آیا برای آنهایی که ادعا کرده بودند که همایش برای حمایت از میرحسین و بیانیه ایشان است، ولی شعار ائتلاف و همکاری “از تاجزاده تا شاهزاده” سر میدهند، معنی این شعار این نیست که رهبری در خارج از کشور است؟ برخی افراد و گروه ها، البته، سالهاست که می کوشند تا به خیال خود رهبری را به خارج از کشور منتقل کنند، و یا اینطور وانمود کنند
مقدمه
در چند ماه اخیر که تظاهرات برحق مردم بعد از مرگ دختر مظلوم ایران، خانم مهسا امینی، تمامی جهان را تحت تاثیر قرار داد، چندین نشست و همایش در خارج از کشور، که در ظاهر برای حمایت از مردم صبور و شریف ایران بود، برگزار شده است، از نشست جرج تاون، تا نشستهای تورانتو و استنفورد، همایش گروههای چپ، گردهمایی سلطنت طلبان، و غیره. انواع و اقسام بیانیههای در حمایت از این و آن منتشر شد. انواع و اقسام اتهامها به این و آن زده شد که چرا فلانی چنین چیزی گفت، و یا نگفت، چرا به این کس یا آن کس باید “وکالت” داد، و یا نداد، و غیره.
آخرین این همایشها روزهای جمعه و شنبه گذشته، ۲۱ و ۲۲ آوریل ۲۰۲۳، در پاریس برگزار شد. در آغاز که خبر این همایش منتشر شد، برگزارکنندگان ادعا کردند که این نشست در حقیقت همایش یاران خارج از کشور مهندس میر حسین موسوی و حمایت از بیانیه مدتی پیش ایشان است. ولی وقتی اسامی سخنرانان و همینطور سخنرانیهای برخی از آنها منتشر شد، برای بسیاری، از جمله نگارنده، تردیدهایی جدی در باره نیت واقعی برگزارکنندگان واقعی این نشست به وجود آمد. این تردیدها وقتی تشدید شد که نگارنده به بخشی از سخنرانی دکتر نیره توحیدی، که در همایش استنفورد نیز شرکت داشت، گوش کرد. او سخنرانی خودرا چنین آغاز کرد،
” از طرف شما [برگزارکنندگان] جناب رضا علیجانی از من خواستند که من هم از راه دور با شما صحبتی کنم، [و] نظر کلی خودرا در این ارتباط مطرح کنم. من با نقل قولی از طرف خود ایشون، که هم از لحاظ زبانی و هم از لحاظ مفهوم سیاسیش خیلی جالب بود به نظر من، شروع میکنم حرفم و که گفتند باید “از شاهزاده تا تاجزاده با هم متحد شویم؛” با چنین مضمونی. یعنی در این همبستگی ملی که باید ایجاد شه، بعنوان اولین ضرورت لازم برای گذار از حکومت استبدادی، خشونت طلب، و ارتجاعی حاکم، که من اکراه دارم به آن جمهوری اسلامی بگم، برای اینکه نه جمهوریه، یعنی هم دین را خراب کرده و هم دولت رو و سالهاست که چیزی از جمهوریت روش باقی نمونده، بهر حال برای گذار از این حکومت لازمه اولیه این که ما یک جبهه وسیع برای یک همبستگی ملی ایجاد کنیم که شخصی مثل مصطفی تاجزاده و شاهزاده رضا پهلوی، همه اینهارو در بر بگیره. “
برای نگارنده، این صحبت دکتر توحیدی که از آقای رضا علیجانی نقل قول کرد، پرسشهای زیادی را مطرح کرد. به گمان نگارنده اگر قرار است جوانان ما با شجاعت و از خود گذشتگی به خیابانها بریزند تا به شرایط وحشتناک کنونی که مسول نهایی آن حاکمیت است اعتراض کنند، و در همان حال باور داشته باشند که ایرانیان خارج از کشور نیز از آنها حمایت میکنند، باید دارای اطلاعات و دانش کافی درباره همه کسانی که ادعای حمایت از آنها را دارند، و همچنین گروههایی که ادعای دموکراسی و آزادیخواهی دارند، داشته باشند.
هدف مقاله کنونی طرح این پرسشها میباشد.
ده پرسش برای برگزار کنندگان
اول، آیا همایش برگزار شده برای حمایت از میرحسین و بیانیه میهندوستانه و آزادیخواهانه ایشان بود یا برای تشکیل ائتلاف “از تاجزاده تا شاهزاده”؟ این دو نه معادل هم هستند، و نه اصولا ربطی به هم دارند.
دوم، آیا همانطور که دکتر توحیدی گفت که علیجانی با ایشان تماس گرفت، کسی که با زندانیان و فعالان سیاسی داخل کشور هم تماس گرفت و دعوت به شرکت کرد، علیجانی بود؟
سوم، اگر علیجانی با زندانیان و فعالان سیاسی داخل کشور تماس نگرفت، چه کسی با آقایان تاجزاده، دکتر سعید مدنی، دکتر احسان شریعتی، و دکتر حسین رفیعی، و همچنین شخصیتهایی مثل دکتر محسن کدیور و دکتر علیرضا رجائی در خارج از کشور تماس گرفت و دعوت به شرکت نمود؟
چهارم، آن شخصی که با شخصیتهای بالا تماس گرفت، به آنها درباره هدف این همایش چی گفت؟ آیا به این افراد گفته شد که برای حمایت از میرحسین و بیانیه او همایش برگزار خواهد شد، و یا برای ائتلاف “از تاجزاده تا شاهزاده”؟
پنجم، آیا شخصی که با زندانیان و فعالان سیاسی داخل کشور تماس گرفت، به آنها اطلاع داد که از تجزیه طلبان و سلطنت طلبان هم دعوت شده، و یا فقط از برگزاری همایش “حامیان بیانیه مهندس موسوی” حرف زد و با همین سخن آنها را برای ارائه فیلم و مقاله قانع کرد ؟
ششم، تا جایی که نگارنده از سوابق بلند مدت فکری و مبارزاتی افراد یادشده اطلاع دارد، فعالان سیاسی داخل کشور، چه ملی–مذهبی، چه اصلاح طلب، چه حامیان اصلاحات ساختاری، و چه چپگرایان، از آقای تاجزاده گرفته، تا دکتر مدنی، دکتر رفیعی و دکتر شریعتی، و بقیه، هیچکدام اعتقادی به ائتلاف “از تاجزاده تا شاهزاده” ندارند، و همگی آنها نسبت به اسرائیل نیز موضع انتقادی شدید دارند. این در حالی است که این همایش فقط چند روز بعد از سفر رضا پهلوی به اسرائیل و ملاقات با جنگ طلبان اسراییلی برگزار شد. بعنوان مثال، آقای تاجزاده در گذشته نه تنها از رضا پهلوی دعوت کرد که با ایشان مناظره کند [که پهلوی پاسخی نداد]، بلکه از او شدیدا هم انتقاد کرد. پس اگر به زندانیان و فعالان سیاسی داخل کشور درباره “از تاجزاده تا شاهزاده” چیزی گفته نشد، دلیل آن، بخصوص با توجه به سفر پهلوی به اسرائیل، چیست؟
هفتم، به نظر برگزارکنندگان این همایش، رهبری اعتراضات مردم در داخل کشور است و یا خارج از کشور؟ آیا برای آنهایی که ادعا کرده بودند که همایش برای حمایت از میرحسین و بیانیه ایشان است، ولی شعار ائتلاف و همکاری “از تاجزاده تا شاهزاده” سر میدهند، معنی این شعار این نیست که رهبری در خارج از کشور است؟ برخی افراد و گروه ها، البته، سالهاست که میکوشند تا به خیال خود رهبری را به خارج از کشور منتقل کنند، و یا اینطور وانمود کنند.
هشتم، همه سلطنت طلبان، بدون استثنا، از یاسمین پهلوی، که چهره واقعی او در چند هفته گذشته کاملا آشکار شده، تا امیر طاهری و رضا تقی زاده [برای مرور مواضع آنها و دیگر شاه الهیها اینجا را ببینید] ادعا میکنند که مردم رژیم پهلوی را میخواهند؛ قانون اساسی قبل از انقلاب آنطور که محمد رضا شاه اجرا میکرد [این حرف خود شاه به افسران ارشد ارتش شاهنشاهی بود] را میخواهند، رضا پهلوی پادشاه ایران است، و در نتیجه همه چیز روشن است، و فقط باید ترتیب بازگشت خاندان پهلوی به ایران را داد. در چنین شرایطی، چرا همایش حمایت از میرحسین و بیانیه او تبدیل شد به “از تاجزاده تا شاهزاده” که در حقیقت در حمایت از رضا پهلوی است؟
نهم، اگر هدف برخی از برگزارکنندگان این همایش حمایت از رضا پهلوی با استفاده از سرمایه اجتماعی عظیم میر حسین و دیگر چهرههای مبارز داخل کشور است، چرا صریح و صادقانه این را بیان نمیکنند؟
دهم، اصولا از همایشی که در آن هم تجزیه طلب بود، هم ملیگرا؛ هم چپگرا بود، هم نئولیبرال؛ هم مذهبی بود، هم ضد دین؛ هم سلطنت طلب بود، و هم جمهوریخواه، چه انتظاری میتوان داشت؟ این آش شلم شوربا چه دردی از مجموعه دردهای عظیم مردم را مداوا کرده و یا حتی بر آنها مرهم میگذارد؟
کلام پایانی
شرط اول در کنار مردم بودن و از خواستهای مشروع آنها حمایت کردن صداقت، و بیان اهداف و نظرات واقعی خود میباشد. بعنوان مثال، نگارنده ایمان دارد که اگر مدافعان ائتلاف “از تاجزاده تا شاهزاده” از زندانیان و فعالان سیاسی داخل کشور برای این همایش دعوت میکردند، حتی یکی از آنها نیز پاسخ مثبت نمیداد، چرا که یکی از مهمترین نتایج اعتراضات مردم از جنبش سبز در سال ۱۳۸۸ تا کنون، روشن شدن چهرهها و نیات واقعی بسیاری از کسانی است که زمانی در ایران ظاهراً و یا بطور واقعی در کنار مردم بودند، ولی با خروج از کشور تبدیل به چهره دیگری شدند و اعتبار خودرا در داخل کشور از دست دادند.
وقتی نیروهای ملی مذهبی داخل کشور به شدت ناقد حضور افراد به عنوان کارمند یا مصاحبه کننده در تلویزیون های “منوتو” و “سعودی اینترنشنال” هستند، چگونه برگزارکنندگان واقعی این همایش میتوانند از شعار ائتلاف «از تاجزاده تا شاهزاده” دفاع کنند؟ آیا تنها برنده این شعار و ائتلاف رضا پهلوی نخواهد بود؟ چپهای معتقد به سوسیال دموکراسی چه؟ آیا آنها با نئولیبرال هایی که قصد دارند با کمک دولت های خارجی در ایران به قدرت برسند، ائتلاف خواهند کرد؟ وقتی مقامات اسرائیلی از “شهبانو یاسمین” و “شاهنشاه رضا پهلوی” سخن گفتند، آیا لازم نبود درباره اهداف واقعی این همایش با فعالان و زندانیان سیاسی داخل کشور صحبت شود؟
آقای سید علیرضا بهشتی شیرازی، از یاران نزدیک میرحسین، پس از شرکت در این همایش دستگیر شد. آقایان تاجزاده و دکتر مدنی در زندان هستند، و آقای کیوان صمیمی که نیز بارها در زندان بوده است. آیا به اینها گفته شده بود که هدف این همایش تشکیل ائتلاف “از تاجزاده تا شاهزاده” است، و یا برای حمایت از میرحسین و بیانیه ایشان؟
اقایانی که ادعای رهبری دارید، با مردم صادق باشید.
نکته ای که به نظرم در بخش نظرات جلب توجه می کند تعداد کامنت های لایک و دیسلایک است که تاکنون در این سایت بینظیر بوده،حدود ۴۰ تا و مشابه هم! راجع به ارتش سایبری شنیده بودم ولی رد پایش را در این سایت ندیده بودم،البته با پوزش از نظرات مستقل دیگر.
جناب انوری,
این “ارتش سایبری” که فارسی میداند و میخواند, کیست و از کجا آمده است که به کامنت “فضل و بزرگمردی و سالاری” اقلا تا کنون ۴۴ پوینت منفی داده است؟ اگر این کرم از خود درخت است آیا ما این نیستیم که هستیم؟
peerooz گرامی:
در این درگه که گَه گَه کُه کَه و کَه کُه شود ناگه
……………………
(+/-) ها شبیه سنگهایی است که توسط “امت حزب الله “در سالهای ۶۰-۵۸ بر سر شرکت کنندگان در میتینگها و راه پیمایی های سازمانهای سیاسی پرتاب میشد. غم مخور!
جناب کهنسال, ممنون از یاد آوری این شعر. نگرانی من از اینست که حوادث فردا احتمالا نیز هم قافیه با آنچه باشد که امروز شاهد آنیم. چهل پنجاه سال است که همه از اتحاد و وحدت صحبت میکنیم ولی دو تای ما با هم, هم عقیده نیستیم. و این لشگر سایبری – هرکه میخواهد باشد – هم جزء مهمی از ماست که اگر موافق ما باشد به آنها لبخند میزنیم. و “شاهزاده” و اعوان و انصارش هم جزئی از مایند که بابا بزرگش ایران باستان و کورش که یهود را از اسیری بابل نجات داده بود به عرش اعلی برد و امروز ایشان در آبدار خانه از ناتنیأهو التماس دعا دارد و غیره و غیره. یعنی میترسم که هم ولایتی های من درست میگویند که “ما اینیم” یعنی “اینکه میبینید” “نه یک کلمه کم و یا زیاد”. امید که اشتباه میکنم.
در محاسبات شما جائی برای طالبان سلطنت ، طرفدران مجاهدین و اصلاح طلبان حکومتی و صد البته محور مقاومتی های پوتینیست و… وجود ندارد که فقط خیال می کنی سایبری ها شلوغ می کنند.
ظاهرا از نظر شما خوانندگان به دو بخش تقسیم میشوند. آنهایی که با شما و یا همفکران شما موافقند، و ارتش سایبری. اینکه سلطنت طلبان و فرقه مجاهدین ارتش سایبری دارند را همه میدانند، ولی ظاهرا شما نمیدانید.
بدون اینکه در یک “روضه خوانی “دیگر شرکت کنم و برای اینکه گفته ام احترام یگدیگر را داشته و “ادب مرد به ز دولت اوست” و فضیلت “فضل و بزرگمردی و سالاری”, تا کنون اقلا ۳۶ “پوینت” منفی گرفته ام. “روزگار غریبی نیست نازنین”! و گرنه چگونه مردی با فرهنگ شتر چرانان صحرای عربستان که رسما “خدعه” کرده بود و پیروان او, ۴۳ سال است که بر ما حکومت میکنند؟ نمیدانم.
“۸ نفر از زندانیان سیاسی و از داخل زندان اوین در همایش مجازی نجات ایران شرکت دارند(۴۲ نفر)“عجب !!!
زندان اوین تغییر کرده است ؟؟؟
صحنه هایی از آتش سوزی زندان اوین در اوایل خیزش زن- زندگی -آزادی
https://iroon.com/irtn/music/13765/%D8%B3%D8%B1%D9%88%D8%AF-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C/
سرود زندانی به یاد زندانیان سیاسی ۴ دهه و اندی
این سرود بر اساس ترانه ای از خانم پروین(یادش گرامی ):امشب در سر شوری دارم؛ …..
توسط کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در سالهای ۵۷-۵۶ اجرا می شد. که بسیاری از آنان در دهه ۶۰ در زندان بوده و یا تیرباران شدند. یاد و خاطره تمامی آن نسل فداکار و مبارز گرامی!
پرسشی است اگر آن انسان ها ارزشمند توسط رژیم به آن شکل جنایتکارانه کشته نمی شدند آیادر این زمان همان نگرش آن روز را داشتند؟
اگر آنان بودند شاید حکومت اسلام وجود نداشت. آنچه که ولایت فقیه را به مدت ۴۴ سال حفظ کرده؛ سرکوب بوده است و کشتار و جنایت در سراسر وطن. علیرغم اشتباهاتشان حق با آنان بود. خطا هایشان را رفع و مبارزه را ادامه میدادند . اگر هم جمهوری اسلامی دوام می آورد؛ شاید دیگر محمد سهیمی ها و “یارانش” جولانگر میدان نبودند.
سلامت و شاد باشید.
شاید هم بخشی از آنها جذب سهیمی ها می شدند.
بحث بر سر اینست چکار باید کرد هم مبارزه علیه مستبد را داشته باشیم و هم نیرو ها مفید و ارزشمند مبارز که وجودشان در جامعه ضروریست از دست ندهیم.
جمهوری اسلامی این را خوب درک کرده است که باید نیرو ها را در هر مرحله یا حذف فیزیکی کند و یا از جامعه داخل دورشان کند.
که می بینیم بخشی مهمی از این نیروها در خارج هستند.
البته بگذریم از گروه هایی که جمهوری اسلامی برای اهدافش به خارج می فرستد
و یا گروهی که برای استفاده از زندگی بهتر و سوء استفاده از شرایط و امکانات کشور های دیگر به خارج می روند اما بعدن ژست مبارز بودن می گیرند.
همیشه کهنسال با دلی جوان باشی
امثال حضرتعالی تنها کاری که بلد هستند بهتان زدن است، آنهم فقط به این دلیل که مثل شما فکر نمیکنند. جای امثال شما همیشه در زیر مقالات است، چون خود قادر به نوشتن مقاله مستدل نیستید. امثال شما حتی قادر نیستند یک مقاله را که توسط دیگران نوشته شده نقد کنند. به همین دلیل به بهتان زدن میپردازند. بهترین نمونه آن همین مقاله است. این مقاله ۱۰ سوال را مطرح میکند، بدون اینکه ادعا کند که پاسخ این سوال هارا میداند. آیا طرح سوال کار غلطی است؟ اگر هست، به جای بهتان زدن بفرمایید چرا. اگر نیست، از تهمت خود عذر خواهی کنید.
جناب سهیمی,
“ما” پامنبری روضه خوان هائی هستیم که روزانه به, اگر نه هزارها و یا صد ها بلکه ده ها نفری که بر منبر میروند و ده ها سئوال بدون جواب را مطرح مینمایند, پاسخ میدهیم. و این, همه ما – روضه خوان و پامنبری و مستمع – را مشغول وخرسند و راضی مینماید.
با کسی که در “حمایت از میرحسین و بیانیه میهندوستانه و آزادیخواهانه ایشان” ( بخوان بازگشت به دوران طلایی امام ) آستین بالا زده و ادبیات “وزین ” به نظر دهندگان را در دستور دارد جای بحثی نمی ماند . شما نخست وزیر دهه خونین ۶۰ را برای “ صداقت، پاکدستی، و شجاعت” آن می ستایید؟؟!!
تلاش برای رنگ کردن گنجشک و قالب کردن آن به جای بلبل در خیزش نوین مردم ایران می نمایید . مردم داخل کشوررا به حال خود رها کنید آنان راه را بهتراز چاهی میدانند که شما برای آنان میکنید .
آیا حاضرید با لاجوردیها و گیلانیها و نیری و رئیسی و پورمحمدی ها و…….به گفتگو بنشینید؟
به آرمانهای چند اعدامی خانواده خود تان وفادارید؟ بخشیدید و فراموش کردید؟
با کمی جستجو در گوگل ظاهرا بسیاری با ادبیات “وزین ” شما و مایه گذاشتن از اعدامی خانواده اتان آشنا هستند .
نه معنی “دوران طلایی امام” را متوجه شدید [و یا شدید ولی تظاهر میکنید که نشدید] — چون معنی آن وعدههای خمینی در پاریس بود — و نه لزومی دارد با مراجعه به اعدامیهای خانواده من به من حمله کنید چون شهدای مظلوم خانواده من به وکیل نیاز ندارند. هر کسی دیگری هم که در اینترنت چنین شکری درباره شهدای خانواده من بخورد [که یک نفر و فقط یک نفر است] از همان قماش است. شما به قهرمانان و شهدای خود بچسب. با شانتاژ کار شما پیش نمیرود.
بله صداقت، پاکدستی و شجاعت میر حسین هزار برابر امثال شما است. کسی که میر حسین را با لاجوردی، نیری، رئیسی و امثال آنها مقایسه کند و در یک جمله قرار دهد پرت است.
هنر نقادی گاهی مهمتر از آوردن یک نوشتار است نقادی عریان است که می فهماند نوشتار ارائه شده ارزش توجه دارد یا یک روضه خوانی وقت تلف کنی است.
پس هم نوشتار ها مفید و نگارنده های آنها مفید هستند
و هم نقدها و نقادان می توانند پیرایشگران ارزشمند باشند
استاد گرامی شعار خانم فاطمه حقیقتجو در سخن گفتنش در سال ۸۸ در آمریکا یادتان هست
همه باهم مجاهدین و سلطنت طلب برای زدن جمهوری اسلامی متحد شویم.
و پاسخ ناراست و البته بازهم عذر بدتر از گناهش به اعتراض داخلی ها به وی راهم شنیدید که افاضه نمودند که من منظورم مجاهدین انقلاب اسلامی بود نه مجاهدین خلق.
اگر خانم حقیقت جو گفت “همه با هم،” بسیار اشتباه کرد. در انقلاب ۵۷ هم گفتیم همه با هم، و دیدیم که چه شد. یک حکومت دیکتاتوری سرنگون شد؛ یک حکومت دیکتاتوری دیگر جای آنرا گرفت، و حال دوباره برگردیم به همان دیکتاتوری سابق؟
صدها شرکت از صنایع نفت و گاز؛ پتروشیمی ؛ فولاد – بازنشستگان و….در ده استان کشور حدود دو هفته است که اعتصابات کارگری را آغاز کرده اند. همایش نیروهای چپ هم در کلن با حمایت از آنها برگزار شد.
زندانهای جنایتکاران را که در آن برای طناب هایشان دنبال گردن می گردند؛ و این “نشست های مجازی …..” را بزک نکنید .
قلب انقلاب در وطن می تپد.
نه سلطنت، نه موسوی و رهبری، آزادی – برابری
” اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا “
آقای سهیمی در درازای نزدیک به ده سال اسمان و زمین را بهم دوخت ودلایل علمی تکنیکی اقتصادی نظامی سیاسی و…. اورد تا ثابت کند جمهوری اسلامی در پی دستیابی به سلاح اتمی نیست اکنون که دیگر حنایشان رنگ ندارد باز افتابی شده است وبه جای نقد سازنده در کوشش هایی که در راستای نزدیکی اپوزیسیون درون و بیرون کشور انچام می گیرد می کوشد تفرقه افکنی کند . اگر تلاش های دیگران بی سرانجام و به گژراهه می رود خود پا به میدان گذارد و راه نشان دهد واستین همت بلا زده اپوزیسیون واقعی ؟؟را متحد کند.امین
مساله هستهای مسالهای است تخصصی. شما آن تخصص را ندارید، ولی من دارم، چون انرژی، از جمله انرژی هسته ای، موضوع تخصصی من است. من هرگز نگفتم جمهوری اسلامی به دنبال سلاح هستهای نیست؛ آنچه که گفتم، که برای جلوگیری از حمله نئوکانها به ایران مانند عراق بود، این است که شواهدی که دال بر آن باشد وجود ندارد، که هنوز هم وجود ندارد. حتی پنتاگون و سازمان سیا هم هم این ادعا را ندارند. سلاح هستهای ساختن فقط غنی سازی اورانیوم نیست. ساختن کلاهک هستهای مینیاتوری به شکل نیم کره، ساختن موشکی که قادر به حمل آن باشد، و داشتن موشکی است که دقت بالا داشته باشد هم هست.
شما به جای نقب زدن به موضوعی که ربطی به این مقاله ندارد، خود مقاله را بطور مستدل نقد کنید تا همه، از جمله من، بیاموزم.
۱ـ شما از کجا می دانید من جه تخصصی دارم یا ندارم؟
۲ـ مسئله ی هسته ای ایران هم فنی و هم سیاسی است.
۳ـ نباید متخصص فیزیک هسته ای بود تا فهمید که جمهوری اسلامی در پی دستیابی به سلاح هسته ای است
۴ اگر کسی با تخصص در فیزیک هسته ای وبویژه پس از بهم خوردن برجام و صرف میلیاردها دلار از کیسه مردم تنگدست ایران و ساخت تاسیسات نطنز و فردو در دل کوه ودر عمق ۴۰ متری زیر زمین و غنی سازی ۶۰ تا ۸۰ درصدری ادعا کند که هدف جمهوری اسلامی صلح امیز و تولید برق و خدمات پزشکی است اگر غرضی نداشته باشد مرغ پخته را به خنده می اندازد
۵ شما که پس از بهم خوردن برجام از کوشش برای اثبات نظر خود دست برداشتید واز خود انتقادی نکردید حال بر پایه ی کدام تخصص علمی نفاق افکنی می کنید ؟
۱. اگر تخصصی دارید بفرمایید. من که میگویم دارم، اساس آن صدها مقاله علمی، چهار کتاب، و چندین جایزه علمی است.
۲. بخش سیاسی مساله هستهای درباره عاقلانه بودن و یا نبودن سیاست هستهای است، نه راجع به خود موضوع غنی سازی، بمب سازی، و مسائل دیگر. حضرتعالی راجع به بخش دوم اظهار نظر کردید، نه اولی.
۳ و ۴: به شما توصیه میکنم با سازمانهای اطلاعاتی غرب تماس بگیرید و اطلاعات خودرا دال بر اینکه بمب اتمی را جمهوری اسلامی در حال ساختن است به آنها اطلاع دهید. چون خود آنها که قأعدتا از من و شما بیشتر میدانند، چنین ادعائی ندارند.
۵. هنوز هم معتقدم هدف جمهوری اسلامی تولید سلاح هستهای نیست، و حتی اگر باشد سالها با آن فاصله دارد، بلکه مدلی نظیر ژاپن، افریقای جنوبی، برزیل، کره جنوبی، و تایوان است که دانش لازم را دارند، ولی آنرا تولید نمیکند. ا
نحوه برخورد نویسنده با کامنت گذاران نشان از شباهت با خودکامگان رژیم دارد و ارزش مقاله از پیش باطل را صد مرتبه پایین میآورد.
لطف کنید بفرمایید من در پاسخ چه نوشتم که چنین برداشتی دارید. طرف هوادار فرقه مجاهدین است و بد و بیراه میگوید، ولی شما به پاسخ من که در نهایت ادب است ایراد میگیرید؟
“اگر حرف قابل بحث ندارید، سکوت کنید بهتر است” این نحوه برخورد شما با کسانی که با شما مخالفند مشمائز کننده است. شما خود را ادیب و آزادیخواه میدانید. ما فقط کامنت گذاریم.
هنوز نفرمودید من در پاسخ چه کسی چه چیزی نوشتم که چنین برداشتی دارید. مشمئز کننده رفتاری است که در آن کسی به چیزی متهم میشود، بدون اینکه دلیل تهام را بداند
در گیومه بالا نوشتم چه به کاربر “انوری” در پایین نوشتید: ” اگر حرف قابل بحث ندارید، سکوت کنید بهتر است.” این حرف شما در پایین به یک کاربربه شکل مودبانه یعنی خفقان بگیر! ظاهرا کاربرد این یکیه کلام برای شما انقدر نرمال است که متوجه تاثیر ان در دیگران نمیشوید.
جای ان دارد که بپذیرید شما هم مثل همه بر انگیخته میشوید و اشتباه میکنید.
از سال ۱۳۶۰ جمهوری اسلامی هزاران مجاهد خلق را زندانی و اعدام کرده است. به پایکاه های آنها در عراق حمله موشکی کرد. اعضای آنها را در خارج هدف عملیات تروریسنی قرار داد ولی هنوز مجاهدین خلق یکی از بزرگترین سازمان های سیاسی می باشند. به صرف اینکه رژیم و تو آنها را فرقه خطاب کنی اگر هم برای تبلیغ و تخریب وجهه آنها می کنی هیج فرقی نه برای تو و نه برای رژیم داشته هست. مطمن باش که شخصا هیچ علاقه ای به جریانات مذهبی از جمله مجاهدین خلق ندارم اما بخواهی و نخواهی آنها یکی ار بزرگترین نیروهای سیاسی مخالف رژیم هستند و این تبلیغات تکراری جمهوری اسلامی سازمان مجاهدین خلق را از بین نبرده است حتی اگر فرقه هم باشند. مطمنا اگر جای تو بودم خیلی نگران می شدم روزی که رژیمی که برایش کار کردی سقوط کند و سازمان مجاهدین خلق در قدرت سیاسی شریک باشد.
رفتار سازمانی بنام مجاهدین خلق پرسش هایی را آفریده است
۱- چرا این سازمان شهید سازی را در دستور کارش داشته ؟
۲- این سازمان چرا از امام امام خمینی گویی که در آن مرحله حتی هوادارانش با نیروی های دیگر برخورد می کردند؟
۳- آیا اعلام جنگ مسلحانه در خدمت تحکیم رژیم قرار نگرفت ؟
و پرسش های دیگر
اگر بعد از خیانتهای ۴۰ ساله این فرقه جهنمی هنوز کسی از آن مستقیم و یا غیر مستقیم حمایت کند، حمایت کننده زیر سوال است. فرقهای که هواداران آن در سالهای ۶۰ و ۷۰ زندگی خود هستند، تبدیل به سازمان جاسوسی و پروپاگاندای دشمنان کشور شده اند، و در عملیات ترور و خرابکاری اسرائیل در ایران شرکت دارند، هیچگونه اعتباری در میان مردم ندارد
دوست عزیز، [ پروسه] ای که طی کردیم و به اینجا رسیدیم را ببین نه [امروز] را پس از شکست ها.. در پیش و پس از ۲۲ بهمن ۵۷ با کاهش و رفع فشار ماشین سرکوب حکومت پادشاهی و ساواک میلیونها نفر بی پروا و ترس به خیابانها آمدند. سازمانهای چریکهای قدائی خلق و مجاهدین خلق از چند خانه ی تیمی به «ستاد» های علنی بزرگی در تهران و سراسر ایران تبدیل شدند. دیگر نیروهای سیاسی بفراخور بزرگ شدند. فدائیان به بزرگترین سازمان چپ و مجاهدین بزرگترین سازمان مذهبی…این از خصوصیات انقلاب ست و طعم آزادی !! منتهی هر دو سازمان بدلایل مختلف آن پایگاه وسیع اجتماعی را از دست دادند. مهمترین علت آن یورش ارتجاع و فاشیستهای اسلامی بود که کشتار را از ۲۲ بهمن شروع کرد و همه را بتدریج از دم تیغ کذراند.شبیه بعداز کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ ، حالا با این همه خسارات جبران ناپذیر که خصوصا به نیروی های چپ وارد شد.در ایران هیچ جریان غیر حکومتی امکان فعالیت ندارد صحبت از محفل های باقی مانده در خارج غم انگیزست. مردم در ایران آزادی می خواهند.
کیهان لندن در مطلبی بلند بالا این نوع همایش ها را با عنوان «نشستهای واقعی و مجازی برای «آزادی» و «نجات» ایران با حضور حامیان قاسم سلیمانی و اصلاحطلبان!» مورد حمله قرار داده ست . بدیهی ست که سلطنت طلبان چشم دیدن هیچ دگراندیشی را ندارند چه اصلاح طلب حکومتی و چه مخالفان تمامیت حکومت ولایت فقیه. پس سعی می کنند که به دروغ همه را به بهانه ی «وابستگی» یا «حمایت» از حکومت مرتجع معرفی کنند. آقای دکتر سهیمی هم فقط به حرف دکتر نیره توحیدی چسبیده و میخواهد طیف های مختلف مخالف حکومت ولایت فقیه را «همسو» با رضا پهلوی جلوه دهد. با تاجزاده و میر حسین مشکلی ندارد . دانسته یا نادانسته چنین می نماید .ولی با توجه به شعار قدیمی «اصول گرا ، اصلاح طلب دیگر تموم شد ماجرا» و «جمهوری اسلامی نمیخایم نمی خایم» و بالا خره « مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر» دوران این حرفها گذشته و نوبت «زن ، زندگی ، آزادی» ست که سلطنت طلبان، اصلاح طلبان حکومتی وجنبش سبزیها آنرا بر نمی تابند.مردم ایران نیاز به جمهوری سکولاردارند
برای توجه شما به مقاله سپاسگزارم. این مقاله فقط درباره صداقت برگزارکنندگان اصلی — تاکید روی اصلی است — این همایش بود و بس. این درسته که من از دکتر توحیدی نقل قول کردم، ولی علیجانی مدت هاست که به دنبال چنین ائتلافی است، که هم شرم آور است، و هم سو استفاده از مبارزان داخل
گفتگو برای نجات ایران خوب است و یگانه راه برای رهایی میهن ما از دیو استبداد چه دینی و چه سلطنتی. اما این گفتگو باید مشروط به شروط باشد. تغزیه گردانان پشت صحنه «ایران اینترنشنال» نمیتوانند با خدعه و دروغ با شعار «از تاجزاده تا شاهزاده» برای فاوند گرفتن سیرکی دیگر راه بیاندازند. کجاست مرحوم عزت سحابی که ببیند شاگردان و دست پرورده هایش دست آخر در چه باتلاقی گرفتار آمده اند. فقر معرفتی فقر مالی را موجب می شود و فقر مالی وابستگی به خوان گرنت های بیگانگان امریکایی، سعودی و اسرائیلی را موجب میگردد.
پیشینه ی نیروهای مُردد و دنباله رو در خارج از کشور بر میگردد به سال ۲۰۰۲ / ۱۳۸۱ دور ِ دوم ریاست جمهوری «تدارکچی » حکومت محمد خاتمی که بعداز شکست اصلاح طلبان حکومتی تغییر موضع دادند.در آن شرائط داریوش همایون ،طالبان سلطنت را دورخود جمع کرد بعضی از مخالفان پادشاهی و فقاهتی و«چپ»چپ در ان «ضیافت »ها شرکت کردند. جنیش جمهوریخواهی سکولارتوسط مخالفان حکومت پادشاهی وولایت فقیه برجسته شد. ولی طالبان سلطنت خیلی عجله داشتند با توجه به وقایع عراق تقاضای حمله نظامی و بمباران ایران شدند(آرشیو اخبارروز)عده ای ازجمهوری خواهان نیز ازطیف خانم توحیدی در داخل و خارج در باره «کمک های بشردوستانه امپریالیسم» نوشتند.که با واکنش های شدید انتقادی رویرو شد.وفایع ۱۳۸۸باردیگر مرددان و دنباله روان را به حمایت از بخشهائی از حکومت فاسد جلب کرد این ها باعث تضعیف جنبش جمهوریخواهی و چپ گردیند. منتهی طالبان سلطنت با حمایت محافل امپریالیستی و تمام تریبون های رسانه ای قدرت نمائی می کنند ما در این ۲۰ سال کم کاری کردیم.
مرور روند مبارزاتی در کشور در این صد و چند ساله اخیر و حرکات اعتراضی انجام گرفته به ما خواهد گفت ریشه آنها در آزادی خواهی و دمکراسی خواهی بود یعنی مردم می خواستند آزاد باشند و حق انتخاب داشته باشند
که می بینیم در این روند مبارزاتی در سال ۵۷ یکی از نماد های ضد آزادی و ضد دمکراسی که حکومت سلطنتی بود از تاریخ کشور حذف می شود اما جایگزین آن حکومت دینی با استبداد دینی که ضد آزادی و ضد دمکراسی است حاکم می شود که بصورت طبیعی روند مبارزاتی برای رسیدن به آزادی و دمکراسی ادامه پیدا می کند که در این روند مبارزان در مقابل حکومت حاکم قرار می گیرند و در مقابله با حکومت حاکم در بزنگاه هایی حرکت اعتراضی را انجام می دهند که این روند را روند طبیعی مبارزه برای آزادی ودمکراسی خواهیم دانست اما به بهانه دفاع از حرکات داخل مشاهده می کنیم فعالیت هایی در خارج شکل می گیرد در این فعالیت ها چند چیز نمود می یابد:
۱-نگرشی که صداقتی در آن وجود دارد فقط خودش را حامی حرکات داخل می داند
بقیه اش بماند برای بعد
سلطنت طلبان نیروی خود را عظیم میدانند این آقا هم نیروی میرحسین را! و بلا شک نظر مجاهدین هم همینطور است.
عجب گرفتاری شده ملتی که هیچ جا در شعارهایش نامی از هیچیک از آنها نیست.
آقایانی که ادعای صادق بودن دارید،لطفا کمی صادق باشید!
سلطنت طلبان همیشه ادعا داشته اند، ولی کل نیروهای آنها فحاشهای شبکههای اجتماعی هستند. فرقه خائن مجاهدین حتی نیاز به توضیح ندارد چون رسوا تر از آن هستند که قابل اعتنا باشند. من هم نگفتم میر حسین رهبر است [خود ایشان هم حتی در اوج جنبش سبز چنین ادعا نکردند]. فقط گفتم سرمایه اجتماعی دارند که معنی آن احترام مردم برای صداقت، پاکدستی، و شجاعت ایشان است. اصولا این مقاله راجع به این نیست که میرحسین رهبر است یا خیر. اگر حرف قابل بحث ندارید، سکوت کنید بهتر است، چون وقتی نوشتید همه خواهند فهمید چقدر میدانید. البته خود دانید.
بادرود
متانت وصبر و حوصله هم خوب چیزیه , نه بداره و نه به باره . خدا نکنه بعضی از ما بقدرت برسیم.
پیروز باد جنبش زن, زندگی, آزادی با تاکتیک
از میرحسین تا پهلوی.
نه به روسوفیل نه به اجنبی , تا سقوط جمهوری اسلامی.
مگر فکر می کنی اینجا یکی از مراکز پاسداران است که سازمان مجاهدین خلق را فرقه نام می بری؟ خائن تر از رژیم که تو خادمش بودی برای تمام مردم ایران وجود ندارد. موسوی و کارگزاران رژیمی که تو جزوشان بودی دیگر برای مرم روشن شده هست. باور کن همین سازمان مجاهدین خلق خواهند بود که گور رژیم تو را خواهند کند!
وقتی در یک جمع زنی را مجبور به طلاق همسرش و ازدواج مجدد کنند، و یا فرزندان را از پدر و مادر و زوج ها را از هم جدا کنند و یا وقتی افراد را مجبور به خودزنی جنسی در برابر جمع کنند، نام این جمع فرقه است و نه سازمان.
زمانی که پیش نماز سهیمی چنان کند, تکلیف پس نماز محمد هم که معلوم است و نماز جماعت هم تبدیل به صحنه شعار و مرده باد و زنده باد میشود.
تمامی آنچه که در چنته دارید این بد و بیراه است؟
با عرض معذرت از تصدیع,
یاد آور”فضل و بزرگمردی و سالاری” بودم ولی چون”از کوزه همان برون تراود که دروست”, انتظار بیشتری نیست. خیر پیش.
جناب سهیمی,
“ادب مرد به ز دولت و / یا دانش است”. “اگر تاب تحمل دود را ندارید به آشپز خانه تشریف نروید”. یعنی چگونه بزرگواری باشید که “گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش”؟
عذر میخواهم، ولی کامنت شما را نفهمیدم. من چه نوشتم که نشان داد طاقت دود آشپز خانه را ندارم، و بحث “ادب” را پیش میکشید؟ طرف بالای کامنت شما تا توانست بد و بیراه گفت، که من بی ا
عتنا هستم، ولی شما از من انتظار “ادب” و تحمل دود دارید؟
جناب سهیمی “اندر بلای ساخت پدید آید, فضل و بزرگمردی و سالاری”. اگر درک این مطلب مشکل است “بی خیالش”.
با پوزش از رودکی، برای اینکه ازسد ۹۰۰ کلمه ای عبور کنم مجبور شدم قصیده اش لت و پار کنم تا بتوانم مطلب را ارسال کنم
—-
رودکی آدم الشعرای ایران نامیده می شود در حقیقت پدر شعر دری به حساب می آید . در حقیقت حرف اصلی رودکی در اشعارش تاکید بر خرسندی است . رودکی تاکید می کند که اگر در این جهان خرسند نباشیم خودمان عذاب میکشیم و اگر خرسند باشیم خود برخوردار می شویم .
رودکی به پادشاهی که پدر خود را از دست داده و نمی تواند در میان مردم گریه کند اینگونه اندرز می دهد :
ای آن که غمگنی و سزاواری/وندر نهان سرشک همی باری
…..
رفت آن که رفت و آمد آنک آمد/بود آن که بود، خیره چه غمداری؟
هموار کرد خواهی گیتی را؟/ گیتیست، کی پذیرد همواری
…..
…..
فرمان کنی و یا نکنی، ترسم/بر خویشتن ظفر ندهی باری!
…
اندر بلای سخت پدید آید/فضل و بزرگمردی و سالاری
رودکی تاکید می کند که اگر هیچ معلمیندارید زندگی را به عنوان یک آموزگار بزرگ و برتر ببینید و بزرگترین و برترین آموزگار هر انسانی زندگی است .
ممنون از تذکر “دوستانه تان”!من خودم میدانم که زیاد نمیدانم و این فرق اصلی من و شماست.اما نکته ای را که به من تذکر داده اید خودتان رعایت نکرده اید چرا که در بین بیش از ۴۰ شرکت کننده تنها نظر خانم توحیدی را بولد کرده اید و تنها با آوردن یک نقل قول که معلوم نیست برداشت ایشان بوده و یا واقعا آقای علیجانی چنین چیزی گفته است نتیجه گیری کرده اید.
بگذریم از اینکه خود جنابعالی چندین دهه مدافع همین نظام بوده اید و در بعضی از همین نوع تلویزیون ها هم حضور فعال داشته اید!
موضوع این نیست که دکتر توحیدی چه گفت، موضوع این است که به نقل قول از کی گفت: یکی از گرنانندگان اصلی این همایش که همیشه به دنبال چنین چیزی بوده است، و تازه وقتی هنوز در ایران بود خودرا دنباله رو زنده یاد عزت الله سحابی قلمداد میکرد.
در ضمن بنده هیچگاه مدافع این نظام نبوده ام، و خانواده خود من با چند اعدامی از این نظام صدمه شدید خورده است. من مخالف جنگ، تحریم، و تجزیه طلبی هستم، و هوادار یک جمهوری دموکراتیک سکولار. صرف شرکت در برنامههای تلویزیون کسی را هوادار این و یا آن نمیکند.
آقای سهیمی، پاسخ شما قابل درک است و درخور سرگردانند مجازی.
این جماعت نه درد میهن دارد نه درد مردم.
وقت خود پر می کنند و روی اعصاب دیگران می روند.
حتما قهوه خانه های ایران رادبیاد دارید که ۹۹ درصد مشتریان ثابت بودند و بذله گویی هایشان تکراری و ملال آور!
دستتان را به گرمی میفشارم.
رنسانس ایران از “شاهزاده” و “موسوی” و جمهوری اسلامی عبور خواهد کرد، آنچه مشخص است این نیروها این شانس را دارند که به دنبال رنسانس بدوند و خود را با آن همراه کنند ،تصور رهبری جنبش اشتباهی است که این امکان را هم از دست خواهند داد .