دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳

دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳

رو به جنوب – مرضیه شاه بزاز

سالت که کهن گردد
چون آفتابگردانی در مه، به سوی هر سایه سر می چرخانی وُ
طبلِ سلام می نوازی
پر از قصه می شوی، تکرار غصه ها!      
روز، افسوسِ کشتزارِ برباد رفته                                                          
شب غوغای کابوس وُ
کودک خواب ناسازگار و بی آرام!

سالت که کهن گردد
دست و دلت همیشه لرزان
بر تاقچه ی انزوا  
آینه های شکسته می چینی!

پیش از آنکه سقف خانه ات گلی و کوتاه شود
پیش از آنکه هزار ساله شوی و لاله برآری
آنگاه که شیر، یال بریزد
با مردمکهای گشاد
به چشم معجزتی بر تو بنگرند
انگار که چهار روزه و هزار ساله ای*
که هنوز و هنوز!

پیش از اینکه این دایره
مرا از مرکز برکَند             
پیش از آنکه در قابی مسطح
چندی بر دیوار، خانه کنم
می خواهم
در این گودالِ رو به جنوب **
چون جوجه پنگوئنی هزار سال در یخ و توفان گمگشته                 
بزیر گرمای بالِ مادرم 
خشنود باز بیاسایم
بزیر خورشید جوانِ آرمانهام!

* لازاروس را چهار روز پس از مرگش، عیسی دوباره زنده نمود!

** رو به جنوب رفتن اصطلاحی است در زبان انگلیسی به مفهوم رو به تخریب!

آتلانتا، یازدهم فوریه ۲۰۲۴

divanpress.com

https://akhbar-rooz.com/?p=233560 لينک کوتاه

3 2 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x