یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

فرخ نگهدار و ادعاهای بی‌پایه – عباس منصوران

با درگذشت رفیق باقر مومنی باردیگر، فرخ نگهدار فرصت یافت تا با دروغی توهین آمیز، چهره‌ی یکی ازشریف‌ترین مبارزان سوسیالیست را بیالایدآلوده. او مانند همیشه بار دیگر در مرگ یکی از چهره‌های همیشه‌ماندگار جنبش سوسیالیستی به خود اجازه داد تا با دروغی توهین آمیز به پندار خویش، در نبود آزاده‌ انسانی همانند باقر مومنی به تخریب‌گری‌های خود ادامه دهد؛‌ غافل از اینکه  کافی است که آدمی نام باقر مومنی و او را بشنود و با پرنسیپ انسانی خویش این تهاجم سیاسی را نفرت‌ انگیز ننامد و محکوم نکند.

ف. ن  وانمود می‌کند که در ۲۲ یا ۲۳ یا ۲۴، بهمن ۵۷، درخواست رفیق مومنی را برای پیوستن به ستاد چریک‌ها نپذیرفته  و او را به خانه بازگردانده و گفته است این او بوده که به‌سان رئیس یک اداره «همه‌ی مشاهیر و فرهنگ‌سازان را که تقاضای همکاری می‌‌کردند را» دست رد زده ‌و از نزدیک شدن به سازمان چریکها دور می‌ساخته‌.

 وی می‌نویسد: ‌«شب ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، ما دانشکده‌ی فنی دانشگاه تهران را می شود گفت اشغال کردیم و ستاد سازمان چریکهای فدایی خلق ایران در آنجا مستقر شد…

در همین ۲۲ یا ۲۳ یا ۲۴ بهمن که خبر دادند باقر مؤمنی به ستاد آمده و می‌خواهد دیدار کنیم. خوشحال شدم و بیرون آمدم دیدم باقر روی پله‌های سمت جنوبی دانشکده ی فنی ایستاده است. روبوسی کردیم و همدیگر را در آغوش گرفتیم. آمدیم بالا و نشستیم باقر گفت که مایل است با سازمان همکاری کند و میخواهد بداند چه کاری از دستش ساخته است. پاسخ من به باقر همان پاسخی بود که به همه ی عزیزان مشاهیر و فرهنگ سازان ایران میدادم وقتی تقاضای همکاری می کردند: چشم. حتما. اما اجازه بدهید ما اول جا بیفتیم و بفهمیم چه اتفاقی افتاده است. بعد کار سازماندهی را شروع میکنیم و جلب حمایت شما جزو برنامه های اصلی ماست.»‌(اخبار روز) این درحالی بود که عناصری مانند علی فرخنده جهرمی (کشتگر) که فاقد هرگونه سابقه سیاسی و مبارزاتی بود و تنها کتابی در مورد شیلی ترجمه کرده بود در کنار فرخ نگهدار، عضو گیری و در مرکزیت نشانیده می‌شود.

ادعاهای بی پایه و نفرت آور وی یک دغلکاری بیش نیست و فرخ نگهدار پس از مرگ باقر مومنی است که جرات می‌یابد چنین توهین‌‌های را به هم ببافد. امید است که رفیق مومنی در جایی خاطرات خود را در این باره نگاشته و یا به یادگار گذارده باشد. ‌اما در چند روزی که سالها پیش در استکهلم هفته‌ای با هم بودیم در این مورد نیز که کاش با دست خط خود ایشان به یادگار داشتم در حضور  دکتر علی شاهنده وکیل مبارز که متاسفانه اکنون او نیز در میان ما نیست و یکی دو نفر دیگراز آن شامگاه چنین یاد کرد:

‌«در سال ۵۶ بود که پدر فرخ نگهدار مرا دعوت کرد و گفت پسرش،‌ فرخ برای ادامه تحصیل به انگلستان می‌‌رود و برای او جشنی داریم . آن شب فرخ را دیدم و مدتی بود که از زندان آزاد شده بود و تا سال ۵۶…»

با آزادی در همان سال ۵۶، باید فوری از سوی خانواده راهی انگلستان می‌شد. و جشن سفر به انگلستان و دعوت از رفیق مومنی نیز به همین مناسبت بود.

اشتباه ساواک در آوردن نامش در کنار چریک‌ها در جنبش سیاهکل، در سال ۱۳۵۰‌ و فرار وی به هرات و از آنجا برای اروپا بود که قاچاقچی او را برای جایزه تحویل ژاندارمری می‌دهد.

دو باند ساواکی رقیب که در ارزیابی از او درگیر بودند و یکی او را «چریک فراری» و دیگری فردی بی ربط ارزیابی کرده بودند، با واقعیت او زمانی روبرو می‌شوند که «فرخ نگهدار» را از نزدیک تجربه می‌کنند و از همینن روی با تقاضای نزدیک به ۵ سال ماند و با تقاضای عفو آزاد شد درحالیکه بنا به قانون سیاه ضد سوسیالیستی شاه، تایید مبارزه مسلحانه حکم اعدام داشت و باور به سوسیالیسم زندان ابد.

به روایت رفیق مومنی بازگردیم: «آن شب گذشت و تا آن شامگاه بهمن سال ۵۷،‌ در خانه خود نشسته بودم که زنگ در به صدا درآمد. در را باز کردیم، ‌سه نفر یا بیشتر ایستاده بودند و مسلح و با اورکت و پوشش و عجیب و غریب پس از سلام وعلیک، گفتند ما از سازمان چریکها هستیم و رفقا می‌خواهند فورتری شما را ببینند. اطمینان کردم و سوار شدم و همراهشان رفتم. دانشکده فنی بود و مرا به اتاقی راهنمایی کردند . پشت میز شخصی با کلاهی تا زیر پیشانی نشسته بود که برخاست و روبوسی کرد. هنوز او را نمی شناختم!‌ گفتم موضوع چیست!؟ گفت رفیق مومنی، من هستم . یواشکی گفت فرخ! «گفتم پسر آقای نگهدار؟ و کمی کلاه را جابجا کرد و او را به جا آوردم. پرسیدم اینجا چه می‌کنی، ‌مگر انگلستان نبودی و کی برگشتی؟ درهم شد و گفت عرض می‌کنم،‌ الان موضوع حیاتی است! و اشاره کرد که تنهایمان بگذارند. گفت رفیق به دادمان برسید و به کمک‌تان احتیاج داریم. الان در سراسر ایران هزاران نفر به ما پیوسته‌اند و نمی‌دانیم با اینها چه باید کرد؟!

گفتم: مگر انقلاب نشده! پس ‌اینجا چه می‌کنید! توی این دفتر دانشجویی‌ دانشکده فنی چرا نشسته‌اید!؟ …

گفت: چه کنیم بیایید کمک و راهنمایی‌مان کنید. به تجربه و کمکتان احتیاج داریم. گفتم من که بخودم چنین اجازه‌ای نمی‌دهم. ولی بلند شوید بروید جایی، ‌یک جای کلیدی، ستاد انقلابی برپا کنید، جایی نه توی این دفتر دانشجویی! و جدا شدم»…

رفیق باقرمومنی می‌گفت، بر همین پایه بود که سازمان چریکهای فدایی خلق که بزرگترین و نیرومندترین سازمان چپ خاورمیانه بود، به دست چنین افرادی که از سوی حزب توده پشتییانی می‌شدند و خط می‌گرفتند فروپاشید.»

به یاد می‌آورم که در استکهلم که برای سخنرانی رفیق مومنی تدارک دیده شده بود،‌ پس از سخنرانی در راهرو محل سخنرانی، هنگام بازگشت به خانه، چند نفراز شرکت کنندگان که لباس‌های میهمانی به تن داشتند و یک دوتای آنها مسن تر با کلاه دور، پس از خوش‌آمدگویی و روبوسی با باقر مومنی، یکی از آنها که گویی نقش ریش سفید آنها را داشت گفت: ‌دکتر ما شما را دوست داریم،‌ هرچند همه‌جا به ما ناسزا می‌گویید،‌ اما ما از این گوش می‌شنویم و در حالیکه گوش دیگر خود را نشان می‌داد ادامه داد: ‌از این گوش در می‌‌کنیم!

رفیق مومنی با دست پشت دست خود زد و گفت: وای بر من! من آنها را می‌گویم که از این گوش بشنوید و در مغزتان بماند و از آن گوش در نکنید! و همه خندیدند.

هنوز هم فرخ نگهدار که در وفاداری به حکومت اسلامی همراه با مسعود بهنود و مهاجرانی جلو سفارت در لندن، انگشتانشان را به معترضین حواله می‌دهند تا وفاداری خود را به اصل ولایت فقیه نشان دهند و به همان وظیفه‌ای که داشتند تا همواره پیرامون لانه تروریستی حکومت اسلامی در لندن، در حالیکه حکم قتل حکومتی باقر‌مومنی داده شده بود تا به روش کاردآجین یا گلوله‌باران به اجرای حکم اقدام کنند، مثلت نگهدار- مهاجرانی- بهنود، تنورماندگاری رژیم را در لانه‌ی تروریستی در لندن می‌دمیدند تا کاردهای سلاخی‌ اکبر خوش کوش‌ها در فرنگ در کوره گداخته شود.

او با این همه پرونده و اعمال، در پی مرگ باقر مومنی عزیز، فرصت می‌یابد تا، در نبود این انسان مبارزه و اندیشمند او را و تمامی ارزش‌های جنبش انقلابی به توهین بگیرد که گویی این او بود که «درخواست» رفیق مومنی و«همه‌ی عزیزان مشاهیر و فرهنگ سازان ایران… وقتی تقاضای همکاری می کردند»  را برای پیوستن به چریکها نپذیرفت و دست به سرشان کرد و گفت: برویدهروقت لازم بود، ‌خبرتان می‌کنیم! وی، زمانی جرات می‌‌کند که چنین توهین وقیحانه‌ای را به زبان آورد که رفیق مومنی در میان ما نیست تا به یادش آورد که راستی سفر انگلستان چی شد و مهندسی! و پیشتر از آن أفغانستان را! و او بگوید: با حزب برادر وظایف دیگری بر زمین مانده داشتیم! خلع سلاح در کردستان، و همکاری در تثبیت حکومت اسلامی و سلاح سنگین برای پاسداران و صدور بیانیه به هواداران برای گزارش دادن خانه‌های تیمی و پایگاه‌ّای  از جمله:

«امروز ما باردیگر اعلام می‌کنیم که خطر ضدانقلاب را باورکنید! باور کنید که انقلاب ایران درمحاصره ضدانقلاب قرار دارد . از هیچ کوشش برای افشای توطئه‌های ضد انقلاب کوتاهی نورزید و با تمام توان و هشیاری انقلابی در شناسایی و کشف شبکه‌های آنان فعالانه بکوشند. اطلاعات خود را دراختیارسازمان‌های انقلابی و ترقی خواه و نیزمقامات و سازمانهایی از جمهوری اسلامی که قابل اعتماد تشخیص داده می‌شوند. قرار دهند… و در کلاس‌های آموزش نظامی و بسیج شرکت کرده … [کار اکثریت شماره ۷۲ ۲۹ مرداد ۱۳۵۹) و بزرگترین و فراگیرترین سازمان چپ خاورمیانه را به کمک همدستانش درهم شکنند و به چنین وظایفی وادارند.

عباس منصوران

۲۲ نوامبر۲۰۲۳

https://akhbar-rooz.com/?p=224727 لينک کوتاه

3.4 32 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

10 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
کمال
کمال
5 ماه قبل

آقای منصور ا ن ,
من قصد دفاع از نگهدار را ندارم ایشان خودش می تواند و به باور من لازم است که این کار را انجام دهد ولی نوشته شما چند پرسش را به نظرم می آورد , یکی اینکه نگهدار در مکالمه خود با باقر مؤمنی حرفهایی را از قول ایشان زده و شما می گویید دروغ می گوید و دغل کاری می کند ولی خود شما از قول مؤمنی بدون سند مطالبی را نقل قول میکنید از کجا بدانیم خود شما دروغ نمیگویید و دغل کاری نمیکنید ؟ دیگر اینکه شما چگونه به اطلاعات بسیار سری و محرمانه درون ساواک در مورد وجود ۲ گروه که در باره جایگاه نگهدار اختلاف نظر داشتند دسترسی داشتید ؟!!!!!!!! 

فرخ نگهدار
5 ماه قبل

منصوران می نویسد:
«دعاهای بی پایه و نفرت آور وی یک دغلکاری بیش نیست و فرخ نگهدار پس از مرگ باقر مومنی است که جرات می‌یابد چنین توهین‌‌های را به هم ببافد. امید است که رفیق مومنی در جایی خاطرات خود را در این باره نگاشته و یا به یادگار گذارده باشد»
متانت گفتار و زبان فاخر و متین از نشانه های بارز حقانیت سخن و اعتماد به نفس است.
برخی مشتاقان زنده یاد مومنی، مثل برخی کامنت گذاران و پلمیک کنندگان حرفه ای، نیازی نمی بینند که اول متن را به دقت بخوانند و بدانند که آنچه فرخ به یاد باقر مومنی نوشته تماما برگرفته از مطلبی است که ۶ سال پیش برای آقایان مهاجر و مومنی فرستاده و در کتاب دو جلدی «باقر مومنی، رهروی راه بی پایان» نشر یافته و مومنی هم به آن واکنش نشان داده.
امیدوارم آقای منصوران به صفحات ۲۹۲ تا ۲۹۹ جلد اول و صفحات ۴۸۷ تا ۴۹۰ از جلد دوم را بخوانند و خطای خود را تصحیح کنند. از تحریف های دیگر ایشان به دلیل طولانی شدن کامنت می گذرم.
برای ایشان وفاداری بیشتر به حقیقت و آرامش زبان آرزو دارم.

دیدار
دیدار
5 ماه قبل

در هنگامی که شادروان سایه فوت کرد و اندکی پس از آن، آقای نگهدار فیلمی را از ملاقات با سایه در همین سایت اخبار روز انتشار داد. همین فیلم و اظهارات در رابطه با سخنان سایه باعث شد مباحثی دامن زده شود. فیلم مشخص بود مربوط به مدت های طولانی پیش از فوت سایه می بود. منتها آقای نگهدار از انتشار آن تا پس از فوت سایه خودداری کرد. چند روز پیش هم ایشان مطلبی را در رابطه با آقای مومنی انتشار دادند. آقای نگهدار اگر مطالب خود را کوتاه و محدود به گرامی داشت باقرمومنی می کرد محل مناقشه نمی شد. اما اینکه شما صبر کنی طرف از میان ما برود و بعد نقل قول های بکنی که تایید و انکار آن مشکل است، تامل برانگیز است. به نظر من شایسته است آقای نگهدار مطالب خود را با تامل بیشتری به نگارش درآورند تا از بروز چنین فضایی جلوگیری شود.

فرخ نگهدار
5 ماه قبل
پاسخ به  دیدار

دیدار عزیز
اگر یک سر سوزن از فقدان متانت‌ها و انبوه پرت و پلا نویسی‌های برخی کامنت نویسان حرفه‌ای به مطالبی باز می‌گشت که آقای مومنی در آن نوار گفته من هزار بار پوزش می‌خواستم. درد این است که فلان آقا نه یادداشت من به مناسبت درگذشت آقای مومنی را خوانده و نه دو جلد کتاب آقای مهاجر را حتی تورق کرده، قلم دست می‌گیرد و عقده گشایی میکند و با سوء استفاده از اعتماد یا کم فرصتی مسئولان محترم اخبار روز چرت و پرت تحویل خواننده می‌دهند.
این را هم اضافه کنم که آقای مومنی در آن نوار خاطره‌ای را تعریف کرده درباره استوار ساقی و دیدار با پدر بیمار. و تا حالا هم از هیچ کس ایرادی در نشر آن نوار نشنیده‌ام. همان خاطره در جلد اول کتاب مهاجر هم به تفصیل نقل شده.
شما اگر مطلع بودی که همان خاطره در کتاب آقای مهاجر به تفصیل نقل شده، بعید بود از نشر آن گلایه داشته باشی.

نسیم
نسیم
5 ماه قبل
پاسخ به  فرخ نگهدار

یعنی همه مخالفین شما عقده ای هستند و شما همیشه و در هر موضعی سردار حقیقت به دست تاریخ معاصر بودید و هستید؟
با آن همه رسوایی حتی یک اشتباه ساده را تا کنون قبول نکرده اید.
آیا قرار نیست تا آخر عمر اندکی هم که شده به خود آیید؟

farhad farhadiyan
farhad farhadiyan
5 ماه قبل

وزن باقر مومنی و همچنین وزن فرخ نگهدار کاملا واضح است فرخ نگهدار حتی قادر به دفاع از تصمیمات امروزش هم نیست فاصله ی این دو آنقدر زیاد است که قابل قیاس نیست بهتر است فرخ نگهدار و هم تیمی هایش در نابود کردن سازمان فدائیان کمی تجربه کسب می کردند

فرید
فرید
5 ماه قبل

چه عواملی موجب قرار گرفتن فردی مانند فرخ نگهدار در راس سچفخا شد. تسلط استالینیزم از طریق حزب توده در سازمانی که عمدتا از عناصر خورده بورژوا با کمترین تاثیر از مبارزات کارگری تشکیل شده بود!
مسائل جنبش کمونیستی در ایران بسیار فراتر از شخصیت هایی مانند فرخ نگهدار است! شاید شناخت این شخصیت ها آغازی برای بررسی مشکلات و موانع جنبش کمونیستی شود!

ملا نقطی
ملا نقطی
5 ماه قبل
پاسخ به  فرید

عزیز خُرد بمعنای کوچک است، خورد سوم شخص منفرد خوردن است یا معنای اصابت می دهد.
هر دو خُرد خوانده می‌شوند ولی این کجا و آن کجا؟!
نتیجه خردِبورژوا درست است!

عمو سبزی فروش
عمو سبزی فروش
5 ماه قبل
پاسخ به  ملا نقطی

حق کاملا باتوست عزیز.
کسی نمی‌نویسد: “سبزی خردن را خورد کردم” 😀

امیر ایرانی
امیر ایرانی
5 ماه قبل
پاسخ به  فرید

خردسنگی خورد بر سرخردپسرکی
خردفریادی کشید
از خوردن خردسنگ برسرش آن پسرک
آنگاه
خردپسرک گفت
خرد دروغم
ناشی از خرد خردم بوده

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x

Discover more from اخبار روز - سايت سياسی خبری چپ

Subscribe now to keep reading and get access to the full archive.

Continue reading