سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲

سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲

سخنی با دوستان حزب چپ ایران! (به مناسبت بیانیه شش جریان جمهوریخواه) – علی کشتگر

همه این جریانات، قبل از هر چیز باید علیه خامنه ای که رندانه می خواهد برای تضعیف جریانات جمهوریخواه و جنبش های اعتراضی مدعی رهبر تراشی غرب به سود رضا پهلوی شود، موضع می گرفتند، به دروغ بودن تبلیغات...

همه این جریانات، قبل از هر چیز باید علیه خامنه ای که رندانه می خواهد برای تضعیف جریانات جمهوریخواه و جنبش های اعتراضی مدعی رهبر تراشی غرب به سود رضا پهلوی شود، موضع می گرفتند، به دروغ بودن تبلیغات حکومتی که عمدتا سلطنت طلبان و یا مجاهدین خلق را در اعتراضات مردم دخیل می دانند تاکید می کردند و همزمان از رضا پهلوی نیز دعوت می کردند که دچار توهم بازگشت سلطنت که بهانه سرکوب هرچه بیشتری به دست رژیم می دهد، نشود و  ظرفیت و انرژی خود را در خدمت تقویت جمهوریخواهی قرار دهد و به ادعاهای پیشین خود وی که گفته بود شخصا جمهوری را ترجیح می دهد اشاره می کردند

همه ما به تجربه آموخته ایم که امر سیاست پیچیدگی های زیادی دارد و ساده کردن آن به لغزش ها و اشتباهات جبران ناپذیری می انجامد. برای نمونه در همین رقابت های اخیرانتخاباتی فرانسه میان ائتلاف احزاب سانتریست متمایل به راست به رهبری امانوئل مکرون و ائتلاف جریان های چپ به رهبری ژان لوک ملانشون برخی از سوسیالیست های فرانسوی رای خود را نه به ملانشون بلکه به سود سانتریست ها به رهبری امانوئل مکرون به صندوق ها ریختند. در حالی که با بسیاری از اهداف و شعارهای عدالت خواهانه اقتصادی و اجتماعی وی موافق بودند. استدلال آنان این بود که اولا نگاه و نگرش منفی ملانشون به اتحادیه اروپا که یکی از بزرگ ترین دستاوردهای تاریخی برای حفظ صلح و تقویت دموکراسی های اروپا است، برای این اتحادیه که محور آن دو کشور آلمان و فرانسه است خطرناک است و اگر این اتحادیه تضعیف شود به سود نظام های دیکتاتوری روسیه و چین و رشد راست افراطی شبه فاشیستی در فرانسه و سایر کشورهای اروپا تمام می شود. در این جا مقصود من که خود از طرفداران ائتلاف چپ فرانسه هستم صحت این نظر عده ای از سوسیالیست های متنفذ فرانسه از جمله لیونل ژوسپن (نخست وزیر اسبق)،  فرانسوا هولاند (رئیس جمهور پیشین)، مارتین اوبری (وزیر کار و امور اجتماعی اسبق)، برنارد کازنر (نخست وزیر پیشین) وغیره نیست. قطعا اشاره ام به پیچیدگی امر سیاست است و این که گاه حرکتی که با هدفی معین دنبال می شود ممکن است به ضد خود بدل شود. ایراد دیگری که آنان به ملانشون داشتند، اغماض او بود نسبت به اسلامیسم سیاسی که پایگاه توده ای تروریست ها محسوب می شود، و نیز نگاه او به دیکتاتوری هائی مثل ونزوئلا و نظائر آن. در مساله تهاجمات نظامی آمریکا علیه عراق، افغانستان و لیبی کم نبودند چهره ها و فیلسوفان متمایل به چپ فرانسه و بریتانیا که غرق این توهم بودند که سرنگونی این دیکتاتوری ها توسط آمریکا می تواند به روی کار آمدن “دموکراسی” و یا شبه دموکراسی بیانجامد که البته نتایج همه این تهاجمات نظامی از همه نظر فاجعه آمیز بود و انواع جریانات تروریستی اسلامی را نیز گسترش داد. خود ما نیز بر آن بودیم که حمایت از خمینی علیه شاه نهایتا به رژیمی بهتر و یا حتی به دموکراسی می انجامد و یا حتی چنین تصور می شد که “مبارزه ضد امپریالیستی” خمینی که یکی از مصدایق آن سرکوب لیبرال ها و از میان بردن آزادی های به دست آمده در اثر انقلاب بود، به سود کارگران و زحمتکشان است!

همه ما اینک سال ها است که می دانیم جمهوری خواهی یعنی پذیرش:

-برابری همه شهروندان در برابر قانون و در امر بهره گیری از فرصت های اجتماعی

-انتخاب متناوب (هرچند سال) حکومتگران و اعضای پارلمان توسط شهروندان در انتخابات های کاملا آزاد

-احترام و تضمین حقوق شهروندی اقلیت توسط اکثریت حاکم

-آزادی کامل جامعه مدنی

-آزادی کامل رسانه ها

-حق تاسیس تلویزیون، رادیو و سایر رسانه های دیداری، شنیداری و نوشتاری توسط هر یک از شهروندان و احزاب و گروه های سیاسی

– جدائی کامل مذهب از دولت یعنی از قوه مجریه، مقننه، قضائیه، آموزش و پرورش دولتی و خصوصی، و رسانه های دولتی و نیز برابری همه ادیان و مذاهب و عقاید در برابر قانون

– تضمین استقلال کامل دستگاه قضائی توسط قانون اساسی و ممنوع بودن دخالت حکومتگران در قوه قضائیه

-مخالفت با هرگونه تبعیض نژادی، جنسی، قومی، مذهبی و غیره

-ترویج و تبلیغ فرهنگ مدارا و پرهیز ازهرگونه خشونت زبانی، فرهنگی، سیاسی و نظامی علیه احزاب وافراد مخالف دولت و ادیان و عقاید مختلف.

-پذیرش این اصل که مردم هر فرد و جریانی که به صلاح خود ببینند انتخاب می کنند و نیروهای اپوزیسیون با وجود مخالف بودن با منتخبان مردم به انتخاب آنان احترام می گذارند و طبعا حق دارند برای تغییر حکومتگران و اعضای پارلمان فعالیت کنند و اگر موفق به جلب اعتماد مردم شدند در انتخابات های بعدی حکومت گران و اعضای پارلمان را تغییر دهند.

از باور تا عمل

همه باورمندان به اصول بالا طبعا اذعان دارند که دشمن مشترک همه گروههای اپوزیسیون از راست و میانه تا چپ و چپ رادیکال و غیره رژیم جنایتکار و تروریست جمهوری اسلامی است. که ایران را برای مردم این کشور به جهنم تبدیل کرده است. اما چرا با وجود همه این نقاط مشترک که ده ها سال است همه ما نیروهای اپوزیسیون در حرف مدعی باور به آن هستیم در عمل، نتوانسته ایم با هم علیه جمهوری اسلامی همسو و همراه شویم. و همه برآیندهای مبارزاتی جریانات سیاسی رقیب را علیه رژیم اسلامی همسو کنیم. چه مانعی وجود دارد؟ کدام افراد و گروه ها این موانع را ایجاد کرده اند؟ آیا امیدی به اتحاد وسیع اپوزیسیون علیه جمهوری اسلامی وجود دارد؟ با در نظر گرفتن پراکنده تر شدن اپوزیسیون در ۴۰ سال گذشته فعلا پاسخ امیدوار کننده ای برای آینده نداریم.

بزرگترین مانع موجود آن است که با وجود همه اصول مشترک پیشگفته و با وجود آن که همه باورمندان به این اصول در نابودی جمهوری اسلامی و استقرار دموکراسی ذینفعند، اما هنوز در امر مبارزه برای دموکراسی که شرط نخست آن سرنگونی جمهوری اسلامی است نتوانسته ایم مساله “خودی” و “غیر خودی” را کنار بگذاریم. اکثرا خود را محور و حامل حق مطلق می دانیم، اکثرا به دنبال آنیم که در صورت پیروزی سهم بزرگتری از قدرت را به دست آوریم و هیچ کس به آن گونه رفتار نمی کند که چه بسا دیگران همطراز و یا حتی در مواردی برتر و بهتر از او باشند. وقتی از هم انتقاد می کنیم نقاط مشترکمان را فراموش می کنیم و از یاد می بریم که رقیب و یا مخالف سیاسی با دشمن که جمهوری اسلامی باشد متفاوت است. در یک کلام فرهنگ ائتلاف که پایه آن مدارا و مروت با یکدیگر و تحت الشعاع قرار دادن تمایزات سیاسی و عقیدتی به منافع ملی که در حال حاضر مبارزه هماهنگ علیه جمهوری اسلامی است نداریم این وضعیت سبب شده که ظرفیت ها و انرژی های اپوزیسیون تا اندازه زیادی صرف خنثی کردن رقبای سیاسی و یا رقابت های سیاسی میان طیف جمهوریخواهان شوند که این در عمل حاصل جمع اپوزیسیون را به عدد صفر نزدیک می کند. و شگفت انگیز است که چهل سال است ما به همین بیماری مزمن و محکوم به شکست تفرقه دچاریم و حال و روزمان هم سال به سال اگر بدتر نشده باشد، بهتر نشده.

تا زمانی که اکثریت قریب به اتفاق جریانات سیاسی مخالف جمهوری اسلامی نتوانند این موانع خود ساخته را از میان بردارند و صرفنظر از همه تفاوت و اختلافات بزرگ و کوچک علیه جمهوری اسلامی همسو و همصدا شوند اعتماد توده های مردم را به خود جلب نمی کنند، نیروی رهبری کننده جنبش تولید نمی کنند و در خلاء رهبری، همه جنبش ها و اعتراضات یا محکوم به شکست اند یا در دام رهبری های ضد دموکراتیک می افتند! و آن که محکم سرجایش می ماند و ایران را به تباهی و حتی نابودی نزدیک تر و نزدیک تر می کند رژیم اسلامی است.

آنچه انگیزه این یادداشت شد اطلاعیه شش سازمان جمهوریخواه علیه رضا پهلوی بود. که به نظر من نوعی افتادن در دام جمهوری اسلامی بود و راستش من از حزب چپ ایران انتظار آن را نداشتم.

دوستان گرامی چپ، دوستان گرامی جمهوریخواه!

تاریخ بارها و بارها ثابت کرده که بازگشت سلطنت پس از انقراض آن غیرممکن است و تاکنون در هیچ زمان و مکان تاریخی و جغرافیائی اتفاق نیفتاده. در مورد اعاده سلطنت پس از مرگ ژنرال فرانکو در اسپانیا که برخی آن را مثال می زنند هم لازم است  یادآور شوم که فرانکو خود طرفدار سلطنت بود. و وقتی او در جنگ علیه جنبش ضد فاشیستی به پیروزی رسید و صدها تن از عدالت خواهان و آزادیخواهان را اعدام کر.د ولیعهد اسپانیا که در آن زمان هنوز به سن قانونی نرسیده بود را تحت حمایت خود گرفت و نهایتا این که پس از مرگ وی نظام پادشاهی ادامه یافت. شاید در تنها کشور جهان که اندکی احتمال بازگشت پادشاهی منقرض شده وجود داشت، اما در آنجا هم این امر نتوانست عملی شود افغانستان بود. در زمانی که نیروهای آمریکائی طالبان را سرنگون کردند، ظاهر شاه همچنان در افغانستان محبوب بود هرچند او بسیار پیر بود اما ولیعهد جوان او هم به افغانستان بازگشته بود اما برآیند مجموعه مولفه های سیاسی متنوع افغانستان و شرایط نوین پدید آمده به آمریکای پیروز شده بر دولت طالبان و دارای حضور نیرومند سیاسی و نظامی در آن کشور اجازه نداد که سلطنت را به افغانستان بازگرداند.

در ایران بخشی از مردم که از فقر، بیکاری و ستم بی حدوحصر رژیم اسلامی به ستوه آمده اند، به نوستالژی گذشته روی آورده اند، اما باید توجه داشت که همین بخش از مردم  نیز در نظرات خود سیالند و کاملا واکنشی عمل می کنند و اگر به فرض در یک جنبش عظیم اجتماعی سیاسی سراسری، و ادامه دار جمهوری اسلامی سرنگون گردد از آنجا که نقش اصلی چنین تحولی به ناچار بر دوش نیروهای داخلی اعم از طبقه کار، معلمان و دانشگاهیان، اقشار متوسط و قشر متوسط فرهنگی، صدها تن از زنان و مردان زندانی و زندان کشیده مبارز که هریک به نوبه خود نقش رهبری کننده جنبش جمهوریخواهانه دارند و احیانا بخشی از اعضای نیروهای مسلح و کادرهای حکومتی که در شرایط شکاف میان رژیم در کنار جنبش مردم قرار می گیرند، خواهد بود، فضای سیاسی و شرایط کاملا نوینی پدید می آید و امکانی برای مانور طرفداران نظام موروثی و اعاده سلطنت وجود نخواهد داشت. اما مطمئن باشید که رژیم تا لحظه سقوط خود اعتراضات و نافرمانی های مدنی را به دروغ به سلطنت طلبان که گویا مورد حمایت آمریکا هستند که این هم دروغ است نسبت خواهد داد تا در صفوف جنبش های آزادیخواهانه اختلاف و تزلزل ایجاد کند. خامنه ای از سال ۸۸ به این سو بارها عامل محرکه جنبش های اصیل اعتراضی داخل ایران را به دروغ و با ادبیات متعفن خود به سلطنت طلبان نسبت داده است. تا از این طریق سرکوب های خونین را به خیال خود بهتر توجیه کند و ضمنا وزن جنبش های اعتراضی داخلی و گرایش های جمهوری خواهی را ناچیز جلوه دهد او در همین آخرین برخورد خود در ۱۴ خرداد سال جاری با اشاره به سخنان آقای رضا پهلوی و تحریف تاریخ فرانسه که هیچ ربطی هم به شرایط ایران ندارد گفت: “همان خانواده ای که انقلاب فرانسه علیه آنها تشکیل شده بود، برگشتند و اداره امور فرانسه را به عهده گرفتند… وقتی مردم در میدان نیستند این جور می شود! امروز مهمترین امید دشمنان برای ضربه زدن به کشور امید بستن به اعتراضات مردم است. امیدشان به این است که بلکه بتوانند با کار روانی، با فعالیت های اینترنتی و فضای مجازی و انواع و اقسام این ها، با پول، با مزدور پروری، مردم در مقابل نظام جمهوری اسلامی قرار دهند”. در جریان اعتراضات به خون کشیده آبان ۹۸ خامنه ای با ادبیات عاری از ادب و موهن همیشگی اش گفت:” شما ملاحظه کنید در این دو روز تقریبا یعنی دو شب و یک روزی که از این قضایا گذشته همه مراکز شرارت دنیا علیه ما این کارها را تشویق کردند. از خانواده منحوس خبیث خاندان پهلوی تا مجموعه خبیث و جنایتکار منافقین…”(۲۶ آبان ۹۸).

و یا در ۱۷ دی ۹۳ در برخورد با اعتراضات مردم می گوید” “جبهه مقابل نظام اسلامی سعی می کند چهره خاندان خبیث و منحوس پهلوی را بزک کند. می خواستند حرکت اسلامی را با ایجاد فتنه منحرف کنند”.

می شود به مثال های زیاد دیگری نیز اشاره کرد که در همه آنها خامنه ای می کوشد رهبری اپوزیسیون و رهبری اعتراضات را به طرفداران سلطنت که گویا از حملات مستقیم غرب بهره مند می شود (که چنین نیست) منحصر کند تا به خیال خود جنبش عظیم اعتراض مردم را لوث کند و از وزن گرایش های متنوع جمهوریخواهی سکولار بکاهد، تکرار شعار “رضا شاه روحت شاد” که در مخالفت با رژیم خیانت پیشه جمهوری اسلامی از طرف بخش معدودی از مردم در اعتراضات گوشه و کنار کشور و در نفی جمهوری اسلامی مطرح می شود، پیش از آن که احتمال بازگشت سلطنت را تقویت کند، همان گونه که در سخنان خامنه ای مشاهده می کنیم بهانه ای به دست رژیم حاکم می دهد تا مدعی شود که قدرت های خارجی مثلا آمریکا و اسرائیل می خواهند سلطنت را به ایران بازگردانند و این به رژیم فرصت می دهد تا برای تضعیف جنبش جمهوریخواهی و اختلاف انداختن در آن، برای اپوزیسیون “رهبر سازی” کند. رژیم بارها رندانه در جریان اعتراضات عظیم مردمی کوشیده است این اعتراضات وسیع و اصیل مردم را به طرفداران سلطنت و یا به مجاهدین و دستهای خارجی حامی آنان نسبت دهد.

در ماجرای اخیر نیز پس از صحبت های آقای رضا پهلوی نخستین کسی که از آن بهره برداری کرد و مدعی شد که آمریکا پشت سر سلطنت طلبان برای به قدرت رساندن آنان است، علی خامنه ای بود. او بازهم کوشید با بزرگنمائی سلطنت طلبان، اولا خطر جمهوریخواهان را ناچیز جلوه دهد و ثانیا مخالفان بازگشت سلطنت و جمهوریخواهان را بترساند.

اعلامیه ها و مقالات واکنشی گروه های مختلف در برخورد با سخنان رضا پهلوی و ابراز نگرانی از “رهبر تراشی” غرب برای ایران تصوری اغراق آمیز بوده و هست که قبل از همه به سود همین سیاست خامنه ای است و در درجه بعدی نیز به نفع جریان سلطنت طلب تمام شد و آن که برنده این کارزار نبود جریانات جمهوری خواه بودند. در واقع آن ها با این واکنش های خود هم در دام رژیم افتادند و هم در دام رضا پهلوی و طرفداران او. وقتی اکثریت عظیم مردم از رژیم اسلامی به ستوه آمده و در آرزوی آلترناتیوی برای آن هستند طبعا ادعای دروغ رژیم که غرب پشت سر رضا پهلوی است  و ایضا تایید همین سخن خامنه ای توسط گروه های سیاسی عده ای از مردم را نسبت به بازگشت رضا پهلوی و “نجات ایران” به دست او امیدوار می کند و حالا با کمی اغراق می شود گفت که  اگر این بی سیاستی های ما تکرار گردد شاید ایران اولین کشوری در جهان باشد که بخاطر تبلیغات دروغین رژیم و اشتباهات جریانات پراکنده جمهوریخواه، اپوزیسیون مدعی پادشاهی بخت رهبری پیدا کند، (که البته چنین امری محال بسیار بعید است اما قطعا نتیجه این گونه واکنش ها تضعیف جمهوریخواهان و جنبش های اعتراضی است) در صورتی که همه این جریانات، قبل از هر چیز باید علیه خامنه ای که رندانه می خواهد برای تضعیف جریانات جمهوریخواه و جنبش های اعتراضی مدعی رهبر تراشی غرب به سود رضا پهلوی شود، موضع می گرفتند، به دروغ بودن تبلیغات حکومتی که عمدتا سلطنت طلبان و یا مجاهدین خلق را در اعتراضات مردم دخیل می دانند تاکید می کردند و همزمان از رضا پهلوی نیز دعوت می کردند که دچار توهم بازگشت سلطنت که بهانه سرکوب هرچه بیشتری به دست رژیم می دهد، نشود و  ظرفیت و انرژی خود را در خدمت تقویت جمهوریخواهی قرار دهد و به ادعاهای پیشین خود وی که گفته بود شخصا جمهوری را ترجیح می دهد اشاره می کردند. من مطمئنم که وقتی پارسال رضا پهلوی اعلام کرد که جمهوری را بر سلطنت ترجیح می دهد چرا که آن را منطقی تر می داند نه فقط خامنه ای ناراحت شد اما حالا که ظاهرا رضا پهلوی گفته های پیشین خود را احتمالا زیر فشار طرفدارانش کنار گذاشته و به نوعی در نقش ولیعهد مردم را به اتحاد دعوت کرده خامنه ای خوشحال شده، که می تواند مدعی شود که گویا غرب می خواهد سلطنت را برگرداند و همان گونه که اشاره کردم با این حرف ها به نوعی می کوشد سلطنت خواهان را اپوزیسیون اصلی خود جا بزند.

در صورت همبستگی اپوزیسیون جمهوریخواه و اتخاذ سیاست ها و تاکتیک های آگاهانه و تاثیر گذار آینده ایران استقرار جمهوری سکولار و راستین بر ویرانه های این حکومت قرون وسطی و ضد ملی و ضد مردمی است.

شایسته است که جمهوری خواهان برای تسریع این روند همه انرژی خود را علیه جمهوری اسلامی بسیج کنند و ذره ای از آن را صرف مبارزه با سایر نیروهای اپوزیسیون از جمله طرفداران نظام پادشاهی نکنند. و همه رقبای سیاسی خود را نیز دعوت به همراهی و همکاری کنند. چه خوب که آنها نیز به نوبه خود علیه جمهوری اسلامی فعال باشند. پس بیائید با آنان نیز به زبان خوش و به عنوان ایرانیانی که مثل خود ما حق دارند علیه جمهوری اسلامی مبارزه کنند سخن بگوئیم. جمهوری اسلامی دشمن همه ما است آقای رضا پهلوی و طرفدارانش در مرحله کنونی مبارزه در راه استقرار جمهوری سکولار دشمن جمهوریخواهان نیستند بلکه درحد ظرفیت خود رقیب آنان هستند. مردمی که علیه جمهوری اسلامی به اعتراض دست می زنند حالا این قدر رشد کرده اند که از اعتراض کننده کنار خویش در خیابان نمی پرسند تو دین و مذهبت چیست و با کدام گروه سیاسی همراه هستی. چرا که می دانند که همگی زیر ظلم و ستم رژیم فاسد اسلامی هستند، همگی در سقوط آن ذینفعند، همگی شهروندان ایران اند و می خواهند از شر این نظام جهنمی خلاص شوند. اکثریت عظیم این مردم وقتی پای منطق سیاسی و عمل در شرایط جانشینی رژیم اسلامی به میان آید رهبر مادام العمر و موروثی نمی خواهند و آرزویشان آن است که حق نصب و عزل حکومت گران به رای آنان سپرده شود.

جمهوریخواهان همین قدر که جمهوری خواهند و به گوهر مخالف رهبر موروثی و یا مادام العمر هستند و می خواهند سرنوشت مردم به رای مردم سپرده شود بر موضع حق و منطق و متکی به تجارب تاریخی ایران و جهان ایستاده اند. جمهوریخواهان باید از همین موضع و با اعتماد به نفس، همه گروههای مخالف جمهوری اسلامی از چپ و راست را به هماهنگی و همسویی فرا خوانند و با تمامی گروههای سیاسی اپوزیسیون، از جمله رقبای سیاسی خود مانند آقای رضا پهلوی و سازمان مجاهدین خلق با فرهنگ مدارا سخن بگویند و در حرف، تبلیغات و عمل فراموش نکنند که دشمن مشترک همه آنان رژیم فاسد، نالایق و ایرانی کش ولایت فقیه است. برخوردی غیر از این با سایر گروههای اپوزیسیون، جمهوریخواهان را چه در خود و چه در انظار مردم تضعیف می کند و امکان جلب اعتماد عمومی را از آنان سلب می نماید. البته فراموش نشود که مقصود من امر محال ایجاد یک جبهه یا ائتلاف واحد از همه این جریانات نیست و همین که اکثریت قریب به اتفاق جمهوریخواهان بتوانند با هم ائتلاف کنند و همان گونه که گفتم با سایر جریانات دیگر به عنوان بخشی از اپوزیسیون با مدارا و مروت سخن گویند، و از مبارزه آنان علیه رژیم نیز استقبال کنند، جنبش جمهوریخواهی را به موفقیت های تاریخی و کسب رهبری مردم نزدیک خواهند ساخت.

جمهوری خواهان حتی وقتی با هتاکی و دشنام های طرفداران دو آتشه سلطنت در شبکه های مجازی و رسانه های آنان مواجه می شوند باید با نزاکت و برخورد پداگوژیک برای این هم میهنان مزیت جمهوری را توضیح دهند و ضمنا همراه با تایید حق طبیعی آنان در تبلیغ مواضع سیاسی خود به رضا پهلوی هم یادآور شوند که تا زمانی که او بطور قاطع و صریح حساب خود را از این گونه شاه الهی ها جدا نکند و آنان را دعوت به رعایت فرهنگ دموکراسی نکند، نمی توان آزادی خواهی او را باور کرد.

نقد و برخورد با طرفداران سلطنت و یا مجاهدین باید به مقالات و یا کتابهای ترویجی و تئوریک محدود شود و نه اعلامیه های سیاسی تبلیغاتی، در پایان بازهم تکرار می کنم که جمهوریخواهان نباید آتش مبارزات خود را که باید به تمامی علیه جمهوری اسلامی باشد صرف مبارزه با رقیب سیاسی خود آنهم رقیبی که بختی برای بازگشت به سلطنت ندارد کنند.

https://akhbar-rooz.com/?p=159347 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

27 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نادر مجد
نادر مجد
1 سال قبل

اگر به تصویر بزرگ نگاه کنیم و از جزئیات پرهیز کنیم مى بینمیم دو عامل عمده در عدم شکل گیرى دموکراسى غربى در کشورمان داراى اهمیت است. یکى ذهنیت قبیله اى حاکم بر اعمال و رفتارمان و دیگرى نقش قدرت هاى بزرگ درتشدید و تداوم این ذهنیت. قدرت هاى بزرگ با ملا ها و طالبانى ها و نیروهاى واپس گرا راحت تر کار مى کنند تا مصدق ها و گاندى ها و پینوشه ها. از طرف دیگر ذهنیت قبیله اى تمام خواه و بر مبناى حذف نیرو هاى مخالف خود عمل مى کند. لیبرال دموکراسى محصول نظام هاى سرمایه دارى غربى است درست مانند سوسیالیزم که بر آمده از همین نظام هاست. بستر فرهنگى کشورهاى در حال توسعه تا چه حد پذیراى لیبرال دموکراسى و یا سوسیالیزم مى باشد خود بحث مفصلى است.
فعلا به همین مختصر بسنده میکنم.

امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 سال قبل
پاسخ به  نادر مجد

با درود
در متن شاید مورد نظرت
آلنده بود که بجای آن پینوشه را آوردی

سام
سام
1 سال قبل

ایرانیهای زیر پنجاه سال اصلا رضا پهلوی را نمیشناسند؛ من که فکر نمیکنم سلطنت در ایران هیچ پایگاهی داشته باشد …

علی کشتگر
علی کشتگر
1 سال قبل

سلام وپوزش از آقای مستعار
بله من شما را با یکی از دوستان نظر دهنده دیگر اشتباه
کردم حق با شما است

علی کشتگر
علی کشتگر
1 سال قبل

سلام بر همه نظر دهندگان، یکی از این دوستان گفته است که من تاریخ نخوانده ام و در مورد ناممکن بودن بازگشت سلطنت از انگلیس مثال زده است، من مترجم کتاب انقلاب انگلیس نوشته کریستوفر هیل که در همه جهان بعنوان کتاب مرجع شناخته می شود هستم، این اثر هم اکنون جزو کتابهای مرجع در رشته تاریخ در دانشگاههای ایران نیز هست. در دوره ای که کرامول در اواسط قرن هفدهم به مدت پنج سال خود را در انگلیس رئیس جمهوری اعلام کرده بود هرگز نتوانست جنبش وسیع طرفداران سلطنت را که در گوشه و کنار این کشور علیه او می جنگیدند از میان بردارد و سرانجام این جمهوری هرگز تثبیت نشده کرامول بود که پس از پنج سال از میان رفت. دوستان را به خواندن کتاب کریستوفر هیل ترجمه علی کشتگر که می توانند با سرچ روی گوگل پیدا کنند دعوت می کنم.
یک آقائی به نام مستعار طوری نوشته که گوئی من جمهوری خواهی را رها کرده و از بازگشت سلطنت دفاع کرده ام که این نشان می دهد ایشان مطلب مرا نخوانده من تنها تاکید کرده ام که ما جمهوری خواهان باید با اتکاء به نفس از آزادی همه هم میهنان و حق همه آنان در مبارزه با جمهوری اسلامی استقبال کنیم.
برخی هم که کارشان برخوردهای توهین آمیز و تحریف است که فکر می کنم نباید به آنان جواب داد.

حاتم منفرد
حاتم منفرد
1 سال قبل

ازاین حزب چپ و اینکه هنوز از نام فدایی دست بکش نیست سر در نیاوردیم

کیا
کیا
1 سال قبل

جنابان، دیدار و مستعار و حمید در اینجا کامنتی گذارده اند که ، که نکاتی را عنوان می‌کند که که نسبتا بحث روز است .
مقایسه آقای کشتگر و سخن!
ورود آقای شریعتمداری در بحث!
مقایسه مجاهدین و سلطنت در رابطه با ‌دخالت خارجی!
۱.مقایسه ها گر چه قابل جلوگیری نیست ولی کمی به واقعیت هم نزدیک نیست و موجب توهم می‌شود.
۲.دخالت خارجی!
این مطلب بسیار با اهمیت است!
واقعیت اینست که دخالت خارجی پشت صحنه هر تغییری چه براندازی و چه رفرم قرار دارد ، حال می‌ماند چگونه باید با آن طرف شد؟
یک اپوزیسیون همه‌گیر و متشکل می‌تواند مانور متناسب ومثبتی را در مقابل این پدیده به نمایش بگذارد، در غیر اینصورت حاکمیت از آن علیه جنبش استفاده منفی خواهد کرد.
۳.شعار همه با هم را باید روشن تعریف کرد.
برای مثال: همه نیروهای مخالف حاکمیت ولایی و دیکتاتوری!

احسان
احسان
1 سال قبل

یکی ازحسن های اقای کشتگر دراین چندین سال اخیر این است که مثل خیلی ازچپ های سرگردان دیگر میان دوصندلی نمی نشیندوجایگاه خودراپیداکرده ومحکم به ان چسبیده است.

جلال
جلال
1 سال قبل
پاسخ به  احسان

جناب احسان!آیا منظورتان از اینکه علی کشتگرجایگاه خود پیدا کرده این است که به قول خودش در« سمت خیر » تاریخ ، (توبخوان سمت سرمایه)، قرار گرفته است؟

کیا
کیا
1 سال قبل
پاسخ به  جلال

ناروشنی کامنت آقای احسان با کلمه “چسبیده” توی چشم می‌خورد ولی تفسیر جناب‌عالی در پرانتز هم همان تاثیر را القا می‌کند.
من فکر می کنم که آقای کشتگر هنوز چپ و جمهوری‌خواه است و سمت سرمایه هم نیست بلکه خود را با شرایط کشورش ایران تطبیق می‌دهد و نه بخاطر منافع شخصی.

احسان
احسان
1 سال قبل
پاسخ به  جلال

بله دقیقامنظورم سمت سرمایه است.

شبگیر حسنی
شبگیر حسنی
1 سال قبل

جناب کشتگر حتی تاریخ را درست نخوانده و نمی داند که سلطنت در انگلستان پس از اعلام جمهوری توسط کرامول مجددا به قدرت بازگشت.
جناب کشتگر هنوز از تجربه « همه با هم» سال ۵۷ درس نگرفته است.
نویسنده محترم ما هنوز نمی داند که سلطنت در ذات خود با برابری حقوقی و لیبرالی افراد( که ایشان و همفکرانشان برای آن گریبان چاک می کنند) در تناقض است زیرا عده ای محدود را به واسطه خون و توارث بر دیگران برتری می دهد.
جناب کشتگر با این سابقه سیاسی هنوز به حداقل الزامات برای اتحاد میان نیروها توجه ندارد و این نکته را در نظر نمی گیرد که نه فقط هواداران پهلوی هنوز به قدرت نرسیده برای «شورشیان۵۷» و « ارتجاع سرخ» خط و نشان می کشند، بلکه خود آقای رضا پهلوی نیز از «وزوز مارکسیست ها» در دوران پهلوی دوم سخن می گوید!

Azad
Azad
1 سال قبل
پاسخ به  شبگیر حسنی

جناب شبگیر حسینی،اگر هر نیروی سیاسی در رابطه با آنچه شما حق میدانید و برنامه سیاسی شماست،زاویه دارد،روی آن انگشت بگذارید و افشا گری کنید.در رابطه با ارتحاع سرخ وخط ونشان ها وزوز مارکسیستها….همه اینها مخالف روح دموکراسی هست ،حتی با رواداری مهندس کشتگر هم مغایرت دارد.کلوخ انداز را پاداش سنگ است؟؟
خلاصه هر جریانی در سه اصل مورد نظر جناب ((بهزاد کریمی))پایش میلغزد.
باید مواظب پاهایمان باشیم.
پیروز وپایدار باشید.

علی کشتگر
علی کشتگر
1 سال قبل
پاسخ به  شبگیر حسنی

من مترجم کتاب معروف انقلاب انگلیس به قلم کریستوفرهیل هستم که به بیش از پنجاه زبان ترجمه شده و مهم‌ترین
کتاب مرجع درباره انقلاب کرامول است در این کشور با
ان که کرامول چارلز اول را گردن زد وجمهوری اعلام کرد
اما در آن جمهوری پنج ساله هرگز جنبش نیرومند طرفدارن
سلطنت زیربار جمهوری کرامول نرفت و…..
لطفا مراجعه کنید به انقلاب انگلیس ترجمه علی کشتگر

علی کشتگر
علی کشتگر
1 سال قبل
پاسخ به  شبگیر حسنی

آقای محترم، من چهل و پنج سال پیش مهمترین کتاب درباره انقلاب انگلیس (انقلاب کرامول) نوشته کریستفر هیل که تقریبا به همه زبانهای جهان ترجمه شده و یکی از مهمترین کتابهای مرجع درباره تاریخ انگلیس است را به فارسی ترجمه کرده ام و اگر در گوگل سرچ کنید می بینید که همچنان این کتاب به ترجمه علی کشتگر جزو کتابهای مرجع در رشته های تاریخ دانشگاههای ایران است.
درست است که کرامول با اعدام چارلز اول اعلام جمهوری کرد اما در آن پنج سالی که او خود را رئیس جمهور بخشی از انگلیس اعلام کرده بود هرگز مبارزه طرفداران سلطنت متوقف نشد و به رغم همه کشتارهای که کرامول از مخالفان خود کرد سرانجام طرفداران سلطنت پیروز شدند. این حادثه که در اواسط قرن هفدهم اتفاق افتاده را نمی توان بازگشت سلطنت منقرض شده دانست. بهرحال من تاریخ خوانده ام و شما را نیز دعوت می کنم که کتاب انقلاب انگلیس را مطالعه فرمائید.

مستعار
مستعار
1 سال قبل

پرسش از «دیدار» در ارتباط با کامنت او

به نظر شما این رضا پهلوی است که بیشترین روابط را با جنگ طلبان و تحریم طلبان (که شما آن ها را در ردیف جنگ طلبان قرار داده اید و شاید هم با استثنا هایی همینطور باشد) دارد یا مجاهدین خلق که کاملاً تعمد داشته اید که اشاره ای به آن ها نکنید؟
الآن چه کسی در آلبانی به دیدار مریم رجوی رفته است؟ مایک پنس. قبلاً چه کسی؟ پمپئو. این هردو در همین دیدار ها رسماً چه سخنانی گفته اند و مجاهدین هم آن را منتشر کرد اند؟ ضمن حمایت از مجاهدین، علیه رضا پهلوی و «دیکتاتوری نظام سلطنتی» موضع گرفته اند.
همین مایک پنس در آلبانی گفته است که مردم ایران گول رژیم ایران را نمی خورند که با مطرح کردن رضا شاه و نظام سلطنتی می خواهد مجاهدین خلق را که تنها آلترناتیوواقعی هستند تضعیف کند، و این شعار ها در طرفداری از رضا شاه و رضا پهلوی ساخته رژیم است و مردم با آن مخالفند و مریم رجوی و مجاهدین را می خواهند. اگر نخوانده اید ( که حدس می زنم خوانده باشید و شاید از بر هم باشید) به سایت های مجاهدین مراجعه کنید و بخوانید.

انواع این جنگ افروزان آمریکایی اوانجیلیست و نئوکان و جمهوری خواهان و دموکرات های کاملاً شناخته شده به عنوان جنگ افروز، بولتون ها و جولیانی ها و پمپئو ها و مایک پنس ها و رؤسای اسبق سیا از رضا پهلوی حمایت می کنند یا از مجاهدین خلق؟ این ها سالی چند بار با مریم رجوی دیدار می کنند یا با رضا پهلوی؟

چه کسی مرتباً خواهان بیشتر شدن تحریم ها می شود و شبانه روز علیه هر نوع رفع تحریم موضع می گیرد و مرتباً کنفرانس از نزدیک و از دور می گذارد تا سخنرانان محافلی در آمریکا که خواهان حمله نظامی به ایران و خواهان بیشتر شدن تحریم ها هستند در آن سخنرانی کنند و خودش به آن ها پیام می دهد و ستایششان می کند واز آن ها برای حضور در این کنفرانس ها تشکر می کند و تمام مخارج کنفرانس ها و مخارج خود آن ها را هم می پردازد؟ رضا پهلوی یا مریم رجوی؟

بعید می دانم که شما این چیز ها را ندانید. برعکس، حدس می زنم که خوب هم می دانید، اما با توجه به مخاطب هایتان در این سایت که علیه جنگ افروزی و تحریم هستند، خواسته اید آن ها را علیه رضا پهلوی تحریک کنید و حواسشان را از مجاهدین خلق به سمت او منحرف کنید…..

دیدار
دیدار
1 سال قبل
پاسخ به  مستعار

کاربر گرامی انتقاد از من کرده اید که چرا از سازمان مجاهدین نام نبرده ام. من در این رابطه کاملا صحبت شما را تایید می کنم اما چون مطلب علی کشتگر معطوف به سلطنت طلبان بود من هم بیشتر روی این گروه سیاسی تاکید کردم. در هر حال نمی‌توان انکار کرد در میان گروه های سیاسی تنها این دو گروه هستند که اشکار و نهان از جنگ طلبان و سیاست های انها حمایت می کنند. یک دلیل هم این است که تقویت روندهای دمکراتیک عملا به ایزوله شدن این دو گروه سیاسی منجر می شود و هر موقع جنبش های اجتماعی پرتحرک می شوند فرصت طلبانه در صدد برمی آیند انها را به نام خود مصادره کنند. این دو گروه سیاسی علاوه بر قدرت مالی از حمایت رسانه های پرنفوذ خارج از کشور هم برخوردار هستند. سایت پربازدید گویا هم دربست در اختیار سلطنت طلبان قرار گرفته است . حضور پر قدرت انها در شبکه های اجتماعی بخصوص برای تاثیر گذاری در داخل کشور هم کاملا مشهود است. فعالان سیاسی به ظاهر چپ همچون علی کشتگر …نیز بر فعالیت تخریبی خود افزوده اند. با اینکه نیروهای مترقی و در راس انها نیروهای چپ هنوز در موضع بی عملی و انفعال قرار دارند اما این دو گروه سیاسی هم نتوانسته اند تاثیر گذاری خود بر تحولات سیاسی میهن را به اثبات برسانند. در هر صورت من انتقاد شما را قبول می کنم.

علی کشتگر
علی کشتگر
1 سال قبل
پاسخ به  مستعار

آقای مستعار شما اگر مقاله مرا خوانده بودید و فهمیده بودید دچار این تصور نمی شدید که من بخواهم به سلطنت و یا سلطنت طلبان امتیازی بدهم، متاسفم برای همه کسانی که بدون اینکه مطلبی را بخوانند آن را نقد می کنند آنهم نقد دشنام گونه

مستعار
مستعار
1 سال قبل
پاسخ به  علی کشتگر

آقای علی کشتگر محترم!
من کجا گفته ام که شما (علی کشتگر) به «سلطنت و یا سلطنت طلبان امتیازی» داده اید؟ یا کجای کلام من در باره شما «دشنام گونه» بود؟ به نظر می رسد که خود شما هم یکی از همان کسانی شده باشید که «بدون اینکه مطلبی را بخوانند آن را نقد می کنند آنهم نقد دشنام گونه»!
شاید کامنت مرا با کامنتی دیگر اشتباه گرفته باشید یا مخاطب کامنت من که «دیدار» بود را خودتان فرض کرده باشید. ایشان هستند که طوری نوشته اند که شما گویا «به سلطنت و یا سلطنت طلبان امتیازی» داده اید!

دیدار
دیدار
1 سال قبل

علی کشتگر همچون ف م سخن که نقش حسین شریعتمداری سایت گویا را به عهده گرفته است و مرتب دیگر فعالان و گروه های سیاسی مخالف رضا پهلوی را شدیدا مورد حمله قرار می دهد و البته با لحنی ملایمتر در آخر مطلب خود می نویسد:” در پایان بازهم تکرار می کنم که جمهوریخواهان نباید آتش مبارزات خود را که باید به تمامی علیه جمهوری اسلامی باشد صرف مبارزه با رقیب سیاسی خود آنهم رقیبی که بختی برای بازگشت به سلطنت ندارد کنند.” سوال اساسی این است که خود وی طی چند ماه گذشته به بهانه حمله روسیه به اوکراین نیروهای چپ را طی چندین مقاله در اینجا و آنجا مورد حمله قرار داد. حالا در این مقاله به ناگهان خیرخواه نیروی چپ شده است و آنها را سرزنش می کند که چرا حمله خود را متوجه رضا پهلوی کرده اید. علی کشتگر از یک طرف کسانی را که از روسیه و حمله این کشور به اوکراین حمایت می کنند ، شدیدا مورد حمله قرار می دهد و از طرف دیگر نیروهای سلطنت طلب و در راس آنها رضا پهلوی را که روابط آشکار و نهانی با جنگ طلبان در آمریکا را دارند رقیب سیاسی می نامد. باید به علی کشتگر یادآوری کرد این نحله فکری که شما آن را رقیب سیاسی می نامید در گذشته و حال با حمایت از سیاسیون آمریکا که خواستار حمله به ایران بوده و هستند عملا روی دیگر سکه جریانات و فعالان سیاسی هستند که تجاوز نظامی روسیه را حمایت و توجیه می کنند. علی کشتگر در مقاله ای با عنوان:”کمونیست های حامی جنایات پوتین” که در سایت گویا انتشار یافت، از جمله نوشت:”این را هم بگویم که آن دسته از گروههای چپ که در برابر دفاع این دسته‌ها و عناصر نادان و یا خود فروخته مدافع جنایات جنگی پوتین ساکتند و یا برخوردی مماشات طلبانه و همراه با توطئه سکوت دارند و به ضرورت و اهمیت دموکراسی به عنوان مادر و پیش شرط عدالت باور ندارند و نه تنها از عمق جنایاتی که این روزها با حمله ارتش روسیه به اکراین در جریان است تکان نخورده‌اند، بلکه در بهترین حالت طرفداران شرمگین جنگ پوتین علیه اکراین هستند.”
حالا سوال اساسی این است که چرا نیروهای سلطنت طلب که طرفداران آشکار تجاوز نظامی و تحریم اقتصادی هستند به رقیب سیاسی تبدیل می شوند و طرفداران تجاوز روسیه به اوکراین با بدترین جملات مورد حمله قرار می گیرند.
علی کشتگر باید توضیح دهد آیا طرفدار حمله نظامی آمریکا و یا اسراییل به ایران است یا نه و اگر مخالف است چگونه از جریانی که از این رویکرد طرفداری می کند در لفافه و آشکار حمایت می کند.لازم به توضیح است به دلیل ترس از افکار عمومی جریان سلطنت طلب علنا از گزینه نظامی حمایت نمی کند اما کسانی که به مسایل سیاسی آشنا هستند به روشنی آگاه هستند که این جریان بیشترین قرابت و نزدیکی را با جنگ طلبان در آمریکا و اسراییل و بخصوص دولت ترامپ را در پرونده خود دارند. بر خلاف نظر علی کشتگر که می خواهد این جریانات ضد ملی را تطهیر کند باید تاکید کرد که اتفاقا این نوع موضع گیری کمک بیشتر به استقرار دمکراسی در میهن ما می کند.
مشکل علی کشتگر این است که سعی می کند خود را یک چپ معرفی کند و این در حالی است که خودش بهتر از همه آگاه است که وی از گذشته خویش شرمگین است اما سعی می کند از اعتبار چپ بودن برای خود وجهه دست و پا کند.

حمید
حمید
1 سال قبل
پاسخ به  دیدار

لحن حملات شما به اقای کشتگر ایا شبیه حملات حسین شریعتمداری به مخالفین جمهوری اسلامی نیست؟

مستعار
مستعار
1 سال قبل
پاسخ به  حمید

مجاهدین از علی کشتگر کینه عجیبی دارند و کامنت «دیدار» در این جهت است. ناراحتی دیگرشان هم این است که او به عنوان یک چپ جمهوری خواه کاملاً شناخته شده به عنوان مبارز در هر دو نظام، به قول «دیدار»، «حالا در این مقاله به ناگهان خیرخواه نیروی چپ شده است و آنها را سرزنش می کند که چرا حمله خود را متوجه رضا پهلوی کرده اید.».
آخر، «دیدار» لازم دیده است که اینجا خودش را «چپ» و هوادار «چپ» نشان دهد و از موضع یک چپ انقلابی غیور علی کشتگر را «نقد» کند. وگرنه او از قسمت سفارش کشتگر به رعایت مجاهدین خیلی هم خوشش آمده است و فقط قسمت مربوط به رضا پهلوی ناراحتش کرده است و در باره آن نوشته است!

من اما انتقادی که به این مقاله علی کشتگر دارم این است که او مجاهدین را هم همسنگ رضا پهلوی شایسته تعامل اپوزیسیون با اپوزیسیون دانسته است در حالی که اپوزیسیون باید برخورد آشکار و صریح و افشاگرانه با سازمانی داشته باشد که با افتخار و مباهات و با صدای رسا شبانه روز فریاد می زند که محافل جنگ افروز درآمریکا پشتیبان جدی و پیگیر من هستند و فقط من را شایسته می دانند نه رضا پهلوی و دیگران را. سازمانی که «رییس جمهور برگزیده» اش همیشه خودش را با آن محافل تنظیم می کند و آن ها را شریف ترین و صادق ترین دوستان مردم ایران معرفی می نماید و سعی دارد که این توهم بسیار خطرناک و خونین را در جامعه بپراکند.
در صورت سکوت در برابر این جریان ،آلودگی آن دامن اپوزیسیون را هم خواهد گرفت و آن را بدنام خواهد کرد و رژیم را شادمان از آلوده نشان دادن اپوزیسیون.
انتقاد اصلی به مقاله علی کشتگر همین است!

Shm
Shm
1 سال قبل

عجیب است همه (رضاشاه روحت شاد را)به معنی شاه دوستی میگیرند وحال انکه منظور سرکوب اخوندا توسط او وکشف حجاب است اگر به جزاین است باید بگویند محمد رضاشاه روحت شاد.

مهرداد
مهرداد
1 سال قبل

خوشحالیم که آقای کشتگر به عنوان یکی از رهبران جنبش فدایی پیگیرانه وارد بازبینی گذشته و بررسی مسائل امروز شدند. همانگونه که اشاره هم کردند بازگشت سلطنت نه ممکن است و نه مطلوب و امری است که فقط به خاطر تباهی حاکم بر ایران علیرغم انقضای تاریخ مصرفش هنوز مطرح میشود. پس این حرارت بیمار گونه بعضی چپ ها یا جمهوریخواهان با کسی که آلترناتیو حکومتی نیست از کجا ناشی میشود؟ طبیعتا ترس بازگشت سلطنت عامل اصلی نیست، اما نفرت از پهلوی ها از یک طرف و کوشش مصرانه سلطنتی های واپس گرا و مرتجع برای احیاء سلطنت از طرفی دیگر موجبات پهلوی ستیزی بی جا و زیان باری را فراهم کرده است. نگاهی بیاندازید به پست اخیر فیس بوک خانبابا تهرانی تا به عمق این ستیز بیمار گونه پی ببرید. این برخورد مشترک بین چپ و ملی ها محصول سالخوردگی نسل گذشته است که در بین جوانان ایران امروز ناشناس باقی میماند.

با توجه به اینکه جمهوری اسلامی به لطف قتل و استبداد بی بدیل در ۴۳ سال گذشته حکومت کرده و میکند، میتوان بدون پناه بردن به اوهام پذیرفت سرنگونی یا اصلاح فوری این رژیم در چشم انداز موجود یافت نمیشود. چپ های پراگماتیک که پس از تجاوز پوتین به اوکراین و تحمل شکست های استراتژیک سنگین و سمت گیری رژیم ایت اله ها با دیکتاتور های روسیه و ونزوئلا شدند باید به پروژه رضا پهلوی به عنوان یک میانجی و نه یک رهبر برخورد کنند.

پروسه استحاله، اصلاح، و یا سقوط جمهوری اسلامی دراز مدت است. اگر انتظار موضع امروز حزب چپ را نداشتید، تعجب نکنید اگر همین ها در فردای نسبتا دور از رضا پهلوی سالخورده به عنوان یک ظاهر شاه دیگر دعوت به میانجی گری کنند.

کیا
کیا
1 سال قبل

“نقد و برخورد با طرفداران سلطنت و یا مجاهدین باید به مقالات و یا کتابهای ترویجی و تئوریک محدود شود و نه اعلامیه های سیاسی تبلیغاتی”
لپ مطلب در جمله بالاست.
اختلاف در اپوزیسیون را باید به حد اقل رساند و مبارزه با حاکمیت را به اکثریت .

اصغر الهیاری
اصغر الهیاری
1 سال قبل
پاسخ به  کیا

کاری که علیه حکومت شاه شد و بکام خمینی رفت.
تا اطلاع ثانویه ، و حتی در دورن گذار حتما باید با شرکت نماینده تمام نیروهای سیاسی باشد. تا بر خلاف انتقال قدرت از حکومت شاه که فقط به نیروهای مذهبی و تشکیل دولت بری اجرای خواسته های خمینی دولت موقت بازرگان منجر شد.
هیئت امنائی از تمام جریانات ناظر بر هر نوع انتخاباتی باشند که برای قانون اساسی جدید لازم ست.

کیا
کیا
1 سال قبل

دقیقا
و شرط آن اینست که به همگرایی نسبی تا آنوقت رسیده باشیم.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


27
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x