ریوار آبدانان (عضو شورای رهبری کل کنفدرالیسم دموکراتیک کوردستان)
پس از گذشت یک سال از شکلگیری جنبش انقلابی «ژن ژیان ئازادی» میتوان دربارهی عملکرد رژیم، جنبش، اپوزیسیون ایرانی و کورد، نیروهای سیاسی جهانی و منطقهای در قبال این قضیه تحلیلاتی ارائه کرد. بهطور خلاصهوار:
۱ـ جنبش انقلابی «ژن ژیان ئازادی» با تمام جذابیت، نوآوری و رادیکالبودنش وارد عمل شد و مُهر خود را بر تاریخ سیاسی ایران زد. جنبش «ژن ژیان ئازادی»، تولد یک اتوپیای اجتماعی نوین است. جنبش رادیکالیست برای متفاوت اندیشیدن، متفاوت زیستن و مقاومت برای حفظ تفاوتهای هویتی خود در برابر دیکتاتوری و دستگاه زور و ستم. بنابراین اگرچه نتوانسته وضع سیاسی موجود را به نفع جامعه تغییر دهد اما تأثیرات عمیق و ادامهدار و ماندگاری را بر ساختار اجتماعی ایران و فرهنگهای آن برجای گذاشته است.
۲ـ رژیم از لحاظ ایدئولوژیکی و عقیدتی در مقابل جنبش، شکست خورده است. تفکر و سبک زندگی منطبق با معیارهای جمهوری اسلامی اکنون از نظر عموم جامعهی ایران یک تفکر و سبک زندگی واپسگرایانه و مردود برشمرده میشود.
شکست ایدئولوژیک رژیم باعث شده که کل نظام در نوعی خلأ و بحران بزرگ عقیدتی دست و پا بزند. رژیم قادر به تحول درونی و تغییر در اندیشهی ارتجاعی و شکستخوردهی خود نیست. برای پر کردن این خلأ دست به برنامهریزیهایی در حوزههای قانونی و نظام آموزشی میزند تا ارادهی جامعه را درهم بشکند. اما موفق نخواهد شد زیرا تمام برنامههای رژیم بر مبنای همان تفکر و ایدئولوژی شکستخورده بنا نهاده شدهاند. با تشدید فاشیسم دینی در مدارس و دانشگاهها و فضای عمومی، رژیم تنها بر آتش تنفر اجتماعی از حکومت، دامن خواهد زد.
به دلیل حمایت گستردهی افکار جهانی از جنبش انقلابی «ژن ژیان ئازادی» اکنون استبداد دینی و نظام اسلام سیاسی، ازجمله منفورترین رژیمها دانسته میشود. اما کارنامهی احزاب و سازمانهای اپوزیسیون و حتی آنهایی که از لحاظ فلسفهی مبارزاتی کاملا همسو با شعار «ژن ژیان ئازادی» هستند یک کارنامهی مثبت و مقبولی نیست. زیرا بخش راستگرا، ملیگرا و مردسالارِ اپوزیسیون خارج از کشور، برخلاف حمایت ظاهرسازانه و دروغینشان از جنبش، در اصل با اقداماتشان کاملا در جهت منافع رژیم علیه جنبش عمل نمودند. متاسفانه بخش انقلابی نیز عملکردی درخور نداشتند و در کل رویهای ضعیف و تا حدود زیادی منفعلانه اختیار کردند. بهویژه آنکه جریان انقلابی و دموکراتیک نتوانست جلوی تخریبات راستگرایان و ملیگراها را بگیرد.
۳ـ با وجود نقش برجستهی زنان در جنبش، زنان فعال خارج از کشور بهرغم همهی تلاش و تکاپویشان نتوانستند جلوی یکهتازی جریانات مردسالار و قدرتطلب راستگرا، ارتجاعی و فاشیستی را بگیرند و خودشان به بخشی از رهبریت سیاسی جنبش (در حوزهی خارج از کشور) مبدل شوند. از همین رو میدان جهت جریانات سلطهخواه و ملیگرای اپوزیسیون باز ماند.
۴ـ بخش بزرگی از اپوزیسیون اعم از جریان راستگرای سلطنتگرا و جریان مذهبی تندرو (مجاهدین) بهدلیل وابستگی به قدرتهای جهانی و مزدوران منطقهایشان و با طرح مباحث حاشیهای و کشمکشهایی که بهوجود آوردند، بر جنبش انقلابی «ژن ژیان ئازادی» ضربه وارد کردند. از قضیهی همپیمانی بخشی از این نیروها با جریان فاشیستی پانترکیسم که در منطقهی قفقاز علیه ایران تحرکاتی را رقم زده تا قضیهی بیعتگیری و طرح وکالت از سوی بخش دیگری از این اپوزیسیون، میتوان گفت جریان راستگرای سلطنتخواه و مجاهد کاملا در راستای به بیراههبردن جنبش «زن زندگی آزادی» عمل کردند تا به منافع قدرتطلبانهی خود دست یابند.
جریانات ناسیونالیست واپسگرای کوردی نیز بهواسطهی همپیمانی با این دو جریان انحرافی عملا بر نیروی پیشاهنگی کوردها در جنبش انقلابی و دموکراتیک «ژن ژیان ئازادی» آسیب جدی وارد کردند. عملکرد این احزاب واپسگرا دورنمای مدرن و دموکراتیکی برای جنبش رقم نزد.
آلترناتیوهای سیاسی احزاب واپسگرای کوردی و اپوزیسیون ایرانی درست به اندازهی رژیم جمهوری اسلامی نادموکراتیک، سلطهطلبانه، جنگافروزانه و ضدمردمی هستند. به همین دلیل ورود این احزاب و اپوزیسیون به قضیهی جنبش «ژن ژیان ئازادی» بدترین اتفاقی بود که میتوانست بیفتد. زیرا بهواسطهی زدوبندهای سیاسی کثیف و پشتپردهی این احزاب و اپوزیسیونها و آلترناتیوسازیهای خطرناک آنها برای آیندهی ایران، عملا خواست دموکراتیک و مترقی جنبش به حاشیه کشانده شد.
سایر جریانات انقلابی و دموکراسیخواه نیز به دلیل عملکرد بسیار ضعیف، انفعال و تأخیر در سیاستورزیهایشان عملا به جنبش «ژن ژیان ئازادی» و مردم ایران و کوردستان مدیون ماندند. چرا که نتوانستند وظایف انقلابی و تاریخی خود را به درستی انجام دهند. آنها نه توانستند شعار دموکراتیک و مترقی «ژن ژیان ئازادی» را به یک برنامهی سیاسی و سازمانی شفاف مبدل کنند، نه توانستند موجب تقویت جنبش شوند و نه توانستند جلوی تخریبات ناشی از همپیمانی احزاب واپسگرای کوردی و اپوزیسیون سلطهطلب ایرانی (مجاهدین و سلطنتطلبان) را بگیرند.
۵ـ همپیمانی آن دسته از احزاب کورد که ناسیونالیست، پدرسالار، سلطهطلب و سنتگرا هستند با جریان راستگرای ایرانی خارج از کشور، ضربهای بر جنبش «ژن ژیان ئازادی» بود. زیرا کوردها از طریق انقلاب دموکراتیک و با تداومبخشی به جنبش «ژن ژیان ئازادی» و دوشادوش مردم ایران میتوانند به حقوقشان برسند نه از طریق ملیگرایی یا وابستگی به نیروهای راستگرای ایرانی و ابرقدرتهای جهانی.
۶ـ هراس دولتهای محافظهکار منطقه از خیزش انقلابی و دموکراتیک «زن زندگی آزادی» باعث شد که این نیروها تنها سعی کنند از این انقلاب برای فشار سیاسی بر رژیم ایران استفاده کنند (نظیر عربستان). ابرقدرتهای جهانی نیز خصلت رادیکال جنبش «زن زندگی آزادی» را علیه موجودیت نظام سرمایهداری میدانند و آن را برای خود خطرناک میدانند. به همین دلیل تنها در پی سوءاستفادهی ابزاری از آن جهت رامکردن جمهوری اسلامی و امتیازگیری از این رژیم برآمدند.
۷ـ با وجود همه فراز و فرودها، جنبش انقلابی «ژن ژیان ئازادی» همچنان در زیر پوست جامعه ادامه دارد. فرهنگسازی و تبدیل اندیشهی موجود در بطن این جنبش به یک فرهنگ مقاومتیِ ساری و جاری در کل زندگی مهمترین گامی است که از طریق آن میتوان به ماندگاری جنبش و پیروزی نهایی آن امیدوار ماند. هنرمندان متعهد و اقشار روشنفکری که در بطن جنبش حضور داشتهاند و خاصه دانشجویان، از این لحاظ کارنامهی مثبت و ارزشمندی از خود ارائه کردند.
۸ـ از جمله تغییرات شگرفی که جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی» تاکنون با خود بههمراه داشته میتوان به اینها اشاره کرد: تغییر بنیادین در نگاه به زندگی، مرکزیتیافتن مقولهی آزادی زن، ارتقای بینش هویتطلبانهی مبتنی بر برابری، همبستگی میان ملتهای مختلف ایران، ارتقای فرهنگ مقاومت در برابر ستم و استبداد، منفورشدن مردسالاری، مردودشمردن ناسیونالیسم و تفکر نژادپرستانه (چه از نوع پانایرانیستی چه کوردی و چه آذری و…)، ارتقای میل عموم هویتها و گروههای اجتماعی ساکن ایران به خودمدیریتی و دموکراسی مشارکتی و رد هر نوع استبداد و نظام قدرت و دولت، رد تفکر رعیتپروری و بیعت، افتادن نقاب ارزشهای دروغین اسلام سیاسی و تبدیل آنها به ضدارزش در نگاه مردم، رو شدنِ دست نیروهای اپوزیسیون ناسیونالیست، سلطهخواه، تقلبی و منفعتطلب چه از نوع ایرانی و چه کوردی در نظر مردم. در کل میتوان گفت جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی» اگرچه در بعد سیاسی به موفقیت دست نیافته اما از لحاظ فکری، فرهنگی و اجتماعی بسیار پیروزمندانه عمل کرده است و نویدبخش خیزشها، پیروزیها و دستاوردهای سیاسی در آینده نیز هست.
۹ـ جمهوری اسلامی هم در داخل ایران و هم در خارج از کشور همچنان سیاست تنشزایی و هژمونیخواهی را دنبال میکند. هم در منطقهی پُرتنش قفقاز و اکنون نیز در قضیهی جنگ اسرائیلـ حماس یک نوع جبههگیری از سوی ایران شکل گرفته که کشور را به سمت جنگ و درگیریهای هرچه بیشتر هل میدهد. حتی اگر خود رژیم مستقیما وارد جنگ نشود، اما هزینههای سنگین جنگ نیابتیای که مزدوران وابسته به رژیم در منطقه انجام میهند بار سنگینی است که بر دوش جامعهی ایران سنگینی میکند. رژیم، هزینهی این جنگهای گسترده و پایانناپذیر را از همان نانی که از سفرهی مردم ایران میدزد، تأمین میکند. جنگافروزیهای رژیم در منطقه برای حفاظت از مردم ایران در برابر اشاعهی جنگ به ایران و یک اقدام پیشگیرانه برای حفاظت از کشور نیست، بلکه تماما در جهت حفظ منافع اقتصادی الیگارشی جنگطلبان حکومتی از طریق صنعت جنگ و تداوم برنامههای هژمونیخواهانه در منطقه است.
۱۰ـ با توجه به تنشها و درگیریهای نوین منطقه که ملتهای ایران را به سمت خطرات جدیای سوق میدهد، استراتژی تداوم جنبش «زن زندگی آزادی» و گامبرداشتن در مسیر تشکیل کنفدرالیسم دموکراتیک در بین ملتها و هویتهای متنوع ایران میتواند هم جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی» را به خواستههایش برساند و هم خطرات جنگ جهانی سوم را از سر مردم ایران برطرف نماید. بهویژه اینکه با درگیری میان اسرائیلـ حماس و اینکه دولتهای منطقه و ازجمله رژیم جمهوری اسلامی بر آتش این جنگ بنزین میریزند، این خطرات جدیتر شده و شدت بیشتری یافتهاند.
۱۱ـ مردم ایران در برابر فاشیسم جمهوری اسلامی و جنگافروزان منطقهای که روز به روز بر آتش جنگ جهانی سوم میدمند تنها یک سلاح برای دفاع از خود دارند و آن نیز تداوم جنبش «ژن ژیان ئازادی» و افزودن بر دامنهی مبارزات دموکراتیک است. تدام این جنبش هم ملتهای ایران و هویتهای سرکوبشده را در برابر رژیم نیرومند میگرداند و هم نقشههای جنگافروزان منطقهای و جهانی که به بهانهی مقابله با رژیم، عملا مردم ایران را آماج اهداف پلید خود میگردانند، برهم خواهد زد.
از دیگر مطالب سایت
مطالب مرتبط با اين مقاله:
- ریوار آبدانان – آرشیو مقالات در سایت قدیم
- جنبش انقلابی «ژن ژیان ئازادی» نه بیعت میکند، نه وکالت میدهد! – ریوار آبدانان عضو “ک.ج.ک”
- انقلاب «ژن ژیان ئازادی» با حملهی شیمیایی هم متوقف نمیشود – ریوار آبدانان
- زاگرس مهد فلسفهی «ژن ژیان ئازادی» است و با لشگرکشی هیچ دیکتاتوری سر خم نمیکند – ریوار آبدانان
فدراتیو بودن هم تشکیل نوعی حوزه کسب سود ناسیونالیسم محلی شمرده می شود همانطور که اشاره نمودی این جنبش برابری طلب است عدالتخواه است به مشارکت اجتماعی از طریق جنبش مجامع عمومی و شوراها اعتقاد دارد خط و مرزها را مانند دخالت دین در سیاست نمی پذیرد سکولار است و دخالت شاه و ولی فقیه در سیاست را منسوخ شده می داند و حکومت فردی را ارتجاع محض بر می شمارد با حکومتهای توحیدی از نوع شاهنشاهی فقاهت دینی یا تک حزبی مخالف است خواهان لغو مالکیت خصوصی ست تا خصوصی بودن را مشمول همه یعنی تبدیل به مالکیت اجتماعی نماید تا همه از مزایای خصوصی بودن هم با مالکیت اجتماعی لذت ببرند طرفدار لغو و الغای انحصارات دولتی انحصارلات در تراستها و کارتلها و آزادی بدون قید و شرط و اجتماعی مبادله است طرفدار مبادله ی جمعی از طریق شوراها و مجامع عمومی هر رشته ی تولیدیست لذا چون حتی لیبرالها و نئولیبرالهاترامپ و بایدن هر دو حزب طرفدار دخالت دولت دراقتصاد هستندو دیگر اعتقادی به بازار آزاد ندارند این جنبش طرفدار بازار آزاد است و
در نوشتار نکات مفید و قابل استفاده مطرح شده است و بگونه ای روش فریبکارانه ی گروهی بنام اپوزیسیون را به قلم آورده است .
باید گفت بخشی ازگروه هایی که اپوزیسیون نامیده می شود شناخت درستی از درون کشور ندارند چون بسیاری از آنها نوع مبارزه اشان براساس حمایت های بیگانه تعریف شده است در نتیجه نیازی به شناخت هم نمی بینند.
اگر حرکتی در درون شکل می گیرد این گروه ها ابتدا از حرکت اعتراضی مردم در داخل دچار شوک می شوند وقتی از شوک خارج می شوند بسمت حمایت فریبکارانه می روند سپس در پی مصادره آن بر می آیند که در مجموع کارشان نمایش های دلقک گونه می شود که در این حرکات دلقک گونه، بگونه در زمین استبداد حاکم بر کشور نیز بازی می کنند و…
قتل مهسا امینی توسط مسئولان امر به معروف و نهی از منکر به یکباره ابزاری شد که شعار تجزیه طلبان کرد سوریه به اغتشاشات ایران تزریق شود و به صورت شعار انحرافی و ارتجاعی”زن، زندگی، آزادی” درآید که تا امروز هم علیرغم افشاء و بیرنگ شدن از بلندگوهای تبلیغاتی ارتجاع داخلی و خارجی بازتاب مییابد.از آن تاریخ مهسا،ژینا شد،دختر ایرانی،دختر کرد گردید، حتی همین شعار بی محتوی و انحرافی همه با هم ِ”زن، زندگی،آزادی” به صورت”ژن، ژیان، ئازادی درآمد.پرچم های تجزیهطلبان کرد از ترکیه،سوریه عراق گرفته تا ایران و جریانهای پراکنده ُکرد به اهتزاز درآمدند تا ایران را تجزیه کنند.تحریکات در آذربایجان شروع شد تا با شعار “برادری آذری و کرد”و یا “چشم و چراغ ایران خواندن بلوچستان و کردستان”به روش موذیانه و روانی به روحیه تجزیهطلبی و نابودی ایران دامن زنند.تمام این خرابکاری ها در بلوچستان غرب ایران مینیاتور های سیاسی بود تا مانع شوند دالان اتصال جنوب به شمال ایران برای رفع تحریم های روسیه و یا استقرار جاده ابریشم
با درود
بخش مارکتینگ حزب کمونیست چین با اون عظمتش هم نمی تونه مثل شما چنین تبلیغاتی را برای” پروژه جاده ابریشم” به پیش ببره .
البته کار شما از تبلیغات برای چین گذشته و به یک پروپگاندای همه جانبه برای حفظ جمهوری اسلامی در بین کشورهای ” محور مقاومت ” تبدیل شده .
ایران را شما پانایرانیستهای ضددموکراسی تجزیه میکنید که جز ملت حاکم حاضر به قبول هیچ هویتی در ایران نیستید. شما که حتی از یک شعار کوردی هم هراس دارید تیشه به ریشهی ایران زدید و دور نیست که ایران را هم خود شما پانایرانیستهای نژادپرست تجزیه کنید.
اگر الهه ی بقراط را عضو اکثریت و مارکسیست و سلطنت طلب بدانیم تا علی کشتگر تا عبدالله مهتدی یا …آیا مشکل از مارکس است ؟ مارکس هم سلطنت طلب است ؟ شما که قادر به تحلیل علمی نیستی و حتی ایدئولوژی آلمانی مارکس را هم یک بار نخوانده ای چطور به یک انقلاب با عظمت جهانشمول با صدها جان باخته اینگونه با وقاحت برخورد کرده و آنرا ارتجاعی می نامی ؟ زن زندگی آزادی (ژِینا ) صدای بی صدایان است کمون پاریس بر اثر تجاوز ارتش بیسمارک با جنبش ضد جنگ انقلاب کرد در انقلاب ۱۹۱۷ بلشویکها شعار سربازان کارگران دهقانان را دادند و سربازان محور بودند انقلاب زن زندگی آزادی زنان محور هستند اگر انقلاب ژینا ارتجاعی ست مکارکس کمون پاریس انقلاب کبیر اکتبر همه ارتجاعی هستند آدمهای بیسواد فکر می کنند با داشتن یک اینترنت و فضای نوشتن هر خزعبلاتی را می توانند بیان کنند تجزیه طلبی هم حتی جنایت نیست بلکه جنایت فریبکاریست که در دیوار ندبه نامه می گذارد بعد ادعای سکولاریسم دارد ارتجاع مرتحعین حاکم هستند که هیچ چیزی را حل نکرده اند
و دستیابی هندوستان به روسیه و آسیای میانه از طریق بندر چابهار عملی شود . همین کار را با نیروهای تجزیه طلب ُکرد کردند که ضدایرانی بوده و مستمرا برضد تمامیت ارضی ایران اقدام کرده ، با اقلیم کردستان همکاری نموده و خواهان تجاوز نظامی به ایران بوده و هستند .
همه این گروههای شناخته شده ُکردی در این زمینه با یکدیگر همدست اند.همه آنها میخواستند در جبهه سوم به ایران حمله شود و به جای مقاومت ضدجنگ، جبهه وسیع مبارزه برای سرنگونی رژیم حاکم ایران را در همدستی با امپریالیسم اختراع کردند.هدف بسیج آنها تجزیه ایران، سوریه ای کردن ایران، تضعیف ایران، ممانعت از ساختمان جاده ابریشم از شرق آسیا به غرب آسیا و عبورش از ایران است. اغتشاش و خرابکاری، تروریسم، آدمکشی،آتش زدن،ایجاد رعب و وحشت در درون و خارج ایران بادست نیروهای بیگانه، همه و همه در خدمت نابودی امنیت در ایران و به اسارت کشیدن مردم ماست. تمام خواستهای این اعتراضات به جز در همان بدو امر ارتجاعی و ضدایرانی است.
ارتجاعی پلیدتر از جمهوری اسلامی وجود ندارد و پانایرانیستهای فاشیست با زدن انگ به جنبش ژن ژیان ئازادی بهترین نوع نوکرمآبی خود را برای جمهوری اسلامی اثبات کردند.
با توجه به شعارهای خیزش زن زندگی آزادی میتوان گفت که این خیزش عمدتا تحت تاثیر فرهنگ غربی بی بی سی و هالیوود و سایر نهادها و رسانه های دموکراسی امپریالیستی غربی بود تا خیزشی برای “خودمدیریتی و دموکراسی مشارکتی” و “رد هر نوع نظام قدرت و دولت.” تا وقتیکه ایدئولوژهای رنگارنگ مارکسیسم بر فعالین کمونیست و بقایای آن در فعالین آنارشیست، حاکم باشد، آنها خود ابزار مهندسی فکری هستند و پیدایش ذهنیت انقلابی در توده ها ممکن نخواهد بود و بینش های آنها فقط از یک چهارچوب ارتجاعی به چهارچوب ارتجاعی دیگری تغییر پیدا میکند. جنبش اصیل انقلابی در ایران و هر جایی محل کار و زندگی را بدست خود میگیرد تا از یک طرف ارتجاع فلج شود و از طرف دیگر زن و کارگر بر خودش حاکم گردد. جنبش خیابانی بدون اشغال کمونیستی آنارشیستی محل کار و زندگی، فقط چهره ارتجاع را تغییر میدهد. پر سر و صداترین “انقلابهای” تاریخ بعلت عدم تسخیر محل کار و زندگی، یعنی محل تولید انرژی بقا برای ارتجاع، نابود شدند.