یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳

یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳

مخاطرات طبیعیِ انسان‌زاد در ایران

این‌گونه بحرانِ توأمان سیاسی و اقتصادی که دامن اجتماع را گرفته است به طبیعت هم می‌رسد،آن را شخم می‌زند، ناغافل از آن‌که طبیعت خود افزونه‌ای سخت‌بازگشت بر بحران‌های پیشینی می‌شود. حال نه تنها جامعه که طبیعت هم تاب مقاومت در برابر هجوم ناکارآمدی و فساد را ندارد. مسیر برخورد با عناصر حیاتی طبیعت همان است که بود. توسعه در ذهن سیاست‌گذاران اقتصادی و تصمیم‌گیران سیاسی معنای خود را تنها در ساخت‌و‌ساز انبوه و صنایع آلاینده رانتی یافته است

رئیس مرکز ملی اقلیم و مدیریت بحران خشکسالی کشور فرودین‌ماه امسال درباره گسترش کانون‌های گرد و غبار در برخی مناطق و تشکیل کانون‌های جدید به رسانه ها گفته بود: «غلظت گرد و غبار در بهار تا اواسط تابستان در بیشترین میزان قرار دارد.» این یعنی هرآنچه تاکنون در مورد ریزگردها، مهار آنها و بازگشت تغییرات سرزمینی به حالت پیشین، کنترل عرصه‌های در معرض خطرِ تبدیل‌شدن به کانون‌های ریزگرد، دستکاری‌های ریز و درشت در نظام آبی کشور، هجوم صنعت و کشاورزی و زمین‌خواری به سواحل، مراتع و جنگل‌ها و نیز پیامدهای اجتماعی و اقتصادی طوفان‌های گرد و خاک گفته و هشدار داده شده بود، در فقدان یک نظام دموکراتیک مدیریتی و نظارتی، بی‌ثمر و اخته بوده است. دیگر بخش‌های وسیع‌تری از کشور دستخوش مواجهه با ریزگردهایی است که به واسطه نوع فیزیک‌شان سهمگین‌تر از هر ذرات آلاینده معلق دیگری بر تن و روان آدمی و سازمان اجتماعی جامعه می‌تازد.

تغییر مرفولوژی رودخانه‌ها و ساحل‌ها و تالاب‌ها، تغییر کاربری اراضی ملی، تغییر نظام آب‌شناسی حوضه‌های آبریز، تغییرات مداوم در نظام بهره‌برداری از آبخوان‌ها و افزایش فزاینده برداشت از آنها، گستره چاه‌های نیمه‌عمیق و عمیق در کنار تغییر شکل و نوع بارش‌ها و کاهش میزان آنها و افزایش دما ناشی از تغییر اقلیم به خشکیدگی سرزمینی منجر شده است که طبیعت با فرستادن ذرات خاک به پاسخ برآمده است. تعادلی جدید شکل می‌گیرد یا بهتر که بگوییم شکل گرفته است، که ریزگرد و طوفان گرد و خاک بخشی از روزمره بخش‌های وسیعی از کشور شده است. هشدارها فراوان داده شده و راه‌های کوتاه و بلندمدت بیان شده است؛ آن‌گونه که برمی‌آید چنان بیهوده که انگار فردایی از پس امروز نخواهد آمد. اینجا دقیقاً آن موضعی است که باید نظام حکمرانی را به نقد کشید: روزمرگی نظام مدیریتی در بی‌راهه‌ساختن از هر راهِ ممکن و تداوم بی‌راهه به هر شکل ممکن، تو گویی صباحی چند دیگر وجود ندارد، تنها باید شبِ امروز را به صبحِ نزدیکِ فردا افکند.
اما این تمام ماجرای‌ ما در ایران با طبیعت نیست. نتایج یک پژوهش در مجله «لنست» نشان می‌دهد ایران در رده کشورهای با بدترین عملکرد محیط زیستی قرار گرفته است با ۱۱ مورد مرگ‌ومیر ناشی از گرمایش زمین به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر، که این پنج برابر متوسط خاورمیانه است. علاوه براین از ابتدای دهۀ گذشته تا سال ۲۰۲۱، تولید گازهای گلخانه‌ای ایران ۳۱ درصد رشد کرده است، مقام هفتم جهان و بیش از کشوری مانند آلمان با اقتصادی ۱۲ برابر بزرگ‌تر. چشم‌انداز از این هم بدتر است. بر اینها باید خطر فرونشست و مخاطرات ناشی از انواع آلودگی‌های آب‌وهوا را اضافه کرد.
این‌گونه بحرانِ توأمان سیاسی و اقتصادی که دامن اجتماع را گرفته است به طبیعت هم می‌رسد،آن را شخم می‌زند، ناغافل از آن‌که طبیعت خود افزونه‌ای سخت‌بازگشت بر بحران‌های پیشینی می‌شود. حال نه تنها جامعه که طبیعت هم تاب مقاومت در برابر هجوم ناکارآمدی و فساد را ندارد. مسیر برخورد با عناصر حیاتی طبیعت همان است که بود. کشاورزی کم‌بازده و آب‌بر کماکان ادامه دارد. صنعت پرمصرف در مسیر احداث در تقریباً تمام مناطق کشور است. آبخوان‌داری و آبخیزداری به درستی انجام نمی‌شود و دشت‌های بحرانی همچنان بحرانی است. فرونشست رکورد می‌زند. سدها و تونل‌های انتقال آب در دست ساخت است. فناوری استخراج و فرآوری نفت و گاز پایین است. بنزین تولیدی در کشور مملو از افزوده‌های مضر شیمیایی است. آلایندگی صنایع بالاست. خودروهای پرمصرف و دودزای تولیدشده درکارتل‌های اقتصادی-سیاسی داخلی هنوز دست بالا را در بازار انحصاری دارند. گذار به انرژی‌های تجدیدشونده چشم‌اندازی ندارد. توسعه در ذهن سیاست‌گذاران اقتصادی و تصمیم‌گیران سیاسی معنای خود را تنها در ساخت‌و‌ساز انبوه و صنایع آلاینده رانتی یافته است. شدت مصرف انرژی به ازای هر واحد تولید ناخالص ملی هنوز و همچنان بالاست. توسعه دولت الکترونیک و حمل‌ونقل عمومی و حرکت به سمت تولید ثروت از طریق خدمات و صنایع های‌تک انگار افسانه‌ای روی کاغذ است. علاقه‌ای به ترویج گردشگری بین‌المللی، به ملاحظات سیاسی، وجود ندارد. گردشگری داخلی و میراث ملموس و ناملموس فرهنگی هم در چنین شرایطی چه جای ابراز وجود. اینها بدیهیاتی برای کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای و کاهش آلودگی‌ها و پیشبرد توسعه کشور است. در سوی دیگر، سازگاری و ایجاد ظرفیت‌های تاب‌آوری ساختاری انگار روی کاغذ هم نیامده است.
بدین‌گونه جامعه به «جامعه مخاطره‌آمیز» تبدیل می‌شود. تغییر شکل مخاطره‌ها از طبیعی به مخاطره مصنوع رخ می‌دهد که ناشی است از دستکاری بی‌محابا در طبیعت و غفلت از اندام‌وارگی عناصر طبیعی. مخاطره‌هایی که اگرچه در قامت پدیده‌های طبیعی رخ می‌دهند اما ریشه‌ای انسان‌زاد دارند. وادادگی، بهت، کندی، بی‌تفاوتی و ناتوانی مشخصه سامان اقتصاد سیاسی کشور در برابر شرایط جدید است، شرایطی که خود مولود همان وادادگی و بی‌تفاوتی و ناتوانی است. توسعه‌نیافتگی مناطق شهری و عقب‌ماندگی روستایی بر همان منوال ادامه دارد. شاخص‌های فقر و رفاه و نابرابری در وضعیت وخیمی است. دستمزدها کم و تورم نجومی است. همه این موارد یعنی پایداری انسانی و طبیعی در وضعیت نامناسبی قرار دارد و تاب‌آوری ساختاری در مقابل هر بحران طبیعی و هر وضعیت جدید در شرایط محیطی وجود ندارد. باید توجه داشت تأثیرپذیری و آسیب‌دیدگی در مقابل مخاطرات شبه‌طبیعی نسبت مستقیم دارد با نابرابری اجتماعی و اقتصادی؛ نوعی تقسیم ثروت و مخاطره میان فرادستان و فرودستان. فقرا در می‌مانند با رنجِ شرایط و اغنیا می‌گریزند با توشه‌بار مصرف و توانایی. «به‌خودوانهاده‌شدن» ویژگی چنین جامعه‌ای است، چه در بُعد زندگی اقتصادی از وجه اشتغال و درآمد و چه در پسابحران‌های طبیعی همچون سیل و زلزله. بیماریهای مزمن و خاص ناشی از آلودگیها و اضطرابِ زندگیِ پرمخاطره، عوارض جسمانی و هزینه‌های گزاف و نجومی درمانِ گاه بی‌سرانجام را بر اقشار ضعیف تحمیل می‌کند. از این منظر دیگر تاب‌آوری روشی فردی در مقابل بحران نیست، بلکه راهکاری ساختاری مرتبط با عدالت اجتماعی و متناظر با رفاه عمومی ‌است که جنبه‌های متفاوت اقتصادی و اجتماعی را در برمی‌گیرد.
تاب‌آوری ساختاری یعنی ایجاد و توسعه ظرفیت‌های اجتماعی-اقتصادی و ابزاری برای تسهیل فرآیندهای بازیابی و کاهش مخاطرات و آسیب‌پذیری. این‌را هم باید در نظر داشت که شدت و وسعت آسیبی که از پدیده‌های جوی و اقلیمی بر مناطق مختلف وارد می‌شود به شکل مستقیم متأثر است از میزان توسعه‌یافتگی آن مناطق و ظرفیت‌های زیرساختی که از پیش برای مواجهه با این پدیده‌ها مهیا شده است. در واقع میزان توسعه‌یافتگی است که به حفظ کیفیت زیست و تداوم و بازگشت زندگی به شرایط نرمال پس از بحران کمک می‌کند. شاخص‌ها و روندهای اقتصادی و مرتبط با توسعه انسانی نشانی از بهبود نمایان نکرده‌اند. این موضوع در کنار توجه به مسائل غیرواقعی، و مسأله‌زا کردن هر امر نامربوطی، به جای توجه به مسائل انسانی در حلقه بسته سیاست‌گذار کشور و وخیم‌تر شدن شرایط محیطی در اثر تداوم رویه‌های سیاستی و طبیعی بدین معنی است که شرایطی سخت‌تر از پیش را باید انتظار کشید.

منبع: پیام ما

https://akhbar-rooz.com/?p=218992 لينک کوتاه

5 1 رای
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x