پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

رویداد ۱۶ آذر، شرافت سیاسی، یا امتیاز خواهی!؟ – علی کشتگر

تنزل نگرش استقلال طلبانه، میهن پرستانه و مبارز فدائیان نگرشی که هرگز نمی توانست با حکومت جهل و جنایت همراه شود و همین امروز هم صرفنظر از نادرستی مشی چریکی می بایست سرمشق نسل جوان در مبارزه علیه رژیم ضد بشری جمهوری اسلامی باشد به اختلافات...

تنزل نگرش استقلال طلبانه، میهن پرستانه و مبارز فدائیان نگرشی که هرگز نمی توانست با حکومت جهل و جنایت همراه شود و همین امروز هم صرفنظر از نادرستی مشی چریکی می بایست سرمشق نسل جوان در مبارزه علیه رژیم ضد بشری جمهوری اسلامی باشد به اختلافات حقیرانه بر سر پست و مقام سازمانی اهانت به همه آنهائی است که بخاطر همین اعتقادشان جان باختند و یا زندگیشان را وقف آن کردند

 

ضمن تشکر از امیر ممبینی که مرا با گفته های محبت آمیز و منصفانه اش نواخته مقاله اخیر وی درباره “انشعاب و بیگانگی” که در سایت اخبار روز منتشر شد و تحریفات و مقایسه های نادرستی درباره رویداد ۱۶ آذر در آن بود،  در من این انگیزه را تقویت کرد که پاسخ صریح و همه جانبه ای در درجه اول به اظهارات عجیب و غیرواقعی آقای محمد علی عموئی درباره رویداد ۱۶ آذر که در جلد دوم کتاب خاطراتش آمده، بدهم، و همزمان به آنچه در مقاله امیر نادرست می دانم نیز پاسخ دهم.

بنابه ادعاهای عجیب محمدعلی عموئی، هبت معینی (همایون) و من، به دنبال امتیازخواهی از حزب توده و کمیته مرکزی اکثریت بوده ایم و گویا اگر این خواسته ها از جانب حزب توده و کمیته مرکزی آن زمان اکثریت اجابت می شد جریان ۱۶ آذر شکل نمی گرفت. ایشان بدون هیچ سند و مدرکی این مدعای کذب را مطرح کرده که ما برای حل و فصل اختلافات، خواهان دیدار با او بوده ایم و اگر آن دیدار که کمیته مرکزی اکثریت و شخص کیانوری از آن ممانعت کرده اند اتفاق می افتد رویداد ۱۶ آذر رخ نمی داد. (۱)

حالا نیز دوست گرامی آقای امیر ممبینی به نوعی دیگر در مقاله اش رویداد ۱۶ آذر را به اختلافات و دلخوری های شخصی و بی توجهی کمیته مرکزی به امثال من مرتبط دانسته و در اثبات این مدعا از آقای کیانوری نقل قول آورده است.(۲) البته امیر همه این رویداد را به اختلافات شخصی تنزل نداده و آنچه او گفته با سخنان آقای عموئی تا حد زیادی متفاوت است. بنابراین، این مقاله همان گونه که اشاره شد در درجه اول نقد ادعاها و تحریف های عجیب و صددرصد کذب آقای عموئی است که احتمالا از رفقای توده ایش شنیده است.

پس بگذارید از این اعتقادم آغاز کنم که به باور من در سیاست آن که به هر دلیلی و در هر شرایطی قابل خرید باشد هم خطرناک است و هم خائن، هر کس هم که در امور سیاسی و سازمانی اهل رفیق بازی باشد باند باز و در نهایت فاسد می شود. کسی که به قلمرو سیاست پا می گذارد باید از همه نظر چه سیاسی، چه اقتصادی و چه اخلاقی پاکدست باشد و اگر نه به همان میزان که فضای سیاسی را اشغال می کند آن فضا را به فساد و تباهی می آلاید کسی که در سیاست باورش را بفروشد، وطن خود را می فروشد، من به آن مخالف سیاسی ام که نه اهل دروغ است و نه قابل خرید احترام می گذارم اما از همفکر دروغگو و قابل خرید گریزانم.

اختلاف نظری و سیاسی میان کسانی که جریان ۱۶ آذر را سازمان دادند با حزب توده و روسیه شوروی بر خلاف مدعیات آقای عموئی و آنچه در تکرار سخنان وی در مقاله امیر آمده از هرگونه جنبه شخصی مبرا بود و صددرصد با هرگونه فرصت طلبی های حقارت بار سازمانی بیگانه و البته ماهیتا متضاد بود، که هرکس هم از آن اطلاع کافی ندارد اگر واقعا بخواهد از علل و ریشه این رویداد سر درآورد با قبول زحمت خواندن این مقاله کاملا متوجه حقیقت امرمی شود.

ما، یعنی زنده یادان هبت معینی (همایون) بهروز سلیمانی، مهرداد پاکزاد، جلال زبر دست، مسعود انصاری، که همگی نمونه های درخشان مقاومت بودند و دست جنایتکار جمهوری اسلامی آنان را از ما گرفت،

 همراه با محمد اعظمی، ناصر رحیم خانی، اکبر میرجانی، ، ایرج نیری، نادر عصاره، رضا اکرمی، هبت غفاری، فیروز قریشی، اکبر سیف و علیرضا هادی طلب (بیژن رضائی) و من که از تیغ جمهوری اسلامی جان به در بردیم بعلاوه منوچهر شفیعی هلیل رودی که یکسال پس از ۱۶ آذر به دلایلی که قبلا اشاره کرده ام زندگیش در جوانی پایان یافت مرکزیت جریان ۱۶ آذر را تشکیل دادیم. و همین جمع افتخار نوشتن پیش نویس بیانیه ۱۶ آذر ۶۰ را به من سپرد. که البته برای ثبت در تاریخ باید بگویم آن پیش نویس صریح تر و قاطع تر از آن چیزی بود که پیش از انتشار به دلایل مصلحت هایی که شخصا قبول نداشتم به پیشنهاد رفقا تعدیل شد!

علاوه بر اعضای مرکزیت این جریان، کادرهای برجسته و مسئوولان سازمانی از جمله: زنده یادانی که توسط رژیم اسلامی اعدام شدند:

حسین صباغپور، کامبیز کلچو بیان، رسول رضائیان، حسن شهیدی، محمد حسین بیگدلو، محمد علی بیگدلی، کیان آذرنوش(اقدامی)، آرمانیس داریانس، منوچهر سرحدی، فرهاد سلیمانی، حسین صدرائی(اقدامی)، علی صدرایی (اقدامی) محمد رضا طبابتی طبری، محمود علیزاده، اسفندیار قاسمی نیک منش، زین العابدین کاظمی (عبدی) محبتبی محسنی (حسن)، ستار یحیایی، جمشید سپهوند، قادر جرار (عزیز) منصور نورمحمدی، و علی اکبر مرادی.

و همچنین صدها کادر و عضوی که از دست جمهوری اسلامی جان به سلامت بردند  و اینک در ایران و یا در پنج قاره جهان عمدتا به کارهای دانشگاهی و تخصصی مشغولند و نیز هزاران تن از هواداران، دانشجویان، هنرمندان و افسران میهن پرست و کارگران و کارمندان مبارز و نیز کمیته های مترجمان، هنرمندان و سینماگران و کمیته اقتصاد سازمان مرکب از اقتصاد دانان سرشناس کشور، از جمله فرهاد نعمانی، سهراب بهداد، سعید رهنما، منوچهر شفیعی که نقش برجسته ای در این حرکت داشتند و من که مسوول مستقیم این گروه از جانب کمیته مرکزی بودم و سه زیر کمیته صنعت و معدن، کشاورزی و خدمات که در هریک از آنان کارشناسان برجسته کشور حضور داشتند و خود آن ها در دانشگاه ها  و کارخانجات و مجموعه های صنعتی و کشاورزی شبکه های طرفدار سازمان ایجاد کرده بودند و با ما بطور تماس مستقیم و غیرمستقیم رابطه فعال داشتند، همگی با هم استخوان بندی جریان ۱۶ آذر را تشکیل می دادند.

اکثریت قریب به اتفاق این کادرها و اعضای سازمان صاحب نظر و دارای شخصیت مستقل و فساد ناپذیر (غیرقابل خرید) بودند.

 1- خواهان دفاع از آزادی های سیاسی و دست برداشتن از حمایت از جمهوری اسلامی بودند.

 2- به چپ مستقل از روسیه شوروی و چین باور داشتند. و به گذشته و حال حزب توده که منافع ملی ایران را قربانی مصالح و منافع شوری می کرد و در آن زمان نیز به بهانه مبارزه ضدامپریالیستی، خواهان سرکوب آزادی ها تحت عنوان افشاء و سرکوب لیبرال ها بود با نگاه منفی و صددرصد مخالف می نگریستند. و حمایت از سیاست “ضد امپریالیستی” خمینی را بهانه ای برای سرکوب آزادی ها و تحکیم قدرت ارتجاع می دانستند.

ما انحلال سازمان در حزب توده را خیانت به فلسفه سیاسی تولد سازمان فدایی می دانستیم و نیز آن را خیانت به هزاران عضو و هوادار سازمان می دانستیم، که اکثریت کمیته مرکزی با مشورت کیانوری و به دستور شوروی درصدد آن بود که بدون هرگونه نظرخواهی از هزاران کادر، عضو و هواداران فعال سازمان، انحلال در حزب توده را عملی سازد که نه فقط با حقوق دموکراتیک اعضاء مغایر بود، بلکه لگدمال کردن حاصل کار بنیان گذاران سازمان و ده ها رهبر جان باخته سازمان بود که به امید شکل گیری چپ مستقل و مبارز و مرزبندی با نگرشی که دنباله رو روسیه شوروی در ایران دانسته می شد، و به همین دلیل به اعتبار چپ در انظار مردم و نیروهای ملی و آزادیخواه لطمات جبران ناپذیری زده بود مبارزه کرده بودند. ما آن سیاست را از جمله در خدمت تحکیم جمهوری اسلامی و تشویق آن به سرکوب هرچه بیشتر آزادی های به دست آمده از انقلاب می دانستیم.

و حالا از مدعیانی که رویداد تاریخی با این ابعاد و اهمیت نظری، سیاسی و سازمانی را در حد کسب و کارهای حقیر قابل خرید و فروش شخصی تنزل می دهند می پرسم:

۱-اگر هبت معینی و من از طرف حزب توده و کمیته مرکزی انحلال طلب امتیاز می گرفتیم، این نیروی عظیم و عمدتا متفکر و مبارز تسلیم فرصت طلبی ما می شد؟ و آن رویداد تاریخی اتفاق نمی افتاد؟

۲- درست است که از مدتها پیش از ۱۶ آذر و تقریبا از زمان نوشته من در محکوم کردن جنایت اعدام سعید سلطانپور در نشریه کار و نیز مخالفت علنی با دنباله روی کمیته مرکزی از حزب توده و بویژه مخالفت من با دفاع سازمان از سرکوب “لیبرال ها” از مشاورت مرکزیت کنار گذاشته شده بودم، اما فراموش نشود که پیش از پیدا شدن این اختلافات عمیق نظری و سیاسی، من بیش از یکسال در جلسات هیات سیاسی اجرائی سازمان که بالاترین ارگان سازمان بودند نه فقط شرکت داشتم و رای می دادم بلکه طراح مباحث و در بسیاری موارد نویسنده جمع بندی ها و مقالات منتج از مباحث بودم، پس بر خلاف ادعاهای کذب آقای عموئی و برخی از حرفهای امیر برای من امتیاز موجب کوتاه آمدن از نظرات تئوریک سیاسی ام که سخت به آن باور داشتم نمی شد بلکه برعکس این اختلافات نظری ام با کمیته مرکزی بود که “امتیاز” شرکت در جلسات کمیته مرکزی را از من سلب کرد، که برای کسی که باورش را به امتیاز نمی فروشد، قابل پیش بینی بود.

و در همین جا به این مساله اشاره کنم که ۹ روز پس از رویداد ۱۶ آذر فرخ نگهدار به عنوان سخنگوی کمیته مرکزی در نشریه کار اکثریت شماره ۱۴۰ صفحه (۳) با علنی کردن اختلافات عمیقی که میان من و ایشان و همفکرانش از سال ۵۸ شروع شده بود می گوید: “علی کشتگر مدافع آزادی لیبرال ها بود. با خط امام مخالف بود. و نمی دانست که آزادی زحمتکشان با آزادی لیبرال ها متفاوت است و بر این نکته تاکید داشت که ما باید بکوشیم با تغییر موازنه قوا به سود خود شرایط را برای مبارزه با جمهوری اسلامی آماده کنیم.” آیا چنین اختلافاتی که مورد تصدیق آقای نگهدار هم قرار گرفته و حمایت بخش عظیمی از کادرهای سازمان را هم  با خود داشته با دادن امتیاز و پست سازمانی قابل حل بود؟

۳- پس از بالا گرفتن اختلافات من با انحلال طلبان، کمیته مرکزی رندانه و به امید واهی همراه کردن هبت معینی با جریان انحلال، وی را به عضویت کمیته مرکزی انتخاب کرد. اما هبت (همایون) خودش به من گفت اینها فکر می کنند با این کارها میان من و تو اختلاف می اندازند و من موضع ام را عوض می کنم. پس هبت معینی از یکسال پیش از ۱۶ آذر از “امتیاز” عضویت در کمیته مرکزی برخوردار بود و این نوع “امتیاز” کوچکترین تاثیری در مواضعی که عمیقا به آن باور داشت نگذاشت. و برعکس قاطع تر از قبل مثل کوه در برابر انحلال سازمان در حزب توده ایستاد. نظر زنده یاد هبت معینی (همایون) رفیق ارجمندم درباره من نیز که از زندان نوشته و مرا به لطف خود نواخته نزد خانواده اش محفوظ است و من گفته ام که تا زنده هستم نمی خواهم آنچه او سخاوتمندانه در مورد من نوشته منتشر شود، اما بعدها برای ثبت در تاریخ منتشر خواهد شد.

۴-مقاله مشترک منوچهر شفیعی هلیل رودی و من در نقد از نوشته فرخ نگهدار (درباره مرزبندی) که انحلال سازمان را در حزب توده تئوریزه می کرد یک سال قبل از ۱۶ آذر ۶۰ برای چاپ در ارگان درون سازمانی ارائه شد که رهبری آن زمان به سانسور آن دست زد چرا که می دانست خوانده شدن آن توسط اعضاء نقشه انحلال سازمان در حزبی که ستون پنجم روسیه شوروی بود را نقش بر آب می کرد. پس از این مقاله آقای نگهدار با من چندین بار به بحث نشست به خیال آن که می تواند نظرات مرا تغییر دهد که دست آخر نومید شد. آخرین بار هم به او گفتم که وحدت حزب توده و سازمان چپ ایران را تضعیف و بی اعتبار می کند و نه تقویت.

ما بر آن بودیم که تولد سازمان فدایی و تلاش قهرمانانه بنیانگذاران و ده ها کادر جان باخته این جریان برای شکل دادن به چپی مستقل از قطب های جهانی و متکی به مردم ایران بزرگترین و ارجمندترین تلاش موفق تاریخی در حیات جنبش چپ ایران بود. که اعتماد صدها هزار تن از کارگران، روشنفکران، دانشگاهیان و آزادیخواهان و عدالت طلبان را به خود جلب کرده بود و می دانستیم که حزب توده و روسیه شوروی به شدت با شکل گیری چپ مستقل و نیرومند و مدافع منافع ملی ایران خصومت داشتند. چرا که اهداف طمع کارانه شوروی نسبت به ایران را نقش بر آب می کرد.

صرفنظر از مشی چریکی که دیگر کمتر کسی به آن باور داشت ما به جزوه تاریخی “رد تئوری بقاء” پویان که هدف آن تبیین سیاست مبارزاتی در شرایط دیکتاتوری و مرزبندی با سیاست تسلیم خفت بار به بهانه بقاء که آنهم صرفا بقاء افراد بود و نه بقای سیاست مبارزاتی، باور داشتیم و بر آن بودیم که سازمان فدایی بر اساس دو اصل اساسی که برای جلب اعتماد مردم ایران و پیروزی چپ حیاتی بود، ایجاد شد:

 1- قرار دادن سیاست اپوزیسیونی در نظام های دیکتاتوری در جایگاه مبارزاتی خود و مرزبندی با انفعال و تسلیم در فضای حفقان و سرکوب. و تبلیغ و ترویج این امر که نظام دیکتاتوری بدون مبارزات فداکارانه سرنگون نمی شود.

 2- شکل گیری چپ مستقل از روسیه شوروی و چین و متکی به مردم ایران و مدافع منافع ملی ایران.

فدائیان برای این دو اصل اساسی که حزب توده با آن بیگانه بود جانفشانی ها کرده بودند و همان گونه که اشاره شد موفق شده بودند بخش عظیمی از روشنفکران چپ و کارگران و اقشار متوسط و نیز قشر متوسط فرهنگی را به خود جلب کنند. رسیدن اکثریت کمیته مرکزی به این نتیجه که همه این باورها و تلاش ها که به بهای مبارزات جان برکف و فداکاری های حماسی حاصل شده بود، بیهوده و مهمل بوده و باید در حزب توده ادغام و تسلیم سیاست دنباله روانه از حزب کمونیست شووری که به قول آنان “گردان رهبری کننده” مبارزات “ضد امپریالیستی” بود، شد قربانی کردن همه دستاوردهای فدائیان خلق به پای منافع روسیه شوروی و خیانت به منافع ملی ایران بود و امروز همچنان سرافرازیم که به آن ننگ تن ندادیم. ذکر این موضوع نیز بی فایده نیست که بگویم دو ماه پس از ۱۶ آذر ۶۰، حزب کمونیست شوروی خواستار تماس با ما شد که در آغاز باعث خوشنودی دوستان بود چرا که این توهم را در ما پدید آورد که رهبران شوروی ایده چپ مستقل از خود را پذیرفته اند، اما در ملاقات دوم که زنده یاد رفیق مهرداد پاکزاد از طرف کمیته مرکزی ما مامور صحبت با نماینده حزب کمونیست شوروی بود، مامور شوروی به این رفیق بزرگ و گرامی ما که از اسطوره های مقاومت در هر دو رژیم است پیشنهاد داده بود که در ازای گرفتن عکس از مدارک نظامی و مدارک حکومتی به وی رشوه خواهد داد که مهرداد پاکزاد با عصبانیت ملاقات با وی را ترک کرده بود، و به آن مامور گفته بود شما به دنبال انترناسیونالیسم پرولتری نیستید بلکه کارتان جاسوس پروری است. این اتفاق ما را بیش از پیش به ماهیت مناسباتی که حزب کمونیست شوروی از چپ ایران می خواست آگاه ساخت و برای همیشه با آنان قطع رابطه کردیم. وقتی حمایت امروز بخشی از توده ای ها و اکثریتی ها از جنایات جنگی پوتین علیه اکراین را می بینم به خود می گویم که وابستگی به شوروی حالا به وابستگی به روسیه تنزل یافته.

تنزل نگرش استقلال طلبانه، میهن پرستانه و مبارز فدائیان نگرشی که هرگز نمی توانست با حکومت جهل و جنایت همراه شود و همین امروز هم صرفنظر از نادرستی مشی چریکی می بایست سرمشق نسل جوان در مبارزه علیه رژیم ضد بشری جمهوری اسلامی باشد به اختلافات حقیرانه بر سر پست و مقام سازمانی اهانت به همه آنهائی است که بخاطر همین اعتقادشان جان باختند و یا زندگیشان را وقف آن کردند.

من افتخار دارم که در آن حرکت تاریخی در کنار سایر کادرهای سازمان نقش رهبری کننده داشتم و به کسانی که مسایل سیاسی را به منافع شخصی تنزل می دهند یادآور می شوم که بعدها نیز وقتی رژیم صدام حسین با تاسی از حزب توده و کمیته مرکزی اکثریت ما را “جماعت کشتگر” می نامید و از ما دعوت کرد که برای مبارزه با رژیم اسلامی پول و اسلحه در اختیارمان بگذارد با وجود آن که سازمان به علت تحمل ضربات سنگین به شدت در مظیقه مالی بود و به رغم اصرار عجیب اکثریت همان کمیته مرکزی تشکیل شده از ۱۶ آذر (البته منهای رهبران زندانی و جان باخته )با هرگونه همکاری با رژیم صدام حسین به مخالفت برخاستم و تاکید کردم که هدف شریف را نمی توان با ابزار ناشریف دنبال کرد. من در آن زمان به دلیل “عدم تبعیت اقلیت از اکثریت” توسط کمیته مرکزی از عضویت در هیات سیاسی جریانی که زندگی ام را وقف آن کرده بودم کنار گذاشته شدم. اگر ذره ای مصالح و منافع حقیر شخصی در من عمل می کرد از کمک عراق استقبال می کردم و در رهبری سازمان باقی می ماندم.

این نکته را نیز بگویم که وقتی من و هبت غفاری از طرف کمیته مرکزی سازمان به امید واهی تاسیس رادیو به افغانستان رفتیم و مورد استقبال گرم دولت افغانستان قرار گرفتیم، آنها شرط اجازه داشتن رادیو را همکاری با حزب توده اعلام کردند که ما به صراحت و قاطعیت رد کردیم و پس از شش روز از آن سفر بازگشتیم. در شبی هم که به مهمانی سالگرد انقلاب افغانستان دعوت شدیم وقتی ژنرال نجیب الله که در آن زمان رهبری دولت افغانستان را برعهده داشت مرا به سفیر شوروی که در آن مهمانی همه به او تکریم می کردند معرفی کرد او به زبان روسی که از طرف مترجم تاجیک وی ترجمه می شد به من گفت رفیق کشتگر ما در اتحاد شوروی آرزوی اتحاد همه کمونیستهای ایران را داریم و تفرقه را زیانبار می دانیم و من به گواه هبت غفاری بیدرنگ گفتم حزب توده به خاطر دنباله روی از شوروی آینده ای ندارد و اتحاد چپ مستقل با حزب توده به زیان چپ ایران است، که او فورا از من رو برگرداند و دور شد. هبت غفاری نیز همان شب با وجود موافقت با موضعی که به صراحت بیان کردم به شوخی به من گفت تو همه چیز را خراب کردی و کاری کردی که اگر ما بتوانیم زنده از دست اینها به پاریس بازگردیم خودش یک معجزه است! و برای من چقدر غافلگیرانه بود که ده دقیقه پس از این حادثه نجیب الله دست مرا گرفت و آهسته در گوشم گفت رفیق کشتگر من تو را دوست دارم، چه بسا او هم به این نتیجه رسیده بود که منافع میهنش با آنچه شووری به دنبال آن است منافات دارد. اینها را می گویم تا به آقایان عموئی، امیر و هرکسی که احیانا تحت تاثیر حرفهای آنان قرار گرفته بفهمانم که نه هبت معینی زنده یاد، نه من و نه هیچ کدام از کسانی که جریان ۱۶ آذر را رهبری کردند و یا نقش کادر و عضو در این جریان را داشتند مرعوب جو نمی شدند و در دفاع از نظرات خود راسخ بودند. در پایان این را هم بگویم که من با وجود حافظه ای قوی هیچ خاطره ای از بحث سه نفره میان من، امیر ممبینی و فرخ نگهدار که امیر به آن اشاره دارد ندارم.          

در مورد تعارفات و تعریف های صمیمانه امیر از پشتکار من در روزنامه کار و تدوین سرمقاله های آن نیز باید بگویم که امروز پشیمانم که به جای بهره گیری بیشتری از ظرفیت تئوریکی که در خود سراغ داشتم به آن تحلیل های تکراری سیاسی و شعاری پرداختم.

در آخر یکبار دیگر خوانندگان را به این مقاله ها “چهل سال ترویج رندانه انفعال” (۴) و نیز مقاله ام در میهن تحت عنوان “فدائی بختی که بر باد رفت” (۵) که قبلا در سایت زمانه و اخیرا به خواهش من در عصر نو به چاپ رسید، و نیز”نگرش فدائی به امر سایت” (۶) که در بولتن داخلی حزب چپ ایران منتشر شده و نیز “۴۰ سال ترویج انفعال”  که در سایت میهن منتشر شده توجه می دهم چرا که جوهر علاقه و اصرار من به حفظ سازمان و مخالفت با انحلال آن در حزب توده را نشان می دهد. برابر دانستن حرکت اخیر فرخ نگهدار، علی توسلی و برخی دیگر از اعضای اکثریت در انشعاب از حزب چپ با حرکت تاریخی ۱۶ آذر نیز یکی از شوخی های غریب آقای ممبینی است. حرکتی که برای حمایت از خط “ضد امپریالیستی” کنونی جمهوری اسلامی و روسیه و احیانا خوشامد دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی انجام شده و ادامه همان سیاست “ضد امپریالیستی ” چهل سال پیش حزب توده و اکثریت است با رویداد ۱۶ آذر که در مخالفت قاطع تر با همین سیاست و نیز دفاع از چپ مستقل و مبارز، و در دفاع از آزادیخواهی و منافع ملی شکل گرفت پیش از آن که اهانت به شعور خواننده باشد، مایه تردید به قوه تحلیل دوست گرامی ام امیر است. ضمنا ۱۶ آذر قبل از آن که حرکتی انشعابی باشد دعوت برای فراخوان نخستین کنگره سازمان برای تعیین تکلیف نظرات انحلال طلبان بود، که البته چون انحلال طلبان زیر بار چنین کنگره ای نمی رفتند عملا به انشعاب انجامید.

* توضیح اخبار روز: کسانی که با نام های غیرواقعی و ناشناخته زیر این مقاله نظر بگذارند، منتشر نخواهد شد.

۱- تاریخ شفاهی چپ ایران ، محمد علی عموئی جلد دوم از صفحه ۶۳۸ تا ۶۴۸

۲- بیگانگی و انشعاب نوشته امیر ممبینی منتشر شده در اخبار روز

۳- کار اکثریت شماره ۱۴۰ گفتگوی فرخ نگهدار

۴- چهل سال ترویج رندانه انفعال نوشته علی کشتگر منتشر شده در ماهنامه “میهن”

۵- فدائی بختی که برباد رفت نوشته علی کشتگر رادیو زمانه

۶- نگرش فدائی به امر سیاست علی کشتگر سایت حزب چپ ایران فدائیان خلق

https://akhbar-rooz.com/?p=158226 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

30 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
محسن
محسن
1 سال قبل

سالهای سال از سرکوب گروه های سیاسی میگذرد. بیش از سی سال است که اعضای اصلی جریانات سیاسی خارج از ایران زندگی میکنند که فرصت آزاد نوشتن داشته اند. اما هیچ کند و کاو تاریخی مدونی از سیر حرکت و مواضع گروه ها و سازمانها توسط دست اندر کاران و رهبران، که اطلاعات درونی سازمانها را دارند منتشر نشده، نقد سیاستها به طور جدی انجام نگرفته. آیندگان چگونه باید از این تاریخ خونین باخبر شوند. آیا اشتباهات نباید گفته شود. آیا این تاریخ را باید سازمانهای اطلاعاتی ج.ا. بنویسند. وقایع بسیاری بر اثر مرور زمان فراموش شده. هر چه که میگذرد اطلاعات بیستری از بین میرود.اینچنین است که در مورد یک مقاله اینقدر اختلاف نظر و اختلاف بازگویی آنچه رخ داده مشاهده میشود. بیایید به جای این گفتارهای پراکنده، تاریخ بنویسید. گروه و سازمانی را که در آن بوده اید نقد کنید. در صورت لزوم عذر خواهی کنید تا شاید در تحولات در پیش بتوانید اعتماد بخشی از مردم را بدست آورید

رضا
رضا
1 سال قبل

ایکاش بقیه کادر سازمان فدایی آن زمان مانند ، آقایان پرویز نوید ، محمد اعظمی ،رضا اکرمی، حیدر ،و…… هم نظرات خود را پیرامون کنگره و آنچه در آن کنگره گذشت را بدون بده بستانها می نوشتند تا اینکه آقای کشتگر یک تنه به قاضی نرود

نصرت درویش
نصرت درویش
1 سال قبل

برای آشنائی با نحوه استدلال آقای کشتگر و نحوه پرداخت ایشان به رویدادهای دوران معاصر در ایران و جهان، شاید اشاره به یک نمونه کافی باشد.ایشان نوشته اند:«در مورد گفتگوهایی که در گذشته نسبتا دور با رادیو اسرائیل داشتم به این نکته اشاره می کنم که بعدها در جریان حملات وحشیانه ارتش اسرائیل به نوار غزه که کودکان بسیاری نیز کشته شدند به این نتیجه رسیدم که گفتگو با این رادیو را دیگر نپذیرم» آقای کشتگر گویا از تاریخ سرزمین فلسطین اطلاعی ندارند.گویا تا پیش از حمله به نوار غزه، هیچ کودکی در فلسطین کشته نشده بود و اردوگاه های آوارگان فلسطینی مورد هجوم واقع نشده بود.

peerooz
peerooz
1 سال قبل

اندر مضرات پر گوئی.
کامنتی نوشته بودم در باره دامن تر از شعر سعدی که به حق منتشر نشد. اما مشابه آن در انگلیسی ضرب المثل Dirty Laundry وجود دارد که نباید البسه آلوده را در انظار عموم شست و امور شخصی را فقط در خلوت به میان آورد. ولی جناب کشتگر ظاهرا نه تنها آنها را در انظار عمومی شسته بلکه “بر آفتاب نیز افکنده است”. قدیمی ها میگفتند “دسش نزن بتر میشه”. 

احمد آزاد
احمد آزاد
1 سال قبل

علی کشتگر، رفیق قدیمی بنده می‌نویسد:

«من افتخار دارم که در آن حرکت تاریخی در کنار سایر کادرهای سازمان نقش رهبری کننده داشتم و به کسانی که مسایل سیاسی را به منافع شخصی تنزل می دهند یادآور می شوم که بعدها نیز وقتی رژیم صدام حسین با تاسی از حزب توده و کمیته مرکزی اکثریت ما را “جماعت کشتگر” می نامید و از ما دعوت کرد که برای مبارزه با رژیم اسلامی پول و اسلحه در اختیارمان بگذارد با وجود آن که سازمان به علت تحمل ضربات سنگین به شدت در مظیقه مالی بود و به رغم اصرار عجیب اکثریت همان کمیته مرکزی تشکیل شده از ۱۶ آذر (البته منهای رهبران زندانی و جان باخته )با هرگونه همکاری با رژیم صدام حسین به مخالفت برخاستم و تاکید کردم که هدف شریف را نمی توان با ابزار ناشریف دنبال کرد. من در آن زمان به دلیل “عدم تبعیت اقلیت از اکثریت” توسط کمیته مرکزی از عضویت در هیات سیاسی جریانی که زندگی ام را وقف آن کرده بودم کنار گذاشته شدم. »

این نوشته علی کشتگر من را به یاد ضرب المثلی انداخت که میگفت :« خسن و خسین هر سه دختران مغاویه بودند که در مدینه آنان را گرگ درید.»

هیچ بخش از این نوشته، جز ان بخش که می‌گوید از هیات اجرائی کمیته مرکزی کنار گذاشته شد، درست نیست.

جریان کنار گذاشتن علی کشتگر از هیات اجرائی مربوط میشود به پس از کنگره اول سازمان که همزمان کنگره وحدت با رفقای آزای کار هم بود. کمیته مرکزی مورد بحث، منتخب آن کنگره بود که از رفقای سازمان فدائی «۱۶آذر» و رفقای آزادی کار تشکیل شد و  همان « کمیته مرکزی تشکیل شده از ۱۶ آذر» نبود.  تمام رفقای آن کمیته مرکزی منتخب کنگره وحدت، تا آنجا که من اطلاع دارم، در خارج از ایران  زندگی می‌کنند و همگی هم در قید حیات هستند و  کسی «زندانی» و «جان باخته» نشده است.

دیگر آن که رژیم صدام از ما دعوت نکرده بود «که برای مبارزه با رژیم اسلامی پول و اسلحه در اختیارمان بگذارد». أساسا چنین مسئله وجود خارجی ندارد.  پس از کنگره وحدت کمیته مرکزی تصمیم گرفت تا هیاتی را به منطقه‌ای در خاک کردستان عراق، که غالب احزاب اپوزیسیون در آنجا مقر داشتند، بفرستد تا ضمن دیدار با این احزاب، امکان تامین مقری برای سازمان و احتمالا رادیو را بررسی کند. این تصمیم با رای همه اعضاء کمیته مرکزی و از جمله علی کشتگر اتخاذ شد.

رفیق گرامی بنده علی کشتگر در ابتدا پذیرفت؛ علیرغم میل باطنی اش، که  عضو این هیات باشد ولی پس از آنکه همه تدارکات دیده شده بود، به ناگهان اعلام کرد که به این سفر نخواهد رفت. بقیه قضایا هم برمیگردد به بحثهای درون کمیته مرکزی پیرامون این رفتار علی کشتگر که نهایتا به کنار گذاشتن وی از هیات سیاسی منتهی شد. هنگام رای گیری در این مورد، اقلیتی از أعضاء کمیته مرکزی  ترجیح میدادند که با یک توبیخ کتبی قال قضیه کنده شود. در نتیجه این اقلیت کمیته مرکزی رای بر کنار گذاشتن علی کشتگر از هیات سیاسی نداد. مسئله «عدم تبعیت اقلیت از اکثریت» نبود، چرا که تصمیم بر ارسال هیات نمایندگی به عراق همانطور که گفته شد با رای همه اعضاء کمیته مرکزی به شمول علی کشتگر گرفته شده بود. تنها در هنگام رای گیری برای برکناری علی کشتگر از هیات سیاسی، اقلیت کمیته مرکزی  رای منفی داد .

خسن و خسین هر سه دختران مغاویه بودند که در مدینه آنان را گرگ درید.

مینا متین اعظم
مینا متین اعظم
1 سال قبل
پاسخ به  احمد آزاد

بسیار ممنون از آقای احمد آزاد که این موارد را گفتند. ببینید چقدر وقتی فرد و اینجا جناب کشتگر یک طرفه به قاضی می رود روایتش می تواند از واقعیت فاصله بگیرد.
در عین حال بسیار دردناک است که پس از حدود چهل سال از سرکوب وحشیانه چپ در ایران هنوز وقتی آقای کشتگر قلم به دست می گیرند همان کینه ها و تعصبات جوانی از نوک قلمشان بیرون می جهد و بی دقت و از روی احساس در لحظه نوشتن جملات را بر کاغذ سیاه می کند. ببینید چقدر تفاوت این دو موضوع است که این رفقا خواهان “همکاری با صدام” بوده اند و این مورد که “خواهان مستقر شدن در کردستان عراق بوده اند”. تفاوت در بی حیثیت کردن کامل عده ای از مبارزان چپ است. دردناک تر آن است که وقتی در کامنتها جناب پیرنیا بر اساس همین نوشته جناب کشتگر به مورد همکاری گروهشان با صدام اشاره کرد و حتی گفت که ایشان را به خاطر نپذیرفتن این همکاری ستایش می کند ایشان در کامنت پاسخش مطلقا به این نکته اشاره نکرد و ترجیح داد این ذهنیت منفی برای خوانندگان باقی بماند.

جناب کشتگر باور کنید کینه توزی بس است. تفرقه و دروغ و اتهام میان چپ بس است. ” من” ها را کنار بگذاریم. نچسبیم به تحلیل و برداشتی که در عنفوان جوانی بر ما غالب شده و لجاجت نکنیم که آن عینک بدبینی را از چشم بر نداریم. همه ما و به تبع ما نسل های چپ حاضر و شاهد و هزینه داده نیم قرن اخیر تاریخ کشورمان، یکی دو دهه آخر عمر خود را میگذرانیم. از این فرصت مانده استفاده کنیم تا چهره انقلابی و پرشور و مبارز و فداکار و آرمانخواه چپ را به جوانان نو رسیده بنمایانیم. انبوه سایت ها و بنیادها در داخل و خارج وظیفه مخدوش کردن و لجن پاشی به چپ را در برنامه اصلی خود قرار داده اند. ما کوره آنها را گداخته تر نکنیم.
رفیقانه تقاضا می کنم اینچنین نکنید

علی کشتگر
علی کشتگر
1 سال قبل

پاسخی به نظرات دوستان

سلام دوباره به همه دوستانی که زیر مقاله من نظر دادند

و اما نکاتی که من در پاسخ به این نظرات به ذهنم می رسد:

۱-من به هیچ وجه در زمانی که عضو سازمان فدائیان خلق و پس از آن عضو سازمان فدائیان خلق ایران اکثریت بوده ام از مواضع انحرافی و شرم آوری که در قبال لیبرال ها، سرکوب آزادی ها، حمایت از خط ضد امپریالیستی رژیم ضد انسانی حاکم و هر سیاست زشت دیگری که با آن شریک و همراه بوده ام سلب مسئوولیت نمی کنم.

شرمم باد که پیرانه سر به جای تلاش برای انتقال تجاربم به آیندگان بخواهم عیب ها و حماقت های سیاسی خودم را بپوشانم.هر جا که درنوشته های من چنین خطائی وجود دارد از جمله همین مقاله وظیفه خود می دانم که آن را اصلاح کنم. به قول زردتشت فیلسوف بزرگ ایران راست گوئی منشاء پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک و منشاء خیر برای جامعه انسانی است و برعکس دروغگوئی سرچشمه همه زشتی ها و پلیدی ها است. بعلاوه آن که اعتقاد به دموکراسی دارد نمی تواند با شفافیت و راستگوئی همراه نباشد.

۲- این که اصرار دارم و می دانم که این مقاله ۳۴ صفحه ای برگرفته از سایت اسناد اپوزیسیون بیانه ۱۶ آذر نیست برای روشن شدن اذهان عمومی است. آن بیانیه را من نوشته ام و هم من و هم دوستان موثر دیگر جریان ۱۶ آذر اصرار داشتیم که بیانیه گویا، مختصر و کوتاه باشد. بیانیه شامگاه هفتم و یا هشتم آذر ماه یعنی بیش از یک هفته قبل از انتشار آن در ۱۶ آذر نوشته شد. و حداکثر پنج صفحه بود نه سی و چهار صفحه. همین جا بگویم که آن بیانیه که بالاخره به کمک دوستان در ایران و یا خارج در تلاش پیدا کردن نسخه ای از آن هستیم خالی از عیب و انحراف نیست. مرزبندی آن با تلاش اکثریت اعضای کمیته مرکزی برای انحلال سازمان در حزب توده کاملا روشن است و پیشنهاد آن نیز این است که برای تعیین تکلیف با خط انحرافی کمیته مرکزی کنگره ای از کادرها و نمایندگان اعضا برگزار شود.

اما تنها دو نکته در انتفاد از خط سیاسی اکثریت در قبال رژیم اسلامی وجود دارد یکی آن که سیاست “اتحاد مبارزه” نباید فقط به دنباله روی از حکومت بیانجامد اما همین اظهار نظر نیز با احتیاط و ملاحظه کاری آمده است. تفاوت دیگر تاکید بر قبول آتش بس در جنگ ایران و عراق و انتقاد از حمایت کمیته مرکزی از سیاست حکومت بود که به دنبال ادامه جنگ بود همین نکته نیز با ملاحظه کاری آمده است. من به خوبی به یاد دارم که پیش نویس ان بیانیه که بازهم تاکید می کنم بیش از پنج صفحه نبود فقط ۴ تا ۵ ساعت طول کشید، در حالی که این نوشته ۳۴ صفحه ای کار چند روز است. اشاره من به این مطلب همان گونه که گفتم به هیچ روی برای فرار از مسئوولیتها نیست بلکه فقط برای آن است که آن بیانیه ۴ تا ۵ صفحه ای با این مقاله طولانی ۳۴ صفحه ای اشتباه نشود و بازهم تاکید می کنم که وظیفه من و سایر دوستانی که خوشبختانه هنوز زنده اند و در جریان بودند آن است که نسخه ای از آن بیانیه برای روشن شدن اذهان دوستان پیدا کنیم.

آنچه در باره سخنان آقای عموئی آورده ام همان گونه که در زیر مقاله اشاره شده از جلد دوم کتاب تاریخ شفاهی خاطرات آقای عموئی که در ایران هم منتشر شده و در اینترنت هم در دسترس همگان است برگرفته ام.

یکی از نظر دهندگان که خود را دوستدار حزب توده ایران معرفی کرده مرا متهم نموده که گویا نیروهای “چپ” را حامی جنایات پوتین دانسته ام که البته کاملا تحریف است. و خود من افتخار دارم که یک چپ آزادیخواهم، من مواضع بخشی از اعضای حزب توده و یکی دو نفر از اعضای اکثریت امثال خانم رقیه دانشگری را در آن مقاله محکوم دانسته ام و خوشبختانه اکثریت قاطع جریانهای چپ ایران از جمله حزب چپ ایران حملات جنایتکارانه پوتین به اکراین را محکوم کرده اند.

در مورد نظرات دوست گرامی امیر خوشحالم که او نوشته است که برداشت من از مساله امتیاز خواهی درست نیست و او چنین نسبتی به ما نداده، البته من نیز در مقاله ام در این مورد بیشتر سخنان آقای عموئی را مورد نقد قرار داده ام. با این همه کلا تحلیل امیر در مورد ۱۶ آذر و نیز مقایسه آن با اعاده سازمان اکثریت توسط آقای نگهدار را کاملا نادرست و عجیب می دانم.

من همان گونه که قبلا نوشته ام هرگز مسئوولیت سر دبیری نشریه کار را بر عهده نداشته ام و تاکید بر این مساله برای سلب مسوولیت کردن از مواضع آن نشریه نیست.

در مورد گفتگوهایی که در گذشته نسبتا دور با رادیو اسرائیل داشتم به این نکته اشاره می کنم که بعدها در جریان حملات وحشیانه ارتش اسرائیل به نوار غزه که کودکان بسیاری نیز کشته شدند به این نتیجه رسیدم که گفتگو با این رادیو را دیگر نپذیرم و به رغم اصرار مسوولان آن رادیو مصاحبه با آنها را قطع کردم با این همه من انتقادی به آنانی که با رادیو اسرائیل مصاحبه می کنند ندارم.

در مورد رابطه حزب توده با اتحاد شوروی همچنان بر آن هستم که این حزب به هر درخواست حزب کمونیست آن کشور تن می داد و منافع ملی ایران را تحت الشعاع منافع شوروی می دانست و این یعنی آن که استقلال نداشت و شایسته اعتماد نبود. و همان گونه که می بینم برخی از آنان هم اکنون نیز از روسیه در جنگ اکراین حمایت می کنند.

سعید نورآذز
سعید نورآذز
1 سال قبل
پاسخ به  علی کشتگر

آقای کشتگر ،

خوانندگان بنا بر موقعیت اجتماعی شما در سازمان سچفخا و بعد اکثریت ، تجربیات فرهنگی در حکومت گذشته و ترجمه و نشر کتابهای سیاسی و فعالیت سیاسی بعداز انقلاب در بالاترین رده ها ، انتظار بیشتری دارند.
تا من نوعی که امروز خواننده ی اخبار روز یا هوادار ، عضوی از آن سازمان بزرگ و دیگر سازمانها بودیم که چند روز پیش و امروز کامنتی در زیر نوشته شما گذاشته ست .

اول ـ شما وقتی ادعاهای محمد علی عموئی را تکذسب می کنید در توصیف موقعیت سازمانی خود سخاوتمندید با دیگر رهبران «نزدیک» توصیف می کنید .
در بخش (۲) نوشته اتان مرقوم کردید:

«۲- درست است که از مدتها پیش از ۱۶ آذر و تقریبا از زمان نوشته من در محکوم کردن جنایت اعدام سعید سلطانپور در نشریه کار( ۱۳۶۰ـ از من ) و نیز مخالفت علنی با دنباله روی کمیته مرکزی از حزب توده[ …..] از مشاورت مرکزیت کنار گذاشته شده بودم،
اما فراموش نشود که پیش از پیدا شدن این اختلافات عمیق نظری و سیاسی، من بیش از یکسال در جلسات هیات سیاسی اجرائی سازمان که بالاترین ارگان سازمان بودند نه فقط شرکت داشتم و رای می دادم بلکه طراح مباحث و در بسیاری موارد نویسنده جمع بندی ها و مقالات منتج از مباحث بودم، » ( پایان نقل قول از همین نوشته )

ولی در دیگر موارد مطروحه بین خود وسایر رهبران سچفخا و بعدا سازما ن اکثریت خود را با دیواری بلند «جدا / دور» می کنید.

دوم ـ گریز جنابعالی به «مشی چریکی » و تناقض گوئی و بی دقتی عمدی یا سهوی در ارائه ی مضمون آن چه واقعا وجود داشت و دارد .
قبل از هر چیز باید بگویم که موضوع مبازرزه ی مسلحانه در جهان و ایران چیز تازه ای نبود .
در ایران سال ۴۶ گروه شادروان بیژن جزنی در دام ساواک افتاده بود که می خواستند در گروه برای مبارزه مسلحانه نیز تدارکاتی انجام دهند .
گروههای دیگری نیز به استفاده از سلاح گرم روی اورده بودند.

در مورد حال و هوای سال ۶۰ و «بیانیه ۱۶ آذر» نوشته اید :
«صرفنظر از مشی چریکی که دیگر کمتر کسی به آن باور داشت ما به جزوه تاریخی “رد تئوری بقاء” پویان که هدف آن تبیین سیاست مبارزاتی در شرایط دیکتاتوری و مرزبندی با سیاست تسلیم خفت بار به بهانه بقاء که آنهم صرفا بقاء افراد بود و نه بقای سیاست مبارزاتی، باور داشتیم و بر آن بودیم که سازمان فدایی بر اساس دو اصل اساسی که برای جلب اعتماد مردم ایران و پیروزی چپ حیاتی بود، ایجاد شد:»

ـ جزوه ی زنده یاد امیر پرویز پویان « ضرورت مبارزه مسلحانه رد تئوری بقا » نام داشت و اساس آن تاکید بر مبارزه مسلحانه بود «تنها » راه مبارزه علیه قدرت حاکم تا با اعمال قهر انقلابی و از بین بردن رو شکستن شرائط بین «ضعف مطلق» و «قدرت مطلق» بود که دیگر اشکال مبارزاتی را «اپورتونیتسی »تبین کرد.
ـ بهمین دلیل این جزوه و شخص پویان با پیشینیان او که مشی مسلحانه را نیز در کار مبارزاتی در نظر داشتند. فرق می کرد.
ـ پویان و همفکرانش برای مبارزه علیه دیکتاتوری از جان گذشتند و در سازش ناپذیری و فداکاری آنها برای رهائی مردم ایران تردیدی نیست. ولی اَشکال دیگر مبارزتی علیه حکومت های تمامیت خواه اپورتونیستی نبود و نیست.

ـ در همان سال ۵۰، ما تجربیات اعتصابات صنفی سیاسی دانشگاه ها ی ایران را در سال ۴۶ دیده بودیم ، مراسم مختلف مردمی بعداز مرگ جهان پهلوان تختی را تجربه کرده بودیم . بازداشت گروه جرنی ، شبیخون سراسری ساواک به دانشگاههای سراسر کشور دستگیری صدها دانشجو و فرستان آنها به پادگان ها و سرباز خانه ها و..را می شناختیم.
اعتراض وسیع مردم ، دانشجویان ، محصلان نسبت به گران شدن بلیط اتوبوس های شرکت واحد را دیده بودیم.
با نظرات امیر پرویز پویان و «اپورتونیستی » نامیدن فعالیت های غیر مسلحانه موافق نبودیم و سخت آزده !!

ـ بعد در زندانهای شاه انواع مبارزان سیاسی از جان گذشته و فداکار را نیز دیدیم که برای آرمانهای شریف خود تا آخر ایستادند که بیشتر آنها بدون اینکه به مبارزه مسلحانه باور داشته باشند. توسط دو ارتجاع حاکم در خون نشستند.

آقای کشتگر !
پویان در بخشی از جزوه مورد بحث می نویسد:« این راه ( مارزه مسلحانه ـ از من ) با حمایت منفعل کارگران از مبارزه انقلابی آغاز میشود ودر ادامه ی خود به حمایت فعال آنان می انجامد(۱) (رجوع به زیر نویس)

«خرابکاری » !!!
پویان در زیر نویس (۱) چنین نوشته ست:
« به محض اینکه قدرت انقلابی از طریق اعمال خود به یک واقعیت زنده تبدیل شد[…..] خرابکاری های کوچک در مکان ها، موسسات یا هر آن چه متلق به دشمن = بورژوائی ،بوروکراتیک ، کمپرادور = و بطور کلی دولتمردان است [….] این خرابکاری ها در ادامه ی خود چیزی را به به مخاطره می اندازد که دشمن از آن بسیار می ترسد.
کارگران جوان زیرکانه بی آنکه ری پائی از خرابکاری خود بر جای بگذارند در امر تولید اخلال می کنند. [ نقبل قسمتی از زیر نویس (۱) ]
( در ک ما در سال ۵۰ : مگر تمام سرمایه داری ، انباشت سود و سرمایه ی از کار و ارزش اضفی و متعلق به کارگران و استثمار شدگان نیست؟ مگر نباید مناسبات سرمایه داری را به مناسبات سوسیالیستی تبدیل کرد ؟ چراباید دارائیهای مردم و کارگران که در تملک سرمایه داران داران می باشد را نابود کرد؟)

علیه تبلیغات حکومت آریامهری
ما در سال ۵۰ با وجودیکه از مبارزات چریکها و دیگر مبارزان راه آزادی و استقلال و عدالت اجتماعی حمایت می کردیم ولی مبارزه مسلحانه را تنها راه مبارزه نمی دانستیم.

از اینکه حکومت جنایتکار و در راس آن شاه مُنکر زندانی سیاسی بود و ادعا می کرد. فقط چند «خرابکار» در زندانند بشدت انزجار داشتیم. ولی این را ادبیات امیر پرویز پوبان نیز تبلیغ کرده بود.

بدبختانه در نبود آزادی و با وجود سانسور سیستماتیک و خطرات دیگر ، امکان به نقد کشیدن جزوه ی امیر پرویز پوبان و سایر نشریات جنبش دموکراتیک ، چپ و کارگری وجود نداشت.

آقای کشتگر !
ولی سال ۶۰ و بد تر از آن امروز به جروه ی «ضرورت مبارزه مسلحانه و رد بقا» چسبیدن ، بدون اینکه به مضمون غیر مارکسیستی آن توجه کنی بسیار سئوال انگیز ست.
واقعا با نسل جوان ایران چگونه می توان همراه و همدل شد؟

امیر مُمبینی
امیر مُمبینی
1 سال قبل

خانلر کوشکی، دوست گرامی!

خودم نیز متوجه اشتباه در آن جمله شدم. منظور من مسئولان مستقیم تشکیلاتی بود، لایه بعد از کمیته مرکزی. رده دوم به این معنی بود. یعنی رده بلافاصله بعد از کمیته مرکزی. سه تن از آن دوستان طی نامه ای به هیات سیاسی خواستار عدم شرکت اما در هیات سیاسی به دلیل مخالاف با مشی سیاسی و روند وحدت شده بودند. کمیته مرکزی به نامه بپرداخت. انتقاد شما درست است. میپذیرم. سپاس از توجه دادن شما.

حسن آقا مخمدی
حسن آقا مخمدی
1 سال قبل

بالاخره من یکی که نفهمیدم این بیانیه متعلق به جریان ۱۶ آذر بود یا نه؟ وقتی یکی از رهبراان اکثریت ۱۶ آذر یادش نمی آید که از جمهوری اسلامی حمایت می کردند دیگر چه باید کرد؟ بهرحال اختلافشان با اکثریتی های فرخ نگهدر سر حزب توده بود و تا آنجا که معلوم هست با جمهوری اسلامی اختلافی نداشتند.

ب. دیدار
ب. دیدار
1 سال قبل

در رابطه با ادعاهای علی کشتگر

مقدمه: این کامنت از طرف یک دوستدار حزب توده ایران نوشته می شود. اینجانب هیچگونه رابطه تشکیلاتی با حزب توده ایران ندارم.

۱- استناد به گفته های محمدعلی عمویی پرسش برانگیر است. محمد علی عمویی از مقطع دستگیری و بعداز “آزادی” هیچگونه ارتباط تشکیلاتی با حزب توده ایران نداشته و هر گونه ارتباط ایشان با حزب توده از طرف هر کس و جریانی چنانچه باعث گمراهی فعالان صادق سیاسی در داخل ایران بشود و موقعیت آنها را به خطر اندازد باید قویا محکوم و شدیدا از آن اجتناب بشود.

۲- رژیم ولایت فقیه بارها و بارها فعالان سیاسی را زندان و تحت شکنجه های وحشیانه وادار به اعترافات و اقرارهایی کرده است که بعدا معلوم گردیده است به زور از زندانی اقرار گرفته شده است. خاطرات کیانوری و عمویی به عنوان مثال تحت نظارت کامل نیروهای امنیتی نگارش و اجازه انتشار می یابند. استناد به آنها از طرف هر شخص و جریان سیاسی تایید عملکردهای تاکنونی نیروهای امنیتی رژیم ولایت فقیه است.

۳- علی کشتگر بیشتر از آنکه هدفش موشکافی واقعه ای باشد که اهمیت خود را از همان سال های اولیه از دست داد، ادامه چپ ستیزی وی به این بهانه باید قلمداد شود.

۴- رژیم ولایت فقیه در یورش وحشیانه به حزب توده ایران و سازمان اکثریت تعداد زیادی از بهترین کادرهای شناخته شده حزب توده ایران و سازمان اکثریت را دستگیرکرد. تعدادی در زیر شکنجه شهید شدند و تعداد زیادی در جریان کشتار تابستان ۶۷ اعدام شدند. رژیم ولایت فقیه با این ادعا که حزب توده ایران به این دلیل که برای شوروی جاسوسی می کرده است اعضای آن دستگیرشدند. ادعایی که رژیم شاه هم بر آن اصرار داشت و رژیم ولایت فقیه هم با همان بهانه به سرکوب حزب توده ایران اقدام کرد. علی کشتگر در این نوشتار چندین بار و با تاکید و همراه با دو رژیم جنایتکار شاه و خمینی عملا سرکوب، شکنجه و اعدام تعداد زیادی از بهترین فرزندان میهن ما را تایید کرده است.

حزب توده ایران در ارزیابی خود در مقطع اول انقلاب دچار اشتباهاتی شد که قابل انکار نیست اما هیچگاه ازمبارزه برای تامین منافع زحمتکشان میهن فروگذاری نکرده است. حزب توده ایران حمایت از اتحاد شوروی ودیگر کشورهای سوسیالیستی را جزو کارنامه درخشان سیاسی خود ارزیابی کرده است. حمایت از این سیستم به معنی جاسوسی نبوده و نیست

۵- علی کشتگر ادعا می کند که تعداد زیادی از کادرها ، اعضا و هواداران اکثریت به جریان ۱۶ آذر پیوستند. حالا این سوال پیش می آید که این تعداد گسترده از افراد کجا رفتند، کجا هستند و عملکرد آنها را باید در کجا باید پیگیری کرد. آیا این گروه عظیم نشریه، سایت اینترنتی و تشکیلات سازمانی مشخصی دارد؟

۶- از هنگام حمله روسیه به اوکراین، چپ ستیزان از جمله علی کشتگر فرصت طلبانه سعی کردند وانمود کنند که چپ با حمله روسیه به اوکراین موافق است. علی کشتگر مقاله هایی هم در این رابطه نوشت که در سایت های مختلف از جمله سایت دست راستی گویا انتشار یافت که به شدت چپ ستیزانه بود. این چپ ستیزی علی کشتگر که خوشبختانه به ضد خود تبدیل شد در حالی انتشار یافت که اتفاقا تمامی نیروهای چپ و از جمله حزب توده ایران حمله روسیه به اوکراین را محکوم کردند. جالب اینکه جریاناتی مثل پیک نت و سایت مهر در این رابطه به دفاع از تجاوز روسیه پرداختند. وابستگی این جریانات به نیروهای امنیتی رژیم را حتی اگر صد در صد هم قبول نکنید اما نمی شود منکر حمایت آنها از رژیم بود. چنین جریانات معلوم الحال ارتباطی با چپ ایران ندارند و علی کشتگر به این موضوع واقف است اما در لفافه با استناد به آنها سعی دارد این را القا کند که چپ و یه به عبارت دیگر “چپ سنتی” از روسیه حمایت می کند. عناد آشکار علی کشتگر با جریان چپ بر سر اوکراین این است که نیروهای چپ علاوه بر محکوم کردن روسیه، نقش مخرب ناتو و کشورهای امپریالیستی را نیز برجسته کرده اند. علی کشتگر به دلایلی که کاملا آشکار است به یک طرف قضیه بیشتر تکیه کرده است.

۷- علی کشتگر ادعا می کند مقامات روسی از مهرداد پاکزاد و به عبارت دیگر جریان ۱۶ آذر خواسته اند برای آنها جاسوسی کنند. علی کشتگر ادعا می کند آنها در صدد بودند جریان مستقل چپ را در ایران تقویت کنند. سول اساسی این است اگر این ادعا درست باشد پس دلیل ملاقات جریان سیاسی ۱۶ آذر با یک مقام روسی با چه توجیهی صورت گرفته است. و یا رفتن شما به افغانستانی که تحت اشغال شوروی بود با چه توجیهی صورت گرفت؟

به علی کشتگر باید یادآوری کرد که وی اولین و آخرین نفری نیست که پرچم چپ ستیزی و در راس آن توده ای ستیزی را در دست گرفته است اما به طور حتم و یقین به سرنوشت مشابه دیگران دچار گردیده است.

به علی کشتگر باید یادآوری کرد در دهه هفتاد شمسی ایشان تقریبا یک پای ثابت “تحلیل گر” در رادیو اسراییل بود و به طور متناوب اظهارات و سخنان وی از رادیو اسراییل پخش می گردید.

آیا می شود گفت علی کشتگر برای اسراییل جاسوسی می کرده است؟

قضاوت بر سر شرافت سیاسی و یا امتیاز خواهی با خوانندگان

با تشکر

نصرت درویش
نصرت درویش
1 سال قبل

آقای حمید پیرنیا به یکی از اسناد مهم گروه ۱۶ آذر اشاره کرده اند.این بیانیه در سایت اسناد اپوزیسیون منتشر شده است.

آقای علی کشتگر می گویند که این سند جعلی است.

سئوال این است که آیا سایت اسناد اپوزیسیون دست به انتشار جعلیات زده است؟
اگر چنین است، به چه دلیل آقای کشتگر به آقای پیرنیا اعتراض می کنند؟

چناچه ایشان به مسئولان سایت اسناد اپوزیسیون اعتراض کردند و مسئولان سایت هم عذرخواهی کردند، ما نیز به عنوان خواننده متوجه خواهیم شد که حق با آقای کشتگر است و این سند جعلی است.

اما اگر آقای کشتگر فقط بگویند که این سند جعلی است و توضیحی ارائه ندهند، خواننده به طور منطقی به این نتیجه خواهد رسید که این سند موثق است.

بابک مهرانی
بابک مهرانی
1 سال قبل
پاسخ به  نصرت درویش

اولین سئوال و کامنت از آقای بهروز فراهانی نیز راجع به «بیانیه ۱۶ آذر » در پائین این صفحه دیده میشود که نظر بسیاری را جلب کرده ست .

کیا
کیا
1 سال قبل

چونکه آقای کشتگر بدون شکنجه و به شکلی آزاد نظر خود را تغییر داده است اینچنین با مسائل قدیمی ای که شاید هم دیگر برای ایشان مهم نباشند ، راست و یا دروغ ، مورد حمله قرار دادن. ، انصاف نیست .
ایشان اکنون در کجا قرار دارند مهم است و قابل بحث!

مینا متین اعظم
مینا متین اعظم
1 سال قبل
پاسخ به  کیا

دوست عزیز عجب پاسخ بیرحمانه و غیر منطقی اظهار نمودید. یعنی افرادی که زیر شکنجه و فشار مجبور به پذیرش و اعتراف به نظراتی شده اند رواست که زیر انتقاد قرار دهیم و بازخواست کنیم اما کسانی که داوطلبانه و آزادانه تغییر نظر داده اند را کاری به کارشان نداشته باشیم و بی خیال شویم. خلاصه شمشیر را بر سر گرفتاران و زجر کشیدگان باید کشید چه از سوی رژیم و چه از سوی رفقا.
در این سایت طی مقالات متعدد و دائمی تاریخ چپ واکاوی می شود و اصلا دلیل نوشتن این مقاله از سوی آقای کشتگر هم پاسخ به مطلب آقای ممبینی است که با گزاره های تاریخی تحلیل کرده بودند. ضمن این که خود آقای کشتگر تاریخ و وقایع قدیمی را روایت کرده اند اما شما توصیه می کنید با مسائل قدیمی کار نداشته باشیم. ای عجب…

کیا
کیا
1 سال قبل

بی‌رحمانه ولی منطقی!
این تغییر نظر بر اثر تجربیات شخصی و تحلیل سیاسی صورت گرفته است و به نفع حاکمیت نیست.
تغییر نظر در زیر شکنجه و به نفع حاکمیت از جنس مخالف است گر چه شکنجه را بهانه کردن و به آن اعتبار دادن قصد من نبود و برداشتی است که شما داشته اید و شاید هم در حدودی صحیح باشد.

علی کشتگر
علی کشتگر
1 سال قبل

آیا کسی هست که بتواند به من بگوید این نوشته ٣۴ صفحه ای عجیب و غریب و بیگانه با نظرات و ادبیات جریان ١۶اذرکه آقای حمید پیرنیا لینک آن را زیر نظر خود آورده و آن را بیانیه ١۶ جا زده از کجا آمده نویسنده یا نویسندگان آن چه کسانی هستند؟و بلاخره ایشان چه گونه به خود اجازه چنین
جعلی داده و به راستی مسئولیت سایت جدی و وزین اخبار روز در این میان در قبال چنین جعلیات
آشکاری چیست؟

حمید پیرنیا
حمید پیرنیا
1 سال قبل
پاسخ به  علی کشتگر

جناب کشتگر شما باب بحثی را آغاز کردید و بسیاری چون من که زیاد گروه شما را دنبال نکرده ام در سایت اسناد اپوزیسیون به دنبال دیدگاههای آن روز شما بودم. در این سایت معتبر که اکنون به منبع بسیار خوبی برای این پژوهشها تبدیل شده زیر نام ۱۶ آذر چندین سند آمده که یکی از آنها همین” در راه تدارک نخستین کنگره سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)، با انحلال طلبی مبارزه کنیم، از وحدت اصولی دفاع نمائیم، بیانیه ۱۶ آذر ۱۳۶۰” است و آن پاراگراف هم از همان مطلب استخراج شده. البته همین مواضع در قسمت های دیگر این بیانیه مفصل دیده می شود. بهتر است خوددار و متین باشید و به جای این که من را به “جا زدن و جعل” یک سند متهم کنید به سایت اسناد مراجعه کنید که البته سند به صورت عکس است و مشخص است سند قدیمی است. متاسفانه به لحاظ فنی نمی شود در این سایت خود سند را گذاشت و باید به آن لینک که در کامنت اول دادم مراجعه کنید. رفتن به سایت اسناد و بخش ۱۶ آذر بیست ثانیه هم طول نمی کشد. خیلی کمتر از وقتی که دو بار برای ابراز حیرت و تکذیب و توهین گذاشته اید.
به هرحال برای من که اساسا با جریان شما زیاد آشنایی نداشتم حداقل سه موضوع روشن شد:
اول این که مواضع سیاسی شما در قبال رژیم در سال ۱۳۶۰ مانند اکثریت و حزب توده بوده. بعد از آن هم که آن دو جریان هم گرفتار شعار سرنگونی شدند و نظراتشان رادیکال شد. و مسئله شما عمدتا انحلال طلبی سازمان و حل شدن در حزب توده بوده.
نکته دوم که دریافتم این بود که شما در خلال مقاله تان که با آب و تاب فراوان جزئیاتی را شرح داده اید اما در یک سطر کوتاه و شتابزده اشاره کرده اید که به دلیل این که اکثریت رهبری جریان شما مدافع همکاری با صدام و گرفتن کمک از او بوده اند اما شما مخالف بوده اید و از رهبری جریانی که موسوم به نام خودتان است یعنی کشتگر برکنار شدید. من با خواندن آن سطر کوتاه واقعا یخ کردم. چون تصورم این بود که چپ ها به چنین ورطه هایی سقوط نمی کنند و کاش بیشتر از این تجربه تلخ و دردناک اما آموختنی برای ما می نوشتید. همینجا اضافه کنم که احترامم نسبت به شما با آگاهی از برخورد قاطع تان با چنین حرکات ضد وطن و پلشت دو چندان شد.
نکته سوم هم که دریافتم و برای آن متاسفم کم تحملی و خشونت بیان شماست. کاش افرادی در سطح شما که جزو شناخته شدگان چپ هستید با سعه صدر و صبوری به پاسخ می پرداختید که این نیز درسی برای جوانان و نوآموزان مکتب چپ باشد. این هم به نظرم رسید که شما که در قبال یک کامنت چنین رفتار و ادبیاتی آن هم در پایان میانسال از خود نشان می دهید هنگام جوانی و انشعاب چقدر کم تحمل و تندخو بوده اید. با احترام و درود

علی کشتگر
علی کشتگر
1 سال قبل

مسئول محترم سایت اخبار روز لینکی که آقای پیرنیا به عنوان بیانیه ١۶ آذر در پایین نظرش آورده هیچ ربطی به بیانیه ١۶ ندارد ومعلوم نیست از کجا آورده این نوع نظر دادن با استناد به آن چه هیچ ربطی به بیانیه ١۶ ندارد کار کسی که اهل بحث سالم و شفاف باشد نیست

حمید پیرنیا
حمید پیرنیا
1 سال قبل
پاسخ به  علی کشتگر

جناب کشتگر لینک مطلب که ذکر شده است. با عجله مطالعه کردید و برآشفتید. پاراگراف عینا از همان بیانیه که عنوانش آمده از سایت اسناد اپوزیسیون و از قسمت ۱۶ آذر آمده. سری به لینک بزنید به حافظه تان کمک می کند.

علی کشتگر
علی کشتگر
1 سال قبل

سلام بر همه کسانی که نظر داده اند وظیفه خود می‌دانم که به دوستانی که نظر. داده اند پاسخ دهم
عجالتا باید بگویم که من هرگز و در هیچ زمانی سردبیر نشریه کار و کاراکثریت نبوده ام

سعید نورآذز
سعید نورآذز
1 سال قبل
پاسخ به  علی کشتگر

من نوشتم :
«مگر نه اینکه آقای کشتگر مسئول و سردبیر نشریه کار فدائیان اکثریت بود.»
این را با تردید نوشتم .چون میدانستم مدیر مسئول نشریه کار زنده یاد محمد غبرائی بود که برای مذاکره با دادستانی ارتجاع برای کسب مجوز انتشار رفت و پر پر شد.
اما شما بهتر می دانید که اصلا پُست سردبیری نشریه کار در آن زمان وجود داشت یا نه !! .

ولی شما در همین نقل قول «اعدام سعید سلطنپور » با ایما ء و اشاره نوشتی که شجاعت بخرج دادی و باره ی اعدام سعید سلطان پور نوشتی :
« من ابتذال تمام عیار در سیاست حمایت از “خط ضد امپریالیستی امام خمینی”  را در برخورد رهبری سازمان با اعدام شاعر رزمنده فدایی سعید سلطانپور لمس کردم. در آن زمان یکی از اعضای هیئت تحریریه به خود اجازه داده بود، در روزنامه کار آن جنایت را محکوم کند(۳) اما آقای نگهدار و عده ی دیگری از اعضای کمیته مرکزی آن زمان این کار را سرپیچی از خط سیاسی سازمان تلقی کردند و خواستار توبیخ فرد خاطی بودند! »

این ادعای جنابعالی در همان سال ۹۸ با اعتراضات زیادی روبرو شد . چه اصرار دارید که موضوع را پیچیده کنید . مثلا می خوهید تواضع نشان دهید؟ ه بصورت نامشخص می نویسی «یکی از اعضای هیئت تحریریه به خود اجازه داد در روزنامه کار آن جنایت را محکوم کند(۳)
البته آن عضو شجاع کسی چون جنابعالی نبود . حالا بعداز دهه ها از آرشیو بیرون کشیده اید.
در زیر مقاله ی مربوطه در میهن شماره ۲۹ در ۲۱ مهرماه ۱۳۹۸ از زیر نویس ( ۳) خبری نیست .
از کامنت های معترضین هم خبری نیست .در نتیجه شما به ابهامات دامن میزنید.
ولی در تمام دعواها بین جنابعالی و رهبران سازمان اکثریت معلوم بوده که نویسنده ی آن مطلب جنابعالی بود.
از آن گذشته همه ازدست به قلم بودن شما در نشریه کار تعریف می کنند.
شما اصرار دارید که بگوئید که در نشر و پخش آن مواضع وحشتناک سازمان اکثریت بعداز اشغال سفارت نقشی نداشتید!!
چون خودتان در رمورد «اعضاء هیئت تجریریه کار » اشاره کرده اید.
من در تمام دیالوگ ها جز تعریف از نقش شما در نشریه کار چیزی نخوانده ام .
حالا اگر شما می خواهید امروز حساب خود را از بقیه ی ی اعضاء هیئت تحریریه کار اکثریت جدا کنی و به ما بقبولانی که فقط مطالب «انقلابی» می نوشتی نه آن مواضع عجیب و غریب علیه دیگر نیروها و برای حکومت ارتجاعی .
چه فرقی می کند که از اعضاء هیئت تحریریه بودی یا به «استنباط» نادرست من سردبیر نشریه کار؟
آیا چنین بحث های شما عذر بدتر از «گناه» نیست؟
نکات دیگری هم در باره ی یکه تازی و اتهامات شما در این مقاله علیه دیگر نیروهای سیاسی دارم که اگر علاقمند هستید مطرح کنم؟
در ضمن ارتباط «شرافت سیاسی» با «قتل های ناموسی » را نیز به آینده موکول می کنم.
ولی مشکل شما فقط با رهبران سازمان اکثریت نیست.

سعید نور آذر
سعید نور آذر
1 سال قبل

شرافت سیاسی و «قتل های ناموسی» !!
این یادداشت را به این خاطر می نویسم که آقای علی کشتگر سردبیر نشریه کار فدائیان اکثریت تا انشعاب «بیانیه ۱۶ آذر» بود که امروز خیلی راحت . می گوید:
««من ابتذال تمام عیار در سیاست حمایت از “خط ضد امپریالیستی امام خمینی” را در برخورد رهبری سازمان با اعدام شاعر رزمنده فدایی سعید سلطانپور لمس کردم.»
آیا این لفاظی ها تغییری در نقش سر دبیر کار فدائین اکثریت با آن همه مواضع مشعشع سالیان ایجاد خواهد کرد.
بیانیه ۱۶ اذر هم سندی ست که نشان میدهد همان ادبیات بعداز انشعاب هم حاکم بوده ست.

امروز نوشته های آقای کشتگر در رسانه های اجتماعی مختلف همسو با بسیاری از «پشیمان شدگان» و مخالفان کسانی که در دو رژیم برای راه استقلال ، آزادی و عدالت اجتماعی مبارزه کردند دیده می شود . بنظر میرسد کشتگر در جستجوی مخاطبان جدید از بانده های مختلف پوپولیستی تمامیت خواه می باشد.
پیش از این تصور می کردم که فقط بعضی از اکثریتی ها از حکومت ولایت فقیه حماایت می کنند و یا به جبهه ی راست ها پیوسته اند.
ولی گویا «بعضی» از«بیانیه ۱۶ آذر » نیز دست کمی از «بعضی» اکثریتی ها ندارند.
با این وجود کشتگر هر از چندی، گریزی به گذشته ی «درخشان» خود میزنند و عده ای را وادار به پاسخگوئی روایت های کج و کوله ی خود می کنند که خودش نوعی تبلیغات مجانی برای بازاریابی می شود.
طرفه آنکه آقای کشتگر از حافظه ی خودش خیلی هم مطمئن هستند.
در نوشته ی حاضر اتفاقا به یکی از «شاهکار» های قبلی خود استناد کرده ولی آدرسی ناقص هم داده ست.
( ۴- چهل سال ترویج رندانه انفعال نوشته علی کشتگر منتشر شده در ماهنامه “میهن”)
ولی ، آقای کشتگرخودش امروز« ٰرندانه» این آدرس ناقص را میدهد .بدون اینکه بنویسد شماره ۲۹ مهرماه ۱۳۹۸ !!!
در مقاله ی مورد نظر، آقای کشتگر با مخلوطی از راست و ناراست به تصمیم گیری های رهبران سازمان اکثریت در سالهای بعداز انقلاب به خصوص سال سیاه ۱۳۶۰ می پردازد.تا نقش خود را در چند سال سردبیری و مسئولیت در نشریه کار اکثریت ماسمالی کند.
یکی از مورد های مهم این مقاله موضوع اعدام زنده یاد سعید سلطانپوربود.

عین نوشته آقای کشتگر را در اینجا می گزارم
اعدام سعید سلطانپور
من ابتذال تمام عیار در سیاست حمایت از “خط ضد امپریالیستی امام خمینی” را در برخورد رهبری سازمان با اعدام شاعر رزمنده فدایی سعید سلطانپور لمس کردم. در آن زمان یکی از اعضای هیئت تحریریه به خود اجازه داده بود، در روزنامه کار آن جنایت را محکوم کند(۳) اما آقای نگهدار و عده ی دیگری از اعضای کمیته مرکزی آن زمان این کار را سرپیچی از خط سیاسی سازمان تلقی کردند و خواستار توبیخ فرد خاطی بودند! آنها بر آن بودند که سعید سلطانپور و سایر قربانیان نظام جمهوری اسلامی بخاطر ایستادگی در برابر انقلاب و همسویی با آمریکا اعدام شده اند و نباید از آنان دفاع کرد. این مساله در آن زمان به من نشان داد که تعصب ایدئولوژیک عواطف انسانی را چنان نابود می کند، که افراد نزدیک ترین همرزمان دیروز خود را با وجدان راحت قربانی می کنند. و حالا بیش از سه دهه پس از آن جنایات هولناک هنوز هم نگهدار مدعی است که قربانیان رژیم فریب خوردگان آمریکا بودند؟ من البته با توجه به احتمال شه ورگج (۴)بودن ایشان صحت این خاطره تلخ را با برخی از رفقای زنده کمیته مرکزی آن زمان قبلا چک کردم: به راستی چه انگیزه ای او را این چنین به توجیه و تبرئه جمهوری اسلامی پیگیر کرده است؟ به این پرسش در پایان این مقاله خواهیم پرداخت.
( پایان نقل قول)

به دنیال انتشار این مقاله رهبران سال ۶۰ سازمان فدائیان اکثریت از جمله آقای امیر ممبینی به تناقض گوئی ها و ناراستی های نوشته اعتراض کردند و بحث هائی کتبی در رسانه های اجتماعی صورت گرفت. در زیر مقاله ی فول ده ها پاسخ از طرف رهبران اکثریت به مقاله آقای کشتگر در نشریه میهن دیده می شد.

امروز هر چه جستجو کردم کامنت های طولانی در زیر مقاله ی فوق الذکر را پیدا نکردم .
از آقای علی کشتگر انتظار میرود تا آدرس لینک های داده شده در این نوشته را تکمیل کند تا علاقمندان به حرفهای دیگران هم دسترسی داشته باشند. کاری که در سایت وزین اخبار روز ممکن ست.

حرف آخر :
مگر نه اینکه آقای کشتگر مسئول و سردبیر نشریه کار فدائیان اکثریت بود.
آقای کشتگردر سال ۹۸ در مورد اعدام سعید سلطنپور نوشته: «من ابتذال تمام عیار در سیاست حمایت از “خط ضد امپریالیستی امام خمینی” را در برخورد رهبری سازمان با اعدام شاعر رزمنده فدایی سعید سلطانپور لمس کردم.»

آیا چنین حرفی عذر بدتر از «گناه» نیست؟

امیر مُمبینی
امیر مُمبینی
1 سال قبل

 به دوست گرامی علی کشتگر   وقتی امروز از یک دوست بزرگوار شنیدم که   مقاله‌ای نوشتید و در آنجا نوشته من در باره انشعاب ۱۶ آذر را انتقاد کردید شگفت زده شدم. وقتی مقاله شما را خواندم و دیدم که انتقاد اصلی شما به این است که گویا امتیاز خواهی را یک دلیل انشعاب ۱۶ آذر دانستم، دوباره به مقاله خودم رجوع کردم و آن جمله را خواندم:    « در آستانه انشعاب، در جلسه‌ای سه نفره در خانه من با شرکت من و علی و فرخ، وقتی گفتگو تبدار و تند شد فرخ به علی گفت، پس بگو که تو امتیاز می خواهی. علی با قاطعیت گفت، آره، من امتیاز می خواهم. اما او نگفت که چه امتیازی می خواهد و کسی هم از او نپرسید. طرح این موضوع از سوی علی بسیار تازه بود»    این جمله به حق مورد انتقاد شما است، نادقیق است و مستعد برداشتهایی که اصلا مورد نظر من نبود. آن اتفاق رخ داد. واکنش تند شما در برابر کنش تند فرخ بود. نوشتم که بحث تند و تبدار بود. در این فضا، واکنش شما به این معنی نبود که شما میخواهید بر سر امتیاز بحث کنید و یا امتیاز یک دلیل انشعاب بود یا مورد بحث در میان دوستان جریان ۱۶ آذر بود. چنین ادعایی از سوی من نقض غرض از نوشتن این مقاله بود. اشاره به این حادثه توجه دادن به این بود که ضایع شدن حق شما مسئله‌ای بود که در اذهان وجود داشت. بسیار عجیب است اگر شما بگویید اصلا مورد توجه خود شما نبود. پس، اشاره من به پرخاشهای آن روز را در همین معنایی بگیرید که اینجا نوشتم. عدم دقت در آن پراگراف را صمیمانه پوزش میخواهم.   شما نوشتید: « دوست گرامی آقای امیر ممبینی به نوعی دیگر در مقاله اش رویداد ۱۶ آذر را به اختلافات و دلخوری های شخصی و بی توجهی کمیته مرکزی به امثال من مرتبط دانسته و در اثبات این مدعا از آقای کیانوری نقل قول آورده است»   حرف آقای کیانوری درست بود و اگر شامل شما نمی شد شامل من میشود. من در تکه‌ای از خاطرات ناتمام خودم نوشتم مقاومت من در زیر بازجویی بیش از هر چیز به خاطر خودم بود. مقاومت من قبل از هرچیز دفاع از خودم بود در برابر توهین شکستن و توبه کردن در پیشگاه انچوچک‌ها. با این روحیه، اگر من احساس میکردم که مورد تضییق قرار میگیرم بیدرنگ فدایی را ترک میکردم. شما میدانید که تقریبا تا آخرین لحظات با جریان ۱۶ آذر بودم. اما انشعاب را نپذیرفتم. دوست گرامی بهزاد کریمی نوشت که امیر در آستانه انشعاب زیر فشار عقب نشست. من قضاوت نادوستانه را از سوی فداییان خلق امری معمول میدانم. تمام اعضای زنده هیأت سیاسی و کمیته مرکزی گواه هستند که حتی یک نفر به خودش اجازه نداد به من بگوید انشعاب نکن یا بر من فشاری وارد آورده باشد. این که کسان رده دومی به خودشان فشار می آوردند که از شر من خلاص شوند امر خودشان بود نه امر من. بعید میدانم کسی از دستگاه رهبری نمیدانست که من اهل انشعاب به این سادگی نیستم. فکر میکردم که داماد تا در حجله میرود و از هیبت عروس پا به فرار میگذارد! همین را به گروه انشعابی از مازندران، به جواد فولادی گفتم و همین را به دوست گرامی حشمت رئیسی گفتم، وقتی تصمیم گرفت که به حزب بپیوندد، در خیابان ظفر بود و یک غروب آفتابی که حشمت را دیدم غرق در کرامات حزب و گفتم تو با حزب جور نخواهی بود و بهتر است منصرف شوی. برعکس دفاع شما رفیق کشتگر، من اهل انشعاب به خاطر خطیر خود هم هستم!!! اگر یک حسن در من باشد همانا آمادگیم در برملا کردن ناحسن‌های خودم است. چهار بار با جریانهای مخالف همراه و با انشعاب مخالف بودم. آخرین بار در اجا، درست مثل ۱۶ آذر. حزب دارای اختلاف را دوست دارم نه بدون اختلاف را. این را برای رفع تقصیر از افراد بی تقصیر مینویسم. هر چه در طول تاریخ سیاسی‌ام انجام دادم با رهبری خودم بود. بر این پایه، اگر شما بگویید که تضییقات در شما واکنشی به وجود نمی آورد حتماً راست است، اما حتماً مورد شگفتی من است.   نوشتید: امیر رویداد ۱۶ آذر را به اختلافات و دلخوری های شخصی و بی توجهی کمیته مرکزی به امثال من مرتبط دانسته است، به این شکل نیست. چگونگی گزینش کلمات و پرداختن ساختار جمله، حتی در عین همگونی واژه‌ها، میتواند مفهومی متفاوت داشته باشد. من انتظار داشتم چهره روشنفکری مثل شما اهمیت نوشته مرا دریابد. من نوشتم دو چیز در انشعاب ۱۶ آذر بنیادی بود، یکی مخالفت با انحلال سازمان در حزب توده ایران، دیگری بیگانگی گسترش یابنده نسبت به سازمان و روندهای عمده آن. علی عزیز! رابطه بیگانگی با انشعاب پدیده‌ای بسیار ژرفتر و پیچیده تر از اختلافات و دلخوری‌های شخصی است. این که من هم اکنون جهان موجود و روندهای عمده جهانی را همچون کابوس میبینم و با این جهان کاپیتالیسم ساخته‌ی بیزار کننده احساس بیگانگی میکنم و بر اثر این بیگانگی پی یگانگی با یک جریان سیاسی متفاوت میگردم ربطی به اختلافات شخصی من با کس و جایی ندارد. وقتی یک چریک فدایی فردای علنی شدن سازمان خود را در یک سازمان ناآشنا می‌یابد و با وضعیت جدید احساس بیگانگی میکند ربطی به اخلتلاف او با این و آن ندارد. حتما شما فیلم گودبای لنین را دیدید. این فیلم بیگانگی ژرف یک کمونیست ساده و صادق با تحولات پس از سقوط شوروی را تحلیل میکند و ما می‌بینیم او را در کفنی از خاطرات به آن دنیا رهسپار میکنند. احساس بیگانگی نسبت به وضعیت موجود یک جریان سیاسی یک عامل تأثیرگذار ژرف است. در پایان: آن چه باعث انشعاب ۱۶ آذر شد یکی مخالفت با انحلال سازمان در حزب توده ایران و در احزاب شورویست بود، دیگری بیگانه شدن تدریجی بخش عظیمی از نیروی ما با سازمان و روندهای عمده‌ی درون آن. انشعاب ۱۶ آذر تنها یک بخش از مجموع نیروهای کنده شده از جنبش چریکهای فدایی خلق بود. مخالفت با انحلال سازمان موجه‌ترین انگیزه برای جدایی بود.    با بهترین آرزوها برای شما امیر مُمبینی ۲۰۲۲-۰۶-۱۸

خانلر کوشکی
خانلر کوشکی
1 سال قبل

آقای امیر ممبینی

اعتراض و ناراحتی شما از اینکه گفته شده ” امیر در آستانه انشعاب زیر فشار عقب نشست” قابل قبول است . توضیحات بعدی شما “……حتی یک نفر به خودش اجازه نداد به من بگوید انشعاب نکن یا بر من فشاری وارد آورده باشد. ” استقلال فکری شما را نشان می دهد.  ولی متاسفانه در ادامه دفاع از جایگاه فکری خود می گویید   ” ..این که کسان رده دومی به خودشان فشار می آوردند که از شر من خلاص شوند ” .  دست به تحقیر می زنید که شایسته شما “رده اولی” نیست . در ضمن منظور شما از ” که از شر من خلاص شوند ”  چیست ؟

حمید پیرنیا
حمید پیرنیا
1 سال قبل

بخشی از بیانیه جناب کشتگر و یارانش در ۱۶ آذر که خلاف اظهارات ایشان در مقاله بالا به ویژه در بند یک از نظرات گروه کشتگر نظرات مثبت و صریحی در مورد جمهوری اسلامی بیان کرده اند: در راه تدارک نخستین کنگره سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
با انحلال طلبی مبارزه کنیم، از وحدت اصولی دفاع نمائیم
” ما از نفی دستاوردهای ارزنده انقلاب، از انکارِ ماهیت ملی و ضد امپریالیست حکومت جمهوری اسلامی ایران،
از برخوردهای شتابزده و آسیب رسان نسبت به مسئله ی ملیِ خلقهای میهن، که خود از قعر دریافتهای
مغشوش از مضمونِ انقلاب دموکراتیک، از نگرش ذهنگرایانه و چپ اندیشانه به جنبش کارگری و از اعماق
برداشتهای التقاطی از جنبش جهانی کمونیستی نشئت میگرفت، به بلندای خط الرأسی رسیده ایم که امروز
میتوانیم از فراز آن با پشتوانۀ مارکسیست- لنینیسم خلاق، با تکیه بر پایگاه مردمی سازمان، و با پشتیاری
دنیایی از عشق و امید و شادابی کمونیستی، مصمتر و پر خروشتر از همیشه به پیش تازیم.
ما در روند رشد و تکامل خود، مشی چریکی را کنار نهادیم، واقعیت انقلاب بهمن را، انقلابی که خود
دوشادوش خلق کبیرمان به پایش جان نثار کردیم و در حد توانمان قهرمانانه در آن شرکت جستیم، بیشتر
درک کردیم. به ماهیت مستقل، ملی و ضد امپریالیسم حکومت جمهوری اسلامی ایران پی بردیم.”
لینک مطلب بالا: https://www.iran-archive.com/sites/default/files/2021-08/sazmane-fadaiyane-khalghe-iran-16-azar-bayaniie-16-azar.pdf

علیرضا
علیرضا
1 سال قبل

مسئول محترم اخبار روز / مقاله‌ی بالا حاوی روایت‌های مهم تاریخی است. در درج کامنت از سوی افرادی که هویت‌شان نامشخص است لطفاً دقت فرمایید. ادعاهای آقای کشتگر اگر قرار است تکذیب شود باید از سوی افرادی با هویت مشخص تکذیب شود نه با از سوی کامنت‌گذارانی با نام‌های زندانی و نادر و توأم با فحش و ناسزا.

نصرت درویش
نصرت درویش
1 سال قبل
پاسخ به  علیرضا

جناب علیرضا شما بیائید و به عنوان الگو عمل کنید.
شما که روایات آقای کشتگر را مهم می دانید ، شاید بهتر باشد که خودتان با نام اصلی کامنت بنویسید تا خوانندگان دیگر بدانند که افرادی با هویت مشخص، مانند شما نیز هستند که روایات آقای کشتگر را موثق می دانند.

نادر
نادر
1 سال قبل

چند سوال از آقاى کشتگر
١. ممکن است لطف کنید (با توجه به اینکه طبق ادعاى خودتان داراى حافظه قوى و آگاهى تئوریک بالا) توضیح دهید که در کدام کتاب تاریخى و یا مدارک رسمى معتبر با نام “سازمان فدائى” و با “فدائیان خلق” برخورد کرده اید و این دو نام را بجاى سازمان چریکهاى فدائى خلق ایران جا میزنید؟ براستى چرا بعد از این همه سال فاجعه بعد از فاجعه که به ثمر رساندید هنوز از نام چریک واهمه دارید و وحشت دارید که این لغت را بزبان بیاورید؟ شما و هرکس دیگرى آزادید که نامى براى خود و سازمانتان انتخاب کنید ولى این حق را ندارید که نام سازمانى که صدها جان زلال آن را بنیاد نهادند را مصادره کرده و بدلخواه خود لغاتى از آن را سانسور کنید
٢. با توجه به داشتن حافظه قوى، میتوانم سوال کنم که در چه زمانى و به معرفى و تائید چه کسى وارد سازمان چریکهاى فدائى خلق ایران شدید؟ فکر نمیکنید که مساوى تمام عمرتان نباشد؟
٣. اگر شما اختلاف عمیقى از سال ۵٨ با فرخ نگهدار و هم فکرانش داشتید و جدائى اخیر ایشان و على توسلى از حزب چپ را در راستاى منافع دستگاه هاى امنیتى جمهورى اسلامى میدانید پس چگونه با فرخ نگهدار و هم فکرانش عکس هاى یادگارى در کنگره حزب چپ گرفتید؟ آیا این روش شما با مخالفین تان هست؟
۴. ممکن است لطف کنید و توضیح دهید شما که آگهى تئوریک بس بالائى دارید، این سخنان شما: “صرفنظر از مشی چریکی که دیگر کمتر کسی به آن باور داشت” و یا “صرفنظر از نادرستی مشی چریکی” ناشى از بررسى ها و تحلیل هاى علمى شما است و یا فتوا هاى شما هست؟

امیدوارم که این چهار سوال چاپ شود و آقاى کشتگر پاسخ دهند که نکات مهمى که بعد از ۴٣ سال تبلیغات مسموم، براى خواننده گان روشن شود
با تشکر

بهروز فراهانی
بهروز فراهانی
1 سال قبل

یک‌سوال از آقای کشتگر و دوستانش :
آیا در بیانیه ۱۶ آذر ، گروه شما یوی از دلایل اختلاف خود با فرخ نگهدار و رفقایش را چنین فورموله نکرده بود که :
اتحاد آنها با جمهوری اسلامی تاکتیکی هست در حالیکه اتحاد ما با جمهوری اسلامی استراتژیک هست ؟
آیا امکان دارد متن بدون ویرایش این بیانیه را در همین سایت منتشر کنید ؟
با احترام
بهروز فراهانی

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


30
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x