جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

تخته‌ای و تکه‌گچی از دستِ شکسته‌ای (برای مجیدرضا رهنورد) – زرتشت خاکریز

دور از حقیقت و دور از دردند    آنان که مرا متهم به قتلِ دو بسیجی کردند

بسیجیانی که هم‌دستِ دست‌شکنان و سَربُران هستند

گفتند تو دو مگس را کُشته‌ای    سپس سر به بیابان هشته‌ای

گفتند این پشته‌هایِ بی‌پشتیبان    جنازه‌هایِ بادکرده‌یِ آب است

دل‌بستن به دو خانه‌ای که آن را یک عنکبوت می‌تند    نقشِ سراب است

حقیقت کجاست؟    چرا عدالت لت‌وپار شده است؟   

چه‌کسی دستِ تو را در زندان    که نقشِ شیر و خورشیدی بوده است بر آن

شکسته و بالِ شاهین را بسته    عقاب را به دادگاه فراخوانده

سپس خودش سر به بیابان گذاشته؟    ای آبِ آبی    ای خاکِ قرمز از خون

من آن آتش‌ام که وصیت کرده است تا بر گورش گریه نکنند و قرآن نخوانند

دست بیفشانند و پای بکوبند و شادی کنند   

من آن آتش‌ام که دستِ چپ‌اش را شکسته‌اند   

تا اتحادِ مگس‌ها و دستِ راستی‌ها بیش‌تر شود     و شرافتِ تارتنک‌ها

این تماشاچیانِ شادِ مراسمِ اعدام کم‌تر و کم‌تر    بسی دور از ریاضیات حالا

بال در بالِ هم شاهینی و عقابی    به جست‌وجویِ یاس و سوسن  

‌و بی‌اعتنا به دادگاهِ ساس‌ها یا سوسک‌ها    در تَکِ آسمان می‌پرند   

از شیر و خورشید رفعِ اتهام می‌کنند    و آن آب    

آن آبِ قهرمان و ورزش‌کار    آن آبِ محکوم به اعدام    

در خلوتِ دردمند و بی‌تهمتِ خویش    در ‌زمین   

به مددِ تخته‌ای و تکه‌گچی فروتن از دستِ شکسته‌ای   

راهِ رسیدنِ مدرسه‌ها به مَدِ دریا را برایِ مادرانی ترسیم می‌کند

که آبستنِ زیباترین وصیت‌ها هستند   

https://akhbar-rooz.com/?p=228521 لينک کوتاه

5 3 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x