چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳

چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳

ارزیابی مشترک حزب کمونیست ایران و سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر): همراه با ابتکار شجاعانه زنان زندانی، همه با هم علیه اعدام!

اول ـ  اعدام محمد قبادلو و فرهاد سلیمی با واکنش های گسترده ای در ایران و جهان روبرو شده است. مواردی که وکیل محمد قبادلو بیان کرده است، روشن می کند که حاکمیت اسلامی به دنبال گردن برای طناب های دار می گردد. هدف، حاکم کردن فضای ارعاب بر جامعه، به تمکین واداشتن اکثریت ناراضی، نشان دادن قدرت و ثبات حاکمیت برای اندک هواداران و نیروهای حامی اش است. بی قانونی مطلق و عدم پاسخگویی حتی به ایرادات قانونی و علیرغم آن اجرای چنین احکامی به این معناست که حاکمیت می خواهد این پیام را به مردم بدهد که برای حفظ حاکمیت اش حاضر است دست به هر جنایتی بزند. هدف دیگررساندن این پیام به نیروهای اپوزیسیون  درونی حکومت است که از سیاست یکسان سازی و خالص سازی و اجرای قانون بر اساس تفسیر خودمان دست نخواهد کشید و قانون گرایی این اپوزیسیون را نیز به سخره می گیرد.

اما این اعدام ها نتوانسته است ارعاب و ترس را بر جامعه حاکم گرداند. تشیع جنازه محمد قبادلو وبویژه فرهاد سلیمی نشان داد که مردم از این اعدام ها خشمگین اند. اعتصاب غذای ۶۱ زن زندانی سیاسی در بند زنان اوین پیام بسیار روشنی در خود دارد؛

 اولآ ـ حکومت اسلامی از رسیدن به اهداف خود در اعدام جوانان معترض و تمکین به این حکومت ناتوان است. آنها وجدان بیدار و نترس جامعه را نمایندگی می کنند.

 ثانیآ ـ اعتصاب غذای سیاسی آنها نشانه پیشروی عمده زنان شجاع در مقابله با قوانین قرون وسطایی حکومت اسلامی است. این بدان معناست که ثقل اقدامات سیاسی از خارج از کشور به داخل کشور و ازفضای عمومی جامعه به زندان های سیاسی منتقل شده است و این نکته ای ست که نباید از کنار آن به راحتی گذشت.

 ثالثا ـ موج حمایت از آنها بویژه از سوی خانواده های زندانیان سیاسی و دادخواهان، از همبستگی بالای جامعه با این زنان شجاع و روحیه اعتراضی و نترس بیرون از زندان خبر می دهد. اما ماشین اعدام جمهوری اسلامی همچنان درپی گردن برای طناب های دار است: محسن مظلوم، محمد(هژیر) فرامرزی، وفا آذربار و پژمان فاتحی(زندانیان کرد)، کامبیز خروت، ابراهیم نارویی، منصور دهمرده، شعیب میربلوچ زهی ریگی (زندانیان بلوچ)، منوچهر مهمان‌نواز، مجاهد (عباس) کورکور، رضا رسایی، انور خضری، کامران شیخه،  خسرو بشارت، فرشید حسن زهی و تعدادی دیگر در خطر اعدام قرار درند. بنابراین ما از همه اقدامات و ابتکارات خانواده های قربانی اعدام های بی شمار جمهوری اسلامی و همه نیروهای چپ، دمکرات و مترقی برای حمایت از ابتکار شجاعانه زنان زندانی در بند زنان اوین در مبارزه مشترک  برای توقف اعدام ها  و برای لغو مجازات ضدانسانی اعدام  حمایت میکنیم.

دوم ـ  رد صلاحیت حسن روحانی برای نمایندگی مجلس خبرگان، حجت را بر اصلاح طلبان و اعتدالیون و اپوزیسیون درونی رژیم تمام کرد. دستگاه ولایت و ارگان های تحت امرش نشان دادند که در حذف اپوزیسیون درونی حاکمیت و یک دست سازی و سازماندهی تحولات پس از مرگ خامنه ای، هیچ ریسکی را نمی پذیرند. روشن است که اگر حسن روحانی یکی از اعضای خبرگان رهبری باشد و اگر «استعداد و اراده» اش را هم داشته باشد، پس از مرگ خامنه ای می توانست نقش ویژه ای ایفا کند. برای جلوگیری از چنین خطری، راه ورود او به مجلس خبرگان رهبری را بستند. همانگونه که سر هاشمی رفسنجانی را زیر آب کردند. این پیام روشنی است که حاکمیت یک دست و شخص ولی فقیه به اپوزیسیون درونی خود می دهد؛ یا تسلیم کامل یا حذف کامل. رد صلاحیت های گسترده در شوراهای نظارت وزارت کشور و نهادهای شورای نگهبان راه هر گونه ریسک و خطر را مسدود کرده است. نه تنها حاکمیت یک دست به مجلس خبرگان مطیع و دست چین شده احتیاج دارد بلکه حتی مجلس شورای اسلامی نیز باید به صورت یک دست پیشکار رهبر باشد. بدیگر سخن اصل انتخابات دیگر به صورت کاملا واقعی ، فرمایشی و نمایشی شده است. این که هنوز حسن روحانی و نزدیکانش از اعتدالیون و بخشی از جناح راست اصلاح طلبان به “رای اعتراضی” باور دارند و از مردم می خواهند صندوق را رها نکنند، از استیصال سیاسی شان خبر می دهد.

سوم- رفتار وحشیانه و جتایتکارانه نیروهای مرزبانی عراق در اقلیم کردستان در روزهای اخیر با کولبران بار دیگر مسئله شرایط زندگی و امرار معاش این بخش از زحمتکشان کردستان را در شبکه‌های اجتماعی و در نزد افکار عمومی مردم کردستان در هر دو سوی مرز برجسته نموده است. روز شنبه ۳۰ دی‌ماه۱۴۰۲، نیروهای مرزبانی عراق  که کنترل مرزهای اقلیم کردستان را در دست دارند  در مرز بیاره واقع در استان حلبچه، اقلیم کوردستان، اقدام به بازداشت هشت کولبر اهل شهرستان جوانرود کردند.  کولبران بازداشت شده مورد ضرب و شتم و شکنجه فیزیکی شدید قرار گرفتند. پس از آن به نشانه اهانت و شکنجه درونی موهای سرشان را تراشیدند و پس از غارت تلفن همراه و وسائل شخصی دیگر، آن‌ها را در نقطه صفر مرزی رها کردند. این حرکت ددمنشانه ماموران مرزی عراق ، با واکنش‌های اعتراضی گسترده‌ای در افکار عمومی مردم در کردستان عراق روبرو شد. اعتراضات مردمی تا هم اکنون به اشکال گوناگون هم‌چنان ادامه دارد. اما در گرماگرم این اعتراضات، جنایت دیگری بازهم توسط این نیروهای ضد مردمی در مرز پاوه روی داده است. روز دوشنبه دوم بهمن‌ماه ۱۴۰۲ در تیراندازی مستقیم نیروهای مرزبانی عراق به سمت کولبران در اقلیم کوردستان، یک کولبر به نام «هوشیارمحمودی» متاهل و دارای سه فرزند جان باخت و یک کولبر دیگر  به نام «رزگار فرجی» زخمی شد. فرماندهان نیروی مرزبانی جدیدی که به دنبال توافق امنیتی بین جمهوری اسلامی و دولت عراق، در مرزهای کردستان ایران و عراق مستقر شده‌اند، افرادی هستند که در مکتب سپاه پاسداران آموزش دیده‌اند و کینه عمیقی از مردم کردستان در هر دو سوی مرز به دل دارند.  بدین ترتیب اگر تا دیروز این تنها نیروهای جمهوری اسلامی بودند که کولبران را در گذرگاه‌های مرزی به دام می‌انداختند و به خاک و خون می‌کشیدند، این بار و به دنبال عملی شدن توافق امنیتی، کولبران با مخاطرات مضاعفی روبروهستند. 

چهارم- بن بست سیاست خارجی رژیم و شکست روایت کلان رژیم در سیاست خارجی روز به روز برجسته تر می شود. بی محتوا شدن شعار “نابودی اسرائیل” و انفعال رژیم در “آزادی قدس” آن چنان فشار درونی بر حاکمیت را بالا برده که دست به اقدامات جنون آمیز و غیردیپلماتیک حمله موشکی به اقلیم کردستان عراق و پاکستان زد. حملاتی که روز به روز خطا بودن آن حتی از سوی نیروهای درونی حاکمیت به بحث گذاشته می شود. اطلاعات غلط و جعلی در مورد تاجر کرد اربیل آن چنان رسوایی آور بوده است که “خبرگزاری تسنیم” پای خود را کنار کشیده و “پرس تی وی” هم از کانال امنیتی خبر داده است که حاضر نیست منبع خود را اعلام کند. این اقدام تروریستی حاکمیت خشم مردم اقلیم را برانگیخته و چندین تظاهرات گسترده مردم کردستان عراق بیان این خشم و نفرت است. حتی اتاق بارزگانی اقلیم کردستان با صدور اطلاعیه ای خرید کالاهای ایرانی را تحریم کرده و از مردم خواسته که به جای آن از کالاهای ترکیه، عربستان و اردن خریداری کنند. کار به جایی رسیده است که حضور ایرانیان در اقلیم نیز مورد سئوال قرار گرفته است. اگر روابط با پاکستان با زدوبندهای سیاسی حل و فصل شده، اما مسئله در اقلیم کردستان عراق و کشور عراق همچنان باز و جدی است. شکست دیپلماسی جمهوری اسلامی در رابطه با پاکستان و عراق ، نشان از شکست های استراتژیک جمهوری اسلامی دارد. سفر رئیسی به ترکیه و قراردادهای دو کشور، روشن نمی کند که این سفر چه منافعی ممکن است در بر داشته باشد، جدا از همسوئی دو کشور در سرکوب مردم کرد دو کشور، و یا در مورد اختلافات ارمنستان و آذربایجان به چه توافقاتی ممکن است دست یابند. به هر رو انفعال رسوائی آور جمهوری اسلامی در جنگ غزه که بیان شکست شعارهای توخالی رژیم را به نمایش گذاشت، اقدام بسیار خطرناک حمله به پاکستان و اقلیم کردستان، حمایت روسیه و چین از ادعاهای امارات برای حاکمیت بر جزایر سه گانه خلیج فارس و ناتوانی رژیم در جلوگیری از تعرضات جمهوری آذربایجان به ارمنستان و خطر مسدود شدن راه ایران به ارمنستان، همه و همه نشان دهنده موضع بسیار ضعیف رژیم و انزوای ویرانگرش در منطقه است.

پنجم- آفریقای جنوبی پرونده نسل کشی مردم فلسطین توسط دولت اسرائیل را به دیوان بین المللی لاهه، برد. درجلسه روز جمعه ۲۶ ژانویه رئیس دادگاه اشاره کرد که، اطلاعات نشان می دهد که بیش از ۲۵ هزار نفر فلسطینی کشته و بیش از ۲ میلیون نفر طی جنگ آواره شده اند. از سوی دیگربن بست اسرائیل در جنگ غزه و تلفات سنگین ارتش این کشور به تدریج به بحران داخلی این کشور شتاب می بخشد. سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا واطلاعات ارتش این کشور اعلام کرده است که نه تنها اسرائیل به اهداف خود در جنگ غزه نرسیده است، بلکه تاکنون تنها توانسته است حدود بیست درصد از امکانات نظامی حماس را نابود کند. از سوی دیگر میزان تلفات ارتش اسرائیل در جنگ و تعداد وسیع زخمی هایش که بیمارستان های اسرائیل را پر کرده است و کشته شدن چندین گروگان بر اثر گازهای سمی ارتش اسرائیل که مورد استفاده قرار داده و خطر جانی که برای گروگان ها به دلیل بمباران ها و حملات نظامی اسرائیل بوجود می آید، خشم خانواده های گروگان ها و حامیان شان را برانگیخته است. نظرسنجی ها از افول حمایت از نتانیاهو خبر می دهند و فشار برای انتخابات زودرس نیز روز به روز بیشتر می شود. سخنان بسیار سرراست نتانیاهو در رد طرح دو دولت و تلاش برای عدم امکان پذیر شدن دولت فلسطینی، مخالفت آشکار آمریکا و اروپا را نیز به دنبال داشته است. شکاف های داخلی در جامعه اسرائیل و بلوک های سیاسی و مخالفت های آشکار آمریکا و اروپا با سیاست های نتانیاهو، به افول ستاره بخت او در ادامه حکمرانی شتاب بخشیده است. در چنین شرایطی بنیامین نتانیاهو ودولت فاشیستی اش تلاش ویژه ای می کنند که دامنه جنگ را به ایران کشانده و جنگ میان جمهوری اسلامی و آمریکا را دامن بزنند. در کنار آن حملات حوثی ها به کشتی های آمریکائی یا اسرائیلی از یک سو و حملات شبه نظامیان عراقی به پایگاه های آمریکائی، به تدریج پای جمهوری اسلامی را نیز به جنگ باز خواهد کرد. برخی از فرماندهان نظامی آمریکا علنا به دست داشتن و نقش جمهوری اسلامی در این حملات نیابتی اشاره می کنند که از فشار نظامیان آمریکائی بر دولت بایدن برای گوشمالی دادن جمهوری اسلامی خبر می دهد. این امر می تواند خطر گسترش جنگ را افزایش دهد. واقعیت این است که بروز یک جنگ هر چند محدود؛ ممکن است که امکانات رژیم در سرکوب جنبش مردمی را افزایش دهد.

ششم- وضعیت اقتصادی کشور در شرایط کنونی به گونه ای است که مردم از یک سو باید با یک فلج اقتصادی گسترش یابنده دست و پنجه نرم کنند. آنهم در شرایطی که حاکمیت مجبور است حتی نان را جیره بندی کند و از سوی دیگر به صورت روزانه برای خواست های خود بجنگنند. در چنین شرایطی روزانه شاهد اعتراضات و اعتصابات در بخش های مختلف هستیم. از اعتصاب کارگران پیمانی نفت تا بازنشستگان و اعتصاب و تجمع اعتراضی کارگران گروه  ملی صنعتی فولاد در اهواز هستیم. برمتن این شرایط حاکمیت اسلامی در تلاش است که از یک سو بخش خصوصی را هر چه بیشتر در کنترل خود درآورد، امری که با انتخابات جدید اتاق بازرگانی انجام داد و از سوی دیگر با کنترل بخش اعظم اقتصاد و پروارکردن نیروهای خودی و تامین اقتصادی آنها، از فروپاشی پایه حمایتی خود جلوگیری کند. این سیاست حاکمیت به گونه ای است که در اقتصاد نیز همچون سیاست تلاش بر یک دست سازی و  پیش بردن سیاست های خاص خود را دارد. برنامه هفتم توسعه بیان این سیاست شبه فاشیستی است. سیاستی که هم تلاش می کند بخش خصوصی و ناراضی را مهار کند و هم استثمار نیروی کار را به وحشیانه ترین شکل ممکن بر پایه قواعد قرون وسطائی به پیش برد. از این روست که نه نگران قانون کار است و نه برای آن ارزشی قائل است. گسترش قراردادهای فردی و سفیدامضاء، عدم شمول شاغلان در سیستم قانون کار و بیمه، تکیه بر توافقات شفاهی کارفرما و کارگران، استفاده گسترده از نیروی کار غیرمتشکل، استفاده گسترده از نیروی کار مهاجران که در وضعیت آسیب پذیرتری قرار دارند، استفاده از نیروی کار زنان و بویژه زنان مهاجر، همه و همه نشان دهنده شکل گیری یک استثمار برده دارانه است که به تدریج در همه بخش های اقتصادی حاکم می شود. نگاهی به طرح های گوناگون رژیم در عرصه های گوناگون این امر را به خوبی نشان می دهد.. جنبش مطالباتی طبقه کارگر و سایر جنبش ها در صورت پیوند دادن مطالبات خود با یکدیگر و ایجاد ظرف های تشکیلاتی برای این پیوند می توانند نیروی عظیم خود را برای مقابله با تعرض حاکمیت وارد صحنه مبارزه طبقاتی جاری ساخته و تعادل قوا را به نفع کارگران و زحمتکشان در راستای سرنگونی انقلابی حکومت اسلامی و ایجاد جامعه ای آزاد و سوسیالیستی دگرگون سازند.

!

اول ـ  اعدام محمد قبادلو و فرهاد سلیمی با واکنش های گسترده ای در ایران و جهان روبرو شده است. مواردی که وکیل محمد قبادلو بیان کرده است، روشن می کند که حاکمیت اسلامی به دنبال گردن برای طناب های دار می گردد. هدف، حاکم کردن فضای ارعاب بر جامعه، به تمکین واداشتن اکثریت ناراضی، نشان دادن قدرت و ثبات حاکمیت برای اندک هواداران و نیروهای حامی اش است. بی قانونی مطلق و عدم پاسخگویی حتی به ایرادات قانونی و علیرغم آن اجرای چنین احکامی به این معناست که حاکمیت می خواهد این پیام را به مردم بدهد که برای حفظ حاکمیت اش حاضر است دست به هر جنایتی بزند. هدف دیگررساندن این پیام به نیروهای اپوزیسیون  درونی حکومت است که از سیاست یکسان سازی و خالص سازی و اجرای قانون بر اساس تفسیر خودمان دست نخواهد کشید و قانون گرایی این اپوزیسیون را نیز به سخره می گیرد.

اما این اعدام ها نتوانسته است ارعاب و ترس را بر جامعه حاکم گرداند. تشیع جنازه محمد قبادلو وبویژه فرهاد سلیمی نشان داد که مردم از این اعدام ها خشمگین اند. اعتصاب غذای ۶۱ زن زندانی سیاسی در بند زنان اوین پیام بسیار روشنی در خود دارد؛

 اولآ ـ حکومت اسلامی از رسیدن به اهداف خود در اعدام جوانان معترض و تمکین به این حکومت ناتوان است. آنها وجدان بیدار و نترس جامعه را نمایندگی می کنند.

 ثانیآ ـ اعتصاب غذای سیاسی آنها نشانه پیشروی عمده زنان شجاع در مقابله با قوانین قرون وسطایی حکومت اسلامی است. این بدان معناست که ثقل اقدامات سیاسی از خارج از کشور به داخل کشور و ازفضای عمومی جامعه به زندان های سیاسی منتقل شده است و این نکته ای ست که نباید از کنار آن به راحتی گذشت.

 ثالثا ـ موج حمایت از آنها بویژه از سوی خانواده های زندانیان سیاسی و دادخواهان، از همبستگی بالای جامعه با این زنان شجاع و روحیه اعتراضی و نترس بیرون از زندان خبر می دهد. اما ماشین اعدام جمهوری اسلامی همچنان درپی گردن برای طناب های دار است: محسن مظلوم، محمد(هژیر) فرامرزی، وفا آذربار و پژمان فاتحی(زندانیان کرد)، کامبیز خروت، ابراهیم نارویی، منصور دهمرده، شعیب میربلوچ زهی ریگی (زندانیان بلوچ)، منوچهر مهمان‌نواز، مجاهد (عباس) کورکور، رضا رسایی، انور خضری، کامران شیخه،  خسرو بشارت، فرشید حسن زهی و تعدادی دیگر در خطر اعدام قرار درند. بنابراین ما از همه اقدامات و ابتکارات خانواده های قربانی اعدام های بی شمار جمهوری اسلامی و همه نیروهای چپ، دمکرات و مترقی برای حمایت از ابتکار شجاعانه زنان زندانی در بند زنان اوین در مبارزه مشترک  برای توقف اعدام ها  و برای لغو مجازات ضدانسانی اعدام  حمایت میکنیم.

دوم ـ  رد صلاحیت حسن روحانی برای نمایندگی مجلس خبرگان، حجت را بر اصلاح طلبان و اعتدالیون و اپوزیسیون درونی رژیم تمام کرد. دستگاه ولایت و ارگان های تحت امرش نشان دادند که در حذف اپوزیسیون درونی حاکمیت و یک دست سازی و سازماندهی تحولات پس از مرگ خامنه ای، هیچ ریسکی را نمی پذیرند. روشن است که اگر حسن روحانی یکی از اعضای خبرگان رهبری باشد و اگر «استعداد و اراده» اش را هم داشته باشد، پس از مرگ خامنه ای می توانست نقش ویژه ای ایفا کند. برای جلوگیری از چنین خطری، راه ورود او به مجلس خبرگان رهبری را بستند. همانگونه که سر هاشمی رفسنجانی را زیر آب کردند. این پیام روشنی است که حاکمیت یک دست و شخص ولی فقیه به اپوزیسیون درونی خود می دهد؛ یا تسلیم کامل یا حذف کامل. رد صلاحیت های گسترده در شوراهای نظارت وزارت کشور و نهادهای شورای نگهبان راه هر گونه ریسک و خطر را مسدود کرده است. نه تنها حاکمیت یک دست به مجلس خبرگان مطیع و دست چین شده احتیاج دارد بلکه حتی مجلس شورای اسلامی نیز باید به صورت یک دست پیشکار رهبر باشد. بدیگر سخن اصل انتخابات دیگر به صورت کاملا واقعی ، فرمایشی و نمایشی شده است. این که هنوز حسن روحانی و نزدیکانش از اعتدالیون و بخشی از جناح راست اصلاح طلبان به “رای اعتراضی” باور دارند و از مردم می خواهند صندوق را رها نکنند، از استیصال سیاسی شان خبر می دهد.

سوم- رفتار وحشیانه و جتایتکارانه نیروهای مرزبانی عراق در اقلیم کردستان در روزهای اخیر با کولبران بار دیگر مسئله شرایط زندگی و امرار معاش این بخش از زحمتکشان کردستان را در شبکه‌های اجتماعی و در نزد افکار عمومی مردم کردستان در هر دو سوی مرز برجسته نموده است. روز شنبه ۳۰ دی‌ماه۱۴۰۲، نیروهای مرزبانی عراق  که کنترل مرزهای اقلیم کردستان را در دست دارند  در مرز بیاره واقع در استان حلبچه، اقلیم کوردستان، اقدام به بازداشت هشت کولبر اهل شهرستان جوانرود کردند.  کولبران بازداشت شده مورد ضرب و شتم و شکنجه فیزیکی شدید قرار گرفتند. پس از آن به نشانه اهانت و شکنجه درونی موهای سرشان را تراشیدند و پس از غارت تلفن همراه و وسائل شخصی دیگر، آن‌ها را در نقطه صفر مرزی رها کردند. این حرکت ددمنشانه ماموران مرزی عراق ، با واکنش‌های اعتراضی گسترده‌ای در افکار عمومی مردم در کردستان عراق روبرو شد. اعتراضات مردمی تا هم اکنون به اشکال گوناگون هم‌چنان ادامه دارد. اما در گرماگرم این اعتراضات، جنایت دیگری بازهم توسط این نیروهای ضد مردمی در مرز پاوه روی داده است. روز دوشنبه دوم بهمن‌ماه ۱۴۰۲ در تیراندازی مستقیم نیروهای مرزبانی عراق به سمت کولبران در اقلیم کوردستان، یک کولبر به نام «هوشیارمحمودی» متاهل و دارای سه فرزند جان باخت و یک کولبر دیگر  به نام «رزگار فرجی» زخمی شد. فرماندهان نیروی مرزبانی جدیدی که به دنبال توافق امنیتی بین جمهوری اسلامی و دولت عراق، در مرزهای کردستان ایران و عراق مستقر شده‌اند، افرادی هستند که در مکتب سپاه پاسداران آموزش دیده‌اند و کینه عمیقی از مردم کردستان در هر دو سوی مرز به دل دارند.  بدین ترتیب اگر تا دیروز این تنها نیروهای جمهوری اسلامی بودند که کولبران را در گذرگاه‌های مرزی به دام می‌انداختند و به خاک و خون می‌کشیدند، این بار و به دنبال عملی شدن توافق امنیتی، کولبران با مخاطرات مضاعفی روبروهستند. 

چهارم- بن بست سیاست خارجی رژیم و شکست روایت کلان رژیم در سیاست خارجی روز به روز برجسته تر می شود. بی محتوا شدن شعار “نابودی اسرائیل” و انفعال رژیم در “آزادی قدس” آن چنان فشار درونی بر حاکمیت را بالا برده که دست به اقدامات جنون آمیز و غیردیپلماتیک حمله موشکی به اقلیم کردستان عراق و پاکستان زد. حملاتی که روز به روز خطا بودن آن حتی از سوی نیروهای درونی حاکمیت به بحث گذاشته می شود. اطلاعات غلط و جعلی در مورد تاجر کرد اربیل آن چنان رسوایی آور بوده است که “خبرگزاری تسنیم” پای خود را کنار کشیده و “پرس تی وی” هم از کانال امنیتی خبر داده است که حاضر نیست منبع خود را اعلام کند. این اقدام تروریستی حاکمیت خشم مردم اقلیم را برانگیخته و چندین تظاهرات گسترده مردم کردستان عراق بیان این خشم و نفرت است. حتی اتاق بارزگانی اقلیم کردستان با صدور اطلاعیه ای خرید کالاهای ایرانی را تحریم کرده و از مردم خواسته که به جای آن از کالاهای ترکیه، عربستان و اردن خریداری کنند. کار به جایی رسیده است که حضور ایرانیان در اقلیم نیز مورد سئوال قرار گرفته است. اگر روابط با پاکستان با زدوبندهای سیاسی حل و فصل شده، اما مسئله در اقلیم کردستان عراق و کشور عراق همچنان باز و جدی است. شکست دیپلماسی جمهوری اسلامی در رابطه با پاکستان و عراق ، نشان از شکست های استراتژیک جمهوری اسلامی دارد. سفر رئیسی به ترکیه و قراردادهای دو کشور، روشن نمی کند که این سفر چه منافعی ممکن است در بر داشته باشد، جدا از همسوئی دو کشور در سرکوب مردم کرد دو کشور، و یا در مورد اختلافات ارمنستان و آذربایجان به چه توافقاتی ممکن است دست یابند. به هر رو انفعال رسوائی آور جمهوری اسلامی در جنگ غزه که بیان شکست شعارهای توخالی رژیم را به نمایش گذاشت، اقدام بسیار خطرناک حمله به پاکستان و اقلیم کردستان، حمایت روسیه و چین از ادعاهای امارات برای حاکمیت بر جزایر سه گانه خلیج فارس و ناتوانی رژیم در جلوگیری از تعرضات جمهوری آذربایجان به ارمنستان و خطر مسدود شدن راه ایران به ارمنستان، همه و همه نشان دهنده موضع بسیار ضعیف رژیم و انزوای ویرانگرش در منطقه است.

پنجم- آفریقای جنوبی پرونده نسل کشی مردم فلسطین توسط دولت اسرائیل را به دیوان بین المللی لاهه، برد. درجلسه روز جمعه ۲۶ ژانویه رئیس دادگاه اشاره کرد که، اطلاعات نشان می دهد که بیش از ۲۵ هزار نفر فلسطینی کشته و بیش از ۲ میلیون نفر طی جنگ آواره شده اند. از سوی دیگربن بست اسرائیل در جنگ غزه و تلفات سنگین ارتش این کشور به تدریج به بحران داخلی این کشور شتاب می بخشد. سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا واطلاعات ارتش این کشور اعلام کرده است که نه تنها اسرائیل به اهداف خود در جنگ غزه نرسیده است، بلکه تاکنون تنها توانسته است حدود بیست درصد از امکانات نظامی حماس را نابود کند. از سوی دیگر میزان تلفات ارتش اسرائیل در جنگ و تعداد وسیع زخمی هایش که بیمارستان های اسرائیل را پر کرده است و کشته شدن چندین گروگان بر اثر گازهای سمی ارتش اسرائیل که مورد استفاده قرار داده و خطر جانی که برای گروگان ها به دلیل بمباران ها و حملات نظامی اسرائیل بوجود می آید، خشم خانواده های گروگان ها و حامیان شان را برانگیخته است. نظرسنجی ها از افول حمایت از نتانیاهو خبر می دهند و فشار برای انتخابات زودرس نیز روز به روز بیشتر می شود. سخنان بسیار سرراست نتانیاهو در رد طرح دو دولت و تلاش برای عدم امکان پذیر شدن دولت فلسطینی، مخالفت آشکار آمریکا و اروپا را نیز به دنبال داشته است. شکاف های داخلی در جامعه اسرائیل و بلوک های سیاسی و مخالفت های آشکار آمریکا و اروپا با سیاست های نتانیاهو، به افول ستاره بخت او در ادامه حکمرانی شتاب بخشیده است. در چنین شرایطی بنیامین نتانیاهو ودولت فاشیستی اش تلاش ویژه ای می کنند که دامنه جنگ را به ایران کشانده و جنگ میان جمهوری اسلامی و آمریکا را دامن بزنند. در کنار آن حملات حوثی ها به کشتی های آمریکائی یا اسرائیلی از یک سو و حملات شبه نظامیان عراقی به پایگاه های آمریکائی، به تدریج پای جمهوری اسلامی را نیز به جنگ باز خواهد کرد. برخی از فرماندهان نظامی آمریکا علنا به دست داشتن و نقش جمهوری اسلامی در این حملات نیابتی اشاره می کنند که از فشار نظامیان آمریکائی بر دولت بایدن برای گوشمالی دادن جمهوری اسلامی خبر می دهد. این امر می تواند خطر گسترش جنگ را افزایش دهد. واقعیت این است که بروز یک جنگ هر چند محدود؛ ممکن است که امکانات رژیم در سرکوب جنبش مردمی را افزایش دهد.

ششم- وضعیت اقتصادی کشور در شرایط کنونی به گونه ای است که مردم از یک سو باید با یک فلج اقتصادی گسترش یابنده دست و پنجه نرم کنند. آنهم در شرایطی که حاکمیت مجبور است حتی نان را جیره بندی کند و از سوی دیگر به صورت روزانه برای خواست های خود بجنگنند. در چنین شرایطی روزانه شاهد اعتراضات و اعتصابات در بخش های مختلف هستیم. از اعتصاب کارگران پیمانی نفت تا بازنشستگان و اعتصاب و تجمع اعتراضی کارگران گروه  ملی صنعتی فولاد در اهواز هستیم. برمتن این شرایط حاکمیت اسلامی در تلاش است که از یک سو بخش خصوصی را هر چه بیشتر در کنترل خود درآورد، امری که با انتخابات جدید اتاق بازرگانی انجام داد و از سوی دیگر با کنترل بخش اعظم اقتصاد و پروارکردن نیروهای خودی و تامین اقتصادی آنها، از فروپاشی پایه حمایتی خود جلوگیری کند. این سیاست حاکمیت به گونه ای است که در اقتصاد نیز همچون سیاست تلاش بر یک دست سازی و  پیش بردن سیاست های خاص خود را دارد. برنامه هفتم توسعه بیان این سیاست شبه فاشیستی است. سیاستی که هم تلاش می کند بخش خصوصی و ناراضی را مهار کند و هم استثمار نیروی کار را به وحشیانه ترین شکل ممکن بر پایه قواعد قرون وسطائی به پیش برد. از این روست که نه نگران قانون کار است و نه برای آن ارزشی قائل است. گسترش قراردادهای فردی و سفیدامضاء، عدم شمول شاغلان در سیستم قانون کار و بیمه، تکیه بر توافقات شفاهی کارفرما و کارگران، استفاده گسترده از نیروی کار غیرمتشکل، استفاده گسترده از نیروی کار مهاجران که در وضعیت آسیب پذیرتری قرار دارند، استفاده از نیروی کار زنان و بویژه زنان مهاجر، همه و همه نشان دهنده شکل گیری یک استثمار برده دارانه است که به تدریج در همه بخش های اقتصادی حاکم می شود. نگاهی به طرح های گوناگون رژیم در عرصه های گوناگون این امر را به خوبی نشان می دهد.. جنبش مطالباتی طبقه کارگر و سایر جنبش ها در صورت پیوند دادن مطالبات خود با یکدیگر و ایجاد ظرف های تشکیلاتی برای این پیوند می توانند نیروی عظیم خود را برای مقابله با تعرض حاکمیت وارد صحنه مبارزه طبقاتی جاری ساخته و تعادل قوا را به نفع کارگران و زحمتکشان در راستای سرنگونی انقلابی حکومت اسلامی و ایجاد جامعه ای آزاد و سوسیالیستی دگرگون سازند.

اول ـ  اعدام محمد قبادلو و فرهاد سلیمی با واکنش های گسترده ای در ایران و جهان روبرو شده است. مواردی که وکیل محمد قبادلو بیان کرده است، روشن می کند که حاکمیت اسلامی به دنبال گردن برای طناب های دار می گردد. هدف، حاکم کردن فضای ارعاب بر جامعه، به تمکین واداشتن اکثریت ناراضی، نشان دادن قدرت و ثبات حاکمیت برای اندک هواداران و نیروهای حامی اش است. بی قانونی مطلق و عدم پاسخگویی حتی به ایرادات قانونی و علیرغم آن اجرای چنین احکامی به این معناست که حاکمیت می خواهد این پیام را به مردم بدهد که برای حفظ حاکمیت اش حاضر است دست به هر جنایتی بزند. هدف دیگررساندن این پیام به نیروهای اپوزیسیون  درونی حکومت است که از سیاست یکسان سازی و خالص سازی و اجرای قانون بر اساس تفسیر خودمان دست نخواهد کشید و قانون گرایی این اپوزیسیون را نیز به سخره می گیرد.

اما این اعدام ها نتوانسته است ارعاب و ترس را بر جامعه حاکم گرداند. تشیع جنازه محمد قبادلو وبویژه فرهاد سلیمی نشان داد که مردم از این اعدام ها خشمگین اند. اعتصاب غذای ۶۱ زن زندانی سیاسی در بند زنان اوین پیام بسیار روشنی در خود دارد؛

 اولآ ـ حکومت اسلامی از رسیدن به اهداف خود در اعدام جوانان معترض و تمکین به این حکومت ناتوان است. آنها وجدان بیدار و نترس جامعه را نمایندگی می کنند.

 ثانیآ ـ اعتصاب غذای سیاسی آنها نشانه پیشروی عمده زنان شجاع در مقابله با قوانین قرون وسطایی حکومت اسلامی است. این بدان معناست که ثقل اقدامات سیاسی از خارج از کشور به داخل کشور و ازفضای عمومی جامعه به زندان های سیاسی منتقل شده است و این نکته ای ست که نباید از کنار آن به راحتی گذشت.

 ثالثا ـ موج حمایت از آنها بویژه از سوی خانواده های زندانیان سیاسی و دادخواهان، از همبستگی بالای جامعه با این زنان شجاع و روحیه اعتراضی و نترس بیرون از زندان خبر می دهد. اما ماشین اعدام جمهوری اسلامی همچنان درپی گردن برای طناب های دار است: محسن مظلوم، محمد(هژیر) فرامرزی، وفا آذربار و پژمان فاتحی(زندانیان کرد)، کامبیز خروت، ابراهیم نارویی، منصور دهمرده، شعیب میربلوچ زهی ریگی (زندانیان بلوچ)، منوچهر مهمان‌نواز، مجاهد (عباس) کورکور، رضا رسایی، انور خضری، کامران شیخه،  خسرو بشارت، فرشید حسن زهی و تعدادی دیگر در خطر اعدام قرار درند. بنابراین ما از همه اقدامات و ابتکارات خانواده های قربانی اعدام های بی شمار جمهوری اسلامی و همه نیروهای چپ، دمکرات و مترقی برای حمایت از ابتکار شجاعانه زنان زندانی در بند زنان اوین در مبارزه مشترک  برای توقف اعدام ها  و برای لغو مجازات ضدانسانی اعدام  حمایت میکنیم.

دوم ـ  رد صلاحیت حسن روحانی برای نمایندگی مجلس خبرگان، حجت را بر اصلاح طلبان و اعتدالیون و اپوزیسیون درونی رژیم تمام کرد. دستگاه ولایت و ارگان های تحت امرش نشان دادند که در حذف اپوزیسیون درونی حاکمیت و یک دست سازی و سازماندهی تحولات پس از مرگ خامنه ای، هیچ ریسکی را نمی پذیرند. روشن است که اگر حسن روحانی یکی از اعضای خبرگان رهبری باشد و اگر «استعداد و اراده» اش را هم داشته باشد، پس از مرگ خامنه ای می توانست نقش ویژه ای ایفا کند. برای جلوگیری از چنین خطری، راه ورود او به مجلس خبرگان رهبری را بستند. همانگونه که سر هاشمی رفسنجانی را زیر آب کردند. این پیام روشنی است که حاکمیت یک دست و شخص ولی فقیه به اپوزیسیون درونی خود می دهد؛ یا تسلیم کامل یا حذف کامل. رد صلاحیت های گسترده در شوراهای نظارت وزارت کشور و نهادهای شورای نگهبان راه هر گونه ریسک و خطر را مسدود کرده است. نه تنها حاکمیت یک دست به مجلس خبرگان مطیع و دست چین شده احتیاج دارد بلکه حتی مجلس شورای اسلامی نیز باید به صورت یک دست پیشکار رهبر باشد. بدیگر سخن اصل انتخابات دیگر به صورت کاملا واقعی ، فرمایشی و نمایشی شده است. این که هنوز حسن روحانی و نزدیکانش از اعتدالیون و بخشی از جناح راست اصلاح طلبان به “رای اعتراضی” باور دارند و از مردم می خواهند صندوق را رها نکنند، از استیصال سیاسی شان خبر می دهد.

سوم- رفتار وحشیانه و جتایتکارانه نیروهای مرزبانی عراق در اقلیم کردستان در روزهای اخیر با کولبران بار دیگر مسئله شرایط زندگی و امرار معاش این بخش از زحمتکشان کردستان را در شبکه‌های اجتماعی و در نزد افکار عمومی مردم کردستان در هر دو سوی مرز برجسته نموده است. روز شنبه ۳۰ دی‌ماه۱۴۰۲، نیروهای مرزبانی عراق  که کنترل مرزهای اقلیم کردستان را در دست دارند  در مرز بیاره واقع در استان حلبچه، اقلیم کوردستان، اقدام به بازداشت هشت کولبر اهل شهرستان جوانرود کردند.  کولبران بازداشت شده مورد ضرب و شتم و شکنجه فیزیکی شدید قرار گرفتند. پس از آن به نشانه اهانت و شکنجه درونی موهای سرشان را تراشیدند و پس از غارت تلفن همراه و وسائل شخصی دیگر، آن‌ها را در نقطه صفر مرزی رها کردند. این حرکت ددمنشانه ماموران مرزی عراق ، با واکنش‌های اعتراضی گسترده‌ای در افکار عمومی مردم در کردستان عراق روبرو شد. اعتراضات مردمی تا هم اکنون به اشکال گوناگون هم‌چنان ادامه دارد. اما در گرماگرم این اعتراضات، جنایت دیگری بازهم توسط این نیروهای ضد مردمی در مرز پاوه روی داده است. روز دوشنبه دوم بهمن‌ماه ۱۴۰۲ در تیراندازی مستقیم نیروهای مرزبانی عراق به سمت کولبران در اقلیم کوردستان، یک کولبر به نام «هوشیارمحمودی» متاهل و دارای سه فرزند جان باخت و یک کولبر دیگر  به نام «رزگار فرجی» زخمی شد. فرماندهان نیروی مرزبانی جدیدی که به دنبال توافق امنیتی بین جمهوری اسلامی و دولت عراق، در مرزهای کردستان ایران و عراق مستقر شده‌اند، افرادی هستند که در مکتب سپاه پاسداران آموزش دیده‌اند و کینه عمیقی از مردم کردستان در هر دو سوی مرز به دل دارند.  بدین ترتیب اگر تا دیروز این تنها نیروهای جمهوری اسلامی بودند که کولبران را در گذرگاه‌های مرزی به دام می‌انداختند و به خاک و خون می‌کشیدند، این بار و به دنبال عملی شدن توافق امنیتی، کولبران با مخاطرات مضاعفی روبروهستند. 

چهارم- بن بست سیاست خارجی رژیم و شکست روایت کلان رژیم در سیاست خارجی روز به روز برجسته تر می شود. بی محتوا شدن شعار “نابودی اسرائیل” و انفعال رژیم در “آزادی قدس” آن چنان فشار درونی بر حاکمیت را بالا برده که دست به اقدامات جنون آمیز و غیردیپلماتیک حمله موشکی به اقلیم کردستان عراق و پاکستان زد. حملاتی که روز به روز خطا بودن آن حتی از سوی نیروهای درونی حاکمیت به بحث گذاشته می شود. اطلاعات غلط و جعلی در مورد تاجر کرد اربیل آن چنان رسوایی آور بوده است که “خبرگزاری تسنیم” پای خود را کنار کشیده و “پرس تی وی” هم از کانال امنیتی خبر داده است که حاضر نیست منبع خود را اعلام کند. این اقدام تروریستی حاکمیت خشم مردم اقلیم را برانگیخته و چندین تظاهرات گسترده مردم کردستان عراق بیان این خشم و نفرت است. حتی اتاق بارزگانی اقلیم کردستان با صدور اطلاعیه ای خرید کالاهای ایرانی را تحریم کرده و از مردم خواسته که به جای آن از کالاهای ترکیه، عربستان و اردن خریداری کنند. کار به جایی رسیده است که حضور ایرانیان در اقلیم نیز مورد سئوال قرار گرفته است. اگر روابط با پاکستان با زدوبندهای سیاسی حل و فصل شده، اما مسئله در اقلیم کردستان عراق و کشور عراق همچنان باز و جدی است. شکست دیپلماسی جمهوری اسلامی در رابطه با پاکستان و عراق ، نشان از شکست های استراتژیک جمهوری اسلامی دارد. سفر رئیسی به ترکیه و قراردادهای دو کشور، روشن نمی کند که این سفر چه منافعی ممکن است در بر داشته باشد، جدا از همسوئی دو کشور در سرکوب مردم کرد دو کشور، و یا در مورد اختلافات ارمنستان و آذربایجان به چه توافقاتی ممکن است دست یابند. به هر رو انفعال رسوائی آور جمهوری اسلامی در جنگ غزه که بیان شکست شعارهای توخالی رژیم را به نمایش گذاشت، اقدام بسیار خطرناک حمله به پاکستان و اقلیم کردستان، حمایت روسیه و چین از ادعاهای امارات برای حاکمیت بر جزایر سه گانه خلیج فارس و ناتوانی رژیم در جلوگیری از تعرضات جمهوری آذربایجان به ارمنستان و خطر مسدود شدن راه ایران به ارمنستان، همه و همه نشان دهنده موضع بسیار ضعیف رژیم و انزوای ویرانگرش در منطقه است.

پنجم- آفریقای جنوبی پرونده نسل کشی مردم فلسطین توسط دولت اسرائیل را به دیوان بین المللی لاهه، برد. درجلسه روز جمعه ۲۶ ژانویه رئیس دادگاه اشاره کرد که، اطلاعات نشان می دهد که بیش از ۲۵ هزار نفر فلسطینی کشته و بیش از ۲ میلیون نفر طی جنگ آواره شده اند. از سوی دیگربن بست اسرائیل در جنگ غزه و تلفات سنگین ارتش این کشور به تدریج به بحران داخلی این کشور شتاب می بخشد. سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا واطلاعات ارتش این کشور اعلام کرده است که نه تنها اسرائیل به اهداف خود در جنگ غزه نرسیده است، بلکه تاکنون تنها توانسته است حدود بیست درصد از امکانات نظامی حماس را نابود کند. از سوی دیگر میزان تلفات ارتش اسرائیل در جنگ و تعداد وسیع زخمی هایش که بیمارستان های اسرائیل را پر کرده است و کشته شدن چندین گروگان بر اثر گازهای سمی ارتش اسرائیل که مورد استفاده قرار داده و خطر جانی که برای گروگان ها به دلیل بمباران ها و حملات نظامی اسرائیل بوجود می آید، خشم خانواده های گروگان ها و حامیان شان را برانگیخته است. نظرسنجی ها از افول حمایت از نتانیاهو خبر می دهند و فشار برای انتخابات زودرس نیز روز به روز بیشتر می شود. سخنان بسیار سرراست نتانیاهو در رد طرح دو دولت و تلاش برای عدم امکان پذیر شدن دولت فلسطینی، مخالفت آشکار آمریکا و اروپا را نیز به دنبال داشته است. شکاف های داخلی در جامعه اسرائیل و بلوک های سیاسی و مخالفت های آشکار آمریکا و اروپا با سیاست های نتانیاهو، به افول ستاره بخت او در ادامه حکمرانی شتاب بخشیده است. در چنین شرایطی بنیامین نتانیاهو ودولت فاشیستی اش تلاش ویژه ای می کنند که دامنه جنگ را به ایران کشانده و جنگ میان جمهوری اسلامی و آمریکا را دامن بزنند. در کنار آن حملات حوثی ها به کشتی های آمریکائی یا اسرائیلی از یک سو و حملات شبه نظامیان عراقی به پایگاه های آمریکائی، به تدریج پای جمهوری اسلامی را نیز به جنگ باز خواهد کرد. برخی از فرماندهان نظامی آمریکا علنا به دست داشتن و نقش جمهوری اسلامی در این حملات نیابتی اشاره می کنند که از فشار نظامیان آمریکائی بر دولت بایدن برای گوشمالی دادن جمهوری اسلامی خبر می دهد. این امر می تواند خطر گسترش جنگ را افزایش دهد. واقعیت این است که بروز یک جنگ هر چند محدود؛ ممکن است که امکانات رژیم در سرکوب جنبش مردمی را افزایش دهد.

ششم- وضعیت اقتصادی کشور در شرایط کنونی به گونه ای است که مردم از یک سو باید با یک فلج اقتصادی گسترش یابنده دست و پنجه نرم کنند. آنهم در شرایطی که حاکمیت مجبور است حتی نان را جیره بندی کند و از سوی دیگر به صورت روزانه برای خواست های خود بجنگنند. در چنین شرایطی روزانه شاهد اعتراضات و اعتصابات در بخش های مختلف هستیم. از اعتصاب کارگران پیمانی نفت تا بازنشستگان و اعتصاب و تجمع اعتراضی کارگران گروه  ملی صنعتی فولاد در اهواز هستیم. برمتن این شرایط حاکمیت اسلامی در تلاش است که از یک سو بخش خصوصی را هر چه بیشتر در کنترل خود درآورد، امری که با انتخابات جدید اتاق بازرگانی انجام داد و از سوی دیگر با کنترل بخش اعظم اقتصاد و پروارکردن نیروهای خودی و تامین اقتصادی آنها، از فروپاشی پایه حمایتی خود جلوگیری کند. این سیاست حاکمیت به گونه ای است که در اقتصاد نیز همچون سیاست تلاش بر یک دست سازی و  پیش بردن سیاست های خاص خود را دارد. برنامه هفتم توسعه بیان این سیاست شبه فاشیستی است. سیاستی که هم تلاش می کند بخش خصوصی و ناراضی را مهار کند و هم استثمار نیروی کار را به وحشیانه ترین شکل ممکن بر پایه قواعد قرون وسطائی به پیش برد. از این روست که نه نگران قانون کار است و نه برای آن ارزشی قائل است. گسترش قراردادهای فردی و سفیدامضاء، عدم شمول شاغلان در سیستم قانون کار و بیمه، تکیه بر توافقات شفاهی کارفرما و کارگران، استفاده گسترده از نیروی کار غیرمتشکل، استفاده گسترده از نیروی کار مهاجران که در وضعیت آسیب پذیرتری قرار دارند، استفاده از نیروی کار زنان و بویژه زنان مهاجر، همه و همه نشان دهنده شکل گیری یک استثمار برده دارانه است که به تدریج در همه بخش های اقتصادی حاکم می شود. نگاهی به طرح های گوناگون رژیم در عرصه های گوناگون این امر را به خوبی نشان می دهد.. جنبش مطالباتی طبقه کارگر و سایر جنبش ها در صورت پیوند دادن مطالبات خود با یکدیگر و ایجاد ظرف های تشکیلاتی برای این پیوند می توانند نیروی عظیم خود را برای مقابله با تعرض حاکمیت وارد صحنه مبارزه طبقاتی جاری ساخته و تعادل قوا را به نفع کارگران و زحمتکشان در راستای سرنگونی انقلابی حکومت اسلامی و ایجاد جامعه ای آزاد و سوسیالیستی دگرگون سازند.

https://akhbar-rooz.com/?p=231605 لينک کوتاه

2 4 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x