دوشنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۳
دوشنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۳

کرم جسد مومیائی از زباله دان تاریخ بیرون می آید! – شهاب برهان

ایران به آلترناتیو سیاسی چپ، به هژمونی چپ، به استراتژی چپ در هر یک از جنبش های اجتماعی نیاز دارد وگرنه عرصه یکه تازی خوکان و گرازان خواهد بود. اما چپ ایران با وجود داشتن پایه اجتماعی وسیع بالقوه و ده ها حزب و سازمان هریک با برنامه های کاغذی زیبا برای...

ایران به آلترناتیو سیاسی چپ، به هژمونی چپ، به استراتژی چپ در هر یک از جنبش های اجتماعی نیاز دارد وگرنه عرصه یکه تازی خوکان و گرازان خواهد بود. اما چپ ایران با وجود داشتن پایه اجتماعی وسیع بالقوه و ده ها حزب و سازمان هریک با برنامه های کاغذی زیبا برای آینده، حاشیه ای تر از آن است که بشود به تکوین یک الترناتیو چپ در بازه زمانی حتا میان مدت امید وار شد، مگر یک درهم ریزی پیشبینی ناپذیر، کنترل اوضاع را بکلی از دست رژیم خارج کند و در موقعیتی برزخی همچون استانه انقلاب بهمن، چپ ها بتوانند معجزه وار “یکشبه ره صد ساله” بروند!

تذکر: این نوشته چیزی بیش از یک مشاهده وضعیت ( observation/constatation ) بطور اجمالی نیست. کسانی که عادت دارند بعد از خواندن بگویند: ما که همه این ها را می دانستیم، تو بگو راه حل ات چیست و چه باید کرد، بهتر است زحمت خواندن دانسته ها را بر خود هموار نکنند و برای گرفتن نسخه راه حل به سراغ انبوهی از “کارشناسان و تحلیلگران سیاسی” بروند که هر روز با جسارت پیشبینی می کنند و با دست و دلبازی راه حل می دهند.

***

وقتی انقلاب شد، گفتیم «سلطنت را به زباله دان تاریخ انداختیم!» امروز صحبت از بازگشت سلطنت است! چند سال پیش که مومیائی منتسب به جسد رضا شاه پیداشد، گفتیم: «مومیائی که زنده نمی شود!». امروز کِرم جسد از زباله دان تاریخ بیرون می اید! بحث تخمین شانس سلطنت در ایران نیست، اما کسانی که اطمینان می دهند سلطنت دیگر در ایران جائی ندارد و بازگشت اش ناممکن است، تاریخ را خطی و همواره رو به جلو و در «تکامل» می پندارند. هرکس تاریخ دنیا را نخوانده اما فقط ظهور خمینی را تجربه کرده باشد، حق ندارد بگوید: «هرگز». من به تجربه دریافته ام که در عالم سیاست، محال وجود ندارد. برخی می گویند موضوع را نباید جدی گرفت چون کسانی که شعار «رضا شاه روحت شاد» می دهند تعداد اندکی هستند. قطعاً فعلاً چنین است اما به قول چینی ها «از خُرد است که کلان برمی خیزد» و نیز “چند چیز است که اگر خُرد است بزرگ باید داشت: آتش و بیماری و دشمن (اندرزنامه منسوب به خواجه نظام الملک).

رضا پهلوی یکبار دیگر با پیام تازه خود “آب در خوابگه مورچگان ریخته” و در محافل سیاسی ایران ولوله به پا کرده است. از چپ و راست و میانه، از رژیمی و ضد رژیمی همه به تفسیر و تحلیل و مصاحبه و مناظره  و مجادله  مشغول اند؛ محافلی از اپوزیسیون با مشاهده شبح رقیب، به هول و ولا افتاده اند و جریاناتی سیاسی و محافل و افرادی هم تره ی اعلام حمایت و همکاری و ائتلاف برای “شاهزاده جمهوری خواه” خورد می کنند. همین اندازه مطرح بودن و واکنش ایجاد کردن از سوی شاهزاده، برای جدی گرفتن و تأمل کافی است، نه جدی گرفتن شخص، بلکه جدی گرفتن شرائط وانفسای سیاسی کشور.

جامعه سیاسی چپ ایران در مجموع، حتا اگر معتقد نباشد یا نخواهد آشکارا بگوید که آلترناتیو بازگشت سلطنت را جدی می گیرد،  از طریق کارزار افشاگری علیه نظام پهلوی ها و رسواسازی اهداف شاهزاده و سلطنت باختگان، بطور تلویحی نشان می دهد که خطری را احساس و تلاش می کند به سهم خود راه اش را سد کند.

افشای همه جانبه تاریخ پر چرک و خون پهلوی ها و افشای مقاصد پلشت شاهزاده رضا پهلوی و تخم و ترکه تبهکاران شکنجه گر و دزد و آدمکش ملتزم رکاب اش امری بسیار بسیار ضروری و پراهمیت است، نه فقط بخاطر نسیان بزرگسالان و فقدان حافظه تجربی نسل های پس از انقلاب از آن دوره ها، بلکه نیز به این سبب که دستگاه های تبلیغاتی متعدد بس نیرومند و حرفه ای سلطنت باختگان و سلطنت خواهان، خلا حافظه تاریخی نسل های پس از انقلاب را با تصاویری گزین شده از تاریخ سانسور شده و با دروغ و دوغاب بزک شده سلطنت پهلوی می انبازند تا به آنان بباورانند که ایران پیش از انقلاب، بهشت آزادی و رفاه و تمدن و ترقی بوده است! فرض کنیم در افشاگری و آگاه گری توانستیم با امکانات بی کران و غیرقابل رقابت مالی، فنی و حرفه ای آن ها برابری کنیم و همه اقشارمردم به یاد آوردند یا دریافتند که اوضاع آن دوران از چه قرار بوده است. ایا همین کافی خواهد بود تا  کتاب تاریخ پهلوی ها را ببندند و دوباره به زباله دان پرت کنند؟ به نظر من این خیلی ساده بینانه است. نمی خواهم این نوشته را با شرح منافع و مواضع طبقاتی و لایه بندی های اجتماعی در این رابطه، طولانی کنم فقط اکتفا می کنم به گفتن این که خودمان را با دلگرمی به وجود چند هزار فعال آگاه جنبش های اجتماعی گول نزنیم؛ نه تنها در سطوح میانی بلکه پائینی جامعه هم کرور کرور مردمانی هستند که (نمی گویم طرفدار بازگشت سلطنت اند) یا افشاگری های ما اصلا به چشم و گوششان نمی رسد، یا حساسیت های ما حسایت ها و محرک های آنان نیست. من هرچقدر مستند و مستدل توضیح بدهم (*) که پادشاهی دموکراتیک مثل انگلستان و سوئد (مثلا پادشاه هیچکاره و تشریفاتی) در ایران نه لزوم، و نه زمینه و امکان دارد؛ هر چقدر توضیح بدهم که برقراری دموکراسی در ایران نیازی به بازگشت سلطنت  ندارد برعکس،  سلطنت که فقط برای انتقام گیری از انقلاب بهمن  و ریشه کن کردن نطفه هر نوع انقلاب و مخالفتی با دستگاه سلطنت برمی گردد جز با نهادی و مستمر کردن استبداد کینه کِش خونریز امکان استقرار نخواهد داشت؛ هر اندازه که از دزدی ها و جنایات و فساد خاندان پهلوی، از خفقان ها و زندان ها و شکنجه ها و اعدام ها و فشارها بر روشنفکران و احزاب و فعالان سیاسی و مطبوعات بگویم، باز هم بسیار و بسیاری از مردمان جان به لب رسیده از فشارهای جمهوری اسلامی، مسئله شان این ها نخواهد بود. برای آن ها مسئله این نیست  که رضاشاه املاک پهلوی را از کجا و چگونه به دست اورد، شاه چند میلیون دزدید، فرخی یزدی و کریم پور شیرازی و بیژن جزنی  را چطور کشتند و شاهزاده رضا ثروت اش را از کجا آورده و منظور اش از «پس گرفتن ایران» چیست و چگونه پس خواهد گرفت. آن ها  زیر پایشان می سوزد و بی صبرانه خلاصی از این وضع را می خواهند. آن ها  بنابر حساسیت ها و اولویت های خود پاسخ ها و توجیهاتی خواهند داشت. بسیاراند کسانی که عموما دغدغه ای فراتر از آزادی های مدنی ندارند و هر افشاگری و آگاهگری هم که در باره نکبت دوران شاه بکنی، جذابیت «مدرنیته» شکوفه نوئی برایشان از دافعه  اختاپوس ساواک بمراتب بیشتر است. ما باید این واقعیت را ببینم و بفهمیم که حسرتی ها (نوستالژیک ها)ی دوران پهلوی بازگشت سلطنت را برخلاف نظر ما، بازگشت به گذشته نمی دانند بلکه آن را جهش از قهقرای قرون وسطا به تمدن و دنیای امروز می پندارند. متقاعد کردن آن ها کار آسانی نیست. اگر برای مردمان عاصی «اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا»، اما اصل ماجرای شوم «بد و بدتر» هنوز برایشان تمام نیست و از دایره درون نظام به بیرون آن منتقل شده است.

افشاگری هرچه بیشتر لازم است اما چاره نیست همانطور که افشاگری چهل و چند ساله علیه رژیم، برای ساقط کردن اش حرف بوده اما عمل نبوده است. افشاگری در جائی واقعاً کارساز است که اولا بدیلی برای انتخاب و ثانیاً حق انتخاب وجود داشته باشد. فضای سیاسی ایران سوپر مارکتی نیست که شما با “افشاگری” روی یک مارک غذائی که پر نمک و قند و مواد مضر کنسرواسیون است، مشتری را متقاعد کنید که از یخچال بغلی یک غذای سالم با مارک ارگانیک انتخاب کند. در “بیافرا”ی سیاسی ایران، نه احزاب و آلترناتیوهای مختلف وجود دارند و نه حق انتخاب. در چنین قحطی مهلکی که انتخابی وجود ندارد، خواهند گفت: « کِرم هم پروتئین است و چه اشکالی دارد؟”! گیرم که از زباله دان بیرون امده باشد. در واقع، با تحرک و تلاش رضا پهلوی نیست که درِ زباله دان تاریخ باز شده بلکه نیروی مکِش خلإ است که آن را گشوده است.

رضا پهلوی برای انجام رسالت تاریخی خود که «پس گرفتن ایرانِ» باباش و انتقام کشی از انقلاب بهمن است، روی  سه فاکتور سرمایه گذاری کرده شانس خود را می آزماید: اصلاح ناپذیری رژیم؛ استیصال مردم؛ خلا آلترناتیو. او از یک پس و پیشی زمانی سود می برد، به این معنی که استیصال مطلق مردم و خواست سرنگونی رژیم بمراتب جلوتر از تکوین یک آلترناتیو واقعی و مقبول مردم فرا رسیده است. حکایت دزدیدن مناره پیش از کندن چاه! در چنین خلائی است که مدعی تاج و تخت می کوشد برگُرده مردم  مستأصل و بی چشم انداز سوار شود. وضع «آچمز» مردم خسته و رنجور و مستاصل است که به او میدان بازی می دهد و همین روشن می کند  چرا افشاگری صِرف علیه خاندان پهلوی، برای آن که  سوسک ها و کرم ها و موش های زباله دان تاریخ به کشور سرازیر نشوند کفایت نمی کند.

واقعیتی بسیار تلخ که ما چپ های مردم دوست و غالباً توده پرست و کارگر زده آن را انکار می کنیم عقب ماندگی فاجعه بار اندیشه و آگاهی سیاسی بخش عظیمی از مردم ایران از جمله کارگران است. آگاهی نسبی چند صد یا چند هزار فعال جنبش های اجتماعی را به عموم مردم تعمیم دادن و مدام شعار «مردم – و بخصوص کارگران- آگاه و انقلابی ایران» سر دادن، هرچه باشد، واقع بینی سیاسی نیست. رژیم البته بی خود می کند ایران را «مملکت امام زمان» می نامد، اما چه کسی می تواند منکر شود که در این مملکت اکثریت شیعه، میلیون ها نفر «منتظر ظهور»وجود دارند. اکثریت شیعیان این مملکت مقلد یک مرجع تقلید اند و برای باید و نبایدهای زندگی شان به مجتهد و صاحب فتوا متوسل می شوند؛ برای بسیاری از تصمیم گیری های مهم زندگی استخاره می کنند. میلیون ها تن از مردمان مسکین برای شفاجوئی و درمان بجای مطب پزشک و بیمارستان به زیارتگاه ها و امامزاده ها و ضریح ها  دخیل می بندند. افزایش سرسام آور تعداد امامزاده های قلابی در سراسر کشور نشانه رشد فکری و آگاهی مردم نیست. همه این ها نشان آن است که این مردمان، به دنبال ناجی اند. و این تنها در زمینه مذهبی نیست، تبدیل شدن به امت “امام” خمینی در ۵۷، آویختن به عبای محمد خاتمی در ۷۲، سینه زنی برای « یاحسین میرحسین» در ۸۸ جلوه های بارز این ناجی طلبی سیاسی است.

و اما چرا از میان اینهمه مدعیان آلترناتیو بودن، رضا پهلوی مطرح و برجسته می شود؟ انواع گروهبندی های جمهوری خواه لیبرال و لائیک و مشروطه خواه و شورای گذار و انواع سازمان های چپ و کمونیستی وجود دارند که صاحب استراتژی و برنامه مدون برای اینده ایران اند. چرا محل اعتنای مردم نیستند؟ در خارج از کشور بودن شان علت اصلی نیست، شاهزاده هم در خارج است. سازمان های چپ و کمونیستی شاید برنامه های بسیار خوب هم در آرشیوها و سایت های اینترنتی شان داشته باشند. مردم عادی هرگز سراغ پژوهش در سایت ها و آرشیوها نمی روند. منتظران یک ناجی، به کسانی اقبال نشان می دهند که اولا – اگر هم کاریزماتیک نباشند- مشهور و شناخته شده باشند، ثانیاً منبع قدرتی،  یا متکی به قدرتی باشند که بشود امید انجام تحولی را از آن ها داشت. کدامیک از “لیدر” های گروه های چپ و راست اپوزیسیون رژیم چنین مشخصاتی دارد که مردم قدرت جابجا کردن دو پاره آجر را در او سراغ داشته باشند؟ سید محمد خاتمی و میرحسین موسوی، هم شناخته عموم و هم به منبع قدرت متصل بودند. رضا پهلوی در چشم مشتریان اش با پشتوانه حکومتی پدر و پدر بزرگ، شناخته شدگی داخلی و جهانی، برخورداری از ثروت بیکران دزدیده شده از ایران و درآمدهای سرشار از سرمایه گذاری های کلان و تکیه بر قدرت های امپریالیستی، چنین خصوصیاتی را در قیاس با دیگر “شخصیت”های اپوزیسیون داراست یعنی به عبارتی متاسفانه همین ها در چشم حسرتی های گذشته، برای او امتیاز به حساب می آیند!

مسئله، بحران الترناتیو است.

هستند چپ هائی که وجود دو سه سندیکای کارگری و کانون های معلمان و بازنشستگان و مبارزات پرمشقت و جانانه ان ها را شاهد و مایه امیدواری می گیرند که گویا با گسترش آن ها خلا الترناتیو و رهبری سیاسی از پائین پر خواهد شد. این خود فریبی است. این شبه تشکل های ژلاتینی اولا صنفی اند و نه سیاسی، ثانیاً ایران به آلترناتیوی سیاسی فراگیر نیاز دارد که متصل و هماهنگ کننده همه جنبش های اجتماعی، سخنگو و پرچمدار پیکار طبقاتی کارگران، پیکار ازادی خواهانه و برابری طلبانه زنان، پیکار ملت های تحت ستم علیه شووینیسم تک ملیتی – تک زبانی و برای خودحکومتی، پیکار برای نجات طبیعت و محیط زیست از آلودگی و نابودی، پیکار برای ازادی های سیاسی و مدنی و دموکراسی سیاسی و اقتصادی و دیگر مطالبات بنیادین پایمال شده از سوی استبداد و سرمایه و مذهب و ناسیونالیسم آریائی و نیز البته علیه زورگوئی ها و سودجوئی های امپریالیستی باشد. ایران به آلترناتیو سیاسی چپ، به هژمونی چپ، به استراتژی چپ در هر یک از جنبش های اجتماعی نیاز دارد وگرنه عرصه یکه تازی خوکان و گرازان خواهد بود. اما چپ ایران با وجود داشتن پایه اجتماعی وسیع بالقوه و ده ها حزب و سازمان هریک با برنامه های کاغذی زیبا برای آینده، حاشیه ای تر از آن است که بشود به تکوین یک الترناتیو چپ در بازه زمانی حتا میان مدت امید وار شد، مگر یک درهم ریزی پیشبینی ناپذیر، کنترل اوضاع را بکلی از دست رژیم خارج کند و در موقعیتی برزخی همچون استانه انقلاب بهمن، چپ ها بتوانند معجزه وار “یکشبه ره صد ساله” بروند!

شهاب برهان

۴ تیر ۱۴۰۰- ۲۴ ژوئن ۲۰۲۲

_______________________

*) من پیشتر نوشته هائی در رابطه با  بازگشت سلطنت نوشته ام که یکی از آن ها «نظام پادشاهی، جسدی مومیائی است!» [۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۷ ] (۱)  و بعد از آن، « قاچاق سلطنت با اسب ترووای جمهوری» [۲۹ اسفند ۱۳۹۹] (۲) بوده اند:

  1. https://www.radiozamaneh.com/393755/

۲ https://www.tribunezamaneh.com/archives/259647

اين مطلب را به شبکه های اجتماعی ارسال کنيد

https://akhbar-rooz.com/?p=159127 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
16 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
موشیک
موشیک
2 سال قبل

نشسته است و قسم می خورد به آبادی
که خون دهید که آیم به وقت آزادی
اگر که تاج دهیدم خوشا خوشا تخمم
اگر که رهبر دایم منم به استادی!

*

Azzet
Azzet
2 سال قبل

دوست گرامی جناب برهان،شما(نوعی)هر آنچه که هستید باشید،بر مواضع خود استوار باشید.
به گمانم میل دارید کمی نگاه تان به اطراف هم بچرخد.
وزن خود را درست ارزیابی کردید(خود نوعی)این تغییری در جایگاه شما ایجاد نمی کند.
بعضی دوستان در فکر این هستند که کارگران در خود به گارگران برای خود برسند.با شما فاصله زیادی دارند.
بعضی هم  در اندیشه شوراهای خودبه خودی و…..
بعضی هم ذوق زده شدند،خواب استقلال میبینند!!
بعضی هم برای (آنها)ازحالا اسم گذاشتند،نئو نازی، فاشیست،یعنی به آنها این ایده را دادند که متشکل شوند!!(برسر شاخ بن میبرند)
با توجه به همه قابلیت های که در آن واین نظام است،شما(نوعی)چه قابلیتی دارید؟؟؟؟
چه برنامه سیاسی و اقتصادی و اجتما ئی  دارید؟
کمپین انتخاباتی نیست.باید شما را بشناسند.نقطه نظرات خودرا بیان کنید.
فراتر از خواسته های نوستالژیستها!!چه خواسته هایی دارید؟؟
تقلیل ندهید به کم قانع نیستیم.

با نگاهتان بچرخید ،ببینید که طبق گفته جناب بهزاد کریمی،حول محور دموکراسی،جمهوری، سکولاریسم کسی را می بینید؟؟
پیروز وپایدار باشید.

یحیی انوری
یحیی انوری
2 سال قبل

به جز لحن خشن آقای برهان نسبت به اپوزیسون راست و آرزوی امام زمانیش در مورد امکان پیروزی چپ،تحلیل کلی ایشان در باره اوضاع بسیار واقع بینانه است.اما این واقع بینی باعث نشده که ایشان راه حل را نیز ببیند.سیاست فلمرو آرزوها نیست میدان استفاده از امکانات موجود -البته با حفظ پرنسیب ها و اصول دمکراتیک -است.افشای اپوزیسون راست تنها یکی از وظایف چپ است.بیاییم سناریو های مختلف ممکن را اولا بررسی کنیم و ثانیا اینکه در هر سناریو چپ بجز بیانیه صادر کردن چکار میتواند بکند؟

ایرانی
ایرانی
2 سال قبل

شما که ما ایرانی هایی را که داخل ایران علاقه مردم به رضا پهلوی را می بینیم انکار می کنید جرأت ندارید یک کلمه به مجاهدین بگویید حال آنکه حتما این اندازه می فهمید که کسی که متنخب امپریالیست هاست و همین حالا هم مایک پنس به دیدارش در آلبانی رفته تا ضمن ابلاغ دستورات لازم به اوشخصا علیه رضا پهلوی هم موضع گیری کند رضا پهلوی نیست و مریم مسعودجان است. جرأت ندارید که از گل نازک تر به مسعود و مریم رجوی و مجاهدین خلق بگویید اما از کرم جسد رضاشاه و رضا پهلوی می نویسید.
مثل شما بد دهن نیستم تا جوابتان را به زبان خودتان بدهم. هی امپریالیست امپریالیست می کنید و خط و نشان برای امپریالسم می کشید در این سایت اما از خدمتکاران دست صدم امپریالیست ها هم می ترسید و به جای آنها هر قدر دلتان می خواهد به رضا پهلوی اتهام می زنید و به او می پرید!عجب چپ ضد امپریالیستی هستید شما ها! عجب آدهای شجاع و نترسی هستید شما ها واقعا!

امیر ایرانی
امیر ایرانی
2 سال قبل
پاسخ به  ایرانی

هموطنی بنام ایرانی گلایه دارد
چرا از گروهی بنام مجاهدین خلق نمی گوئید
چرا گیر داده اید به شخصی بنام رضا پهلوی؟
باید به این هموطن گفت خودت را عصبانی نکن!
عصبانیت برایت خوب نیست!
باید گفت
وقتی به حرکات گروهایی توجه کنیم مشاهده می کنیم
سه بیت خاص در تلاش بودند و هستند که حضور خود را در تحولات اجتماعی و سیاسی کشور بیشتر از ظرفینشان نشان دهند و فرصت طلبانه در پی این بودند و هستند بعضی از تحولات درون کشور را بنام خودشان مصادره کنند.
اگر بخواهیم از این سه بیت نام ببریم می توان گفت:
۱- بیت آقایتان خامنه ای
۲- بیت آقایتان رضا پهلوی
۳- بیت مسعود رجوی که ظاهرن مانند امام زمان رفته در غیبت کبرا یا غیب صغرا که در غیب مسعود مسئولیت بیت به مریم رسیده است.
این سه بیت، بر اساس ساختار وجودیشان ضد آزادی و ضد دمکراسی هستند و این سه بیت یک کینه ای خاص نسبت به مردم هم پیدا کرده اند.
اما نکاتی در مورد بیوت:
۱-بیت رجوی متوجه شده است مردم از حکومتی بر کارپایه دینی عبور کرده اند و موضوعات دینی را در حوزه شخصی افراد می دانند دیگر نمی پذیرند گروهی بر اساس دین بر آنها حکومت کنند
بیت رجوی وقتی به نگرش مردم پی بردند
بقای خودشان را در ساختار سیاسی کشور در این دیدن که بکمک یک قدرت خارجی بقدرت برسند بهمین خاطره با هزینه زیاد- که منبع مالیشان از کجا بدست می آورند-
نمایش هایی را با حضور مقامات قدرت های خارجی اجرا می کنند که این رفتارشان طنزی را آفریده است.
۲- بیت آقایتان خامنه ای،
بیت خامنه ای تلاش می کند ساختار را بگونه ای در آورد تا بیتش دوام داشته باشد و وجودش ادامه یابد
اگر نشد، بیت سلطنت خواهی حاکم شود تا آخوندیسم در جامعه ایران حذف نشود چون شاه و شیخ می دانند چگونه بهم کمک کنند و…
۳- بیت رضا پهلوی قابل پرداختن نیست
اما چون تازگی ژست رهبری گرفته است و این رفتارش طنزی را آفریده است
گروهی به موضوع ادعای رهبری این فرد پرداخته اند که این پرداختن ها ضرورت نداره
چون ادعای این فرد طنزی بیش نبوده ونیست.

کیا
کیا
2 سال قبل

جناب برهان با شجاعت روی نکاتی مهمی انگشت گذارده اند .
اگر چپ اختلافاتش را کنار بگذارد و به یک جبهه چپ سکولار با پلاتفرم روشنی تبدیل شود در یک فرو پاشی حاکمیت آن شانس جهشی را به احتمال بالا بدست خواهد آورد ،چون راه حل واقعی ایران از سوسیالیسم می گذرد.
یکچپ قوی ترسی نخواهد داشت ، که طرفداران سلطنت و یا مجاهدین و یا اصلاحطلبان رقیب خواهند بود ، بلکه با هوشیاری می‌تواند از نیروی آنها به نفع جنبش سود ببرد.

نسیم
نسیم
2 سال قبل
پاسخ به  کیا

جناب کیا!
اگر چپ آن کند که شما می گویید باید متفاوت از چیزی گردد که هست.
چنین چپ ای با هر دیگر مخالف جمهوری اسلامی بعنوان اپوزیسیون (با حفظ شخصیت مستقل خود) چنان برخورد می کند که یا مردم سلطنت را نفی کنند یا اگر سلطنت را خواستند مشابه دانمارک و سوئد اش را بخواهند نه قاجار و خمینی و مصدق السلطنه ای اش را.
آیا در نهایت مردم باید تصمیم بگیرند یا انقلابیون حرفه ای؟
تصمیم برجسته ترین انقلابیون حرفه ای در سال ۱۹۱۷ به کجا رسید که ما به کچا امید داشته باشیم؟

کیا
کیا
2 سال قبل
پاسخ به  نسیم

نسیم عزیز
این یک امکان است که در اختیار چپ است ، چپ با انسجام در خارج و در داخل در بالا می‌تواند هوادار های پراکنده اش را جمع آوری و سازمان دهد و آنوقت قوی خواهد شد. تصور اینکه مردم حکومت تعیین کنند با پراکندگی نظراتشان کمی ساده لویی است با در نطر گرفتن توانایی های حاکمیت .
اگر چپ به وظیفه تاریخی خود اکنون نتواند توجه کند، مسلمان آنچه شما می‌گویید اتفاق خواهد افتاد و آنوقت باید وظیفه تاریخی اش را دوباره یاد آوری کند و به سر انجام برساند!

peerooz
peerooz
2 سال قبل
پاسخ به  نسیم

“ترسم نرسی به کعبه”.
“….. یا اگر سلطنت را خواستند مشابه دانمارک و سوئد اش را بخواهند……”.

آرزو به جوانان عیب نیست فقط اگر چشمان ما آبی, موی ما طلائی, مذهب ما ترسایی, مکان ما سرد اسکاندیناوی, همسایه ما فنلاندی, کشور ما اروپائی و غیره بود. متاسفانه چشمان ما قهوه ای, موی ما سیاه, مذهب ما دوازده امامی, مکان ما حاره ای, کشور ما خاور میانه ای, همسایه ما عراق و افغانستان و غیره است.معجزه؟ شاید, گرچه آنهم “دینی-خرافی” ومردود است.

نصرت درویش
نصرت درویش
2 سال قبل
پاسخ به  peerooz

جناب پیروز شما زیبا نوشته اید .
نثر شیرینی بود.احسنت بر خوش ذوقی شما

peerooz
peerooz
2 سال قبل
پاسخ به  نصرت درویش

جناب درویش
ممنون از توجه.

نسیم
نسیم
2 سال قبل

اینکه آقای برهان با همه تحلیل طولانی خود به “معجزه” پناه برده است خود نشان دهنده تحلیل “دینی-خرافی” ایشان است که هیچ وجه مشترکی با سوسیالیسم علمی و حتی عقلای سرمایه داری هم ندارد.
اینکه ایشان هر آلترناتیوی بجز “چپ” را “خوکان و گرازان” ارزیابی می کند نشان دهنده عصبی بودن ناشی از استیصال است که ناامیدی در کلمه به کلمه مقاله خود را نشان می دهد.
اینکه ایشان تظاهرات ۸۸ و تولد دموکراسی در سطح عموم را با استناد به یک شعار یا حسین میرحسین (و ندیده گرفتن دهها شعار دیگر) نفی می کند نشان دهنده عدم درک مطلق ایشان از رشد اجتماعی و مقوله دموکراسی عمومی است.
چرا “چپ” هزار رنگ ایران (و همگی با ریشه مشترک لنینی-روسوفیلی) تمرکز خود را از جمهوری اسلامی بطرف رضا پهلوی منعطف کرده؟ برای اینکه این چپ در ذات بخشی از جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی علت زنده ماندن ظاهری این چپ است. در ۴۰ سال گذشته بجز بحث های فاقد هر معنا کار دیگری کرده اند؟ رژیم عوض شد چه کار بکنند؟ ایران که بر نمی گردند و نمی توانند هم برگردند!
برخلاف نظر آقای برهان، چپ ایران از تکامل دموکراسی خواهی نسل جوان سر بر خواهد آورد، شما دوران خود را داشتید و نتیجه اش را دیدیم، هیچ نسلی دوران دومی در تاریخ نداشته است، بکذرید.

مهرداد
مهرداد
2 سال قبل
پاسخ به  نسیم

ادبیات اینان نه فقط عجیب بلکه گویای همان استیصال و شکست هفتاد ساله و علم بر این حقیقت که دورانشان به پایان رسیده بدون اینکه ثمرات تلاش زندگی را ببینند. ستیز با تاریخ تنها با استفاده از “جسد مومیائی” نیست بلکه “کرم” هم به ان اضافه شد. درست مثل پست فیس بوک خانبابا تهرانی که علیرغم سن و سالش از فوتو شاپ زشت رضا پهلوی به وجد آمده. 

peerooz
peerooz
2 سال قبل

ظاهرا جناب برهان معتقدند که در ایران “مردم” جکومت را می آورند و می برند, کاش چنین باشد اما تاریخ میگوید که اقلا در یک قرن گذشته حکومت را دست های مرئی آوردند و بردند و به قول ذکاء الملک “با کسی هم کاری نداشتند”!! میگویند خداوند به مورچه بال میدهد که طمه گنجشک شود. اکنون که اکثر بزرگان “چپ” جهت بیداری خلق, در باره فرمایشات “شاهزاده” قلمفرسائی میکنند, بعید نیست که ابله واشنگتن نشین “معجزه وار” از جایگاه امن خود هوس پرواز کرده و حماقت خود را ثابت کند, اما به گمانم سالهاست که دوران پرواز سپری شده است.

مهرداد
مهرداد
2 سال قبل

وقتی میگویید:”عقب ماندگی فاجعه بار اندیشه و آگاهی سیاسی بخش عظیمی از مردم ایران از جمله کارگران” لطفا یک جوال دوز هم به خود به عنوان چپ بزنید. عقب افتادگی سیاسی خود شما بود که آلترناتیو مومیائی سلطنت بار دیگر در ایران مطرح شد. همین که هنوز به آلترناتیو چپ در کشور امام زمان (به زعم خودتان) باور دارید نشان دهنده فقر فلسفه و اندیشه است.

کیا
کیا
2 سال قبل
پاسخ به  مهرداد

فراموش می کنیم که چپ در ایران شاهنشاهی و اسلامی آزاد نبود و نیست که آگاهی دهد و سازماندهی کند.
چپ با تمام اشکالاتش از سلطنت و حکومت اسلامی مترقی تر است .
ولی یک جوالدوز شاید از خواب خرگوشی اش بیدارش کند!

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز

16
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x