با رویکرد جدید آقای رضا پهلوی، حامیان همکاری جمهوری خواهان با او، در موقعیت انتخاب قرار گرقته اند: روی برتافتن از جمهوری خواهی و حمایت تمام قد از رضا پهلوی و تقابل با نیروهای جمهوری خواه و یا همراهی با روند شکل دهی ثقل جمهوری خواهی. امید است این دوستان گام در راه تقویت جمهوری خواهی بگذارند و آقای رضا پهلوی را به سلطنت طلبان واگذار کنند. پایگاه اصلی آقای رضا پهلوی سلطنت طلبان هستند و سلطنت طلبان نیروی حکومت اقتدارگرا هستند… جای نیروهائی که برای دموکراسی مبارزه می کنند، در صفوف جمهوری خواهان دموکرات و سکولار است نه در کنار سلطنت طلبان تمامیت گرا
آقای رضا پهلوی می گوید: اپوزیسیون واقعی خود مردم ایران هستند و وقت خود را برای دستیابی به توافق با اپوزیسیون تلف نخواهد کرد. او معتقد است که اپوزیسیون و همکاری آن ها نه راه حل، بلکه بخشی از مشکل هستند. او در سخنرانی اخیرش با کنار گذاشتن اپوزیسیون، در قامت رهبر ـ توده برآمد کرد و از این جایگاه رهنمود داد و فرمان بسیج صادر نمود. این رویکرد متفاوت از رویکرد قبلی او است. رضا پهلوی در گذشته نیروهای اپوزیسیون را به همکاری و ائتلاف دعوت می کرد. البته دعوت آقای رضا پهلوی نه به معنی همکاری و ائتلاف دو طیف سیاسی جمهوری خواه و سلطنت طلبان با حقوق برابر، بلکه گرد آمدن آن ها زیر رهبری او بود.
او حاضر نبود حزب خود را تشکیل دهد و به عنوان کنشگر وارد گفتگو و تعامل با دیگر نیروهای سیاسی شود. رضا پهلوی نه پذیرای آن بود که همانند شاه مشروطه در سیاست دخالت نکند و سیاست را به حامیان خود واگذار کند و نه سوگند پادشاهی را پس بگیرد و به عنوان رهبر سلطنت طلبان وارد صحنه سیاسی کشور شده و خواستار همکاری و ائتلاف با سایر نیروهای اپوزیسیون گردد.
با وجود این برخورد دوگانه، سال ها است عده ای از فعالین سیاسی جمهوری خواه از جمله برخی کنشگران چپ بر همکاری و ائتلاف جریان های جمهوری خواه و آقای رضا پهلوی و نیروهای حامی او پای می فشارند و راه رهائی از شر جمهوری اسلامی را در این همکاری و ائتلاف می دانند. برخی از آن ها قلم برداشته، به جای نقد برخورد دوگانه آقای رضا پهلوی، جریان های جمهوری خواه را زیر ضرب می برند که چرا با آقای رضا پهلوی و یاران او همکاری نمی کنند. اما آقای رضا پهلوی تا کنون نه برنامه معینی برای امر همکاری ها ارائه داده و نه به جریان های جمهوری خواه مراجعه کرده است. دعوت عام، بدون برنامه و بدون مراجعه مشخص برای خالی نبودن عریضه است. دعوت عام او در عمل به معنی گرد آمدن جمهوری خواهان زیر رهبری او است. جمهوری خواهان دیگر حاضر نیستند به خاطر وجود دشمن مشترک، تجربه تلخ انقلاب بهمن را تکرار کنند و سیاست “همه با هم” و آنهم زیر رهبری یک نفر را پیش ببرند.
هر زمان جمهوری خواهان عملکرد آقای رضا پهلوی و حامیان او را نقد می کنند، با برافروحتگی این دسته از دوستان جمهوری خواه مواجه می شود. آنان سریع وارد میدان می شوند و با ادبیاتی نزدیک به ادبیات شاه الهی ها جمهوری خواهان را زیر ضرب می برند، به منتقدین و مخالفین تهمت می زنند و تحقیر و تخریب می کنند. به یک نمونه اشاره می کنم. آقای اصغر جیلو با سابقه چپ و جمهوری خواه در فیس بوک خود بعد از انتشار اعلامیه ۶ سازمان سیاسی جمهوری خواه پیرامون سخنرانی رضا پهلوی برآشفته شده و نوشته است:
“تاریخی که پس از ۴۳ سال دوباره تکرار شد.
اپوزیسیون خارج از کشور به هشدار خامنه ای در باره خطر باز گشت سلطنت پاسخ داد:
۶ محفل حمهوریخواه، سه ائتلاف مربوط به گروههای اتنیکی-ملی، طیفهای مخنلف نیروهای چپ، مجاهدین خلق ایران، ملی-مذهبی ها و نیروهای پیرو خمینی و مدافع خامنه ای در داخل وخارج ار کشور و … همه باهم برای سرنگونی وارث سلطنت این بار البته در خارج از کشور متحد میشوند.”
می بینید ایشان ۶ سازمان سیاسی اپوزیسیون را تحقیر و به محفل تبدیل می کند، نقد مواضع آقای رضا پهلوی را به پاسخ گوئی به هشدار خامنه ای در بازه “خطر بازگشت سلطنت” نسبت می دهد و با جعل واقعیت می گوید که آن ها می خواهند همراه با نیروهای پیرو خمینی “وارث سلطنت” را که هنوز به قدرت نرسیده، سرنگون کنند. زبان تحقیر، تهمت و وارونه کردن واقعیت، تنها به او اختصاص ندارد، برخی دیگر از دوستانی که مدافع آقای رضا پهلوی شده اند، با این شیوه برخورد می کنند. واقعأ جای تاسف دارد.
جالب است که این دوستان سخنی در نقد فرهنگ لمپنی شاه الهی ها و نظر و عملکرد آقای رضا پهلوی از جمله برآمد اخیر او که اپوزیسیون را کنار گذشته و در مقام رهبر ـ توده به صحنه آمده است، بر زبان نمی آورند، ولی همانند شیفتگان سلطنت، به جمهوری خواهان انواع اتهام ها را می زنند.
حامیان همکاری جمهوری خواهان و آقای رضاپهلوی برسر انتخاب
آقای رضا پهلوی با کنار گذاشتن اپوزیسیون و برآمد در قامت رهبر ـ توده، موضوع همکاری و ائتلاف جمهوری خواهان با او و حامیانش را از موضوعیت انداخت. آقای رضاپهلوی با این برخورد به تلاش های چند ساله حامیان همکاری جمهوری خواهان با او خط بطلان کشید، جایگاه آن ها را زیر سئوال برد و به روشنی اعلام کرد که موضوع همکاری این دو طیف دیگر برای او مطرح نیست.
با رویکرد جدید آقای رضا پهلوی، حامیان همکاری جمهوری خواهان با او، در موقعیت انتخاب قرار گرقته اند: روی برتافتن از جمهوری خواهی و حمایت تمام قد از رضا پهلوی و تقابل با نیروهای جمهوری خواه و یا همراهی با روند شکل دهی ثقل جمهوری خواهی. امید است این دوستان گام در راه تقویت جمهوری خواهی بگذارند و آقای رضا پهلوی را به سلطنت طلبان واگذار کنند. پایگاه اصلی آقای رضا پهلوی سلطنت طلبان هستند و سلطنت طلبان نیروی حکومت اقتدارگرا هستند. آن ها برای دموکراسی تلاش نمی کنند. سلطنت طلبان طی چهار دهه گذشته در گفتار و کردارشان نشان داده اند که به دموکراسی باور ندارند. باور آن ها همان حکومت اقتدارگرای سلطنت است. جای نیروهائی که برای دموکراسی مبارزه می کنند، در صفوف جمهوری خواهان دموکرات و سکولار است نه در کنار سلطنت طلبان تمامیت گرا که شبانه روز جریان های جمهوری خواه و چهره های شاخص آن را تخریب می کنند و با این تخریب می خواهند جا را برای آقای رضا پهلوی باز کنند.
تأسف در اینجاست که این جمع جمهوریخواهان رضا پهلوی را میبینند ولی امپراطورش امریکا را نمیبینند که نه تنها او بلکه بسیاری دیگر عروسکهای خیمهشب بازی را میگرداند. آقایان! متأسفانه این عروسکها در جمع شما لانه دارند و با قطع ارتباط با سلطنتطلبان مشکل شما حل نمیشود. اول به این سؤال پاسخ دهید که آیا برای سرنگونی میخواهید به کدخدا یا همان امپراطوری سرمایهٔ مالی-نئولیبرالِ رانتخوار متحد شوید یا نه. آنوقت میفهمید که عدهای در میان شما و اصلاحطلبان حکومتی که با تمام وجودشان به این کدخدا معتقدند بیهوده نیست که میخواهند با رضا پهلوی همکاری کنند. چون او، پدرش و پدربزرگش را این کدخداها روی کار آوردند و حمایت کردند پس نمی تواند به ولینعمتهایش خیانت کند. تمام ثروت غارت شدهٔ ایران توسط پدرش در دست کدخداست و تنها راه دستیابی به آن شاه شدن ایشان است. متاسفانه انگار شما تا حالا مثل کبک سرتان را زیر برف کرده بودید. آنها پیرو ارباب رو به احتضار دنیایند و شما ناچارید یا راه درست خود را بیابید یا از آنها پیروی کنید. قدرت و رهبری و بودجهها در خارج کشور در دست ولایت فقیه جهان امریکاست و نخبهگرایی و پشیمانی از چپ و حمایت از زحمتکشان راه دیگری برای شما باقی نمیگذارد. شما در موضعی نیستید که به عوامل و مزدوران امپراطور دستور دهید.
بهروز عزیز مطلب اخیر بهزاد را بخوانید، من به شما اطمینان میدهم نگرانی شما موردی ندارد، رضا پهلوی نه شما و نه سازمان شما و نه هم سازمانی شما بهزاد را اصلا به حساب نمیآور، تاریخ جانب رضا پهلوی را خواهد گرفت.
به “نسیم” گفته شده “مشت تو بازه” مهرداد به خود میگیرد و پاسخ میدهد!
جریان چیه!!؟
“ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست”.
والله نمیدانم, امید که به کسی بر نخورد. عجیب نیست که ناز پرورد تنعم و ابله کم خردی که به لطف ثروت “باد آورده” سالها در واشنگتن زیسته و از فرط بیکاری و جهت سرگرمی هر از گاهی جهت گذراندن وقت ابراز وجود کرده و خودی بنمایاند. در دورانی که سلطنت یکی پس از دیگری به صفحات تاریخ پیوسته, عجیب اینست که این فرد چنین جدی گرفته شده و مورد گفتگو قرار گیرد! ولی خب, به قول هم ولایتی ها “ما اینیم”.
آقای بهروز خلیق گرامی
اگر جنبش جهانی جمهوریخواهی بعداز انقلاب کبیر فرانسه شروع نمی شد . هیچکدام از امپراتوران ، سلاطین و اشراف از برج عاج پائین نمی آمدند و به قانون اساسی و نقش مردم در جامعه تمکین نمیکردند.
دریغ که شاهان پهلوی در ایران از دیگر پادشاهان عبرت نگرفتند. تا در تکوین و تکمیل قانون اساسی مشروطه شرکت کنند . برعکس تا آنجا خود سری کردند که حتی حکومت پادشاهی نیز در سال ۵۷ از بین رفت .
چند نکته :
ک ـ ما در ایران فقط حکومت های پادشاهی داشتیم که به اشکال مختلف چوب لای چرخ جنبش مشروطه گذاشتند.
دو ـ اگر حکومت پادشاهی ایران به قواعد مشروطه سلطنتی / پادشاهی پارلمانی و رعایت قانون اساسی مشروطه توجه میکرد: از بین نمی رفت و مردم در شرائط وحشتناک امروز قرار نمی گرفتند.
[ قوای مملکت
اصل بیست و ششم: قوای مملکت ناشی از ملت است طریقه استعمال آن قوا را قانون اساسی معین مینماید. ا
اصل بیست و هفتم: قوای مملکت به سه شعبه تجزیه میشود:]
ادامه ی حکومت پادشاهی با دولت دکتر مصدق نیز می توانست ، حکومت مشروطه سلطنتی / پارلمانی را در ایران تحکیم کند و جامعه از مسیر دیگری غیر ازاین که به اینجا رسید را طی کند .
سه ـ شور بختانه چنین نشد وکودتای نظامی ۲۸ مرداد ۳۲ ، تقویت حکومت پادشاهی مطلقه را ترجیح داد.
همان باعث شد که آغاز فروپاشی حکومت پادشاهی در ایران شروع گردد که در سال ۵۷ تمام شد.
چهار ـ تردیدی نیست که بازماندگان حکومت پادشاهی مانند اسلاف خود هرگز به تاریخ و سیاست برخورد واقع بینانه نکرده وحتی تمام سفاکان را جزو «افتخارات» نظام پادشاهی به حساب آورده و میاوردند.
پنج ـ بعداز به قدرت رسیدن روحانیون و خرابکاری های آنها که روی بسیاری از مرتجعین تاریخ را «سفید» کردند. طرفداران حکومت گذشته نیز خیال کردند که می توانند پرونده ی سیاه خود را از پیشانی تاریخ «پاک » کنند و دوباره حکومت پادشاهی را در ایران احیاء کنند.
به باور من در شرائطی که حکومت جنایتکار ولایت فقیه توسط جنبش های واقعا موجود مردم در ایران در ضعیف ترین موقعیت خود قرار دارد . جز حمایت مردم در پشت جهبه و خارج از کشور ، دیگر بحث های طرفداران حکومت گذشته و سخنرانی آقای رضا پهلوی جز منحرف کردن افکار عمومی جهانی از موقعیت مردم ایران در مقابل حکومت جنایتکار نتیجه ی دیگری ندارد.
مسئله فقط طرفداران حکومت گذشته نیست ، کسانی که در انقلاب ۵۷ شرکت کرده ـ شمول نیروهای چپ ـ و بدلایلی از اعمال سیاسی گذشته ی خود پشیمان شده نیز مزید بر علت شده ست و به تشتت ها دامن میزنند.
* بخشی به حمایت از حکومت ولایت فقیه ادامه میدهند که معرف حضور همه می باشند.
* بخشی به جبهه طرفداران حکومت شکست خورده پادشاهی پیوسته اند.
به این دلایل بهتر ست در مورد تمام این جریانها که در خارج از کشور بحران افرینی می کنند با درایت برخورد کنیم.
ما باید در صورت اجبار ، طرفداران حکومت گذشته و حامیان آنها را در معرض سئوال های جدی قرار دهیم مثلا:
چگونه میخواهند حکومت پادشاهی را در ایران احیاء کنند؟
چرا حکومت پادشاهی در ایران فروپاشید؟
چرا به اعتراضات و مبارزات به حق مردم علیه حکومت پادشاهی اهانت می کنند؟
چرا حکومت های پهلوی قانون اساسی مشروطه را نادیده گرفتند؟
چرا حکومت های پهلوی دستورات انگلیس و آمریکا و.. را به منافع و مصالح ملی ترجیح دادند؟
حرف آخر : در ایران از حکومت مشروطه سلطنتی خبری نبود و کاربرد اصطلاحات «مشروطه خواه » و «سلطنت طلب» ادر مورد طرفداران حکومت گذشته صلا درست نیست و اجازه ندهیم طرفداران حکومت گذشته ماهیت واقعی خود را پشت این حرفها پنهان کنند.
در ایران حتی حکومت پادشاهی دیگر وجود ندارد که اینها بخواهند بعداز عمری «عابد و مسلمان ..» شوند که میخواهند «حکومت مشروطه» راه بیاندازند؟
کدام پادشاه را می خواهند به قانون اساسی مشروط و محدود کنند؟
با کدام قانون اساسی ؟
هیچ کدام وجود ندارد.
بهتر ست در جو سازی های پادشاهی خواهان شرکت نکنیم و در صورت اجبار با صراحت و واژه های مشخص و دقیق.
کسانی که خود را جمهوریخواه معرفی می کنند و سالها ست به غلط با جریانات پادشاهی خواه همکاری و همفکری می کنند . می دانند که در هیچ کجای دنیا چنین کارهائی انجام نشده ست و لی نمی خواهند مسئولانه برخورد کنند.
حکومت پادشاهی و ولایت فقیه در ایران شکست خورده ست و گفتمان جمهوریخواهی به این دلیل در بین راهیان آزادی ،استقلال و عدالت اجتماعی رشد کرد و از جمهوریهای موفق جهان الهام گرفته ست.
بگذاریم طرفداران حکومت پادشاهی و پشیمان شدگان هر چه میخواهند تحریف کنند.
مردم در ایران از حکومت تمامیت خواه ولایت مطلقه فقیه نیز عبور خوهند کرد.
خواهشن این موضوع را درز بگیرید.
کسی که حزب وتشکیلات و برنامه مدون ندارد اینقدرگفتگو راجع به آن یعنی چه؟؟
کسی که مشتی هتاک وفحاش طرفدارش هستندچقدر حساسیت برانگیز شده؟؟
روی سخن رفقا بارفقا نیست که نکند پایشان بلغزد.
جان سخن تعیین خط مشی است.
وقتی سخن از جان خود فاصله میگیرد یا کلی گوئی میکند یا جزعی گوئی.
دوستان اگر روی سخن شما با مردم است؟برنامه های خود را ارائه دهید.از مدح جمهوری و دموکراسی وذم رژیم پادشاهی بگوئید.
مشروطه پارلمانی را باز کنید واینکه این نظام تحت چه معادلاتی قابل تحقق است و اینکه چگونه به استبداد ختم میشود.
با این زدنها!!
نه در خصم خللی ایجاد میشود ونه خلق روی به شما برمیگرداند.
نیست هر عقلی حقیری پایدار
وقت حرص و وقت خشم وکارزار
(مولوی)
چرا نیروهای چپ به جای تحلیل رفتار و گفتار رضا پهلوی او و هوادارانش را با چند پرسش مشخص به چالش نمی کشند؟
از آنجا که او ادعا می کند به اصول دمکراتیک معتقد است پس باید برای سوالات زیر پاسخ دمکراتیکی داشته باشد
۱-در نظام مورد نظر ایشان آیا سندیکاها و اتحادیه های مستقل(از دولت) کارگری،کارمندی،دانشجویی و..آزاد خواهد بود؟
۲-احزاب و سازمان های چپ معتقد به مبارزه پارلمانی (اعم از کمونیست،سوسیالیست،سوسیال دمکرات و…) -حتی اگر با نظرات او مخالف باشند – آزاد خواهند بود؟
۳-نظر ایشان در مورد شکنجه،جرم سیاسی چیست؟
طبعا در مورد نظام اقتصادی مورد نظر ایشان شبهه کمی وجود دارد!
محض اطلاع و همانطور که بارها گفته شده سلطنت در ایران بازگشتنی نیست و هودارنش در بیراهه سیر عمر میکنند. بحثی که من مطرح کردم در مورد دلائل شکست جمهوری خواهی سکولار و نقش دیرینه روسوفیلها در راندن تودههای مستاصل ایران به سوی آلترناتیوهای ناممکن است.
آقای مهرداد به نظر می آید که شما متوجه تناقض گوئی های خود نیستید.
از یک طرف می گوئید که چپ های «روسوفیل» هیچ نقشی دارند و هیچ ارتباط ارگانیگی با مردم ندارند و از سوی دیگر می گوئید که آن ها مردم را به سوی آلترناتیوهای ناممکن می رانند.
اگر واقعا به حرف خود باور دارید که این گروه از چپ ها هیچ نقشی ندارند، به چه دلیل این همه وقت صرف می کنید بابت کامنت نوشتن در مورد آن ها؟
آقایان مهرداد و همایون
مهم این نیست که چپ ایران وامانده است و یا پیشرو مهم این است که شما و امثال شماها می خواهید در تاریخ نوآوری کرده و اثبات نمایید در ایران یا باید سلطنت باشد یا خلافت و غیر از آن شدنی نیست
اول از همه حرف در دهن رضا پهلوی نگذارید کاسه داغ تر از آش نشده و غلامی نشوید که به جای اوردن فرد مورد نظر که کار مهمی هم با او داشته اند سر می آورد
رضا خودش دعوی سلطنت ندارد و می خواهد رییس جمهور شود شما دیگر چه می گویید؟!
و بعد هم یک سوال دارم از شماها
کدام سلطنت و خلافت سقوط کرده ای بعد از پنجاه شصت سال دوباره در دنیای مدرن سرکار می آید که این دومی اش باشد
آرزوی غیرممکن جز کابوس چیزی نیست چشمهایتان را بشورید و به جامعه دقیق نگاه کنید دنبال کابوس هایتان نروید
قاعدتا من کم سن و سال تر از این هستم که نظر سیاسی سفت و سختی بدهم
اما معمولا ناظر خوبی هستم و آنچه به عینه می بینم تاریخ نگاری و شخصیت سازی عده ایست که سعی می کنند از بدبختی مردم کشور من برای رهبرشان رای جمع کنند
در حالی که در این چیزی که الان هست و در این نابسامانی تک تک این آقایان سهم دارند
البته که نمی شود کسی را به جرم پدرش تاراند ولی ایشان در این سال ها چه کار شایان توجهی کرده اند؟ آیا جز این است که ایشان و هواداران ایشان کشور من را به بهای گزاف به دو قطب تقسیم کرده اند؟ آنقدر تاریخ را جعل کردند و برای جمع کردن هوادار به گروه های خاص مذهبی و قومی باج دادند که تاریخ معاصر هیچ! تاریخ باستان هم در امان نماند
این به ظاهر دوستان آنچنان آنارشی گری و توحش را تشویق کرده اند و آنچنان بر طبل مطالبات اقتصادی ولو نادرست مردم کوبیده اند که بخش عظیمی از جامعه و فرهنگ ایران نابود شده است دیگر عملا در سطح مردم چیزی به نام مطالبه سیاسی باقی نمانده
ملاک سیاست مردم هم شده پول!
آخر چطور می شود که کسی عاشق کشورش باشد ولی بخواهد با کشاندن آن به بی قانونی و تشویق قانون گریزی آن را فتح کند؟
واقعا دوست دارم بدانم این آقای مهرداد چه جوابی می دهد؟ آیا دولت مطلوب ایشان وقتی مستقر شد با این مردم چه می خواهد بکند؟ بگیرد؟ ببندد؟ بکشد؟ خیلی از این قوانینی که الان به سادگی آب خوردن مردم زیر پا می گذارند و طبق توصیه های ایشان تصور می کنند مبارزه با حکومت است قوانین معمولی هر مملکتی است
می خواهید این مردم را چکار کنید؟
از انجایی که برخوردهای عصبی دوستان در کلماتی چون “شرم” یا “مشت تو بازه” بازتاب داشت، بهتر دیدم که به بحث آقای خلیق بپردازم و از کامنتهای یکی به دویی پرهیز کنم که وقت اخبار روز هم تلف نشود. برخورد این افراد در بهترین حالت “یا با ما یا با ناتو” است. تلاش مصرانه شما بر اینکه همه چپ هستند یا باید باشند یا فقط چپ ما ارجح هست همه دلیل بر گیر کردن در باتلاق کمونیسم روسی و عقب ماندگی از چپ جهانی است.
اما صحبت از اوهام، نگاهی بیاندازید به گذشته پنجاه ساله خودتان ببینید چه فکر میکردید و چه میخواستید و چه نصیبتان شد و از نصیحت دیگران پرهیز کنید. شکست های شما و اتوپیای قرن نوزده ایتآن مسوول مستقیم شکست پروژه جمهوری خواهی و بازگشت به ارتجاع سلطنت گذشته است. کمی از این تکبر پایین بیایید و درک کنید در ایران کسی به سایت بی بی سی سر نمیزند که برای شما لایک بزند. اگر دلتان به همین لایک ها خوش است و آنرا نوید فردای بهتر برای چپ خودتان میدانید، آنرا هم میفهمیم.
تمام برافروختگی شما جنابان به خاطره مشاهده و قبول نا خوداگاه نداشتن حامی در بین ایرانیان و محبوبیت امثال پهلوی هاست. اگر هنوز مثل پنجاه سال گذشته به دنبال انداختن طرحی نو هستید بدانید آینده شما نیز بهتر از عبداله عبداله و حامد کرزای نخواهد بود. عاقبت روی دست و پای یک محمد ظاهر شاه پیر خواهید افتاد.
پرداختن به موضوعی بیشتر از ظرفیتش ناخواسته تبلیغی برای آن موضوع است.
باید گفت
حرکات سیاسی اخیر فردی بنام رضا پهلوی که در یک جهش مشکوک خود را بصورت رهبر معرفی کرده است بازی بادکنکی کودکانه ایست که در حرکات اعتراضی و یا حرکات اجتماعی که در درون کشور شکل خواهد گرفت نخوت و احساس باد شدنی این فرد بادکنک وار می ترکد و ….
پرسش های زیادی در رابطه رهبرسازی و اپوزیسون سازی و اپوزیسیون شدو مطرح است
اگر از همه آنها بگذریم
اما یک پرسش اساسی مطرح است که باید مطرح شود:
آیا رژیم در حال سقوط است ؟
اگر نیست پس این بازی رهبر شدن و انتقال محوریت رهبر شدن از درون کشور به بیرون کشور را باید بازی بیت دانست
که بدین طریق می خواهد زمان لازم را برای تحقق اهدافش بدست آوردو شرایط درون نظام را بنفع خودش رقم بزند.
اما وقتی خامنه ای می گوید
ممکن است مانند انقلاب فرانسه خاندان سلطنت قبلی مجددن به قدرت برسد؛ این گفته خامنه ای پیام خاصی است برای دو گروه:
۱-، پیام خاص به رضا پهلوی که باید از این به بعد در حد یک رهبر ظهور کنی
۲- به درون حکومتی که مردد هستند و بیرون حکومتی ها که فرصت طلبانه در پی شرایط بعد هستند می گوید بعد از سقوط حکومت دینی آخوندیسم
حکومت سلطنتی بر قرار می شود؛ چون شرایط به قدرت رسیدن سلطنت خواهان را خودمان فراهم می کنیم بدین دلیل بعد از حکومت آخوندیسم
بقای آخوندیسم به احیای سلطنت بستگی دارد؛
چون در سلطنت روحیه منجی خواهی و استبداد خواهی پررنگ می شود و همچنین سلطنت برای دوامش به آخوندیسم نیاز خواهد داشت و…
اگر سلطنت بر نگردد آزادی و دمکراسی محقق شود اول بساط آخوندیسم برچیده خواهد شد و اگر در کوتاه مدت بساط سلطنت خواهی برچیده نشود ابتدا یک حد اقلیت اندکی نمود دارد و در دراز مدت سلطنت خواهی دکانش برای همیشه برچیده می شود
چرخ را از نو نسازیم،
درتمام کشورهای دمکراتیک که ما ایرانیان خارج ازکشور زندگی می کنیم احزاب ونهادهای مدنی ومدیای آزاد از پایه های اساسی دمکراسی می باشد وهیچ کس آنرا نفی نمی کند مگراینکه ضد دمکراسی باشد۰
کسی صحبت نا معقول نکرده، به رضا پهلوی پیشنهاد داده شده، شما هم تشریف ببرید و حزب سلطنت طلب خود را تشکیل دهید، مایی که بیشتر عمر خود را درکشوری گذرانده ایم که احزاب سیاست ورزی میکنند چطور به کشورایران که میرسیم می خواهیم چرخ را از نو بسازیم؟
احمد نجاتی
اگر می خواهید چهره واقعی یک سوسیال دمکرات راستگرا را ببینید به مواضع آقای مهرداد رجوع کنید! یک کپی اصیل از ینس استولتنبرگ رییس ناتو و ورهبر پیشین حزب کارگر نروژ که حتی از ترامپ هم راستگراتر و جنگ طلب تر است. و ببینید شیفتگی ودفاع جناب مهرداد را از سلطنت زیر پوشش مخالفت با سیاست های ۴۰ سال پیش بخشی از نیروهای چپ ایران!
آقای مهرداد کمی شرم هم چیز خوبی است. نوشته اید: بر اساس هر گونه نظر سنجی و رای گیری، ان چند محفل جمهوری خواه دویست رای هم در ایران هشتاد میلیونی ندارند!
هر گونه نظرسنجی و رای گیری؟؟؟؟؟!!! شما این دروغ ها را از کجا در می آورید؟ بیانیه ی این شش سازمان در صفحه ی بی بی سی تا چند روز پیش ۱۷۰ هزار لایک خورده است. آن که در اوهام است شمایید آقای محترم!
لطفا” آدرس جاییکه بیانیه شش سازمان ۱۷۰ هزار لایک خورده را بنویسید تا سیه روی شود هر که در او غش باشد.
مطمئن هستم که چنین محالی وجود ندارد، شاید ۱۷۰ بوده.
ضمنا” خوب است که خیابان های ایران را رها کرده و به لایک چسبیده اید.
نسیم مشت تو باز است. تو می گویی سوسیال دموکراتیک هستی، نصف بیشتری این هایی که این را امضا کرده اند سوسیال دموکرات هستند و تو باز علیه آن ها هستی. تو علیه چپ هستی و در این راه اندازه ای را رعایت نمی کنی. اما چون منبع خواسته بودی منبع را در زیر می گذارم. بحث راجع به خیابان و لایک وسط نبود. مهرداد حرف دروغی کرد و من یک آمار جلویش گذاشتم. فقط همین!
https://www.instagram.com/p/CeoB43ioVNy/
بیشتر از ۱۷۲ هزار لایک خورده است.
زیرش هم تا دلت بخواهد فخش به چپ ها و زنده باد پهلوی است. چون آن ها که خیابان را با اینترنت عوضی گرفته اند همین دارو و دسته هستند.
حرف و عدد شما صحیح است.
من متاسفانه بی بی سی را در متن شما ندیده بودم، فکر کردم در سایت چپ صحبت از این تعداد است.
پوزش می خواهم.
از مجموعه کامنت هائی که آقای مهرداد در سایت اخبار روز نوشته اند می شود به این نتیجه رسید که ایشان از زمره صاحبنظرانی هستند که چپ را «درمانده و وامانده» می نامند.چپ مورد تائید ایشان ، چپی است که مدرن و بروز است و وقت خود را بابت انتقاد از تجاوزکاری های ناتو تلف نمی کند.رضا پهلوی نیز شاید در بین انتخاب های موجود ، بهترین انتخاب باشد برای آقای مهرداد.چون رضا پهلوی با چپ که میانه ای ندارد.با ناتو و آمریکا هم مشکلی ندارد.
دوست عزیز چرا از کامنت جناب مهرداد ناراحت شدید. مگر ایشان را نمی شناسید؟ ایشان کشیک می دهند و هر مطلبی که نویسنده آن چپ های منسوب به طیف اکثریت و حزب توده باشند را تخریب می کنند. گاه مطلب را نخوانده توپخانه را روشن می کنند. جالب است که دهها مطلب مهم و جالب دیگر در این سایت منتشر می شود اما توجه ایشان را جلب نمی کند . حوزه مسئولیت شان گویا این گونه تعیین شده است.
اینطور که از قرائن بر میاید، مقاله آقای خلیق بیشتر توپ و تشری است به واکنش اصغر جیلو به چند گروه جمهوری خواه تا یک تحلیل راهبردی به مساله اتحاد نیرو های ضد رژیم! باید با آقای خلیق در مورد برخورد دو گانه رضا پهلوی به رهبری و وحدت، جمهوری خواهی، و سلطنت موافق بود. اما کسی فراموش نمیکند چطورخود آقای خلیق و ان سازمان اکثریت دیروز و این حزب چپ امروز تا همین چندی پیش دو دستی به کمونیسم روسی و غصب قدرت لنینی چسبیده بودند و آلترناتیو جمهوری خواهی و سوسیال دموکراسی را در بین ایرانیان داخل با شکست مواجه کردند.
با ایشان باید در مورد شاه الهی ها لمپن موافق بود. ولی سرزنش رضا پهلوی در این مورد و رفع مسولیت از جمهوری خواهان چپ که سالها به خاطر ضدیت رژیم با غرب از ان علنی یا تلویحی دفاع کردند و مولد اصلی خلاء شدند که توسط عوامل اقتدار گرا چه سلطنت طلبان عقب افتاده ای که حتی رضا پهلوی را نیز قبول ندارند و چه مجاهدینی که همچون شما هنوز بعد از چهل سال با شاه و شیخ میجنگند پر شد.
باید در این زمینه با آقای جیلوموافق بود. بر اساس هر گونه نظر سنجی و رای گیری، ان چند محفل جمهوری خواه دویست رای هم در ایران هشتاد میلیونی ندارند. یا شاید شما هنوز در اوهام گذشته به سر میبرید و مثل گذشته باور به جبر تاریخ مبنی بر ظهور بی چون و چرای آزادی و دموکراسی دارید. این البته شامل مجاهدین و سلطنت طلبان خیال پرور نیز میشود..