روز شنبه دهها هزار نفر در شهرهای مختلف آلمان به خیابانها آمدند و علیه راستگرایی افراطی دست به تظاهرات زدند. شهروندان به نشست مخفیانه حزب دست راستی “آلترناتیو برای آلمان” و نئونازیها برای اخراج مهاجران معترض هستند.
به گفته پلیس تعداد تظاهرکنندگان روز شنبه ۲۰ ژانویه (۳۰ دی)، در شهرهای مختلف از جمله در فرانکفورت، کاسل، کارلسروهه و هانوفر بیش از ۱۰۰ هزار نفر بوده است.
روز یکشنبه نیز تظاهرات در شهرهای مختلف آلمان برگزار خواهد شد.
گزارش محمدرضا مهجوریان از تظاهرات روز شنبه در دورتموند را در زیر می خوانید:
بر ضدّ فاشیسم: گزارشی کوتاه از راهپیمایی در شهرِ “دورتموند” – آلمان
دیروز، شنبه ۲۰/ژانویه/۲۰۲۴ (۳۰/دی/۱۴۰۲)، همزمان با بسیاری از شهرهای آلمان، دهها هزار نفر برای ابرازِ مخالفت با فاشیسم و با حزبِ فاشیستیِ “آ. اِف. دِ.” (AfD، آلترناتیو برای آلمان) در مرکزِ شهرِ “دورتموند” آلمان دست به راهپیمایی زدند. راهپیمایی برای ساعتِ ۱۵ تا ۱۷ برنامهریزی شده بود. هنوز نزدیک به یک ساعت مانده به آغازِ برنامهی راهپیمایی، هزارها نفر آمده بودند، و زمانی که برنامه آغاز شد شمارِ شرکتکنندهگان – به تخمین شخصی – بایستی از ۱۵هزار نفر گذشته بوده باشد، و این میزان شرکتکننده، برای آن کسی که نزدیک به ۳۰ سال است در این شهر کار و زندهگی کرده است، باورکردنی نبود. با اینحال، زمانی که راهپیمایان، پس از نزدیک به دو کیلومتر راهپیمایی، در گوشهی دیگری از مرکزِ شهر گِردِهم آمدند، شمارِ آنان باید شیرین از ۲۰ هزار نفر گذشته بوده باشد. و این تعداد، تازه در حالی بود که در این راهپیمایی در این شهر، مشارکتِ آن کسانی که زمینههای پناهندهگی دارند و غیرِ آلمانی هستند، بسیار و به طرزِ چشمگیری کم بوده است، آن هم در شهری که در آن دهها هزار انسانِ غیرِآلمانی زندهگی میکنند. البتّه در میانِ سخنرانانِ این راهپیمایی، دو تن غیرِ آلمانی هم بودند، ولی حضورِ این دو تن، غیبتِ آن دهها هزار را کمرنگ نمیسازد.
در دقایقِ پایانیِ این راهپیمایی، پلیسِ شهر، شمارِ شرکتکنندهگان را بیش از ۳۰هزار نفر اعلام کرد. البتّه حتّی اگر شمارِ شرکتکنندهگان را محتاطانه همان بیش از ۲۰هزار نفر هم بگیریم، باز هم این میزان از مشارکت، بسیار بالا و دستِکم در این سه دههی گذشته در این شهر بیمانند است. و اگر این را هم در نظر بگیریم که این راهپیمایی، تازه دو روز پیش اعلام شده بود، آن وقت، ابعادِ بیمانندبودنِ آن بیشتر میشود.
با اینحال، امید است که همان تخمینِ پلیس بر بیش از ۳۰ هزار نفر درست باشد، هر چه است، اشاره به یک نکته لازم است: به نظر میرسد که پلیسِ آلمان، در این روزهایی که بر آلمان میگذرد، در بارهی هر چه چشمگیرتر نشاندادنِ ابعادِ این راهپیماییها، که از ۵ – ۶ روزِ گذشته به طرزی غافلگیرکننده و کممانند در همه جای آلمان به راه افتاده است، کمی دست و دلبازی به خرج میدهد. در همانحال، به نظر میرسد که فضای جامعه نیز چنان شده است که خودِ راهپیمایان هم از هر چه بالاتربودنِ شمارِ شرکتکنندهگان به شوق درمیآیند. و این، درست همان نکتهای است که لازم است بر روی آن مکث شود:
این راهپیماییهای ضدّ فاشیستی در آلمان در حقیقت میبایست دستِکم دو سه دههی پیش به راه میافتادند. این اعتراضها اگرچه بسیار امیدبخش هستند ولی خیلی دیر دارند انجام میشوند. آن که از این دیرکردِ پرسشبرانگیز و بلکه مُهلِک سود برده است همانا خودِ فاشیسم بوده است. و منظورم در این جا از فاشیسم نه تنها آن فاشیسمِ نوعِ احزابی مانندِ “آ. اِف. دِ.” و نظایرِ آن است، بلکه افزون بر آن، آن نوع فاشیسمی هم است که در چند دههی گذشته در شکلهای نو پدید آمده، بروز یافته، و خود را سازمان داده است. بسیاری از رفتارهای خودِ حکومتِ آلمان در چند دههی گذشته، هم خود به انواعی از گرایشهای فاشیستی در رنگهای تازه آلوده بودهاند، و هم زمینهسازِ شکلگیریِ فاشیسمی در جامعهی آلمان شدند که دیگر فقط و تنها به “رنگِ قهوهیی” نیست. درهمآمیختهگیِ این دو نوع فاشیسم، مبارزه با فاشیسم را برای بخشِ ضدّ فاشیستِ مَردُمِ آلمان بسیار پیچیده و در نتیجه دشوار ساخته است.
آن بخشِ ضدّ فاشیستِ مَردُمِ آلمان که اکنون در بسیاری از شهرها و از جمله در شهرِ دورتموند به خیابان آمدهاند، بهویژه آن بخشی از مَردُمی که نه با فرمانِ احزابِشان بلکه مستقلّاً و به ضربِ آن وحشتی که آن را آشکارشدنِ حقایقِ هراسناک در آنها پدید آورده است به خیابان آمدهاند، اگر نگوییم هیچ، باری آمادهگیِ بسیار کمی در مبارزه با این کلافِ سر گُمِ فاشیسمِ این روزگار دارند. این بخش از مَردُم و فقط این بخش از مَردُم که از جمله دیروز در راهپیماییِ بزرگ و بیمانند – بزرگ و بیمانند در مقیاسِ شهرِ دورتموند – به خیابان آمدهاند، در مبارزه با فاشیسم راهِ بسیار دشواری در پیش دارند. تجاربِ مبارزهی پیشینِ این بخش از مَردُم با فاشیسمِ هیتلری، دیگر کفاف نمیدهد.
مضمونِ سخنرانیهای سخنرانان آلمانی در این راهپیمایی به طورِ عمده دفاع از “خارجیهایِ آلمانی” در برابرِ تهدیدهای ضدّ خارجیِ فاشیستها بود. بهجز یک تن از آنها، هیچکس به این نکتهی مهم اشاره نکرد که فاشیسم، نه تنها “خارجیانِ آلمان”، بلکه به یک معنا، اصلاً خودِ “آلمانیهای آلمان” را نشانه رفته است. مسئله این نیست که “آلمانیهای آلمان” به دفاع از “خارجیهایِ آلمان” بپردازند، بلکه مسئله این است که “آلمانیهای آلمان” برای دفاع از آلمانِ آزاد و دموکراتیک در برابرِ آلمانِ فاشیست، از همکاریِ “خارجیهایِ آلمان” هیچ گزیری و گریزی ندارند. بخشِ بزرگی از “خارجیهایِ آلمان، دیگر “کارگرانِ مهمان” و یا “پناهندهگانِ ترّحمانگیز” نیستند. آیا “آلمانیهای آلمان” هنوز این حقیقت را در نیافتهاند؟
اگر چنانچه این بخش از مَردُمِ آلمان نتوانند دیرکردِ چند دههییِ جامعهی آلمان در مبارزه با فاشیسمِ نوین در این کشور را جبران کنند، آنگاه هیچ دور نیست که این مبارزه، و این فریاد، و این شوقِ این صدها هزار انسانی که در این روزها برای مقابله با فاشیسم به حرکت درآمدهاند، به ابزاری در دستِ احزابِ کنونی برای جمعکردنِ آراء و جمعکردنِ آبرویِ ریختهیشان بَدَل خواهد شد، و یا در بهترین حالت، در محدودهی مبارزه با این یا آن فاشیستِ رسوا و یا با این یا آن حزبِ فاشیستِ رسوا، نگاه داشته خواهد شد. در سطح درجا خواهد زد، و به ژرفا نخواهد رفت. و در نخواهد یافت که این، تازه آغازِ راهی است، که خود، دیر آغاز شده است؛ و در نخواهد یافت که هر نوع مبالغهی احتمالی – با هر نیّتی که باشد – در شمارِ شرکتکنندهگان در این راهپیماییها، و هر نوع “اکثریتسازیِ” شتابآلود، و هر نوع گمساختنِ دشواریها در ارقامِ “دهها هزار” و “صدها هزار” راه به جایی نخواهد برد؛ و آن “خبرِ دهشتناک”، که “ب. برشت” گفته است، شنیده نخواهد شد.