شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

کلید جستجو برای گمراهی زدایی در خیزش اخیر مردمی (بخش پایانی)- حسین اکبری

در بخش اول این یادداشت اشاره ای شد به ایجاد نوعی تشکل سازمانده اعتراضی، با قیمومیت و نمایندگی از بالا برای کارگران. از آنجا که این رفتار متاسفانه همچنان به عنوان یک معضل وبال گردن طبقه‌ی کارگر ایران شده است پرداختن به آن یادداشت مستقل دیگری را می طلبد که در فرصت نزدیکی به نقد مشخص این پدیده‌ی خواهم پرداخت. در اینجا ادامه‌ی نقد "کلید گمشده در خیزشِ مردمیِ اخیر- فواد کیخسروی عضو هیات مدیره اتحادیه آزاد کارگران ایران " را پی می گیریم

چه تضمینی وجود دارد که تغییرات بنیادین مورد اشاره‌ی آقای کیخسروی  پس از جمهوری اسلامی صورت گیرد؟ هیچ! جز آنکه کارگران در برابر این انتظارات بالا، خواسته‌های برحق خود را قرار دهند! آیا اردوی راستگرایانی که از کارگران اعتصاب سراسری را طلب می کنند، به این حقوق باور و التزام عملی خواهند داشت؟ پس در این صورت تنها یک حکم باقی می ماند و آن …

در بخش اول این یادداشت اشاره ای شد به ایجاد نوعی تشکل سازمانده اعتراضی، با قیمومیت و نمایندگی از بالا برای کارگران. از آنجا که این رفتار متاسفانه همچنان به عنوان یک معضل وبال گردن طبقه‌ی کارگر ایران شده است پرداختن به آن یادداشت مستقل دیگری را می طلبد که در فرصت نزدیکی به نقد مشخص این پدیده‌ی خواهم پرداخت. در اینجا ادامه‌ی نقد “کلید گمشده در خیزشِ مردمیِ اخیر- فواد کیخسروی عضو هیات مدیره اتحادیه آزاد کارگران ایران ” را پی می گیریم

پرسش دوم “اتحادیه آزاد” از عضو هیات مدیره‌ی خود از چگونگی فراهم شدن ملزومات ایفای نقش اعتصابات میلیونها کارگر در مراکز مهم صنعتی و تولیدی جهت فلج کردن سیستم حکومتی است و اینکه آیا این اعتصابات در ابتدا  مطالبه محور و برای تامین معاش و بهبود وضعیت خود کارگران خواهند بود؟ یا طبقه کارگر از همان ابتدا با مطالبات کاملا سیاسی به این خیزش مردمی خواهد پیوست؟ و یا هم ترکیبی از این دو؟ و اما پاسخ آقای کیخسروی قدری تامل برانگیز است و آدمی را دچار وهم به معجزات ماوراء الطبیعه  می کند! ایشان در پاسخ ابتدا با اشاره به شروع خیزش با قتل مهسا و ناگزیری  سیاسی شدن این جنبش با برشی به اولین روزهای اعتصاب بخشی از بازار می رود و از اینجا می آغازد که : «اعتصابات عمومی کسبه و مغازه‌داران از روز اول در شکل سیاسی و با هدف تداوم خیزش انقلابی صورت گرفت.» و سپس به دلیل اهمیت موضوع اقتصادیات برای بازار و موضوعاتی نظیر افزایش نرخ ارز و کاهش قدرت خرید مردم و مخاطرات ناشی از آن برای بازاریان این وجه اعتصاب را هم یادآور می‌شود که :« البته اخیراً و پس از افزایش انفجاری نرخ ارز که منجر به مشکلات جدی در کسب و کار و گرانی سرسام‌آور اقلام و کالاها شد، اعتصاب بازاریان در اعتراض به این موضوع هم اتفاق افتاد. در تاریخ ۱۸ و ۱۹ مهرماه هم کارگران پروژه‌ای شاغل در عسلویه هم یک اعتصاب و اعتراض ضدحکومتی را سازمان دادند که با سرکوب بسیار شدید روبرو شد.» 

متاسفانه این گزاره ناقص و تعمیم دادن بازار کردستان سیاسی به همه ایران موجب ارزیابی نادرست سیاسی بودن اعتصابات از روز های اول می‌شود و درست به همین خاطر است که در پرسش اول نیز اظهار می‌دارد :« از نظر من آن پدیده‌ای که خصلت میلیونی به انقلاب جاری بخشید اعتصابات عمومی بود نه اعتراضات خیابانی» این نتیجه گیری در شروع کار که ویژگی افزایش کَمیت معترضین را به اعتصاب عمومی نسبت می دهد برای آنست که اهمیت اعتصاب را در خیزش های مردمی برجسته کند. این برجسته کردن چه ضرورتی دارد؟ کیست که نداند ورود بازاریان و کسبه آن هم در کردستان گرچه از اهمیت برخوردار است اما در پی اعتراضات فراگیر شده به وقوع پیوسته است و عاملیتی برای افزایش کمیت مبارزات مردم در پی همه گیر شدن شعار “زن، زندگی، آزادی” نداشته است. دعوا برسر تقدم و تاخر اعتصاب و اعتراضات نیست بل‌که ایراد برسر تحریف واقعیت‌ها برای مهم جلوه دادن یک تاکتیک مبارزاتی نسبت به شیوه های دیگر برای اثبات اهمیت دادن به لفظ اعتصاب است و نه حتی نوع آن.

سبب اصلی گسترش اعتراضات خون های به ناحق ریخته ای بود که از جان های عزیز نوجوانان و جوانان برخاک جاری شد و قتل هایی که در نهان صورت گرفت و به خود زنی و خودکشی و…تعبیر شد! این گسترش اعتراضات با هر میزان جمعیت را در پای تحلیل های هدفدار که تنها می خواهد انتظارات بخشی از جامعه را از اکثریت کارگران و مزد و حقوق بگیران فرموله کند، تنها تحریف رویداد هایی است که هنوز ادامه دارد و به بایگانی تاریخ سپرده نشده است.

در نشان دادن اهمیت اعتصاب نیز باید واقع بین بود. فرق است بین اعتصاب کسبه در یک یا چند شهر با اعتصابات در مراکز کار و تولید و به ویژه در بنگاه های کلیدی که نقش عمده و فلج کننده ای در سیستم اقتصاد یک جامعه دارد. فرق است بین اعتصابی که وجه نمادین آن سیاسی است با اعتصاباتی که یکی از وجوه آن سیاسی خواهد بود! فرق است بین اعتصابی که تنها برای براندازی رخ می دهد با اعتصابی که هدف آن تامین نقش و جایگاه یک طبقه‌ی عظیم اجتماعی و هژمونی شدن آنست! فرق است بین اعتصابی که برپا کنندگان آن نه تنها زیان اقتصادی نمی بینند بل که ممکنست با تاخیر در فروش کالایشان حتی سود بیشتری ببرند با اعتصابی که عاملین آن می دانند نه تنها  از مزد خبری نیست  بلکه خطر از دست دادن کار و شغل  هم بخشی از هزینه ای است که آگاهانه پذیرای آن است ولی با همه‌ی این مخاطرات وقتی بنا بر تصمیم مبتنی براراده جمعی و همبستگی طبقاتی است مشتاقانه این مخاطرات را به جان می خرند. بیان این تفاوت ها مطلقا به معنای بی اهمیت جلوه دادن اعتصاب کسبه و بازاریان  نیست  بلکه به معنای آنست که هر چیز به جای خویش نیکوست !

خوشبختانه این خطای ارزیابی نمی تواند دوام داشته باشد و  ایشان ناگزیر است برای پاسخگویی به موضوع مهمتراعتصابات سراسری، از اعتصابات کسبه و خرده پاها بگذرد و در پی یافتن پاسخ برای دوستان خود در “اتحادیه آزاد” باشد. شوربختانه در ادامه موضوع پاسخ ایشان کاملا به خطای نظری و بیشتر شبه ژورنالیستی از آن دست که تلویزیون ایران انترناشنال و سایر رسانه های راست می طلبند در می آمیزد و این  همان پاسخی است که قرار است به دنبال خود انتظارات مردم از کارگران را بیان کند.

آقای کیخسروی ضمن تاکید بر «عدم برخورداری کارگران از تشکل های مستقل‌ که امکان سازماندهی اعتراضات آنها را مهیا سازد،» این واقعیت را به درستی بیان می کند که: « قدرمسلم اعتراضات کارگران حولِ خواسته‌ها و مطالبات انباشته‌ شده‌ی آنها شکل خواهد گرفت و گسترش خواهد یافت.»  و ادامه می دهد: «… اعتصابات و اعتراضات کارگران در صنایع مختلف، حولِ خواست‌های مشخص آنها اتفاق خواهد افتاد.»  اما همین جا هم متاسفانه ارزیابی بی پایه دیگری از احتمال اعتراضات آینده و احتمالی کارگران ارائه می شود آنجا که ایشان می‌گوید :« البته تفاوت دُورِ آتی اعتراضات کارگران دراین است که لاینحل بودن و عدم تحقق خواسته‌های آنها، به آگاهی عمومی در میان طبقه‌ی کارگر تبدیل شده است و طبقه‌ی کارگر و مزدبگیر ایران می‌دانند که برای تحقق هر درجه از مطالبات‌شان باید به مصاف حاکمیت رفته و تغییراتی بنیادین در مناسبات حاکمیتی رقم بزنند.» 

اینکه چنین فرض و احتمالی هم وجود دارد که تحقق هر درجه از مطالبات به معنای مصاف با حاکمیت برای تغییرات بنیادین در مناسبات حاکمیتی است  که کارگران باید آن را رقم بزنند بسیار ایدآلیستی و دور از ذهن است و تنها شعاری است که مبتنی برتوهم ها یا آرزو هاست . این بسیار خوب و شایسته است که کارگران بتوانند برپایه‌ی درک منافع طبقاتی آنی و آتی خود به تغییر بنیادین مناسبات حاکمیت اقدام کنند  اما با کدام نیرو و توان سازمان یافته؟ وقتی خود ایشان اظهار می‌دارند کارگران از تشکل‌های مستقل که امکان سازماندهی اعتراضات آنها را مهیا سازد برخوردار نیستند! وقتی ایشان واقفند که :«تنها چیزی که منجر شده که تاکنون اعتراضات آنان در ابعاد وسیع و هماهنگ شکل نگیرد، عدم سازمانیافتگی و عدم وجود تشکل‌های مستقل است »! چطور می‌توانند با ورود به اعتصابات بر پایه مطالبات بدون ایجاد تشکیلات مستقل، تغییراتی بنیادین در مناسبات حاکمیتی را رقم زنند؟

شاید آنچه در اینجا از زبان ایشان باید شنیده می‌شد تعریف روشن آن “تغییرات بنیادین در مناسبات حاکمیتی” است. متاسفانه چنین عبارت مهمی بدون هیچ توضیحی، به دریافتِ خواننده‌ی یادداشت واگذار شده است.  منتهی ماجرا به همین جا خاتمه نمی یابد و به قول معروف این قصه سر دراز دارد  ببینیم ادامه تحلیل به کجا می انجامد!

آقای کیخسروی اما در ادامه  با اشاره به فقدان سازمان های مستقل کارگری چنین می گوید :« این ضعف بزرگ دیرینه در میان طبقه‌ی کارگر ایران منجر به یک پدیده‌ی مفید نیز شده است و آن اینکه، اعتراضات آنها حولِ مطالبات‌شان و به شکل عمل مستقیم اعتراضی صورت می گیرد.» و ادامه می دهد که « دیگر خبری از مذاکره با دولت و کارفرما به میان نمی‌آید و مستقیماً دست به تجمع و اعتصاب می‌زنند.» .

این همان معجزتی است که احتمالا نه بر پایه هیچ تحلیل علمی که به نیروی ماورا الطبیعه نازل می‌گردد! ضعف بزرگ دیرینه موجب اتخاذ تاکتیک آگاهانه ای برای دور زدن مذاکره با دولت و کارفرما و عمل مستقیم تجمع و اعتصاب! و با استناد به گفته های قبلی ایشان « طبقه‌ی کارگر و مزدبگیر ایران می‌دانند برای تحقق هر درجه از مطالبات‌شان باید به مصاف حاکمیت رفته و تغییراتی بنیادین در مناسبات حاکمیتی رقم بزنند» . 

پرسش اساسی اینجاست که مگر مطالبه‌ی حق داشتن تشکل آزاد و مستقل برای کارگران همواره وجود نداشته است؟ اگر طبقه کارگر و مزد بگیران می‌دانسته‌اند که برای تحقق هر درجه از مطالبات‌شان باید به مصاف حاکمیت رفته و تغییرات بنیادین …رقم زنند ! پس چه عواملی جز سرکوب! موجب گردیده این دانایی از قوه به فعل درنیاید؟ و چه عواملی موجب می‌گردد که راه چند ده سال نرفته و یا به کندی و لنگان لنگان رفته را یک شبه طی کنند؟ و یا به مصداق این‌حکایت  غوره نشده، مَویز گردند!  وقتی جمعی کارگر هنوز از سطح نازلی از سازمان طبقاتی خود برخوردار نیست چگونه به عمل مستقیم که به اعتصاب فراروید و پیروزمندی خارق العاده ای را در حد تغییرات بنیادین می تواند رقم زند! خواهد انجامید؟  

آقای کیخسروی از این ضعف برزگ دیرینه (عدم وجود تشکل های مستقل) به کشف دستاورد دیگری نیز نایل گردیده است که این هم ازهمان دست اعجاز هایی است که ضعف مزمن را به قدرت بدل می کند ! ایشان می‌گوید: « یک بهره‌ی مثبت دیگر از این ضعفِ عدم وجود تشکل‌های مستقل، استفاده‌ی بهینه از فضای‌مجازی و گروه‌هایی در شبکه‌های اجتماعی است که منجر به شکل‌گیری گفتمان و هماهنگی‌هایی در ابعادی وسیع در میان مزدبگیران شده است.»

ابتدا با این پرسش شروع کنیم که مگر فرهنگیان (این بخش از طبقه کارگر ایران) که توانسته اند سازمان‌های صنفی خود را شکل دهند نتوانسته اند استفاده‌ی بهینه‌ای از فضای مجازی و شکل دادن گفتمان مطالباتی خود در برابر دولت را داشته باشند؟ آیا شرط استفاده بهینه از فضای مجازی نداشتن تشکل مستقل است؟ یا برعکس استفاده از فضای مجازی در نبودِ تشکلِ مستقل اساسا نمی تواند بهینه باشد چون بر پایه‌ی خردِجمعی وسازمان یافته درگروه های مجازی امر بهینه ای شکل نمی گیرد!

این گزاره غیر منطقی که ضعف‌ها موجب بروز توانایی‌های خارق العاده می‌شوند توهمی بیش نیست! نمونه های بسیاری وجود دارد که بطور تجربی و عینی، درستی این ادعا را رد می کند. کافیست به تعداد پرشمار گروه های مجازی بازنشستگان توجه کنیم در تمامی این گروه ها اصل بر تامین منافع و مطالبات و خواسته های بازنشستگان است  اما آنچه حرف اول را می زند، پراکندگی و تفرقه ایست که در میان این گروه ها منجر به فعالیت ها و کنشگری های جزیره ای شده است و اساسا چیزی به نام بهینه سازی استفاده از فضای مجازی در نبود تشکل های واحد و وحدتِ رویه و عمل مشترک بازنشستگان امکان پذیر نیست!

مثال دیگر نبود تشکل دربین نفتگران و کارگران صنایع نفتی و پتروشیمیایی است در بین کارگران و کارکنان رسمی صنعت نفت همین گروه های مجازی شناسنامه دار مثل “پویش نفت” و “افکار نفت” وجود دارد چرا مادام که به این نتیجه نرسیدند دست به تشکیل نوع نازلی از تشکل به نام شورای هماهنگی و همبستگی کارکنان صنعت نفت برای اعتصاب سراسری در صنعت نفت  دست زنند نتوانستند به همان درجه و میزان همبستگی، برسر مطالباتِ‌خود، تصمیمات عاجل و واحدی گیرند؟ در بین کارگران پیمانی در همین حوزه نفت و پتروشیمی هم همین مشکل به صورتی بزرگتر وجود دارد و آن هم متاسفانه با تشکلی مجازی که وَرای اراده‌ی آنان شکل گرفته است  مواجه هستند! چرا نمی‌توانند از فضای مجازی استفاده بهینه داشته باشند؟ دلیل روشن و بدیهی ترین دلیل نبودِ اراده جمعی، سازمان یافته و پایدار در بین آنان است.

آقای کیخسروی جملات پایانی در پاسخ به این پرسش “اتحادیه آزاد” را چنین بیان می کند:« در نهایت اینکه با پیشروی جنبش انقلابی و هرچه قطعی‌تر شدن برگشت‌ناپذیری روند انقلاب، اعتراضات کارگران چه بر سر مطالبات و چه بر بستر اوضاع سیاسی، روند سریع‌تری به خود خواهد گرفت و جامعه را به لحظه تعیین تکلیف نهایی نزدیک‌تر خواهد کرد.»

این نهایت چه مشخصه هایی دارد؟ پیشروی جنبش و هرچه قطعی شدن برگشت ناپذیری روند انقلاب مشروط به چه چیز هایی است؟

این نهایت در فرهنگ انقلابات  “اعتلای انقلابی” نامیده می‌شود. اعتلای انقلابی نیز حداقل سه مشخصه را داراست  اعتصابات فراگیر، خصلت انقلابی اعتصابات و ماهیت خواسته‌ها و شعار های مطالباتی. آنگاه که مجموعه این مشخصه ها تنها برپایه‌ی حضور آگاهانه و متشکل و مستقل کارگران (مستقل به معنای داشتن سیاست مستقل از سایر شرکت کنندگان در انقلاب ) شکل ‌گیرد می توان این احتمال که سمت گیری جامعه به سوی تغییرات بنیادین گرایش خواهد یافت را داشت.

 این آن کلید جستجو برای گمراهی زدایی از هر خیزش مردمی است اگر جنبش های خود بخودی کارگران حتی با طرح مطالبات و شعار های بسیار رادیکال نتوانند خواسته‌ها و برنامه های خود را با تکیه به اراده ‌ی جمعی و آگاهانه و همبستگی گسترده و عمیق سازمان دهند؛ در بهترین حالت به عنوان سربازانی در خدمت مطامع سایر شرکت کنندگان در یک جنبش سیاسی برای تغییر و اصلاحات محدود قربانی خواهند شد.

پرسش سوم “اتحادیه آزاد” از عضو هیات مدیره خود اینست: « شما دراین مقاله به “انتظار بالای” جامعه از کارگران و به “ثقل” بالای اعتصابات کارگری در جامعه ایران اشاره کرده‌اید. فکر می‌کنید با ورود تمام قد طبقه کارگر در صف اول این خیزش مردمیْ این طبقه چگونه میتواند مُهر خود را چه بر این خیزش مردمی و چه در ساختن جامعه ای آینده ایران بزند؟

آنچه که این روزها موجب نگرانی های بسیاری از کنشگران آگاه کارگری است همین عبارت “انتظارات بالای” جامعه است و اینکه این انتظارات چیست و از کجا ناشی می شود؟ و پاسخ به آن چه باید باشد؟ و این جامعه که اکثریت آن ازخود کارگران و زحمتکشان هستند اساسا از خود انتظار بالایی ندارند نه بدان معنا که نیاز به همبستگی و همکاری را انتظار ندارند بلکه آن انتظاری که در این مصاحبه می رود را از خود ندارند.  پس این چه بخشی از جامعه است که از اکثریت جامعه به ویژه از کارگران انتظار بالا دارد؟

اینکه این انتظار بالا اساسا انتظار به جایی هست یا نه ،اهمیت دارد! نه سابقه ای که مترتب بر ایجاد این انتظار است ! خوب می دانیم که فضای مجازی و رسانه‌ها درخدمت سیاست‌های جریان‌های راست اپوزیسیون از فاشیستی ترین آنها تا  راست‌های معتدل لیبرال است و آنها هیچ گاه نمی پرسند مشکلات اصلی کارگران و زحمتکشان چیست ! آنها همچنین نمی‌گویند چرا در این رسانه ها هیچ سهمی برای بیان خواسته های کارگران نیست؟ دلیلش کاملا روشن است : «آنها در اعتصاب ها چیزی را می بینند که می خواهند»(۱) یعنی اعتصاب سراسری برای براندازی و در کسب قدرت سیاسی و برگرداندن رژیم سلطنتی و یا رقیق‌تر آن مشروطه سلطنتی که درنهایت همان دیکتاتوری است و یا در بهترین حالت جمهوری متکی به دموکراسی صندوق آرایی. آنها چیزی را که نمی‌خواهند ببینند اعتلا و رشدِ جنبش کارگری و تاثیر آن بر حق تعیین سرنوست زحمتکشان به دست خود آنان است. این است آن تفاوت بین انتظارات بالا برای سرنگونی و جابجا شدت قدرت سیاسی با اعتلای جنبش آزادیخواهی تا برچیده شدن هر گونه استبداد در راه پیشرفت و عدالت و برابری اجتماعی.

برابر آنچه که از سوی آقای کیخسروی نیز بیان شده است  کارگران خواسته ها و مطالباتی دارند که برای کسب آنها به مبارزه بر می‌خیزند اینکه این مطالبات چگونه پاسخ داده شود  نیز تا حدود زیادی مسبوق به سابقه است به این معنا که در نطام کنونی به خواسته های کارگران کاملا بی توجهی شده است حتی اصول قانون اساسی و مقررات مندرج درقانونِ کار نیز در حق کارگران رعایت نشده است اما در شرایط کنونی بسته به وضعیت عمومی حاکم بر جامعه این سابقه تنها می تواند به نحوه برخورد دقیق و درست از سوی کارگران برای رسیدن به مطالبات فارغ از هر گونه پیشداوری بسته به همان حضور سازمان‌یافته و مستمر تغییر کند  به این معنا که کارگران همه‌ی مطالبات خود را دنبال کنند و در صدرِ آن به مطالبه اصلی یعنی بر خنثی سازی مقاومت در برابر تشکل‌یابی آزادانه و مستقل کارگران و رفع هرگونه مقاومت قانونی و فراقانونی در برابر این سازمانیابی و ارتقاء همبستگی خود اصرار ورزند.

اصل سازمانیابی همراه با رسمیت یافتن حق اعتراض به اشکال مختلف آن ( اعم از تجمع در محیط کار و یا اعتصاب محدود و نامحدود) نه فقط در شرایط کنونی بلکه پس از هرگونه تغییر احتمالی درساختار سیاسی کشور و درهر شرایطی از حقوق  سلب و نقض نشدنی کارگران است.

چه تضمینی وجود دارد که تغییرات بنیادین مورد اشاره‌ی آقای کیخسروی  پس از جمهوری اسلامی صورت گیرد؟ هیچ! جز آنکه کارگران در برابر این انتظارات بالا، خواسته‌های برحق خود را قرار دهند! آیا اردوی راستگرایانی که از کارگران اعتصاب سراسری را طلب می کنند، به این حقوق باور و التزام عملی خواهند داشت؟ پس در این صورت تنها یک حکم باقی می ماند و آن نقل عبارتی تاریخی از مقاله‌ی “اعتلای انقلابی و مرحله انقلاب”(۲)  که می‌نویسد: اینکه انقلاب رخ خواهد داد یا نه، تنها به ما بستگی ندارد. اما ما کار خود را انجام خواهیم داد و این کار هیچ‌گاه بی فایده نیست. این‌کار بذر دموکراتیسم و استقلال کارگری را در توده‌ها عمیقا خواهد کاشت. بذری‌ که با اطمینان فردا در یک انقلاب دموکراتیک یا پس‌فردا در یک انقلاب سوسیالیستی شکوفا خواهد شد.”

  اگر کارگران بنا به تجربه زیسته‌ی خود پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ دریافته اند که نمایندگان دولت بر آمده از انقلاب به راحتی شوراها و سندیکاهای آنان را برچیدند و برابر اولین بخشنامه ها در شورای انقلاب حق ایجاد سندیکاها و شوراها و یا هر سازمان کارگری را تا اطلاع ثانوی ممنوع اعلام کردند! بسیار منطقی است که نخواهند آن کلاه گشادی که چهار دهه بر سرشان گذاشته شد را دوباره با خم کردن سر خود پذیرا باشند! حال چه تضمینی وجود دارد تا با تکیه بر مطالبات خود به جریان اعتصاب سراسری شکل دهند که با اولین اقدام پس از هر گونه تغییر شرایط به سود آنها گردد؟ و گیریم که به قول آقای کیخسروی  “تغیییر بنیادین در مناسبات حاکمیتی را رقم زنند؟ اما پس از آن جز همین آش و همین کاسه نصیب شان نگردد؟

کلید جستجوی رستگاری کارگران و زحمتکشان بیش و پیش از هر چیز به توانمندشدن آنان برای ایجاد سازمان های مستقل و پایداری است که آزادانه شکل می‌دهند و به نیروی خودسازمانده‌ی کارگران با تکیه برمنافع طبقاتی حال و آینده، برنامه ریزی هرگونه عمل مستقل را در همراهی و همدلی با سایر زحمتکشان به پیش خواهندبرد.

 اگر چه تاکنون دلایلی از جمله توصیه‌های نادرست موجبات تاخیر در امر این خود سازماندهی برای برپایی سازمان کارگری آزاد و مستقل در طبقه کارگر شده است اما بی تردید فضای کنونی و موقعیتی که حاصل مبارزات آزادیخواهانه خیزش مردمی اخیر است، راهگشای مهمی برای نیل به درجه قابل توجهی از رشد همبستگی و ایجاد، تقویت، گسترش و توسعه سازمانی تشکل‌های کارگری گردیده است. این آن فرصتی است که نباید از دست برود.

https://akhbar-rooz.com/?p=189328 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x