
کانون نویسندگان ایران: محمود اعتمادزاده (م.ا.بهآذین) مترجم و نویسنده در ۱۰ خرداد ۱۳۸۵ پس از یک عمر فعالیت در قلمرو قلم و ادبیات و خلق آثار پرشمار، در ۹۲ سالگی چشم از جهان فروبست.
بهآذین، پیش از انقلاب به سبب مبارزه با استبداد بارها به زندان افتاد و کتاب «مهمان این آقایان» روایتی از خاطرات بهآذین از زندان حکومت پهلوی است.
نقطهی اوج فعالیتهای آزادیخواهانهی بهآذین به سال ۱۳۴۷ و تأسیس کانون نویسندگان ایران بازمیگردد که در ستیز با سانسور و استبداد، یکی از کلیدیترین نقشها را در بنیادگذاری کانون بر عهده داشت و در اولین و دومین دورهی انتخابات کانون به عضویت هیئت دبیران درآمد. او بود که به نوشتن برخی از مهمترین متون تاریخی کانون چون پیشنویس مرامنامهی کانون با عنوان «دربارهی یک ضرورت» همت گماشت، متنی که از سندهای مهم تاریخی تشکیل کانون نویسندگان ایران است.
کانون نویسندگان ایران از پیِ بازداشتها و ممنوعالقلم شدنها، پس از وقفهای چندساله در سال ۱۳۵۶ کار خود را از نو آغاز کرد و بهآذین به عضویت هیئت دبیران موقت کانون درآمد و در شکلگیری و فعالیت دوبارهی آن نقشی اساسی داشت چنانکه در کنار دیگر اعضای کانون نویسندگان ایران از برگزارکنندگان شبهای شعر گوته معروف به «ده شب» بود. در ادامهی این فعالیتها بهآذین در سال ۱۳۵۷ با کسب بیشترین رأی به عضویت هیئت دبیران انتخاب شد. پس از انقلاب ۵۷، بهآذین و ۴ عضو دیگر به دلیل نقض منشور و اساسنامهی کانون نویسندگان ایران با نظر هیئت دبیران وقت کانون تعلیق و با رأی مجمع عمومی فوقالعاده در ۱۱ دیماه ۱۳۵۸ سلب عضویت شدند.
از آغاز دهەی شصت جمهوری اسلامی در راستای تحکیم پایههای قدرت خود، از طریق حذف تمامی گرایشهای فکری و عقیدتی و با اعدامهای خونین و به بندکشیدن یا خاموش کردن تمامی مخالفان خود، سایهی سیاه سانسور را بر تمامی عرصهها گستراند. بهآذین در بهمن ماه ۱۳۶۱ دستگیر شد و در زندان زیر سختترین شکنجههای ضد انسانی قرار گرفت و مجبور به اعترافات اجباری شد و تا سال ۱۳۶۹ در زندان باقی ماند. کتاب «بار دیگر و این بار» به قلم بهآذین شرحی از خاطرات دردآور و فشارهای توانفرسا در زندان جمهوری اسلامی است.
در کارنامهی رنگین و پربار ادبیِ بهآذین که از نسل نخست مترجمان ایران است، ترجمهی آثار بسیاری از بزرگان ادبیات جهان چون رومن رولان، بالزاک، شکسپیر، میخائیل شولوخوف، گوته، برتولت برشت و… به ثبت رسیده و افزون بر آن، مقالات و داستانهایی نیز از او به رشتهی تحریر درآمده است.
نام «بهآذین» با وجود تمامی فراز و فرودهای زندگانیاش، بر سپهر ادبیات و فرهنگ ایران ماندگار خواهد بود.
یادش گرامی باد.
خبرها، گزارش ها و ویدئوهای بیشتر را در تلگرام اخبار روز ببیند
به آذین علیرغم نظریاتش که وابسته به حزب توده و اطاعت از انضباط حزبی علیرغم نظرات شخصی اش بود که در این راه فقط در جمهوری اسلامی متحمل بیش از ۸ سال زندان و شکنجه های طاقت فرسا گردید او خدمات زیادی به ادبیات و مبارزات سیاسی و آگاهی بخشی به جامعه نمود که بسیار ارزنده است یادش گرامیست و باید ذعان نمود که نظرات شخصی به آذین به خودش زیان رساند نه جامعه و این هم مربوط به امور شحصی اوست که هر کس حق دارد با خودش و انتخابهایش شخصا تصمیم بگیرد .
کانون بعداز کنار گذاشتن چهار نفر در واقع گل سرسبد و قطب نمای مردمی خودر را از دست داد و به حزب یکجانه ایی تبدیل شد ،که اکنون شاهد آن هستیم ، البته با سطح دانش نازل .
با درود به اعضای کانون نویسندگان ایران
ممکن است توضیح دهید که این انسان فرهیخته و والا و هم فکران او که در آن شب های طوفانی شب چراغ عشق به توده های میلیونی مردم را در سینه می پروراندند چگونه منشور و آیین نامه این کانون فرهنگی را که خود از بنیان گذارانش بودند نقض کردند ؟
به آذین ، هوشنگ ابتهاج ، احسان طبری و……. همه از نخبه های دوران خود بودند و در ابتدا با عشق به مردم و میهن پای در راهی سخت و جان فرسا گذاشتند و تا پایان عمر هم سختیها و عذاب آن را تحمل کردند اما رستگار نشدند چون در سیاه چاله ای افتادند که شوروی سابق برای حفظ موقعیت جهانی و بقای خود زیر پای جوانان شیفته جهان سومی ها باز کرده بود و آنها را می بلعید و از آنها به نفع موقعیت خود استفاده ابزاری میکرد و تا آنجا پیش میرفت که بعضا” آنها مجبور به خیانت به مردم و سرزمین مادری خود میشدند که امروز کافی است نگاهی به آن بخش از توده ای ها بیندازید که در پیک نت و راه توده فعالند
راه توده و پیک نت و ده ها سایت دیگری که رژیم سفاک ولایی و همچنین سایت گویا تبلیغ می کنند هیچ ربطی به حزب توده ایران ندارند . آدرس واقعی اعضا و هواداران حزب این است : tudehpartyiran.org
ضمن احترأمً فراوان به این انسان عدالتخواه و نویسنده و مترجم پرکاروچیره دست، خوب است آفراد یا گروههایی که به شیوه های گوناگون تلاش می کنند تا هویتی خاص برایش معرفی کنند وشاید بهتر است گفته شود قصد مصادره به مطلوب کردن او را دارند، کتاب “بار دیگر واین بار” که از آخرین نوشته های اوهست را با دقت بخوانند ونظرشان را در باره اش اعلام کنند وبعد ازان در باره هویت و آخرین مواضع سیاسی او اظهار نظر نمایند. آیا مسکوت گذاشتن این موضوع و از کنارش بی توجه عبور کردن به معنی نادیده گرفتن شعور مخاطبان نیست؟