یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳

یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳

“سیلیکون ولی” بر ضد توسعه – دانیل زامورا و آنتون یه قر، ترجمه: محسن حافظیان

زمانی بود که کشورهای جنوب دل در گروِ «نظم نوین اقتصادی جهانی» داشتند و امید به « صنعتی کردنی برنامه دار برای مبارزه با تهی دستی» بسته بودند. امروزه، هدیه های نقدی ثروتمندترین ها به بی چیز ترین ها نگارۀ یک نوشدارو را به نمایش می گذارند. این رویکرد جانشین لیبرالیسم نمی شود، [بلکه] آن را تثبیت می کند

در سال ۲۰۰۷، هنگامی که کریس هوگِس (Chris Hughes)، یکی از بنیانگذاران فیس بوک، این شرکت را ترک می کرد، آرزومند آن بود که با سرمایۀ تازه بدست آمده اش جهان را دگرگون کند. به مانند بسیار کسان دیگرِ پیش از او، دلخواستۀ وی «ریشه کن کردن تهی دستیِ شدید»(۱) بود. اما پس از خواندن کتابِ پرطرفدار جفری ساکس (Jeffrey Sachs) و دیدنِ یکی از روستاهایِ جزو برنامۀ اقتصاددان کنیایی بود که هوگِس راهکار معجزه آسایش را یافت. این کتاب در بارۀ راهِ درمانِ فاجعه [تهی دستی] بود(۲). آقای ساکس پیشتر، در سالهای ۱۹۹۰، نظریه پرداز اصلیِ «شوک درمانی» بود که به کشورهای پیشینِ عضو بلوک شوروی تحمیل شد، ولی در این زمان، وی در پیکرِ پاپِ مبارزه با تهی دستی تجسد یافت. در سال ۲۰۰۵، وی در برنامه ای تلویزیونی (MTV) به نام «گزارش آنجلینا جولی (d’Angelina Jolie) و دکتر ساکس در آفریقا» می گوید که «این روستا به تهی دستی شدید پایان می دهد.» اما پس از این که آقای هوگِس خودش به سراغ این روستای کنیایی می رود، سرگشته از آن می شود که هیچ کامیابی ای در آن جا به چشم نمی بیند؛ مدرسۀ بدون مداد، بدون صابون، بدون کاغذ و با رایانه هایی که هرگز به اینترنت وصل نشده اند.

هم چنان که خود ساکس می پذیرد، آزمودۀ وی با ۱۲۰ میلیون دلار هزینه، بهداشتِ نوزادان و فرآورده های کشاورزی را بهینه ساخت اما این امر تغذیه و آموزش را شامل نشد. این آزموده «هیچ اثر آشکاری» روی سطح زندگی مردمان نداشت(۳). چنین است که آقای هوگس به نتیجه گیری های خودش: به جای تامین هزینه های این برنامه ها بهتر است که پول را بی میانجی به خود تهی دستان داد. این است «برنامۀ راهبردی کاملا لیبرال و جهت یافته به سوی بازار» که وی طرح می کند. این انساندوستِ سیلیکون ولی(Silicon Valley) اندکی بعد به شورای اداریِ سازمان غیر دولتیِ (ONG) گیودیرکتلی (GiveDirectly) می پیوندد. این سازمان که پشتیبان انتقالِ سرمایه برای مبارزه با تهی دستی است در سال ۲۰۰۸ به دست چهار جوان دانش آموختۀ دانشگاه هاروارد و ماساچوست سازمان فنی (MIT) راه اندازی شد. این سازمان نوپایِ متخصص توسعه، که مبلّغِ کمکِ مالیِ جهانشمول هم هستند، نگاه تویتر و گوگل را به سوی خود جلب کردند. زمانی که طرح جفری ساکس در بی توجهی [همگان] از نظرها گم شد، سازمان گیودیرکتلی حاضر شد ۱۰۰۰ دلار به هر یک از بیش از ۲۰ هزارنفر در ۱۹۷ روستای کنیایی بفرستد. این روستائیان به گونه ای اتفاقی برگزیده شده بودند. این پول بی میانجی از طریق تلفن های دستی فرستاده شد و بی هیچ شرطی میان آنان پخش شد.

مکزیک راهگشاست

بودجۀ سازمان گیودیرکتلی (GiveDirectly) از ۱۴ و نیم میلیون دلار در سال ۲۰۱۵، به بیش از ۳۰۰ میلیون دلار در سال ۲۰۲۰ رسید. این سازمان تا کنون بیش از ۵۵۰ میلیون دلار در سراسر جهان پخش کرده است. در پشت این موفقیت سرگیجه آور، سرمایه های بزرگ سیلیکون ولی پنهان است، از ایلان ماسک (Elon Musk) تا شاه از تخت افتادۀ رمز-ارز، سام بانکمن فرید (Sam Bankman-Fried)، و جک پاتریک دورسی (Jack Dorsey) بنیانگذار تویتر. دستورکار اینها در دیجیتالی کردن جامعه روی دیگر سکۀ «پولی کردن» فقر است. از نگاه ایشان توسعۀ بیشتر به جای آن که از مسیرِ نهادهایِ اداری و چانه زنی هایِ دور و دراز سیاسی بگذرد، می باید از این پس به همان گونه ای انجام یابد که یک جفت کفش ورزشی از طریق اینترنت خریداری می شود یعنی بی میانجی. با یک تلفن دستی، همه می توانند پولِ نقد به سرتاسر کرۀ زمین بفرستند و به کودکان کمک کنند تا از تهی دستی به در آیند.

کامیابی سازمانِ گیودیرکتلی بخشی از آن چیزی است که در بیست سال گذشته اقتصاددانان توسعه به آن «انقلاب جابجایی پولی» می گویند. در پی سیاست های تعدیل ساختاری در سالهای ۱۹۸۰ که به دست صندوقِ جهانیِ پول (FMI) و بانک جهانی به راه افتاد، شماری از کشورهای جنوب در پی روش توسعه ای بر مبنای کمک های مالی در شکل های گوناگون افتادند. این روش ها سیاست های سرمایه گذاری را به نابودی کشاند. این نگرش پیش پا افتادۀ امروزی چند دهه پیش هنوز در حاشیه بود. برنامۀ آموزش، بهداشت، تغذیه (Progresa) که از سوی مکزیک در دستور کار قرار گرفته بود، پس از ده سال ریاضت مالی ای که فقر را دو برابر افزایش داد، کم کم دگرگونی هایی را پدید آورد. این اصلاحات، که از سوی اقتصاددان مکزیکی سانتیاگو لِوی (Levy Santiago) طرح شده بود، بنا داشت که جابجایی های بی میانجی پول را جانشین آن چه کند که از سیاستهای پیشین در حوزۀ تنظیم قیمت ها، خدمات اجتماعی و کمک های دولتی به فرآورده های پایه ای به جا مانده بود. در سال ۲۰۰۷، این برنامه یک سوم خانواده های مکزیک را پوشش می داد و چونان بزرگترین برنامۀ مبارزه با تهی دستی در مکزیک پا برجا ماند. این اقدام چونان نمونه برای ده ها کشور آمریکای لاتین و آفریقایی بود که به زیرغلتک سیاست های لیبرالی رفته بودند.

این «انقلاب ساکت»، نامی که مبلّغانش ارماندو باریانتُس Barrientos) Armando) و داوید هولم (David Hulme) به آن داده بودند(۴)، به ویژه در جنوب آفریقا به اوج خود رسید. از سال ۲۰۰۰ بدین سو، بیش از صد برنامه به گونۀ کمک های خانوادگی، اعتبار مالیاتی و انتقال پولِ خارج از چارچوب های جاری اجرا شده است. به گونه ای آزمایشی، کمک مالیِ جهانشمول که از سوی گروههای انساندوست پشتیبانی می شود در کشورهای نامیبیا، کنیا و در اوگاندا تکثیر می شوند. صندوق جهانی پول، بانک جهانی و سازمان جهانی کار (OIT) [هم] پشتیبان این راهبریَند. در ماه ژوئیۀ سال ۲۰۲۰ بود که خودِ آنتونیو گوترش (António Guterres)، دبیرکل سازمان ملل، گفت «یک پیمانِ اجتماعیِ نو برای یک دوران نو» که می تواند «امکانِ یک کمک مالی جهانشمول» را در بَر داشته باشد(۵).

«نو» بودنِ الگو با توجه به الگوی پاگرفته در سده های پیشین بهتر به چشم می آید. در سال ۱۹۷۷، جولیوس نیِرِه (Julius Nyerere) نخستین رئیس‌جمهور تانزانیا و رئیس اسبق کمیسیون جنوب-جنوب گفته بود «ملت های تهی دست بدون صنعتی شدن نمی توانند فقر را پشت سر بگذارند»(۶). این یقین نزد همگی نخبگانِ پسااستعماری مشترک بود. بیشینۀ اندیشمندان به خودِ مسئلۀ تهی دستی نمی پرداختند. اقتصاددان توسعه، ها-ژون چانگ (Ha-Joon Chang) می گوید که پیش از چرخش نئولیبرالی سالهای ۱۹۷۰«یک همدلی همگانی در این باره که توسعه در مفهوم گسترده خودش به معنی دگرگونی در ساختار تولیدی بوده» وجود داشته است(۷). پرسش ها دربارۀ فقر همواره در درون گره گاه های اقتصاد کلان و سازمان هایی که به گستردگی به تقسیم کار جهانی گره خورده بودند طرح می شدند. برای بیرون آمدن از رکود، دولت های جوان آزاد شده از استعمار عموما به سوی نظریه های صنعتی سازی برنامه ریزی شده می رفتند. الهام گرفته از نظریه های سوسیالیستی، رهبران این کشورها چون نیِرِره (Nyerere)، قوام نکرومه (Kwame Nkrumah) از کشور غنا (Ghana) و جواهرلعل نهرو (Jawaharlal Nehru) از کشورِ هند آشکارا راهبردِ توسعه شان را چونان جانشینی برای لیبرالیسم اقتصادی و امپریالیسم می ساختند.

«حکومتِ واریزی»

این رویکرد، که به ویژه از سویِ اقتصاددان آرژانتینی رائول پرِبیش (Raúl Prebisch) در دورۀ پایانی سال های ۱۹۴۰ ارایه شده بود، تاکید می کرد که تجارت جهانی نابرابری [کشورهای] شمال و جنوب را بازتولید می کند. [در این نگاه] بدون قوانین بازدارندۀ مرزی، مهار قیمت ها و صنعتی کردنِ راهبری شده به دست حکومت، کشورهای جنوبی نخواهند توانست به پای کشورهای توسعه یافته برسند. از این پس، مسئلۀ تهی دستی در درون چهارچوب بزرگترِ نابرابریِ میان کشورها طرح می شود. بیشتر به جای تاکید کردن بر کاهشِ رنج بیچارگان، هدف گرفتن بیشتر ساختارهایی که پدیدآورندۀ تهیدستی اند با برنامه ریزی ای که یک بازسازی کامل تجارت جهانی را صورت بخشد، در دستور قرار می گیرد. در سال ۱۹۶۴، بیانیۀ پایانی کنفرانس سازمان ملل متحد دربارۀ بازرگانی و توسعه (Cnuced) هدفش را چنین تعیین می کند: «دستیابی به یک تقسیم جهانی کار تغییر یافته، حساب شده تر و عادلانه تر و پشتیبانی کردن از همساز کردنِ بایسته در تولید و در تجارت جهانی»(۸). این برنامه ده سال بعد، با قطعنامۀ شورای عمومی سازمان ملل بر صدر می نشیند. به گفتۀ حواری بومدین این برنامه «نظم نوین اقتصائی جهانی» است. پیشنهادها، با کمی ناهمگِنی، دربرگیرندۀ انتقال فن آوری و همچنین مهارِ رشدیابندۀ شرکتهای چندملیتی اند. مسئله جلوگیری از جهانی سازی بازرگانی نیست، بلکه محدود ساختن این جهانی سازی با ابزار یک چهارچوب حقوقی در سمت و سوی به کارگرفتن عادلانه تر آن برای کشورهای جنوب است.

واژگونی تناسب قدرت های ایدئولوژیک، فساد نخبگان سیاسی برآمده از دوران پسااستعمار روند اقتصاد جهانی را دگرگون می کنند. در پایان سال های ۱۹۷۰، همگی این داده ها اوجگیری جریان [یاد شده] را در هم می شکنند. موضوع فقر اندک اندک از پیوند خوردنش به تناسبِ قدرت در جهان جدا می شود. [از این جا] تهیدستی که به گونه ای فردی و چونان سقف ذهنی درآمدها به فهم درمی آید، به گونه ای ناهمساز موضوعِ گونه ای سیاسی زدایی شده از توسعه می شود. بانک جهانی به این چرخش در دورۀ ریاستِ رابرت مک نامارا (McNamara) در سالهای ۱۹۸۱-۱۹۶۸ دامن می زند. وی که معمارِ جنگ ویتنام است می شود خزانه دارِ کشورهای در حال توسعه تا بازسازی دادوستد بازرگانی ای که از سوی این کشورها درخواست می شد را به حاشیه براند. به دنبال وی، مهمترین سازمان های مالی بین المللی از آزادسازی اقتصادی، برنامه های تطبیق ساختاری پشتیبانی می کنند. پس از آن است که به گسترش سیاست های انتقالِ پولی هدفمند، در کنار دیگر سیاست ها، دست می زنند. همچنان که اقتصاددان هندی و مشاورِ اقتصادی جولیوس نیره (Nyerere) می گوید، مبارزه با تهی دستی شدید که از سوی این سازمان ها راه افتاده بود به سمت و سوی «اَفسُراندن توسعه صنعتی» گرایش دارد. وی می افزاید که بدون آن «بخشی از یک برنامۀ توسعۀ همه جانبه صنعتی سازی و دگرگونی ساختاری اقتصاد کشور» بخت اندکی برای موفقیت دارد(۹).

در سال ۱۹۷۹، راه اندازی وام های تطبیقِ ساختاری به این جریان سرعت می بخشد : بانک از این پس وام دادنش را مشروط به انجام اصلاحات ویژه می کند. با بحران بدهی سال های ۱۹۸۰ که بسیاری از سرزمین ها را درگیر می کند، این وام ها ابزارِکلیدیِ چرخش نئولیبرال در سطح جهانی می شوند.

در بافتی که اکنون دیگر در برابر برنامه های توسعۀ حکومتی ایستاده است، انتقال پول سرانجام چون یک مکملِ دلربای اصلاحاتی که در کار آزاد سازی اقتصاد و بازار کار هستند جلوه می کند. اکنون که تعدیل های [ساختاری] تحمیلی به فقر دامن می زنند، دولت ها برای آسان کردن گذر به کلان ساختار اقتصادی به سویِ ابزارِ مالی گرایش می یابند. هم چنان که اقتصاددانان اریک راینرت (Erik Reinert)، جایاتی قوش (Jayati Ghosh) و رینر کاتل (Rainer Kattel) می گویند، چیرگیِ [سخن از] مبارزه با فقر، گفتگو دربارۀ بهسازیِ «وضعیت زندگیِ کسانی که چونان تهی دست شناخته می شوند» را با بحث درباره دگرگونی های «اقتصادهایی که در درون آن [این تهیدستان] می زیند» جایگزین کرده است(۱۰).

کشورهای جنوب بیش از بیش ناتوان از سامان بخشی به [دنیایِ] کار، از هدایت سرمایه گزاری ها و از اجتماعی کردن منابع اند؛ گسترش یک نو «حکومتِ-واریزی» (transfer state) که تنها به توزیع درآمدها می پردازد به آنها یک بدیل پیشنهاد می دهد. در این جهت، رشدِ انتقال پولِ پشتیبانی شده از سویِ اتاق هایِ فکر (think thanks) و شرکت های سیلیکون ولی بخشی از روندِ دور افکندن نئولیبرالیسم نیست بلکه شرطِ تداوم آن است. همچنان که جیمز فرگسونِ (James Ferguson) مردم شناس می گوید، بسیاری از کشورها در دستور کار گذاشتنِ خصوصی سازی و کالاسازی را با «گسترش در خور توجه برنامه های توزیع بی میانجیِ پولِ سوا شده از مسائل کار»(۱۱) به هم آمیخته اند. این سلطه همان چیزی بود که ها-ژون چانگ به آن «توسعۀ بدون توسعه» نام داده بود. به گفتۀ دیگر، فهمی است که در آن این [توسعه] از دگرگونی تقسیم جهانی کار و گسترش خدمات اجتماعی گسسته است. به جای بلندپروازی های رهبران دوران پسااستعمار برای ساختن گروهیِ یک جهانی سازی عادلانه تر، مبارزه ای هدفمند با تهی دستی شکل گرفته است که تلاش می کند سقفی برای فقر تعیین کند که هیچ کس نتواند از آن پایین تر بیافتد(۱۲). در راه سپردنمان، حتی تبیین های [مواردی] چون توسعه و نابرابری هم عمیقا دگرگون شده اند.

۱- Chris Hughes, Fair Shot : Rethinking Inequality and How We Earn, St. Martin’s Press, New York, 2018.

۲- Jeffrey Sachs, The End of Poverty. How We Can Make It Happen in Our Lifetime, Allen Lane, Londres, 2005.

۳- Jeffrey Sachs, « Lessons from the Millennium Villages Project : A personal perspective », The Lancet, vol. 6, n° ۵, Londres, 2018.

۴- Armando Barrientos et David Hulme, « Social protection for the poor and poorest in developing countries : Reflections on a quiet revolution », Brooks World Poverty Institute Working Paper, n° ۳۰, Manchester, mars 2008.

۵- António Guterres, « Tackling the inequality pandemic : A new social contract for a new era », ۱۸ juillet 2020, www.un.org

۶- Julius K. Nyerere, « The plea of the poor : New economic order needed for the world community », New Directions, vol. 4, n° ۴, Washington, DC, 1977.

۷- Ha-Joon Chang, « Hamlet without the Prince of Denmark : How development has disappeared from today’s “development” discourse », dans Shahrukh Khan et Jens Christiansen (sous la dir. de), Towards New Developmentalism. Market as Means Rather Than Master, Routledge, Londres, 2010.

۸- « Acte de la Conférence des Nations unies sur le commerce et le développement I. Acte final et Rapport » (PDF), Cnuced, Genève, 1964.

۹- Ajit Singh, « The “basic needs” approach to development vs the new international economic order : The significance of third world industrialization », World Development, vol. 7, n° ۶, Sciencedirect, juin 1979.

۱۰- Erik Reinert, Jayati Ghosh et Rainer Kattel, Handbook of Alternative Theories of Economic Development, Edward Elgar Publisching, Cheltenham, 2016.

۱۱- James Ferguson, Give a Man a Fish. Reflections on the New Politics of Distribution, Duke University Press, Durham, 2015.

۱۲- Samuel Moyn, Not Enough. Human Rights in an Unequal World, Harvard University Press, Cambridge, 2018.

Anton Jäger

تاریخ نگار نظریه های سیاسی از دانشگاه کاتولیک لووَن (Louvain)

Daniel Zamora

محقق جامعه شناسی دربنیاد ملی پژوهش علمی در دانشگاه آزاد بروکسل

منبع: لوموند دیپلماتیک

https://akhbar-rooz.com/?p=211741 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x