اخبارروز– با توجه به این که خواننده گرامی «ش. ب. امید» قبل از تصمیم اخبارروز، در بخش کامنت با تحریر متن طولانی به اظهار نظر در باره مقاله “یک بیانیه غیر قابل دفاع” نوشته مسعود امیدی پرداخته است و پاسخ نویسنده هم به اقتضای آن طولانی تر از حد مجاز می باشد، اینجا کل پاسخ مسعود امیدی به نقد «ش. ب. امید» را می خوانید:
توضیح ضرور: متاسفانه دیدگاه ها از سوی عده ای از کاربران هر روز طویل تر می شود. امکان بررسی این نوشته های طولانی و گاه بدون ارتباط با مقاله ی منتشر شده برای ما وجود ندارد، بسیاری از خوانندگان نیز از خواندن آن صرفنظر می کنند. هیات تحریریه ی اخبار روز ضمن استقبال از اظهار نظر کاربران در باره ی مقالات و پایبندی به تامین امکان تحقق آن، تصمیم گرفته حجم دیدگاه ها را در حدی که قادر به بررسی و انتشار باشد محدود کند. از روز ۷ اردیبهشت ۱۴۰۲ (۲۷ آوریل ۲۰۲۳) سیستم به طور خودکار اجازه ی نوشتارهای بیش از ۹۰۰ کاراکتر (حدود هشت تا نه سطر معمول اخبار روز) را نخواهد داد. طبیعی است کامنت های دنباله دار پذیرفته نخواهد شد. برای کاربرانی که این حجم را کافی نمی دانند این امکان همچنان وجود دارد که دیدگاه های خود را در قالب مقالات مستقل تحریر کرده و جهت انتشار به آدرس ای میل اخبار روز ارسال دارند. این دسته از مقالات مطابق ضوابط انتشار مقاله در اخبار روز مورد بررسی قرار خواهند گرفت. ([email protected])
به : دوست گرامی « ش. ب. امید» که ادبیاتتان بسیار آشناست.
۱- نوعی عصبیت و آشفتگی آشکار در یادداشت شما مشهود است که چندان موجه به نظر نمیرسد. مگر اینکه با این فرض همراه باشد که پشت این اسم مستعار ، با فرد مسئول و شناخته شده ای از جریانی روبرو هستیم که به دلیل تحلیل متفاوتی که در ارتباط با جنگ در اوکراین ارائه داده، دچار نوعی بحران فکری در این زمینه شده و نتوانسته بین نیروهای خود نیز همسویی ایجاد کند و اینک با انتشار این مقاله احساس میکند که چالشهایش در این ارتباط می تواند افزایش یابد. این در حالی است که اینگونه تبادل نظرها در چارچوب سانترالیسم دموکراتیک در داخل یک تشکل کمونیستی هم باید قابل هضم و پذیرش باشد ، چه رسد به مقاله ای که یک شخص حقیقی در یک فضای عمومی و آن هم با ادبیاتی محترمانه و بدون هر گونه اهانتی منتشر کرده است. به هر روی این عصبانیت محسوس شاید دلیلی باشد برای بازنگری در ارزشهای کار سیاسی مشترک به ویژه روحیه مدارا و تساهل در برخورد با نظرات متفاوت که احتمالاً طولانی شدن فضای امنیتی ، سبب کمرنگ شدن و شاید هم حذف آن از فرهنگ سازمانی شده است.
۲- شما نوشتید که « منابع جریان آلترناتیو رسانه (Alternative Media) اهداف بخش دیگری از سرمایه داری جهانی را تبلیغ مینماید و با حقیقت امر کاری ندارد. » حالا باید نشان دهید که کدامیک از فکتهایی که در این مقاله در ارتباط با جنگ اوکراین به آن اشاره شده است، نادرست و ساخته و پرداختهی مدیای «بخش دیگری از سرمایهداری جهانی » یعنی طرفدار روسیه است!
۳- نوشتهاید : « پیکار طبقاتی و پژوهشهای علمی یک عضو هیئت سیاسی حزب کمونیست یونان، قدمت بیشتری از سن و سال شما دارد.»
و من از شما میپرسم آیا مایلید کمیت و کیفیت پژوهشهای اعضای هیأت سیاسی حزب کمونیست چین، فدراسیون روسیه، بلاروس، کوبا، ویتنام و … و (سن و سال!) آنها را هم با همین اشخاص محبوب شما در حزب کمونیست یونان قیاس کنیم؟! آیا چنین قیاسی برای ارزیابی اعتبار و درستی یا نادرستی یک نظر، اساسا نسبتی با نگاه علمی و مارکسیستی و لنینیستی دارد؟! شما به کدام مرجع علمی و مارکسیستی برای منظور کردن «سن و سال» برای ارزیابی اعتبار یک نظریه میتوانید اشاره کنید؟ به راستی نسبت «سن و سال» لنین در قیاس با کائوتسکی و پلخانوف چگونه بود ؟!
۴- با اشاره به نموداری که در مورد افزایش محبوبیت پوتین ارائه شده است، می نویسید: «این شیوه استنتاج شما جدا ً شایسته نیست.» و توجهی ندارید که اشاره به این پژوهش که تنها یکی از پژوهشها در این زمینه است، در پاسخ به ادعایی آمده است که به غلط از افزایش نارضایتی مردم روسیه پس از جنگ سخن میگوید. البته با اشاره به میزان محبوبیت هیتلر در سال ۱۹۳۶ ، شما هم عملا این واقعیت افزایش محبوبیت پوتین را پذیرفتهاید. حال اگر می خواهید مانند رسانههای غرب و دستگاههای تبلیغاتی ناتو، پوتین را به عنوان هیتلر زمان معرفی کنید، بحث دیگری است. اگر میخواهید چشمتان را بر این حقیقت که هیتلر رهبر نازیسم با آن کارنامهی فاجعه بارش بود و پوتین تنها از امنیت روسیه در برابر توسعهی ناتو و فاشیسم و نئوفاشیسم دفاع میکند، ببندید. شما از موضعگیری چین و کوبا و … هم در ارتباط با همکاری با روسیه و به دلیل عدم همسویی با بیاییه اصلاً راضی نیستید. اما ترجیح میدهید در مورد آن سکوت کنید. به نظر میرسد همکاری گسترده و استراتژیک چین با روسیه و پوتین (به قول شما هیتلر زمانه ) در نظام فکری شما بنبست ایجاد کرده و قادر به تحلیل و تبیین آن نیستید!
۵- نوشته اید :« شکایتمندید که شخص نویسنده بیانیه احزاب برادر، فاکتولوژی در رابطه با ادعای امپریالیست بودن روسیه ارائه نداده است. که خوب اینجا هم ایراد از شماست که تفاوت وظیفه نوشتار پژوهشی، ارزیابی تحلیلی و بیانیه سیاسی را نمیدانید.»
معنای این جمله آن است که آنها فکتهای مربوط به حقیقت امپریالیست بودن روسیه را در نوشتارهای پژوهشی و تحلیلی ارائه کرده اند. و یعنی اینکه شما هم این مفهوم را قبول دارید. از آنجا که نامی مستعار و فاقد ویژگی حقیقی و حقوقی پاسخگو هستید، مسئولیتی از این ابراز نظر متوجه شما نیست. شما اگر از جریان سیاسی خاصی دفاع میکنید، آیا آن جریان، امپریالیست بودن روسیه و مقایسه پوتین با هیتلر که از سوی شما انجام میشود، را هم قبول دارد و چنین چیزی را اعلام کرده است؟
شما اگر ورای یک اسم مستعار فاقد هویت، از یک هویت حقیقی یا حقوقی مشخص برخوردار بودید، می شد شما را به یک گفتگو دعوت کرد تا مخاطبان راحت تر بتوانند به عیار مارکسیستی و لنینیستی بودن نظریات و استدلالهای شما پی ببرند.
قابل ذکر است که شما و برخی دیگر از دوستان مدعی کمونیست که از درک درست تحولات جهان، شرق اروپا و اوکراین بازماندهاند، در رویکردی سترون و نامرتبط میکوشند تا با کلیشه سازی از جنگ جهانی اول، شعار تبدیل جنگ امپریالیستی به مبارزه علیه بورژوازی خودی را مطرح کنند. این در حالی است که بر اساس شواهد فراوان ، اتفاقا مبارزه علیه فاشیسم و نئوفاشیسم در قالب ناتو در اوکراین امروز به مراتب به صف بندی های سیاسی، اقتصادی و نظامی در جنگ جهانی دوم بسیار نزدیکتر است. عدم درک این حقیقت ، اگر بخواهم بدون تعارف سخن بگویم، چیزی جز یک عقب ماندگی و یک کژفهمی سیاسی ریشهدار را بازتاب نمیدهد.
۶- شما از خائنانی چون «یلتسین و پوتین» سخن میگویید . اما نمی توانید توضیح دهید که چرا محبوبیت پوتین با آغاز جنگ اوکراین افزایش یافته است (که شما هم با اشاره به مقایسه آن با هیتلر ، به آن اعتراف کردید.) . شما نمی توانید توضیح دهید که دلیل برخورد کاملا متفاوت غرب با یلتسین و پوتین چیست! شما نمی توانید توضیح دهید که چگونه شد که پوتین متقاضی عضویت در ناتو، امروز در برابر ناتو ایستاده است؟ شما نمی توانید توضیح دهید که چرا آنها یلتسین را حلوا حلوا می کردند و قهرمان ناجی روسیه معرفی میکردند و پوتین را مانند شما هیتلر زمان؟ آیا تا کنون از خود پرسیده اید که زمینهی این همسویی شما با رسانههای غربی چیست؟!
۷- شما مرا به دلیل اشاره به واقعیت کشتار ۱۵ هزار نفر از مردم روستبار دونباس، متهم به شووینیسم میکنید. و حکیمانه توصیه میکنید: « برای یک کمونیست آگاه، در این درگیری، دفاع از روس تبار یا اوکرائینی تبار نمیتواند مطرح باشد. دفاع از منافع مشترک همه زحمتکشان ملاک است.»
آیا این نشان از ناتوانی شما در درک دیالکتیک مبارزه ضدفاشیستی و مبارزه طبقاتی نیست؟! آیا میشد به کارگران و زحمتکشان کشورهای مورد تهاجم فاشیسم در جنگ جهانی دوم که قربانی توسعه طلبی فاشیستی شدند، گفت که حقوق ملی و هویتی شما که به خاطر آن در کوره های آدم سوز قربانی میشوید، مهم نیست و ما نباید اینک متمرکز بر منافع شما قربانیان فاشیسم شویم، بلکه باید از منافع کارگران آلمانی و همه قربانیان فاشیسم به صورت برابر دفاع کنیم ؟!
آیا میتوان به مردم فلسطین گفت که دفاع از حقوق ملی شما به صورت مشخص معنی ندارد بلکه باید از منافع کارگران فلسطینی و اسرائیلی و بقیه جهان(با منطق حزب کمونیست کارگری) دفاع کنیم؟! باید اعتراف کنم تا این حد کژفهمی و تقلیل درک سیاسی از مسئلهی ملی ، مبارزه با فاشیسم و مبارزه طبقاتی و انترناسیونالیسم پرولتری در فردی که خود را مدعی دفاع از احزاب کمونیست و کارگری معرفی میکند، در واقع برایم عجیب است.
مشکل اساسی آن است که شما زیادی به تبلیغات و ظواهر دموکراسی غربی و موازین حقوق بین المللی و … دلخوش و به آن باورمند شده اید و به رغم همه شواهد و نمادهای برجسته برآمد فاشیسم و مداخلهی وسیع نئوفاشیسم در قالب ناتو در اوکراین ، تصور می کنید که صحبت کردن از فاشیسم در اوکراین، تبلیغاتی است که از سوی « آلترناتیو رسانه (Alternative Media) اهداف بخش دیگری از سرمایه داری جهانی (روسیه) را تبلیغ مینماید و با حقیقت امر کاری ندارد. » . در تصور شما گویا فاشیسم متعلق به تاریخ است و در جهان پیشرفته و دموکراتیک و مدرن و مبتنی بر حقوق بشر و موازین حقوق بین الملل و … امروز ، توهمی بیش نیست! شما نشان می دهید که از شواهد نیرومند و روند آشکار برآمد فاشیسم در قالب نئوفاشیسم از سوی سرمایههای فراملیتی که در حال فرسایش و نابودی ارکان لیبرال دموکراسی حتی در کشورهای متروپل است، بیاطلاعید و یا به آن باور ندارید و آن را به «تبلیغات بخش دیگری از سرمایهداری جهانی» تقلیل میدهید.
۸- شما نوشتهاید « حافظه تاریخی شما، آن اندازه عمق ندارد که بیاد آورید، امپریالیسم آمریکا و اقمار آن با کدام دستاویز، تجاوز ظالمانه خود به کشور یوگوسلاوی را موجه جلوه داد. شما قادر نیستید این همانی ضرورت «عملیات ویژه» روسیه برای «نجات جان روس تباران» از دست فاشیستها از یکسو، و ضرورت «مداخله با دلائل انسانی» برای نجات مسلمانان از دست ناسیونالیستهای صرب، توسط آمریکا، در تجاوز جنگی به یوگسلاوی را، از سوی دیگر ببینید.»
و من متعجبم که شما به عنوان مدعی احزاب کمونیستی چگونه در توجیه تجاوز ظالمانه آمریکا و اقمار آن به یوگسلاوی ،به «دستاویزهایی» اشاره میکنید که گویا ناسیونالیستهای صرب به دست آن ها دادند. آری، به راستی که اینگونه میشود همه جنایات تاریخ را توجیه کرد! این نگاه یعنی اینکه ، علت اصلی این جنایات و لشگرکشی و تکه پاره کردن یوگسلاوی از سوی آمریکا و اقمار آن را باید نه در ذات امپریالیستی و تجاوزگر آن بلکه در «دستاویزهایی» دید که از سوی «صرب ها» در اختیار آن قرار داده شد. اگر در زمان حمله به یوگسلاوی هنوز پدیدههایی چون داعش شناخته شده نبود، امروز پس از رویدادهای افغانستان، عراق ، سوریه و لیبی و ….، داعش و بوکوحرام و طالبان و … کاملا شناخته شده اند و خود رهبران غربی به ایجاد آن اعتراف کرده اند. غرب چرا نباید در یوگسلاوی دست به ساخت چنین جریانی میزد؟ و چرا نباید امروز در چین در میان اویغورها چنین کند ؟ اگر چین اقدام به مهار و سرکوب آن ها کند، آیا باید چین را مورد سرزنش قرار داد که چرا «دستاویز» به غرب میدهی؟ آیا این رویکرد به توجیه مداخله امپریالیستی نمیانجامد؟!
۹- با اینکه در نوشته شما نسبت به من از عبارت «رفیق امیدی» استفاده کرده اید، زبان و ادبیات و واژه های مورد استفاده در نوشته شما هیچ نشانه ای از فرهنگ یک بحث نظری سالم و محترمانه ندارد . شما با عبارات و واژه های فراوان کوشیده اید تا طرف مقابل تان را تحقیر کنید. این در حالی است که در متن نوشته من، ضمن نقد صریح مواضع بیانیه ، در رویکردی آگاهانه تلاش شده است تا از هیچ عبارت یا واژه ای دال بر اهانت به نویسنده مقاله یا امضاکنندگان آن ، استفاده نشود.
به همین دلیل منطقا نوشته شما فاقد اعتبار و جایگاه لازم برای پاسخگویی است. با این وجود، برای روشنتر کردن موضوع و رفع ابهام احتمالی برای برخی مخاطبان که یادداشت شما سعی کرد آن را ایجاد کند، لازم دیدم به این نکات اشاره کنم. البته نوشته شما دربردارنده اشکالات و کژفهمی های متعدد دیگری نیز هست که در اینجا از پرداختن به آن صرف نظر می شود. بی تردید چنانچه در قالب مقاله ای آن را منتشر کنید، به آن پاسخ شایسته خواهم داد.
شما ترجیح دادهاید از پرداختن به موارد فراوانی از چالشها و پرسشهای مطرح شده در مقاله من اجتناب کنید که البته قابل درک است. با این وصف با ارجاع من به منابع متعدد در پایین مقاله سعی کرده اید تا هم خود را فاضل و مطلع جلوه دهید و هم از پاسخ گویی به مطالب مطرح شده از سوی من، بگریزید.
دوست گرامی، این گونه روشهای بیحاصل و نمایشی به هیچ وجه مناسب یک گفتگوی سالم نیست. هر کس دیگری هم می تواند با فهرست کردن منابعی و ارجاع دیگری به آن ، ژست پیروزمندی به خود بگیرد. به ویژه زمانی که طرف مقابل را به شکل غیردوستانه و غیر محترمانه در معرض انواع اتهامات زشت هم قرار داده باشد. به گمان من بهتر آن است که به پرنسیپ های یک گفتگوی سالم و به دور از جوسازی و شانتاژ، اتهام زنی و اهانت و برچسب زنی، تحقیر و … که مصادیق آنها در نوشته شما به فراوانی مشاهده میشود، پایبند باشیم و به جای تخریب دیگران، با ارائه استدلالهای خود بکوشیم تا مسیر حقیقت را روشن تر کنیم. نشان دهید که لازم نیست از شما قطع امید شود و هنوز هم میتوان به شما امیدوار بود.
۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
بسیاری از سوالاتی که در مقاله بالا ذکر شده از طرف حزب توده که نماینده اصلی احزاب برادر در ایران است پاسخ داده شده و موضعگیری هفتاد حزب برادر در مقابل جنگ تجاوزکارانه پوتین در اوکراین نشانگر ان است. اما در مورد سوال ۶ و چرایی محبوبیت پوتین، آیا میتوانید دلیل محبوبیت نیکسون در جنگ ویتنام، بوش پدر در جنگ خلیج، و بوش پسر در خلال ۲ جنگ را توضیح دهید؟ محبوبیت ترامپ پس از ترور سلیمانی چطور؟ محبوبیت یک رهبر دلیل بر محق بودن جنایات است؟
با این جنگ، پوتین یکی از منفور ترین رهبران جهان در رده خامنه و ترامپ است.
با درود
می خواستم اگه میشه فرق ” عملیات ویژه ” با یک جنگ را توضیح بدهید.
از اقدامات انترناسیونالیستی حزب کمونیست روسیه برای دفاع و همبستگی با کارگران و زحمتکشان ایران هم اگر میشه توضیح بدهید خیلی ممنون می شوم.
این دیالوگ نشان یک بن بست در تعریف ها وفهم از مارکسیست لنینیسم و دیالکتیک و کاربرد آن در عمل است و یا شاید بن بست در کل تئوری است؟