سوسیالیسم.
اولیگارشیسم
محصول تجزیه و تلاشی و تخریب و زوال
است.
فرق و تفاوت و تضاد اولیگارشیسم با امپریالیسم هم همینجا ست:
امپریالیسم
نتیجه رشد کاپیتالیسم مبتنی بر رقابت آزاد
است.
یعنی
نتیجه قانونمند رشد
است.
یعنی
انقلابی تر از کاپیتالیسم مبتنی بر رقابت آزاد
است.
اولیگارشیسم
اما
برعکس
نتیجه تجزیه و تلاشی و تخریب و زوال سوسیالیسم
است.
یعنی
نتیجه قانونمند رشد
نیست.
به
همین دلیل
ماهیتا
ارتجاعی
است:
ارتجاعی تر و انگل تر از امپریالیسم است.
معلوم نیست این کامنت مبهم چه میخواهد بگوید. آلیگاروشها خودشان امپریالیست هستند، کدام سوسیالیسم؟ شوروی سابق سرمایه داری دولتی بود. جنگ فعلی در اوکراین بین امپریالیستهای روسی و امپریالیستهای ناتو است.
این ادعا که جنگ اوکراین جنگ بین دموکراسی و استبداد است یک توطعه تبلیغات ریاکارانه علیه کارگر و زحمتکش و سرباز روسیه و اوکراین کشورهای ناتو است. فقط باید طرف کارگر و زحمتکش و سرباز بود نه طرف دولتهای جنایتکار طرفین جنگ. همه ما برده مزدی هستیم. ما جنگهای اربابانمان را نمیخواهیم. اگر علیه این جنگ نباشیم، فردا بچه های ما را می برند به میدان قتل همدیگر. ما میخواهیم دوست هم باشیم نه دشمن هم.
جناب م. نوری از آن نویسندگان ست که به خوانندگان پاسخگو نیست.
نوشته ی خود را هول هولکی این طوری به پایان رسانده ست:«…سیاست خطیری که با توجه به حضور پیدا و پنهان نیروهای آمریکا در اوکراین و نیز استقرار هزاران نفر از نیروهای مسلح نئونازی به ویژه گردان نازیستی آزوف در آن کشور که همگی تحت امر وزارت کشور اوکراین هستند، نه تنها امنیت روسیه بلکه امنیت جهان را به مخاطره می اندازد. »
با توجه به این دروغ بزرگ «استقرار هزاران نفر از نیروهای مسلح نئونازی به ویزه گردان آزوف »
باید هزاران بلکه «صدهاهزار نفر غیر نظامی و هوادار نئونازی» وجود داشته باشد که در انتخابات زیر ۵ درصد نباشند!!! تمام عکس ها حکایت از عده ای محدود می کند که اصلا با اجتماعات نازی های دیگر کشور های جهان قابل رقابت نیست. این ارقام واقعی نیستند.
وقتی پوپولیسم فرانسه ، آمریکا ، برزیل ، هندوستان ، مجارستان ، ایتالیا ، سوئد و.. را فرا گرفته ست.
عده ای نازیست هم وارد صحنه میشوند که از جنگ جهانی دوم در این جوامع ریشه داشته اند.
لطفا قبل از کامنت نوشتن به اندازه کافی تحقیق کنید.
نئونازی ها در ارتش اوکراین ادغام شدند و بخش مهمی از شورش ضد روسی سال ۲۰۱۴ علیه نوکر پوتین بودند. اکثریت عظیمی از شورشیان یا نئونازی بودند و یا هواداران پیوستن به ناتو. جو شورش ۲۰۱۴ قوم پرستانه و ضد روسی بود.
انتخابت چیزی را اثبات نمیکند. تعداد حزب اللهی های ایران هم از لحاظ انتخابات کم بود اما با حمایت رژیم تمام جامعه ایران را تحت کنترل فاشیستی خود درآورند و بعد سپاه پاسداران را شکل دادند. همانها که طالبان و القاعده درست کردند، نئونازی را هم درست کردند تا رقبای روسی سرمایه دار خود را سرنگون کنند. این جنگ بین دو امپریالیست و ضد کارگر و زحمتکش روسی و اوکرائینی است. هر دو کمپ امپریالیست را محکوم کنید نه یکطرف را تا نادانسته شریک جرم جنایتها نشوید.
من یک خواننده ام و نیازی نمی بینم برای کامنت نوشتن «تحقیق» کنم .
این از مزایای رسانه های اجتماعی ست.
بهتر ست که شما بجای اطمینان بیش از حد به باور های شخصی خود کمی متواضع باشید، این موضوع را نیز بپذیرید که در زیر مقالات و مطالب گوناگون سایت اخبار روز که نسبت به بقیه ی سایت های خبری آزاد تر ست. انواع نحله های فکری نظر می دهند. حتی حکومتیان در این جا سازمان یافته به یادداشت ها نمره می دهند . تا شما و من تشخیص ندهیم کدام نویسنده مقبولیت و کدام اندیشه پوبا تر ست . ـ از یک طرف در کمال ناباوری از پوتین و روسیه حمایت می کنند و در بهترین حالت پرونده ی طرفین ماجرا برای ما «فاش » می کنند. که بازهم شرمگینانه از پوتین و روسیه حمایت می شود.
ـ از طرف دیگر تمام بدبختی های جهان را به حساب روسیه و پوتین می گذارند و جنازه ی استالین را چوب می زنند پس باید روسیه را نابودش کرد بدون اینکه به عواقبش فکر شود.
چرا فکر می کنید که مخالفان جنگ باید مثل شما با نظریات مارکیستی آشنا باشند به درستی و نادرستی حرفهای شما کاری ندارم. فقط یاد جنگ عراق و ایران می اندازی ما در آبادان بودیم !
اگر بنا باشد به ۷۰ میلیون رای دونالد ترامپ و پیروزی مکرون در فرانسه و ماری لوپن که برای پست ریاست جمهوری در فرانسه خود را آماده می کند ناسزا بگوئیم دردی دوا نمیشود . پیروزی ۷۵ در صدی رئیس جمهور اکرائین را مسخره کنیم نیز بی توجهی به یک واقعیت ست . روسیه و اوکرائین باهم مثل اسبهای یک درشگه اند خوب بهم میخورند. دومای روسیه با حمایت دائمی از پوتین هم خنده دارتر از رئیس جمهور اوکرائین ست.
انتخابات سال ۸۸ ایران که در داخل و خارج بی سابقه بود را نگفتی ؟ این ها پژواک شرائط ویژه جوامع مختلف ست. باید فقط به کلیشه ها بچسبیم؟
این حرفهای شما فقط یک را در نظر دارد که گذار از دیکتاتوری و ارتجاع حاکم به شرائط بهتر فقط با شورش و انقلاب ممکن ست.
من این راه را قبول ندارم و به آگاهی مردم برای انتخاب نمایندگان واقعی خود در تعیین سرنوشت اعتقاد دارم. دموکراسی پارلمانی تنها گزینه ای بوده که تا بحال تجربه شده و نتیجه ی بهتری داشته ست.
من انقلابی نیستم و از جنگ و هرج و مرج نفرت دارم.
برعکس عقیده شما، کامنتها باید به شما کمک کند که مطالعه کنید.
باور من هم شخصی است و هم متکی به فاکت که بخش مهمی از علم است. شما نمیتوانید بگوئید که نظرات درست اشخاص باور شخصی نیست. هم باور شخصی است و هم باوری است که از طریق محاسبه و آزمایش، باور اجتماعی شده.
با کدام فاکت شما میگوئید که سیستم پارلمانی بهتر است؟
حالا فاکت نه باور فقط شخصی در باره پارلمان:
پارلمانی ها در ایران کودتا کردند، کودتای ۲۸ مرداد، انگلیس و آمریکا جلوی دولتشان نایستاد و پس دادن قدرت به مصدق را مطرح هم نکرد. دولتهای آنها کودتا کردند، کودتااز طریق انتخابات و پارلمان مورد تائید بود..
در شیلی هم همینطور.
القاعده و طالبان درست کردند و فرستادند به جنگ متجاوز روسی،پارلمان نگفت که جرا مشتی قاچاقچی مواد مخدر و آدم ضد زن و آزادی را می فرستید به آن مملکت. خیلی از پارلمانی های غربی هوادار فرستادندطالبان و القاعده خودشان زن سکولار هم هستند.
جنگ ویتنام
عراق
لیبی
توطعه به جان هم انداختن قومهای یوگوسلاوی بعد بمباران شبانه روزی مردم انجا
بازگرداندن طالبان
ده ها و شاید صدها نمونه دیگر
پارلمانهای غربی ها پر از حقوق خوانده ها نوکر سرمایه دارهاست. زحمت کشیده تحقیق کنید.
سیاستهای نئولیبرالی را پارلمانها تصویب کردند تا مزایای کارگران را بگیرند = کارگران رای دادند که سرمایه داران از روی سفره شان بردارند بگذارند تو سفره خودشان.
اگر دنبال حقیقت باشید پیدا خواهید کرد. تنبلی نکنید مشق شب را انجام دهید.
تمام اسناد و مدارک تاریخی که خیلی هم دور نیست نشان میدهند که نئو ناری ها و هواداران ناتو نوکر روسیه را سرنگون کردند. دولت زلنسکی هم مثل ترامپ رای آورد. همه سرمایه دارها با اتکا به انحصار رسانه ها در دست سرمایه داران انتخاباتی راه می اندازند که بازی برد – برد است.
بستگی به این دارد که چگونه ادامه بدهید که من هم ببینم منابع برای شما لینک کنم یا نه. اول ببینم به زحمتش می ارزد یا خیر. شما رابطه پارلمانها و با آن کودتا ها، توطعه ها و جنگهای جنایتکارانه ۱۵۰ ساله گذشته را توضیح بدهید، بعد من برای شما منبع مطالعاتی در مورد اوکراین میگذارم. بعصی از آنها همین الان در این سایت وجود دارد، ولی خیلی بیشتر است.
بدون هیچ پیشداوری اطلاعات این نوشته را دنبال می کردم تا اینکه به منابع آن برخوردم « آنتی اشپیگل» و «راشیا تودی». با یک جستجوی ساده درمی یابید که این دو منابع قابل اعتمادی نیستند. آنتی اشپیگل که به واقع یک رسانه تک نفره است، نویسنده اش یک آلمانی ساکن روسیه و از طرفداران سرسخت پوتین است. از مدافعات تئوری توطئه در مورد کووید ۱۹ هم می باشد. راشیا تودی هم معروف به بازوی پروپاگاندای پوتین در آلمان است. کاش اخبار روز در مورد انتشار اطلاعات یکجانبه پروپاگاندایی دقت بیشتری کند.
شاید، حالا شما فکر میکنید که اطلاعات داده شده در مقاله غلط است؟
اطلاعات در مورد مطالب مقاله را میتوانید از منابع دیگر پیدا کنید. چرا به منابع حمله میکند، بحث بر سر خود اطلاعات است. حتی وقتی خامنه ای دیکتاتور هم میگوید که مثلا آمریکا فلان و بهمان کرده الزاما اطلاعاتی که میدهد غلط نیست. برای ما همیشه خود اطلاعات از منبعش مهمتر است و اگر منبع مشکوک باشد باید سندیت اطلاعات را چند بار امتحان کنیم.
حال شما توضیح دهید که کدام قسمت اطلاعات مقاله مشکوک است تا برویم ببینیم که مشکوک است یا نه.
متشکر
منابع این مقاله از یک تشکیلات تحقیقی تحت سرپرستی شخصی در یکی از دانشگاههای آمریکاست، مقاله:
https://www.akhbar-rooz.com/143592/1400/12/11/
به دوستان محترم گرداننده اخبار روز،
بحثها و کامنتهای صفحات دارد وارد مرحله تعرض شخصی می شود تا پرداختن به موضوعات. بنظر من وقتی شخصی شدند و به نویسندگان کامنتها اهانتهای سیاسی شد، وجود کامنتها نه تنها مفید نخواهند بود بلکه بحال بوجود آوردن جامعه ای آزاد مضر هم خواهند شد. پیشنهاد من این است که اگر نیروی انسانی دارید، بعد از دادن اخطار، آن نوع کامنتها را حذف کنید. اگر ندارید، جلوی کامنت نوشتن را بگیرید و توضیح بدهید بعلت شخصی شدن کامنتها، کامنتگذاری در این صفحه مسدود شده است. اصولا تبدیل کردن بحث ها به حمله شخصی نوعی از سفسطه است و سفسطه برای پرورش ایده های انقلابی مفید نمی باشد. اگر مایل به ادامه بحث در مورد این کامنت هستید، میتوانیم ادامه بدهیم و حتی همه ادامه بدهند. متشکر از زحمات شما.
آنچه که قابل مشاهده است این می باشد که منتظرند ناتو بیاید ایران را برایشان آزاد کند. این است تمام ماجرا. بجای انقلاب کردن در رفته اند و از کشورهائی که تابعیت گرفته اند دفاع میکنند. اگر در روسیه بودند از روسیه دفاع میکردند.
دموکراسی استعماری و دیکتاتوری انقلابی، دیگر تمام است ماجرا.
با سلام به دوستان . تمام متن این مقاله ی کوتاه و فشرده درست است و بدون هیچگونه جانب داری تبلیغی . اما برای من حمله تمام عیارو نقض حاکمیت ملی هر کشوری به هر جهت شاید قابل دفاع نباشد . اگر بپذیریم که هر ملتی باید سرنوشت خود را انتخاب کند. اینکه مردم اکراین به درک لازم نرسیدن و نتوانستن جلو این حاکمیت در ابتدا با ظاهر مناسب و سپس دست نشانده با رای بالای هفتاد و پنج درصد – که خودت انتخاب کردن – را بگیرند ، مطلب دیگریست. ببخشید که موردی که صلاحیت و تخصص ندارم ، احساس و درک خود را نوشتم .
شما درست می فرمائید. اگر وارد سیاست بشوید متوجه میشوید که کسی که حمله میکند الزاما تنها شخص مقصر نیست. مثلا زمینهای فلسطینی ها را صهیونیستها اشغال کردند و مقاومت آنها را سرکوب کردند. فلسطینی ها آنقدر مایوس شدند و زجر کشیدند که دست به عملیات تروریستی زدند. وقتی عملیات تروریستی شروع شد، صهیونیستها و امپریالیستهای هوادارشان خوشحال شدند و به بهانه تروریست بودن آنها زمینهای بیشتری را از فلسطینی ها گرفتند. این بازی تا به امروز ادامه دارد تا اینکه بلاخره عفو بین الممل هم که طرفدار غرب است مجبور شد بگوید کار اسرائیل نژادپرستی است. من فکر کنم سرمایه دارهای روسی را عاجز کردند تا به اوکراین تجاوز کند تا پوستش را بکنند. در این پدرسوخته بازی های دو طرف امپریالیست، کارگران قربانی اصلی هستند. تا کارگران بساط سرمایه داری و رقابتهای آنها را برنچینند و بر سرنوشت خود از طریق روابط شورائی حاکم نشوند، این شامورتی بازی ها تمامی ندارد.
مغلطه نکنید!
عملیات تروریستی و خرابکارانه توسط یهودی ها و از قبل از تشکیل دولت اسرائیل شروع شد.
« از پیش از پایان یافتن قیمومیت انگلستان بر فلسطین در ۱۵ ماه مه ۱۹۴۸ تمامی ارگانهای فلسطینی در اثر یورشهای پی در پی تروریستهای «آزانس یهود» که در سال ۱۹۳۹ طبق برنامه ‹‹بیلت مور›› ایجاد شده بود نابودگردید. عملیات نیروهای نظامی و تروریستی شبه نظامی یهودیان در فلسطین، قبل از پایان یافتن کنترل انگلستان برآن عبارت بودند از: سازمانهای نظامی همچون‹‹ هاشومیر(نگهبانان)››، ‹‹ هاگانا (سازمان دفاع یهودی)››، ‹‹ پالماخ ( نیروهای هجومی)››،‹‹ ارگون (سازمان نظامی ملی)›› و ‹‹ لیجی(رزمندگان راه آزادی)›› اشاره کرد.
دست از این تحریف ها و تبلیغات مغرضانه بر نمی داری؟
من تحریف نکردم فقط قسمت تروریسم الفتح را توضیح دادم، شما کار خوبی کردید که قسمت تروریسم صهیونیستی را توضیح دادید. تبلیغ استعمارگری غربی و درست کردن اسرائیل را من مغرضانه نمی دانم. ترور مردم بیگناه یهودی و فلسطینی را جنایت میدانم. شما هم ترور مردم عادی یهودی اسرائیل را محکوم کن می فهمیم کامنت مغرضانه نمی نویسید.
وال، همانطور که می بینید عمق قضیه خیلی بیشتر است. یرای همین باید یک نفسی عمیق بکشید و وارد کارزار آزادی بشوید. کارزاری که پر است از ریاکاری و توطعه های پشت صحنه همه این ریاکاری ها برای استثمار نیروی کار کارگران. آنقدر بی شرف هستند که استثمار نیروی کار را انقلابی نشان میدهند.
رابطه فاشیست با لیبرال این است که وقتی اوضاع خراب است و توده ها شورشی شده اند، فاشیستها عهده دار مدیریت (بگو سرکوب) برده های مزدی می شوند. وقتی خطر رفع شد، لیبرالها برمیگردند تا تریاک به توده ها بدهند طوری که احساس کنند در آزادی کامل بسر می برند. ساده لوحها هم فکر میکنند دنیا تضاد بین لیبرال و فاشیست است.
این پژوهش فی نفسه ارزشمند
باید تحلیل شود.
بهتر از تحلیل های رسانه های امپریالیستی است که همه از دم پسیکولوژیستی و بند تنبانی اند.
در رابطه با کامنت اطیابی باید گفت که امپریالیسم
قصد جنگیدن با اولیگارشیسم (روسیه) را ندارد.
اصلا آدم حساب نمی کند.
او با ما گفت:
روسیه قدرتی منطقه ای است و نه جهانی
حریفی گفت:
پوتین لاشخوری است که چماق بزرگی در دست دارد.
اولیگارشیسم چه در روسیه و چه در دیگر ممالک اروپای شرقی
ارتجاعی تر از امپریالیسم است.
خویشاوند با فاشیسم و فوندامنتالیسم است.
حزب پوتین متحد ارگانیک احزاب نئوفاشیستی در اروپا مثلا آ اف دی، ماری لوپن و غیره و حتی ترامپ است.
امپریالیسم در صد رویارویی با جمهوری خلق چین است و ترجیح می دهد که روسیه را رام و همراه سازد
مطالب مفاله برای من تازگی ندارد. نه صورت تحقیق بلکه بصورت توجه دائم، من وضعیت روسیه و کشورهای بلوک شرق و اوکراین را دنبال کردهام. درک من با مطالب مقاله تفاوتی ندارد. حمله نظامی روسیه مطمئنن برای دفاع از آن دو ایالت و دفاع از قلمروهای خود است، اما نه برای آزادی کارگران آنجا چون دولت روسیه دولتی سرمایه داریست. سرمایه دارها اهالی قلمروهای خود را ملک خود میدانند نه فقط زمین و کارخانه و مزرعه را. کارگران سرمایه آنها هستند. ناتو و غربی ها هم سرمایه های سرمایه داری دولتی حزب کمونیست شوروی را دزدیدند. جنگ بین دزدهاست.
حال چرا ارتش روسیه به آن دو ایالت نرفت بلکه به تمام اوکراین حمله کرد؟ دو دلیل. دلیل اول چون اگر فقط آن دو ایالت را میگرفت، محاصره می شد نه اینکه محاصره بکند. دلیل دوم همانی است که خودشان گفتند، از بین بردن تمام نازی ها و زیرساختهای نظامی اوکراین و هر جریانی که تبلیغ ضد روسی کند تا حتی عوض کردن رژیم اوکراین اگر بتوانند.
در مورد تجاوز، سرمایه دارها متجاوز هستند، دولت اوکراین به اندازه دولت روسیه و بقیه دولتهای دیگر متجاوز هستند. دولت یعنی تجاوز. فقط شورا و خودگردانی ضد سرمایه داری یعنی آزادی.
اگر واقعا دعوا سر دو جمهوری نام برده است ، روسیه میتوانست آنها را به رسمیت بشناسد که کرد و حد اکثر این دو جمهوری را اشغال کند نه به تمام خاک اوکراین حمله کند و خطر یک جنگ اتمی جهانی را ریسک کند!
میتوانستند آن دو جمهوری را به روسبه بدهند تا کار به جای باریک نکشد.
تشکر فراوان از نویسنده این مقاله تحقیقى و جامع که همه ى علل و ریشه هاى بحران جارى را به طور مختصر در اختیار خوانندگان قرارداده است.
اى کاش این بحران تنها به اوکراین محدود مى شد. خطر اصلى اینست که جهان در آستانه ى جنگى اتمى قراردارد آنهم بدون وجود تمام قراردادها، ارتباطات نزدیک، و سیستم هاى کنترلى که در زمان جنگ سرد وجود داشت. در دو دهه اخیر امریکا و ناتو تمام این ها را پایمال و نابود کرده اند. این وضعیت و کارزار ضدروسى تا حد نژادپرستى آشکار توسط امپراطورى رسانه و سیاستمداران دست نشانده در ١۵ سال گذشته ادامه داشته که اکنون به اوج خود رسیده وضع را بسیار خطرناک تر کرده است.
امریکا، ناتو و دست نشاندگانشان اکنون هم بیش از پیش اوکراین را با ارسال سلاح، اعزام مزدوران و فاشیست ها و حتى جهادى ها از سراسر جهان با آتش این جنگ مى دمند. آنها مى خواهند تا آخرین قطره خون اوکراینى ها و گروه هاى نیابتى با روسیه بجنگند. انگار در جهان هیچ سیاستمدار عاقلى نیست. آنها جنگ جهانى را در همه عرصه ها به جز نظامى آغاز کرده اند. تنها کافى است یک برخورد نظامى بین روسیه و یکى از کشورهاى ناتو انجام شود تا ما همه پودر شویم و تمدن بشرى پایان یابد.
براى صلح تنها کافى بود بى طرفى اوکراین تضمین گردد، قرارداد مینسک اجرا شود و هرگونه امکان روى آورى اوکراین براساس همان قراردادهاى پس از جنگ سرد تضمین گردد.
جهان دچار زایش بزرگى است که وجه مشخصه ى آن چندقطبى شدنى است که امپراطورى امریکا دیگر نمى تواند بر آن آقایى کند. وجود تعادل این قدرت ها و دتانتى تازه، به نفع تمدن بشرى است با پایان جنگ هاى بى پایان این امپراطورى، خلع سلاح اتمى، انحلال ناتو و به حداقل رساندن نظامیگرى خواهد بود.
ضمنن باید به حال بسیارى از جریانات «چپ »داخلى و خارجى گریست که با تکرار خط امپراطورى رسانه اى امریکا، ناتو و دیکتاتورى سرمایه مالىِ رانت خوارِ کازینویى از ابراز اینکه مسئول اصلى و پیگیر چنین بحرانى کیست عاجز ماندند.
وقتی کامنت شما را خواندم از جمله : « خطر اصلى اینست که جهان در آستانه ى جنگى اتمى قراردارد»
ناخودآگاه یاد شعار های کذائی حزب توده در اول انقلاب افتادم:
« خطر حمله نظامی آمریکا حتمی و فوری ست !»
در واقع مشکل اصلی ما چیز دیگری بود.
امروز هم مشکل اصلی را رها کردید آدرس عوضی می دهید.
اگر هزار نفر دیگر هم بیایند و با فشار دادن دکمه [+ ] برای شما هورا بکشند.
حمله نظامی روسیه سرمایه داری عقب مانده و مافیائی به اوکرائین محکوم ست. اگر بناباشد حمله به کشورهای دیگر که بعداز فروپاشی شوروی از یوگسلاوی شروع شد با افغانستان ، عراق ، لیبی ، سوریه و… اوج گرفت در جائی متوقف نشود این رشته سر دراز خواهد داشت.
اگر شما فکر می کنید چون بشریت صلح خواه در گذشته زورشان به ناتو و آمریکا و کسانی که در لشگرکشی ها شرکت کردند نرسید . این بار هم خود را به خواب بزنند تا پوتین و روسیه از غافله ی جنگ افروزان عقب نیفتد. سخت در اشتباه هستید!!
رقبای روسیه در اکرائین سالها سرمایه گزاری کرده اند و منافع زیادی دارند و خیال نداشتند آن جا را نابود کنند.
اما مافیای روسیه و پوتین نمی تواند سرمایه گزاران رقبا را تحمل کنند پس به شیوه ی فاشیست ها حاضرند آوکرائین را نابود کند.
چرا بعضی سرمایه داران حاضر به سازش و کنار آمدن با رقبا نیستند؟
این بار اول نیست و بار آخر هم نخواهد بود؟ کیست که نداند.
در کدام جنگ جز هارتر شدن برندگان جنگ نتیجه ی مثبتی داشته ست؟
ولی آن تحلیلی که خیال می کند کشورهای مقابل روسیه دیگر در جهان برتری ندارند. اشتیاه محاسباتی همیشگی را تکرار نمی کنند؟
به باور من تحلیل آنها نادرست ست و در نتیجه گوششان به هیچ اعتراضی بدهکار نیست.
آیا نا بخردانه با آتش بازی نمی کنند و حرفها و ادعاهای خود علیه خطر امپریالیسم را نفی نمی کنند؟
آری خودشان دادگاه جنگی تشکیل داده اند و می خواهند با جنگ «مجرمین » و بی گناهان را بدون محاکمه
مجازات کنند.