الاهی…!
به حق خاصّان درگاهت،
تمام زنان عقدی،
و خیل کنیزکانشان…،
و بینهایت دختر نه ساله به ایشان…،
به مقام والای باورمندان، و جهادگرانت،
شب شهادت،
شوق پرواز به ملکوت،
و وصال حورانِ بهشتِ موعودت…،
به حق همه اولیا، و مستان میخانهات،
عرفان ژرفِ غزلِ خال لبِ معشوق،
و سرودههای تابستانهای مرگ و فتوا،
و گورهای بینشان،
.
به حق شمشیرزنانات،
وارِثین زمین،
کهترانی که از تو منزلت یافتند،
و بار رسالتی که تو بر شانههای ایشان انداختی،
تقسیم انفال…،
احکام شرع…،
بحث شیرین مرد با مرد،
زن با زن…،
تصاحب زنان دشمن،
و دوشیزگانِ آستانهی اعدام
در زندانهای پای کوه،
دخترانِ ایزدی،
بر بلندیهای نفرین شده
و…
.
به حق جمله حجّتها،
پیشوایان،
و مجاهدین راهت…،
که تنها و تنها برای رضای خاطر تو
و گسترش آیینات همسر میبرند
از میان قبایل شکست خورده،
عروسان،
و زنانِِ سرداران و همرزمان خویش…،
موهبت بازگشت میان خلیفهگان،
سالکانِ راه،
و وحوش و جانوران خود را،
از من دریغ بفرما
و کالبد بیمار،
روانِ زخمی،
و خاطراتِ تلخِ مرا
به ژرفای سیاهچال نیستی در انداز
کهکشانها به دور،
از چرخهی مسخرهی حیات
و اگر تو را نیز،
چون من…،
از جبر هستی گریزی نیست
دستِکم لطف فرموده،
از کاسههای خالیِ چشمانم
تنها یکی دو گل آلاله
و از دهانم،
چند بنفشه بر آور
برای له شدن،
زیر سم اسبان و گوسفندان،
پای یک قلّهی اساطیری
در سرزمینی به غایت محبوب،
بل که عطری ناچیز رها شود،
در هوای دامنهها
و در چشم برهم زدنی،
در نیستیِ مطلق گم شود،
تا ابد،
آمین…!
لقمان تدین نژاد
آتلانتا، سوم مرداد ۱۴۰۲
۲۵ جولای ۲۰۲۳
-الاهی به مستان میخانهات، از رضیالدین آرتیمانی شاعر-عارف دربار شاه عباس صفوی و داماد آن خاندان.
-«من به خال لبت، ای دوست! گرفتار شدم» مطلع یکی از غزلهای عرفانیِ امام خمینی است که وجه عرفانی شخصیتِ ایشان را (حتی در فاصلهی میان سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۸) نشان داده و به گفتهی یک منتقد، «رشحهیی از بحر ناپیدا کرانهی روح آن معنویت شگفتِ قدّوسی است.»
-بحث شیرین لواط، عنوان یکی از سلسله بحثهای فقهیِ آیتالله محمدی گیلانی در تلویزیونهای جمهوری اسلامی در سال ۱۳۵۸