آن هنگام که فرزندانِ خورشید و خاک،
از شیارهایِ کوه جاری می شوند
و برای لُقمه نانی اندک،
میانِ رؤیا و رنج غوطه وراَند؛
این کوهستان است که به احترامِ کارگران خَم می شود
و بر دوشِ خَسته و دستانِ پینه بَسته یِ شان،
بوسه ها می زند!
و شرافت و شعورِ یک خَلق را، سَجده می کند؛
آری
گویی کولبران،
رَفیقی جُز کوهستان ندارند…