از زمانی که ولادیمیر پوتین دستور حمله به اوکراین را صادر کرد، یک سوال بسیار اساسی وجود دارد: مردم عادی روسیه در مورد جنگ چه فکر می کنند؟
من و همکارانم در آزمایشگاه جامعه شناسی عمومی، از ۲۷ فوریه در یک ابتکار تحقیقاتی مستقل، بیش از ۲۰۰ مصاحبه عمیق با روس ها انجام داده ایم.
تحقیقات ما نشان میدهد که جامعه روسیه همچنان دوپاره است – و بسیاری از مردم درباره جنگ و انگیزههای آن مطمئن نیستند. افرادی که ما با آن ها گفتگو کردیم، تحصیلکردهتر بودند و در شهرهای بزرگ زندگی میکردند، اما یافتهها نشاندهنده گرایشهایی است که در نظرسنجیهای گستردهتر دیده میشد: حامیان جنگ، به طور معمول، مسنتر از مخالفان جنگ هستند.
این مصاحبه ها که تصویری ظریف از نگرش های روسیه ارائه می دهد، نشان می دهد افکار عمومی بسته به آنچه در ماه های آینده رخ می دهد ممکن است در موافقت یا علیه جنگ تغییر کند.
نگرش به جنگ در روسیه به سه اردوگاه بزرگ تقسیم می شود: حامیان، مخالفان و بزرگترین گروه، «مرددین». در حالی که حامیان بر این باورند که «عملیات ویژه» روسیه موجه و ضروری است (حتی اگر بسیاری از آن احساس اضطراب و نارضایتی کنند)، مخالفان تمایل دارند نظرات خود را به صراحت بیان کنند. مثلاً از طریق اعتراض، یا با کناره گیری آشکار از زندگی اجتماعی گسترده تر.
در بین این دو گروه، افراد مرددی وجود دارند: شهروندان روسی که ادعا می کنند نظری در مورد “عملیات ویژه” ندارند و ممکن است به سمت حمایت یا مخالفت جنگ روسیه علیه اوکراین سوق یابند.
حامیان، مخالفان و مرددین در گرایش کلی خود به جنگ متفاوت هستند: در گفتگو با حامیان احساس انکار دیده می شود، در حالی که پرهیز و احساس گناه به ترتیب مشخصه مصاحبه با مرددین و مخالفان است.
در عین حال، برخی از نگرش های آنها یک پیوستار را تشکیل می دهد. با حرکت از حامیان به مرددین و سپس مخالفان، احساسات منفی بیشتر ملموس تر می شود، چشم اندازهای آینده کمتر خوش بینانه و خود جنگ بیشتر در زندگی روزمره مردم حضور می یابد.
روایات رقیب
حامیان جنگ، درست مانند دو گروه دیگر، در مصاحبه ها ناهمگن ظاهر می شوند.
برخی خواهان یک تهاجم همه جانبه هستند و از دولت روسیه به دلیل “سستی” ظاهری آن در جنگ انتقاد می کنند، در حالی که برخی دیگر مرددتر هستند.
وجه مشترک آنها انکار است: آنها تمایل دارند مسئولیت روسیه را در تهاجم انکار کنند. میزان تخریبی که ارتش روسیه به اوکراین و جمعیت آن وارد کرده است و جدی بودن عواقب تحریم ها و انزوای بین المللی برای روسیه را هم انکار کنند.
بسیاری از حامیان جنگ بر این باور بودند که تحریمها بدون توجه به تهاجم؛ علیه روسیه اعمال میشود و احساسات مشابهی در مورد واکنش بینالمللی در مورد جنگ دارند: هم تحریمها و هم جنگ اجتنابناپذیر بودند، نه به این دلیل که روسیه آنها را میخواست. آنها می گویند روسیه اولین حرکت را انجام داد.
یک مستمری بگیر از مسکو می گوید: به نظر من عملیات [نظامی] به هر حال آغاز می شد. سوال این است: چه کسی آن را شروع کرد؟
یکی دیگر از مصاحبه شوندگان گفت: «اینکه ما به دونباس حمله کنیم یا اوکراین به دونباس حمله کند، مهم نیست. ما فقط یک روز، دو روز، شاید چند ساعت جلوتر از آنها توانستیم این کار را انجام دهیم.»
در طول مصاحبه ها، اغلب این ایده مطرح می شد: اگر اوکراین هم نه، اما ایالات متحده یا ناتو آماده شروع جنگ، یا حداقل یک تهدید در آینده بودند. یک ریاضیدان ۵۰ ساله از مسکو می گوید: “به نظر می رسد یک تجاوز است زیرا روسیه ابتدا از مرز عبور کرد، اما روسیه را در گوشه ای قرار دادند.”
توجیه دیگر برای «عملیات ویژه» ناشی از این باور است که جنگ روسیه علیه اوکراین «واقعی» نیست. یک مدیر میانسال از تولا، شهری در مرکز روسیه، می گوید: “اگر یک جنگ واقعی رخ می داد، اگر هدف پوتین تسلط بر اوکراین بود، آیا منطقی بود که اوکراین را با دستکش مخملی اداره کنیم؟” – انعکاسی از این تصور که روسیه به اندازه کافی تهاجمی عمل نکرده است.
با حرکت به سمت حامیان کمتر مشتاق درگیری، تفاوت های متعددی در نگرش ها به وجود می آید.
برخلاف گروه اول، این حامیان دو سویه تر هستند. هیچ اشاره ای به “فاشیست ها” و “نازی ها” در اوکراین ندارند. احساساتی که در مصاحبه ها در مورد تهاجم ابراز می کنند ناروشن تر و درک آنها از دلایل حمله روسیه به اوکراین مبهمتر است.
به طور کلی، در حالی که حامیان جنگ تلاش میکنند مسئولیت روسیه در قبال جنگ و پیامدهای فاجعهبار آن را انکار کنند، مرددین – عمداً یا غیرعمدی – از ارائه نظر خودداری می کنند. آنها از جنگ فاصله می گیرند. ناتوانی در کشف آنچه در حال وقوع است یا عدم تأثیرگذاری دلیل چنین روحیه ای است.
برخی از مرددین به حامیان نزدیک ترند. برخی به مخالفان نزدیک ترند. در هر صورت، آنها می گویند که واقعاً دلایل جنگ را درک نمی کنند.
در مصاحبه ها، آنها علل احتمالی را فهرست می کنند. ممکن است برخی از استدلال های اصلی مدافعان جنگ را تکرار کنند – برای مثال، تهدید ناتو یا نیاز به حل و فصل مناقشه دونباس. اما مطمئن نیستند که آیا این استدلال ها منطقی هستند یا خیر. آنها از تردید استفاده می کنند تا از هر روایتی که جنگ را توضیح می دهد فاصله بگیرند.
آنها به ماهیت خشونت آمیز درگیری و مرگ و ویرانی که برای اوکراین به همراه دارد، اذعان دارند. اما مرددین به جای توجیه جنگ و انکار پیامدهای وحشتناک آن مانند حامیان، یا رد و محکوم کردن جنگ مانند مخالفان، آن را به عنوان یک واقعیت می پذیرند.
برای آنها، پوتین جنگ را به دلایل نامعلومی آغاز کرده و آنها حق تصمیم گیری در مورد آینده روسیه را به دیگران واگذار کرده اند. یک کارآفرین جوان از مسکو در توضیح اینکه چرا اخبار مربوط به جنگ را دنبال نمی کند، می گوید: “من معتقدم که ما فقط ۵٪ از اتفاقات را می دانیم.”
“اگر فرصتی داشته باشم که بر اوضاع تأثیر بگذارم، اگر چیزی به من بستگی داشته باشد، مطمئناً هر کاری برای متوقف کردن جنگ انجام خواهم داد.”
در مجموع، احساس ناتوانی مرددین منجر به نوعی عملگرایی غمانگیز میشود. آنها سعی می کنند روی زندگی خصوصی خود تمرکز کنند، حوزه ای که معتقدند می توانند آن را کنترل کنند: کار، روابط و سلامت روانشان.
در نهایت، کسانی که مخالف جنگ هستند، شدیدترین احساسات منفی را بروز می دهند: در مورد خود جنگ، ویرانی و مرگ و در مورد بی تفاوتی ای که اغلب در اطراف خود در جامعه روسیه می بینند. در مورد ناتوانی در تغییر چیزی؛ درباره آینده خود و آینده کشور.
آن ها درست مانند افراد مردد، گاهی اوقات دلایل جنگ را درک نمی کنند، اما آن را بهانه ی نمی سازند تا در مورد جنگ نظری نداشته باشند. برای آنها، جنگ روسیه علیه اوکراین هیچ توجیهی ندارد.
با نگاه کردن به هر سه گروه، میتوان دریافت چگونه استدلالهای یکسان میتوانند بسیار متفاوت در روایتهای افراد مختلف تجلی کنند.
مرددین به «جنگ اطلاعاتی» اشاره میکنند و دلایل مختلف احتمالی جنگ را برای توجیه نظرنداشتن خود فهرست میکنند. موافقان و مخالفان از همان مراجع استفاده می کنند، اما برای قضاوت به جای اجتناب از موضع گیری نسبت به جنگ.
بعد کجا؟
روش دیگر برای توصیف این سه گروه این است: کسانی که جنگ را انکار می کنند، کسانی که از آن اجتناب می کنند و کسانی که دائماً در مورد آن احساس گناه می کنند.
حامیان می پرسند: «جنگ بد است، اما آیا این یک جنگ [واقعی] است؟» و اضافه می کنند حمله به اوکراین ضروری و اجتناب ناپذیر بود. مرددها میگویند: «جنگ بد است، اما نمیدانیم چه کسی را مقصر بدانیم. مخالفان می گویند: “جنگ بد است، تقصیر روسیه است – تقصیر ما – و همه ما نفرین شده ایم.”
آیا مردم می توانند نظرات خود را تغییر دهند؟ حامیان جنگ حاضر نیستند از ایده ضروری بودن جنگ دست بکشند. اما اگر ببینند روسیه بهای بسیار بالایی را پرداخت می کند، حمایت آنها کاهش خواهد یافت. ضد حمله اخیر اوکراین در منطقه خارکف این تغییر را نشان می دهد: در حالی که برخی از جنگ افروزان هنوز سعی می کنند بر ضرورت جنگ پافشاری کنند، برخی دیگر شروع به زیر سوال بردن پیامدهای احتمالی این جنگ حتی صلاحیت تصمیم گیرندگان آن کرده اند.
تناقض آن جاست که مرددها، در عین اینکه خود را از جنگ کنار می کشند، بیشترین حساسیت را نسبت به پیامدهای آن در زندگی خصوصی خود دارند. آنها ممکن است اگر به این نتیجه برسند که چاره دیگری ندارند در اطراف پوتین متحد شوند: جنگ قبلاً رخ داده است و اکنون تمام جهان علیه ماست. یا ممکن است ناراضی تر شوند، زیرا تمایل دارند مسئولیت وضعیت فعلی را به صاحبان قدرت محول کنند – به خصوص اگر تغییر چشمگیری در رفاه شخصی خود تجربه نکنند.
ممکن است مخالفان از جنگ حمایت نکنند، اما حتی دیدگاههای آنها نیز میتواند تغییر کند، بهویژه در شرایطی که دولتهای غربی به طور فزایندهای با شهروندان روسیه دشمنی میکنند.
این طیف از احساسات نشان می دهد که جامعه روسیه به دلیل تهاجم این کشور به اوکراین در آشفتگی است. به هر حال این جنگ به پایان برسد، این احساسات راه خود را به حوزه عمومی خواهند یافت – اما هیچ کس هنوز نمی داند به چه شکلی.
ناتالیا ساولیوا، اوپن دموکراسی – برگردان برای اخبار روز: سینا بهزادی