ننگ و نفرت بر سران حکومت جمهوری اسلامی که انقلاب شکوهمند مردم میهن ما را اینچنین به مسلخ ارتجاع و استبداد بردند
هممیهنان گرامی!
با فرارسیدن ۲۲ بهمنماه ۱۴۰۲، چهلوپنج سال از پیروزی انقلاب و سقوط حکومت ضد مردمی سلطنت پهلوی میگذرد. انقلاب بهدست پرتوان تودههای جان بهلب رسیده از ظلم، فقر، و محرومیت و همبستگی و اتحاد تاریخی مبارزۀ کارگران نفت و دیگر صنایع با کارمندان و مردم حاضر در صحنه و حضور تاثیرگذار روشنفکران، احزاب و سازمانهای چپ بهپیروزی رسید و فصلی نوین را در تاریخ معاصر ایران گشود. دهها سال سرکوب خشن و خونین نیروهای چپ، ملی، و آزادیخواه کشور بهدست سازمان امنیت رژیم پهلوی، در سالهای دهههای ۱۳۳۰، ۱۳۴۰، و ۱۳۵۰ راه را برای نیروهای مذهبی و قبضه کردن رهبری انقلاب از سوی آنها باز کرد.
برخلاف همهٔ نظریهپردازان مذهبی و طرفداران خمینی و حتی شماری از نیروهای ملی- مذهبی که ادعا میکنند مردم در ایران بهخاطر “اسلام” انقلاب کردند، انقلاب ایران نمونهای روشن از انقلابهای اجتماعی در شرایط مشخص رشد سرمایهداری در آن مقطع تاریخی ایران بود، انقلابی که طیفی گسترده از نیروهای اجتماعی، با برداشتها و برنامههایی مختلف، در آن شرکت کردند و همراه مردم جانفشانی کردند. میلیونها ایرانی با اعتماد به خمینی و طرفداران او که قول برپایی کشوری آباد و آزاد را میدادند، سرنوشت انقلاب را بهدست کسانی سپردند که بهدلیل باورهای واپسگرایانه و بنا شده بر “اسلام سیاسی”، به تعمیق انقلاب در عرصههای اجتماعی-اقتصادی تعهدی نداشتند و در کوتاه زمانی با قبضه کامل قدرت بهجای قولهای داده شده در زمینه تأمین آزادی و عدالت اجتماعی، حکومتی عمیقاً انحصارطلب، استبدادی، و ضدِ مردمی را بر میهن ما تحمیل کردند.
کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران در بیانیهای که بهمناسبت چهلسالگی انقلاب بهمن منتشر کرد، بر این موضوع مهم تأکید کرد که: “در ۲۲ بهمن ۵۷، با سرنگونی رژیم ستمشاهی، انقلاب مرحلهٔ سیاسیاش را با موفقیت بهپایان رسانید. در پی سرنگونیِ رژیم پهلوی، همهٔ جناحهای شریک در هیئت حاکم سابق برکنار شدند و قدرت سیاسی به طیفی گسترده از نمایندگان خردهبورژوازی، لایههای بینابینی، سرمایهداری تجاری، و کلانزمیندارانِ زیر چتر نیروهای مذهبی بهرهبری خمینی منتقل شد. خمینی و اطرافیانش از موضع تأکید بر سرنگونیِ شاه، یعنی شعار محوری جنبش انقلابی، حرکت کردند و با طرح شعارها و مانورهایی که هدف از آنها تحکیم موقعیت نیروهای مذهبی در مقابل نیروهای چپ، مترقی، و ملّی بود، مبارزه با ”استکبار جهانی” و تحقق آزادیهای دموکراتیک و عدالت اجتماعی را – البته در چارچوب دیدگاههای حکومت اسلامی- وعده دادند و در شرایط ویژهٔ حاکم در آن مقطع زمانی بر جامعهٔ ایران، توانستند بهطورانحصاری رهبری انقلاب را در دستان خود قبضه کنند. بهجز بازماندگان و وابستگان رژیم شاه که در مخالفت قاطع با انقلاب موضعگیری کردند، اکثریت انکارناپذیر نیروهای عمدهٔ سیاسی کشور، از جبههٔ ملّی، نهضت آزادی، و حزب ملّت ایران گرفته تا حزب تودهٔ ایران، چریکهای فدایی خلق، سازمان مجاهدین خلق، و سازمانهای سیاسیِ نمایندگان خلقهای ایران، از انقلاب مردمیِ بهمن ۵۷ و نیز از رهبریِ آن در مرحله آغازین و سالهای نخستِ پس از پیروزی انقلاب- صرفاً بر اساس قولی که در مورد طرد دیکتاتوری و استقرار آزادی و عدالت اجتماعی-اقتصادی میداد- حمایت کردند” (بهنقل از “نامه مردم”، شماره ۱۰۷۰، ۱۵ بهمنماه ۱۳۹۷).
هممیهنان گرامی!
میهن ما چهلوپنج سال پس از پیروزی انقلاب بهمن همچنان اسیر حکومتی است عمیقاً ضد مردمی و جنایتکار که کشور را گرفتار سیاستهایی کرده است که نتیجهاش فقر و محرومیت بیشازپیش برای اکثریت هممیهنان ماست. بر اساس آخرین آمار رسمی و گزارشهای منتشرشده در سال ۱۴۰۲، حدود ۳۰ درصد جمعیت ایران زیر خط فقر هستند که نزدیک به ۲۶ میلیون نفر را شامل میشود. بهعبارتدیگر، از هر سه ایرانی یک نفر زیر خط فقر قرار دارد (منبع: “انصافنیوز”، ۵ آذرماه ۱۴۰۲). در کنار سیاستهای فاجعهبار و نولیبرالی اقتصادی رژیم که هدفش در راستای تحقق منافع کلان سرمایهداری کشور قرار دارد، فساد و ظلم دستگاههای اداری رژیم نیز دشواریهایی بسیار برای گذران روزانهٔ امور مردم پدید آورده است.
اعتراضهای گستردۀ مردمی در سالهای ۹۶ و ۹۸ و اعتصاب های کارگران و زحمتکشان، بازنشستگان و فرهنگیان و فعالان محیط زیست سرانجام به جنبش “زن، زندگی، آزادی” فرا روئید که رژیم ولایت فقیه را بهچالشی جدی طلبید و بهرغم سرکوب خشن و خونین این جنبش، اعتراضهای مردمی همچنان ادامه دارد. اعتراضهای کارگری، ازجمله مبارزهٔ قهرمانانهٔ کارگران فولاد اهواز، اعتراض کارگران صنعت نفت و از جمله کارگران پروژهای صنعت نفت، کارخانه ذوب آهن اصفهان، اعتراضهای پیگیر و دلیرانهٔ زنان، بازنشستگان، و فرهنگیان کشور، دانشجویان، مبارزان حفظ محیطزیست، و زندانیان سیاسی و بازداشتشدگان و بهرغم دستگیری و زیر فشار گذاشتن خانوادههای جانباختگان اخیر و شکنجههای وحشیانه و صدور احکام جنایتکارانه اعدام برای انسانهای شریفی که تنها جرمشان عشق به میهن و مبارزه برای آزادی بوده است، ماهیت عمیقاً ضد مردمی و استبدادی حکومت فقها را در ایران برملا میکند. ما در ماههای گذشته موجی تازه از اعدامها در زندانهای جمهوری اسلامی را شاهد بودهایم. بر اساس آمارهای منتشرشده با آغاز سال ۲۰۲۴ میلادی/ ۱۱ دیماه ۱۴۰۲ دستکم ۸۶ نفر در ایران اعدام شدند و در این مدت ۳۵ حکم اعدام صادر شده است و هماکنون نیز جان شماری از زندانیان سیاسی در خطر است.
در کنار این شرایط دشوار داخلی، سیاستهای مداخلهجویانه و نابخردانهٔ جمهوری اسلامی در منطقه ریختن آب به آسیاب سیاستهای تجاوزکارانهٔ امپریالیسم آمریکا و دولت نژادپرست اسرائیل است چندان که حاکمیت ملی میهن ما را با خطراتی جدی روبهرو کرده است. کشتار وحشیانهٔ دهها هزار فلسطینی در نوار غزه بهوسیلهٔ ارتش جنایتکار دولت اسرائیل و درگیریهای اخیر نیروهای موردحمایت جمهوری اسلامی با نیروهای آمریکایی و انگلیسی، منطقه را به بشکهای باروتی تبدیل کرده است که عواقب انفجار آن میتواند برای خاورمیانه و ایران فاجعهبار باشد.
هممیهنان گرامی!
نیروهای ارتجاعی و طرفداران سلطنت با بازنویسی تاریخ ایران تلاش میکنند نقش روشن و انکارنشدنی اکثریت قریببهاتفاق مردم، طبقه کارگر، و زحمتکشان میهن ما در پیروزی انقلاب بهمن که به سرنگونی حکومت مزدور محمدرضا پهلوی منجر شده است نفی کرده و این واقعهٔ مهم تاریخ ایران و منطقه را توطئهٔ خارجی بنمایانند. انقلاب بهمن ۵۷ ثمرهٔ فداکاریهای بزرگ مردم ایران بود که میتوانست راه را به سمت دستیابی آنان به حقوق و آزادیهای دموکراتیک بگشاید. شوربختی این جنبش عظیم مردمی گرفتار آمدن آن در چنبرهٔ اندیشههای ارتجاعی “اسلام سیاسی” همراه با توطئههای امپریالیسم جهانی ازجمله برافروختن آتش خانمانسوز جنگ عراق و ایران، و در پی آن، بهدست گرفتن اهرمهای کارساز قدرت سیاسی از سوی کلانسرمایهداری در میهن ما بود. سرکوب خونین نیروهای مترقی و آزادیخواه ازجمله سرکوب نیروهای ملی در کردستان، سازمان مجاهدین خلق، حزب تودهٔ ایران، و سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) که در سالهای دهه ۱۳۶۰ اجرا گردید، نشانی روشن از حاکم شدن نیروهای ارتجاعی و استقرار حکومت استبدادیای خونریز بر شالودهٔ “ولایت فقیه” بهطور مطلق بر ایران بود.
چهلوپنج سال پس از پیروزی انقلاب بهمن امروز حتی شمار زیادی از مدافعان رژیم هم معترفاند که حکومت توان حل بحرانهای سیاسی-اقتصادیای که هرروز نیز گستردهتر و عمیقتر میشوند را از دست داده است. امروز اکثریت قاطع مردم میهن ما به حکومت جمهوری اسلامی پشت کردهاند و حکومت فقط بهپشتوانهٔ بخشی کمشمار از نیروهای اجتماعی و دستگاههای عریضوطویل سرکوبگرش به حیات متزلزش ادامه میدهد. تلاشهای بیوقفهٔ حکومتیان در کشاندن مردم به راهپیمایی ۲۲ بهمن و “انتخابات” فرمایشی اسفندماه و در مقابل، مخالفت و بیاعتنایی آشکار عموم مردم با این تلاشها از قرار داشتن جمهوری اسلامی در سراشیبی بازگشتناپذیر حکایت میکند که انتهایش هرروز نزدیکتر میشود.
تجربهٔ پیروزی انقلاب بهمن ۵۷ نشان داد که شرکت گسترده و هماهنگ گردانهای اجتماعی، از کارگران و زحمتکشان میهن تا بازنشستگان، فرهنگیان، زنان، دانشجویان، و جوانان در حرکتی سازمانیافته میتواند ادامه حیات حکومت استبدادی را با دشواریای جدی روبهرو سازد و سرانجام آن را ساقط کند. بهگمان ما زمان آن که نیروهای اصیل ملی، اصلاحطلبانی که مدتها قبل از خط قرمز حفظ رژیم ولایت فقیه عبور کردهاند و معتقدند از رژیم ولایت فقیه هم باید عبور کرد، و نیروهای چپ، با هوشیاری و بهرهگیری از تجربههای سالهای اخیر، با هدف تحقق دگرگونیهای اجتماعی تلاشهایی مشترک را آغاز کنند فرارسیده است. بیایید در سالگرد انقلاب بهمن ۵۷، صادقانه، بهدور از پیشداوریهای تفرقهانگیز، دست در دست یکدیگر، بهمنظور سازماندهی جنبش اجتماعیای عظیم برای پایان دادن به حکومت خون ریز و ضد مردمی جمهوری اسلامی راه را باز کنیم.
حزب تودهٔ ایران
۲۱ بهمنماه ۱۴۰۲
از دیگر مطالب سایت
مطالب مرتبط با اين مقاله:
- جشن هفتاد و هشت سالگی حزب توده ی ایران در اتریش
- گفتوگوی «نامهٔ مردم» با رفیق علی خاوری، به مناسبت صدمین سالگرد بنیادگذاری حزب کمونیست ایران
- بیانیۀ حزب تودهٔ ایران دربارهٔ کودتای نظامی در سودان
- حزب توده ایران: ادامۀ پیکار دلیرانۀ مردم ایران و تلاش ماشین سرکوب رژیم جنایتکار ولایت فقیه برای خاموش کردن جنبش مردمی
ننگ و نفرت بر سران جمهوری اسلامی که انقلاب شکوهمند مردم میهن ما را این چنین به مسلخ ارتجاع و استبداد بردند
سران جمهوری اسلامی عین ارتجاع و استبداد و بانی و مجری کشتار و ترور هزاران از مردم ایران از همان ۲۲ بهمن بر بالای سر خمینی شروع شد. ولی شما هورا می کشیدید و در همه پرسی غیر قانونی و بدون قانون اساسی شرکت کردید.
شما به تمام کسانی که به حکومت انتقاد یا اعتراض کرد نسبت های نارو زدید تا نوبت بخودتان رسید . هنوز نمی خواهید اعتراف کنید که ماهیت حکومت جمهوری اسلامی از اول ارتجاعی بود . شما روی خمینی شرط بندی کردید. وقتی بشما حمله شد فهمیدید که یک من ماست چقدر کره دارد. البته بعضی از همراهان قدیمی شما هنوز هم دارند همان حرفهای اول انقلاب را میزنند. تعارف را باید کنار گذاشت و حقایق را پذیرفت.این حکومت بنا بر ماهیت ارتجاعی و استبدادی خود نه تنها دگر اندیشان را تحمل نکرد بلکه حتی به دین باوران و همراهان و بنیان گزاران جمهوری اسلامی نیز رحم نکرد و همه را از دم تیغ گذراند. مردم به کسانی که با این حکومت مماشات یا از آن حمایت کردند اعتماد نمی کنند. باید ثابت کرد که از گذشته عبرت گرفته اید.