در تاریخ ١٣ شهریور ١۴٠٢ اتحادسراسری بازنشستگانایران تنظیم فرم نظرسنجی در قالب ١٢ پرسش درباره کانونهای بازنشستگی را منتشر کرد. هدف از انتشار این نظرسنجی، دستیابی به میزان آگاهی بازنشستگان از تشکیلاتِ شهری، استانی و سراسری کانونهایی است که به نام بازنشستگان و با سرمایههای ناشی از حقِعضویت آنان شکل گرفته است تا از منافع آنها دفاع کند. این درحالیست که ما به کرات متوجه شدیم که گروههای وسیعی از بازنشستگان و حتی فعالان بسیاری که در گروههای مختلف بازنشستگی حضور دارند از کم و کیف فعالیت و وضعیت درونی این کانونها بیخبرند و از ساز و کارهای انجام امور در این کانونها که قاعدتا باید براساس اساسنامه درخدمت بازنشستگان باشد چیز زیادی نمیدانند.
منشور اتحادسراسریبازنشستگانایران و از جمله بند ۴ آن که تاکید دارد: “از آنجا که منابع مالی کانونهای بازنشستگی از محلِ دریافت حق ِعضویت بازنشستگان (با کسرحقِعضویت از حقوق بازنشسته) تامین میگردد، اتحادسراسریبازنشستگانایران حقِ تمامی بازنشستگان ومستمری بگیران میداند که بیهیچ تبعیض و بدون هیچ مانعی حقِ انتخاب کردن، انتخاب شدن و فعالیت در ارکان مختلف کانونهای بازنشستگان را داشته باشند. اتحادسراسریبازنشستگانایران برای تامین این حق تلاش میکند”. به این دلیل این نظرسنجی برای ما در اتحادسراسری اهمیت بیشتری یافته است. به همین دلیل همراه با طرح و ارائهی پرسشها از همهی بازنشستگان درخواست کردیم تا در این نظر سنجی شرکت کنند. متن در خواست چنین است:
بازنشستگان گرامی تامین اجتماعی!
درود برشما!
با توجه به اینکه کانونهای بازنشستگی به عنوان تشکیلاتِ صنفیِ بازنشستگان از تاریخ ١٢ اردیبهشت ١٣٧٣ به استناد ماده ١٣۴ قانون کار و با حقعضویت پرداختی همه ما شکل گرفته است بهمین منظور لازم است که کانونها در باره اهداف آن که عبارتند از: اجرایِ بیکم و کاست قوانین تامیناجتماعی در باره بازنشستگان از جمله تعیین حقوق و مزایای بازنشستگی برابر با ماده ٩۶ و ١١١ همان قانون و پیگیری مطالبات نظیر یکسانسازی و برخورداری از تامین امکانات خدماتی دوران بازنشستگی – از کار افتادگی از جمله خدمات بهداشتی و درمانی، مراقبتهای پزشکی و سایر مطالبات بازنشستگان که از طریق مجامع عمومی تصویب میگردد، اقدام کنند.
اکنون نزدیک به سی سال از فعالیت این کانونها میگذرد و قریب سه نسل از بازنشستگان ایران در این کانونها عضو هستند. اما وضعیت بازنشسته با توجه به وجود این کانونها در هیچ یک از مواردیکه در بالا ذکر شد مناسب نیست و کانونها بیشتر درخدمت گروهی از بازنشستهها با ارائه خدماتی چون مسافرتهای زیارتی با دریافت تسهیلات بانکی کم بهره است و سایر وظایف مقرر را آنچنان که باید انجام نمیدهند و غالبا پاسخگو هم نیستند. بهمین منظور برای آنکه بازنشستگان ضمن شناختِ بیشتر در مورد کانونها مشارکت جدیتری برای اداره این تشکل که با سرمایه آنها تشکیل شدهاست، داشته باشند، این پرسشنامه در دسترس است و با اطمینان از برخورد مسئولانه با این نظر سنجی، نتایج آن پس از پردازش و تحلیل در اختیار همگان قرار خواهد گرفت .
این نظرسنجی که بطور متوسط از سوی ۵٠٠ نفر از کاربران بازنشسته کانال تلگرامی اتحادسراسری مورد توجه قرار گرفتهاست با این توضیح که این متوسط اعلام شده در مورد یازده پرسش است و پرسش دوازدهم تنها مورد توجه ١١۶ نفر است. اینکه چرا این پرسش با سایر پرسشها تا این حد متفاوت است نیز تاحدودی قابل تحلیل است که به آن خواهیم پرداخت .
مجموعه پرسشهای نظر سنجی در باره کانونهای بازنشستگی از بازنشستگان تامین اجتماعی و آراء و نتایج ثبت شدهی آن:
در پاسخ به این پرسش که: آیا میدانید که بلافاصله بعد از بازنشستگی به عضویت کانون بازنشستگی محل زندگی خود در میآیید؟
۵١ درصد شرکت کنندگان در نظر سنجی اظهار داشتهاند که میدانسته اند و ۴٩درصد اظهار بیاطلاعی کردهاند و نمیدانستند.
در پاسخ به این پرسش که : آیا میدانید چه میزان از حقوق بازنشستگی شما و به چه ترتیبی به عنوان حق عضویت برداشت و به حساب کانون بازنشستگی واریز میشود ؟
۵٧ درصد نمیدانسته اند که از حقوق بازنشستگی آنان چگونه و به چه میزان کسر و به حساب کانونها واریز میشود.
١٩ در صد میزان و مبلغ آن را نمیدانستند.
٢۴ درصد گفته اند:میدانند که بخشی از حق مسکن بازنشسته به حساب کانون ها واریز میشود.
در پاسخ به این پرسش که: به فرض آنکه از واریز حق عضویت اطلاع داشته اید، آیا از کانون محل زندگیتان عضویت شما را تایید کرده است ؟
۶٠در صد اظهار کردهاندکه خودشان برای عضویت اقدام کردهام .
٣٣درصد از عضویت خود بی اطلاع بودهاند و تنها ٧درصد از عضویت خود اطلاع یافته و اقدام کردهاند
در پاسخ به این پرسش که: آیا کانون محل زندگی شما اساسنامه را در اختیار شما گذاشته است؟
١٠ درصد گفته اند: با وجودیکه در خواست کردهام ، آنرا به من ندادهاند
۵٢درصد گفته اند: اصلا خبر از وجود اساسنامه ندارم
١٣درصد برای دریافت اساسنامه اقدامی نکردهاند
٢٣درصد گفته اند: هنوز چیزی در این باره (وجود اساسنامه) نمیدانند .
در پاسخ به این پرسش که : آیا از حقوق و اختیارات و وظایف خود در اساسنامه اطلاع دارید؟
٩۴درصد گفته اند: اساسنامه را نخواندهاند و از آن اطلاعی ندارند و تنها ۶درصد گفتهاندکه اساسنامه را خواندهام و اطلاع دارم.
در پاسخ به این پرسش که : آیا تا کنون از شما برای شرکت در مجمع عمومی دعوت شده است و یا از دعوت عمومی باخبر شدهاید؟
٨٧ درصد گفته اند: از من دعوت نشده و از دعوت عمومی هم اطلاع پیدا نکردهام و ١٣درصد از طریق اطلاع رسانی عمومی توسط کانون اطلاع یافتهاند
در پاسخ به این پرسش که: آیا تاکنون از هزینهکردِ حق عضویتهای پرداختی بازنشستگان، از کانون گزارشی داشتهاید و آنرا تایید میکنید؟
٧٠ درصد گقته اند: نه ! اطلاعی از گزارش مالی ندارند.
٢درصد در مجمع عمومی گزارش مالی را شنیدهاند و به درستی آن یقین دارند.
٣درصد گزارش مالی را شنیدهاند و به درستی آن اعتقادی ندارند
و ٢٣درصد با توجه به شرکت در مجمع عمومی گزارش مالی نشنیده اند.
در پاسخ به این پرسش که: آیا تا به حال در انتخابات کانون محل زندگیتان شرکت داشتهاید؟ آیا به کاندیدای مورد علاقه خود رای دادهاید؟
٨١درصد تا کنون در انتخابات کانون شرکت نکردهاند.
١۴ درصد در انتخابات شرکت کرده و به کاندیدای خود برای هیات مدیره و بازرسان رای دادهاند.
۴درصد در انتخابات شرکت داشته ولی کاندیدای مورد علاقه آنها در لیست قرار نداشته است .
١درصد در انتخابات به کاندیدای خاصی رای ندادهاند.
در پاسخ بهاین پرسش که : نظر شما راجع به کانونهای بازنشستگی چیست ؟
٨درصد وجود کانونها را مثبت و ضروری میداند
٣۴درصد وجود کانونها در صورتی که به دست بازنشستگان اداره شود، ضروری میداند
٣٢درصد کانونها را نماینده واقعی بازنشستگان نمیدانند
٢۶درصد گفته اند: کانونها مانع از وجود یک تشکیلات واقعی بازنشستگی است
در پاسخ به این پرسش که: آیا از منابع و داراییهای کانونها اعم از وجوه مالی نزد بانکها و داراییهای منقول و غیر منقول آن اطلاعی دارید؟
٩۴ درصد اصلا اطلاع ندارند
۴درصد اطلاع بسیار کمی دارند
٢درصد اطلاع دارند
در پاسخ به این پرسش که : برای داشتن کانون مستقل و آزاد بازنشستگان چه فکر می کنید؟
٢١درصد معتقدند کانون ها با اصلاح اساسنامه و انتخابات آزاد تجدید سازمان یابند .
۴درصد اعتقاد دارند کانون ها از طریق مجمع عمومی کمتر از یک سوم اعضا هرگز رسمیت پیدا نکنند.
۵درصد گفته اند: کانونها از طریق رسانه قابل دسترس اساسنامه، منابع مالی وداراییها ،گزارش دوره و… را به آگاهی اعضا برسانند.
٣درصد اعتقاد دارند کانونها دعوت به مجامع عمومی را به هرشکل ممکن به اطلاع اعضا برسانند.
۶٧ درصد اعتقاد دارند همه موارد بالا برای اصلاح کانونها ضروری است
در پاسخ تعداد ١١۶ نفر به این پرسش که :
با وجود منابع مالی کانون (داراییهای منقول و غیر منقول و منابع مالی نزد بانکها)
نبود تشکل جایگزین
محدودیتهای فعلی در ایجاد تشکلهای بازنشستگی دیگر، کدام راه حل را برای رفع مشکلات بازنشستگان مفید میدانید؟
۴٢درصد اصلاح کانونها از طریق همبستگی همهی بازنشستگان، اصلاح اساسنامه و انتخابات مستقل و ازاد را راه حل میدانند.
١۴ درصد انحلال کانون و تشکیل هیات تسویه و ایجاد تشکیلات مستقل و آزاد را راه حل میدانند
۴۴درصد برگزاری یک اعتراض سراسری اتمام حجت برای برگزاری مجمع عمومی، اصلاح اساسنامه و انتخابات سالم را راه حل میدانند .
در این پرسش در واقع ٨۶ درصد شرکت کنندگان در نظرسنجی راه حل را برگزاری مجامع عمومی ، اصلاح اساسنامه و انتخابات سالم را راه حل میدانند. با این تفاوت که کمی ازبیش از نصف این تعداد شرط تن دادن کانونها را به چنین کاری، اعتراض و اتمام حجت با کانونهای فعلی میدانند .
بررسی:
با این توضیح که این نظر سنجی درفضای آنلاین صورت گرفته و طبعا مواجهه رو در رو و یا شیوه علمی نظر سنجی انتخاب مصاحبه شونده و هویتیابی و جنسیتیابی و بسیاری از ملاحظات لازم را نداشته است و تنها ویژگی قابل اتکا و اعتماد آنست که در یک کانال تلگرامی بازنشستگان مطرح شده است و با درنظر داشتِ این نکته که همه بازنشستگان دراین کانال بازنشستگی تحت پوشش صندوق سازمان تامین اجتماعی نیستند. طبیعی است که میزان اعتبار این نظرسنجی در این موقعیت آنلاین جمع بازنشستگان ملاک و معیار این نظر سنجی است.
· نکته قابل توجه دیگر در این نظر سنجی آنست که در پرسش پایانی تنها ١١۶ نفر شرکت کردهاند . این کاهش تعداد البته به هیچ وجه تصادفی نیست. و برعکس نشان میدهد که مسئولیت پذیری در ارائه راه حل امری است که در نزد شرکتکنندگان با تردیدهای جدی همراه است. شاید بتوان گفت که کسانی که به همه گزینهها پاسخ دادهاند ولی درپاسخ به گزینههای پرسش پایانی منفعل بودهاند، با این تردید که مبادا هر نوع اظهار نظر در مورد ارائه راه حل، وضعیت را از این که هست بدتر کند! ازاظهار نظرخودداری کردهاند. البته نمیتوان این حکم را در مورد همهی کسانی که از دادن نظر خودداری کردهاند، یکسان دید و انگیزهها و یا بیانگیزهگی ها را محدود به احتمال طرح شده دانست.
· نکته مورد توجه در این نظرسنجی اینکه درپرسش اول نظرات داده شده در مورد عضویت بلافاصلهی بعد از بازنشستگی با دو درصد تفاوت بسیار با هم نزدیک است
۵١ درصد از عضویت خود باخبر و ۴٩ درصد بیخبر بودهاند.
اما در سایر موارد این توازن تقریبی وجود ندارد و آنجا که به کارکرد کانونها، رعایت حقوق اعضا به موارد پرسش شده برمیگردد تفاوت آرا با درصد فاحشی ثبت شدهاست.
بعنوان مثال نداشتن اطلاع از عملکرد مالی کانون ها و بیاطلاعی از منابع و دارایی کانون ها اعم از وجوه مالی نزد بانکها و دارایی های منقول و غیر منقول با ٩۴درصد ثبت شده است .
یا عدم اطلاع رسانی برای مجامع عمومی که ٨٧درصد گفتهاند از آنها دعوت نشده و از دعوت عمومی هم اطلاع پیدا نکردهاند! و یا موضوع دراختیار قرار نگرفتن اساسنامه بطوریکه ٩۴ درصد گفته اند اساسنامه را نخواندهاند و از آن اطلاعی ندارند .
درمراجعات مستقیم ما در اتحاد سراسری به کانونها برای دریافت اساسنامه هم همیشه مسوولان هیات مدیره کانونها از دادن اساسنامه خودداری کردهاند.
در بهترین حالت آنها مراجعه کنندگان را به الگوهای مدل وزارتخانهای این اساسنامهها حواله دادهاند.
به همین سبب این موضوع که بازنشستگان باید از مفاد و مضمون اساسنامه با اطلاع باشند هیچگاه برای کانونها اهمیت نداشتهاست بسیار مهم است بدانیم رفتار غیر منطقی یک سازمانِ صنفی از دادن اساسنامه به اعضایش سلب و نقض حقوق آنان است.
در همین جا موضوع علیرغم آنکه در پرسش اول ۵۱ درصد اظهار میکنند که از عضویت خود باخبر بودهاند، به خودی خود موضوع رعایت حقوق اعضا را توضیح نمیدهد و در سایر پاسخِ به پرسشهاست که مشخص گردیده است این کانونها با اعضای خود رابطه فعال و موثر نداشتهاند و در نتیجه رابطه متقابل هم صورت نگرفته است .
عواملی که در این عدم رابطه متقابل موثر بوده است ضمن آنکه پیشینهی تاریخی دارد که اساس آن پیشینه بر پایین بودن نرخ مشارکتهای اجتماعی و مدنی است اما از سوی دیگر تمایل شدید گروههای وابسته به قدرت ، سودجویان و فرصتطلبان برای مهار و کنترل این تشکلها در دستان خودشان است . این گرایش همیشه از سوی قدرت حاکم تقویت شده است .
یکی دیگر از عوامل پایداری این نقطهی منفی پایین بودن نرخ مشارکت و فعالیت موثر و مستمر افراد در سازمانها و تشکیلات مربوط به خود آنها، عدم شناخت و ناآگاهی به نقش تشکلهای موجود است که بهر حال در آن سهم بسیار و نقش کمی دارند. در این میان گروه هایی از افراد با رویکرد “صفر و صدی” و در کل سیاه و سفید دیدن هر موضوعی از جمله تشکیلات موجود عملا دیگر بازنشستگان را نه تنها تشویق به حضور در این کانونها و دفاع از حقوق خودشان نمیکنند، بلکه با رواج سیاست تحریم کانونها، دیگران را از حضور در این کانونها بازمیدارند .
قابل توجه اینکه: کانونها از ابتدای شکلگیری اگر چه از برخی اشکالات مبرا نبودند؛ اما وابسته و تابع نیز نبودند و بزرگانی از کارگران مبارز بازنشسته این کانونها را بنا نهادند که در مقاطع مختلف هم تلاش داشتند از وابستگی آن به خانه کارگر و سایر نهادهای وابسته جلوگیری کنند. در گذشته مجامع این کانونها و جلسات هفتگی آنها حداقل در تهران برقرار و تا حدودی مورد توجه بود.
این نظرسنجی اگر چه تجربه تازهای را پیش روی ما قرار داده است در عین حال هشدار ویژه ای است به تمامی کنشگران عرصه حقوق اجتماعی _ اقتصادی بازنشستگان و آنهایی که بدون هیچگونه مطالعه درباره موضوعات و مشکلات بازنشستگان ازحقوق آنها دم میزنند ولی متاسفانه از درک این واقعیت غافلند که بدون این شناخت از شرایط مشخص و همه جانبه از وضعیت موجود، قطعا قادر نخواهند بود به بازنشستگان برای کسب مطالباتشان یاری برسانند .
در عین حال نشان دهندهی این واقعیت است که متاسفانه به شکل بسیار عریان و آشکاری حقوق این جمعیت ازسوی عدهای که به کسوت نمایندگی آنها درکانونها جمع شدهاند، نقض میشود. آنها در بهترین حالت با مسوولان مربوطه گفت و شنودهایی دارند که حتی یک مورد آن دارای صورت جلسه تعهد آور برای طرفهای مقابل نیست و پیگیری نتایج آن نشستها نیز مقدور نیست.
تاسفبارتر اینکه برخی کنشگران در حوزه بازنشستگی به جای تشویق بازنشستگان به دفاع از حق تشکلیابی مستقل و آزاد، حق مداخله در کانونهایی که با سرمایه آنان ایجاد شده است و تایید حقِ پرسشگری از کانونها و وادار کردن آنان به تسلیم و تمکین به اراده توده بازنشستگان را در ارتباط با این کانونها بیهوده میدانند.
آنها با این بهانه و این منطق بسیار نادرست که چون این تشکلها زرد هستند باید از آنان دوری جست! میدان را برای یکه تازیِ گروههای خاص نزدیک به نهادهای قدرت در این حوزه باز میگذارند تا آنها با توسل به شیوههای تسلیم طلبانه و سازشکارانه سیاست مماشات با مسوولان و مقامات تامین اجتماعی منافع فردی خود را دنبال کنند.
آنها نیز (نمایندگان کنونی کانونها) با این شیوه از دو سو امتیازات ویژهای را کسب میکنند. از یک سو از امتیاز و رانتهایی در ارتباط با صندوقها بهرهمند میشوند و از سوی دیگر حق عضویت دریافتی را بدون هیچ گونه نظارت واقعی، هزینه میکنند وبهرهبرداریهای معمول درتشکلهای ناپاسخگو، را استمرار میبخشند.
از همه مهمتر و در واقع اصلیترین کارکرد آنها این است که حق مشارکتِ اجتماعی صاحبانِ حق (یعنی از بازنشستگان ) را نقض و سلب میکنند .
مجامع عمومی که به علت اطلاعرسانی نادرست و محدود، با کمترین تعداد اعضای شرکت کننده برگزار میشود که به هیچ وجه اراده جمعی بازنشستگان را نمایندگی نمیکند.( معمول این مجمع عمومی از فرایند نادرستِ اطلاع رسانی ناشی میشود.) وقتی برای بار اول شرکت اعضا به حدِ نصاب نمیرسد و در بار دوم با هر میزان حضور اعضا مجمع رسمیت مییابد. بدین ترتیب مجامع عمومی با تعداد بسیار بسیار کم نمی تواند مشروعیت لازم را برای تصمیمگیری در باره مصوبات داشته باشد.
این شیوه محرومسازی از فعالیت و مشارکت اجتماعی بازنشستگان در سه دهه اخیر وجود و فعالیتِ کانونهای بازنشستگی، به موضوعی عادی تبدیل شده است .
ما در اتحادسراسری بازنشستگان ایران میکوشیم تا با ارزیابیهای دقیقتر از موقعیت کانونها، راههای برون رفت از این انحصارگرایی و وابستگی کانونها به مدیریت سازمان تامین اجتماعی و وزارت کار را با همهی بازنشستگان به مشارکت گذاریم. با این امید که سایرکنشگران در تشکلهای مستقل همسو در این راه، با درک ضرورتِ همگراییِ واقعیتر و جدیتر ، همراه و همگام شوند .
منبع: اتحاد سراسری بازنشستگان ایران
ای کاش همه جریانات صنفی و سیاسی ایران مبنا را برارزیابی های عینی از شرایط جامعه قراردهند و اینکه فعالان اجتماعی و کنشگران درک کنند که سطح شناخت ودرک عمومی جامعه تا تا اندازه نسبت به موضوعات مختلف از جمله موضوعاتی که مستقیما به خود آنها بستگی دارد! مهم است. وقتی گروههایی از روشنفکران بدون توجه به شناخت عمومی و تنها براساس نارضایتی های اقشارو بخشهایی از طبقه کارگر ایران سیاست و خط مشی تعیین می کنند و سایر موضوعات را از جمله شناخت نسبت به وضع موجود، شناخت از تاثیر تشکیلات و سازمان و نهاد درزندگی مبارزاتی، شناخت از عوامل بازدارنده از رفتن به سوی نهادسازی وایجاد تشکلهای واقعی را نادیده می گیرند ،در بهترین حالت این نارضایی به خیابا می ریزد و موجی ایجاد می کند و سپس سرخورده به خانه برمی گردد. اما نهاد و تشکیلات باعت میشود که این نارضایی با شناخت بیشتر از موقعیت های مختلف بهترین و مناسبترین راه حل ها را انتخاب و در هرگام مبارزه به گامهای بعدی توجه کند.باید به این دوستان دستمریزاد گفت
کشوری-لشکری-تامین اجتماعی : اتحاد اتحاد