شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

«نه!» – مارال سعید

آموزه-ی “نه گفتن” را فرزندان ایران زمین همین نوجوانان و جوانانی که اینروزها در پیشانی جنبش “زن زندگی آزادی” در خیابانهای ایران می بینید، که چشم جهانیان را خیره کرده اند، بسیار خوب آموخته اند. آنها به ساده-گی و راحتی آنچه را که در زیست هرروزه-ی خود می بینند نمی خواهند و با صدای رسا به آن “نه” می گویند

این نوشته تلاشی ست برای فهم فرزندانم، نوجوانان و جوانان ایران زمین.

جامعه-ی ایران در مقطع انقلاب بهمن ١٣۵٧ یک جامعه-ی توده وار در شکل اَخصِ کلمه بود. بدین معنی که؛ همنسلان من هنوز به مرحله-ی شهروندی پا نگذاشته بودند. و اصولاً بدین سبب بود که ما بجای قائم به ذات بودن قائم به فرد بودیم، و به همین سبب بود که علیرغم عدالت جوئی و آزادیخواهی-مان آنچه را که می خواستیم یا می جُستیم در سیمای اشخاص و در آن مقطع در چهره-ی آیت الله خمینی می دیدیم. این فرهنگ ما را بر آن میداشت که تمامی قدرتمان را به لیدر یا پیشوا تفویض کنیم. این خصیصه در تمامی جریانات سیاسی آن دوره نیز مصداق بارز داشت.

از دیگر سو؛ در سیستم آموزشی- پرورشی همین فرهنگ عقب مانده و استبدادپذیر چه در سطح خانواده و چه در سطح جامعه، آموزه ای تحت نام “نه گفتن” وجود خارجی نداشت. چرا که ما مردم، خود را صاحب حق نمی دیدیم و می انگاشتیم در خانواده، پدر، شوهر یا برادر بزرگ، در ده، کدخدا و مُلّای ده، در شهر، وکلا و زُعَمای قوم و در کشور، شاه یا قائد اعظم، صلاح و منفعت ما را می شناسند و در نظر می گیرند و اگر تشخیص دهند؛ چیزی به نفع ماست روا میدارند. در یک تگاه تاریخی درمییابیم که؛ مردمان ایران زمین در بُرهه های مختلف تاریخ، عدالت جو و آزادیخواه بوده اند لیک بر اساس همین خصیصه-ی فرهنگی که در بالا گفته شد بلافاصله تمامی قدرت خویش را به پدر، شوهر، ولی، خان، ارباب و بالاخره شاه تفویض می نموده اند تا آنها در باره-ی مُقدّرات مردم تصمیم بگیرند. و اینگونه شد و هست که چرخه-ی شیطانی “استبداد” همچنان چرخیده و دوام و قوام یافته است.

این روند ادامه داشت تا رسیدیم به انقلاب بهمن ١٣۵٧ و کُلاه گشادی که با نام جمهوری اسلامی بر سرمان رفت، که هنوز و همچنان تا خِرخِره در آن گیریم. اما از آنجا که در عالم هستی هیچ پدیده ای خیر مطلق یا شرّ مطلق نیست، با استقرار جمهوری اسلامی، ما آرام آرام از برون نگری به درون نگری رسیدیم و متوجّه شدیم که؛ اِشکال کار در خود ماست. اما این آگاهی میبایست در جریان زیست اجتماعی، تجربه می شد و از دلِ آزمون و خطا، در ما رسوب و در بَرآمدی فرهنگی در ما نمود پیدا می کرد.

از دیگر عوامل تأثیر گذار و تسریع کننده در بَرآمد و پیدائی این فرهنگ، فروریختن دیوار برلین و فروپاشی اردوگاه سوسیالیسم در سطح جهان و بالاخره انقلاب انفورماتیک و پا به سطح عمومی نهادن کامپیوترهای خانه-گی و در ادامه؛ تلفن های همراه بود.

آرام آرام ما از زیر عَبا و قَبا و جُبّه-ی پدر و ولی و خان و ارباب و شاه و ملّا و رهبران احزاب و سازمانهای سیاسی به در می آمدیم، و همچون جوجه هایی که تازه سر از تخم بَرمیآورند به هرآنچه می دیدیم و می شنیدیم نوک میزدیم و در صَدد شناخت خود و جهان اطرافمان بودیم. این شناخت بَطئی و اندک اندک با رشد تکنولوژی دیجیتال اوج می گرفت و با اوج گیری آن، وسعت شناخت ما بیشتر میشد. اما فرهنگ سخت جان مرد سالاری و پدر سالاری و استبداد پذیری که در طول هزاران سال در ما همچون ساروج قلعه های مغولی نشو و نما داشت، نه میتوانست و نه ممکن بود که همپای اوج گیری انقلاب دیجیتال فرو ریزد، از اینرو نیازمند گذر ایّام و حرکت و پویائی نسلهای بعدی بود.

در طول این راه، ارزشمندترین آموزه؛ آموزه-ی آموزشی-پرورشی فراگرفتن ابتدائی ترین و پایه ای ترین خشت بنای مدرنیته یعنی؛ “نه گفتن” بود. ما دریافتیم که انسانِ عصرِ مدرن، انسانِ شهروند، انسانِ صاحب حق، انسانی-ست که بتواند آگاهانه “نه” بگوید و طلب حق بکند، و این آغازی بود که پایه-ی آن در خانواده های ایرانی در بعد از انقلاب بهمن ١٣۵٧ نهاده شد، و پایه گذاری و آموزه-ی “نه” گفتن یعنی؛ کشیدن اوّلین خشتِ باروی مرد سالاری، پدر سالاری و استبداد. و با گفتن هر “نه”، پایه های کاخ هزاران ساله-ی مرد سالاری، پدر سالاری و فرهنگ استبداد و صِغارت و قیّم مَعابی به لرزه می افتاد و می افتد.

آموزه-ی “نه گفتن” را فرزندان ایران زمین همین نوجوانان و جوانانی که اینروزها در پیشانی جنبش “زن زندگی آزادی” در خیابانهای ایران می بینید، که چشم جهانیان را خیره کرده اند، بسیار خوب آموخته اند. آنها به ساده-گی و راحتی آنچه را که در زیست هرروزه-ی خود می بینند نمی خواهند و با صدای رسا به آن “نه” می گویند. پُرواضح است که سیستم سراپا قیّم مَعاب و استبدادی جمهوری اسلامی و عوامل ریز و درشت آن نمی توانند و قابلیّت فهم آنرا ندارند که ببینند فرزندان و فرزندان فرزندان آنها، آنچه را که آنها می گویند و می پسندند نمی پذیرند و به آسانی به آن “نه” می گویند.

همنسلان من حتماً بخاطر دارند محمدرضا شاه نیز وقتی بالاخره صدای انقلاب مردم را شنید با چشمانی اشکبار در تعجّب بود که چرا این مردم (رعایا) اعتراض می کنند و به خیابان می آیند؟ چرا که او بعنوان قیّم و قائد اعظم هرآنچه به خیر و صلاح رعایا تشخیص میداد روا میداشت. این گزاره را فقط از این زاویه گفتم تا نشان دهم آنچه حکم میرانده و میراند؛ فرهنگ پدرسالاری، قیّم مَعابی و صِغارت مردم بوده و هست والّا مقایسه شاه با ولی فقیه مقایسه ای مع الفارق است، و وحشیگری و غیرانسانی بودن رفتار این دو رژیم قابل مقایسه نیست.

با این توضیح، شاید توانسته باشم کمی روشن کنم صحنه را، تا ببینیم چه شده-ست که فرزندان و فرزندان فرزندانمان در پیشانی جنبش “زن زندگی آزادی” قرارگرفته اند و هنوز و همچنان دیگر نسلها پا به میدان مبارزه ننهاده اند. و یا اگر پا می نهند هنوز مُردد و ترس خورده هستند.

مارال سعید

https://akhbar-rooz.com/?p=177733 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

14 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
م. خرسندی
م. خرسندی
1 سال قبل

ارزش یک تصویر بیش از هزار کلمه است !!
بدون هیچ تردیدی تلاشهای تا کنونی جنیش بی بدیل ” زن ، زندگی ، آزادی ” را ارج می نهیم . نگارنده بر این باورست که این جنیش ادامه و تکامل جنبش زنان ایرانی علیه تبعیض و مرد سالاری ست و ریشه در تمام میراث های مادی و معنوی مردم ایران دارد.
کاش در همان روزهای سرنوشت ساز بعداز ۲۲ بهمن ۵۷ یعنی دو هفته پس از پیروزی انقلاب ۵۷ که دفتر سید روح‌الله خمینی تصمیم به لغو قانون حمایت خانواده و اجباری شدن حجاب اسلامی گرفت.
نیروهای سیاسی نسبت به آن ها حساسیت نشان میدادند.
همچنین یک روز پیش از ۸ مارس روز جهانی زنان( ۱۷ اسفند ۵۷) ، خمینی در سخنرانی مدرسهٔ رفاه اعلام کرد زنان کارمند اداره‌های دولتی باید حجاب اسلامی را برای حفظ آبرویشان رعایت کنند. شرم آور نبود؟
وروز بعد ، زنان کارمند بدون حجاب اجازهٔ ورود به محل کارشان را نیافتند !!

زنان بدون درنگ به خمینی و حکومت اسلامی نه گفتند.
بهمین دلیل درآن روز ، ۱۷ اسفند ۵۷، روز جهانی زنان ( ۸ مارس ۱۹۷۹) هزاران دختر دانش آموز ، دانشجو و دختران و زنان معلم و کارمند وپرستار و….در نقاط مختلف تهزان و دانشگاهها تجمع کردند که به راه پیمائی و به بزرگترین اعتراض علیه خمینی تبدیل شد.
در باره ی آن اعتراض تاریخی بسیار سخن گفته شد . آن اعتراض الهام بخش دختران و زنان مقاوم و مبارزایران در تمام ۴۳ سال حکومت اسلامی و ضد زن بوده ست.
زنان ایران جشن روزجهانی زن را بعداز بقدرت رسیدن واپسگرایان اسلامی قبل از تمام نیروهای سیاسی حکومت اسلامی به اعتراض تبدیل کردند که در پیشانی تاریخ ماندگار خواهد بود.
سنت های مبارزاتی زنان و مردان ایران را پاس داریم تا راه برای آمدن آزادی هموار گردد.
(عکس راه پیمائی ۸ مارس ـ ۱۷ اسفند ۵۷)

comment image

الف باران
الف باران
1 سال قبل

مقاله ای برای فهم فرزندانم ، نوجوانان و جوانان ایران زمین !؟
” از دیگر سو؛ در سیستم آموزشی – همین فرهنگ عقب مانده و استبداد پذیر چه در سطح خانواده و چه در سطح جامعه ، آموزه ای تحت نام ” نه گفتن ” وجود خارجی نداشت . چرا که ما مردم خود را صاحب حق نمی‌دیدیم…”
ولی بلافاصله آورده شده ؛
” در یک نگاه تاریخی در می‌یابیم که ؛ مردمان ایران زمین در برهه های مختلف تاریخ ، عدالت جو و آزادیخواه بوده اند لیک براساس همین خصیصه ی فرهنگی که در بالا گفته شد بلافاصله تمام قدرت خویش را به پدر… و بلاخره به شاه تفویض می نموده اند تا آنها در باره مقدرات مردم تصمیم بگیرند . و اینگونه شد و هست که چرخه ی شیطانی ” استبداد ” چرخیده و دوام یافته است ” .
نویسنده و آقای امیر ” ایرانی ” انگار از مبارزات هزاران ساله مردم آزادیخواه ایران اطلاعات و بینشی ندارند . از جنبشهای قبل و بعد از مزدکیان …تا انقلاب پنجا و هفت ؟
انقلاب مشروطیت که ” نه گفتن ” به استبداد و قدر قدرتی شاه و سپردن اهرم قدرت بدست نمایندگان مردم در مجلس شورای ملی بود را نمی‌دانند و نمی‌خواهند بدانند . قیام‌ها و مبارزات مردم ایران بر علیه خاندان پهلوی کم نبوده اند و تمام آنها ” نه گفتن ” به دیکتاری دیکتاتور ها بوده و سرکوب شده اند نه تسلیم !!
در آخرین مصاحبه شاه همان جا که می‌فرمایند ؛
” من صدای انقلاب شما را شنیدم . شکر خوردم دیگر از کارها نمی‌کنم قول می‌دهم که دیکتاتوری نا بینا و ناشنوا در برابر خواستهای مردم نباشم …” . برای چه و چه کسانی بود ؟
مگر گریه زاری های شاه از ” نه گفتن ” مبارزات مردم در طول تاریخ سلطنت او نبود ؟ پس چرا نویسنده مقاله ” نه گفتن ” را از آغاز سال پنجاه و هفت می‌دانند ؟!
آیا این عقاید نادیده گرفتن تاریخ مبارزاتی مردم ایران برای ” فهم فرزندانم، نوجوانان و جوانان ایران زمین ” نیست ؟
یاد و خاطره تمام جان باختگان برای عدالت و آزادی از ” ابتدای تولد ایران ” تا به حال جاودان ..

الف باران
الف باران
1 سال قبل

از زمان ورود خمینی به پاریس در کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از کشور دو دیدگاه در باره خمینی وجود داشت . عده ای او را رحمین الرحیم با اقصاد خرده بورژوازی و عده ای دیگر او را هیولایی بی‌رحم با اقتصاد سرمایه داری تجاری تفسیر می‌کردند .
خمینی را قبل از آمدن به فرانسه حتا در سطح دانشگاه ها هم شناخته نبود ، انقلاب هم بدون اطلاع ایشان شروع شده بود .
کنفرانس گوادلوپ و خبرنگارانی چون آیت الله بی‌بی‌سی و دیگر کشورهای غربی دست بکار رهبر تراشی خمینی در ایران شده بودند .
تمام وعده های خمینی در پاریس از ابتکارات خود او نبود و قسمتی از آنها بوسیله نفوذ اطرافیان ملی گرای مایل به غرب شکل می‌گرفت.
وعده های خمینی در گفتار بظاهر مترقی بود . او می‌گفت ” حکومت با جمهور مردم است ، زنان در پوشش آزادند ، حتی می‌توانند رئیس جمهور شوند …روحانیت در دولت دخالت نخواهد کرد و خود نیز به قم خواهد رفت و در فردای پیروزی انقلاب در امور کشور دخالت نخواهد کرد ” .
تشکیل مجلس مؤسسان و خواستارهای اقتصادی و آزادی‌های فردی ، اجتمایی از شعار ها و وعده های او می‌بود و مردم بخاطر دستیابی به همان وعده ها بدنبال این خواست‌ها رفتند .
سازمانها و تشکیلات مترقی هم با حفظ موازین و اهداف خود در کنار مردم برای پیش‌برد مقاصد انقلابی و دموکراتیک خودشان شرکت کرده بودند نه برای روی کار آوردن آقای خمینی .

روز بیستم بهمن پنجاه و هفت متینگی در دانشگاه تهران با شرکت مجاهدین ، چریک‌های فدایی و دیگران برگزار شده بود . حدود ساعت نه و پانزده دقیقه خبر درگیری گارد شاهنشاهی و همافران نیرو هوایی به داخل دانشگاه رسید و اعلام شد که هر کس کارت پایان خدمت سربازی دارد می‌تواند در این درگیری شرکت کند . نیمی از جمعیت بطرف مکان ذکر شده دویدند . فضا فضای انقلابی شده بود . صدای تیر اندازی  های ممتد اضطراب از یکطرف و شور و شوق مردم از طرف دیگر در هم آمیخته شده بود . چند موتور سوار با نوار های سفید بر بازوهای خود که از چریک‌های فدایی بودند در خیابان ها عقب جلو می‌رفتند و شعار می‌دانند . عده ای هم شعار ” ایران را سراسر سیاهل می کنیم ” در پیاده رو ها سر می‌دادند . حزب الاهی ها هم بهمان تعداد و از ترس مبادا انقلابشان از چنگشان در آید شعار : رهبران ، رهبران ، ما را مسلح کنید ” سر می‌دادند . در نزدیکی های میدان فوزیه ” جیپ سیاه رنگی از طرف آیت الله طالقانی چنین پیام آورد ؛
” اینها از ما نیستند به خانه های خود برگردید ” . حدود یک ساعت بعد مینی بوس دودی رنگی از طرف آقای خمینی رسید ، در همان مضمون که اینها دسیسه های دشمن است و به خانه های خود برگردید .
دیگر انقلاب شروع شده بود ، ” نه گفتن ” انقلابییون برای خانه رفتن .
تقریبا ساعت یک و نیم بعد از ظهر بود که از طرف خمینی این خبر رسید ،” از خود دفاع کنید ” و اگر چنین دستوری داده نمی‌شد انقلاب مسیر دیگری داشت .
از این هنگام بود که چرخش مبارزات خیابانی به نفع ملایان مصادره شد و تا پیروزی انقلاب جانفشانی ها از ؛ باز کردن درب خانه ها برای پناه دادن انقلابیون ، از فریاد های  ” نزن ، نزن ” مردم به سربازی که دختری را  هدف گرفته بود ، از راننده BMW ای که ماشین خود را برای مردم سپر نمود و خود تیر خورد و کشته شد و از شیر دخترانی که با اسلحه در بالای تانکهای ارتش ایستاده و با انگشتان خود علامت پیروزی انقلاب را به مردم و جهانیان نشان می‌دادند ، از تسخیر پادگان‌ها و ارزانی اسلحه و مجانی شدن فشنگ ها … فراوان دیده می شد .
با این همه اسلحه  در دست مردم خونی از دماغ کسی نچکید و به جرات می‌توانم بگویم که در این روزها نشانی از شیخ و ملا در خیابان‌ها هم نبود .
بر خلاف تصور نویسنده ، گروه ها ، سازمانها و احزابی هم بودند که نه از خمینی حمایت کردند ، نه به رفراندوم جمهوری اسلامی رای دادند و نه دوان دوان برای حمایت از تسخیر کنندگان سفارت آمریکا گامی برداشتند .

ولی چرا مردم ؟!
در زمان انقلاب مردم رژیم گذشته را شناخته بودند ولی خمینی و آینده اش برای آنها ناشناخته و نامعلوم بود . در تمام دنیا هر رهبر و حکمران جدیدی که می‌خواهد بر سر کار آید خواسته هایی را تبلیغ می‌کند که مردم از داشتن آن محروم‌ بوده اند . بدین معنا که اگر وعده‌هایی که خمینی می‌داد در زمان شاه وجود داشت نیازی به انقلاب هم نبود و این نظام در واقع میراث بی‌عدالتی های رژیم گذشته بود .
حتی اگر در آن زمان رفراندومی بین جمهوری اسلامی و نطام شاهنشاهی گذشته انجام می‌شد و ده ها بار هم تکرا می‌شد ، باز هم مردم به نظام گذشته رای نمی‌دادند . جمهوری اسلامی یک ” هدیه ” در بسته ای بود که محتوای داخل آن برای مرم عادی نامشخص بود .
با تعویض مجلس موسسان به مجلس خبرگان که قولش داده شده بود چهره سیاه نظام حکومت ملایان نمایان شد .
یاد و خاطره تمام جان باختگان راه آزادی از تولد ایران تا بحال جاودان …

امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 سال قبل
پاسخ به  الف باران

این نظر چه می خواهد بگوید مشخص نیست
شاید امثال من، از فهم این آورده های ایشان (که همدیگر را هم رد می کنند) را ندارند
ظاهرن سرکار خانم سعید در نوشتارش این موضوع را برجسته کرد که ما ایرانی از نظر تاریخی
استبداد خواه بودیم و ظرفیت مستبد شدن را داشتیم و استبداد خواهی ما در پذیرش پدرسالای و مرجع خواهی و…..نمود داشته است همین فرهنگ بود که خمینی توانست هژمونی خودش را به همه تحمیل کند و….
اینکه افرادی حالا می خواهند با برجسته کردن این که در ۵۷ نبودیم چه بودیم و چه نبودیم و بدور از روش خمینی بودیم
این رفتار از چند جنبه مورد بررسی است اما پرداختن به آن غیر ضرور و اتلاف وقت است.
تمرکز روی شرایط فعلی و فربه کردن آن برای رسیدن به وضعیتی ،آنهم بدور از هر استبدادی،
هدف اصلی است.

نسیم
نسیم
1 سال قبل

چرا سایت اخبار روز از انتشار کامنت هایی که حاوی هیچ برخورد ناشایستی نیستند و فقط به این علت که احتمالا” با مضمون آن موافق نیست خودداری می کند؟
اتنقاد از دیدگاه چپ لنینیست ۵۷ ای که بخشی از آن مستقیما” خدمتگزار رژیم و روسیه و بخشی به سنگواره تبدیل شده تهدیدی برای اخبار روز محسوب می شود. یادم هست ادعا داشتیم که نه تنها از انتقاد که حتی انتقاد از خود نیز هراسی نداریم.
این دیدگاه های عمیقا” ضد علمی و ضد مارکسیستی چه حاشیه امنی دارند؟
خواهشمندم سانسور نکنید و توضیح دهید.

داریوش لعل ریا حی
داریوش لعل ریا حی
1 سال قبل

از نوشته های کامنت گذاران محترم ، این گونه می شود برداشت کرد که درست متوجه ، محتوای واقعی مقاله نشده اند . بسیارانی از روشنفکران و تا اندازه ای از لیدر های صاحب نام ، در مو رد خیزش این روزهای جوانا ایرانی ، نبود رهبری را در این جنبش ، بزرگترین عامل شکست در آینده ای نزیک می بینند در حالی که نویسنده محترم مقاله ، انقلاب ۵۷ را به دلیل این که انقلابیون به توانایی ذاتی خود متکی نبودند و به رهبر چه شاه و چه شیخ نیاز داشتند ، دنبال خمینی رفتند . را مورد کنکاش قرار داده اند . بنا بر این نبود رهبری در این خیزش را به توانایی های شعار دهندگان زن زندگی آزادی پیوند داه و به طور ضمنی آن را قابل قبول می دانند .

یحیی انوری
یحیی انوری
1 سال قبل

افول پدرسالاری فقط مختص ایران نیست بلکه پدیده ای جهانشمول است البته در ج ا ایران که یکی از خشن ترین و گستاخانه ترین انواع آن عرضه شده است طبعا واکنش گسترده تر و فراگیرتر بوده است.این امر البته با ظهور تکنولوژی های نو،منجمله آی تی و اینترنت شتاب بیشتری گرفته است ولی فقط مختص اینها نبوده و بعنوان مثال حتی تکنولوژیهای صنایع غذایی نیز در آن نقش داشته است.
اما در مورد انقلاب ۵۷ گردن نهادن به رهبری خمینی در برخی موارد-نمونه حزب توده و جبهه ملی-جنبه فرصت طلبانه داشته و در موارد دیگر چاره ای جز آن نبوده است وضعیت به مرحله ای رسیده بوده که چاره ای جز انتخاب بین شاه و خمینی وجود نداشته و اگر اولی رو انتخاب میکردی به عنوان ساواکی نابودیت قطعی بود،حتی قبل از اینکه کسی بفهمد که اصلا تو چه میگویی

کاوه ازلی
کاوه ازلی
1 سال قبل

خانم مارال سعید محترم
لطفا تجارب شخصی و توانایی ها و ناتوانی های خودتان را به تمام جامعه و نسل انقلاب ۵۷ تعمیم ندهید. اگر شما توان “نه” گفتن نداشته اید، این تجربه شخصی شماست. در همان دورانی که شما توان “نه” گفتن نداشتید، زنان و مردان بسیاری دلیرانه به نظام شاهنشاهی و پس از آن به جمهوری اسلامی نه گفتند، در مقابلش شجاعانه ایستادند و حتی شکنجه و اعدام هم به زانو درشان نیاورد. خانم عزیز، شاید شما تازه دارید “نه” گفتن را تجربه می کنید. ولی تاریخ با تجارب شما آغاز نمی شود. تاریخ ایران سرشار از حماسه ی زنان و مردانی ست که چنان قاطعانه “نه” گفتند که هیچ نوعی از شکنجه و حتی جوخه اعدام نتوانست مجبورشان کند آن “نه” را پس بگیرند. خانم سعید لطفا جمع نبندید. تاریخ ایران مختصر به دیده ها و شنیده های شما نیست.

سوسن
سوسن
1 سال قبل
پاسخ به  کاوه ازلی

کار پاکان را قیاس از خود مگیر – گر چه ماند در نبشتن شیر و شیر

کاوه گرامی هرآنکس که تاریخ معاصر ایران خوانده باشد؛ نیک میداند که بسیار عدالت جویان و آزادی خواهان بر سر جویش و خواست خویش جانها نهادند و به ظالمان “نه” گفتند. اما بحث بر سر اینست تا دریابیم از چه رو هر بار فقط از این دنده به آن دنده غلطیده است.

من نمی یابم منظور شما را! از کدام سازمان یا حزب سیاسی حرف میزنید شما که فقط برای نمونه میدانست “دمکراسی” یعنی چه؟! آن جریانات سیاسی را که شما درباره شان شنیده اید ما با آنها زیسته ایم، هیچیک از آنها در بهنمن سال ۱۳۵۷ مخالفتی با رهبری خمینی نداشتند. لطفاً تاریخ را به میل خود نخوانید.

اگر تاریخ آنگونه است که شما بادش کرده اید میتوانید به زبان ساده بگوئید: چرا ما امروز اینجا ایستاده ایم؟

اگر ما مشکل فرهنگی نداشتیم و نداریم پس چگونه است تن به انقلابی دادیم که جامعه-ی ایران را در تمامی عرصه ها به عقب برده است؟

کاوه عزیز، جای برون نگری بهتر آنست اندکی درون نگر باشیم. همش دنبال امپریالیسم جهانی و ارتجاع داخلی نگردیم! یکبار با خودمان روراست باشیم؛ آیا این ما نیستیم که ضعیفیم و شیپور را از سر گشادش میزنیم؟!

کاوه جان، در کدام کودکستان، دبستان، دبیرستان یا دانشگاه ایران به تو اموزش “نه” گفتن و خواست حقوق داده یا میدهند؟ چرا خلط مبحث کنیم و نه گفتن را مساوی مخالفت جلوه بدهیم. اصلاً هیچ میدانی که این مباحث در پداکوژی مبحث نوینی ست؟ یا اینکه برای تو نه با نه تفاوتی ندارد! اگر مادران ما، مادران مادران ما به قوانین ضد زن اسلام “نه” گفته بودند، آیا وضعیت حقوق زنان در ایران امروز اینگونه بود؟   

کاوه ازلی
کاوه ازلی
1 سال قبل
پاسخ به  سوسن

خانم سوسن گرامی
نسلی که انقلاب ۵۷ را به سرانجام رساند و پس از انقلاب، مبارزه را با قد علم کردن در مقابل مرتجعین جمهوری اسلامی ادامه داد، نقاط ضعف و قوتی داشت. یکی از نقاط ضعف بسیاری از انقلابیون آن دوره این بود که از ماهیت خمینی تحلیل اشتباهی داشتند. هرچند من نشینیده ام که انقلابیون دهه شصت، خمینی را “لیدر و یا پیشوای” خود دانسته باشد. به همین دلیل از خانم مارال سعید خواستم که تجارب خودشان را به همه جامعه و انقلابیون دهه شصت تعمیم ندهند.
نقاط ضعف نسلی که طی دهه ی شصت از مقاومت حماسه ساخت، ما را محق نمی کند که تمام مبارزات آن نسل را نفی کنیم و از آنان تصویر حجم توده واری ارائه دهیم که هیچ درکی از خواسته های خود نداشت و توان و جرات نه گفتن هم نداشت. کما اینکه اکثریت بزرگ همان کسانی که اوایل انقلاب در مورد ماهیت خمینی اشتباه کرده بودند، این اشتباه را مدت کوتاهی پس از انقلاب تصحیح کردند و به مبارزه با حکومت نوپای خمینی برخاستند.
سوسن گرامی، کمی تاریخ مبارزات دهه شصت را مطالعه کنید تا پی ببرید که نسل دهه شصت نه تنها “حجمی توده وار” نبود بلکه دربرگیرنده انسانهای آگاهی بود که برخلاف تصویری که خانم سعید ارائه میدهند با آرزوی آزادی و عدالت برخاسته بودند و حاضر بودند برای متحقق کردن آرزوهایشان هر بهایی بپردازند. آیا درست است که بگوییم آنها “نه” گفتن را نیاموخته بودند؟! کسانی که حتی با وحشیانه شکنجه ها دست از آرزوهایشان نکشیدند، توان “نه” گفتن نداشتند؟؟؟
من مشکلات فرهنگی جامعه و اشتباهات تاریخی این جامعه را نفی نمی کنیم سوسن عزیز. اما برایم قابل درک نیست که چرا باید برای دفاع از جوانان امروز، همه مبارزات گذشته را نفی کنیم! آیا لازم است که بر هرآنچه تا به حال بوده خط بطلان بکشیم تا جوانان امروز را با اهدای مدال “تو بهترین و اولین و آخرین تاریخ هستی” خوشحال کنیم؟! ما وضیفه داریم جوانان امروز را با مبارزات نسلهای پیش از خودشان آشنا کنیم؛ تجارب مثبت و منفی مان را با آنان در میان بگذاریم؛ برایشان از آرزوها و حماسه ها و مقاومت های نسلهای قبل بگوییم تا از آن الهام بگیرند و آنان را از اشتباهات نسلهای گذشته آگاه کنیم تا آن اشتباهات را تکرار نکنند.
نفی مبارزات نسلهای گذشته و آنهم نسل آگاه و پرافتخار دهه شصت و دادن تصویر اشتباه و یک جانبه از آن انسانهای عدالتخواه نه تنها خدمتی به مبارزات کنونی نمیکند بلکه به نفع جمهوری اسلامیست.

م وزیری
م وزیری
1 سال قبل

با سلام،به ما نسلهای قبل از ۵۷ می گفتند مورچه ها و زنبورها هم شاه دارند و نمی شود بدون شاه زندگی کرد.شما باید یک مرجع تقلید هم داشته باشید و از او مسائل دینی را تقلید کنید شما نباید فکر کنید.وقتی فهمیدیم که می شود بدون شاه زندگی کرد، چون شهروند نبودیم به زیر عبای مرجع تقلید خزیدیم و قبول کردیم که هم جای شاه باشد و هم مرجع تقلید.نوه های ما می خواهند شهروند باشند و زندگی کنند.ولی فرهنگ “رعیت غلط می کند “و “من حکم میکنم” و “غلط می کنند” تمام قد با استفاده از نفت و غارت سرمایه این کشور در برابرشان مانده و با وحشی‌گری تمام در تلاش است آنها را به رعیت و امت باز گرداند.ما زخم خورده های ۵۷ و بازندگان به امام امت،در تاریکی ایستاده و روشنائی را می پاییم.وقتش است بیاییم توی روشنایی و تجربیات خود را در اختیار مبارزین جوان و نوجوان قرار دهیم.

امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 سال قبل
پاسخ به  م وزیری

نسل های قبلی اگر پذیرفتند که آزادی و حق انتخاب هر فرد، حقوق اولیه اش است! آنگاه می توانند صادقانه ارائه طریقی هم بکنند
و گرنه …

س - ف
س - ف
1 سال قبل

مارال گرامی، چون همیشه سعی در چند لایه بینی و واقع گوئی داشته و از سیاست زدگی پرهیز میکنی. جا دارد از اینکه ما را در نگاه مردم شناسانه و فرهنگی خود شریک می سازی، بیماری را دریافته و در شکلهای مختلف و نوشته های گوناگون آنرا بیان میکنی و یادآور میشوی تا ابتدا به خود و آنگاه به جامعه بنگریم به سهم خود تشکرکنم.

از مدیریت اخبارروز نیز که نیم نگاهی به مسائل فرهنگی جامعه ایران دارد ممنونم و برایتان سلامت و پایداری آرزو دارم.

محمود ایمانی
محمود ایمانی
1 سال قبل

سلام.
جنبش امروزی :” ژن ، ژیان ، ئازادی ” ، ریشه در جنبش عظیم سال ۱۳۷۶ دارد.
دهه سیاه و وحشتناک ۱۳۶۰ ، که برای ما هنوز هم یک کابوس وحشتناک در ایران است ، ( هنوز هم گاهی اوقات در خواب می بینم که زندانی هستم و شکنجه روانی می شوم ، تحقیر می گردم ، آزار می بینم و …) سپری شده بود. و روشنفکران چپ ، در حال نشر کتب و مقالات و اندیشه های خود بودند.
زنده یاد محمد جعفر پوینده ، افقی جدید را در ایران گشوده بود. اندیشه های او و دیگر روشنفکران ، اعم از چپ و نیز ملی – مذهبی ها ، تماما مطالبه محور و مطالبه حق بود.
وقتی برای نخستین بار کتاب حقوق بشر با ترجمه محمد جعفر پوینده را خواندم. گریستم. گریستنی با صدای بلند. با هق هق.
دیدم که زندگی ام پایمال شده است. هیچ حقوق انسانی ندارم. با اعمال محرومیت اجتماعی رژیم بر روی من و هزاران زندانی سیاسی دیگر اصلا سلب حیات شده بودیم.
محمد جعفر پوینده رفت. دهها اندیشمند دیگر قتل و عام شدند. اما اندیشه هایشان به نسل های دهه هشتاد و نود نفوذ پیدا کرد.
اینترنت در ایران توانست ، این اندیشه ها را به تمامی خانواده های ایرانی ( تاکید می کنم تمامی خانواده های ایرانی ، حتی خانواده های حزب اللهی و منسوبین حاکمیت ) وارد کند.
و جنبش ژن ، ژیان ، ئازادی ، مدیون ، اندیشمندان بزرگی همانند محمد جعفر پوینده و محمد مختاری و … است.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


14
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x