پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳

پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳

هفت تپه؛ درخانه  اگر کس است، یک حرف بس است !

یادداشت زیر توسط یوسف بهمنی، نماینده مستقل کارگری هفت تپه در گروه های شبکه های اجتماعی و توسط کانال مستقل کارگران هفت تپه بازنشر شده است.

درخانه  اگر کس است، یک حرف بس است !

با سلام خدمت همکاران کارگر.
از اینکه از کلمه ی همکاران کارگر استفاده کردم هدفی را دنبال میکنم .چرا که الان سیستم به سمتی می رود که کارگرنما را روبروی کارگر قرار میدهد و این کاملا برنامه ریزی شده جهت عقیم کردن صدای مطالبه گریست .

هفت تپه :پایتخت اعتصابات و اعتراضات کارگری

اعتراضات کارگری هفت تپه از سال ۸۶ در زمان دولتی شروع شد و بعد از کش و قوس و هزینه های فراوان به همت کارگران به یک ثبات نسبی دست یافت. و بعد از اینکه شرکت را به بخش خصوصی واگذار کردند دوباره اعتراضات از سر گرفته شد. درابتدا مطالبات بسنده به حقوق بود تا اینکه فعالین کارگری به این نتیجه رسیدند که برای بقای هفت تپه و ساکنین این منطقه باید بخش خصوصی  از این شرکت برود (نه رستمی نه بیگی شرکت بشه دولتی). در این راه هم مثل گذشته باز هزینه های زیادی پرداخت شد. اخراج ، بازداشت ،زندان و بالغ بر ۲۰ پرونده ی قضایی.

در کل به همت و ایستادگی  همین کارگران دست بخش خصوصی از کارگران و مردم منطقه کوتاه شد، همین ایستادگی هفت تپه را سرآمد تمام مطالبه گری ایران و جهان قرار داد.  تا جایی که الان هم می بینید از شعارهای ما و گفته های ما در تمام اعتراضات استفاده میشود. بطوریکه میتوان گفت امروزه جاده صاف کن تمام این اعتراضات هفت تپه بوده نکته ای که هفت تپه را از تمام اعتراضات متمایز میکرد این بود که هم به مسائل کارگری و هم به مسائل اجتماعی نظیر(اینترنت،هور العظیم، …) می پرداخت . دستاورد کارگران هفت تپه نه تنها در ایران بلکه در کل جهان بی سابقه بوده، کارگران هفت تپه با ایستادگی و دادن هزینه توانستند مدیریتی را از شرکت اخراج (بخش خصوصی) و مدیریتی را که خود میخواستند(طرح توسعه) در شرکت ابقا کنند و این یک دستاورد بزرگ بود . این دستاورد چنان بزرگ بود که تن هر کارفرمایی را به لرزه می انداخت . چرا که میدانستند با قدرت بزرگی مواجه هستند و قدرتی بالاتر از قدرت کارگر در هیچ جای دنیا نیست اگر اتحاد باشد .
و این اتحاد را کارگران هفت تپه داشتند.  و از این بیم داشتند که این اتحاد در بین دیگر کارگران به وجود بیاید.( فولاد هفت تپه اتحاد اتحاد ) این شعار ترس بر اندام کارفرمایان می انداخت حال تصور کنید اگر تمام شرکتها با ما هم سو میشدند چه میشد؟ پس باید فکری می کردند که دومینوی اعتراضات کارگری شروع نشود، میبایست از همانجا که این دومینو شروع شد از همانجا شروع کنند یعنی بقول خودشان باید مار را از سر کُشت. باید به هر قیمتی هفت تپه عقیم شود.
سوال : آیا بنظر شما موفق شدند؟ و یا اینکه اگر موفق شدند از چه ابزاری استفاده کردند؟

حراست

در بین حراست انسانهای شریف و بزرگی هستند که خرید و فروش نمیشوند. بهترین فکر این بود که کارگر روبروی کارگر بایستد و خود از دور نظاره گر باشند از افرادی استفاده کنند که دستشان باهم در یک کاسه و مزدور و کاسه لیس باشند. جالب اینجاست که چه در گذشته و چه در حال خط مشی زندگیشان برای همه واضح بوده و همیشه به کارگر و شرکت خیانت کردن یعنی اینکه خود سیستم به دنبال آدمهای فاسد است .اگر کارگر رزقش کارگری باشد امکان ندارد روبروی کارگر بایستد و کارگر را مورد ضرب و شتم قرار دهد پس شک نکنید رزقش از حرام است و جالب اینکه همین رویه را در فولاد هم پیاده کردند ولی موفق نشدند چرا؟
پس بدانید برای این قضیه کار کارشناسی شده و این از ترس اتحاد کارگریست. در زمان بخش خصوصی حراست ویژه تشکیل شد با لباس و فرمی مخصوص همراه با باتوم در شرکت گشت زنی میکردند. اصل برده داری در زمان فرعون. آنقدر آدم فروش و ضد کارگر در شرکت بود که حد و وصفی نداشت. بنظر شما لباس کنونی حراست کارگریست یا نظامی؟ آیا این متمایز کردن کارگران حراست از بقیه کارگران شرکت نیست؟ آیا تفکری پشت همین مسائل ریز که به چشم نمی آید نیست؟ همیشه لباس حراست کمی متفاوتر از بقیه پرسنل بود.

چرا بازگشت بکار اسماعیل بخشی اینقدر سخت شد؟

هزینه ای که اسماعیل بخشی  برای شرکت هفت تپه پرداخت کرد بر هیچ کسی پوشیده نیست مگر آنکه بویی از انسانیت نبرده باشد. مگر بخشی چه گفت که باید این چنین هزینه بدهد وقتی اسماعیل تشت رسوایی بخش خصوصی را از پشت بام به زمین کوبید و دستشان را برای همه رو کرد گفت که شرکت زیر نظر شورای کارگری باشد و کارگر در تمام امور دخیل باشد چون معیشت کارگر بسته به هفت تپه بود و اگر هفت تپه نباشد کارگری نیست و اینها از چنین درایتی میترسیدند، پس باید حذف میشد و این امر به همت ما کارگران محقق شد و اسماعیل هنوز که هنوزه خانه نشین است. یکی گفت اسماعیل سیاسیه یکی گفت تجزیه طلبه یکی گفت خدارو قبول نداره….این حرفها فقط برای این بود که وجدان نداشته ی خودمان را خفه کنیم چون راحت ترین کار برای ما این است که حقی را ناحق کنیم و لازم نیست هزینه ای بپردازیم .اسماعیل به کارش و راهش ایمان دارد. ولی نمیدانم من هم به خیانتم ایمان دارم.
در خانه اگر کس است،یک حرف بس است.

https://akhbar-rooz.com/?p=223724 لينک کوتاه

3 2 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x